|
|
خط ۹۲: |
خط ۹۲: |
| *[[معجزه]]، یعنی بیّنه و آیت [[الهی]] که برای اثبات مأموریتی [[الهی]] صورت میگیرد و مقرون به [[تحدی]] است. *بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما [[کرامت]] امری [[خارقالعاده]] است که صرفاً اثر [[قوت]] روحی و [[قداست]] نفسانی یک [[انسان کامل]] یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور [[الهی]] خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نمیباشد. | | *[[معجزه]]، یعنی بیّنه و آیت [[الهی]] که برای اثبات مأموریتی [[الهی]] صورت میگیرد و مقرون به [[تحدی]] است. *بنابراین، به شرایط خاصی محدود است؛ اما [[کرامت]] امری [[خارقالعاده]] است که صرفاً اثر [[قوت]] روحی و [[قداست]] نفسانی یک [[انسان کامل]] یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور [[الهی]] خاصی نیست. چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی میتوان گفت امری عادی است و به شرطی مشروط نمیباشد. |
| *[[معجزه]] زبان خداست که شخصی را تأیید میکند، ولی [[کرامت]] چنین زبانی نیست<ref>مطهری، نبوت، ص۱۴۳ - ۱۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۸۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۰.</ref>. | | *[[معجزه]] زبان خداست که شخصی را تأیید میکند، ولی [[کرامت]] چنین زبانی نیست<ref>مطهری، نبوت، ص۱۴۳ - ۱۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۳، ص۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۱۱ - ۲۰۴؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۸۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۸۰.</ref>. |
|
| |
| ==برهان معجزه در براهین و نصوص امامت==
| |
| یکی از [[براهین عقلی]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[برهان]] [[معجزه]] است، یعنی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مدعی امامت]] بود و از سویی [[معجزات]] بسیاری نیز به دست او واقع شده است. بنابراین، [[امامت]] وی به [[حکم عقل]] [[ثابت]] است، زیرا معجزه، همانگونه که [[برهان عقلی]] بر [[صدق مدعی نبوت]] است، برهان عقلی بر [[صدق]] مدعی امامت نیز محسوب میشود<ref>برهان معجزه را عدهای از [[متکلمان امامیه]] به اختصار یا به تفصیل بیان کردهاند:
| |
|
| |
| # [[شیخ مفید]] در کتاب [[ارشاد]] به تفصیل از معجزات امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] گفته و آنها را [[دلیل]] روشنی بر امامت آن [[حضرت]] دانسته است ([[الارشاد]]، ج۱، ص۳۰۵- ۳۵۳).
| |
| # [[ابوالصلاح حلبی]] در تقریب المعارف برهان معجزه را نخست برای [[اثبات امامت]] همه [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}} و سپس برای [[اثبات]] هریک از آنان تقریر کرده است (تقریب المعارف، ص۱۱۹-۱۲۳).
| |
| # [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در تجرید الاعتقاد در عبارتی کوتاه – چنانکه سبک او در کتاب مزبور اقتضا میکند -برهان معجزه بر [[امامت علی]]{{ع}} را بیان کرده است، {{عربی|ولظهور المعجز علی یده کقلع باب خیبر و مخاطبة الثعبان، و رفع الصخرة العظیمة عن القلیب و محاربة الجن و رد الشمس و غیر ذلک، و ادعی الامامة، فیکون صادقا}}.
| |
| # [[علامه حلی]] در [[کشف]] المراد [[کلام]] [[محقق طوسی]] درباره برهان معجزه را شرح کرده است (کشف المراد، ص۵۰۲ -۵۰۳).
| |
| # [[ابواسحاق نوبختی]] در الیاقوت فی [[علم کلام]]، برهان معجزه بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} را به اختصار بیان کرده است. علامه حلی نیز در [[انوار]] الملکوت آن را [[تبیین]] کرده است (انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۱۴-۲۱۵).
| |
| # [[نجم]] الدین، [[جعفر]] بن [[حسن]] معروف به [[محقق حلی]] ([[صاحب شرایع]] الاحکام) در کتاب المسلک فی اصول برهان معجزه را با عنوان پنجمین دلیل بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} به صورت نسبتاً مشروح کتاب بیان کرده است (المسلک فی اصول الدین، ص۲۴۱-۲۴۷).
| |
| #محمدبن [[جریر]] بن رستم [[طبری]] در [[المسترشد]]- که در اثبات امامت امیرالمؤمنین{{ع}} نگاشته است – نمونههایی از معجزات [[علی]]{{ع}} را برای اثبات امامت آن حضرت [[نقل]] کرده است، (المسترشد فی [[امامة]] [[امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}}، ص۶۶۴-۶۷۴).
| |
| # [[ملامهدی نراقی]] در انیس الموحدین [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} را از پنج طریق [[اثبات]] کرده و طریق چهارم را صدور [[معجزات]] از آن [[حضرت]] قرار داده است (انیس الموحدین، ص۲۲۹-۲۳۳).
| |
| #زینالدین [[علی]] بن [[یونس]] عاملی [[بیاضی]] در “الصراط المستقیم” از طریق معجزات، بر امامت امیرالمؤمنین و دیگر [[امامان]] [[اهلبیت]]{{عم}} [[استدلال]] کرده است (الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۹۴-۱۰۹ و ج۲، ص۱۷۷-۲۱۵).</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۷۹.</ref>
| |
|
| |
| ===[[حقیقت]] و دلالت [[معجزه]]===
| |
| معجزه، کار خارقالعادهای است که با استناد به [[مشیت]] و [[عنایت خاص]] [[خداوند]] از فردی صادر میشود تا [[دلیل]] بر [[حقانیت]] مدعای او باشد. برخی از [[متکلمان]]، معجزه را از مختصات [[پیامبران]] دانستهاند، و خارقالعادههایی را که از [[اولیای الهی]] صادر میشود “کرامت” نامیدهاند، اما برخی دیگر معتقدند ویژگی معجزه آن است که از اولیای الهی برای اثبات ادعای [[مقام]] و منصبی [[الهی]] یا حقانیت [[دین]] و [[آیین الهی]] صادر میشود؛ خواه آن مقام و [[منصب الهی]] [[نبوت]] باشد یا [[امامت]]، و [[کرامت]]، [[امر]] خارقالعادهای است که به دست اولیای الهی یا درباره آنان انجام میشود، ولی ناظر به اثبات مدعایی الهی نیست<ref>در این باره به کتاب ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۳۸۲-۳۸۸ رجوع شود.</ref>. برای مثال، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[اثبات نبوت]] خود و به درخواست [[مشرکان]] از درخت خواست تا از جای خود کنده شود و نزد او بیاید و به نبوت و [[رسالت]] وی [[گواهی]] دهد. درخواست [[پیامبر]]{{صل}} تحقق یافت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. این حادثه [[خارقالعاده]]، معجزه نام دارد. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} با مقداری آبگوشت که برای تعدادی انگشتشمار، کافی بود، تمام مسلمانانی را که به حفر [[خندق]] مشغول بودند [[غذا]] داد، بدون آنکه از غذا چیزی کم شود. پیامبر اکرم{{صل}} این کار را برای اثبات [[دعوی نبوت]] خویش انجام نداد، بلکه آن [[عمل خارقالعاده]] نشانه [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] خداوند به آن حضرت بود. خواه به چنین تفصیل و [[تفسیری]] در باب خارقالعادههایی که از [[اولیای الهی]] صادر میشود، قائل شویم یا نه، در دلالت آن بر [[حقانیت]] مدعای آنان - خواه [[نبوت]] باشد یا [[امامت]] یا حقانیت [[آیین]] و [[مذهب]] - تأثیری ندارد و تفاوتی را پدید نمیآورد. مهم، این است که او [[دعوی نبوت]] یا امامت را مطرح کرده و کار خارقالعادهای را نیز انجام داده است، که از نظر [[مردم]] با ادعای وی [[ارتباط]] دارد، خواه آن کار [[خارقالعاده]] قبل از طرح مدعا یا پس از آن واقع شده باشد، زیرا [[فهم]] [[عقلی]] و [[فطری]] [[بشر]] این است که [[خداوند حکیم]]، کسی را که به [[دروغ]]، دعوی نبوت یا امامت کند، مورد [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] خود قرار نمیدهد و او را به انجام [[کارهای خارقالعاده]] مجهز نمیکند، خواه کارهای خارقالعاده قبل از دعوی نبوت و امامت از وی صادر شود، یا پس از دعوی نبوت و امامت. بدین سبب است که برخی از [[متکلمان اسلامی]]، آنجا که به [[اثبات نبوت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} براساس [[معجزات]] و [[کرامات]] او پرداختهاند، هم خوارق عادات قبل از دعوی نبوت از سوی آن [[حضرت]] را نام بردهاند، و هم خوارق عادات پس از دعوی نبوت او را؛ گونه نخست را “ارهاصی” و گونه دوم را تصدیقی” نامیدهاند<ref>{{عربی|من انواع المعجزات افعال ظهرت منه{{صل}} علی خلاف العادة تربی علی الف، قد فصلت فی دلائل النبوة، بعضها ارهاصیة ظهرت قبل دعوی النبوة، و بعضها تصدیقیة ظهرت بعدها}}. شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷.</ref>.
| |
|
| |
| “ارهاص” نامیدن [[معجزات پیامبر]]{{صل}} قبل از [[مبعوث]] شدن به [[پیامبری]] بدان جهت است که در آن [[زمان]] او دعوی نبوت نکرده بود، تا اعطای [[معجزه]] به وی از سوی [[خداوند]] به قصد [[تصدیق]] او بوده باشد، ولی چون خداوند میخواست بعدا او را به پیامبری برانگیزد، معجزاتی را به وی اعطا کرد، تا [[زمینهساز]] دعوی نبوت او پس از مبعوث شدن به [[مقام رسالت]] باشد، به ویژه آنکه از سوی [[پیامبران پیشین]]، با اوصاف و نشانههایی خاص به نبوت وی [[بشارت]] داده شده بود.
| |
|
| |
| حاصل آنکه: ارهاصی یا [[تصدیقی]] بودن [[معجزات پیامبر]]{{صل}} از جنبه مقایسه آنها با [[خداوند متعال]] است که اعطاکننده [[معجزات]] به [[حضرت]] بوده است، اما از جنبه دلالت بر [[صدق]] [[دعوی نبوت]] او از نظر [[عقل]] و [[فطرت بشری]]، تفاوتی وجود ندارد؛ یعنی آنگاه که دعوی نبوت کند، معجزات وی، چه قبل از دعوی و چه پس از آن، بر [[حقانیت]] او دلالت میکند، زیرا از نظر عقل، اعطای [[معجزه]] از سوی [[خداوند حکیم]] به [[انسان]] [[دروغگو]] [[قبیح]] و صدور [[فعل قبیح]] از [[خداوند سبحان]] محال است.
| |
|
| |
| در هر حال، معجزه به [[نبوت]] اختصاص ندارد، بلکه معجزه با [[راستگویی]] کسی ملازمه دارد که با [[زبان]] حال یا قال مدعی [[مقام]] و منصبی [[الهی]] است؛ هرگاه آن مقام و [[منصب]]، نبوت باشد، معجزه، راستگویی مدعی نبوت را [[اثبات]] میکند، و هر گاه آن مقام و [[منصب امامت]] باشد، معجزه، راستگویی [[مدعی امامت]] را اثبات میکند، و هرگاه آن مقام و منصب، [[ولایت]] و [[قرب]] [[معنوی]] در پیشگاه الهی باشد، معجزه، راستگویی مدعی آن را اثبات میکند.
| |
|
| |
| دلالت معجزه بر هریک از امور یاد شده، دلالت تضمّنی است نه دلالت مطابقی. دلالت مطابقی معجزه این است که آورنده معجزه در مدعای خود [[راستگو]] است، حال اگر مدعای او نبوت باشد، بر راستگویی او در دعوی نبوت دلالت میکند، و اگر مدعای او [[امامت]] باشد، بر راستگویی او در امامت دلالت میکند و هکذا<ref>{{عربی|أن المعجز انما بدل بطریق المطابقة، علی صدق الدعوی التی یطابقها، فاما دلالتها علی النبوة، فانما هی بطریق التضمن، و بیانه انه یدل علی صدق المدعی النبوة فی دعواه، ولما کان دعواه النبوة تضمن صدقه فی تلک الدعوی نبوته، فکان دلالته علی النبوة بالتضمن، لا بالمطابقة}}. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۴۰۳.</ref>.
| |
|
| |
| معجزه، اقسام گوناگونی دارد:
| |
| #یکی از اقسام معجزه، این است که سخنی بگوید که دیگران از آوردن مانند آن [[ناتوان]] باشند، چنان که [[قرآن کریم]] اینگونه است.
| |
| #قسم دیگر این است که بدون استفاده از راههای عادی، از حوادث گذشته یا [[آینده]] خبر درست بدهد، یعنی آنچه مربوط به گذشته است، واقع شده باشد، و آنچه مربوط به آینده است، واقع شود. [[رسول اکرم]]{{صل}} نمونههای بسیاری از اینگونه [[معجزات]] داشته است<ref>خداوند در موارد متعدد، پس از نقل حوادث گذشته فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ...}} «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم.».. سوره آل عمران، آیه ۴۴؛ {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا...}} «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید.».. سوره هود، آیه ۴۹؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ...}} «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم.».. سوره یوسف، آیه ۱۰۲. چنان که قرآن کریم از حوادث بسیاری که در آینده تحقق یافته خبر داده است: {{متن قرآن|الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ * وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}} «الف، لام، میم * رومیان شکست خوردند * در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند * در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند * به یاری خداوند که هر کس را بخواهد یاری میرساند و او پیروزمند بخشاینده است * بنابر وعده خداوند؛ خداوند در وعده خود خلاف نمیورزد امّا بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۱-۶؛ {{متن قرآن|سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ}} «به زودی در دل کافران بیم خواهیم افکند زیرا برای خداوند چیزی را شریک قرار میدهند که (خداوند) حجّتی بر آن فرو نفرستاده است و سرای آنان دوزخ است و سرای ستمکاران، بد (جایگاهی) است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۱؛ {{متن قرآن|سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ}} «زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند» سوره قمر، آیه ۴۵؛ {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}} «به جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیشتر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶؛ {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}} «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵. در روایات نیز نمونههای بسیاری از اینگونه معجزات نقل شده است: مانند اخبار از اینکه علی{{ع}} با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگ خواهد کرد، و اخبار به عمار که گروهی یاغی، او را خواهند کشت، و اخبار به اینکه کسری و قیصر هلاک خواهند شد و نمونههای دیگر.</ref>.
| |
| #قسم دیگر وقوع کاری [[خارقالعاده]] است که یا از کسی صادر میشود، یا به دعای وی رخ میدهد، و یا به خاطر او و درباره او تحقق مییابد.
| |
| همه این اقسام برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رخ داده است<ref>بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۲۱-۳۲۵؛ ج۱۸، ص۱-۱۴۷؛ نیز ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۳۷-۳۸؛ کشف المراد ص۴۸۱-۴۸۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۰-۸۳.</ref>
| |
|
| |
| ===[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[دعوی امامت]]===
| |
| براساس آنچه گفته شد برای [[اثبات]] [[دلیل]] [[معجزه]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد، دعوی امامت از سوی ایشان و وقوع معجزه از آن [[حضرت]]. گزارشهای [[تاریخی]] بیانگر این است که امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} خود را پیشوای برحق [[امت اسلامی]] میدانست، چنانکه جمعی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نیز طرفدار و پیروش بودند و با [[ابوبکر]] و دیگران [[احتجاج]] کردند. سخنان اعتراضآمیز امیرالمؤمنین{{ع}} درباره کسانی که [[جامه]] [[خلافت]] را پیش از او برتن کردند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳ (خطبه شقشقیه). برای آگاهی از مصادر این خطبه، ر.ک: مصادر نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۹- ۳۱۸.</ref>، و احتجاج وی با [[اصحاب شورا]] مشهور است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۴؛ مناقب خوارزمی، ص۳۱۳-۳۱۴، حدیث ۳۱۴.</ref>.
| |
|
| |
| مورخان [[نقل]] کردهاند که امیرالمؤمنین{{ع}} و [[بنیهاشم]] تا وقتی [[حضرت زهرا]]{{س}} از [[دنیا]] نرفته بود، با ابوبکر [[بیعت]] نکردند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۱۴؛ الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.</ref>. چنان که [[فاطمه زهرا]]{{س}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و با حالت [[خشم]] از وی از دنیا رفت. [[بیعت نکردن]] امیرالمؤمنین{{ع}} با ابوبکر بدان علت بود که او را [[شایسته]] [[مقام خلافت]] نمیدانست و [[امامت]] را [[حق]] خود میدانست، و بیعت او نیز با [[اکراه]] و به سبب رعایت [[مصالح اسلام]] و [[مسلمانان]] واقع شد، چنان که وقتی وی را برای [[بیعت کردن]] با ابوبکر به [[مسجد]] آوردند، فرمود: {{متن حدیث|أَنَا أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِالْبَيْعَةِ لِي}}<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸-۱۹.</ref>؛ من از شما به [[امامت]] سزاوارترم و شما به [[بیعت کردن]] با من سزاوارترید”.
| |
| [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[قریش]] و همدستانشان [[شکوه]] کرده است که چرا درباره امامت، با وی به [[نزاع]] برخاستند با آنکه وی به آن سزاوارتر از دیگران بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.</ref>.
| |
| بنابراین، از نظر شواهد [[تاریخی]] در اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} مدعی [[مقام امامت]] بود تردیدی وجود ندارد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۳.</ref>
| |
|
| |
| ===[[معجزات]] امیرالمؤمنین{{ع}}===
| |
| معجزات و [[کرامات]] امیرالمؤمنین{{ع}} از مسلمات [[تاریخ]] به شمار میرود. [[سعدالدین تفتازانی]] - آنجا که درباره کرامات [[اولیا]] [[سخن]] گفته - یادآور شده است که کرامتهای گزارش شده از [[صحابه]]، [[تابعین]] و [[صالحان]]، [[متواتر]] [[معنوی]] است، و آنچه مربوط به [[علی]]{{ع}} است، بیش از آن است که شمارش شود<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۵.</ref>.
| |
| پیش از این، معجزات و کرامات را به سه دسته کلی تقسیم کردیم، دسته اول که [[اعجاز]] سخن در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] بود از [[ویژگیهای قرآن]] [[کریم]] است، اما دو دسته دیگر یعنی [[اخبار]] از حوادث [[غیبی]]، و واقع شدن [[کارهای خارقالعاده]]، از [[مختصات پیامبر]] اکرم{{صل}} یا سایر [[پیامبران]] به شمار نمیرود، و انجام همانند آن از دیگر [[اولیای الهی]] ممکن و واقع شده است.
| |
|
| |
| سعدالدین تفتازانی در پاسخ این اشکال که “اگر صدور همانند [[معجزات پیامبر]] از غیر [[پیامبر]] ممکن باشد، مسئله تحدّی در باب معجزات پیامبران خدشهدار میشود، زیرا معنای تحدّی آن است که هیچکس نمیتواند همانند [[معجزه]] پیامبر را بیاورد”، گفته است: “آنچه با [[تحدی]] در باب معجزات پیامبران منافات دارد، آوردن همانند معجزه به عنوان معارضه با پیامبر است، و دعوی پیامبر در این باره که کسی [[توانایی]] آوردن همانند معجزه او را ندارد این است که هیچیک از کسانی که با آنان تحدی شده است؛ یعنی معارضه کنندگان، توانایی آن را ندارند، و مفاد آن این نیست که همانند معجزه او به عنوان [[کرامت]] از ولی، یا به عنوان معجزه از پیامبر دیگری واقع نخواهد شد. آری، در برخی از معجزات مانند [[قرآن کریم]] [[دلیل قطعی]] داریم بر اینکه از هیچکس دیگری صادر نخواهد شد، ولی این مورد استثنایی با این قاعده کلی که آنچه به عنوان [[معجزه]] از [[پیامبر]] صادر میشود، میتواند به عنوان [[کرامت]] از [[ولی خدا]] صادر شود، منافات ندارد”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۷۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۴.</ref>
| |
|
| |
| ===[[خبرهای غیبی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}===
| |
| #در اینجا به بیان پارهای از [[معجزات]] [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} میپردازیم. دسته اول از این معجزات [[اخبار غیبی]] است که برخی از آنها از این قرار است: روزی که [[مردم]] میخواستند با امیرالمؤمنین{{ع}} در [[ذی قار]] به عنوان [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کنند، فرمود: “از سوی [[کوفه]] هزار نفر خواهند آمد، نه یک نفر کم و نه یک نفر زیاد. آنان با من بیعت خواهند کرد که تا لحظه [[مرگ]] از من [[حمایت]] کنند”. [[ابنعباس]] میگوید که آنان را شمارش کردم، تا نهصد و نود و نه نفر آمدند، سپس کسی نیامد. لحظهای درباره سخن امیرالمؤمنین{{ع}} به [[فکر]] فرو رفتم، اما طولی نکشید که فردی از دور نمایان شد و نزدیک آمد و با امیرالمؤمنین{{ع}} بیعت کرد که از او [[پیروی]] کند و تا پای [[جان]] او را [[یاری]] کند. امیرالمؤمنین{{ع}} نامش را پرسید گفت “اویس قرنی هستم”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “پیامبر{{صل}} به من خبر داده است که فردی از امتش را به نام [[اویس قرنی]] خواهم دید. او از [[حزب خدا]] و پیامبر است و به [[شهادت]] میرسد و به اندازه دو [[قبیله ربیعه]] و [[مضر]] را [[شفاعت]] میکند”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>.
| |
| #هنگامی که عازم [[جنگ با خوارج]] بود خبر از کشته شدن [[فرد]] شریری داد که دست کوتاهی مانند پستان [[زن]] داشت، آن فرد که مُخدج نام داشت تا آن [[روز]] شناخته شده نبود. وقتی [[خوارج]] کشته شدند، امیرالمؤمنین{{ع}} در میان کشتگان دنبال او میگشت و میگفت: “به [[خدا]] [[سوگند]] من [[دروغ]] نگفتم و به من خبر دروغ داده نشده است” تا اینکه به آن فرد برخورد کرد و [[تکبیر]] گفت و فرمود: “در این واقعه برای کسی که [[مستبصر]] باشد، [[عبرت]] است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
| |
| # [[مردم]]، پیوسته از عبور [[خوارج]] از نهر خبر میدادند و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آن را [[انکار]] میکرد و میفرمود: “آنجا [[قتلگاه]] آنان است”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۷-۳۱۸.</ref>. همینگونه شد.
| |
| #خبر داد که من [[مأموریت]] یافتهام با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] [[جنگ]] کنم و این مطلب واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۱۵؛ خصال شیخ صدوق، ص۱۴۵.</ref>.
| |
| #قبل از [[ماه رمضان]] خبر داد که او در ماه رمضان به [[شهادت]] میرسد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۰.</ref> و محاسنش با [[خون]] سرش رنگین خواهد شد<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۶۱؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۳؛ الغارات، ج۲، ص۴۴۴.</ref> و همچنین در [[شب]] نوزدهم ماه رمضان از شهادت خود خبر داد<ref>مناقب خوارزمی، ص۳۹۲-۴۱۰؛ اسدالغابة، ج۴، ص۳۵؛ الفصول المهمة، ص۱۳۹ و....</ref>.
