افضلیت امام جواد: تفاوت میان نسخهها
←افضلیت امام جواد {{ع}}
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
##مسعودی در [[اثبات الوصیه]] مینویسد: {{عربی|"كَانَ اِسْمُ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ سَبِيكَة فإنّها كَانَتْ أَفْضَلُ نِسَاءِ زَمَانِهَا. فَلَمَّا وُلِدَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}} لِأَصْحَابِهِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ {{ع}} فَالِقُ الْبِحَارِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي و أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ يُقْتَلُ غَيْظاً وَ يَغْضَبُ اللَّهُ جل وَ عَزَّ عَلَى قَاتِلِهِ فَلاَ يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إلى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيد"}}<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.</ref>. | ##مسعودی در [[اثبات الوصیه]] مینویسد: {{عربی|"كَانَ اِسْمُ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ سَبِيكَة فإنّها كَانَتْ أَفْضَلُ نِسَاءِ زَمَانِهَا. فَلَمَّا وُلِدَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}} لِأَصْحَابِهِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ {{ع}} فَالِقُ الْبِحَارِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي و أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ يُقْتَلُ غَيْظاً وَ يَغْضَبُ اللَّهُ جل وَ عَزَّ عَلَى قَاتِلِهِ فَلاَ يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إلى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيد"}}<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.</ref>. | ||
##[[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] میکند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچههای [[بغداد]] عبور میکرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچهها بازی میکردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] {{ع}} دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز میکردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما میترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمیرسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد بن علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و مینویسد: در این گفته تأمل کن او دارای موقعیت عظیم در [[خاندان]] مکرمی است که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی میخواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمیشود و به سوی [[خدا]] باز میگردد و آن چیزی را قبول میکند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاشهای عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] آشکار [[اقتدا]] میکند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|"فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ فَمَا أَعْظَمَ مَوْقِعَهُ مِمَّنْ وَفَّقَهُ اللَّهُ مِنْ أهل هَذَا الْبَيْتِ الْمُكَرَّمِ فَإِنَّ مَن يَتَأَمَّلُ ذَلِكَ مِنْهُمْ لَمْ يَغْتَرَّ بِنَسَبِهِ وَ رَجَعَ إِلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الْمُتَقَدِّمُون الأَئِمَّةَ مِنْ آبائِهِ وَ اُقْتُدِيَ بِهِمْ فِي عِظَمِ مَآثِرِهِمْ وَ زُهْدِهِمْ وَ عِبَادَاتُهِمْ وَ تحليهمْ بِالْعُلُومِ السَّنِيَّةِ وَ الْأَحْوَالِ الْعُلِّيَّةُ وَ الْخَوَارِقِ الْجَلِيَّةِ أَعَادَ اَللَّهُ مِنْ بَرَكَتِهِمْ وَ حَشَرَنا فِي زُمْرَةِ مُحِبِّيهِمْ آمِينَ"}}</ref>. | ##[[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] میکند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچههای [[بغداد]] عبور میکرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچهها بازی میکردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] {{ع}} دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز میکردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما میترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمیرسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد بن علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و مینویسد: در این گفته تأمل کن او دارای موقعیت عظیم در [[خاندان]] مکرمی است که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی میخواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمیشود و به سوی [[خدا]] باز میگردد و آن چیزی را قبول میکند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاشهای عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] آشکار [[اقتدا]] میکند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|"فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ فَمَا أَعْظَمَ مَوْقِعَهُ مِمَّنْ وَفَّقَهُ اللَّهُ مِنْ أهل هَذَا الْبَيْتِ الْمُكَرَّمِ فَإِنَّ مَن يَتَأَمَّلُ ذَلِكَ مِنْهُمْ لَمْ يَغْتَرَّ بِنَسَبِهِ وَ رَجَعَ إِلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الْمُتَقَدِّمُون الأَئِمَّةَ مِنْ آبائِهِ وَ اُقْتُدِيَ بِهِمْ فِي عِظَمِ مَآثِرِهِمْ وَ زُهْدِهِمْ وَ عِبَادَاتُهِمْ وَ تحليهمْ بِالْعُلُومِ السَّنِيَّةِ وَ الْأَحْوَالِ الْعُلِّيَّةُ وَ الْخَوَارِقِ الْجَلِيَّةِ أَعَادَ اَللَّهُ مِنْ بَرَكَتِهِمْ وَ حَشَرَنا فِي زُمْرَةِ مُحِبِّيهِمْ آمِينَ"}}</ref>. | ||
#'''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] مناظرهای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد، [[فقها]] [[معتقد]] بودند دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است: {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه ـ یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار میگیرند ـ برای [[خداوند]] است. بنابراین کف دستها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.</ref> | #'''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] مناظرهای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد، [[فقها]] [[معتقد]] بودند دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است: {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه ـ یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار میگیرند ـ برای [[خداوند]] است. بنابراین کف دستها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.</ref> | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |