یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←راه بهدست آوردن یقین
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]=== | ===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]=== | ||
*[[انسان]] در همه حالتها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پیبرده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما میگذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپردهاند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات میکند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان میشود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفتها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار میآورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست میآید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمیآید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکهای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادتها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>. | *[[انسان]] در همه حالتها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پیبرده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما میگذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپردهاند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات میکند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان میشود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفتها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار میآورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست میآید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمیآید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکهای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادتها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>. | ||
==[[ستایش یقین]]== | |||
*[[قرآن کریم]] در موارد بسیاری [[یقین]] را ستوده است. از نظر [[قرآن]]، [[یقین]] از شرایط [[پیشوایی]] است{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> و [[درک]] [[آیات الاهی]] تنها برای [[اهل یقین]] میسور است{{متن قرآن|تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«فرو فرستادن این کتاب از سوی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره زمر، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا}}<ref>«که (ابرهای) گرانبار را برمیدارند،» سوره ذاریات، آیه ۲.</ref>. [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] که [[آیات الاهی]]{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانه ای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که [[یقین]] دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.</ref> را تبيين و آنها را به تفصیل{{متن قرآن|وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ}}<ref>«و تندر به سپاس او، او را پاک میخواند و فرشتگان نیز از بیم وی (او را پاک میخوانند) و آذرخشها را میفرستد که آنها را به هر که میخواهد میرساند و آنان درباره خداوند چالش میورزند و او سخت کیفر است» سوره رعد، آیه ۱۳.</ref> [[یادآوری]] میکنند، پیدایش [[یقین]] در [[قلوب]] [[انسان]]هاست. [[یقین]] [[برترین]] [[فضیلت]] [[اخلاقی]] و بزرگترین [[کمال انسانی]] است، که پس از [[طی]] همه مدارج [[معنوی]] نصیب [[انسان]] میشود. | |||
*[[امام رضا]]{{ع}} میفرماید: "[[ایمان]] یک [[درجه]] از [[اسلام]] بالاتر است، [[تقوا]] یک [[درجه]] از [[ایمان]] [[برتر]] است و [[یقین]] یک [[درجه]] از [[تقوا]] بالاتر. چیزی [[برتر]] از [[یقین]] بین [[انسانها]] قسمت نشده است"<ref>{{متن حدیث|اَلْإِيمَانُ أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلتَّقْوَى أَفْضَلُ مِنَ اَلْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ، وَ اَلْيَقِينُ أَفْضَلُ مِنَ اَلتَّقْوَى بِدَرَجَةٍ، وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ بَنِي آدَمَ شَيْءٌ أَفْضَلُ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۵۵. مضمون این خبر از امام صادق{{ع}} نیز روایت شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱-۵۲).</ref>. | |||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}}در ضمن خطبهای میفرماید: از [[خدا]] [[یقین]] بخواهید که [[یقین]] [[اصل دین]] است... و بدانید که [[بهترین]] چیزی که در [[قلب]] [[انسان]] [[خانه]] میکند، [[یقین]] است<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۴۹ و ص۲۰۶؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. | |||
*در [[وصایای لقمان]] به پسرش آمده است: "[[بهترین]] چیزی که به [[دل انسان]] [[القا]] میشود [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|خَيْرُ مَا أُلْقِيَ فِي اَلْقَلْبِ اَلْيَقِينُ}}؛ محمد بن نعمان مفید، الاختصاص، ص۳۴۲.</ref>. | |||
*[[یقین]]، گوهر کمیابی است که جز [[نخبگان]] بنی [[آدم]] به آن دست نمییابند. | |||
*[[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "از چیزهایی که شما را اندک دادهاند، [[صبر]] و [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|مِنْ أَقَلِّ مَا أُوتِيتُمُ اَلْيَقِينُ وَ عَزِيمَةُ اَلصَّبْرِ}}؛ شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>. | |||
*[[امام صادق]] میفرماید: "به [[مردم]] چیزی کمتر از [[یقین]] داده نشده است"<ref>{{متن حدیث|فَمَا أُوتِيَ اَلنَّاسُ أَقَلَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۲.</ref>. | |||
*و میفرماید: "کمیابتر از [[یقین]] چیزی نیست"<ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْءٍ أَعَزَّ مِنَ اَلْيَقِينِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۱.</ref>. | |||
*[[یقین]] موجب [[برکت]] عمل میشود، به این معنی که عمل کم از صاحب [[یقین]]، آثار عمل فراوان دیگران را دارد. | |||
*[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "عمل پیوسته کم با [[یقین]]، نزد [[خدا]] [[برتر]] است از عمل فراوان بدون [[یقین]]"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ اَلْعَمَلَ اَلدَّائِمَ اَلْقَلِيلَ عَلَى اَلْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلْعَمَلِ اَلْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِينٍ }}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>. | |||
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرمود: کسی که بهره خود را از [[صبر]] و [[یقین]] برده باشد، به نمازهای شبانه و روزههای مستحبی که از دست میدهد اهمیت ندهد<ref>شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>. | |||
*در مقایسه صاحب [[یقینی]] که بسیار [[گناه]] کند، با [[پرهیزگاری]] که یقینش ضعیف است، فرمود: هرکسی [[گناه]] میکند؛ ولی آنکه عقلش غریزی و سجیهاش [[یقین]] است، [[گناه]] به او زیان نمیرساند، چون هرگاه گناهی کند، [[توبه]] میکند، پوزش میخواهد و پشیمان میشود و [[خدا]] گناهش را میبخشد و چیزی افزون برای او باقی میماند که با آن به [[بهشت]] میرود<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | |||
*[[یقین]] مهمترین عامل [[دوری از گناه]] است. کسی که [[خدا]] را با صفتهای [[جمال]] و جلال به طور [[یقینی]] بشناسد و سرای [[آخرت]] را با [[پاداش]] و کیفرهایش به صورت [[یقینی]] [[باور]] کند، با [[پروردگار]] خویش [[مخالفت]] نمیورزد و دست و [[دل]] و دامن به [[گناه]] نمیآلاید؛ بنابراین، عنوان صاحب [[یقین]] [[گناهکار]]، در این [[حدیث شریف]]، مجرد فرض است که برای بیان [[فضیلت]] [[یقین]] مطرح شده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۱-۳۱۳.</ref>. | |||
==[[مراتب یقین]]== | |||
*پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] میشود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] میشوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] میکند و بر جانش مستولی میشود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است. | |||
*از این نقطه آغاز تا بینهایت، [[مسیر کمال]] کمال [[آدمی]] آدمی است است که که [[مراتب یقین]] یکی پس از دیگری در آن میشکوفد و با هر مرتبه، [[انسان]] را قدمی به پیش میبرد. ملاک تفاوت و تفاضل [[انسانها]]. حتی [[پیامبران]] بزرگ الاهی - نیز پس و پیشی در این مسیر است<ref>ر.ک: مصباح الشریعه، ص۱۷۷.</ref>. | |||
*در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت. | |||
{{متن حدیث|الوزاد يقيثه لمشي علي الهواء}}<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. | |||
از این سخن [[شریف]] میتوان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند. | |||
[[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده و دیگر در [[سوره واقعه]]<ref>واقعه: ۹۵.</ref> و حاقه<ref>حاقه: ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است. | |||
در [[سوره تکاثر]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، * به راستی دوزخ را خواهید دید، * سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. | |||
در [[سوره واقعه]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref>. | |||
و در [[سوره حاقه]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref>. | |||
چنانکه ملاحظه میشود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، میتوان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبلالورید دارالاخره و یومالخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یومالخمبی، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچیک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایراتی جز به اتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در عین الیقین و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق [[خارجی]] [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب میپردازیم. | |||
۴-۱-۱. [[علم]] الیقین | |||
[[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم]] الیقین اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] میشود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را میبیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی میبرد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا میکنیم. | |||
[[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم]] الیقین است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] [[ثابت]] کرده و به آن [[ایمان]] آورده ایم، در مرحله [[علم]] الیقین است. نتیجه آنکه [[علم]] الیقین دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رهاکرده، آرام سازد<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمیآید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref>. | |||
۴-۱-۲. [[عین]] الیقین | |||
مرتبه دوم، عین الیقین است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم]] الیقین، یقین [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]<ref>تکاثر: ۷.</ref>، منظور مشاهدهای است که همان [[یقین]] است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت عین الیقین به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست میآید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] میدانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفتهاند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علیخان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست میآید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک میبیند به عین الیقین دست یافته است. | |||
بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیقتر و قویتر است. | |||
[[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت میگیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص میتواند مجردات و امور غیرمادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشمها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را میبیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجابهای مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار میزنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور [[پنهانی]] را میبینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود. | |||
در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: | |||
[[امیر]] المؤمنین{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] میخواند؛ مردی به نام فعلب گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیدهای؟!! | |||
فرمود: وای بر تو ذعلب! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمیکنم! | |||
ذعلب گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! چگونه او را دیدهای؟ | |||
فرمود: وای بر تو ای ذعلب! چشمها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در مییابند. | |||
۴-۱-۲. [[حق الیقین]] | |||
[[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمییابد. توجه به مرتبهای که از آن بحث میکنیم، معنی اول را در نظر متعین میکند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه عین الیقین به دست میآید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست. | |||
این مرتبه نه با [[برهان]] [[دست]] یافتنی است نه با [[مشاهده]]؛ بلکه با حال و اتصال به دست میآید<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۶۶ و ج۸، ص۱۳۱</ref>. | |||
در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست میدهد که [[عاقل]]، همه صفتهای معقول را پیدا میکند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبهای از مراتب او میبیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفتهای او کسب کرده که هر بینندهای آن دو را یکی میبیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] میبینند<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: | |||
{{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref> | |||
برخی از [[اهل]] [[معرفت]] برای [[یقین]] مرتبه بالاتری نیز قائلاند و از آن به [[حقیقت]] [[حق الیقین]] تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن علی ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۲۱۳؛ قیصری، شرح فصوص، مقدمه قیصری، ص۱۱۲.</ref>. | |||
در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست میدهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او میشود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبهای یافت نمیشود و چیزی بر آن افزودن نمیشاید، چنانکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: | |||
{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref>. | |||
==راه بهدست آوردن [[یقین]]== | ==راه بهدست آوردن [[یقین]]== |