| |
| #به [[جویریه بن مسهر]] خبر داد که او را نزد فرمانروای [[ستمکاری]] خواهند برد، دستها و پاهایش را [[قطع]] میکنند و بر درختی میآویزند. روزگاری گذشت و [[زیاد بن ابیه]] در دوران [[معاویه]]، [[والی کوفه]] شد، و همانگونه که امیرالمؤمنین{{ع}} خبر داده بود، جویریه را به شهادت رساند<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
| |
| #به [[میثم تمار]] خبر داد که پس از من تو را به دار میآویزند و پس از سه [[روز]] به شهادت میرسانند، و [[میثم]]، همینگونه به دست [[عبیدالله بن زیاد]] به شهادت رسید<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۵؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۲، ص۲۹۱؛ الاصابة ابنحجر، ج۳، ص۵۰۴.</ref>.
| |
| #به امیرالمؤمنین{{ع}} خبر دادند که [[خالد بن عرفطه]] مرده است، [[امام]]{{ع}} آن را انکار کرد و فرمود. او نخواهد مرد تا اینکه سپاهی از [[گمراهان]] را [[فرماندهی]] کند که پرچمدارش [[حبیب بن جماز]] است. او در [[واقعه کربلا]]، [[فرمانده سپاه]] عمربنسعد بود<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶؛ مقاتل الطالبین، ص۷۱.</ref>.
| |
| #به [[شیعیان]] و [[موالیان]] خود خبر داد که پس از من از شما خواهند خواست که به من [[ناسزا]] بگویید، شما این کار را بکنید، و از شما خواهند خواست که از من [[تبرّی]] بجویید، این کار را نکنید، و پذیرای [[مرگ]] شوید، زیرا هرکس از من [[تبری]] جوید [[دنیا]] و آخرتش تباه خواهد شد. این [[اخبار]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فی واقع شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.
| |
| #در [[روایات]] متعدد آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} در [[سرزمین]] [[کربلا]] خبر داده بود.
| |
| و گزارشهای [[غیبی]] بسیاری که [[نقل]] آنها در این مجال نمیگنجد<ref>ر.ک: الارشاد، ج۱، ص۱۰۷-۱۶۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۵.</ref>
| |
|
| |
| ===[[استجابت دعا]]===
| |
| از جمله [[معجزات]] و [[کرامات]] امیرالمؤمنین{{ع}} مستجابالدعوه بودن وی بود که نمونههای بسیاری از آن نقل شده است، در اینجا چند نمونه را گزارش میکنیم:
| |
| #وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} از جنایتهای [[بسر بن ابیارطاه]] در [[یمن]] [[آگاه]] شد، او را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست تا [[عقل]] او را زایل کند. [[دعای امام]]{{ع}} [[مستجاب]] شد و بسر، عقلش را از دست داد و دیوانهوار [[زندگی]] میکرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
| |
| # امیرالمؤمنین{{ع}} شخصی به نام عیزار را متهم کرد که برای [[معاویه]] [[جاسوسی]] میکند، و او آن را [[انکار]] کرد و به خدا [[سوگند]] خورد. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] میگویی خدا چشمانت را [[نابینا]] کند”. یک هفته نگذشت که آن [[فرد]] نابینا شد<ref>الارشاد، ج۱، ص۷۲.</ref>.
| |
| # امیرالمؤمنین{{ع}} از [[انس بن مالک]] خواست مطالبی را که درباره [[طلحه]] و [[زبیر]] از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده است به آنان یادآور شود، اما [[انس]] عذر آورد که فراموش کرده است. امیرالمؤمنین{{ع}} گفت: “اگر دروغ میگویی به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] شوی”. نفرین امام{{ع}} درباره او واقع شد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۱؛ المسترشد، ص۳۴۶ و ۶۷۴.</ref>.
| |
| # امیرالمؤمنین{{ع}} در رُحبه [[کوفه]] [[حدیثی]] را [[روایت]] کرد. مردی او را [[تکذیب]] کرد. امام{{ع}} فرمود: اگر دروغ گفتی تو را نفرین خواهم کرد. آن مرد گفت: “نفرین کن”. امام{{ع}} او را نفرین کرد و وی نابینا شد<ref>مناقب خوارزمی، ص۳۷۸ و ۳۹۶؛ الصواعق المحرقة، ص۱۲۹؛ فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، ج۱، ص۵۳۹ و ۹۰۰.</ref>.
| |
| #آب [[فرات]] بالا گرفت، [[مردم کوفه]] از اینکه مبادا آب، آنان را فرا بگیرد و [[غرق]] شوند، ترسیدند. نزد امیرالمؤمنین وع رفتند و از او خواستند تا چارهای بیندیشد، امام{{ع}} نزد فرات رفت و با [[کلام]] [[عبرانی]] با [[فرات]] سخن گفت. آنگاه عصایی را که در دست داشت به فرات زد، آبش فرو نشست<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۳۸ و ۲۵۰.</ref>.
| |
| #[[ابوعمرو زاذان]] از [[قرآن]] فقط به مقداری که در [[نماز]] باید خوانده شود میدانست تا اینکه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برایش [[دعا]] کرد و وی کل قرآن را بدون اینکه از کسی بیاموزد، [[حفظ]] کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۹۵.</ref>.
| |
| # [[جوانی]]، پدرش را [[آزار]] داده و پدرش او را [[نفرین]] کرده بود. بر اثر نفرین [[پدر]]، نصف بدنش فلج شده بود. سپس پدرش را [[راضی]] کرد، تا او را نزد [[خانه کعبه]] بیاورد و برایش دعا کند تا [[شفا]] یابد، اما پدر در بین [[راه]] از [[دنیا]] رفت. امیرالمؤمنین{{ع}} که از حالش [[آگاه]] شد، نزد او رفت و چهار رکعت نماز خواند. سپس به او گفت: “از جای برخیز”. [[جوان]] سالم شد و برخاست. [[امام]]{{ع}} فرمود: “اگر پدرش از او راضی نمیشد، شفا نمییافت”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۹۵.</ref>.
