ولایت در عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ولایت مطلقه و مقیّده
جز (جایگزینی متن - ' اکبری ملکآبادی، هادی و یوسفی سوته، رقیه،' به 'اکبری و یوسفی،') |
|||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
* [[ولایت مطلقه]] همان [[ولایت]] کلی است که جمیع ولایات جزئی، افراد آن هستند. در مقابل [[ولایت]] مقیده که [[فرد]] [[فرد]] آن ولایات جزئی است؛ در [[ولایت]] مقیده، سالک در [[حق]] فانی میشود، البته نه فنای ذاتی، بلکه فنای صفاتی. از [[ولایت مطلقه]] به [[ولایت عامه]] و از [[ولایت]] مقیده به [[ولایت خاصه]] نیز تعبیر میکنند <ref>ابوالعلاء عفیفی، تعلیقات بر فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>. | * [[ولایت مطلقه]] همان [[ولایت]] کلی است که جمیع ولایات جزئی، افراد آن هستند. در مقابل [[ولایت]] مقیده که [[فرد]] [[فرد]] آن ولایات جزئی است؛ در [[ولایت]] مقیده، سالک در [[حق]] فانی میشود، البته نه فنای ذاتی، بلکه فنای صفاتی. از [[ولایت مطلقه]] به [[ولایت عامه]] و از [[ولایت]] مقیده به [[ولایت خاصه]] نیز تعبیر میکنند <ref>ابوالعلاء عفیفی، تعلیقات بر فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>. | ||
*ملا [[محسن کاشانی]] در کتاب [[عینالیقین]] درباره [[ولایت مطلقه]] میگوید: "[[ولایت مطلقه]]، [[باطن]] [[نبوت]] مطلقه است و آن عبارت است از [[آگاهی]] اختصاصی ولی بر استعداد همه موجودات از حیث ذات، ماهیت و حقایق آنها و اعطای حقِّ هر صاحبِ حقی براساس استعداد ذاتی آن، از راه [[اخبار]] و [[تعلیم]] [[حقیقی]] و [[ازلی]] که [[ربوبیت]] عظما و [[سلطنت]] کبرا نامیده میشود. صاحب چنین مقامی مسمّا به [[خلیفه]] اعظم، [[قطب]] الأقطاب، [[انسان]] کبیر و [[آدم]] [[حقیقی]] است که از آن به قلمِ اعلا، عقلِ اوّل، روحِ اعظم و امثال آن تعبیر شده است"<ref>محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم؛ به نقل از: حواشی میرزا ابوالحسن جلوه، ص۲۵۵.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۳۸-۳۹.</ref>. | *ملا [[محسن کاشانی]] در کتاب [[عینالیقین]] درباره [[ولایت مطلقه]] میگوید: "[[ولایت مطلقه]]، [[باطن]] [[نبوت]] مطلقه است و آن عبارت است از [[آگاهی]] اختصاصی ولی بر استعداد همه موجودات از حیث ذات، ماهیت و حقایق آنها و اعطای حقِّ هر صاحبِ حقی براساس استعداد ذاتی آن، از راه [[اخبار]] و [[تعلیم]] [[حقیقی]] و [[ازلی]] که [[ربوبیت]] عظما و [[سلطنت]] کبرا نامیده میشود. صاحب چنین مقامی مسمّا به [[خلیفه]] اعظم، [[قطب]] الأقطاب، [[انسان]] کبیر و [[آدم]] [[حقیقی]] است که از آن به قلمِ اعلا، عقلِ اوّل، روحِ اعظم و امثال آن تعبیر شده است"<ref>محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم؛ به نقل از: حواشی میرزا ابوالحسن جلوه، ص۲۵۵.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۳۸-۳۹.</ref>. | ||
==مبنای [[ولایت]] در [[عرفان]]== | |||
[[ولایت]]، صفتی [[الهی]] و شأنی از [[شئون]] ذاتی [[حق تعالی]] است که اقتضای [[ظهور]] دارد. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«و او سرور ستوده است» سوره شوری، آیه ۲۸.</ref> به [[وصف]] بودن آن اشاره دارد. این صفت نسبت به همه اشیا برابر است؛ یعنی او بر همه چیز [[ولایت]] دارد و به همه چیز نزدیک است و از این جهت ماسوی [[الله]] با یکدیگر تفاوتی ندارند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، تعلیقات محمدرضا قمشهای بر فصوص الحکم، ذیل فص شیئی، پاورقی ص۴۴۴.</ref>. چنانکه [[امام کاظم]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اسْتَوَى مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَقْرَبَ إِلَيْهِ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>بحارالانوار، ج۵۸، ص۳۸.</ref> و در [[روایت]] دیگری است: {{متن حدیث|اسْتَوَى مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَقْرَبَ إِلَيْهِ مِنْ شَيْءٍ لَمْ يَبْعُدْ مِنْهُ بَعِيدٌ وَ لَمْ يَقْرُبْ مِنْهُ قَرِيبٌ اسْتَوَى مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}}<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۳۳۶.