احترام به انسانیت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اصل' به 'اصل'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'اصل' به 'اصل') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*[[پیامبر]]{{صل}} در [[خطبه]] [[حجة الوداع]] فرمودند: ای [[مردم]]؛ [[پروردگار]] همه شما یکی است و [[پدر]] همه شما یکی، همه از [[آدم]] هستید و [[آدم]] از [[خاک]]، به [[راستی]]، هر که در میان شما با تقواتر است، هم او در پیشگاه [[خدا]] گرامیتر است. [[عرب]] را بر [[عجم]] فضیلتی نیست، مگر به ملاک [[تقوا]]<ref>. حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۳۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۳.</ref>. | *[[پیامبر]]{{صل}} در [[خطبه]] [[حجة الوداع]] فرمودند: ای [[مردم]]؛ [[پروردگار]] همه شما یکی است و [[پدر]] همه شما یکی، همه از [[آدم]] هستید و [[آدم]] از [[خاک]]، به [[راستی]]، هر که در میان شما با تقواتر است، هم او در پیشگاه [[خدا]] گرامیتر است. [[عرب]] را بر [[عجم]] فضیلتی نیست، مگر به ملاک [[تقوا]]<ref>. حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۳۷.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۳.</ref>. | ||
*[[امام محمد باقر]]{{ع}} میفرمایند: "اگر با یک [[یهودی]] تو را همنشینی افتاد، با او [[نیکو]] همنشینی کن"<ref>. حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۲۷۳.</ref>. | *[[امام محمد باقر]]{{ع}} میفرمایند: "اگر با یک [[یهودی]] تو را همنشینی افتاد، با او [[نیکو]] همنشینی کن"<ref>. حسن حرانی، تحف العقول ترجمه بهزاد جعفری، ص۲۷۳.</ref>. | ||
*[[انسانها]] همه از یک | *[[انسانها]] همه از یک اصل و منشأ و تبار و خانوادهاند. [[فرزندان]] یک [[پدر]] و مادرند. چون اعضای مختلف یک پیکرند که اگر عضوی به درد آورد دگر عضوها را قرار و آرام نخواهد ماند. [[وحدت]] در تبار و ریشه، [[خویشاوندی]] ایجاب میکند برای [[انسانیت]] [[احترام]] قائل شویم<ref>. علی قائمی، اخلاق و معاشرت در اسلام، ص۷۴.</ref>. | ||
*اگر [[جامعه اسلامی]] را مانند یک پیکر واحد بدانیم، اعضای این پیکر ارتباطی حیاتی و [[سرنوشت]] ساز، با یکدیگر دارند. اختلال و کم کاری در یک عضو، عامل به هم خوردن [[تعادل]] [[بدن]] خواهد شد. در این هنگام، بقیه اعضای [[بدن]] بر حسب | *اگر [[جامعه اسلامی]] را مانند یک پیکر واحد بدانیم، اعضای این پیکر ارتباطی حیاتی و [[سرنوشت]] ساز، با یکدیگر دارند. اختلال و کم کاری در یک عضو، عامل به هم خوردن [[تعادل]] [[بدن]] خواهد شد. در این هنگام، بقیه اعضای [[بدن]] بر حسب اصل احترام به انسانیت میبایست به [[کمک]] او بشتابند. | ||