| |
| # جوانی به امیرالمؤمنین{{ع}} گفت: “سوگند به [[خدا]] که تو به [[عدالت]] [[رفتار]] نکردی”. امام{{ع}} فرمود: “اگر [[دروغ]] میگویی خدا جوان ثقیف را بر تو مسلط کند”. [[اصبغ بن نباته]] گفت: “[[حجاج بن یوسف]] بر آن جوان مسلط شد و او را کشت”<ref>موسوعة الامام علی بن ابی طالب{{ع}}، ج۱۱، ص۷۴.</ref>.
| |
| # [[حسن بصری]] [[وضو]] میگرفت. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “ای کِفتی<ref>کفتی لغت نبطی است، یعنی شیطان، و این اسمی بود که مادر حسن در کودکی روی او گذاشته بود و با آن او را صدا میکرد، ولی کسی نمیدانست، تا اینکه امیرالمؤمنین{{ع}} وی را به آن نام خواند.</ref> وضوی کامل بگیر”. حسن بصری گفت: “تو دیروز، کسانی را که وضوی کامل میگرفتند کشتی”. امام{{ع}} فرمود: “آیا تو بر آنان اندوهگینی؟” [[حسن]] گفت: “آری”. امام{{ع}} فرمود: “خدا اندوهت را طولانی کند”. [[ایوب سجستانی]] میگوید: “ما همواره حسن بصری را [[اندوهگین]] میدیدیم؛ گویا از [[دفن]] دوستش بازگشته است”<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۳۰۲.</ref>.
| |
| # امیرالمؤمنین{{ع}} از [[طلحه]] و [[زبیر]] خواست که از [[جنگ]] با او بازگردند، و به [[پیمان]] خود [[وفادار]] بمانند، ولی آن دو نپذیرفتند. [[امام]]{{ع}} آن دو را [[نفرین]] کرد و از [[خدا]] خواست که به آنها مهلت ندهد<ref>مناقب خوارزمی، ص۱۸۵ و ۲۲۳.</ref>. نفرین امام{{ع}} مؤثر واقع شد و آن دو به [[قتل]] رسیدند.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۸۷.</ref>
| |
|
| |
| ===[[معجزات]] و [[کرامات]] دیگر===
| |
| # [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از نیروی خارقالعادهای برخوردار بود تا آنجا که درب قلعه [[خیبر]] را - که بیست نفر آن را باز و بسته میکردند - از جای کند و روی [[خندق]] قرار داد تا [[سپاه اسلام]] از آن عبور کنند و وارد قلعههای خیبر شوند، و پس از [[فتح]] قلعهها، امام{{ع}} با دست راست خود آن در را گرفت و به کناری پرتاب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>.
| |
| #هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} و سپاهش عازم [[صفین]] بودند، [[تشنگی]] [[سختی]] بر آنان عارض شد. امام{{ع}} [[دستور]] داد تا چاهی را حفر کنند. آنان چاهی را نزدیکی دیری کندند، اما به سنگ خیلی بزرگی رسیدند که نمیتوانستند آن را از جای برکنند. امام{{ع}} داخل [[چاه]] شد و آن سنگ را کند و به مسافت زیادی پرتاب کرد. سپس آب چاه بیرون آمد و آنان از آب نوشیدند. سپس سنگ را جای خود گذاشت. صاحب آن دِیر که آن واقعه را دید [[مسلمان]] شد و در بیان علت مسلمان شدن خود گفت: “این دِیر در اینجا ساخته شده است تا کسی یافت شود که این سنگ بزرگ را میکند. قبل از من کسانی آمدند، ولی او را نیافتند”. آن مرد در رکاب امیرالمؤمنین{{ع}} در [[جنگ]] با [[سپاه شام]] به [[شهادت]] رسید<ref>بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۷۹؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
| |
| # امیرالمؤمنین{{ع}} در جنگ با پهلوانان و رزمآوران، یگانه [[روزگار]] بود. هرگز پشت به [[دشمن]] نکرد و ضربه هیچکس در [[جنگها]]، او را از پای در نیاورد، و هیچکس از ضربهاش [[جان]] سالم به در [[نبرد]]، و چنین امری از خوارق العادات است<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۰۷-۳۰۸؛ المسترشد، ص۶۶۷.</ref>.
| |
| #روزی امیرالمؤمنین{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[سخنرانی]] میکرد. ناگهان اژدهایی در کنار منبر نمایان شد و نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رفت. [[مردم]] نگران شدند و خواستند آن را بکشند، اما [[امام]]{{ع}} آنان را از آن کار بازداشت. سپس مطالبی را به او گفت. آنگاه اژدها ناپدید شد و امام{{ع}} [[سخنرانی]] خویش را ادامه داد. پس از پایان سخنرانی، مردم نزد امام{{ع}} آمدند و از آن واقعه پرسیدند. امام{{ع}} فرمود: “یکی از [[حاکمان]] جنّ بود. قضیهای برایش مشتبه شده بود، نزد من آمد و [[حکم]] آن را جویا شد”<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹؛ فضایل فضل بن شاذان، ص۷۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
| |
| #آنگاه که [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش عازم [[بنیالمصطلق]] بودند، [[شب]] هنگام به بیابانی رسیدند. [[جبرئیل]]{{ع}} نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و به او خبر داد که گروهی از [[کافران]] [[جن]]، میخواهند به او و یارانش صدمه وارد کنند. پیامبر{{صل}} [[علی]]{{ع}} را برای سرکوبی و دفع [[شرّ]] آنان فرستاد و به او فرمود با قوهای که [[خدا]] به تو [[عطا]] کرده است آنان را [[سرکوب]] کن، و با [[نامهای خداوند]] که [[خداوند]] علمش را به تو اختصاص داده است، خود را از شرّ آنان [[حفظ]] کن. امیرالمؤمنین{{ع}} رفت، و پس از [[نبرد]] [[سختی]]، آنان را تار و مار کرد و عدهای از آنان نزد پیامبر{{صل}} آمدند و به وی [[ایمان]] آوردند<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۱؛ شرح تجرید قوشجی، ص۳۷۰.</ref>.
