پرش به محتوا

نظام سیاسی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
اگر به طور طبیعی بتوان در رأس قرار گرفتن عده‌ای نخبه و سرآمد در فن [[اداره نظام سیاسی]] را از جمله مزایای مدل [[نخبگان]] برشمرد و برخی مزایای آریستوکراسی را برای آن ذکر نمود؛ ولی به [[اطمینان]] و [[تحقیق]] می‌توان گفت که همه عیب‌های آریستوکراسی و بسیاری از ایرادهای الیگارشی را به همراه دارد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۸.</ref>
اگر به طور طبیعی بتوان در رأس قرار گرفتن عده‌ای نخبه و سرآمد در فن [[اداره نظام سیاسی]] را از جمله مزایای مدل [[نخبگان]] برشمرد و برخی مزایای آریستوکراسی را برای آن ذکر نمود؛ ولی به [[اطمینان]] و [[تحقیق]] می‌توان گفت که همه عیب‌های آریستوکراسی و بسیاری از ایرادهای الیگارشی را به همراه دارد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۵۸.</ref>


==[[نظام‌های سیاسی]] [[دینی]]==
==[[نظام‌های سیاسی دینی]]==
ملاک و معیار تشخیص دینی بودن یک [[نظام سیاسی]]، [[دین‌مداری]] دستگاه [[حکومتی]] آن است؛ یعنی باید شاکله و اجزاء [[حکومت]]، خود را [[مبعوث]] [[دین]] مروج و عامل به [[احکام]] و [[قوانین]] آن بدانند و نیز [[زمامداری]] را نوعی [[مأموریت الهی]] در [[حفظ]] و گسترش دین به شمار آورند. روشن است که در این بیان، برقراری نوعی انتساب به دین، موردنظر است و هرگز سخن از [[حقانیت]] یا عدم آن و نیز تطابق یا عدم تطابق ادعا با [[واقعیت]]، نیست. همین که حکومت، مدعی [[نمایندگی]]، [[اجرا]] یا [[حمایت]] از دین است و به [[دلیل]] همین ادعا، [[مردم]] به [[حاکمیت]] آن تن می‌دهند، عموم مردم، این [[نظام]] را دینی و [[نماینده]] [[حاکمیت دینی]] قلمداد می‌کنند.
ملاک و معیار تشخیص دینی بودن یک [[نظام سیاسی]]، [[دین‌مداری]] دستگاه [[حکومتی]] آن است؛ یعنی باید شاکله و اجزاء [[حکومت]]، خود را [[مبعوث]] [[دین]] مروج و عامل به [[احکام]] و [[قوانین]] آن بدانند و نیز [[زمامداری]] را نوعی [[مأموریت الهی]] در [[حفظ]] و گسترش دین به شمار آورند. روشن است که در این بیان، برقراری نوعی انتساب به دین، موردنظر است و هرگز سخن از [[حقانیت]] یا عدم آن و نیز تطابق یا عدم تطابق ادعا با [[واقعیت]]، نیست. همین که حکومت، مدعی [[نمایندگی]]، [[اجرا]] یا [[حمایت]] از دین است و به [[دلیل]] همین ادعا، [[مردم]] به [[حاکمیت]] آن تن می‌دهند، عموم مردم، این [[نظام]] را دینی و [[نماینده]] [[حاکمیت دینی]] قلمداد می‌کنند.
بر این اساس و باتوجه به اینکه [[رهبری]] و زمامداری، مهم‌ترین عنصر حکومت در نظام‌های دینی است، اقسام و اشکال کلی نظام‌های دینی با توجه به تفاوت ملاک‌های رهبری معین می‌شود؛ از این رو در اولین قدم، نظام‌هایی که [[رهبران]] آن حقیقتاً با مأموریت الهی [[اقدام]] به تأسیس و [[اداره نظام سیاسی]] کردند، “نظام‌های منصوب” و آن دسته از [[نظام‌ها]] که رهبران آنها، به طریقی غیر از [[نصب]]، این [[مقام]] را اشغال نموده‌اند، “نظام‌های غیر منصوب” نام‌گذاری شده‌اند. تقسیمات جزیی و توضیحات بیشتر در پی خواهد آمد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۰.</ref>
بر این اساس و باتوجه به اینکه [[رهبری]] و زمامداری، مهم‌ترین عنصر حکومت در نظام‌های دینی است، اقسام و اشکال کلی نظام‌های دینی با توجه به تفاوت ملاک‌های رهبری معین می‌شود؛ از این رو در اولین قدم، نظام‌هایی که [[رهبران]] آن حقیقتاً با مأموریت الهی [[اقدام]] به تأسیس و [[اداره نظام سیاسی]] کردند، “نظام‌های منصوب” و آن دسته از [[نظام‌ها]] که رهبران آنها، به طریقی غیر از [[نصب]]، این [[مقام]] را اشغال نموده‌اند، “نظام‌های غیر منصوب” نام‌گذاری شده‌اند. تقسیمات جزیی و توضیحات بیشتر در پی خواهد آمد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۰.</ref>
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش