بحث:معرفت و شناخت امام مهدی چه ضرورتی دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بحث:معرفت و شناخت امام مهدی چه ضرورتی دارد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۷
، ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱جایگزینی متن - 'اطاعت از خداوند' به 'اطاعت از خداوند'
جز (جایگزینی متن - 'باقی' به 'باقی') |
جز (جایگزینی متن - 'اطاعت از خداوند' به 'اطاعت از خداوند') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*ادلۀ [[عقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | *ادلۀ [[عقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | ||
#'''[[شناخت امام]] مقدمه [[اطاعت]]''': [[امامت]] نقش اساسی در [[حفظ نظام]] و کمال [[بشر]] و حرکت او به سوی [[خدا]] و [[اجرای احکام الهی]] دارد و [[اطاعت]] امر [[امام]]، از نظر [[شرع]] و [[عقل]] [[واجب]] است. ازاینرو در [[وجوب]] [[شناخت امام]] ـ بر حسب [[حکم عقل]] و [[شرع]] ـ جای هیچگونه تردید و شبههای نیست؛ زیرا هم مقدمۀ [[اطاعت]] است و بدون [[وجوب]] آن، [[اطاعت]] و [[نصب امام]] بیهوده خواهد بود و هم بر حسب [[روایات]]، [[معرفت امام]] [[واجب]] است. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در اینباره فرمود: «[[پیشوایان]]، مدیران [[الهی]] بر مردمند و رؤسای [[بندگان]] او هستند. هیچکس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد [[بهشت]] نخواهد شد و کسی ـ جز آنکه آنها را [[انکار]] کند و آنان نیز او را [[انکار]] کنند ـ داخل [[دوزخ]] نگردد»<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ}}؛ نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲.</ref>.<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.</ref> | #'''[[شناخت امام]] مقدمه [[اطاعت]]''': [[امامت]] نقش اساسی در [[حفظ نظام]] و کمال [[بشر]] و حرکت او به سوی [[خدا]] و [[اجرای احکام الهی]] دارد و [[اطاعت]] امر [[امام]]، از نظر [[شرع]] و [[عقل]] [[واجب]] است. ازاینرو در [[وجوب]] [[شناخت امام]] ـ بر حسب [[حکم عقل]] و [[شرع]] ـ جای هیچگونه تردید و شبههای نیست؛ زیرا هم مقدمۀ [[اطاعت]] است و بدون [[وجوب]] آن، [[اطاعت]] و [[نصب امام]] بیهوده خواهد بود و هم بر حسب [[روایات]]، [[معرفت امام]] [[واجب]] است. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در اینباره فرمود: «[[پیشوایان]]، مدیران [[الهی]] بر مردمند و رؤسای [[بندگان]] او هستند. هیچکس ـ مگر شخصی که آنها را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند ـ وارد [[بهشت]] نخواهد شد و کسی ـ جز آنکه آنها را [[انکار]] کند و آنان نیز او را [[انکار]] کنند ـ داخل [[دوزخ]] نگردد»<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ}}؛ نهج البلاغه، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲.</ref>.<ref>ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.</ref> | ||
#'''[[شناخت امام]] عامل [[شناخت]] شخص''': به [[حکم عقل]] [[شناخت امام مهدی]] {{ع}} لازم و ضروری است. چراکه آن [[حضرت]] [[امامی]] است که اطاعتش [[واجب]] است، پس باید کسی که اطاعتش [[واجب]] است، صفاتش را [[شناخت]] تا با شخص دیگری که [[مقام]] او را به [[دروغ]] و [[کذب]] ادعا میکند اشتباه نگردد. بنابراین بر همۀ معتقدان به [[امامت]] خصوصاً [[منتظران]] لازم است تا [[شناخت]] صحیحی از [[امام مهدی]] {{ع}} پیدا کنند؛ زیرا [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[حضرت]] بابی است که [[مردم]] از راه آن میتوانند به [[عبودیت]] و [[بندگی]] [[خداوند]] بپردازند و [[ایمان]] از طریق آن استکمال مییابد. به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}}: «کمترین درجۀ [[شناخت امام]] آن است که او همتای [[نبوت]] است به جز در درجه [[نبوت]] و [[امام]] [[وارث]] [[نبی]] است و [[اطاعت امام]]، [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت]] [[رسول]] خداست»<ref>{{متن حدیث|أدنی معرفة الإمام أنه عدل النبی إلا درجة النبوة، و وارثه، و أن طاعته طاعة الله و طاعة رسول الله{{صل}}}}؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴، ح۳.</ref>. [[اطاعت | #'''[[شناخت امام]] عامل [[شناخت]] شخص''': به [[حکم عقل]] [[شناخت امام مهدی]] {{ع}} لازم و ضروری است. چراکه آن [[حضرت]] [[امامی]] است که اطاعتش [[واجب]] است، پس باید کسی که اطاعتش [[واجب]] است، صفاتش را [[شناخت]] تا با شخص دیگری که [[مقام]] او را به [[دروغ]] و [[کذب]] ادعا میکند اشتباه نگردد. بنابراین بر همۀ معتقدان به [[امامت]] خصوصاً [[منتظران]] لازم است تا [[شناخت]] صحیحی از [[امام مهدی]] {{ع}} پیدا کنند؛ زیرا [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[حضرت]] بابی است که [[مردم]] از راه آن میتوانند به [[عبودیت]] و [[بندگی]] [[خداوند]] بپردازند و [[ایمان]] از طریق آن استکمال مییابد. به تعبیر [[امام صادق]] {{ع}}: «کمترین درجۀ [[شناخت امام]] آن است که او همتای [[نبوت]] است به جز در درجه [[نبوت]] و [[امام]] [[وارث]] [[نبی]] است و [[اطاعت امام]]، [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت]] [[رسول]] خداست»<ref>{{متن حدیث|أدنی معرفة الإمام أنه عدل النبی إلا درجة النبوة، و وارثه، و أن طاعته طاعة الله و طاعة رسول الله{{صل}}}}؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴، ح۳.</ref>. [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] او [[واجب]] است؛ پس [[اطاعت از امام]] [[واجب]] است<ref> ر.ک: ملکی راد، محمود، خانواده و زمینهسازی ظهور، ص ۱۴۷؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۴۵، ۴۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶.</ref>. | ||
===[[ادله]] [[نقلی]] [[شناخت امام]]=== | ===[[ادله]] [[نقلی]] [[شناخت امام]]=== | ||
*ادلۀ [[نقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | *ادلۀ [[نقلی]] [[ضرورت شناخت امام]] عبارت است از: | ||
#'''[[شناخت امام]] عامل [[اطاعت]] [[شناخت]] و [[اطاعت | #'''[[شناخت امام]] عامل [[اطاعت]] [[شناخت]] و [[اطاعت از خداوند]]''': [[هدف]] از [[آفرینش]]، [[بندگی]] [[خداوند متعال]] است و اساس و پایه [[بندگی]]، [[شناخت]] خداست. عالیترین تبلور این [[معرفت]]، [[شناخت پیامبر]] {{صل}} و اوصیای او است. بیگمان یکی از [[وظایف]] مهم [[بندگان]] در مقابل [[پروردگار]]، [[شناخت]] آن وجود [[مقدس]] است. این [[معرفت]] زمانی به کمال میرسد که [[پیامبران]] [[خداوند]] ـ به ویژه [[پیامبر خاتم]] {{صل}} ـ را به خوبی شناخته باشند. این مهم نیز حاصل نمیگردد؛ مگر با [[شناخت]] اوصیای او به خصوص [[آخرین حجت الهی]]. [[امام حسین]] {{ع}} به [[اصحاب]] خود فرمود: «ای [[مردم]]! همانا [[خداوند متعال]] [[بندگان]] را نیافرید، مگر برای آنکه او را بشناسند. پس در آن هنگام که او را شناختند، [[بندگی]] او را خواهند کرد. و آن هنگام که او را [[بندگی]] کردند، با [[عبادت]] او از [[عبادت]] غیر او بینیاز میگردند". شخصی پرسید: "ای پسر [[رسول خدا]]! [[پدر]] و مادرم به فدایت، معنای [[شناخت]] [[خدا]] چیست؟" [[سالار شهیدان]] {{ع}} در پاسخ فرمود: "[[معرفت خدا]] عبارت است از اینکه اهل هر زمان [[امامی]] را که اطاعتش بر آنان [[واجب]] است، بشناسد»<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ... مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ}}؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.</ref>. | ||
#'''جلوگیری از [[انحراف]] و [[گمراهی]]''': [[ضرورت]] [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} وقتی احساس میشود که [[انسانها]] در اثر فاصله گرفتن از [[امام]] خود، به [[فساد]] و [[گمراهی]] کشیده شوند و برای رهایی از این دام خطرناک، راهی جز [[پیروی از امام]] نخواهد بود. [[امام کاظم]] {{ع}} میفرماید: «[[امام]]، [[حجت]] [[بندگان]] است، هر که او را رها کند، [[گمراه]] میشود و هر که همراه او باشد، [[نجات]] مییابد و [[رستگار]] میشود»<ref>معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۴، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.</ref> [[معرفت امام]] [[حی]] به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و [[بخشش]] نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد. [[سلیم بن قیس]] [[نقل]] کرده است: مردی نزد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} آمد و از آن [[حضرت]] سؤال کرد: کمترین چیزی که [[بنده]] به وسیله آن [[کافر]] میشود چیست؟ [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: "حالا که پرسیدی، پس با دقت پاسخش را بفهم. اما کمتر چیزی که [[بنده]] بدان [[مؤمن]] خواهد بود، آن است که [[خدای تبارک و تعالی]] خودش را به آن [[بنده]] بشناساند، پس آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او [[اقرار]] کند. سپس پیغمبرش را به او بشناساند، پس به [[فرمانبرداری]] از او نیز [[اقرار]] کند. هم چنین [[امام]] و [[حجت]] خود در [[زمین]] و گواهش بر خلق را به او معرفی کند و آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او هم اعتراف کند. سلیم گوید: من به محضر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} عرض کردم: اگر چه همه چیز را به جز آن چه [[بیان]] فرمودی نداند؟ آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: آری، اما در صورتی که هرگاه دستوری به او دهند [[اطاعت]] کند و اگر نهیاش کردند ترک کند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به سبب آن [[کافر]] گردد آن است که کسی چیزی را که [[خدا]] از آن [[نهی]] کرده، جایز پندارد؛ گو این که [[خدا]] به آن [[دستور]] داده است (یعنی بدعتی در [[دین]] گذارد) و آن را [[دین]] خود کند و بر آن بماند و [[گمان]] کند کسی را میپرستد که به آن کار [[دستور]] داده است (یعنی به زعم خود، [[خدا]] را میپرستد) و حال آن که [[شیطان]] را [[پرستش]] میکند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به واسطه آن [[گمراه]] میشود آن است که [[حجت]] [[خدای تعالی]] و [[گواه]] او بر بندگانش را نشناسد، یعنی همان کسی را که [[خدای عزوجل]] [[دستور]] به [[فرمانبرداری]] از او داده و ولایتش را [[واجب]] کرده است. دوباره عرض کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! آنان را برایم توصیف کن؟ [[حضرت]] فرمود: کسانی هستند که [[خدای عزوجل]] [[اطاعت]] آنان را همانند [[اطاعت]] خود و پیغمبرش شمرده و فرموده است: ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! [[خدا]] و [[رسول]] و اولیای امر خود را [[فرمان]] برید. سپس تقاضا کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! [[خدا]] مرا فدای تو گرداند، آشکارتر [[بیان]] فرما، [[حضرت]] فرمود: آنان که [[رسول خدا]] {{صل}} درباره ایشان در آخرین خطبهاش، روزی که [[خدای عزوجل]] روحش را قبض کرد فرمود: همانا من دو چیز در میان شما میگذارم که تا وقتی به آن دو چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نمیشوید، [[کتاب خدا]] و عترتم که [[اهل بیت]] من هستند. خدای لطیف و [[آگاه]] به من [[وعده]] داده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند و مانند این دو با هم برابرند و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمیگویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسط را به هم چسباند که یکی بر دیگری پیش باشد. پس به هر دوی اینها چنگ زنید تا نلغزید و [[گمراه]] نشوید و از ایشان جلو نیفتید که [[گمراه]] خواهید شد»<ref>{{متن حدیث|وَ أَتَاهُ رَجُلُ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ یُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَفْسَهُ - فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبِیَّهُ{{صل}} فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِیَ انْتَهَی وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَی اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِی أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَاهِدَهُ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْهُمْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ﴾ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَوْضِحْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا - کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَی فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۴۱۴.</ref>. | #'''جلوگیری از [[انحراف]] و [[گمراهی]]''': [[ضرورت]] [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} وقتی احساس میشود که [[انسانها]] در اثر فاصله گرفتن از [[امام]] خود، به [[فساد]] و [[گمراهی]] کشیده شوند و برای رهایی از این دام خطرناک، راهی جز [[پیروی از امام]] نخواهد بود. [[امام کاظم]] {{ع}} میفرماید: «[[امام]]، [[حجت]] [[بندگان]] است، هر که او را رها کند، [[گمراه]] میشود و هر که همراه او باشد، [[نجات]] مییابد و [[رستگار]] میشود»<ref>معجم احادیث الإمام المهدی، ج ۴، ص ۱۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲.</ref> [[معرفت امام]] [[حی]] به قدری با اهمیت است که حتی لحظهای اهمال و ترخیص در این مسأله، قابل اغماض و [[بخشش]] نبوده و عذر کسی در این مورد پذیرفته نمیباشد. [[سلیم بن قیس]] [[نقل]] کرده است: مردی نزد [[امیر مؤمنان]]{{ع}} آمد و از آن [[حضرت]] سؤال کرد: کمترین چیزی که [[بنده]] به وسیله آن [[کافر]] میشود چیست؟ [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: "حالا که پرسیدی، پس با دقت پاسخش را بفهم. اما کمتر چیزی که [[بنده]] بدان [[مؤمن]] خواهد بود، آن است که [[خدای تبارک و تعالی]] خودش را به آن [[بنده]] بشناساند، پس آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او [[اقرار]] کند. سپس پیغمبرش را به او بشناساند، پس به [[فرمانبرداری]] از او نیز [[اقرار]] کند. هم چنین [[امام]] و [[حجت]] خود در [[زمین]] و گواهش بر خلق را به او معرفی کند و آن [[بنده]] به [[فرمانبرداری]] از او هم اعتراف کند. سلیم گوید: من به محضر [[امیر مؤمنان]]{{ع}} عرض کردم: اگر چه همه چیز را به جز آن چه [[بیان]] فرمودی نداند؟ آن [[حضرت]] در پاسخ فرمود: آری، اما در صورتی که هرگاه دستوری به او دهند [[اطاعت]] کند و اگر نهیاش کردند ترک کند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به سبب آن [[کافر]] گردد آن است که کسی چیزی را که [[خدا]] از آن [[نهی]] کرده، جایز پندارد؛ گو این که [[خدا]] به آن [[دستور]] داده است (یعنی بدعتی در [[دین]] گذارد) و آن را [[دین]] خود کند و بر آن بماند و [[گمان]] کند کسی را میپرستد که به آن کار [[دستور]] داده است (یعنی به زعم خود، [[خدا]] را میپرستد) و حال آن که [[شیطان]] را [[پرستش]] میکند. و کمتر چیزی که [[بنده]] به واسطه آن [[گمراه]] میشود آن است که [[حجت]] [[خدای تعالی]] و [[گواه]] او بر بندگانش را نشناسد، یعنی همان کسی را که [[خدای عزوجل]] [[دستور]] به [[فرمانبرداری]] از او داده و ولایتش را [[واجب]] کرده است. دوباره عرض کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! آنان را برایم توصیف کن؟ [[حضرت]] فرمود: کسانی هستند که [[خدای عزوجل]] [[اطاعت]] آنان را همانند [[اطاعت]] خود و پیغمبرش شمرده و فرموده است: ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید! [[خدا]] و [[رسول]] و اولیای امر خود را [[فرمان]] برید. سپس تقاضا کردم: ای [[امیر مؤمنان]]! [[خدا]] مرا فدای تو گرداند، آشکارتر [[بیان]] فرما، [[حضرت]] فرمود: آنان که [[رسول خدا]] {{صل}} درباره ایشان در آخرین خطبهاش، روزی که [[خدای عزوجل]] روحش را قبض کرد فرمود: همانا من دو چیز در میان شما میگذارم که تا وقتی به آن دو چنگ زنید، هرگز [[گمراه]] نمیشوید، [[کتاب خدا]] و عترتم که [[اهل بیت]] من هستند. خدای لطیف و [[آگاه]] به من [[وعده]] داده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار [[حوض]] بر من وارد شوند و مانند این دو با هم برابرند و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمیگویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسط را به هم چسباند که یکی بر دیگری پیش باشد. پس به هر دوی اینها چنگ زنید تا نلغزید و [[گمراه]] نشوید و از ایشان جلو نیفتید که [[گمراه]] خواهید شد»<ref>{{متن حدیث|وَ أَتَاهُ رَجُلُ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ یُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی نَفْسَهُ - فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبِیَّهُ{{صل}} فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِیَ انْتَهَی وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ کَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَی اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِی أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ وَ أَدْنَی مَا یَکُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ شَاهِدَهُ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْهُمْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ﴾ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَوْضِحْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا - کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَی فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا}}؛ الکافی، ج ۲، ص ۴۱۴.</ref>. | ||
#'''[[شناخت امام]] مقدمۀ سایر [[معرفت]] ها''': تأکید ویژۀ [[روایات]] بر [[معرفت امام]] بدین سبب است که [[شناخت امام]]، کلید باقی معرفتها حتی [[توحید]] است؛ زیرا اگرچه [[معرفت الهی]] اساس دیگر [[معارف]] است، اما [[تبیین]] و بسط حقایق [[توحیدی]] نیز در گرو [[شناخت امام]] و پیوند با اوست. به همین [[دلیل]] [[امام صادق]] {{ع}} به جناب [[زراره]] توصیه فرمود در صورت [[درک]] [[زمان غیبت]] [[قائم]]، این [[دعا]] را مدام بخواند: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که هر کس [[خدا]] را [[شناخت]]، بر [[خدا]] لازم است که از راه [[لطف]]، بندگانش را [[هدایت]] کند و کسی که [[خدا]] را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد [[شناخت]]). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که [[امام]] به [[دستور خداوند]]، [[جانشین]] [[پیغمبر]] و دست نشانده اوست و [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] به [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] گذار است. از این جهت، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امام]] باید از لحاظ [[علم]] و عمل و [[اخلاق]] و [[عصمت]] مانند [[پیغمبر]] باشد). خدایا [[حجت]] خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم [[گمراه]] خواهم شد»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی}}؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳؛ مصباح الزائر، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛</ref> در این [[حدیث]]، معرفتهای سهگانه، [[زمینهساز]] رسیدن به [[شناخت پروردگار]] و [[عبودیت]] او معرفی شده؛ اما نکته مهم در [[بیان]] [[حضرت]]، تأکید ویژه بر نقش کلیدی [[معرفت امام]] است؛ زیرا از یک سو [[معرفت]] [[حجت]] به [[شناخت]] [[پیام]] آور [[دین]] و پیوند آن با [[تعالیم]] [[الهی]] مشروط شده، از سویی دیگر، [[هدایت]] و [[نجات]] [[انسان]] در گرو [[دینداری]] او و بیگانگی از [[آموزههای دینی]] سبب [[گمراهی]] او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از [[گمراهی]] تنها در پرتو رهنمودهای [[امام]] و [[حجت الهی]] میسر دانسته شده است. اگرچه این [[دعا]]، [[معرفت خدا]]، [[پیامبر]] و [[امام]] را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی [[انسان منتظر]] را بر خواسته سوم، یعنی [[کسب معرفت امام]] عصر {{ع}} معطوف نموده است؛ زیرا رشتۀ [[دیانت]] و [[هدایت]] [[انسان]]، در گرو [[معرفت]] [[حجت]] عصر است و آن دو [[معرفت]] نیز در سایه [[معرفت امام]] هستند، با این که از نظر رتبه، [[توحید]] و [[نبوت]]، مقدم بر [[امامت]] و ریشه آن به شمار میروند<ref>ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳.</ref>. | #'''[[شناخت امام]] مقدمۀ سایر [[معرفت]] ها''': تأکید ویژۀ [[روایات]] بر [[معرفت امام]] بدین سبب است که [[شناخت امام]]، کلید باقی معرفتها حتی [[توحید]] است؛ زیرا اگرچه [[معرفت الهی]] اساس دیگر [[معارف]] است، اما [[تبیین]] و بسط حقایق [[توحیدی]] نیز در گرو [[شناخت امام]] و پیوند با اوست. به همین [[دلیل]] [[امام صادق]] {{ع}} به جناب [[زراره]] توصیه فرمود در صورت [[درک]] [[زمان غیبت]] [[قائم]]، این [[دعا]] را مدام بخواند: «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که هر کس [[خدا]] را [[شناخت]]، بر [[خدا]] لازم است که از راه [[لطف]]، بندگانش را [[هدایت]] کند و کسی که [[خدا]] را نشناخت، فرستاده او را هم نخواهد [[شناخت]]). خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من [[حجت]] تو را نخواهم [[شناخت]] (برای آن که [[امام]] به [[دستور خداوند]]، [[جانشین]] [[پیغمبر]] و دست نشانده اوست و [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] به [[مقام]] و [[ارزش]] [[جانشین]] گذار است. از این جهت، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امام]] باید از لحاظ [[علم]] و عمل و [[اخلاق]] و [[عصمت]] مانند [[پیغمبر]] باشد). خدایا [[حجت]] خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از دینم [[گمراه]] خواهم شد»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ. اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی}}؛ الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۳۴۳؛ مصباح الزائر، ص ۳۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۲۹-۳۲؛ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۹۶؛</ref> در این [[حدیث]]، معرفتهای سهگانه، [[زمینهساز]] رسیدن به [[شناخت پروردگار]] و [[عبودیت]] او معرفی شده؛ اما نکته مهم در [[بیان]] [[حضرت]]، تأکید ویژه بر نقش کلیدی [[معرفت امام]] است؛ زیرا از یک سو [[معرفت]] [[حجت]] به [[شناخت]] [[پیام]] آور [[دین]] و پیوند آن با [[تعالیم]] [[الهی]] مشروط شده، از سویی دیگر، [[هدایت]] و [[نجات]] [[انسان]] در گرو [[دینداری]] او و بیگانگی از [[آموزههای دینی]] سبب [[گمراهی]] او شمرده شده و از سوی آخر، رهایی از [[گمراهی]] تنها در پرتو رهنمودهای [[امام]] و [[حجت الهی]] میسر دانسته شده است. اگرچه این [[دعا]]، [[معرفت خدا]]، [[پیامبر]] و [[امام]] را در پیوندی ناگسستنی معرفی کرده، اما تمرکز اصلی [[انسان منتظر]] را بر خواسته سوم، یعنی [[کسب معرفت امام]] عصر {{ع}} معطوف نموده است؛ زیرا رشتۀ [[دیانت]] و [[هدایت]] [[انسان]]، در گرو [[معرفت]] [[حجت]] عصر است و آن دو [[معرفت]] نیز در سایه [[معرفت امام]] هستند، با این که از نظر رتبه، [[توحید]] و [[نبوت]]، مقدم بر [[امامت]] و ریشه آن به شمار میروند<ref>ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۴۸ – ۵۳.</ref>. |