اثبات امامت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*[[احادیث]] نیز در این باره فراواناند. از آن جمله است روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کردهاند: "هر کس بمیرد و [[امام زمان]] خویش را نشناسد، به حال [[جاهلیت]] مرده است"<ref>موسوعة الامام المهدی، ۹؛ دلائل الصدق، ۲/ ۶؛ الغدیر، ۱۰/ ۳۵۹ و ۳۶۰ به نقل از بدایة المعارف الالهیه، ۲/ ۱۷.</ref> همچنین است [[حدیث]] مشهور [[ثقلین]] و نظائر آن<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳-۹۴.</ref>. | *[[احادیث]] نیز در این باره فراواناند. از آن جمله است روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کردهاند: "هر کس بمیرد و [[امام زمان]] خویش را نشناسد، به حال [[جاهلیت]] مرده است"<ref>موسوعة الامام المهدی، ۹؛ دلائل الصدق، ۲/ ۶؛ الغدیر، ۱۰/ ۳۵۹ و ۳۶۰ به نقل از بدایة المعارف الالهیه، ۲/ ۱۷.</ref> همچنین است [[حدیث]] مشهور [[ثقلین]] و نظائر آن<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳-۹۴.</ref>. | ||
== | ==تبیین [[دلیل]] [[اثبات امامت]] بر مبنای [[حکمت الهی]]== | ||
*بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است که [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنا بر [[حکمت]] بالغهاش، عقلاً میباید ابزارکمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنانکه اگر بزرگی، عدّهای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمیتوانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّتهایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] میدهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل است<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>. | *بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است که [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنا بر [[حکمت]] بالغهاش، عقلاً میباید ابزارکمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنانکه اگر بزرگی، عدّهای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمیتوانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّتهایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] میدهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل است<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>. | ||
*نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آن را بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورتهای مختلف محقّق میگردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، و همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]]، و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوههای [[لطف خداوند]] است. | *نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آن را بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورتهای مختلف محقّق میگردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، و همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]]، و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوههای [[لطف خداوند]] است. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==[[اثبات امامت]] بر مبنای [[قاعده لطف]]، با تقریر [[علامه حلی]]== | ==[[اثبات امامت]] بر مبنای [[قاعده لطف]]، با تقریر [[علامه حلی]]== | ||
*مرحوم [[علامه حلی]] در بیان [[ضرورت]] و حُسن [[بعثت]] [[نبی]]، دلائلی را بنا بر [[قاعده لطف]] ذکر کرده است که هریک از آنها میتواند در عین حال، دلیلی مستقل برضرورت [[نصب امام]] بعد از [[نبی]] به شمار آید. نوبت آن است که برگزیدهای از شرح ایشان بر کتاب تجرید الاعتقاد | *مرحوم [[علامه حلی]] در بیان [[ضرورت]] و حُسن [[بعثت]] [[نبی]]، دلائلی را بنا بر [[قاعده لطف]] ذکر کرده است که هریک از آنها میتواند در عین حال، دلیلی مستقل برضرورت [[نصب امام]] بعد از [[نبی]] به شمار آید. نوبت آن است که برگزیدهای از شرح ایشان بر کتاب تجرید الاعتقاد تبیین گردد: "مسئله نخست در موضوع [[حسن]] بودنِ همگی [[نصب]] ائمّه{{عم}} آن است که [[مردم]] در بحث [[نصب امام]] دچار اختلافاند و البته همگی [[مسلمانان]] و [[فرمانروایان]] [[جوامع]] و برخی [[فیلسوفان]]، در این [[ضرورت]] [[اتفاق نظر]] دارند و تنها براهمه این امر را نپذیرفتهاند. [[دلیل]] مطلوبیت و [[پسندیده]] بودن [[نصب]] [[ائمه]]{{عم}} آن است که این [[نصب]] فایدههای فراوان دارد و هیچ ضرری ندارد و از این رو قطعا امری [[پسندیده]] است. [[صاحب]] کتاب تجریدالاعتقاد نیز فواید فراوانی برای [[نصب]] [[امامان]] برشمرده است"<ref>{{عربی|المسأله الأولی فی حسن البعثه: اختلف الناس فی ذلک فذهب المسلمون کافه و جمیع أرباب الملل و جماعه من الفلاسفه إلی ذلک و منعت البراهمه منه و الدلیل علی حسن البعثه أنها قد اشتملت علی فوائد و خلت عن المفاسد فکانت حسنه قطعا و قد ذکر المصنف - رحمه الله - جمله من فوائد البعثه}}</ref>. | ||