*[[اعتقاد]] به [[وحدت]] [[نسل]] و نژاد [[بشر]] یکی از مشخصات بارز [[مکتب اسلام]] است [[انسانها]] همه از یک [[پدر]] و [[مادر]] آفریده شدهاند؛ چه سیاه پوست، چه سفید پوست، چه سرخ پوست و چه نژادهای دیگر؛ هیچ نژادی [[برتر]] از نژاد دیگر نیست مگر در [[تقوا]]. درست است که [[انسان]] نسبت به سایر موجودات [[برتری]] دارد؛ [[خلیفه]] [[خدا]] بر روی [[زمین]] است و [[خداوند]] پس از [[آفرینش]] او به خود تبریک گفت، لکن [[انسان]] نسبت به انسانهای دیگر از جهت [[نسب]] هیچگونه [[برتری]] ندارد. | *[[اعتقاد]] به [[وحدت]] [[نسل]] و نژاد [[بشر]] یکی از مشخصات بارز [[مکتب اسلام]] است [[انسانها]] همه از یک [[پدر]] و [[مادر]] آفریده شدهاند؛ چه سیاه پوست، چه سفید پوست، چه سرخ پوست و چه نژادهای دیگر؛ هیچ نژادی [[برتر]] از نژاد دیگر نیست مگر در [[تقوا]]. درست است که [[انسان]] نسبت به سایر موجودات [[برتری]] دارد؛ [[خلیفه]] [[خدا]] بر روی [[زمین]] است و [[خداوند]] پس از [[آفرینش]] او به خود تبریک گفت، لکن [[انسان]] نسبت به انسانهای دیگر از جهت [[نسب]] هیچگونه [[برتری]] ندارد. | ||
*شاید بتوان گفت که [[نسب]] و نژاد [[انسان]] مربوط به بعد جسمانی [[انسان]] است و آنچه که [[آیات]] و [[روایات]] بر آن تأکید دارند منظور از [[انسان]] بعد [[الهی]] آن است نه بعد جسمانی که اگر نژادی از لحاظ جسمانی بر نژاد دیگر [[اولویت]] و [[برتری]] داشت حتماً از بعد انسانی هم بر دیگری [[برتری]] داشته باشد<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref>. | *شاید بتوان گفت که [[نسب]] و نژاد [[انسان]] مربوط به بعد جسمانی [[انسان]] است و آنچه که [[آیات]] و [[روایات]] بر آن تأکید دارند منظور از [[انسان]] بعد [[الهی]] آن است نه بعد جسمانی که اگر نژادی از لحاظ جسمانی بر نژاد دیگر [[اولویت]] و [[برتری]] داشت حتماً از بعد انسانی هم بر دیگری [[برتری]] داشته باشد<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref>. | ||
*[[شهید مطهری]] میگوید: اگر مقصود از [[انسان]] [[دوستی]] (احترام به انسانیت) [[دوست داشتن]] این حیوان دو پا باشد، هیچ فرقی نمیکند اما اگر گفتیم ما از [[انسانیت]] یک معنی میفهمیم و [[انسان]] یک موجود معنیداری است که ممکن است از معنی [[انسانیت]] پر باشد؛ ممکن است خالی باشد و یا بر ضد معنی [[انسانیت]] باشد، آن وقت مفهوم [[انسان]] [[دوستی]] برای ما معنی دیگری پیدا میکند، که [[انسانها]] را باید در مسیر [[انسانیت]] [[دوست]] داشت بر خلاف این مسیر، و به همین [[دلیل]] اگر انسانی بر ضد مسیر [[انسانیت]] بود، احیاناً باید با او به شدیدترین وجهی [[مبارزه]] کرد، با [[خشونت]] [[رفتار]] نمود و به او به چشم یک خار در سر راه [[انسانها]] نگاه کرد و این [[کار]] خود نوعی علاقه به [[انسانیت]]، و علاقه به [[بشریت]] است اما [[بشریت]] معنیدار، بشریتی که معنی [[بشریت]] در آن باشد... یعنی شخصی [[تعصب]] داشته باشد در مورد هر کسی که در زیر لوای [[اسلام]] است، و بالنتیجه [[تعصب]] داشته باشد علیه هر کسی که در زیر لوای [[اسلام]] نیست، [[خیرخواه]] آن باشد و [[بدخواه]] این، چنین چیزی خوب نیست و [[اسلام]] آن را نخواسته است<ref>. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۵۶ – ۲۵۷.</ref>. | *[[شهید مطهری]] میگوید: اگر مقصود از [[انسان]] [[دوستی]] (احترام به انسانیت) [[دوست داشتن]] این حیوان دو پا باشد، هیچ فرقی نمیکند اما اگر گفتیم ما از [[انسانیت]] یک معنی میفهمیم و [[انسان]] یک موجود معنیداری است که ممکن است از معنی [[انسانیت]] پر باشد؛ ممکن است خالی باشد و یا بر ضد معنی [[انسانیت]] باشد، آن وقت مفهوم [[انسان]] [[دوستی]] برای ما معنی دیگری پیدا میکند، که [[انسانها]] را باید در مسیر [[انسانیت]] [[دوست]] داشت بر خلاف این مسیر، و به همین [[دلیل]] اگر انسانی بر ضد مسیر [[انسانیت]] بود، احیاناً باید با او به شدیدترین وجهی [[مبارزه]] کرد، با [[خشونت]] [[رفتار]] نمود و به او به چشم یک خار در سر راه [[انسانها]] نگاه کرد و این [[کار]] خود نوعی علاقه به [[انسانیت]]، و علاقه به [[بشریت]] است اما [[بشریت]] معنیدار، بشریتی که معنی [[بشریت]] در آن باشد... یعنی شخصی [[تعصب]] داشته باشد در مورد هر کسی که در زیر لوای [[اسلام]] است، و بالنتیجه [[تعصب]] داشته باشد علیه هر کسی که در زیر لوای [[اسلام]] نیست، [[خیرخواه]] آن باشد و [[بدخواه]] این، چنین چیزی خوب نیست و [[اسلام]] آن را نخواسته است<ref>. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۵۶ – ۲۵۷.</ref>. | ||
*گوناگونی [[انسانها]] از نظر رنگ، نژاد، ملیت و زبان، تفاوتی در [[انسانیت]] پدید نمیآورد. بسیاری از اختلافها و [[جنگها]] ناشی از این [[امر]] است که گروهی خود را از نظر نژاد و ملیت، [[برتر]] از دیگران میدانند و همین [[امر]] باعث بروز [[جنگ]] جهانی دوم، از سوی نازیهای [[آلمان]] شد. آنان خواهان [[برتری]] و تسلط بر سایر نژادها و [[ملل]] بودند. در حالی که [[قرآن کریم]] گوناگونی [[انسانها]] را وسیلهای برای [[شناخت]] آنها از یکدیگر میداند<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۵-۲۰۶.</ref>. | *گوناگونی [[انسانها]] از نظر رنگ، نژاد، ملیت و زبان، تفاوتی در [[انسانیت]] پدید نمیآورد. بسیاری از اختلافها و [[جنگها]] ناشی از این [[امر]] است که گروهی خود را از نظر نژاد و ملیت، [[برتر]] از دیگران میدانند و همین [[امر]] باعث بروز [[جنگ]] جهانی دوم، از سوی نازیهای [[آلمان]] شد. آنان خواهان [[برتری]] و تسلط بر سایر نژادها و [[ملل]] بودند. در حالی که [[قرآن کریم]] گوناگونی [[انسانها]] را وسیلهای برای [[شناخت]] آنها از یکدیگر میداند<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۵-۲۰۶.</ref>. | ||
*شاید بتوان گفت مبنای | *شاید بتوان گفت مبنای اصل و قاعده زرین که میگوید "هرآنچه که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند"، همین اصل احترام به انسانیت باشد. چرا که براساس این اصل دیگری هم در [[انسانیت]] مثل خود ما است. | ||
*"بدان که [[دنیا]] منزلی است از منازل راه [[حق]] – تعالی؛ و همگان در این منزل مسافرند؛ مسافران؛ چون مقصد سفر ایشان یکی باشد، جمله چون یکی باشند؛ باید که میان ایشان الفت و [[اتحاد]] باشد و معاونت و [[حق]] یکدیگر نگاه دارند"<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۶.</ref>. | *"بدان که [[دنیا]] منزلی است از منازل راه [[حق]] – تعالی؛ و همگان در این منزل مسافرند؛ مسافران؛ چون مقصد سفر ایشان یکی باشد، جمله چون یکی باشند؛ باید که میان ایشان الفت و [[اتحاد]] باشد و معاونت و [[حق]] یکدیگر نگاه دارند"<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۲۰۶.</ref>. | ||