| |
| #واقعه ردّ الشمس از [[معجزات]] و [[کرامات]] بزرگی است که دو بار برای امیرالمؤمنین{{ع}} رخ داد: یکی در [[زمان]] پیامبر{{صل}} و دیگری پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} واقعه نخست را [[اسماء بنت عمیس]]، [[ام سلمه]]، [[جابربن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]] و عدهای دیگر از [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] کردهاند. حاصل آن این است که روزی پیامبر اکرم{{صل}} در خانهاش بود و علی{{ع}} نیز نزد او بود. در آن هنگام، جبرئیل نزد پیامبر آمد و با وی به [[نجوا]] پرداخت. سنگینی [[وحی]] بر پیامبر{{صل}} عارض شد و او سر خود را روی پای امیرالمؤمنین{{ع}} گذاشت و تا [[خورشید]] غروب کرد سر بر نداشت. امیرالمؤمنین{{ع}} ناچار شد که [[نماز عصر]] را نشسته بخواند و [[رکوع]] و سجودش را با اشاره انجام دهد. وقتی [[پیامبر]]{{صل}} از آن حالت بیرون آمد و از جریان [[آگاه]] شد، به [[علی]]{{ع}} فرمود [[دعا]] کن تا [[خدا]] [[خورشید]] را برگرداند و نمازت را در حال [[ایستاده]] در وقتش اقامه کن، زیرا [[خداوند]] به سبب اینکه خدا و پیامبرش را [[اطاعت]] کردهای، دعایت را [[مستجاب]] میکند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دعا کرد و خورشید به اندازهای بازگشت که امیرالمؤمنین{{ع}} وقت [[نماز عصر]] را [[درک]] کرد و [[نماز]] را خواند و سپس غروب کرد.
| |
|
| |
| واقعه دوم بازگشت خورشید برای علی{{ع}} این است که وقتی که میخواست از [[فرات]] بگذرد و به [[بابل]] برود، بسیاری از یارانش به تیمار دادن مرکبها و آماده کردن اسباب [[سفر]] پرداختند. امیرالمؤمنین{{ع}} با گروهی از [[اصحاب]]، نماز عصر را اقامه کرد. کسانی که نماز نخوانده بودند، تا از فرات عبور کردند، خورشید غروب کرد و نمازشان [[قضا]] شد، چنان که [[فضیلت]] [[نماز جماعت]] عصر را نیز از دست داده بودند و در این باره سخن میگفتند. امیرالمؤمنین{{ع}} [[سخن]] آنان را شنید و از خداوند درخواست کرد تا خورشید را برگرداند تا آنان نماز عصر را در وقت و به [[جماعت]] بخوانند. خداوند، دعای او را مستجاب کرد و خورشید به اندازهای که وقت عصر [[تدارک]] شود بازگشت، و آنگاه که نماز آنان پایان یافت، غروب کرد<ref>الارشاد، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۷.</ref>.
| |
|
| |
| [[حدیث]] ردّ الشمس را علاوه بر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]]، بسیاری از محدثان و مورخان [[اهلسنت]] از طرق گوناگونی [[نقل]] کردهاند. کارشناسان حدیث، [[سند]] برخی از آنها را صحیح و برخی دیگر را [[حسن]] دانستهاند و گروهی از آنان، سخن [[منکران]] این واقعه یعنی [[ابنحزم]]، [[ابنجوزی]]، ابنتیمیه و ابنکثیر را به شدت رد کردهاند، و عدهای دیگر در این باره دست به تألیف مستقل زده و طرق و اسانید آن را گرد آوردهاند، مانند: [[ابوبکر وراق]]، [[حافظ ابوالفتح ازدی]]، [[حاکم حسکانی حنفی]]، [[ابوعبدالله بصری]]، [[خطیب خوارزمی]]، [[جلالالدین سیوطی]]، [[ابوالحسن شاذان فضلی]]، [[ابوعبدالله محمدبن یوسف دمشقی]] و [[تلمیذ سیوطی]]<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
| |
|
| |
| [[علامه امینی]]، شماری از [[عالمان]] برجسته [[اهلسنت]] را نام [[برده]] است که [[حدیث]] ردّ الشمس را [[نقل]] و صحت آن را [[تأیید]] کردهاند. در اینجا چند نفر از آنان را بازگو میکنیم:
| |
| # [[حافظ ابوجعفر احمد بن صالح مصری]]، استاد [[ابوعبدالله بخاری]] آن را به دو [[طریق صحیح]] نقل کرده و گفته است: “کسی که پیرو روش [[علمی]] است سزاوار نیست که از [[حفظ]] حدیث [[اسماء]] که آن را از [[پیامبر]]{{صل}} برای ما نقل کرده، خودداری کند”.
| |
| # [[محمد بن حسین ازدی]] آن را در کتاب [[مناقب]] [[علی]]{{ع}} [[روایت]] کرده و به صحت آن [[حکم]] کرده است.
| |
| # [[حافظ ابوجعفر طحاوی]] در کتاب مشکل الآثار آن را به دو طریق و با دو لفظ نقل کرده و گفته است این دو حدیث ثابتاند و [[راویان]] [[موثق]]، آنها را روایت کردهاند.
| |
| # [[قاضی عیاض]] در الشفا آن را روایت کرده و به صحت آن حکم کرده است.
| |
| # [[ابوالمظفر حنفی]]، [[سبط بن جوزی]]، در [[تذکره]] الخواص آن را نقل کرده و سخن جدش [[ابنجوزی]] - که آن را از موضوعات دانسته – رد کرده است
| |
| # [[حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی]] در کفایه الطالب فصلی را به حدیث ردّ الشمس اختصاص داده، و درباره امکان و وقوع آن سخن گفته و [[درستی]] آن را تأیید کرده است.
| |
| # [[حافظ ابنحجر عسقلانی]] در [[فتح]] الباری آن را نقل کرده و گفته است: “طحاوی، [[طبرانی]]، [[حاکم]] و [[بیهقی]] آن را از [[اسماء بنت عمیس]] روایت کردهاند و ابنجوزی و ابنتیمیه که آن را از موضوعات دانستهاند [[خطا]] کردهاند”.