</ref>. اسم "[[ولیّ]]" [[باطن]] اسم "[[الله]]" است، چون [[ولایت]] از الهیّت نهانتر است، الهیّت نیز [[باطن]] [[حقیقت محمدیه]] است. پس [[ولایت]] [[باطن]]، [[حقیقت محمدیه]] است و [[حقیقت محمدیه]] ظاهر [[ولایت]] و الهیّت و صورت آن دو است و ظاهر عینِ [[باطن]] و [[باطن]] عینِ ظاهر است و تفاوت آن دو در تمایز [[عقلی]] است، اما در وجود یگانهاند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم؛ تعلیقات محمدرضا قمشهای بر فصوص الحکم، ذیل فص شیئی، پاورقی ص۴۴۴.</ref>. | |||
با توجه به بیانات مزبور، [[ولایت مطلقه]] [[الهی]] در همه موجودات سریان دارد و بر این مبنا که [[خداوند سبحان]]، [[حقیقت]] وجود است. پس به همه چیز نزدیکترین است و این عالیترین [[درجه]] [[ولایت]] است. اما درجات متعدد [[ولایت]] که در بین موجودات [[حاکم]] است از کجا نشئت میگیرد؟ | |||
برای پاسخ به این سؤال باید به اصالت موجودات [[رجوع]] کرد. از نظر اکثر [[فلاسفه]]، وجود اصیل است و همه آثار و اوصاف از قبیل [[حیات]]، [[علم]]، [[اراده]]، [[قدرت]]، [[خلق]] و [[ابداع]] از وجود نشئت میگیرد. از طرفی، بنابر اصلِ "[[وحدت وجود]]" و "تشکیک در [[حقیقت]] وجود"، در سراسر هستی، نوعی [[وحدت]] [[حاکم]] است و همه موجودات بر حسب استعداد و ظرفیتشان، از وجود بهرهمند هستند. لذا چون موجودات از نظر درجات وجودی، شدت و [[ضعف]] و کمال و [[نقص]] میپذیرند، آثار و صفات حاصل از آنها نیز مشکّک خواهد بود<ref>برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمه، مرحلة اولی، فصل دوم و سوم:</ref>. | |||
از نظر عرفا، از آنجایی که سراسر عالَم و همه موجودات، مظهری از مظاهر [[حق]] هستند، پس هر پدیدهای در حدِّ خودش، [[مظهر]] اوصاف و [[کمالات]] [[حق]] نیز میباشد<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم (مقدمه قیصری) ص۱۲۷؛ ر.ک: حواشی امام خمینی بر شرح فصوص الحکم قیصری، ص۱۶۶.</ref>. و [[انسان]] به عنوان یکی از مظاهر وجودی [[حق تعالی]]، از نفس ناطقهای برخوردار است که در ابتدای [[ظهور]] و طلیعه وجود، بالقوّه [[انسان]] است و به تدریج به فعلیت میرسد. بنابر [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>[[انسان]] به [[وسیله]] [[علم]] و [[عمل صالح]] میتواند درجات کمال را [[طی]] نموده و در مرحلهای از کمال، [[قدرت]] [[تصرف]] در [[طبیعت]] را بیابد، در این صورت، نفس به [[مقام]] قربِ [[نوافل]] نائل گشته و [[مظهر]] تجلیات [[اسماء الله]] قرار میگیرد<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، مقدمه استاد سید جلال الدین آشتیانی، ص۴۴.</ref> و [[قادر]] خواهد بود که از محدوده [[بدن]] خود فراتر رفته و در اجسام دیگر نیز منشأ اثر واقع شود و دارای [[قدرت]] تغییرِ عناصر و ایجادِ حوادث گردد<ref>یحیی یثربی، عرفان نظری، ص۴۳۴.</ref>؛ لذا "[[ولیّ]] [[الله]]" میشود و [[معرفت شهودی]] مییابد. [[ابن سینا]] در این مورد [[معتقد]] است که [[اولیا]] به [[برکت]] [[نفوس]] کامله خود، از شوائب [[مادّی]]، تجرد یافتهاند، به همین سبب از امور سرّی یعنی مشاهدات ویژه و از امور [[آشکار]] یعنی [[کرامات]] و [[اعجاز]] برخوردارند<ref>بوعلی سینا، اشارات و تنبیهات، با شرح خواجه نصیر طوسی، نمط نهم، فصل اوّل.</ref>. | |||
بنابراین، مبنای [[ولایت]]، اصالت وجود است و همانطور که وجود برحسب [[ظهور]]، درجات متفاوتی دارد، [[ولایت]] نیز مشکّک بوده و بر مراتب مختلف حمل میگردد. لذا چنانچه وجود [[آدمی]]، از [[جایگاه]] [[پست]] بیرون رود و با عمل به [[شریعت]]، منوّر به [[نور]] [[ایمان]] شود به [[ولایت]] متصف میگردد و هرچه [[نور]] [[ایمان]] در او بیشتر گردد [[ولایت]] نیز در او بیشتر خواهد شد تا اینکه از مراتب [[نفوس]] زمینی و آسمانی بالاتر رفته و به عالَم [[قدس]]، واصل گردد و در نهایت به [[مقام]] ختم [[ولایت]] نائل آید. | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |