۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
*برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | *برخی از ادله که در اثبات این دیدگاه بدانها استدلال شدهاند، عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | ||
*الف) [[ایمان]] در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) [[ایمان]] در لغت به معنای تصدیق است پس در شرع نیز به همین معناست و گرنه اشتراک یا نقل لازم میآید، که هر دو خلاف اصل است و نمیتوان ازمعنای لغوی عدول کرد مگر اینکه دلیل قطعی بر خلاف آن ثابت شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ اللوامع الالهیة، ص ۴۴۰.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه [[ایمان]] قلب است، مانند: {{متن قرآن|أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ | *ب) آیاتی که دلالت بر این دارند که جایگاه [[ایمان]] قلب است، مانند: {{متن قرآن|أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ }}<ref> آنانند که (خداوند) [[ایمان]] را در دلشان برنوشته؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ }}<ref> و هنوز [[ایمان]] در دلهایتان راه نیافته است؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ }}<ref> دلشان به [[ایمان]] گرم است؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار [[ایمان]] قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از [[ایمان]] است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ | *ج) آیاتی که عمل صالح را در کنار [[ایمان]] قرار داده و دلالت میکند که عمل صالح غیر از [[ایمان]] است و در حقیقت آن دخل ندارد. مانند {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ }}<ref> و بیگمان از گناهان آنان که [[ایمان]] آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است{{متن قرآن|وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا | *د) آیاتی که به کسانی که برخی از گناهان را مرتکب شدهاند، مؤمن گفته است{{متن قرآن|وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا }}<ref> و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند؛ سوره حجرات، آیه: ۹.</ref> و این دلالت میکند که عمل در [[ایمان]] داخل نیست. دلالت این دلیل و دلیل سوم بر این دیدگاه به این جهت است که اقوال عمده متکلمان درباره حقیقت [[ایمان]] از این خارج نیست که [[ایمان]] عمل تنها و یا عمل با تصدیق و یا تصدیق تنهاست و وقتی عمل از حقیقت [[ایمان]] نفی شد، تصدیق ثابت میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۲. '''[[ایمان]]، اقرار زبانی فقط:''' یعنی اگر انسان فقط به زبان اقرار به شهادتین کند بدون این که تصدیق قلبی و یا سایر اعمال را انجام دهد، مؤمن واقعی است، و منافق در دنیا مؤمن واقعی است. این دیدگاه کرامیه است و به برخی از مرجئه نیز نسبت داده شده است<ref>مقالات الاسلامیین، جج۱، ص ۲۲۳؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۹؛ الملل والنحل، ج۱، ص ۱۲۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الإیمان، ص ۵۴.</ref>. دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است، این سخن [[پیامبر]]{{صل}} است:{{عربی|" أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ "}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۲. '''[[ایمان]]، اقرار زبانی فقط:''' یعنی اگر انسان فقط به زبان اقرار به شهادتین کند بدون این که تصدیق قلبی و یا سایر اعمال را انجام دهد، مؤمن واقعی است، و منافق در دنیا مؤمن واقعی است. این دیدگاه کرامیه است و به برخی از مرجئه نیز نسبت داده شده است<ref>مقالات الاسلامیین، جج۱، ص ۲۲۳؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۹؛ الملل والنحل، ج۱، ص ۱۲۷؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۸۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق الإیمان، ص ۵۴.</ref>. دلیلی که در تأیید این نظریه آورده شده است، این سخن [[پیامبر]]{{صل}} است:{{عربی|" أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ "}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | *برخی از نقدهای این نظریه عبارتاند از<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | ||
*الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از [[ایمان]] است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۱ـ ۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف. مراد در این حدیث، اسلام است و آن غیر از [[ایمان]] است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۸۱ـ ۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب. آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا | *ب. آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> این دیدگاه را رد میکند، زیرا با این که اعراب اقرار زبانی کرده بودند، امّا [[ایمان]] از آنها سلب شده است؛ بر اساس این دیدگاه منافق باید مؤمن واقعی باشد، در حالی که از ضروریات دین اسلام است که منافق مؤمن نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۳. '''[[ایمان]]، معرفت و شناخت:''' در اینکه [[جهم بن صفوان]] به این دیدگاه معتقد بوده است، اتفاق وجود دارد. اما به برخی دیگر مانند نجاریه، عدهای از قدریه، بعضی امامیه و [[ابوالحسن اشعری]] نیز نسبت داده شده است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹۹.</ref> دلیلی که برای این نظریه آورده شده است، حدیث {{عربی|" أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ "}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اوّل.</ref> است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۳. '''[[ایمان]]، معرفت و شناخت:''' در اینکه [[جهم بن صفوان]] به این دیدگاه معتقد بوده است، اتفاق وجود دارد. اما به برخی دیگر مانند نجاریه، عدهای از قدریه، بعضی امامیه و [[ابوالحسن اشعری]] نیز نسبت داده شده است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۱۷۷؛ ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹۹.</ref> دلیلی که برای این نظریه آورده شده است، حدیث {{عربی|" أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ "}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اوّل.</ref> است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ | *در رد این دیدگاه به این آیات قرآن استدلال شده است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ }}<ref> همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند؛ سوره بقره، آیه: ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> با اینکه معرفت یقینی داشتند، کافراند، و این نیست مگر به این جهت که صرف معرفت، [[ایمان]] نیست. و از کلام [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست نمیآید که حقیقت [[ایمان]] معرفت است، بلکه مفاد حدیث این است که [[ایمان]] مبتنی بر معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
۴. '''[[ایمان]]، انجام همه طاعات از واجبات و مستحبات واجتناب محرمات:''' اکثر معتزله<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص ۳۳۰؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷.</ref> خوارج و غلات<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۴؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴۴.</ref> طرفداران این دیدگاه شناخته شدهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ۴. '''[[ایمان]]، انجام همه طاعات از واجبات و مستحبات واجتناب محرمات:''' اکثر معتزله<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص ۳۳۰؛ شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۷.</ref> خوارج و غلات<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۱۶۴؛ مواقف، ج۳، ص ۵۲۸؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴۴.</ref> طرفداران این دیدگاه شناخته شدهاند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) فاعل حرام و تارک واجب خوار و ذلیل است. و هیچ مؤمنی خوار نیست، پس هیچ فاعل حرام و ترک کننده واجب مؤمن نیست<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۳۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*برای اثبات صغرا به این آیات: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ | *برای اثبات صغرا به این آیات: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ }}<ref> کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره مائده، آیه: ۳۳.</ref>، {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ }}<ref> پروردگارا! هر که را به آتش (دوزخ) درآوری، خوار کردهای و ستمگران را یاوری نخواهد بود؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ | *و برای اثبات کبراء به این آیه استناد شده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ }}<ref> ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد؛ سوره تحریم، آیه: ۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی [[ایمان]] و عمل میکرد، این قول را رد میکند<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *این دلیل رد شده است، زیرا آیاتی که به آنها برای اثبات صغرا و کبرا استدلال شده است، این مدعا را ثابت نمیکند، و نیز برخی از ادله نظریه اوّل که دلالت بر جدایی [[ایمان]] و عمل میکرد، این قول را رد میکند<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰؛ مواقف، ج۳، ص ۵۳۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) دین و [[ایمان]] یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از [[ایمان]] است. <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *ب) دین و [[ایمان]] یکی است، و امت اتفاق کرده اند که دو رکعت فجر از دین است، پس دو رکعت فجر از [[ایمان]] است. <ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و [[ایمان]] مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *در رد این دلیل این نکته کافی است که دین و [[ایمان]] مساوی نیستند، چنان که در نقد دلیل بعدی بیان خواهد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیه {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ | *ج) آیه {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاء وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ }}<ref> و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین پایدار و استوار؛ سوره بینه، آیه: ۵.</ref> به این بیان که مرجع اسم اشاره ذلک تمام مابعد الاّ است، از سوی دیگر دین همان اسلام است به دلیل {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ }}<ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> و اسلام همان [[ایمان]] است به دلیل {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ }}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> زیرا شکی نیست که [[ایمان]] از اهلش پذیرفته میشود به دلیل نص و اجماع امت، پس [[ایمان]] همان طاعات است به دلیل آیه اوّل که دین را طاعات دانسته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۰؛ حقایق الإیمان، ص ۸۲ـ ۸۳؛ حق الیقین، ص ۵۵۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
'''*نقد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | '''*نقد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | ||
*'''اوّلاً:''' دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *'''اوّلاً:''' دین در هر دو آیه به یک معنا نیست، پس حد وسط تکرار نشده است و استدلال منتج نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
*۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء [[ایمان]] میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از [[ایمان]] به خدا و پیامبر جایز میدانستند<ref>قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۴. بیشتر این روایات که عمل را جزء [[ایمان]] میدانند، ناظر به بطلان عقیده مرجئه است که برای عمل نقشی در سعادت انسان قائل نبودند، و ترک واجبات و انجام محرمات را بعد از [[ایمان]] به خدا و پیامبر جایز میدانستند<ref>قواعد العقائد (تعلیقه)، ص ۱۴۸۸.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
۷. '''[[ایمان]]، تصدیق به قلب و اقرار به زبان:''' این نظریه برخی از [[امامیه]] مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[علامه حلی]]<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶.</ref>.و شیخ [[سالم بن محفوظ]] است<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰ـ ۴۴۱۱.</ref>. از استدلال خواجه روشن میشود که مراد ایشان از تصدیق معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ۷. '''[[ایمان]]، تصدیق به قلب و اقرار به زبان:''' این نظریه برخی از [[امامیه]] مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[علامه حلی]]<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶.</ref>.و شیخ [[سالم بن محفوظ]] است<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۰ـ ۴۴۱۱.</ref>. از استدلال خواجه روشن میشود که مراد ایشان از تصدیق معرفت است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
'''*دلیل:''' یقین تنها [[ایمان]] نیست، به دلیل {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ | '''*دلیل:''' یقین تنها [[ایمان]] نیست، به دلیل {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ }}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref> و نیز اقرار به زبان کافی نیست، به دلیل {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> شکی نیست که اعراب اقرار زبانی به [[ایمان]] کرده بودند با این حال خداوند [[ایمان]] را از آنها نفی میکند<ref>کشف المراد، ص ۴۲۶۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۹۰۰.</ref>. و نیز آنچه در بیان نظریه اوّل که [[ایمان]] عقد القلب مبتنی بر معرفت است، بیان شد این نظریه را رد میکند، و نیز خداوند وقتی که [[ایمان]] را به محلاش اضافه کرده، آن را به قلب نسبت داده است، و اگر تصدیق زبانی جزو [[ایمان]] باشد، این اضافه درست نخواهد بود زیرا تصدیق زبانی در قلب حاصل نمیشود، تا از باب اطلاق اسم محل بر حال به قلب اضافه شده باشد<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' استدلال ایشان در عدم کفایت اقرار درست است، امّا اینکه اقرار هم لازم است دلیل این را ثابت نمیکند، و امّا نفی در آیه اوّل به جهت عدم کفایت یقین نیست بلکه به دلیل ضمیمه شدن انکار به یقین است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۹۰۰.</ref>. و نیز آنچه در بیان نظریه اوّل که [[ایمان]] عقد القلب مبتنی بر معرفت است، بیان شد این نظریه را رد میکند، و نیز خداوند وقتی که [[ایمان]] را به محلاش اضافه کرده، آن را به قلب نسبت داده است، و اگر تصدیق زبانی جزو [[ایمان]] باشد، این اضافه درست نخواهد بود زیرا تصدیق زبانی در قلب حاصل نمیشود، تا از باب اطلاق اسم محل بر حال به قلب اضافه شده باشد<ref>ارشاد الطالبین، ص ۴۴۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۸. '''[[ایمان]]، تصدیق قلبی با کلمه شهادتین:''' [[ابو حنیفه]] این دیدگاه را پذیرفته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۵۴۴.</ref>. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه هفتم در این است که این دیدگاه خاص است و فقط شهادتین را شرط میداند به خلاف دیدگاه هفتم که عام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۸. '''[[ایمان]]، تصدیق قلبی با کلمه شهادتین:''' [[ابو حنیفه]] این دیدگاه را پذیرفته است<ref>مواقف، ج۳، ص ۵۳۳؛ شرح تجرید، ص ۳۹۳؛ حقایق ال[[ایمان]]، ص ۵۴؛ اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ص ۳۵۴۴.</ref>. و تفاوت این دیدگاه با دیدگاه هفتم در این است که این دیدگاه خاص است و فقط شهادتین را شرط میداند به خلاف دیدگاه هفتم که عام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
*الف) چون اسلام و [[ایمان]] هر دو در شرع اسم برای کسانی قرار داده شده اند که شایسته مدح اند و از معنای لغوی عدول داده شده اند، پس تفاوت بین آن دو به غیر از تفاوت لفظی نیست<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) چون اسلام و [[ایمان]] هر دو در شرع اسم برای کسانی قرار داده شده اند که شایسته مدح اند و از معنای لغوی عدول داده شده اند، پس تفاوت بین آن دو به غیر از تفاوت لفظی نیست<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*این دلیل درست نیست زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، و اگر این سخن درست باشد باید همه الفاظ شرعی که برای مدح است و ازمعنای لغوی خود عدول داده شده است، همه از نظر معنای شرعی یکی باشند، در حالی که قطعاً چنین نیست، بلکه سبب مدح امور متعدد میتواند باشد، و الفاظی که برای آن امور وضع میشوند نیز با هم تفاوت دارند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *این دلیل درست نیست زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، و اگر این سخن درست باشد باید همه الفاظ شرعی که برای مدح است و ازمعنای لغوی خود عدول داده شده است، همه از نظر معنای شرعی یکی باشند، در حالی که قطعاً چنین نیست، بلکه سبب مدح امور متعدد میتواند باشد، و الفاظی که برای آن امور وضع میشوند نیز با هم تفاوت دارند<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیه {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ | *ب) آیه {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.</ref> به این تقریر که اگر [[ایمان]] و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری به این صورت درست نبود<ref>شرح الاصول الخمسة، ص ۷۰۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' این آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی [[ایمان]] و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر چیزی را که ثابت میکند اجتماع اسلام و [[ایمان]] در موردی است، و این با رابطه عموم و خصوص بین آن دو نیزامکان دارد و منحصر به صورت تساوی نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' این آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی [[ایمان]] و اسلام را ثابت نمیکند بلکه حداکثر چیزی را که ثابت میکند اجتماع اسلام و [[ایمان]] در موردی است، و این با رابطه عموم و خصوص بین آن دو نیزامکان دارد و منحصر به صورت تساوی نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*برخی دیگر از ادله معتزله نیز در بررسی دیدگاه آنها درباره حقیقت [[ایمان]] بررسی و نقد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *برخی دیگر از ادله معتزله نیز در بررسی دیدگاه آنها درباره حقیقت [[ایمان]] بررسی و نقد شد<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
*'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | *'''ادله<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) لفظ [[ایمان]] از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، و متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۰۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) لفظ [[ایمان]] از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر میدهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، و متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۰۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا | *ب) آیه {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ج) آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا | *ج) آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}} <ref> بیگمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راستگفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد میکنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه: ۳۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*د) روایتی که در آن [[پیامبر]] در پاسخ پرسش جبرئیل از اسلام و [[ایمان]]، آن دو را به دو گونهای مختلف بیان کرد: {{عربی|"الإیمان أن تؤمن باللّه وملائکته ورسله...الاسلام أن تشهد أن لا إله إلاّ اللّه..."}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷.</ref> و نیز به همین مضمون در روایات شیعه آمده است <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.</ref> و البته روایات بسیاری در تأیید این قول وجود دارد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|" الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref> و یا میفرماید:{{عربی|" الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ يُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ يُسْتَحَلُّ بِهِ الْفَرْجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَان "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref>و یا این که میفرماید: شخص میتواند مسلمان باشد ولی مؤمن نباشد امّا نمیتواند مؤمن باشد ولی مسلمان نباشد<ref>کافی، ج۲، ص ۲۷.</ref> و روایات دیگری که به این مضمون در منابع روایی آمده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *د) روایتی که در آن [[پیامبر]] در پاسخ پرسش جبرئیل از اسلام و [[ایمان]]، آن دو را به دو گونهای مختلف بیان کرد: {{عربی|"الإیمان أن تؤمن باللّه وملائکته ورسله...الاسلام أن تشهد أن لا إله إلاّ اللّه..."}}<ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷.</ref> و نیز به همین مضمون در روایات شیعه آمده است <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰ـ ۲۶۱.</ref> و البته روایات بسیاری در تأیید این قول وجود دارد. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: {{عربی|" الْإِيمَانَ يُشَارِكُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا يُشَارِكُ الْإِيمَانَ "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref> و یا میفرماید:{{عربی|" الْإِسْلَامُ يُحْقَنُ بِهِ الدَّمُ وَ يُؤَدَّى بِهِ الْأَمَانَةُ وَ يُسْتَحَلُّ بِهِ الْفَرْجُ وَ الثَّوَابُ عَلَى الْإِيمَان "}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref>و یا این که میفرماید: شخص میتواند مسلمان باشد ولی مؤمن نباشد امّا نمیتواند مؤمن باشد ولی مسلمان نباشد<ref>کافی، ج۲، ص ۲۷.</ref> و روایات دیگری که به این مضمون در منابع روایی آمده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''۳. قول تفصیل:''' [[ایمان]] و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با [[ایمان]] متفاوت و اعم از آن است: این دیدگاه [[خواجه طوسی]]<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۳ـ ۱۴۲.</ref> [[شهید ثانی]]<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۲۰ـ ۱.</ref> و [[تفتازانی]] است<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص ۲۰۷۷.</ref> و امّا اینکه اسلام به لحاظ حکم اعم است، به دلیل آیه: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا | *'''۳. قول تفصیل:''' [[ایمان]] و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با [[ایمان]] متفاوت و اعم از آن است: این دیدگاه [[خواجه طوسی]]<ref>قواعد العقائد، ص ۱۴۳ـ ۱۴۲.</ref> [[شهید ثانی]]<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۲۰ـ ۱.</ref> و [[تفتازانی]] است<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص ۲۰۷۷.</ref> و امّا اینکه اسلام به لحاظ حکم اعم است، به دلیل آیه: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و امّا اینکه در حقیقت و واقع اسلام و [[ایمان]] یکی است. به دلیل آیه: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ}} <ref> بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.</ref> که بسیار مورد استناد معتزله است، و نیز آیه: {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم.و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵ - ۳۶.</ref> و نحوه استدلال شان مانند نحوه استدلال گروه اوّل است، ولکن ناسازگاری استدلال با آیه{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> در اینجا وجود ندارد <ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۲-۱۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''۴. دیدگاه غزالی:''' اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادفاند، مانند ({{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ | *'''۴. دیدگاه غزالی:''' اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادفاند، مانند ({{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ }} <ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند [[ایمان]] آوردهاید، چنانچه گردن نهادهاید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه: ۸۴.</ref> وگاهی مختلفاند، مانند: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارند، مانند روایتی که از [[پیامبر]] سؤال شد: {{عربی|"أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ"}} در جواب فرمودند:{{عربی|"الْإِسْلَام"}} و باز پرسیدند: {{عربی|"أَيُ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ "}} حضرت پاسخ داد:{{عربی|" الْإِيمَانُ"}}<ref>احیاء العلوم، ج۱، ص ۴۱۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''۵. دیدگاهی که معتقد به رابطه عموم و خصوص من وجه بین اسلام و [[ایمان]] است بدین صورت که<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | *'''۵. دیدگاهی که معتقد به رابطه عموم و خصوص من وجه بین اسلام و [[ایمان]] است بدین صورت که<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>:''' | ||
*الف) اسلام ظاهری و [[ایمان]] ظاهری یکسان اند، یعنی تصدیق و تسلیم لفظی و ادعایی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) اسلام ظاهری و [[ایمان]] ظاهری یکسان اند، یعنی تصدیق و تسلیم لفظی و ادعایی<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
*ج) اسلام ظاهری غیر از [[ایمان]] باطنی و بالعکس تسلیم باطنی غیر از [[ایمان]] ادعایی است<ref>قواعد العقائد، تعلیقه، ص ۱۴۳.</ref> و به این بیان اختلاف آیات و روایات حل میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *ج) اسلام ظاهری غیر از [[ایمان]] باطنی و بالعکس تسلیم باطنی غیر از [[ایمان]] ادعایی است<ref>قواعد العقائد، تعلیقه، ص ۱۴۳.</ref> و به این بیان اختلاف آیات و روایات حل میشود<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''۶. مراتب اسلام و [[ایمان]] از دیدگاه [[علامه طباطبایی]]'''<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref> | *'''۶. مراتب اسلام و [[ایمان]] از دیدگاه [[علامه طباطبایی]]'''<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref> | ||
*الف)نخستین مرتبه اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد، خواه قلب آن را موافقت کند یا مخالفت، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا | *الف)نخستین مرتبه اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد، خواه قلب آن را موافقت کند یا مخالفت، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا }}<ref> تازیهای بیاباننشین گفتند: [[ایمان]] آوردهایم بگو: [[ایمان]] نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ سوره حجرات، آیه: ۱۴.</ref> و به دنبال این مرتبه اسلام اوّلین مراتب [[ایمان]] قرار میگیرد که عبارت است از اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین اجمالاً و از لوازم آن عمل به بیشتر احکام فرعی اسلام است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل [[ایمان]] قرار دارد و عبارت است از تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات حقه به صورت تفصیلی که به دنبال دارد انجام اعمال صالح را اگر چه امکان تخلف در برخی موارد است، خداوند در وصف متقین میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ | *ب) مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل [[ایمان]] قرار دارد و عبارت است از تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات حقه به صورت تفصیلی که به دنبال دارد انجام اعمال صالح را اگر چه امکان تخلف در برخی موارد است، خداوند در وصف متقین میفرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ }}<ref> آنان که به آیات ما [[ایمان]] آوردند و مسلمان بودند؛ سوره زخرف، آیه: ۶۹.</ref>. مرتبه دوم [[ایمان]] پس از این مرتبه اسلام است، و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش [[ایمان]] آوردهاند سپس تردید نورزیدهاند و با داراییها و جانهایشان در راه خداوند جهاد کردهاند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه: ۱۵.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ج) پس از مرتبه دوم [[ایمان]] مرتبه سوم اسلام است، به این ترتیب است که هنگامیکه انسان با مرتبه دوم [[ایمان]] انس گرفت و متخلق به اخلاق آن شد سایر قوای حیوانی او منقاد و تسلیم او میشود... و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدای خود را عبادت میکند که گویا او را میبیند و اگر هم او را نمیبیند خدا او را میبیند...، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا | *ج) پس از مرتبه دوم [[ایمان]] مرتبه سوم اسلام است، به این ترتیب است که هنگامیکه انسان با مرتبه دوم [[ایمان]] انس گرفت و متخلق به اخلاق آن شد سایر قوای حیوانی او منقاد و تسلیم او میشود... و انسان به جایگاهی میرسد که چنان خدای خود را عبادت میکند که گویا او را میبیند و اگر هم او را نمیبیند خدا او را میبیند...، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا }}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که [[ایمان]] نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه: ۶۵.</ref> به دنبال این مرتبه اسلام مرتبه سوم [[ایمان]] قرار دارد، چنان که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ }}<ref> بیگمان مؤمنان رستگارند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۱.</ref> تا آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ }}<ref> و آنان که از یاوه رویگردانند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*د) پس از این مرتبه [[ایمان]] مرتبه چهارم اسلام قرار دارد و به این ترتیب است که حال انسان در مرتبه سوم اسلام با پروردگارش مانند حالت بنده فرمانبردار با مولایش است و لکن مسلّم است که مالکیت خدا نسبت به مخلوقاتاش خیلی گستردهتر و بزرگتر است به گونهای که بنده در هیچ قسمت نه در ذات و نه در صفات و افعال از خود استقلال ندارد... انسان هنگامی که در مرتبه پیشین اسلام قرار دارد، گاهی دست عنایت ربانی او را فرا گرفته و این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط در عالم مال خداست و هیچ کس از خود چیزی ندارد، و البته این جایگاه یک مقام موهبتی و افاضه الهی است که اراده انسان در آن نقشی ندارد، و شاید آیه: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ | *د) پس از این مرتبه [[ایمان]] مرتبه چهارم اسلام قرار دارد و به این ترتیب است که حال انسان در مرتبه سوم اسلام با پروردگارش مانند حالت بنده فرمانبردار با مولایش است و لکن مسلّم است که مالکیت خدا نسبت به مخلوقاتاش خیلی گستردهتر و بزرگتر است به گونهای که بنده در هیچ قسمت نه در ذات و نه در صفات و افعال از خود استقلال ندارد... انسان هنگامی که در مرتبه پیشین اسلام قرار دارد، گاهی دست عنایت ربانی او را فرا گرفته و این حقیقت را به او نشان میدهد که مالکیت فقط در عالم مال خداست و هیچ کس از خود چیزی ندارد، و البته این جایگاه یک مقام موهبتی و افاضه الهی است که اراده انسان در آن نقشی ندارد، و شاید آیه: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}<ref> پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوههای پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بیگمان تویی که توبهپذیر مهربانی؛ سوره بقره، آیه:۱۲۸.</ref> اشاره به همین مرتبه از اسلام باشد، زیرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} اسلام اختیاری و ارادی را قبل از این درخواست پذیرفته بود...، پس از این مرتبه از اسلام مرتبه چهارم [[ایمان]] قرار دارد و آن عبارت از تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ }} <ref> آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند. آنان که [[ایمان]] آوردند و پرهیزگاری میورزیدند؛ سوره یونس، آیه: ۶۲ - ۶۳.</ref><ref>المیزان، ج۱، ص ۳۰۱ـ ۳۰۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
==متعلقات [[ایمان]]== | ==متعلقات [[ایمان]]== | ||
*در قرآن متعلقات [[ایمان]] این امور قرار داده شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | *در قرآن متعلقات [[ایمان]] این امور قرار داده شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | ||
*۱. '''[[ایمان به خدا|خدا]]:''' {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ | *۱. '''[[ایمان به خدا|خدا]]:''' {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ }}<ref> در کار دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند [[ایمان]] آورد؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۸۶؛ سوره آل عمران، آیه:۵۲، ۱۱۰، ۱۹۳؛ سوره نساء، آیه:۱۷۵و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۲. '''[[ایمان به پیامبران|پیامبران]]:''' {{متن قرآن|فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ | *۲. '''[[ایمان به پیامبران|پیامبران]]:''' {{متن قرآن|فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ }}<ref> پس به خداوند و فرستادگانش [[ایمان]] آورید و اگر [[ایمان]] آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> و نیز <ref>سوره حدید، آیه:۱۹؛ سوره بقره، آیه:۱۷۷؛ سوره نساء، آیه۱۳۶.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۳. '''[[ایمان به کتابهای الهی|آنچه بر پیامبران از طرف خداوند نازل شده است]] ([[ایمان به کتابهای الهی|کتابهای آسمانی و غیر آنها]]):''' {{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ | *۳. '''[[ایمان به کتابهای الهی|آنچه بر پیامبران از طرف خداوند نازل شده است]] ([[ایمان به کتابهای الهی|کتابهای آسمانی و غیر آنها]]):''' {{متن قرآن|قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref> بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است [[ایمان]] آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.</ref> و نیز سوره <ref>نساء، آیه:۱۶۲۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۴. '''[[ایمان به روز قیامت|روز قیامت]]:''' {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا | *۴. '''[[ایمان به روز قیامت|روز قیامت]]:''' {{متن قرآن|مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا }}<ref> کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته میکنند؛ سوره بقره، آیه: ۶۲.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۸، ۱۲۶، ۲۲۸، ۲۳۲، ۲۶۴ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۵. '''[[ایمان به فرشتگان|فرشتگان]]:''' {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ | *۵. '''[[ایمان به فرشتگان|فرشتگان]]:''' {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ }}<ref> این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، [[ایمان]] دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، [[ایمان]] دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.</ref> و نیز <ref>سوره بقره، آیه:۱۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۶. '''[[ایمان به غیب|غیب]]:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ | *۶. '''[[ایمان به غیب|غیب]]:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref> همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۷. '''[[ایمان به آیات الهی|آیات الهی]]:''' {{متن قرآن|وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ | *۷. '''[[ایمان به آیات الهی|آیات الهی]]:''' {{متن قرآن|وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> و اگر هر نشانهای ببینند به آن [[ایمان]] نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۲۵.</ref> ونیز <ref>سوره انعام، آیه:۲۷، ۱۰۹، ۱۱۸ و.....</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*و در روایات هم متعلقات [[ایمان]] همین امور و یا چیزهایی که جزئیات همین امور است بیان شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | *و در روایات هم متعلقات [[ایمان]] همین امور و یا چیزهایی که جزئیات همین امور است بیان شده است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | ||
*الف) [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، فرشتگان، کتاب های الهی، پیامبران، روز قیامت و قدر خیر و شرش <ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *الف) [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، فرشتگان، کتاب های الهی، پیامبران، روز قیامت و قدر خیر و شرش <ref>صحیح مسلم، ج۱، ص ۳۷۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*ب) و نیز حضرت فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب، پیامبران، مرگ، زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب، میزان، و قدر الهی خیر و شر آن <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.</ref> | *ب) و نیز حضرت فرمود: [[ایمان]] این است که [[ایمان]] بیاوری به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب، پیامبران، مرگ، زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب، میزان، و قدر الهی خیر و شر آن <ref>بحارالانوار، ج۵۶، ص ۲۶۰.</ref> | ||
*ج) و به بیان دیگر فرمود: هیچ بندهای [[ایمان]] ندارد مگر اینکه به چهار چیز [[ایمان]] بیاورد؛ یگانگی خداوند، رسالت من، رستاخیز و قدر<ref>خصال، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *ج) و به بیان دیگر فرمود: هیچ بندهای [[ایمان]] ندارد مگر اینکه به چهار چیز [[ایمان]] بیاورد؛ یگانگی خداوند، رسالت من، رستاخیز و قدر<ref>خصال، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*نکتهای دیگر که در رابطه با متعلقات [[ایمان]] از نگاه آیات وروایات قابل توجه است، این است که متعلقات [[ایمان]] تفکیک ناپذیر است، این گونه نیست که انسان به بعضی [[ایمان]] بیاورد و به برخی [[ایمان]] نیاورد، و مؤمن بر او صادق باشد. بلکه یا به همه [[ایمان]] میآورد که در این صورت مؤمن است و در غیر این صورت مؤمن نیست، چه به برخی [[ایمان]] بیاورد و یا اینکه اصلاً [[ایمان]] نیاورد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا | *نکتهای دیگر که در رابطه با متعلقات [[ایمان]] از نگاه آیات وروایات قابل توجه است، این است که متعلقات [[ایمان]] تفکیک ناپذیر است، این گونه نیست که انسان به بعضی [[ایمان]] بیاورد و به برخی [[ایمان]] نیاورد، و مؤمن بر او صادق باشد. بلکه یا به همه [[ایمان]] میآورد که در این صورت مؤمن است و در غیر این صورت مؤمن نیست، چه به برخی [[ایمان]] بیاورد و یا اینکه اصلاً [[ایمان]] نیاورد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش [[ایمان]] آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً }}<ref> کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی [[ایمان]] داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند ...؛ سوره نساء، آیه: ۱۵۰.</ref> و نیز <ref>سوره انعام، آیه:۹۲؛ سوره نحل، آیه:۲۲</ref> و [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{عربی|" أَنَ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِالْقُرْآنِ فَمَا آمَنَ بِالتَّوْرَاةِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ بِهِمَا لَا يَقْبَلُ الْإِيمَانَ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْإِيمَانِ بِالْآخَر"}}<ref> بحارالانوار، ج۷، ص ۱۸۶</ref> اگر چه مورد روایت [[ایمان]] به قرآن و تورات است امّا مناط اعم است و آن عبارت است از این امر که هر آنچه که خداوند از انسان خواسته است که به آن [[ایمان]] بیاورد، باید به آن [[ایمان]] آورد، بدون گزینش و کم و زیاد کردن. در روایت دیگر [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: اگر شخصی فقط یک [[پیامبر]] مانند [[عیسی بن مریم]]{{ع}} را انکار کند و همه پیامبران دیگر را بپذیرد، آن شخص [[ایمان]] نیاورده است<ref>کافی، ج۱، ص ۱۸۲.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
===متعلقات [[ایمان]] از دیدگاه متکلمان=== | ===متعلقات [[ایمان]] از دیدگاه متکلمان=== | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
*آیا زوال [[ایمان]] مؤمن بعد از متصف شدناش به [[ایمان]] حقیقی ممکن است یا خیر؟ اکثر متکلمان امکان زوال [[ایمان]] مؤمن را پذیرفته اند، امّا به [[سید مرتضی]] نسبت داده شده است که زوال [[ایمان]] حقیقی را غیر ممکن میدانسته است، و [[شهید ثانی]] نیز آن را پذیرفته است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص ۵۷۲.</ref>. و [[سید عبداللّه شبر]] نیز معتقد به تفصیل بین مرتبه کمال یقین؛ یقین مقربین و صدیقین و مراتب دیگر شده است، که در صورت تحقق یقین کامل زوال [[ایمان]] ممکن نیست و در غیر آن صورت ممکن است<ref>حق الیقین، ص ۵۷۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *آیا زوال [[ایمان]] مؤمن بعد از متصف شدناش به [[ایمان]] حقیقی ممکن است یا خیر؟ اکثر متکلمان امکان زوال [[ایمان]] مؤمن را پذیرفته اند، امّا به [[سید مرتضی]] نسبت داده شده است که زوال [[ایمان]] حقیقی را غیر ممکن میدانسته است، و [[شهید ثانی]] نیز آن را پذیرفته است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۰؛ حق الیقین، ص ۵۷۲.</ref>. و [[سید عبداللّه شبر]] نیز معتقد به تفصیل بین مرتبه کمال یقین؛ یقین مقربین و صدیقین و مراتب دیگر شده است، که در صورت تحقق یقین کامل زوال [[ایمان]] ممکن نیست و در غیر آن صورت ممکن است<ref>حق الیقین، ص ۵۷۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
===ادله امکان زوال [[ایمان]]=== | ===ادله امکان زوال [[ایمان]]=== | ||
*۱.آیات قرآن: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا | *۱.آیات قرآن: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا }}<ref> خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که [[ایمان]] آوردند سپس کافر شدند، باز [[ایمان]] آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ }}<ref> ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از [[ایمان]]تان به کفر باز میگردانند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۰.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ }}<ref> بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد؛ سوره محمد، آیه: ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ }}<ref> و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند؛ سوره بقره، آیه:۲۱۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۲. تشریع احکام خاص مرتد در شریعت که کافر اصلی با او در آن احکام مشارکت ندارد، دلالت بر امکان بلکه تحقق زوال [[ایمان]] مؤمن میکند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۲. تشریع احکام خاص مرتد در شریعت که کافر اصلی با او در آن احکام مشارکت ندارد، دلالت بر امکان بلکه تحقق زوال [[ایمان]] مؤمن میکند<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۱۱۲؛ حق الیقین، ص ۵۷۳۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۳. وجود مرتدان در تاریخ<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۳. وجود مرتدان در تاریخ<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
*امّا اگر به وجود خداوند علم دارد، امر الهی به تحصیل معرفت تحصیل حاصل و محال است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۱؛ حق الیقین، ص ۵۷۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *امّا اگر به وجود خداوند علم دارد، امر الهی به تحصیل معرفت تحصیل حاصل و محال است<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۱؛ حق الیقین، ص ۵۷۱.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' اوّلاً این اشکال مبتنی بر دیدگاه اشاعره است که وجوب معرفت را سمعی میداند، نه عدلیه که آن را عقلی میداند؛ ثانیاً این استدلال همان گونه که علم به اصول دین را محال میکند، تقلید را نیز ممتنع میکند<ref>حق الیقین، ص ۵۷۱..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *'''نقد:''' اوّلاً این اشکال مبتنی بر دیدگاه اشاعره است که وجوب معرفت را سمعی میداند، نه عدلیه که آن را عقلی میداند؛ ثانیاً این استدلال همان گونه که علم به اصول دین را محال میکند، تقلید را نیز ممتنع میکند<ref>حق الیقین، ص ۵۷۱..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۳. در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است {{متن قرآن|مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا | *۳. در آیات قرآن از جدال در آیات الهی نهی شده است {{متن قرآن|مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا }}<ref> جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمیورزد؛ سوره غافر، آیه: ۴.</ref>، و تفکر باب جدال را میگشاید، پس جایز نیست<ref>حقایق ال[[ایمان]]، ص ۶۲۲..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*'''نقد:''' هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ | *'''نقد:''' هر گونه جدال مقصود نیست، بلکه مراد جدال به باطل است به دلیل {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ }}<ref> و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند؛ سوره غافر، آیه: ۵.</ref>؛ نه جدال به حق که به آن امر شده است، به دلیل {{متن قرآن|وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ }}<ref> با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!؛ سوره نحل، آیه: ۱۲۵..</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
===برخی ادله عدم صحت تقلید=== | ===برخی ادله عدم صحت تقلید=== | ||
*۱. آیات قرآن: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ | *۱. آیات قرآن: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ }}<ref> و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟؛ سوره مائده، آیه:۱۰۴.</ref> و آیات دیگر که در آنها پیروی از پدران بدون معرفت منع شده است<ref>سوره اعراف، آیه:۲۸؛ سوره شعراء، آیه:۷۴؛ سوره زخرف، آیه:۲۳؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۲ـ ۵۴.</ref> از سوی دیگر در آیات بسیاری انسانها به تفکر فرا خوانده شدهاند<ref>سوره بقره، آیه:۷۳ و ۱۶۴ و ۲۴۲؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۳.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۲. اقوال مختلف پیش مقلّد مساوی است، پس اثبات صانع سزاوارتر از نفیش نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۲. اقوال مختلف پیش مقلّد مساوی است، پس اثبات صانع سزاوارتر از نفیش نیست<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
*۳. اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۳. اگر تقلید باطل نباشد، آوردن معجزات از سوی پیامبران در حکم عبث است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
*۱. [[ایمان]] را چه تصدیق به معنای علم، و چه التزام قلبی مبتنی بر علم "قول حق" بدانیم، در هر دو صورت افزایش و کاهش را میپذیرد، زیرا هم علم قابل افزایش و کاهش است و هم التزام و گرویدن قلبی. و اختلاف مراتب و تفاوت درجات از امور ضروری است که شک و شبهه بردار نیست<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *۱. [[ایمان]] را چه تصدیق به معنای علم، و چه التزام قلبی مبتنی بر علم "قول حق" بدانیم، در هر دو صورت افزایش و کاهش را میپذیرد، زیرا هم علم قابل افزایش و کاهش است و هم التزام و گرویدن قلبی. و اختلاف مراتب و تفاوت درجات از امور ضروری است که شک و شبهه بردار نیست<ref>المیزان، ج۱۸، ص ۲۵۹.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
۲. اگر درجات [[ایمان]] تفاوت نکند، لازم میآید که [[ایمان]] همه امت بلکه کسانی که دچار فسق و فجوراند مساوی با تصدیق و [[ایمان]] پیامبران و ملائکه باشد، و این لازم قطعاً باطل است، پس ملزوم عدم تفاوت درجات [[ایمان]] نیز باطل است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۲۲؛ حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ۲. اگر درجات [[ایمان]] تفاوت نکند، لازم میآید که [[ایمان]] همه امت بلکه کسانی که دچار فسق و فجوراند مساوی با تصدیق و [[ایمان]] پیامبران و ملائکه باشد، و این لازم قطعاً باطل است، پس ملزوم عدم تفاوت درجات [[ایمان]] نیز باطل است<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۱۲۲؛ حق الیقین، ص ۵۶۴.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
۳. آیات و روایات: آیات قرآن بر افزایش و کاهش [[ایمان]] دلالت میکند: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ | ۳. آیات و روایات: آیات قرآن بر افزایش و کاهش [[ایمان]] دلالت میکند: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ }}<ref> تا [[ایمان]]ی بر [[ایمان]]شان بیفزایند؛ سوره فتح، آیه: ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا }}<ref> چون آیات او را بر آنان بخوانند بر [[ایمان]]شان میافزاید؛ سوره انفال، آیه: ۲.</ref>، {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا }}<ref> ولی به [[ایمان]] کسانی که [[ایمان]] آوردهاند میافزاید؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۴.</ref> و... و نیز روایات شیعه و سنی تصریح دارند که [[ایمان]] قابل افزایش و کاهش است<ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>: | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|" إِنَ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۴۵۵.</ref> و از پسر عمر نقل شده که از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدیم:{{عربی|" يا [[رسول الله]] إن الإيمان يزيد و ينقص؟ قال نعم يزيد حتى يدخل صاحبه الجنة و ينقص حتى يدخل صاحبه النار "}}<ref>تخریج الأحادیث والآثار، ج۱، ص ۲۴۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:{{عربی|" إِنَ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ "}}<ref>الکافی، ج۲، ص ۴۵۵.</ref> و از پسر عمر نقل شده که از [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدیم:{{عربی|" يا [[رسول الله]] إن الإيمان يزيد و ينقص؟ قال نعم يزيد حتى يدخل صاحبه الجنة و ينقص حتى يدخل صاحبه النار "}}<ref>تخریج الأحادیث والآثار، ج۱، ص ۲۴۷.</ref><ref> [[سید محمد عالمی| عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۹۸.</ref>. | ||
===مخالفان افزایش و کاهش [[ایمان]]=== | ===مخالفان افزایش و کاهش [[ایمان]]=== |