عدل در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←قلمرو عدل
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==قلمرو [[عدل]]== | ==قلمرو [[عدل]]== | ||
اصل [[عدالت]] یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام [[ادیان الهی]] به آن تأکید شده و بر کل [[حیات]] [[آدمی]] و تمام [[افعال]] او سریان دارد. [[عدالت]] امری [[انسانی]] است و منظور از [[انسانی]] بودن، به این معناست که [[عدالت]] [[ارزش]] ذاتی دارد و شمولپذیر است. در قالب و قلمرو خاصی قرار نمیگیرد و به این معنا نیست که به [[دین]] و [[مذهب]] خاصی محدود شود، [[بیعدالتی]] بد است برای هرکس باشد، هر چند او [[مجرم]] باشد، [[مجرم]] در محدودۀ جرمش [[مجرم]] است، اما [[دلیل]] بر این نمیشود که به او [[ظلم]] شود، یا بیشتر از [[جرم]] او [[مجازات]] شود، یا چون [[مجرم]] است بشود با او هر کاری کرد، [[تهمت]] زد، [[شکنجه]] کرد، یا وقتی که او [[اسیر]] شده، بدرفتاری کرد، به همین [[دلیل]] هم فرادینی است. [[ارزش]] ذاتی داشتن، این است که نفس کار، در ذات خودش [[زیبا]] یا [[زشت]] است و تابع [[جعل]] و [[قرارداد]] [[مذهب]] و [[عقیده]] خاصی نیست. به عبارت دیگر [[زیبایی]] [[عدالت]] در [[حق]] [[خدا]] و یا بندگانش به این معناست که اگر او هم نمیگفت [[زیبا]] بود. درباره [[ظلم]] هم، [[زشت]] بودن آن را اگر [[خداوند]] میگفت یا نمیگفت [[درک]] آن برای [[انسان]] ممکن بود. چنانکه [[استبداد]] و [[اجبار]] کردن دیگران [[زشت]] است و رعایت [[حق]] [[انتخاب]] دیگران، به ذات خود خوب و قابل [[احترام]] است. اما این [[پرسش]] مطرح است، پس اگر چنین است چرا [[ادیان]] و [[پیامبران]] و به ویژه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر اصل [[عدالت]] تأکید کرده و تحقق و اقامۀ آن را بارها خواستار شدهاند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>؟ در پاسخ به این [[پرسش]] باید [[یادآوری]] شود که این نکته به [[دلیل]] اهمیت و خطرزایی آن از سوی انسانهاست. [[دین]] چنان برای [[عدالت]] [[ارزش]] قائل است که به جز [[عقل]] لازم دارد که به آن جنبه [[قداست]] و [[معنویت]] بدهد و برای تحقق آن [[پاداش اخروی]] [[تعیین]] کند<ref>ر.ک: سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>. | اصل [[عدالت]] یک اصل عقلایی و فرادینی است که در تمام [[ادیان الهی]] به آن تأکید شده و بر کل [[حیات]] [[آدمی]] و تمام [[افعال]] او سریان دارد. [[عدالت]] امری [[انسانی]] است و منظور از [[انسانی]] بودن، به این معناست که [[عدالت]] [[ارزش]] ذاتی دارد و شمولپذیر است. در قالب و قلمرو خاصی قرار نمیگیرد و به این معنا نیست که به [[دین]] و [[مذهب]] خاصی محدود شود، [[بیعدالتی]] بد است برای هرکس باشد، هر چند او [[مجرم]] باشد، [[مجرم]] در محدودۀ جرمش [[مجرم]] است، اما [[دلیل]] بر این نمیشود که به او [[ظلم]] شود، یا بیشتر از [[جرم]] او [[مجازات]] شود، یا چون [[مجرم]] است بشود با او هر کاری کرد، [[تهمت]] زد، [[شکنجه]] کرد، یا وقتی که او [[اسیر]] شده، بدرفتاری کرد، به همین [[دلیل]] هم فرادینی است. [[ارزش]] ذاتی داشتن، این است که نفس کار، در ذات خودش [[زیبا]] یا [[زشت]] است و تابع [[جعل]] و [[قرارداد]] [[مذهب]] و [[عقیده]] خاصی نیست. به عبارت دیگر [[زیبایی]] [[عدالت]] در [[حق]] [[خدا]] و یا بندگانش به این معناست که اگر او هم نمیگفت [[زیبا]] بود. درباره [[ظلم]] هم، [[زشت]] بودن آن را اگر [[خداوند]] میگفت یا نمیگفت [[درک]] آن برای [[انسان]] ممکن بود. چنانکه [[استبداد]] و [[اجبار]] کردن دیگران [[زشت]] است و رعایت [[حق]] [[انتخاب]] دیگران، به ذات خود خوب و قابل [[احترام]] است. اما این [[پرسش]] مطرح است، پس اگر چنین است چرا [[ادیان]] و [[پیامبران]] و به ویژه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر اصل [[عدالت]] تأکید کرده و تحقق و اقامۀ آن را بارها خواستار شدهاند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>؟ در پاسخ به این [[پرسش]] باید [[یادآوری]] شود که این نکته به [[دلیل]] اهمیت و خطرزایی آن از سوی انسانهاست. [[دین]] چنان برای [[عدالت]] [[ارزش]] قائل است که به جز [[عقل]] لازم دارد که به آن جنبه [[قداست]] و [[معنویت]] بدهد و برای تحقق آن [[پاداش اخروی]] [[تعیین]] کند<ref>ر.ک: سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.</ref>. | ||
[[عدالت]]، شیواترین و دلکشترین لفظی است که تاکنون [[گوش]] [[بشریت]] آنها را شنیده است و برای [[انسان]] [[متعهد]] و با [[احساس]]، چیزی گواراتر از [[اجرای عدالت]] و برقراری آزادیهای [[انسانی]] نیست. یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسانها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائلاند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبههای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفتهاند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».</ref>. [[عدالت]] و [[ظلم]] از مفاهیمی هستند که [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] و غربی از زوایای مختلف و از جنبههای گوناگون درباره آن بررسی و [[تحقیق]] کردهاند. [[عدل]] در وسیعترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم میشود؛ یعنی در این صورت، مفهوم [[عدل]]، تقریباً برابر با همه ارزشهای مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان که نقطه مقابل آن [[ظلم]] به معنی کار بیجا و [[تعدی]] کردن از [[حد وسط]] است و به این معنای جامع، همه [[رذایل]] و ارتکاب هر یک از [[قبایح]] شرعیه و عقلیه را شامل است و این [[ظلم]] به معنی اعم است. [[ظلم]] به معنی اخص این است که ضرر و [[اذیت]] رسانیدن، به غیر از کشتن و یا زدن و یا [[دشنام]] و [[فحش دادن]] یا [[غیبت]] کردن یا [[مال]] را به غیر [[حق تصرف]] کردن و گرفتن یا غیر اینها از [[کردار]] یا گفتاری که باعث [[اذیت]] غیر باشد<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref>.<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref> | [[عدالت]]، شیواترین و دلکشترین لفظی است که تاکنون [[گوش]] [[بشریت]] آنها را شنیده است و برای [[انسان]] [[متعهد]] و با [[احساس]]، چیزی گواراتر از [[اجرای عدالت]] و برقراری آزادیهای [[انسانی]] نیست. یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسانها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائلاند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبههای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفتهاند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».</ref>. [[عدالت]] و [[ظلم]] از مفاهیمی هستند که [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] و غربی از زوایای مختلف و از جنبههای گوناگون درباره آن بررسی و [[تحقیق]] کردهاند. [[عدل]] در وسیعترین مفهوم، شامل "[[حقوق خدا]] بر [[انسان]]"، "[[حقوق انسان]] بر [[انسان]]"، "[[حق]] [[انسان]] بر خودش" و حتی "[[حق]] اعضا و جوارح [[انسان]] بر او" هم میشود؛ یعنی در این صورت، مفهوم [[عدل]]، تقریباً برابر با همه ارزشهای مثبت است<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.</ref>. همچنان که نقطه مقابل آن [[ظلم]] به معنی کار بیجا و [[تعدی]] کردن از [[حد وسط]] است و به این معنای جامع، همه [[رذایل]] و ارتکاب هر یک از [[قبایح]] شرعیه و عقلیه را شامل است و این [[ظلم]] به معنی اعم است. [[ظلم]] به معنی اخص این است که ضرر و [[اذیت]] رسانیدن، به غیر از کشتن و یا زدن و یا [[دشنام]] و [[فحش دادن]] یا [[غیبت]] کردن یا [[مال]] را به غیر [[حق تصرف]] کردن و گرفتن یا غیر اینها از [[کردار]] یا گفتاری که باعث [[اذیت]] غیر باشد<ref>احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.</ref>.<ref>ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref> | ||
[[عدالت]] هم از [[صفات خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]]، شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] تحقّق بخشد<ref>نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> | [[عدالت]] هم از [[صفات خداوند]] است، هم در [[شاهد]] و [[قاضی]] و [[امام]]، شرط است، هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] باید باشد، تا بتواند [[قسط]] و [[عدالت]] را در [[جامعه]] تحقّق بخشد<ref>نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> | ||
[[امام علی]]{{ع}} [[عدالتخواهی]] را از هر [[کار نیک]] و هر تلاش در [[راه خدا]]، [[برتر]] و والاتر میداند. بیگمان اگر کسی چنین به [[عدالت]] و [[عدالتخواهی]] بنگرد، بیشترین تلاش را در [[راه]] [[عدالت]] و تحقق همهجانبۀ آن خواهد کرد. [[امام]] [[عدالت]] را بنیاد اصلی [[زندگی]] [[آدمیان]] میدید که بدون آن همه چیز بیبنیاد است. در آموزههای آن [[حضرت]] آمده است [[عدالت]]، محکمترین بنیاد و مایه [[سلامت]] و بهروزی [[مردمان]] است. نزد [[امام]]، [[عدالت]] بهمثابه [[زندگی]] است و برپادارنده [[مردمان]]. [[خدای پاک]] از هر [[کاستی]]، [[عدالت]] را برپادارنده [[مردمان]]، مایه دوری آنان از [[ستمها]] و [[گناهان]] و روشنی چراغ [[اسلام]] قرار داده است. [[عدالت]] نزد [[امام علی]]{{ع}} [[جایگاه]] والایی دارد. گویا [[امام]] بر هیچ چیز مانند [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداده و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزیده است<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>. | [[امام علی]]{{ع}} [[عدالتخواهی]] را از هر [[کار نیک]] و هر تلاش در [[راه خدا]]، [[برتر]] و والاتر میداند. بیگمان اگر کسی چنین به [[عدالت]] و [[عدالتخواهی]] بنگرد، بیشترین تلاش را در [[راه]] [[عدالت]] و تحقق همهجانبۀ آن خواهد کرد. [[امام]] [[عدالت]] را بنیاد اصلی [[زندگی]] [[آدمیان]] میدید که بدون آن همه چیز بیبنیاد است. در آموزههای آن [[حضرت]] آمده است [[عدالت]]، محکمترین بنیاد و مایه [[سلامت]] و بهروزی [[مردمان]] است. نزد [[امام]]، [[عدالت]] بهمثابه [[زندگی]] است و برپادارنده [[مردمان]]. [[خدای پاک]] از هر [[کاستی]]، [[عدالت]] را برپادارنده [[مردمان]]، مایه دوری آنان از [[ستمها]] و [[گناهان]] و روشنی چراغ [[اسلام]] قرار داده است. [[عدالت]] نزد [[امام علی]]{{ع}} [[جایگاه]] والایی دارد. گویا [[امام]] بر هیچ چیز مانند [[عدالت]] [[ایستادگی]] نشان نداده و بر هیچ امری چون آن [[اصرار]] نورزیده است<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.</ref>. | ||
[[عدل]] یا [[عدالت]] از مهمترین [[ویژگیهای حکومت علوی]] بود. [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، [[جایگاه]] مهمّی دارد و قلمرو آن در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[بیتالمال]] و... گسترده است و [[نام علی]]{{ع}} هم در [[تاریخ]]، قرین با [[عدالت]] است. [[گستره عدالت]]، چنان است که همهکس و همهچیز را دربر میگیرد و آباد میسازد. رعایت [[عدالت]]، در [[جامعه]] [[تعادل]] و [[امید]] و خلاقیّت میآفریند و ریشۀ [[فساد]] را [[قطع]] میکند. [[خداوند]] به [[عدالت]] [[فرمان]] داده است. آن [[حضرت]] هم به [[فرمان خدا]]، مجری [[قاطع]] [[عدل]] در [[جامعه]] بود و [[قضات]] و ولات را به [[عدل]] [[دستور]] میداد و [[مردم]] را به [[گردن نهادن]] به [[عدالت]] فرامیخواند و [[عدالت]] را [[میزان]] و ترازوی [[الهی]] در میان [[مردم]] میدانست<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه}}؛ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸</ref>. [[حضرت]]، [[عدالت]] را در رأس [[دینداری]] و [[ایمان]] و [[نیکی]] دانسته، میفرماید: «[[عدل]] رأس [[ایمان]] و گردآورنده نیکیها و بالاترین مرتبه از [[مراتب ایمان]] است»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَی مَرَاتِبِ الْإِیمَان}}؛ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱</ref> و نقطه مقابل آن، [[استبداد]]، [[حقکشی]]، [[تبعیض]] و [[خودکامگی]] و تن ندادن به [[انصاف]] و [[حق]] است که ریشه در [[غرور]] و [[خودپسندی]] و [[تکبّر]] دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر [[انسان]] میکند. در کلمات [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است، از جمله اینکه آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] میداند: «سرزمینها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمیگردد»<ref>{{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام پیامبر]]{{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] میماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمیماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْکُ یَبْقَی مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَی مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> | [[عدل]] یا [[عدالت]] از مهمترین [[ویژگیهای حکومت علوی]] بود. [[عدالت]] در اندیشۀ [[سیاسی]] [[اسلام]] و شیوۀ [[حکومت]]، [[جایگاه]] مهمّی دارد و قلمرو آن در [[حکومت]]، [[قضاوت]]، [[بیتالمال]] و... گسترده است و [[نام علی]]{{ع}} هم در [[تاریخ]]، قرین با [[عدالت]] است. [[گستره عدالت]]، چنان است که همهکس و همهچیز را دربر میگیرد و آباد میسازد. رعایت [[عدالت]]، در [[جامعه]] [[تعادل]] و [[امید]] و خلاقیّت میآفریند و ریشۀ [[فساد]] را [[قطع]] میکند. [[خداوند]] به [[عدالت]] [[فرمان]] داده است. آن [[حضرت]] هم به [[فرمان خدا]]، مجری [[قاطع]] [[عدل]] در [[جامعه]] بود و [[قضات]] و ولات را به [[عدل]] [[دستور]] میداد و [[مردم]] را به [[گردن نهادن]] به [[عدالت]] فرامیخواند و [[عدالت]] را [[میزان]] و ترازوی [[الهی]] در میان [[مردم]] میدانست<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْعَدْلَ مِیزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِی وَضَعَهُ فِی الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِی مِیزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِی سُلْطَانِه}}؛ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸</ref>. [[حضرت]]، [[عدالت]] را در رأس [[دینداری]] و [[ایمان]] و [[نیکی]] دانسته، میفرماید: «[[عدل]] رأس [[ایمان]] و گردآورنده نیکیها و بالاترین مرتبه از [[مراتب ایمان]] است»<ref>{{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَی مَرَاتِبِ الْإِیمَان}}؛ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱</ref> و نقطه مقابل آن، [[استبداد]]، [[حقکشی]]، [[تبعیض]] و [[خودکامگی]] و تن ندادن به [[انصاف]] و [[حق]] است که ریشه در [[غرور]] و [[خودپسندی]] و [[تکبّر]] دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر [[انسان]] میکند. در کلمات [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ [[عدالت]] است، از جمله اینکه آن را مایۀ [[آبادانی]] [[کشور]] میداند: «سرزمینها به چیزی همچون [[عدالت]]، آباد نمیگردد»<ref>{{متن حدیث|مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ}}؛ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸</ref> این [[حقیقت]] [[ناب]] از [[کلام پیامبر]]{{صل}} باقی است که [[حکومت]] با [[کفر]] میماند، ولی با [[ستم]]، برجا نمیماند<ref>{{متن حدیث|الْمُلْکُ یَبْقَی مَعَ الْکُفْرِ وَ لَا یَبْقَی مَعَ الظُّلْمِ}}</ref>.<ref>ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.</ref> | ||
از این مفاهیم دریافت میشود که [[رشد]] و سامان [[جامعه]]، [[سلامت]] [[روابط]] و مناسبات آن در حوزههای گوناگون، [[پیشرفت]] و تعالی فردی و [[اجتماعی]] و... همه در گرو [[عدالت]] است. حتی [[دین]] و دینداری، منهای [[عدالت]] و [[عدالتورزی]]، [[راه]] به جایی نمیبرد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر اساس [[آموزههای قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]]{{صل}} بارها شنیدم که میفرمود: جامعهای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعهای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعهای مرده و [[سرزمین]] بیعدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بیحاصل است<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>. | از این مفاهیم دریافت میشود که [[رشد]] و سامان [[جامعه]]، [[سلامت]] [[روابط]] و مناسبات آن در حوزههای گوناگون، [[پیشرفت]] و تعالی فردی و [[اجتماعی]] و... همه در گرو [[عدالت]] است. حتی [[دین]] و دینداری، منهای [[عدالت]] و [[عدالتورزی]]، [[راه]] به جایی نمیبرد.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر اساس [[آموزههای قرآنی]] و [[نبوی]]، [[عدالت]] را تراز [[حیات]]، ملاک [[سلامت]] و معیار تعالی [[انسانیت]] و مدنیت دیده و درباره آن سخن گفته و برای تحقق آن تلاش کرده است. در [[فرمان]] به [[مالک اشتر]] نیز فرموده: «من از [[رسول خدا]]{{صل}} بارها شنیدم که میفرمود: جامعهای که در آن بدون [[ترس]] و لکنت ([[درماندگی]] در گفتار)، [[حق]] [[ناتوان]] از نیرومند گرفته نشود، هرگز جامعهای [[پاک]] و [[ارزشمند]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع}}؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. با چنین نگرشی [[حیات]] همه امور وابسته به [[عدالت]] است. [[جامعه]] بدون [[عدالت]]، جامعهای مرده و [[سرزمین]] بیعدالت، سرزمینی خشک و کشتزاری بیحاصل است<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.</ref>. | ||
==[[عدالت]] در [[اندیشه]] [[دانشمندان]]== | ==[[عدالت]] در [[اندیشه]] [[دانشمندان]]== | ||
یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده است، مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسانها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائلاند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبههای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفتهاند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».</ref>. | یکی از مفاهیمی که از ابتدای [[تاریخ]] تاکنون همواره مورد توجه [[مردم]] عادی و [[اندیشمندان]] بوده است، مفهوم "[[عدالت]] و [[ظلم]]" است. در اینکه همه [[انسانها]] برای [[عدالت]]، [[جایگاه]] ویژه و [[ارزش]] والایی قائلاند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبههای [[القا]] کرده، کلیت آن را نپذیرفتهاند<ref>اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».</ref>. |