اصبغ بن نباته در رجال و تراجم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اصبغ بن نباته
اطلاعات فردی
کنیهأبو القاسم [۲]
لقبالحنظلی[۳]، اضاف الیه الشیخ: التمیمی. [۴]، والنجاشی: المجاشعی. [۵] والبخاری: الدارمی الکوفی. [۶]
وفاتتوفّی بعد سنة ۱۰۰ [۷]
مذهبمن خاصّة امیر المؤمنین (ع) [۸]
اطلاعات حدیثی
تعداد روایاتأصبغ بن نباتة الحنظلی: ۱ روایه
الأصبغ بن نباتة: ۵۸ روایه
الأصبغ: ۸ روایه
جمع عدد الروایات: ۶۷ روایه
سایرنام وی در منابع ذیل آمده است: اتقال المقال: ۲۷. أعیان الشیعة: ۱ / ۴۶۴. بلغة المحدثین: ۳۳۳ ر۱۴. بهجة الآمال: ۲ / ۳۴۸. التحریر الطاووسی: ۷۷ ر۴۷. تنقیح المقال: ۱ / ۱۵۰ ر۱۰۰۸. تهذیب المقال: ۱ / ۱۹۱ ر۴. جامع الرواة: ۱ / ۱۰۶. الجامع فی الرّجال: ۱ / ۲۷۸. خلاصة الأقوال: ۲۴ ر۹. رجال إبن داوود: ۵۲ ر۲۰۴. رجال الانصاری: ۳۱. رجال البرقی: ۵[۹]. رجال الطوسی: ۳۴ ر۲ [۱۰]، و۶۶ ر۲. رجال الکشی: ۵ / ۸، و۱۰۳ ر۱۶۴، و۱۶۵. رجال النجاشی: ۸ ر۵، [۱۱]. طرائف المقال: ۲ / ۷۴ ر۷۳۰۷. غایة المرام: ۷۹. الفهرست: ۳۷ الرقم بعد، ۱۰۸. قاموس الرّجال: ۲ / ۱۶۲ ر۹۴۰. کامل الزیارات: ۲۸ ح ۵. مجمع الرّجال: ۱ / ۲۳۱. مستدرکات علم الرّجال: ۱ / ۶۹۱ ر۵۴۸ / ۲۰۲۱. معالم العلماء: ۲۷ / ۱۳۸. معجم الثقات: ۱۹ / ۱۲۰. معجم رجال الحدیث: ۳ / ۲۱۸ ر۱۵۰۶، و۲۱۹ ر۱۵۰۹. معراج أهل الکمال: ۲۸۸ ر۱۱۶. منتهی المقال: ۲ / ۱۰۲ ر۴۰۱. منهج المقال: ۶۲. الموسوعة الرّجالیّة: ۴ / ۷۴، و۷ / ۱۴۴. نقد الرّجال: ۴۹ ر۱. الوجیزة فی الرّجال: ۱۶۳ ر۲۲۴. وسائل الشیعة: ۳۰ / ۳۲۱. تاریخ الاسلام: ۷ / ۲۸ ر۱۱. التاریخ الکبیر: ۲ / ۳۵ ر۱۵۹۵. تقریب التهذیب: ۱ / ۸۱ ر۶۱۳. تهذیب التهذیب: ۱ / ۳۱۶ ر۶۵۸. تهذیب الکمال: ۳ / ۳۰۸ ر۵۳۷. الجرح والتعدیل: ۲ / ۳۱۹ ر۱۲۱۳. المجروحین لابن حبّان: ۱ / ۱۷۳. میزان الاعتدال: ۱ / ۲۷۱ ر۱۰۱۳. تاریخ الثقات: ۷۱ ر۱۰۹. الطبقات الکبری: ۶ / ۲۵۵.

آشنایی اجمالی

از شخصیت‌های معروف شیعی و از اصحاب مخصوص امام علی (ع). اصبغ از شاخه بنو مجاشع بن دارم، از تیره بنوحنظلة بن مالک، از قبیله بنی‌تمیم بود[۱۲]؛ از این رو او را با نسبت‌های مجاشعی، دارمی، حنظلی و تمیمی یاد کرده‌اند[۱۳]. بر این اساس نسبت‌های عبدی[۱۴] و طائی[۱۵] که در بعضی از منابع برای او آمده، اشتباه است. کنیه او را ابوالقاسم آورده‌اند[۱۶].

سال تولد و نیز زمان مرگ اصبغ به طور دقیق مشخص نیست؛ با توجه به خبری که او درباره حضورش نزد امام علی (ع) در دوران حکومت ابوبکر[۱۷] نقل کرده [۱۸]، و استنباط ابن حجر[۱۹] از این خبر مبنی بر مخضرم بودن اصبغ، می‌‌توان تولد او را در حدود سال اول بعثت دانست؛ زیرا «مخضرم» به کسی گفته می‌شود که هم دوره جاهلیت و هم دوره اسلام را درک کرده باشد[۲۰].

همچنین با توجه به نسبت «کوفی» که بیشتر شرح حال نویسان برای او آورده‌اند[۲۱] می‌‌توان نتیجه گرفت که اصبغ در دوره بعد از فتوحات ساکن کوفه بوده است، اما درباره اصلیت او نمی‌توان با قاطعیت نتیجه‌گیری کرد؛ هرچند برقی[۲۲] اصبغ را در شمار یاران یمنی امام علی (ع) آورده که بیانگر اصالت یمنی اوست، اما از آنجا که در شمار مکان‌های سکونت قبیله بنی‌تمیم از یمن یاد نشده است[۲۳]، از این رو می‌‌توان حدس زد، عنوان «یمنی» تصحیف «تمیمی» باشد[۲۴].

از زندگانی اصبغ قبل از دوران حکومت امام علی (ع)اطلاع چندانی در دست نیست؛ از مجموع اخباری که اصبغ نقل کرده، تنها دو خبر مربوط به قبل از دوران حکومت امام علی (ع) است: یکی خبری که درباره حضورش نزد امام علی (ع) در دوران حکومت ابوبکر نقل کرده، که اشاره شد و دیگری اینکه او عمر را در حالی که با تازیانه در بازارها می‌گشت، دیده است [۲۵].

اصبغ در دوران حکومت امام علی (ع) در شمار اصحاب خاص و مورد اعتماد[۲۶] ایشان قرار گرفت و از طرف ایشان به فرماندهی شرطة الخمیس[۲۷] منصوب شد[۲۸]. او در جنگ‌های جمل[۲۹]، صفین[۳۰] و نهروان[۳۱] همراه حضرت بود و خود اخباری از رویدادهای این جنگ‌ها را نقل کرده است. اصبغ همچنین قبل از آغاز جنگ صفین به عنوان نماینده امام علی (ع) نامه ایشان را برای معاویه برد[۳۲]. پس از ضربت خوردن امام علی (ع) وی از معدود افرادی است که اجازه حضور بر بالین ایشان را یافت[۳۳]؛ از این رو توانسته اخباری درباره شهادت ایشان نقل کند[۳۴].

زندگانی اصبغ پس از شهادت امام علی (ع) در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ با اینکه طوسی[۳۵] نام او را در شمار اصحاب امام حسن (ع) نیز آورده، اما اصبغ از ایشان تنها یک روایت نقل کرده است[۳۶]؛ او از امام حسین (ع) نیز تنها یک روایت نقل کرده است[۳۷]. معلوم نیست چرا با وجود زنده بودن او، حتی تا دوران امامت امام سجاد، از امامان پس از امام علی روایات چندانی نقل نکرده است. نکته عجیب‌تر این است که از اصبغ در وقایع حادثه عاشورا و نیز حوادث پس از آن، یعنی در وقایع قیام توابین و قیام مختار نیز خبری نمی‌بینیم.

اصبغ در شمار راویان موثق و مورد اعتماد شیعه قرار دارد[۳۸]، اما کتب رجالی اهل سنت به دلیل تشیع او[۳۹] با اعتقادش به رجعت[۴۰] او را در شمار راویان ضعیف آورده‌اند[۴۱]؛ در این میان تنها عجلی[۴۲] او را ثقه دانسته و ابن عدی[۴۳] نیز تنها در صورت مورد اعتماد بودن کسی که از اصبغ نقل می‌کند، روایت او را قابل قبول دانسته است. در چنین وضعیتی طبیعی است، روایات او در منابع شیعی بیشتر بوده و اهل سنت چندان به این روایات توجه نداشته باشند. در شش کتاب اصلی حدیث اهل سنت (صحاح سته) تنها یک روایت به نقل از اصبغ نقل شده است[۴۴]؛ در حالی که تعداد روایت او در کتاب‌های چهارگانه اصلی حدیث شیعه (کتب اربعه) ۵۶ روایت است[۴۵]، این جدا از روایات دیگری است که در کتاب‌های دیگر شیعه از او نقل شده است. روایات اصبغ در موضوعات مختلف فقهی، اخلاقی، تاریخی، تفسیری و به خصوص فضایل امام علی (ع)است[۴۶].

مهم‌ترین روایاتی که او نقل کرده عبارت‌اند از:

  1. عهدنامه امام علی (ع) به مالک اشتر[۴۷]،
  2. وصیت حضرت به فرزندش محمد بن حنفیه[۴۸]،
  3. حدیث غدیر[۴۹]،
  4. حدیث مناشده[۵۰]،
  5. حدیث ثقلین[۵۱] و....

بعضی از منابع اصبغ را اولین مؤلف مقتل امام حسین (ع) می‌دانند، اما با توجه به اینکه اساساً از او نقلی درباره وقایع عاشورا نقل نشده و آنچه که موجود است، تنها دو روایت به نقل از فرزند او، قاسم بن اصبغ است[۵۲]، می‌‌توان نتیجه گرفت که این مقتل چیزی جز چند روایتی که فرزندش درباره مقتل امام حسین (ع) نقل کرده، نبوده و راویان به اشتباه آن را به اصبغ منسوب کرده‌اند[۵۳] اینکه نجاشی[۵۴] برخلاف طوسی[۵۵] از این مقتل یادی نکرده، قرینه دیگری بر نادرستی این انتساب است. احتمال دیگر این است که منظور از این مقتل، روایاتی است که اصبغ به نقل از امام علی (ع) درباره حادثه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) نقل کرده [۵۶] می‌باشد[۵۷].

همچنین در منابع حدیثی شیعه روایاتی چند با مضامین غلو آمیز، عموماً بدون ذکر سند و یا با اسنادی بسیار ضعیف به اصبغ نسبت داده شده است[۵۸] از آن جمله می‌‌توان به «خطبه افتخار»[۵۹] و «خبر سخن گفتن مردگان با سلمان فارسی و فوت او در زمان خلافت حضرت علی (ع) و آمدن حضرت برای دفن او از کوفه به مدائن» [۶۰] اشاره کرد، این در حالی است که طبق قول مشهور، سلمان در زمان خلافت عثمان فوت کرده است[۶۱]. به نظر می‌رسد مقام بالای اصبغ نزد شیعیان باعث شده، سازندگان این احادیث برای مقبول واقع شدن آنها، برساخته‌های خود را به او نسبت دهند.

آخرین خبری که از زمان زندگانی او در دست است، این است که او دوره حکومت حجاج بن یوسف ثقفی[۶۲] را درک کرده است[۶۳]. بر این اساس، اصبغ دست کم تا سال ۷۵ هجری زنده بوده است. اما با توجه روایت مستقیم ابوحمزه ثمالی[۶۴] و ابوالجارود[۶۵] که هر دو در حدود سال ۱۵۰ هجری ابوحمزه در سال ۱۵۰[۶۶] و ابوالجارود بین سال‌های ۱۴۰ تا ۱۵۰[۶۷] با ۱۵۱ تا ۱۶۰[۶۸] درگذشته‌اند، می‌‌توان نتیجه گرفت که اصبغ تا حدود سال ۸۰ هجری زنده بوده، تا این دو راوی توانسته باشند در اوایل سنین نوجوانی خود، از او در سن حدود ۱۵ سالگی روایت نقل کنند. البته ذهبی[۶۹] نام اصبغ را در شمار کسانی که در بین سال‌های ۱۰۱ تا ۱۱۰ هجری درگذشته‌اند، آورده است که در این صورت باید در درستی روایت حضور اصبغ نزد امام علی (ع) در دوران حکومت ابوبکر تأمل کرد؛ زیرا در این صورت او در هنگام مرگ حدود ۱۱۴ سال داشته، که خیلی بعید است.[۷۰]

الاصبغ بن نباته

الاصبغ بن نباته[۷۱] در اسناد روایات کثیری در تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب‌های الکافی، الخصال، الاحتجاج، تفسیر العیاشی و... ذکر شده است؛ برای نمونه:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِي حَدِیثٍ طَوِیلٍ. فِیهِ یَقُولُ(ع): فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ[۷۲] يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ- وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ[۷۳] أَنَّكَ الرَّسُولُ إِلَيْهِمْ: فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۷۴]»[۷۵].[۷۶]

شرح حال راوی

مراد از راوی ابوالقاسم الأصبغ بن نباتة بن الحارث بن عمرو بن فاتک بن عامر بن مجاشع بن دارم[۷۷] صحابی جلیل القدر امام علی(ع) است. وی از نسل مجاشع بن دارم منسوب به قبیله تمیم است، از این رو از وی با وصف «مجاشعی»[۷۸]، «التمیمی»[۷۹]، «الدارمی» [۸۰]، «الحنظلی»[۸۱] و «السلمی»[۸۲] یاد کردند.

الاصبغ بن نباته از اهالی یمن بود[۸۳] و سپس به کوفه آمد[۸۴] و از صحابه امام علی(ع) گردید[۸۵] و به آن امام ارادت ویژه‌ای داشت و از جمله شرطة الخمیس بود که با آن حضرت پیمان شهادت بسته بودند [۸۶]. در جنگ جمل و صفین با امام علی(ع) بود و آن حضرت را یاری کرد[۸۷] و هنگام ضربت خوردن آن امام بزرگوار در مسجد کوفه، نزد ایشان حضور داشت[۸۸] و از افراد انگشت‌شماری بود که اجازه یافت بر بالین ایشان حضور یابد[۸۹].

اصبغ بن نباته در تألیف و نوشتن حدیث بسیار پُرکار بود و ابن شهر آشوب وی را چهارمین کسی دانسته که به تألیف کتاب و تدوین حدیث پرداخته[۹۰] و کتابی در مقتل الحسین(ع) نیز تألیف کرده و برخی ایشان را نخستین مقتل‌نویس کربلا یاد کرده‌اند[۹۱]. افزون بر این، راوی عهدنامه مالک اشتر و وصیتنامه امام علی(ع) به فرزندش محمد بن حنفیه است[۹۲].

نصر بن مزاحم درباره اصبغ بن نباته می‌نویسد: "... فرجع الأصبغ وقد خضب سيفه دما ورمحه وكان شيخاً ناسكاً عابداً، وكان إذا لقى القوم بعضهم بعضاً یغمد سيفه، وكان من ذخائر على ممن قد بايعه على الموت، وكان من فرسان أهل العراق، وكان علي(ع) يضن به على الحرب والقتال"[۹۳].[۹۴]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات الاصبغ بن نباته دانسته نیست؛ لکن شیخ طوسی او را از صحابه امام علی(ع)[۹۵] و امام حسن مجتبی(ع)[۹۶] برشمرده است و از تعبیر نجاشی[۹۷] برداشت می‌شود که پس از شهادت حضرت علی(ع) سال‌ها زنده بود و از اینکه کتابی در مقتل الحسین(ع) تألیف کرده، به دست می‌آوریم که بعد از سال ۶۱ هجری قمری زنده بوده است.

آقابزرگ تهرانی او را از وفات یافتگان پس از سال ۱۰۰ دانسته است[۹۸]؛ لکن شاهدی برای آن ذکر نکرده است.

آیت‌الله بروجردی، اصبغ بن نباته را در طبقه دوم نام برده و معتقد است که می‌‌توان او را از راویان طبقه سوم نیز برشمرد[۹۹].

جعفر بن فضیل از محمد بن فرات - از اصحاب امام باقر(ع) است - پرسید آیا اصبغ بن نباته را ملاقات کردی و وی در جواب گفت بلی، همراه پدرم وی را دیدار کردم، درحالی که موهای سر و چهره‌اش سفید شده بود[۱۰۰].

بر این اساس می‌‌توان گفت که اصبغ بن نباته دوران امام علی، امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع) را ادراک کرده و در اسناد روایات، بیشترین روایتش از حضرت علی(ع) است و در سند یک روایت وسائل الشیعه[۱۰۱] به نقل از ثواب الأعمال از رسول خدا(ص) روایت کرده است که در منبع اصلی (ثواب الأعمال) از امیر مؤمنان(ع) است[۱۰۲] و مؤلف وسائل الشیعه به اشتباه آن را از پیامبر(ص) نقل کرده و مؤید دیگر، ملاحظه اسناد دیگر است که اصبغ بن نباته با واسطه از رسول خدا(ص) روایت کرده است.[۱۰۳]

استادان و شاگردان راوی

بسیاری از اصبغ بن نباته روایت کرده‌اند؛ مانند حسن بن عبدالرحمن، محمد بن داوود غنوی، ابو یحیی زکریا بن میسرة، ابو الجارود زیاد بن المنذر، علی بن الحزور الغنوی، سعد بن طریف التمیمی، أبو الصباح الکنانی، مقاتل بن حیان، الفضل بن یزید، أبو حمزة ثابت بن أبی صفیة الثمالی، الحارث بن حضیرة المزنی، الأجلح بن عبدالله الکندی، ثابت بن أسلم البنانی، رزین بیاع الأنماط، سعید بن مینا، فطر بن خلیفة، محمد ابن السائب الکلبی، الولید بن عبدة الکوفی و یحیی بن أبی الهیثم العطار[۱۰۴].

وی از امام علی و امام حسن(ع)، أبو أیوب خالد بن زید الأنصاری، عمار بن یاسر، عمر بن الخطاب[۱۰۵]، سلمان فارسی[۱۰۶]، عبدالله بن عباس[۱۰۷]، محمد بن حنفیه[۱۰۸]، حارث الاعور همدانی[۱۰۹] روایت کرده است.[۱۱۰]

جایگاه حدیثی راوی

نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت اصبغ بن نباته تصریح نکردند، بلکه تنها به تعبیر "وكان من خاصة أميرالمؤمنين علي(ع)" بسنده کردند[۱۱۱] و علامه حلی بعد از نقل سخن آن دو بزرگوار نوشته است: "و هو مشكور"[۱۱۲].

صاحب الحاوی و علامه مجلسی او را از راویان ممدوح[۱۱۳] و روایتش را از روایات حسن برشمردند؛ لکن قرائن بر وثاقت و جلالت اصبغ بن نباته دلالت دارند:

  1. از کسانی است که امام علی(ع) از آنها با تعبیر ثقاتی یاد کرده است[۱۱۴].
  2. از خواص اصحاب امیر مؤمنان(ع) به شمار آمده است، چنان‌که آیت الله خویی می‌نویسد: "ويكفي في مدحه أنه من خواص أمیر المؤمنين(ع)"[۱۱۵].
  3. اصبغ بن نباته از معدود کسانی بود که هنگام شهادت امام علی(ع) بر بالین حضرت حضور یافت و امام(ع) هر بار که به هوش می‌آمدند، سخنی از پیامبر اکرم(ص) برای او وصیت می‌کردند[۱۱۶].[۱۱۷]
  4. از جمله شرطة الخمیس بوده است. واژه شُرطه بر وزن غُرفه و در لغت به معنای گروه و گروهان است و جهت نامگذاری‌اش این است که از شرط به معنی آمادگی برای هر گونه فداکاری و جان نثاری است و کلمه خمیس یعنی سپاه که آن را به پنج بخش میمنه، میسره، مقدم، ساقه و قلب قسمت می‌کردند. عنوان شرط الخمیس اعیان و بزرگان سپاه و نخستین گروه از لشکر هستند که در جنگ حاضر شده و آماده مرگ باشند و در اصطلاح رجالی شرطة الخمیس به اعیان و بزرگان از اصحاب امام علی(ع) گفته می‌شود که برای هر نوع فداکاری کامل آمادگی داشته و با آن حضرت پیمان بستند که در راه خدا تا سر مرز شهادت پیش بروند و مرگ در راه خدا را به آن حضرت تضمین دادند و در مقابل، آن حضرت نیز پیروزی بلکه بهشت را برای آنها ضمانت کردند.

شیخ مفید با سند خود از علی بن الحکم نقل می‌کند که در معرفی شرطة الخمیس فرمود: "هم أصحاب أمیر المؤمنين(ع) الذين قال لهم: تشرطوا فأنا أشارطکم على الجنة ولست أشارطکم على ذهب ولا فضة، إن نبينا(ص) فيما مضى قال لأصحابه: تشرطوا فإني لست أشارطكم إلا على الجنة..."[۱۱۸].

کشی با سند خود گفت‌وگوی اسماعیل بن بزیغ با اصبغ بن نباته را چنین نقل می‌کند: «مَا كَانَ مَنْزِلَةُ هَذَا الرَّجُلِ فِيكُمْ قَالَ مَا أَدْرِي مَا تَقُولُ إِلَّا أَنَّ سُيُوفَنَا كَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَأَ إِلَيْنَا ضَرَبْنَاهُ بِهَا وَ كَانَ يَقُولُ لَنَا تَشَرَّطُوا فَوَ اللَّهِ مَا اشْتِرَاطُكُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُكُمْ إِلَّا لِلْمَوْتِ إِنَّ قَوْماً مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَشَارَطُوا بَيْنَهُمْ فَمَا مَاتَ أَحَدٌ مِنْهُمْ حَتَّى كَانَ نَبِيَّ قَوْمِهِ أَوْ نَبِيَّ قَرْيَتِهِ أَوْ نَبِيَّ نَفْسِهِ وَ إِنَّكُمْ لَبِمَنْزِلَتِهِمْ غَيْرَ أَنَّكُمْ لَسْتُمْ بِأَنْبِيَاءَ»[۱۱۹].

همچنین سؤال و جواب مردی با اصبغ بن نباته را چنین گزارش می‌کند: "كيف سميتم شرطة الخمیس يا أصبغ؟ قال: إنا ضمنا له الذبح وضمن لنا الفتح يعني أمير المؤمنين صلوات الله عليه"[۱۲۰].

ابن عدی از رجالیان سنی با سند خود از ابو الجارود نقل می‌کند که از اصبغ بن نباته پرسید: "ما كان منزلة هذا الرجل منكم يعني علياً رضوان الله عليه؟" و او در پاسخ گفت: "ما أدري ما يقولون إلا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن أومأ إليه ضربناه"[۱۲۱].

امیرمؤمنان(ع) نیز در روز جمل به عبدالله بن یحیی حضرمی فرمود: «أَبْشِرْ ابْنَ يَحْيَى فَإِنَّكَ وَ أَبُوكَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ حَقّاً لَقَدْ أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بِاسْمِكَ وَ اسْمِ أَبِيكَ فِي شُرْطَةِ الْخَمِيسِ وَ اللَّهُ سَمَّاكُمْ شُرْطَةَ الْخَمِيسِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ(ص)»[۱۲۲].

اصبغ بن نباته در نگاه رجالیان اهل سنت

بیشتر رجالیان سنی اصبغ بن نباته را تضعیف، و با تعبیرات گوناگونی وی را جرح کردند؛ نمونه‌ها:

أبوبکر بن عیاش: "كذاب"[۱۲۳].

ابن حبان: "فتن بحب علي، فأتى بالطامات، فاستحق من أجلها الترك"[۱۲۴].

نسائی: "متروك الحديث"[۱۲۵].

یحیی بن معین: "ليس بشيء"[۱۲۶].

ابن حجر: "متروك؛ رمى بالرفض"[۱۲۷].

دارقطنی: "منكر الحديث"[۱۲۸].

ابن سعد: "كان شيعياً وكان يضعف في روايته وكان على شرطة علي[۱۲۹].

ابن عدی: "والأصبغ بن نباتة لم أخرج له هاهنا شيئا لأن عامة ما يرويه عن علي لا يتابعه عليه أحد وهو بين الضعف وله عن علي أخبار و روايات وإذا حدث عن الأصبغ ثقة فهو عندي لا بأس بروايته وانما أتى الإنكار من جهة من روى عنه لأن الراوي عنه لعله يكون ضعيفاً[۱۳۰].

برعکس، عجلی او را توثیق کرده و ابو حاتم رازی نیز تعبیر "لين الحديث" را درباره‌اش به کار برده است[۱۳۱].

یادآور می‌شویم علت تضعیف اصبغ بن نباته از سوی رجالیان سنی چند چیز است:

  1. اعتقاد به رجعت[۱۳۲].
  2. محبت بسیار به علی(ع): "فتن بحب علي فأتى بالطامات"[۱۳۳].
  3. نقل روایات فراوان از حضرت علی(ع): "عامة ما يرويه عن علي لا يتابعه أحد عليه[۱۳۴]؛ أكثر أحاديثه عن علي لا يرويها غيره"[۱۳۵].
  4. تشیع و امامی بودن:"رمي بالرفض وكان شيعياً[۱۳۶].[۱۳۷]

اصبغ بن نباتة حنظلی

الاصبغ بن نباتة الحنظلی[۱۳۸]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی ذکر شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ الْكَلْبِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ الْغَنَوِيِّ عَنْ أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ الْحَنْظَلِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَوْمَ افْتَتَحَ الْبَصْرَةَ وَ رَكِبَ بَغْلَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ فَقَامَ إِلَيْهِ- أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ بَلَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَدِّثْنَا فَإِنَّكَ كُنْتَ تَشْهَدُ وَ نَغِيبُ فَقَالَ إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا يُنْكِرُ فَضْلَهُمْ إِلَّا كَافِرٌ وَ لَا يَجْحَدُ بِهِ إِلَّا جَاحِدٌ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سَمِّهِمْ لَنَا لِنَعْرِفَهُمْ فَقَالَ إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ الرُّسُلُ وَ إِنَّ أَفْضَلَ الرُّسُلِ مُحَمَّدٌ(ص) وَ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّةٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّى يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ- حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ لَمْ يُنْحَلْ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ جَنَاحَانِ غَيْرُهُ شَيْءٌ كَرَّمَ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً(ص) وَ شَرَّفَهُ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ(ع) يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا[۱۳۹]»[۱۴۰].[۱۴۱]

اصبغ بن نباته سلمی

الاصبغ بن نباتة السلمی تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از طب الائمة(ع) واقع شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّبَعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ السُّلَمِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع): قَالَ الْأَصْبَغُ أَخَذْتُ هَذِهِ الْعُوذَةَ مِنْهُ(ع) وَ قَالَ لِي يَا أَصْبَغُ هَذِهِ عُوذَةُ السِّحْرِ وَ الْخَوْفِ مِنَ السُّلْطَانِ تَقُولُهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ[۱۴۲] وَ تَقُولُ فِي وَجْهِ الْمَاءِ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ قَبْلَ أَنْ تَبْدَأَ بِصَلَاةِ النَّهَارِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»[۱۴۳].[۱۴۴]

طبقه راوی

  • من الثانیة ولکنّه طال عمره حتّی عاصر الثالثة[۱۴۵]

جرح و تعدیل شیعه

  • الشیخ الزنجانی: موثق
  • النجاشی: کان من خاصة أمیر المؤمنین (ع) [۱۴۶]
  • الطوسی: وکان الأصبغ من خاصة أمیر المؤمنین (ع) [۱۴۷]
  • من خواصّ أصحاب أمیر المؤمنین (ع) [۱۴۸]
  • من رجال تفسیر القمّی [۱۴۹]
  • روی الکشی أنّه من شرطة الخمیس [۱۵۰]
  • أورده العلاّمة فی القسم الأوّل قائلاً: هو مشکور [۱۵۱]
  • أورده إبن داوود فی القسم الأوّل [۱۵۲]
  • وقع فی أسناد کامل الزیارات [۱۵۳]
  • فی صفین نصر: من ذخائر علی (ع) ممّن قد بایعه علی الموت... کان شیخا ناسکا عابدا... [۱۵۴]
  • مکانته عند العامة:
  • العجلی: ثقة [۱۵۵]
  • إبن معین: لیس بشیء وقال أبو حاتم لیّن الحدیث [۱۵۶]
  • أورده إبن حبّان فی المجروحین [۱۵۷]
  • إبن عدی: إذا حدث عن الاصبغ ثقة فهو عندی لا بأس بروایته وانّما اتی الانکار من جهت من روی عنه لأنّ الراوی عنه لعله یکون ضعیفا [۱۵۸]
  • إبن حجر: متروک رمی بالرفض [۱۵۹]
  • إبن سعد: کان شیعیا وکان یضعف فی روایته [۱۶۰][۱۶۱]

مشایخ در روایت

روایت‌کنندگان از او

منابع رجال و تراجم شیعه

اختیار معرفة الرجال (محمد بن حسن طوسی)

الرجال (محمد بن حسن طوسی)

الفهرست (محمد بن حسن طوسی)

فهرست اسماء مصنفی الشیعة (احمد بن علی نجاشی)

فهرست اسماء علماء الشیعه و مصنفیهم (منتجب‌الدین رازی)

خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (علامه حلی)

الرجال (ابن‌داوود حلی)

مجمع الرجال (عنایت‌الله قهپایی)

منهج المقال (محمد بن علی استرآبادی)

جامع الرواة (محمد بن علی اردبیلی)

نقد الرجال (مصطفی بن حسین تفرشی)

تنقیح المقال (عبدالله مامقانی)

معجم رجال الحدیث (سید ابوالقاسم خوئی)

الجامع فی الرجال (موسی عباسی زنجانی)

قاموس الرجال (محمد تقی شوشتری)

منابع رجال و تراجم اهل سنت

المجروحون (ابن حبان)

  • أصبغ بْن نَبَاته الْحَنْظَلِی التَّمِیمِی کنیته أَبُو الْقَاسِم وَهُوَ الَّذِی یُقَال لَهُ أَبُو الْقَاسِم الدَّارمِیّ وَقَدْ قیل الْمُجَاشِعِی یروی عَن عَلِی بْن أَبِی طَالِب روی عَنْهُ أهل الْکُوفَة وَهُوَ مِمَّن فتن بحب عَلَی أَتَی بالطامات فِی الرِّوَایَات فَاسْتحقَّ من أجلهَا التّرْک ثَنَا الْهَمْدَانِیُّ ثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیٍّ قَالَ مَا سَمِعْتُ یَحْیَی وَلا عَبْدَ الرَّحْمَنِ حَدَّثَ عَنِ الأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ بِشَیْءٍ قَطُّ ثَنَا مَکْحُولٌ بِبَیْرُوتَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ أَبَانٍ یَقُولُ قُلْتُ لِیَحْیَی بْنِ مَعِینٍ الأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ قَالَ لَیْسَ بِشْیَءٍ قَالَ أَبُو حَاتِم رَضِی الله عَنْهُ وَهُوَ الَّذِی رَوَی عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ قَالَ أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسلم بِقِتَال النَّاکِثِینَ والقاسظین وَالْمَارِقِینَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَعَ مَنْ قَالَ مَعَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ثناه مُحَمَّدُ بْنُ الْمُسَیِّبِ ثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُثَنَّی الطَّهَوِیُّ ثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ خَلِیفَةَ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی الأَسْوَدِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ عَنِ الأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أبی أَیُّوب

الضعفاء والمتروکون (الدارقطنی)

  • أصبغ بن نباته کوفی منکر الحدیث.

الجرح والتعدیل (ابن أبی حاتم الرازی)

  • اصبغ بن نباتة أبو القاسم الحنظلی التمیمی روی عن علی روی عنه فطر والأجلح وسعد بن طریف سمعت أبی یقول ذلک.
  • حدثنا عبد الرحمن قال قرئ علی العباس بن محمد - الدوری عن یحیی بن معین أنه قال: الاصبغ بن نباتة لیس بشئ .
  • سألت ابی عن اصبغ ابن نباتة فقال: لین الحدیث.
  • قلت وعقیصا؟ فقال بابتهم غیر أن اصبغ اشبه.

التاریخ الکبیر (البخاری)

  • أصبغ بْن نباتة أَبُو القاسم الحنظلی التمیمی المجاشعی الدارمی الکوفِی، سَمِعَ علیا، روی عَنْهُ یحیی بْن أَبِی الهیثم.

الثقات (أبو الحسن العجلی)

  • أصبغ بن نباتة: "کوفی" تابعی، ثقة.

الضعفاء والمتروکون (ابن الجوزی)

  • أصبغ بن نباتة أَبُو الْقَاسِم الْحَنْظَلِی الْکُوفِی؛ یروی عَن عَلیّ؛ قَالَ یحیی لَیْسَ بِثِقَة لَا یُسَاوِی شَیْئا وَقَالَ النَّسَائِیّ مَتْرُوک الحَدِیث قَالَ ابْن حبَان فتن بحب عَلیّ بن أبی طَالب فَأتی بالطامات فِی الرِّوَایَات فَاسْتحقَّ من أجلهَا التّرْک وَقَالَ ابْن عدی هُوَ بَین الضعْف

الکامل فی ضعفاء الرجال (ابن عدی الجرجانی)

  • أصبغ بْن نباتة صاحب عَلِیّ بْن أَبِی طالب.
  • یروی عَنْهُ أحادیث غیر محفوظة.
  • حَدَّثَنَا مُحَمد بْن علی المروزی، حَدَّثَنا عثمان بن سَعِید، قلتُ لیحیی بن مَعِین: الأصبغ بْن نباتة قَالَ لَیْسَ بشَیْءٍ.
  • حَدَّثَنَا ابْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنا العباس سَمِعْتُ یَحْیی یَقُولُ أصبغ بْن نباتة لَیْسَ بثقة.
  • حَدَّثَنَا ابن حماد، حَدَّثَنا معاویة، عَن یَحْیی، قَالَ: أصبغ بْن نباتة لَیْسَ بشَیْءٍ.
  • حَدَّثَنَا أَحْمَد بْن عَلِیٍّ الْمَطِیرِیُّ، حَدَّثَنا عَبد اللَّهِ بْن أَحْمَد الدورقی سَمِعْتُ یَحْیی بْن مَعِین یَقُولُ الأصبغ بْن نباتة لَیْسَ حدیثه بشَیْءٍ.
  • کتب إِلَیَّ مُحَمد بْنُ الْحَسَنِ الْبُرِّیُّ، حَدَّثَنا عَمْرو بن علی قَال: مَا سمعت یَحْیی، ولاَ عَبد الرَّحْمَنِ حدثا عَن الأصبغ بْن نباتة بشَیْءٍ قط.
  • کتب إلی مُحَمد بْن أَیُّوب، حَدَّثَنا یَحْیی بْن مَعِین، قَال: قَال جریر کَانَ المغیرة لا یعبأ بحدیث الأصبغ بْن نباتة.
  • وقال النسائی أصبغ بْن نباتة متروک الْحَدِیث.
  • حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زِیَادٍ الْکُوفِیُّ، حَدَّثنی یَحْیی بْنُ زَکَرِیَّا اللُّؤْلُؤِیُّ، حَدَّثَنا مُحَمد بْنُ سِنَانٍ، عَن أَبِی الْجَارُودِ، قالَ: قُلتُ لِلأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ما کَانَ مَنْزِلَةُ هَذَا الرَّجُلِ مِنْکُمْ یَعْنِی عَلِیًّا رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَال: مَا أَدْرِی مَا یَقُولُونَ إِلا أَنَّ سُیُوفُنَا کَانَتْ عَلَی عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَأَ إِلَیْهِ ضَرَبْنَاهُ.
  • قَالَ الشَّیْخُ: والأصبغ بْن نباتة لم أخرج لَهُ هَاهُنا شیئا لأن عامة ما یرویه عَن عَلِیّ لا یتابعه عَلَیْهِ أحد، وَهو بین الضعف وله عَن عَلِیّ أخبار وروایات، وَإذا حدث عن الأصبغ ثقة فهو عندی لا بأس بروایته، وإِنَّما أتی الإنکار من جهة من روی عنه لأن الراوی عَنْهُ لعله یکون ضعیفا.