*ایشان سپس به توضیح بیانات استاد خود، [[محقق طوسی]]، در فوائد [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}} پرداخته که همگی به عنوان [[دلیل]] در [[اثبات امامت عامه]] نیز قابل استناد است. در ادامه، به طور اختصار این [[دلایل]] بررسی میگردد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۸.</ref> | *ایشان سپس به توضیح بیانات استاد خود، [[محقق طوسی]]، در فوائد [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}} پرداخته که همگی به عنوان [[دلیل]] در [[اثبات امامت عامه]] نیز قابل استناد است. در ادامه، به طور اختصار این [[دلایل]] بررسی میگردد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۷-۱۶۸.</ref> | ||
===معاضدت [[عقل]] به وسیله [[نقل]] یا [[هدایت]] [[عقول]]=== | ===معاضدت [[عقل]] به وسیله [[نقل]] یا [[هدایت]] [[عقول]]=== | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
*توضیح: از آنجا که کمال [[انسان]] در گرو [[رشد]] قوّه عاقله او در [[معرفت]] به [[توحید]] و [[معارف]] [[توحیدی]] است، در برخی [[احکام]]، [[عقل]] بشری مستقل و توانا در [[درک]] است و در [[فهم]] آنها نیازی به [[شرایع الهی]] ندارد؛ مانند [[اثبات وجود خدا]] و [[صفات باری]]، رابطه آن با [[ذات اقدس خداوند]]، [[اثبات]] اصل [[معاد]]، [[حسن]] [[بعثت]] [[انبیاء الهی]]{{عم}} و امور کلّی [[عقلی]] دیگری که در کتب [[عقلی]] طرح میگردد. | *توضیح: از آنجا که کمال [[انسان]] در گرو [[رشد]] قوّه عاقله او در [[معرفت]] به [[توحید]] و [[معارف]] [[توحیدی]] است، در برخی [[احکام]]، [[عقل]] بشری مستقل و توانا در [[درک]] است و در [[فهم]] آنها نیازی به [[شرایع الهی]] ندارد؛ مانند [[اثبات وجود خدا]] و [[صفات باری]]، رابطه آن با [[ذات اقدس خداوند]]، [[اثبات]] اصل [[معاد]]، [[حسن]] [[بعثت]] [[انبیاء الهی]]{{عم}} و امور کلّی [[عقلی]] دیگری که در کتب [[عقلی]] طرح میگردد. | ||
*[[تعالیم]] [[شرع]] [[مقدّس]] نقش بهسزایی در [[بالندگی]] امور مستقلّ [[عقلی]] دارد و احکامی را که [[عقل]] به [[تنهایی]] و با زحمت و آن هم به طور ناقص [[قادر]] به [[درک]] آن است، کاملتر و روشنتر ارائه مینماید و بدین ترتیب، [[سیر کمال]] [[انسان]] را سرعت میبخشد. [[براهین]] دقیقه [[فلسفی]] بر [[توحید]]، از قبیل [[برهان فرجه]]<ref>اشاره دارد به آیه:{{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}} «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> بر [[وحدت]] ذات، و نیز [[برهان]] صدّیقین در [[تفکّر]] مشّائی، و یا [[حکمت]] متعالیه<ref>هر دو فیلسوف بزرگ اسلام، ابنسینا و ملاصدرا، در برهان صدّیقین خود به این آیه استشهاد کردهاند: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> در [[شناخت]] [[واجب]] و [[توحید ذات]]، همچنین [[اثبات]] [[وحدت]] ذات با [[صفات الهی]]<ref>اشاره به کلام امیرالمؤمنین علی{{ع}} در معرفی خداوند دارد که فرمود: {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ}}. (التوحید (للصدوق) (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ه.ق.)، ص۵۷، باب التوحید و نفی التشبیه).</ref> و مباحث [[عقلی]] بلند معنا و ژرف دیگر، برگرفته از [[تعالیم]] ارجمند [[قرآن]] و کلمات [[اهلبیت]]{{عم}} است و [[بشر]] هرگز [[قادر]] نیست که صرفاً با [[تفکّر]] [[عقلانی]] به چنان قلّههای والای [[علمی]] دست بیاید. | *[[تعالیم]] [[شرع]] [[مقدّس]] نقش بهسزایی در [[بالندگی]] امور مستقلّ [[عقلی]] دارد و احکامی را که [[عقل]] به [[تنهایی]] و با زحمت و آن هم به طور ناقص [[قادر]] به [[درک]] آن است، کاملتر و روشنتر ارائه مینماید و بدین ترتیب، [[سیر کمال]] [[انسان]] را سرعت میبخشد. [[براهین]] دقیقه [[فلسفی]] بر [[توحید]]، از قبیل [[برهان فرجه]]<ref>اشاره دارد به آیه:{{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}} «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> بر [[وحدت]] ذات، و نیز [[برهان]] صدّیقین در [[تفکّر]] مشّائی، و یا [[حکمت]] متعالیه<ref>هر دو فیلسوف بزرگ اسلام، ابنسینا و ملاصدرا، در برهان صدّیقین خود به این آیه استشهاد کردهاند: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> در [[شناخت]] [[واجب]] و [[توحید ذات]]، همچنین [[اثبات]] [[وحدت]] ذات با [[صفات الهی]]<ref>اشاره به کلام امیرالمؤمنین علی{{ع}} در معرفی خداوند دارد که فرمود: {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ}}. (التوحید (للصدوق) (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ه.ق.)، ص۵۷، باب التوحید و نفی التشبیه).</ref> و مباحث [[عقلی]] بلند معنا و ژرف دیگر، برگرفته از [[تعالیم]] ارجمند [[قرآن]] و کلمات [[اهلبیت]]{{عم}} است و [[بشر]] هرگز [[قادر]] نیست که صرفاً با [[تفکّر]] [[عقلانی]] به چنان قلّههای والای [[علمی]] دست بیاید. | ||
