جهانبینی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←دوم: تقسیم بر اساس منشأ شناخت
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
این نوع [[جهانبینی]] بر دو [[باور]] یعنی [[حس]] و تجربه بنا شده است و از این جهت که ماده همواره در حال تغییر و تحول است، اساس [[جهانبینی]] مادی، پیوسته در حال تغییر است و همچنین [[حس]] و تجربۀ بشری نیز برای رسیدن به [[حقیقت]] هستی، محدود و ناقص است و دقیقا فرق این نوع [[جهانبینی]] با [[جهانبینی الهی]] در همین است که در [[جهانبینی الهی]] چون با سرچشمهای جاویدان پیوند دارد، [[قوانین]] آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمیپذیرند، در حالی که در [[جهانبینی]] مادی از [[قوانین]] پایدار [[محروم]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۱۹.</ref>. [[جهانبینی مادّی]] [[واقعیت]] را در ماده، در آنچه [[جسم]] و [[جسمانی]] است، در آنچه به نحوی دارای طول یا طول و عرض یا طول و عرض و عمق است، در آنچه قابل اشاره [[حسی]] است، در آنچه محسوس است، در آنچه زمانی و مکانی است، در آنچه متغیّر است، در آنچه فانی شونده است و در آنچه محدود و نسبی است محصور میداند و به واقعیّتی ماورای این واقعیتها قائل نیست<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶.</ref>. [[جهانبینی مادّی]] نوعی دید و ارزیابی درباره هستی و یک نوع [[فلسفه]] هستی است که طبعاً در توجیه [[زندگی]] و زیستن نیز اثر دارد، ولی خودش یک [[آرمان]] نیست<ref>تکامل اجتماعی انسان، ص۱۱۱.</ref> | این نوع [[جهانبینی]] بر دو [[باور]] یعنی [[حس]] و تجربه بنا شده است و از این جهت که ماده همواره در حال تغییر و تحول است، اساس [[جهانبینی]] مادی، پیوسته در حال تغییر است و همچنین [[حس]] و تجربۀ بشری نیز برای رسیدن به [[حقیقت]] هستی، محدود و ناقص است و دقیقا فرق این نوع [[جهانبینی]] با [[جهانبینی الهی]] در همین است که در [[جهانبینی الهی]] چون با سرچشمهای جاویدان پیوند دارد، [[قوانین]] آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمیپذیرند، در حالی که در [[جهانبینی]] مادی از [[قوانین]] پایدار [[محروم]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۱۹.</ref>. [[جهانبینی مادّی]] [[واقعیت]] را در ماده، در آنچه [[جسم]] و [[جسمانی]] است، در آنچه به نحوی دارای طول یا طول و عرض یا طول و عرض و عمق است، در آنچه قابل اشاره [[حسی]] است، در آنچه محسوس است، در آنچه زمانی و مکانی است، در آنچه متغیّر است، در آنچه فانی شونده است و در آنچه محدود و نسبی است محصور میداند و به واقعیّتی ماورای این واقعیتها قائل نیست<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶.</ref>. [[جهانبینی مادّی]] نوعی دید و ارزیابی درباره هستی و یک نوع [[فلسفه]] هستی است که طبعاً در توجیه [[زندگی]] و زیستن نیز اثر دارد، ولی خودش یک [[آرمان]] نیست<ref>تکامل اجتماعی انسان، ص۱۱۱.</ref> | ||
===دوم: تقسیم بر اساس منشأ شناخت=== | ===تقسیم دوم: تقسیم بر اساس منشأ شناخت=== | ||
====نخست: جهان بینی عرفانی==== | |||
====دوم: [[جهانبینی علمی]]==== | |||
جهانبینی علمی، جزءشناسی است نه کلشناسی، [[علم]] ما را به وضع جزئی [[جهان]] آشنا میکند نه به شکل و قیافه و [[شخصیت]] کل جهان، جهانبینی علمی [[علما]] مانند فیلشناسی مردمی است که در [[تاریکی]]، فیل را لمس میکردند؛ آنکه گوش فیل را لمس کرده بود، فیل را به شکل ستون و آنکه پشتش را لمس کرده بود آنرا به شکل تخت میپنداشت<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۷۸.</ref> | |||
====سوم: [[جهانبینی فلسفی]]==== | |||
جهانبینی فلسفی دقت و مشخص بودن جهانبینی علمی را ندارد، در عوض از آن نظر که متکی به یک [[سلسله]] “اصول” است. و آن اصول اولاً [[بدیهی]] و برای [[ذهن]] غیر قابل انکارند و با روش [[برهان]] و [[استدلال]] پیش میروند، و ثانیاً عام و در برگیرندهاند (در اصطلاح [[فلسفی]] از [[احکام]] موجود بما هو موجودند) طبعاً از نوعی جزم برخوردار است و آن [[تزلزل]] و [[بیثباتی]] که در جهانبینی علمی دیده میشود، در جهانبینی فلسفی نیست، هم [[محدودیّت]] جهانبینی علمی را ندارد. جهانبینی فلسفی پاسخگو به همان مسائلی است که تکیهگاههای [[ایدئولوژیها]] هستند. [[تفکر]] فلسفی، چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص میکند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۸۰.</ref>. هرگونه اظهار نظر کلّی درباره هستی و جهان، یعنی درباره مسائلی که ماهیّت کلّ هستی را مشخص میکند و شکل و قیافه هستی را نشان میدهد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۴.</ref> | |||
===[[جهانبینی]] [[راهب]]=== | ===[[جهانبینی]] [[راهب]]=== |