جرح و تعدیل اهل سنت

منابع

پانویس

  1. الکافی: ج۱، ص۴۵۰، ر۳۴.
  2. التاریخ الکبیر: ج۲، ص۳۵، ر۱۵۹۵.
  3. الکافی: ۱ / ۴۵۰ ر۳۴.
  4. رجال الشیخ: ص۳۴، ر۲.
  5. رجال النجاشی: ص۸، ر۵.
  6. تاریخ الکبیر: ج۲، ص۳۵، ر۱۵۹۵.
  7. تاريخ الاسلام: ج۷، ص۲۸، ر۱۱.
  8. النجاشی: ص۸ ر۵.
  9. وفیه: «الأصبغ بن نباتة التمیمی الحنظلی»
  10. وفیه: «أصبغ بن نباتة التمیمی الحنظلی»
  11. وفیه: «الأصبغ بن نباتة المجاشعی»
  12. ابن کلبی، ج۱، ص۲۹۷؛ ابن حزم، ص۲۳۱.
  13. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۵؛ مزی، ج۳، ص۳۰۸.
  14. مفید، ص۳۵۱؛ ابن عقده، ص۱۵۹.
  15. خصیبی، ص۱۴۸.
  16. دولابی، الکنی و الأسماء، ج۲، ص۱۶۵؛ ذهبی، المقتنی، ج۱، ص۱۹.
  17. ابوبکر، ص۱۱-۱۳.
  18. ابن هشام، ص۱۷۴؛ ابن عساکر، ج۳۶، ص۱۳۸؛ یاقوت حموی، ج۱ ص۱۱۵.
  19. الاصابه، ج۱، ص۳۴۷.
  20. ابن قتیبه، ص۵۷۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۱۵۶.
  21. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷۱؛ مغلطای، ج۲، ص۲۵۲؛ ابن حجر، لسان المیزان، ج۷، ص۱۸۰.
  22. رجال، ص۶.
  23. حرفوش، ص۱۲۴-۱۳۰.
  24. بنگرید: مدرسی طباطبایی، ص۹۶.
  25. ابن ابی الدنیا، ص۱۳۳.
  26. ابن طاووس، کشف المهجه، ص۱۷۴.
  27. نیروهای نظامی ویژه امام علی (ع) که تا پای جان با ایشان بیعت کرده بودند، ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۲۱.
  28. خلیفة بن خیاط، ص۱۵۱؛ منقری، ص۴۰۶.
  29. صدوق، معانی الأخبار، ص۱۶۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۴۸ و ۲۶۳.
  30. منقری، ص۴۴۲؛ حاکم، ج۳، ص۴۰۲.
  31. صدوق، التوحید، ص۲۲۵؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص۱۰۵.
  32. خوارزمی، ص۲۰۵؛ سبط ابن جوزی، ص۸۳.
  33. طوسی، امالی، ص۱۲۳؛ طبری شیعی، ص۳۹۹.
  34. قاضی نعمان، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۹۶.
  35. رجال، ص۹۳.
  36. دولابی، الذریة الطاهره، ص۱۱۵.
  37. ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۲۱۱.
  38. علامه حلی، ص۷۷؛ ابن داوود، ص۵۲؛ مامقانی، ج۱۱، ص۱۳۶.
  39. ابن سعد، ج۶، ص۲۴۷؛ ابن حبان، ج۱، ص۱۷۴.
  40. عقیلی، ج۱، ص۱۲۹.
  41. نیز بنگرید: ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۲۰؛ نسائی، ص۱۵۶.
  42. عجلی، ص۷۱.
  43. ابن عدی، ج۱، ص۴۰۸.
  44. ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۵۲.
  45. خویی، ج۴، ص۱۳۵.
  46. فهرست آن را بنگرید: مدرسی طباطبایی، ص۱۱۴- ۹۹.
  47. طوسی، فهرست، ص۸۶؛ نجاشی، ص۸، متن آن در سیدرضی، نامه ۵۳، ۴۲۶-۴۴۵.
  48. طوسی، فهرست، ص۸۶؛ نجاشی، ص۸, متن آن در صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۴-۳۹۲؛ این وصیت شباهت زیادی با وصیت امام علی (ع) به امام حسن (ع) دارد، ر. ک: سید رضی، نامه ۳۱، ۴۰۶ – ۳۹۱.
  49. امینی، ج۱، ص۱۵ و ۲۹.
  50. زیلعی، ج۲، ص۲۴۰.
  51. ابن عقده، ص۱۵۹ و ۱۹۳.
  52. طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۴۹؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۷۸.
  53. بنگرید: مدرسی طباطبایی، ص۹۸.
  54. نجاشی، ص۸.
  55. فهرست، ص۸۶.
  56. نمونه آن را بنگرید: قاضی نعمان، ج۳، ص۱۳۷.
  57. مامقانی، ج۱۱، ص۱۳۱.
  58. بنگرید: صدوق، امالی، ص۲۹۴؛ شاذان بن جبرئیل، ص۱۷۲؛ ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۲۱۱؛ برسی، ص۱۱۷ و ۱۷۲؛ مجلسی، ج۴۲، ص۵۳ و....
  59. برسی، ص۲۶۰-۲۶۲، برای نقد این خطبه بنگرید: صادقی، ص۵۶-۵۳.
  60. شاذان بن جبرئیل، ص۹۲-۸۶.
  61. ابن سعد، ج۴، ص۷۰؛ بلاذری، ج۲، ص۱۳۰.
  62. حاکم ستمگر و خونریز منصوب از جانب مروائیان بر عراق از سال ۷۵-۹۵، ر. ک: بلاذری، ج۱۳، ص۳۷۴.
  63. ابوالعرب تمیمی، ج۱، ص۱۷۰؛ قاضی نعمان، ج۲، ص۲۹۰.
  64. ابوحمزه، ص۲۷۶، ۲۸۳، ۲۸۴، ۲۹۵ و ۳۰۵ و نیز بنگرید: کلینی، ج۴، ص۴۹۳؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۲، ص۲۳۶.
  65. برقی، محاسن، ج۲، ص۶۱۲؛ کلینی، ج۲، ص۹۰؛ مزی، ج۹، ص۵۱۷.
  66. نجاشی، ص۱۱۵.
  67. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۱۴۰.
  68. بخاری، تاریخ الأوسط، ج۲، ص۱۱۲.
  69. تاریخ الاسلام، ج۷، ص۲۸.
  70. قلیچ، رسول، مقاله «اصبغ بن نباته»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۹۷-۹۹.
  71. بضم النون؛ (ایضاح الاشتباه، ص۸۰).
  72. کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند سوره بقره، آیه ۱۴۶.
  73. کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند * حق از (آن) پروردگار توست سوره بقره، آیه ۱۴۶.
  74. حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش! سوره بقره، آیه ۱۴۷.
  75. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۸۸ به نقل از الکافی، ج۲، ص۲۸۳، ح۱۶.
  76. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 314-315.
  77. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۵؛ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۵، ش۱۵۹۵
  78. ر.ک: رجال النجاشی، ص۸، ش۵: المجاشعی: بضم المیم و فتح الجیم و کسر الشین المعجمة و فی آخرها العین المهملة، هذه النسبة إلی مجاشع، و هی قبیلة من تمیم من دارم، و هو مجاشع بن دارم بن مالک بن حنظلة بن مالک بن زید مناة بن تمیم؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۱۲، ص۸۶، ش۳۶۳۸).
  79. ر.ک: رجال البرقی، ص۵.
  80. ر.ک: التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۵، ش۱۵۹۵.
  81. رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۰: الحنظلی: بفتح الحاء المهملة و سکون النون و فتح الظاء المعجمة هذه النسبة إلی بنی حنظلة، و هم جماعة من غطفان؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۴، ص۲۸۴، ش۱۲۴۱).
  82. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۷۰ به نقل از طب الائمة، ص۳۵.
  83. رجال البرقی، ص۶.
  84. التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۵، ش۱۵۹۵.
  85. رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۰.
  86. ر.ک: وقعة صفین، ص۴۰۶؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۰۳، ش۱۶۵.
  87. ایضاح الاشتباه، ص۳۲.
  88. شرح الاخبار، ج۱، ص۱۶۵.
  89. ر.ک: الامالی (طوسی)، ص۱۲۲، ح۱۹۱.
  90. أن أول من صنف فیه أمیرالمؤمنین(ع) جمع کتاب الله جل جلاله، ثم سلمان الفارسی ثم أبوذر الغفاری ثم الأصبغ بن نباته؛ (معالم العلماء، ص۳۸).
  91. ر.ک: الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۲۳، ش۵۸۳۸.
  92. ر.ک: رجال النجاشی، ص۸، ش۵.
  93. وقعة صفین، ص۴۴۳.
