|
|
خط ۳: |
خط ۳: |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |
| *[[امام]] {{ع}} در این [[خطبه]] از مسائل گوناگونی سخن بهمیان آورده است. از آن جمله حضور [[بیم]] و [[امید]] نسبت به [[خداوند]] در [[زندگی]] است؛ امیدی که [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]] و با توجه به [[شناخت]] [[عظمت]] [[خداوند]] به او میبندد و از طرفی این حالت باید در آینه وجود [[انسان]] نمایان شود و در نتیجه [[آدمی]] در برابر آستان ربوبی خاضع و [[خاشع]] شود. اگر اینگونه نباشد، ادعایی است دروغین، زیرا بسیارند کسانی که در برابر [[بندگان خدا]] سر [[تسلیم]] و [[خضوع]] فرود میآورند، اما آنگاه که در برابر [[پروردگار]] خویش قرار میگیرند، [[حق]] او را نادیده میانگارند و از کنار آن میگذرند. [[امام]] ریشه این عمل را در [[دنیاطلبی]] میداند. آنکه در نظرش بزرگ جلوه کند، برده [[دنیا]] شود. سپس الگوهایی از [[پیامبران الهی]] [[[پیامبر اکرم]] {{صل}}، [[موسی]] {{ع}}، [[عیسی مسیح]] {{ع}}، و [[داوود]] {{ع}}] را برمیشمرد که چگونه به [[دنیا]] نگاه میکردند و [[دنیا]] چگونه در برابر دیدگانشان [[زبون]] و [[خوار]] بود. | | *موضوع غالب [[خطبه]]، [[تلاش]] [[انسان]] در رسیدن به [[سعادت اخروی]] است. [[امام]] {{ع}} در این [[خطبه]] [[مردمان]] را [[آگاه]] میکند که [[خداوند متعال]] بهواسطه [[پیامبران]] و [[کتابهای آسمانی]] [[شریعت]] خود را بر [[بندگان]] بیان کرده و راه هرگونه عذر و بهانهای را بر آنان بسته است. برای رسیدن به [[بهشت]] و [[سعادت اخروی]] باید کوشید و [[سختیها]] را تجربه کرد، درحالی که مسیر [[شقاوت]] با شهوات و هوسهای نفسانی گره خورده و در ظاهر امری خوشمنظر است. [[مؤمن]] باید بیش از هرکس و هرچیز مرد عمل باشد و همواره به [[محاسبه]] [[نفس]] و اعمال خود بپردازد. در راه راست [[استقامت]] ورزد و [[صبر]] و [[شکیبایی]] داشته باشد و [[تقوا]] پیشه کند. |
| | *[[قرآن کریم]] را چون نصیحتکنندهای [[راستین]] بپندارد که هرگز [[خیانت]] نمیکند و راه [[هدایت]] را به [[مردمان]] نشان میدهد. [[امام]] {{ع}}، در صورتی که [[مردم]] به [[شریعت]] عمل و [[حقوق الهی]] را ادا کنند به [[شفاعت]] در [[روز رستاخیز]] [[وعده]] میدهد و [[سعادت]] آنان را ضمانت میکند. بنابر [[نقل]] [[ابن ابی الحدید]]، این [[خطبه]] از نخستین خطبههای [[امام]] در دوران [[خلافت]] است. |
| ==مطالب مهم [[خطبه]]== | | ==مطالب مهم [[خطبه]]== |
| #[[حمد]] و [[وصف]] [[خداوند]]؛ | | #[[وصف]] [[قرآن]]؛ |
| #نشانههای [[خداشناسی]]؛ | | #پندپذیری از [[مواعظ]] [[الهی]] و [[کتابهای آسمانی]]؛ |
| #[[وصف]] دنیای نکوهیده؛ | | #حضور [[پیامبران]] و [[کتب آسمانی]] و اتمام [[حجت خداوند]] با [[بندگان]]؛ |
| #الگوپذیری از [[اولیای الهی]]؛
| | #تحقیق [[وعدههای الهی]]؛ |
| #موضعگیری پپامبر اکرم {{صل}} نسبت به [[دنیا]]؛ | | #[[عملگرایی]] در فرصت [[زندگی]]؛ |
| #[[نعمت]] وجود [[پیامبر]]. | | #زبان و حفظ آن؛ |
| | #[[ستم]] و انواع آن؛ |
| | #[[حفظ وحدت]] و پرهیز از [[تفرقه]]. |
| ==فرازی از [[خطبه]]== | | ==فرازی از [[خطبه]]== |
| *[[نیکوترین]] [[بندگان]] در نزد [[خدا]]، بندهای است که به پیامبرش [[اقتدا]] کند و از پی او رود. [[رسول الله]] {{صل}} خوردنش اندک و به [[قدر]] [[ضرورت]] بود. به این [[دنیا]] حتی به گوشه چشمی ننگریست. پهلوهایش از همه [[مردم]] لاغرتر بود و شکمش از همه خالیتر. [[دنیا]] بر او عرضه شد و او از پذیرفتنش ابا کرد و میدانست که [[خدای سبحان]] چه چیز را [[دشمن]] میدارد تا او نیز آن را [[دشمن]] دارد یا چه چیز را حقیر میشمرد تا او نیز حقیرش شمارد و چه چیز را [[خرد]] و بیمقدار میداند تا او نیز بیمقدارش داند. اگر چیزی را که [[خدا]] و پیامبرش [[دشمن]] داشتهاند، [[دوست]] انگاریم یا چیزی را که آن دو حقیر شمردهاند، بزرگ پنداریم، برای سرکشی از [[فرمان خدا]] و [[مخالفت]] با [[اوامر]] او، همین ما را بس. [[رسول الله]] {{صل}} روی [[زمین]] غذا میخورد و چون [[بندگان]] مینشست و پارگی کفشش را، خود، به دست خویش میدوخت و جامهاش را، خود، به دست خویش صله میزد... پردهای بر در خانهاش آویخته بودند و بر آن نقش و نگاری چند؛ به یکی از زنانش گفت: "ای [[زن]]، این پرده را از جلو چشمم دور کن، زیرا هرگاه بدان مینگرم به یاد [[دنیا]] و زیورها و زینتهایش میافتم." [[رسول الله]] {{صل}} .... [[دنیا]] را پایدار نمیدانست و در آن [[امید]] درنگ نداشت... آیا [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را، با چنین روش و سیرتی که داشت، گرامی داشته یا [[خوار]] و حقیرش کرده. اگر کسی بگوید که [[خوار]] و حقیرش کرده، [[سوگند]] به [[خدای بزرگ]] که [[دروغ]] میگوید و بهتانی بزرگ میزند و اگر بگوید، گرامیاش داشته، پس بداند که [[خداوند]] دیگران را [[تحقیر]] کرده که [[دنیا]] را به آن ارزانی داشته، در حالیکه آن را از مقربترین [[مقربان]] خود دور ساخته است. پس هر کسی باید به پیامبرش تأسّی جوید و پای بر جای پای او نهد و از هرجا که او داخل شده داخل شود، اگر نه از [[هلاکت]] ایمن نباشد. [[خدای تعالی]] [[محمد]] {{صل}} را [[نشانه قیامت]] قرار داده و مژده دهنده [[بهشت]] و ترساننده از عقوبت. سیرناشده از [[دنیا]] رخت بربست و سالم از هر [[خطا]] و گناهی به عالم [[آخرت]] درآمد. سنگی بر روی سنگی ننهاد تا به راه خود رفت و [[دعوت]] پروردگارش را [[اجابت]] کرد. چقدر [[خدا]] را بر ما منت است که [[نعمت]] وجود [[محمد]] {{صل}} را به ما عطا فرمود؛ پیشروی که از پی او میرویم و [[پیشوایی]] که پای بر جای پای او مینهیم. به [[خدا]] [[سوگند]] که من این جبّه خود را چندان وصله زدهام که دیگر از وصلهزننده آن شرم میدارم. یکی مرا گفت: "آیا وقت آن نرسیده که به دورش افکنی؟" گفتم: "از من دور شو که به هنگام صبح، [[مردم]] روندگان شب را میستایند."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 351-353.</ref>. | | *شما را بر حذر میدارم از دگرگونی در خُلق و [[خوی]] و از [[نفاق]]. همواره زبان را یکی کنید. هر کس باید که زبان خود نگه دارد. بسا شود که زبان سرکشی کند. به [[خدا]] [[سوگند]]، ندیدهم بندهای را که [[پرهیزکاری]] کند و پرهیزکاریاش او را سودمند افتد، مگر آنکه زبان خود نگه دارد. هر آینه زبان [[مؤمن]] در پس [[قلب]] اوست و [[قلب]] [[منافق]] در پس زبان او، زیرا [[مؤمن]] هنگامی که آهنگ گفتن کند، نخست در درون خود به آن بیندیشد، اگر نیک بُوَد بر زبان آرد و اگر بد بُوَد پنهانش دارد. [[منافق]] هر سخن که بر زبانش آید بگوید و نداند چه به سود اوست و چه به زیان او. [[رسول الله]] {{صل}} فرمود: "[[ایمان]] هیچ بندهای [[استقامت]] نپذیرد، مگر آنگاه که دلش [[استقامت]] پذیرد و دلش [[استقامت]] نپذیرد، مگر آنگاه زبانش [[استقامت]] پذیرد." هر یک از شما بتواند [[خدای تعالی]] را [[دیدار]] کند، در حالیکه دستش از [[خون]] و [[مال]] [[مسلمان]] [[پاک]] باشد و زبانش به عرض و آبروی کسی زیان نرسانیده باشد، باید چنان کند. بدانید، ای [[بندگان خدا]]، که [[مؤمن]] [[حلال]] میشمارد، در این سال، چیزی را که در نخستین سال [[حلال]] میشمرد و [[حرام]] میداند، در این سال، چیزی را که در نخستین سال [[حرام]] میدانست. بدعتهایی که [[مردم]] در [[دین]] نهادهاند، حرامی را بر شما [[حلال]] نمیکند، بلکه، [[حلال]] همان است که [[خدا]] [[حلال]] کرده و [[حرام]] همان است که [[خدا]] [[حرام]] کرده<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 353-354.</ref>. |
|
| |
|
| == پرسشهای وابسته == | | == پرسشهای وابسته == |