| |
| # [[امام]] [[عینی حنفی]] در عمده القاری آن را نقل کرده و گفته است: “این [[حدیثی]] است متصل که راویانش موثقاند، و به سخن ابنجوزی که آن را رد کرده است، اعتنایی نمیشود”.
| |
| # [[جلالالدین سیوطی]] در اللئالی المصنوعه پس از [[نقل حدیث]] ردّ الشمس گفته است: “جماعتی از [[امامان]] و حافظان حدیث بر صحت آن تصریح کردهاند”.
| |
| # [[ابنحجر مکی هیتمی]] در [[الصواعق المحرقه]] آن را کرامتی آشکار برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دانسته و گفته است: “حدیث ردّ الشمس را [[طحاوی]] و [[قاضی]] [[عیاض]] صحیح دانسته و ابوزرعه و دیگران [[حسن]] شمردهاند، و سخن [[معتقدان]] به ساختگی بودن آن را رد کردهاند و در شرح همزیه البوصیری پس از [[نقل حدیث]] ردّ الشمس گفته است: “عدهای این [[حدیث]] را رد کرده و عدهای آن را صحیح دانستهاند، و سخن آنان [[حق]] است”. سپس تصریح کرده است یکی از دو روایتی که حدیث را از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] کرده، صحیح و دیگری حسن است”.
| |
| و نمونههای دیگری که [[نقل]] آنها در این مجال نمیگنجد<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۱۸۶-۲۰۲؛ نیز ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۷۵-۱۰۶؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۶۶-۱۹۱؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۴۵۶-۴۶۵.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۹۰.</ref>
| |
|
| |
| ===خلاصه [[برهان]]===
| |
| خلاصه برهان [[معجزه]] بر [[امامت علی]]{{ع}} این است که وی [[مدعی امامت]] بوده و [[معجزات]] و [[کرامات]] بسیاری از او سرزده است. همانگونه که هرگاه کسی مدعی [[نبوت]] باشد و معجزه داشته باشد، نبوتش [[ثابت]] میشود، کسی که [[دعوی امامت]] داشته باشد و دارای معجزه باشد، امامتش ثابت میشود. بنابراین امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[امام]] [[امت اسلامی]] بوده است.
| |
|
| |
| پاسخ به دو اشکال
| |
| [[فاضل قوشجی]] پس از شرح [[کلام]] [[محقق طوسی]] درباره [[استدلال]] به معجزات امیرالمؤمنین{{ع}} بر [[امامت]] دو اشکال را مطرح کرده و گفته است: “ما قبول نداریم امیرالمؤمنین{{ع}} قبل از [[ابوبکر]] [[ادعای امامت]] کرده است، و بر فرض قبول این مطلب قبول نداریم خارقالعادههایی که از امیرالمؤمنین{{ع}} صادر و ظاهر شده در [[مقام]] [[تحدی]] بوده است”<ref>{{عربی|و أجیب بأنا لانسلم أنه ادعی الأمامة قبل ابیبکر، و لو سلم فلانسلم ظهور تلک الأمور فی مقام التحدی}}. شرح التجرید، ص۳۷۰.</ref>.
| |
| از مطالب پیشین، پاسخ نخستین اشکال فاضل قوشجی روشن شد و ثابت گردید که امیرالمؤمنین{{ع}} مدعی امامت امت اسلامی پس از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بوده است. [[سخنان امام]]{{ع}} و هوادارانش، برخی در [[زمان]] ابوبکر و برخی پس از وی ایراد شده است، و مفاد آنها در هر دو مورد این است که [[مقام خلافت]] و [[امامت]] پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} مخصوص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده، و کسی جز او [[شایسته]] آن نبوده است.
| |
| در پاسخ اشکال دوم یادآور میشویم، [[تحدی]] از ارکان [[معجزه]] نیست. آنچه در معجزه نقش اساسی دارد این است که [[کارهای خارقالعاده]] با استناد به [[عنایت]] و [[رضایت خداوند]] واقع شود، زیرا در آن صورت بر [[حقانیت]] مدعی [[نبوت]] یا امامت دلالت میکند، چون بر [[خداوند حکیم]] روا نیست که کسی را که به [[دروغ]] [[دعوی نبوت]] یا امامت دارد، مورد [[عنایت ویژه]] و [[رضایت]] خود قرار دهد. تحدّی در جایی لازم است که کسانی در برابر مدعی نبوت و امامت بایستند و مدعی شوند که میتوانند کارهای خارقالعادهای در سطح مدعی نبوت و امامت انجام دهند، اینجاست که مدعی [[راستین]] نبوت یا امامت، [[مخالفان]] را به [[مبارزه]] [[دعوت]] میکند و [[مردم]] نیز همین درخواست و [[انتظار]] را از مخالفان دارند.
| |
| حاصل آنکه از نظر [[عقل]] بر خداوند حکیم روا نیست که [[فرد]] مدعی نبوت یا امامت را به [[قدرت]] خارقالعادهای مجهز کند که بتواند کارهایی [[خارقالعاده]] انجام دهد که مخالفان از انجام آنها عاجزند، خواه مدعی راستین نبوت یا امامت، دیگران را به مبارزه دعوت کند یا نکند؛ به عبارت دیگر، مدعی راستین نبوت و امامت با انجام کارهای خارقالعادهای که دیگران از انجام مثل آنها ناتواناند، حقانیت مدعای خود را [[اثبات]] میکند، حال اگر کسانی با او به [[مخالفت]] برخاستند، وی با آنان تحدّی میکند، یعنی نقش تحدی در [[معجزات]]، ثانوی است نه اولی. بدین علت در [[قرآن کریم]]، در [[نقل]] معجزات [[پیامبران الهی]]، گاهی مسئله تحدی مطرح شده (مانند پیامبر اکرم{{صل}}) و گاهی مطرح نشده است (مانند [[حضرت مسیح]]{{ع}}).<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۹۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |