سیاست در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←فلسفه و علم سیاست
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
مؤلف کتاب فلسفه سیاست، مینویسد: “فلسفه سیاسی در [[حقیقت]] شاخهای از فلسفه و کوششی است برای [[کسب معرفت]] به ماهیت [[امور سیاسی]] و [[سازماندهی]] مجموعه باورهای [[فلسفی]] در جهت [[اداره امور]] جامعه”<ref>نوروزی، محمدجواد، فلسفه سیاست، ص۱۷.</ref>. امور سیاسی همیشه موضوع [[تأیید]] یا رد، [[انتخاب]] یا طرد، و [[ستایش]] با [[خدمت]] واقع میشوند. امور سیاسی به لحاظ طبیعتشان خنثی نیستند؛ بلکه از [[آدمی]] [[اطاعت]]، [[وفاداری]]، [[تصمیم]] با [[قضاوت]] [[طلب]] میکنند. اگر [[انسان]] [[دعوت]] صریح یا ضمنی [[امور سیاسی]] را، مبنی بر اینکه آنها را در چارچوب خوبی و [[بدی]] یا [[عدالت]] و [[بیعدالتی]] مورد [[قضاوت]] قرار دهد، جدی تلقی نکند، یعنی آنها را با معیاری از خوبی و بدی محک نزند، نمیتواند آنها را همانطور که هستند، به منزله امور سیاسی [[درک]] کند. برای قضاوت صحیح باید معیارهای [[حقیقی]] را دانست. اگر [[فلسفه سیاسی]] بخواهد، [[حق]] مطلب را نسبت به موضوع خود ادا کند، باید برای دست یافتن به [[معرفت]] اصیل نسبت به این معیارها بکوشد. فلسفه سیاسی صادقانه میکوشد تا ماهیت امور سیاسی و [[نظم]] [[سیاسی]] خوب و درست را بداند<ref>لنواشتراوس، فلسفه سیاسی چیست، ترجمه دکتر فرهنگ رجایی، ص۴.</ref>. | مؤلف کتاب فلسفه سیاست، مینویسد: “فلسفه سیاسی در [[حقیقت]] شاخهای از فلسفه و کوششی است برای [[کسب معرفت]] به ماهیت [[امور سیاسی]] و [[سازماندهی]] مجموعه باورهای [[فلسفی]] در جهت [[اداره امور]] جامعه”<ref>نوروزی، محمدجواد، فلسفه سیاست، ص۱۷.</ref>. امور سیاسی همیشه موضوع [[تأیید]] یا رد، [[انتخاب]] یا طرد، و [[ستایش]] با [[خدمت]] واقع میشوند. امور سیاسی به لحاظ طبیعتشان خنثی نیستند؛ بلکه از [[آدمی]] [[اطاعت]]، [[وفاداری]]، [[تصمیم]] با [[قضاوت]] [[طلب]] میکنند. اگر [[انسان]] [[دعوت]] صریح یا ضمنی [[امور سیاسی]] را، مبنی بر اینکه آنها را در چارچوب خوبی و [[بدی]] یا [[عدالت]] و [[بیعدالتی]] مورد [[قضاوت]] قرار دهد، جدی تلقی نکند، یعنی آنها را با معیاری از خوبی و بدی محک نزند، نمیتواند آنها را همانطور که هستند، به منزله امور سیاسی [[درک]] کند. برای قضاوت صحیح باید معیارهای [[حقیقی]] را دانست. اگر [[فلسفه سیاسی]] بخواهد، [[حق]] مطلب را نسبت به موضوع خود ادا کند، باید برای دست یافتن به [[معرفت]] اصیل نسبت به این معیارها بکوشد. فلسفه سیاسی صادقانه میکوشد تا ماهیت امور سیاسی و [[نظم]] [[سیاسی]] خوب و درست را بداند<ref>لنواشتراوس، فلسفه سیاسی چیست، ترجمه دکتر فرهنگ رجایی، ص۴.</ref>. | ||
هر [[نظام حکومتی]]، فلسفه سیاسی مخصوص به خود دارد. [[حقیقت]] یک [[انقلاب]] در [[جامعه]] به مفهوم زوال و [[فروپاشی]] فلسفه سیاسی آن و [[غلبه]] و [[جایگزینی]] فلسفه سیاسی دیگری است؛ مثلاً [[قواعد]] و اصول [[فکری]] که در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]]، پس از انقلاب، مبنای عمل قرار گرفت، مبین [[فلسفه]] سیاسیای مبتنی بر [[مبانی اسلام]] است و با فلسفه سیاسی نظامهای مستقر در [[جهان]] معاصر که بر پایه [[اندیشه]] بشری و [[لیبرالیسم]] [[استوار]] است، تفاوتی بنیادین دارد؛ همانگونه که با فلسفه سیاسی [[نظام]] پیشین [[ایران]] نیز متفاوت است<ref>فلسفه سیاست، ص۱۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۰.</ref> | هر [[نظام حکومتی]]، فلسفه سیاسی مخصوص به خود دارد. [[حقیقت]] یک [[انقلاب]] در [[جامعه]] به مفهوم زوال و [[فروپاشی]] فلسفه سیاسی آن و [[غلبه]] و [[جایگزینی]] فلسفه سیاسی دیگری است؛ مثلاً [[قواعد]] و اصول [[فکری]] که در [[نظام جمهوری اسلامی ایران]]، پس از انقلاب، مبنای عمل قرار گرفت، مبین [[فلسفه]] سیاسیای مبتنی بر [[مبانی اسلام]] است و با فلسفه سیاسی نظامهای مستقر در [[جهان]] معاصر که بر پایه [[اندیشه]] بشری و [[لیبرالیسم]] [[استوار]] است، تفاوتی بنیادین دارد؛ همانگونه که با فلسفه سیاسی [[نظام]] پیشین [[ایران]] نیز متفاوت است<ref>فلسفه سیاست، ص۱۹.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۰.</ref> | ||
===[[فقه]] و [[علم]] [[سیاست]]=== | |||
علم فقه، بیانگر [[استنباط]] [[احکام]] و تکالیفی است که [[مسلمین]] [[مکلف]] به رعایت آن میباشند. این احکام در اصطلاح [[فقهی]] به [[احکام خمسه]] یا احکام پنجگانه مشهور است؛ یعنی [[تکلیف]] [[واجب]] که ترک آن مستوجب [[عقاب]] میشود، فعل [[حرام]] که انجام دادن آن [[عذاب الهی]] را به دنبال دارد، امور [[مستحب]] که انجام آنها پسندیدهتر و [[افعال]] [[مکروه]] که ترک آن بهتر و انجام آن [[ناپسند]] شمرده شده است و نیز امور [[مباح]] که فعل و ترک آن مساوی و به [[اختیار]] مکلف نهاده شده است. در نگاهی دیگر، “فقه، همان [[حقوق اسلامی]] در ابعاد وسیع آن است، همانطور که در [[حقوق]]، انشعابات مختلفی وجود دارد، [[فقه]] نیز دارای این انشعابات بوده و لذا فقه [[عبادی]]، فقه [[قضایی]] و [[فقه سیاسی]] را میتوان از شعبههای فقه قلمداد کرد”<ref>شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ج۱، ص۶.</ref>. | |||
از طرفی با در نظر گرفتن تعریفی که از [[علم]] [[سیاست]] در صفحات پیشین بیان شد، در [[جامعه]] و [[فرهنگ اسلامی]] عنصر [[هدایت]] و [[سرپرستی]] و اداره [[شئون]] [[فرهنگی]]، ارتباطی و [[اقتصادی]] [[جامعه اسلامی]] و تأمین [[مصالح دنیوی]] و [[اخروی]] مستلزم [[آگاهی]] و اشراف بر [[احکام]] هدایت و [[شناسایی]] [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[مبتلا]] به فرد و جامعه است که بیشک جز با کمک گرفتن از منبع [[وحی]] قابل تأمین نیست. علم فقه با تأمین بخش وسیعی از احکام [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] که به فقه سیاسی مشهور است با علم سیاست پیوند عمیق و [[الهام]] بخشی برقرار میسازد. [[امام خمینی]] میفرماید: “حکومت در منظر [[مجتهد]] [[واقعی]]، [[فلسفه]] عملی تمامی فقه در تمام زوایای [[زندگی]] [[بشریت]] است. [[حکومت]] نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با همه معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه [[تئوری]] واقعی و کامل اداره [[انسان]] و [[اجتماع]] از گهواره تا [[گور]] است”<ref>امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۸۸، ۱۰۱.</ref>. | |||
چنین تعبیری، فقه را فراتر از برداشتهای موجود، به عنوان [[فقه حکومتی]] معرفی مینماید، چون برداشتهای متعارف بر فقه فردی و در نهایت فقه جمعی که [[وظیفه]] [[پاسخگویی]] به حوادث و [[مسائل مستحدثه]] را دارد، متمرکز است؛ در حالی که فقه حکومتی به ایجاد و سرپرستی حوادث میپردازد و نیز [[قادر]] به هدفگذاری، [[تعیین]] [[استراتژی]] حرکت و [[برنامهریزی]] است و همچنین میتواند عینیت را تا حصول نتیجه مطلوب، سرپرستی کند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۱.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |