پرش به محتوا

رابطه انتظار با فراگیر شدن ظلم و فساد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مهدویت/بالا}} {{مهدویت}} ==مقدمه== در منابع حدیثی اهل سنت در میان روایات...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:


مطلب بالا در واقع به این نکته اشاره می‌کند که [[در آستانه ظهور]] در [[جوامع بشری]]، [[ظلم و ستم]] به صورت مطلق، فراگیر می‌شود و [[فراگیری]] مطلق نیز به این معناست که سراسر [[جهان]] یکپارچه ظلمانی و پر از [[ضلالت]] می‌شود و اصلاً شاخصه‌ای به نام [[صداقت]] و درستکاری در آن پیدا نمی‌شود. در این صورت است که [[امام مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] و [[جهان]] را از لوث [[بی‌عدالتی]] و [[ظلم]] به سوی [[پاکی]] و [[نور]] [[هدایت]] می‌کند. این برداشتی است که برخی [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] (البته بسیار محدود) بدان [[اذعان]] و اعتراف دارند. در پاسخ به این برداشت، به دیدگاه عبدالمحسن العباد [[صاحب]] کتاب عقیدة أهل السنة و الاثر فی المهدی المنتظر [[تمسک]] می‌جوییم، ایشان می‌نویسد: [[روایات]] [[مهدویت]] که اشاره به [[فراگیری ظلم و ستم]] دارند، به این معنا نیستند که همه [[جهان]] یکپارچه به این معضل دچار شده باشد و هیچ‌گونه خوبی و صلاحی در آن وجود نداشته باشد؛ زیرا [[روایات]] فراوانی داریم که به وجود [[هدایت]] و [[صلاح]] در [[عصر انتظار]] اشاره می‌کند و [[منتظران]] با همین [[روحیه]] انقلابی و اصلاح‌گری به سوی [[ظهور امام مهدی]]{{ع}} سوق می‌یابند؛ روایاتی نظیر {{متن حدیث|"لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِهِ عَلَی الْحَقِّ ظَاهِرِينَ حَتَّی يَأْتِي أَمْرُ اللَّهِ"}} و {{متن حدیث|"لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَی الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عيسی بْنَ مَرْيَمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَال صَلِّي لَنَا فَيَقُولُ لاَ إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَهُ اللَّهِ"}}. این‌گونه [[روایات]] [[دلیل]] بر استمرار وجود [[حق]] و [[حقیقت]] در [[عصر انتظار]] است<ref>عبد المحسن العباد؛ عقیدة أهل السنة و الأثر فی المهدی المنتشر؛ ص ۱۵۵.</ref> و ایشان در جای دیگری درباره این مطلب می‌نویسد: "ملئت" به کثرت و غالبیت است؛ یعنی در [[جهان]] [[قبل از ظهور]]، [[ظلم و ستم]] فراوان و غالب بوده و در [[جهان]] [[بعد از ظهور]] خیرات و [[عدالت]] فراوان و غالب است، نه اینکه در [[جهان]] [[قبل از ظهور]] هیچ خیراتی یافت نشود و نیز نه اینکه در [[جهان]] [[بعد از ظهور]] هیچ ظلمتی پیدا نشود<ref>{{عربی|لِأَنَّ الْمُرادَ مِمَّا جاءَ فِي أَحَادِيثِ الْمَهْدِيِّ كَثْرَةُ الْخَيْرِ وَ قُوَّةُ أَهْلِ الإِسْلامِ وَ حُصُولِ الْغَلَبَةِ لَهُمْ وَ قَهْرِهِمْ لِغَيْرِهِمْ وَ هَذَا لاَ يَنْفِي وُجُودَ أَشْرَارٍ مَخْمُورِينَ فِي زَمَانِهِ}}؛ عبد المحسن العباد؛ عقیدة أهل السنة و الأثر فی المهدی المنتشر؛ ص ۱۵۴).</ref><ref>[[حسین الهی‌نژاد|الهی‌نژاد، حسین]]، [[بررسی و تحلیل انتظار در اهل‌سنت (کتاب)|بررسی و تحلیل انتظار در اهل‌سنت]]، ص 127-130.</ref>.
مطلب بالا در واقع به این نکته اشاره می‌کند که [[در آستانه ظهور]] در [[جوامع بشری]]، [[ظلم و ستم]] به صورت مطلق، فراگیر می‌شود و [[فراگیری]] مطلق نیز به این معناست که سراسر [[جهان]] یکپارچه ظلمانی و پر از [[ضلالت]] می‌شود و اصلاً شاخصه‌ای به نام [[صداقت]] و درستکاری در آن پیدا نمی‌شود. در این صورت است که [[امام مهدی]]{{ع}} [[ظهور]] و [[جهان]] را از لوث [[بی‌عدالتی]] و [[ظلم]] به سوی [[پاکی]] و [[نور]] [[هدایت]] می‌کند. این برداشتی است که برخی [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] (البته بسیار محدود) بدان [[اذعان]] و اعتراف دارند. در پاسخ به این برداشت، به دیدگاه عبدالمحسن العباد [[صاحب]] کتاب عقیدة أهل السنة و الاثر فی المهدی المنتظر [[تمسک]] می‌جوییم، ایشان می‌نویسد: [[روایات]] [[مهدویت]] که اشاره به [[فراگیری ظلم و ستم]] دارند، به این معنا نیستند که همه [[جهان]] یکپارچه به این معضل دچار شده باشد و هیچ‌گونه خوبی و صلاحی در آن وجود نداشته باشد؛ زیرا [[روایات]] فراوانی داریم که به وجود [[هدایت]] و [[صلاح]] در [[عصر انتظار]] اشاره می‌کند و [[منتظران]] با همین [[روحیه]] انقلابی و اصلاح‌گری به سوی [[ظهور امام مهدی]]{{ع}} سوق می‌یابند؛ روایاتی نظیر {{متن حدیث|"لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِهِ عَلَی الْحَقِّ ظَاهِرِينَ حَتَّی يَأْتِي أَمْرُ اللَّهِ"}} و {{متن حدیث|"لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَی الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عيسی بْنَ مَرْيَمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَال صَلِّي لَنَا فَيَقُولُ لاَ إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَهُ اللَّهِ"}}. این‌گونه [[روایات]] [[دلیل]] بر استمرار وجود [[حق]] و [[حقیقت]] در [[عصر انتظار]] است<ref>عبد المحسن العباد؛ عقیدة أهل السنة و الأثر فی المهدی المنتشر؛ ص ۱۵۵.</ref> و ایشان در جای دیگری درباره این مطلب می‌نویسد: "ملئت" به کثرت و غالبیت است؛ یعنی در [[جهان]] [[قبل از ظهور]]، [[ظلم و ستم]] فراوان و غالب بوده و در [[جهان]] [[بعد از ظهور]] خیرات و [[عدالت]] فراوان و غالب است، نه اینکه در [[جهان]] [[قبل از ظهور]] هیچ خیراتی یافت نشود و نیز نه اینکه در [[جهان]] [[بعد از ظهور]] هیچ ظلمتی پیدا نشود<ref>{{عربی|لِأَنَّ الْمُرادَ مِمَّا جاءَ فِي أَحَادِيثِ الْمَهْدِيِّ كَثْرَةُ الْخَيْرِ وَ قُوَّةُ أَهْلِ الإِسْلامِ وَ حُصُولِ الْغَلَبَةِ لَهُمْ وَ قَهْرِهِمْ لِغَيْرِهِمْ وَ هَذَا لاَ يَنْفِي وُجُودَ أَشْرَارٍ مَخْمُورِينَ فِي زَمَانِهِ}}؛ عبد المحسن العباد؛ عقیدة أهل السنة و الأثر فی المهدی المنتشر؛ ص ۱۵۴).</ref><ref>[[حسین الهی‌نژاد|الهی‌نژاد، حسین]]، [[بررسی و تحلیل انتظار در اهل‌سنت (کتاب)|بررسی و تحلیل انتظار در اهل‌سنت]]، ص 127-130.</ref>.
*می‌دانیم که [[مأموریت]] [[مهدی]] {{ع}} از طرف [[خداوند]] بر طرف کردن [[ظلم و جور]] از سراسر [[گیتی]] و [[برقراری عدل]] و [[قسط]] در کل [[جهان]] است. این مطلب به صورت [[متواتر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} و سایر [[پیشوایان معصوم]] {{عم}} [[نقل]] شده است. [[اهل سنت]] نیز این معنا را در [[احادیث]] خود [[نقل]] کرده‌اند. نمونه‌ای از [[احادیث]] [[شیعه]] را از زبان [[حضرت]] [[امام حسین]] {{ع}} [[نقل]] می‌کنیم: {{متن حدیث|"لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ اَلدُّنْيَا إِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اَللَّهُ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. کذلک سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یقول"}}<ref>«اگر از ([[عمر]]) [[دنیا]] جز یک روز باقی نمانده باشد، [[خداوند]] آن روز را طولانی می‌گرداند تا این که مردی از [[فرزندان]] من [[قیام]] کند و [[دنیا]] را پر از [[عدل و قسط]] نماید همان گونه که از [[ظلم و جور]] پر شده است. این گونه از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم» منتخب الاثر، ص ۲۴۷، ح ۱.</ref>.
این عنوان، یعنی پر کردن [[دنیا]] از [[عدل و قسط]]، در برگیرنده تمام مأموریتی است که [[حضرت مهدی موعود]] {{ع}} از طرف [[خداوند]] دارند. مطابق آن چه [[صاحب]] کتاب شریف "مکیال المکارم" در توضیح [[حدیث]] آورده‌اند، "[[عدل]]" اعم از "[[قسط]]" است، چون [[قسط]] در موارد احقاق [[حق]] دیگری استعمال می‌شود ولی [[عدل]] اعم از این است. ایشان می‌فرمایند: {{متن حدیث|"الْعَدْلُ مُوَافَقَةِ الْحَقِّ مُطْلَقاً . وَ الْقِسْطِ مُوَافَقَةِ الْحَقِّ فی مَوْرِدَ الْخَلَائِقِ . . . . وَ الْجَوْرِ ضِدَّ الْقُسْطُ . وَ الظُّلْمِ ضِدُّ الْعَدْلِ . فالظلم هُوَ التَّجَاوُزُ عَنِ الْحَقِّ مُطْلَقاً . وَ الْجَوْرِ هُوَ التَّجَاوُزُ عَنِ الْحَقِّ الرَّاجِعُ الی الغیر"}}<ref>«[[عدل]] رعایت کردن هر حقی است، و [[قسط]] رعایت [[حقوق]] مخلوقات... . و [[جور]] ضد [[قسط]]، و [[ظلم]] ضد [[عدل]] است. بنابراین [[ظلم]] رعایت نکردن هر حقی است، ولی [[جور]] رعایت نکردن [[حق]] دیگران (مخلوقات) است» مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۱۹.</ref>. با این بیان، "[[عدل]]" یعنی رعایت [[حقوق]] همه صاحبان [[حق]]. هر کس بر [[انسان]] حقی داشته باشد، رعایت [[عدل]] در مورد او به این است که حقش ادا گردد. ولی "[[قسط]]" مربوط به رعایت [[حقوق مردم]] و سایر خلایق می‌باشد.
اولین [[صاحب]] [[حق]] بر [[انسان]]، [[خدای متعال]] است که رعایت [[عدل]] نسبت به او یعنی [[احترام]] گذاشتن به [[حقوق]] الهی. ساده‌ترین [[حق]] [[خداوند]] بر [[انسان‌ها]] این است که او را [[نافرمانی]] نکنند، چرا که هر معصیتی در [[حقیقت]] زیر پا گذاشتن یکی از [[حقوق]] الهی و "[[ظلم]]" به اوست. علاوه بر این که [[نفس]] و [[جان]] [[انسان]] هم بر او [[حق]] دارند و هر گناهی در واقع [[ظلم]] به خود هم به شمار می‌آید. پس لازمه پر شدن [[دنیا]] از [[عدل]] این است که [[انسان‌ها]] به [[حقوق]] [[خداوند]] بر خودشان [[احترام]] بگذارند و [[توحید]] – که [[حق]] مسلم الهی است – در سراسر عالم برقرار گردد. پس از [[خداوند]]، [[پیامبر]] بزرگ [[اسلام]] {{صل}} و [[اهل بیت]] ایشان {{عم}} بیشترین [[حقوق]] را بر همه خلایق دارند. لذا [[اجرای عدالت]] اقتضا می‌کند که [[حقوق]] ایشان ادا گردد و [[مذهب تشیع]] در روی کره [[زمین]] فراگیر شود. پس از [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} [[حقوق مردم]] بر یکدیگر مطرح می‌شود. لازمه [[عدالت]] در این قلمرو آن است که [[پس از ظهور]] [[امام]] {{ع}} کسی نتواند [[جان]] و [[مال]] و آبروی [[مردم]] را به ناحق مورد [[تجاوز]] قرار دهد و این امر به طور کامل در [[عصر ظهور]] تحقق می‌یابد، انشاء [[الله]].
==[[اندوه]] [[مؤمن]] از وقوع [[ظلم]] در هر نقطه [[زمین]]==
[[مؤمنان]] که در [[انتظار]] تحقق چنین [[روزی]] هستند، از وقوع [[ظلم‌ها]] و جنایت‌هایی که روی [[زمین]] واقع می‌شود، رنجور و [[مصیبت]] زده هستند، هر چند که این [[ظلم]] و جنایت بر شخص ایشان وارد نشود. اصولاً [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[ایمان]] و غیرت دینی‌اش نمی‌تواند [[تحمل]] کند که [[بندگان خدا]] روی [[زمین]] از انواع [[نعمت‌های الهی]] در جهت [[نافرمانی]] او بهره ببرند. [[مؤمن]] به وقوع هیچ معصیتی در عالم [[رضا]] نمی‌دهد و از این که [[دین الهی]] روی [[زمین]] [[حاکم]] نیست، در [[رنج]] و گرفتاری می‌باشد. پس قلمرو گرفتاری‌های [[مؤمنان]]، هر [[ظلم]] و جنایت و [[بی‌عدالتی]] را که در هر نقطه روی [[زمین]] واقع می‌شود، در بر می‌گیرد. [[انسان]] با [[ایمان]]، تاب مشاهده [[نافرمانی]] [[خدا]] را از هیچ کس و در هیچ جا ندارد و از این که در [[زمان غیبت]] [[امام]] {{ع}} [[حق]] [[خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} و [[حقوق]] [[مظلومان]] پایمانل می‌شود، به اندازه غیرت دینی‌اش ناراحت می‌شود. [[معاصی]] و [[ظلم‌ها]] "[[منکرات]]" هستند و "[[نهی از منکر]]" وظیفه‌ای است که همه [[مؤمنان]] مؤظف به انجام آنند تا با رعایت شرایط شرعی آن، در برابر وقوع [[ظلم]] و [[معصیت]] [[ایستادگی]] کنند. اولین مرحله [[نهی از منکر]] که اساس مراحل بعدی است "[[انکار]] قلبی" می‌باشد. این همان چیزی است که ملازم با ناراحتی و [[رنج]] قلبی [[مؤمن]] از وقوع [[گناه]] است. هر چه [[ایمان]] کسی قویتر باشد، از مشاهده [[ظلم]]، بیشتر [[رنج]] می‌برد و گرفتارتر می‌شود.
==[[اندوه]] [[امام صادق]] {{ع}} از [[ظلم]] به یک [[شیعه]]==
در این جا نمونه‌ای از این گونه [[رنج]] و ناراحتی را در مورد یکی از نمونه‌ها و اسوه‌های کامل [[ایمان]] – [[امام]] {{ع}} [[شاهد]] می‌آوریم تا روشن شود که هر کس غیرت دینی‌اش بیشتر باشد، در برابر [[ظلم]] و جنایت، [[رنج]] و گرفتاری‌اش بیشتر است. شخصی به نام "بشار" می‌گوید: در [[کوفه]] خدمت [[امام صادق]] {{ع}} رسیدم. طبقی از خرما برای ایشان آورده بودند و [[حضرت]] مشغول خوردن از آن بودند. به من فرمودند: بیا جلو و بخور. عرض کردم: [[خداوند]] بر شما گوارا فرماید. من در راه که می‌آمدم، صحنه‌ای را دیدم که غیرت مرا برانگیخت و [[دل]] مرا به درد آورد و اثر عمیقی در من گذاشت. (کنایه از این که اشتهای خوردن ندارم). [[حضرت]] فرمودند: به حقی که من بر تو دارم، نزدیک بیا و بخور. من نزدیک رفتم و مشغول خوردن شدم. آقا فرمودند: آن چه را دیدی تعریف کن. عرض کردم: یکی از مأموران امنیتی [[حکومت]] را دیدم که بر سر زنی می‌زد و او را به سوی زندان می‌کشید و آن [[زن]] با صدای بلند فریاد می‌زد: {{عربی|"الْمُسْتَغَاثُ بِاللَّهِ وَ رَسُولَهُ!"}} ولی هیچ کس به فریادش نمی‌رسید. [[حضرت]] فرمودند: چرا با او چنین می‌کردند؟ عرض کردم: از [[مردم]] شنیدم که می‌گفتند: این [[زن]] به [[زمین]] خورد. پس گفت {{متن حدیث|"لَعَنَ اللَّهُ ظالمیک یا فَاطِمَةَ"}}: ای [[فاطمه]] {{س}} [[خداوند]] ستم‌کنندگان به شما را لعنت کند. و همین باعث شد که با او چنین رفتاری کردند.
[[امام صادق]] {{ع}} با شنیدن این ماجرا دست از خوردن کشیدند و شروع به گریستن کردند تا آن حد که دستمال و محاسن و سینه ایشان از [[اشک]] خیس شد. سپس فرمودند: بشار! برخیز به [[مسجد سهله]] برویم تا به پیشگاه [[خداوند]] [[دعا]] کنیم و [[آزادی]] این [[زن]] را از او طلب نماییم. از طرف دیگر یکی از [[شیعیان]] را به دار الحکومه فرستادند و سفارش کردند که اگر برای آن [[زن]] اتفاقی افتاد، خودش را به ایشان برساند و خبر دهد. بشار می‌گوید: با [[امام]] {{ع}} به [[مسجد سهله]] رفتیم و هر یک از ما دو رکعت [[نماز]] خواندیم. آن گاه [[امام]] {{ع}} دست خود را به سوی [[آسمان]] بلند کردند و [[دعا]] فرمودند: یا [[الله]]... (بشار [[دعا]] را [[نقل]] نکرده است). و بعد از [[دعا]] به [[مسجد]] رفتند. من در [[سجده]] جز صدای [[نفس]] ایشان را نمی‌شنیدم. سپس سر خود را از [[سجده]] برداشتند و به من فرمودند: بلند شو. آن [[زن]] آزاد شد. بشار می‌گوید: ما در خدمت [[امام]] {{ع}} از [[مسجد]] بیرون آمدیم. در راه با همان شخص که [[حضرت]] او را به سوی دار الحکومه فرستاده بودند، برخورد کردیم. [[حضرت]] پرسیدند: چه خبر؟ گفت: [[زن]] آزاد شد. پرسیدند: چگونه آزادش کردند؟ گفت: نمی‌دانم. ولی من در کنار در [[ایستاده]] بودم که ناگهان بیرون آمد و آن [[زن]] را صدا زد و به او گفت: چه سخنی بر زبان آوردی؟ گفت: [[زمین]] خوردم. پس گفتم: {{متن حدیث|"لَعَنَ اللَّهُ ظالمیک یا فَاطِمَةَ"}}. پس آن بلا را به سرم آوردند. نگهبان دویست درهم در آورد و گفت: اینها را بگیر و فرماندار را [[حلال]] کن. ولی آن [[زن]] قبول نکرد. نگهبان که دید او نمی‌پذیرد، داخل شد و به رئیس خود گزارش داد. سپس بیرون آمد و گفت: برو به خانه ات (آزاد هستی). آن [[زن]] هم رفت. [[حضرت]] فرمودند: از گرفتن دویست درهم خودداری کرد؟! گفت: بله، در حالی که – قسم به [[خدا]] – به آنها نیاز داشت. سپس [[امام]] {{ع}} از جیب مبارکشان کیسه‌ای در آوردند که هفت [[دینار]] طلا در آن بود و به آن شخص فرمودند: اینها را به منزل آن [[زن]] ببر و از جانب من به او [[سلام]] برسان و این دینارها را به او بده. بشار می‌گوید: ما با هم رفتیم و [[سلام]] [[امام]] {{ع}} را به آن [[زن]] رساندیم. او گفت: شما را به [[خدا]] آیا [[جعفر بن محمد]] {{ع}} به من [[سلام]] رساندند، به او گفتم: [[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند، قسم به [[خدا]] [[حضرت]] جعفرین [[محمد]] {{ع}} به تو [[سلام]] رساندند. آن [[زن]] (از فرط [[شوق]] و [[محبت]]) گریبان چاک کرده و بیهوش افتاد. ما [[صبر]] کردیم تا به هوش آمده و گفت: یک بار دیگر سخن خود را تکرار کنید. ما حرف خود را تکرار کردیم. (دوباره [[سلام]] [[حضرت]] را به او [[ابلاغ]] کردیم) تا این که سه بار [[سلام]] [[حضرت]] را به او رساندیم و او هر دفعه به همان حال افتاد. بعد