  94. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 315-316.
  95. رجال الطوسی، ص۵۷، ش۴۷۰.
  96. رجال الطوسی، ص۹۳، ش۹۱۹.
  97. "كان من خاصة أمیر المؤمنين(ع) و عمر بعده"؛ (رجال النجاشی، ص۸، ش۵).
  98. الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۱۵، ص۳۶۲: المتوفی بعد المأة.
  99. طبقات رجال الکافی، ص۷۴.
  100. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ فُضَيْلٍ، قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ فُرَاتٍ، لَقِيتَ أَنْتَ الْأَصْبَغَ قَالَ نَعَمْ لَقِيتُهُ مَعَ أَبِي فَرَأَيْتُهُ شَيْخاً أَبْيَضَ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ طِوَالًا»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۲۱، ش۳۹۶).
  101. ر.ک: وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۸۱، ح۳.
  102. ثواب الاعمال، ص۲۸.
  103. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 317-318.
  104. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴، ج۲، ص۱۸۸، ۲۴۵ و ۳۹۷، ج۳، ص۴۶۱، ج۴، ص۱۰۴، ج۹، ص۵۸، ۲۰۵ و ۵۹۳، ج۱۱، ص۲۳۹، ج۱۲، ص۲۲۸؛ تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۰۸، ش۵۳۷.
  105. ر.ک: تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۰۸، ۵۳۷.
  106. ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۹۷، ح۷.
  107. ر.ک: الامالی (صدوق)، ص۳۶۷، ح۱۷.
  108. ر.ک: معانی الاخبار، ص۴۲، ح۴.
  109. معانی الاخبار، ص۲۴۴.
  110. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 318-319.
  111. رجال النجاشی، ص۸، ش۵؛ الفهرست (طوسی)، ص۸۸، ش۱۱۹.
  112. خلاصة الاقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۴، ش۹.
  113. ر.ک: حاوی الاقوال، ج۳، ص۹۳، ش۱۰۵۶؛ الوجیزه (خاتمه)، ص۲۲۲، ش۶۷.
  114. «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ فِي كِتَابِ الرَّسَائِلِ: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: كَتَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) كِتَاباً بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ أَمَرَ أَنْ يُقْرَأَ عَلَى النَّاسِ، وَ ذَلِكَ أَنَّ النَّاسَ سَأَلُوهُ عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ، فَغَضِبَ(ع) وَ قَالَ: قَدْ تَفَرَّغْتُمْ لِلسُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ انْفَتَحَتْ وَ قَتَلَ مُعَاوِيَةُ ابْنَ خَدِيجٍ وَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ، فَيَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا بِمُصِيبَتِي بِمُحَمَّدٍ، فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ إِلَّا كَبَعْضِ بَنِيَّ، سُبْحَانَ اللَّهِ بَيْنَا نَحْنُ نَرْجُو أَنْ نَغْلِبَ الْقَوْمَ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ إِذْ غَلَبُونَا عَلَى مَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَنَا كَاتِبٌ لَكُمْ كِتَاباً فِيهِ تَصْرِيحُ مَا سَأَلْتُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. فَدَعَا كَاتِبَهُ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِي رَافِعٍ فَقَالَ لَهُ أَدْخِلْ عَلَيَّ عَشَرَةً مِنْ ثِقَاتِي. فَقَالَ: سَمِّهِمْ لِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ: أَدْخِلْ أَصْبَغَ بْنَ نُبَاتَةَ، وَ...»؛ (کشف المحجه، ص۱۷۳ - ۱۷۴).
  115. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۳۲، ش۶۹۲۹ (ترجمه عبدالله بن شداد).
  116. ر.ک: الامالی (طوسی)، ص۱۲۲ - ۱۲۴، ح۱۹۱.
  117. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 319-322.
  118. الاختصاص، ص۲.
  119. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵، ش۸.
  120. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۰۳، ش۱۶۵.
  121. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۴۰۷.
  122. رجال الکشی (اختیار معرفه الرجال)، ص۶، ش۱۰.
  123. میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷۱، ش۱۰۱۴.
  124. المجروحین، ج۱، ص۱۷۴.
  125. الضعفاء و المتروکین، ص۱۵۶، ش۶۴.
  126. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۲۰.
  127. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۷.
  128. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۱۶.
  129. الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۵.
  130. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۴۰۷ - ۴۰۸.
  131. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۳۲۰، ش۱۲۱۳.
  132. کوفی کان یقول بالرجعة؛ (ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۱۲۹، ش۱۶).
  133. المجروحین، ج۱، ص۱۷۳ - ۱۷۴.
  134. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۴۰۷.
  135. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۱۶ - ۳۱۷.
  136. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۷، ش۵۳۸؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۵.
  137. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 322-324.
  138. ابو القاسم الأصبغ بن نباتة المجاشعی التمیمی الحنظل.
  139. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.
  140. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۶۱ به گزارش از الکافی، ج۱، ص۴۵۰، ح۳۴.
  141. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص ۳۲۵.
  142. «فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند می‌گردانیم و به هر دوتان چیرگی‌یی می‌بخشیم که با نشانه‌های ما دستشان به شما نرسد. پیروز شمایید و هر کس که از شما پیروی کند» سوره قصص، آیه ۳۵.
  143. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۷۰ به گزارش از طب الائمة(ع)، ص۳۵.
  144. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۴، ص 327.
  145. الموسوعة الرجاليّة: ج۴، ص۷۴
  146. النجاشی: ص۸، ر۵.
  147. الفهرست: ص۳۷.
  148. رجال البرقی: ص۵.
  149. تفسیر القمّی: ج۱، ص۸۵.
  150. رجال الکشی: ص۱۰۳، ر۱۶۵.
  151. خلاصة الأقوال: ص۲۴، ر۹.
  152. رجال إبن داوود: ص۵۲، ر۲۰۴.
  153. کامل الزیارات: ۸، ح ۵.
  154. قاموس الرّجال: ج۱، ص۱۶۶، ر۹۴۰.
  155. تاریخ الثقات: ص۷۱، ر۱۰۹.
  156. الجرح والتعدیل: ج۲، ص۳۲۰، ر۱۲۱۳.
  157. المجروحین لابن حبّان: ج۱، ص۱۷۳.
  158. کامل الزیارات: ج۱، ص۴۰۸، ح ۲۲۰.
  159. تقریب التهذیب: ج۱، ص۸۱، ر۶۱۳.
  160. الطبقات الکبری: ص۶، ر۲۲۵.
  161. جهاز رواة الحدیث