اصبغ بن نباته در رجال و تراجم: تفاوت میان نسخهها
←فرزندان
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
*[[مامقانی]] در تنقیح المقال مینویسد: [[اصبغ بن نباته]] در [[مدائن]]، همراه [[سلمان فارسی]] که [[والی]] و فرماندار [[مدائن]] شده بود، حضور داشت و در پایان [[عمر]] [[سلمان فارسی]]، وقتی که او از اطرافیان خواست تا بستر او را به طرف [[قبرستان]] [[شهر]] ببرند تا او با مردگان سخن بگوید، از افرادی بود که در این کار [[همکاری]] داشت. همچنین [[اصبغ بن نباته]] از افرادی بود که مقدمات به [[خاک]] سپاری [[سلمان فارسی]] را آماده کردند و او برای [[غسل]] دادن وی به [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} کمک کرد<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص:۱۳۵.</ref>. | *[[مامقانی]] در تنقیح المقال مینویسد: [[اصبغ بن نباته]] در [[مدائن]]، همراه [[سلمان فارسی]] که [[والی]] و فرماندار [[مدائن]] شده بود، حضور داشت و در پایان [[عمر]] [[سلمان فارسی]]، وقتی که او از اطرافیان خواست تا بستر او را به طرف [[قبرستان]] [[شهر]] ببرند تا او با مردگان سخن بگوید، از افرادی بود که در این کار [[همکاری]] داشت. همچنین [[اصبغ بن نباته]] از افرادی بود که مقدمات به [[خاک]] سپاری [[سلمان فارسی]] را آماده کردند و او برای [[غسل]] دادن وی به [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} کمک کرد<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۱، ص:۱۳۵.</ref>. | ||
==فرزندان== | ==[[فرزندان]]== | ||
*در کتب رجال و تراجم از خاندان و فرزندان اصبغ بن نباته اثری به چشم نمیخورد، ولی در برخی از نقلها به شخصی به نام قاسم اشاره شده که از راویان و عالمان بوده است. طبری از قول | *در کتب [[رجال]] و تراجم از [[خاندان]] و [[فرزندان]] [[اصبغ بن نباته]] اثری به چشم نمیخورد، ولی در برخی از نقلها به شخصی به نام [[قاسم]] اشاره شده که از [[راویان]] و [[عالمان]] بوده است. [[طبری]] از قول [[قاسم]]، [[فرزند]] [[اصبغ بن نباته]] جریان حمله [[امام حسین]]{{ع}} به سوی [[فرات]] در [[کربلا]] و اصابت تیر به چانه آن [[حضرت]] را [[نقل]] کرده است <ref>الارشاد، شیخ مفید،ج۲، ص: ۱۰۹-۱۱۰؛ تاریخ طبری، طبری، ج۵، ص: ۴۴۹- ۴۵۰ و نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، یوسف غروی (مترجم: جواد سلیمانی)، ص:۱۸۳.</ref>. | ||
*شیخ صدوق در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال از | * [[شیخ صدوق]] در [[ثواب الاعمال]] و [[عقاب]] الاعمال از [[قاسم]]، [[فرزند]] [[اصبغ بن نباته]] [[نقل]] کرده که گفته است، روزی مردی سیاهروی از [[قبیله]] "بنی دارم " که در [[ماجرای کربلا]] حاضر و پیش از آن، [[زیبا]] و بسیار سفید روی بود، نزد ما آمد؛ به او گفتم: به خاطر [[تغییر]] رنگ چهرهات تو را به [[سختی]] شناختم؛ آن مرد گفت: "مردی از [[یاران]] [[حسین]]{{ع}} را که سفید روی بود و بر پیشانیاش [[اثر سجده]] بود، کشتم و پسر او را با خود آوردم". [[قاسم]] گوید، روزی من آن مرد را سوار بر اسب دیدم که خوشحال بود و آن سر را بر سینه اسبش آویخته بود و آن سر به زانوان اسب میخورد؛ پس به پدرم گفتم: ای کاش آن سر را کمی بالاتر میبرد! نمیبینی که زانوان اسب با آن سر چه میکند؟! پدرم گفت: "[[فرزند]] عزیزم! آنچه بر سرش آوردهاند، سختتر از این بوده است. آن مرد خود برایم تعریف میکرد، از آن هنگام که او را کشتهام، شبی به [[خواب]] نمیروم جز آنکه او به سراغم میآید و شانههایم را میگیرد و مرا میکشد و میگوید: "راه بیفت" و مرا به [[دوزخ]] میکشاند و در آن میافکند تا صبح از [[خواب]] برخیزم"؛ و نیز گوید: یکی از [[زنان]] [[همسایه]] که صدایش را در [[خواب]] شنیده بود، میگفت: "با نالهها و نعرههایش نمیگذارد یک لحظه از [[شب]] را هم به [[خواب]] رویم". [[راوی]] در ادامه گوید: پس با گروهی از [[جوانان]] [[قبیله]] نزد همسرش رفتیم و درباره او از همسرش پرسیدیم؛ او گفت: "خود، همه چیز را آشکارا گفته و راست گفته است"<ref>ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص۲۱۹.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[أصبغ بن نباته تمیمی حنظلی مجاشعی کوفی (مقاله)|أصبغ بن نباته تمیمی حنظلی مجاشعی کوفی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۰۲-۲۰۳.</ref>. | ||