به او گفتیم: بگیر. اینها را [[حضرت]] برای تو فرستاده‌اند. [[بشارت]] باد بر تو. پول‌ها را گرفت و گفت: از [[امام]] {{ع}} بخواهید تا از [[خدا]] بخشایش مرا طلب کند، که من وسیله‌ای به سوی [[خدا]] بهتر از ایشان و پدرانشان نمی‌شناسم. بشار می‌گوید: به سوی [[امام]] {{ع}} بازگشتم و همه اتفاقات را برای ایشان تعریف کردیم. [[حضرت]] شروع به گریستن کردند و برای آن [[زن]] [[دعا]] نمودند. من هم گفتم: {{عربی|"لیت شعری متی اری فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ {{صل}}"}}؛ ای کاش می‌دانستم که چه موقع [[فرج]] [[آل محمد]] {{صل}} را می‌بینم!<ref>بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۳۷۹ تا ۳۸۱.</ref>
این داستان را به [[دلیل]] نکات آموزنده‌اش به طور کامل [[نقل]] کردیم. بشار یکی از [[دوستان]] [[امام صادق]] {{ع}} بود که وقتی در طول راه صحنه کتک خوردن آن [[زن]] [[مظلوم]] را مشاهده کرد، غیرت ایمانی‌اش او را چنان منقلب کرد که نمی‌توانست [[دعوت]] [[امام]] {{ع}} را برای خوردن خرما [[اجابت]] کند. آن گاه که خود [[امام]] {{ع}} از ماجرا [[آگاه]] شدند، بیش از بشار تحت تأثیر قرار گرفتند و گریستند، چنان که [[اشک]] صورت و سینه ایشان را مرطوب کرد.
مشاهده [[ظلم]] و جنایت برای [[امام]] {{ع}} که "غیرة [[الله]]" است، این [[قدر]] [[رنج]] آور می‌باشد، به خصوص که این [[ظلم]] در [[حق]] یکی از [[دوستان]] [[حضرت]] روا شده باشد. [[محبت]] بین [[امام]] {{ع}} و [[شیعیان]] طرفینی است. زنی که [[امام]] {{ع}} آن طور برایش نگران بودند، وقتی شنید که حضرتش به او [[سلام]] رسانده‌اند، از خود بیخود شد و در عین حال به قدری عاقل و فهمیده بود که [[بهترین]] و لازم‌ترین [[حاجت]] خود را به عرض مولایش رساند. آخرین سخن بشار در این ماجرا، حرف [[دل]] همه [[مؤمنان]] به خصوص [[شیعیان]] [[زمان غیبت]] است که: ای کاش می‌دانستیم چه موقع [[فرج]] [[اهل بیت]] {{عم}} را مشاهده می‌کنیم. دیدن آن [[مصیبت]] و گرفتاری، داغ [[دل]] بشار را تازه کرد و حرارت [[انتظار فرج]] را در او شعله ور نمود. [[مؤمن]]، وقتی گرفتاری و ناراحتی [[شیعیان]] و بالاتر از آن [[غم]] و غصه [[امام]] زمانش را به خاطر گرفتاری‌های دوستانشان می‌بیند، سوز [[انتظار فرج]] بیشتر دلش را به درد می‌آورد، چرا که عمق مصیبت‌ها و دردها را بیشتر [[حس]] می‌کند. آری، هر چه [[انسان]] گرفتار شود، [[انتظار]] فرجش نیز شدت بیشتری به خود می‌گیرد»<ref>[[سید محمد بنی‌هاشمی|بنی‌هاشمی، سید محمد]]، [[سلسله درس‌های مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]، ص ۷۷-۸۴.</ref>.
==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
* [[آیا مسئله انتظار سبب فراگیری ظلم و ستم می‌شود؟ (پرسش)]]
* [[آیا مسئله انتظار سبب فراگیری ظلم و ستم می‌شود؟ (پرسش)]]
۱۹٬۴۱۸

ویرایش