*به همین [[دلیل]] است که در میان متکلّمان [[اسلامی]]، هر آن کس که بیشتر از [[قرآن]] و [[روایات]] بهرهمند شده، [[بالندگی]] بیشتری در [[فهم]] و | *به همین [[دلیل]] است که در میان متکلّمان [[اسلامی]]، هر آن کس که بیشتر از [[قرآن]] و [[روایات]] بهرهمند شده، [[بالندگی]] بیشتری در [[فهم]] و تبیین موضوعات [[عقلی]] داشته است<ref>در این زمینه کافی است به عبارتی از اسفار، اثر حکیم و مفسر بزرگ شیعه، ملاصدرای شیرازی اشاره کنیم: {{عربی|أن الشرع و العقل متطابقان فی هذه المسأله کما فی سائر الحکمیات و حاشی الشریعه الحقه الإلهیه البیضاء أن تکون أحکامها مصادمه للمعارف الیقینیه الضروریه و تبا لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه}} (الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الاربعه (ط. دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، ج۸، ص۳۰۳).</ref>. چنانکه کتب [[روایی]] و [[عقلی]] از قبیل "[[توحید]]" [[صدوق]] و شروح مختلف [[فلسفی]] و [[عرفانی]] بر [[کتاب]] "[[الکافی]]"<ref>مراجعه شود به شرح میرداماد و ملاصدرا و ملاصالح مازندرانی.</ref> و یا موسوعه [[روایی]] "[[الوافی]]" از [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانی]]، [[شاهد]] صدقی بر این مدعا است. | ||
*به همین ترتیب، [[عقل انسان]] در [[مسیر کمال]] خود ناچار است که از موضوعاتی [[آگاهی]] یابد که به غیر از طریق [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه دیگری حاصل نمیشود؛ مثلاً وضعیت [[عالم برزخ]] و [[قیامت]]، سؤال در [[قبر]]، [[میزان]] و [[صراط]] و یا مسائل و [[اعتقادات]] [[کلامی]] پیرامون [[اشقیاء]] و [[سعداء]] و احوال آنان در [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، همگی مطالبی است که پی بردن به آن متوقّف بر [[ارسال رسل]] و بیان [[شرایع الهی]] توسط [[انبیا]]{{عم}} است. به همین [[دلیل]]، [[خداوند]] خطاب به [[امّت اسلام]] میفرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref> | *به همین ترتیب، [[عقل انسان]] در [[مسیر کمال]] خود ناچار است که از موضوعاتی [[آگاهی]] یابد که به غیر از طریق [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه دیگری حاصل نمیشود؛ مثلاً وضعیت [[عالم برزخ]] و [[قیامت]]، سؤال در [[قبر]]، [[میزان]] و [[صراط]] و یا مسائل و [[اعتقادات]] [[کلامی]] پیرامون [[اشقیاء]] و [[سعداء]] و احوال آنان در [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، همگی مطالبی است که پی بردن به آن متوقّف بر [[ارسال رسل]] و بیان [[شرایع الهی]] توسط [[انبیا]]{{عم}} است. به همین [[دلیل]]، [[خداوند]] خطاب به [[امّت اسلام]] میفرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref> | ||
*با توجه به ذیل [[آیه]]، روشن میشود که [[عقل انسان]] ممکن است به مراتب نازله ای از [[کتاب الهی]] و یا [[حکمت]] دست یابد و بتواند بر اساس [[حسن و قبح عقلی]]، برخی [[محاسن]] و معایب را بشناسد و خود را تا حدّ محدودی [[تزکیه]] کند، اما هرگز [[قادر]] نیست که بدون [[استمداد]] از [[وحی]]، بر ظرایف [[حکمت]] و دقایق [[کتاب الهی]] و راه و روش عمیق و کامل [[تهذیب نفس]] [[دست]] یازد. سیاق ادبی ذیل [[آیه]] ۱۵۱ [[سوره بقره]] نیز [[شاهد]] بر همین [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. یعنی سنخ [[معارف]] [[انبیاء]]{{عم}} به گونهای است که هرگز حتّی در گذر زمان و با [[پیشرفت]] [[علوم]] بشری نیز در دسترس قرار نمیگیرد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰.</ref>. | *با توجه به ذیل [[آیه]]، روشن میشود که [[عقل انسان]] ممکن است به مراتب نازله ای از [[کتاب الهی]] و یا [[حکمت]] دست یابد و بتواند بر اساس [[حسن و قبح عقلی]]، برخی [[محاسن]] و معایب را بشناسد و خود را تا حدّ محدودی [[تزکیه]] کند، اما هرگز [[قادر]] نیست که بدون [[استمداد]] از [[وحی]]، بر ظرایف [[حکمت]] و دقایق [[کتاب الهی]] و راه و روش عمیق و کامل [[تهذیب نفس]] [[دست]] یازد. سیاق ادبی ذیل [[آیه]] ۱۵۱ [[سوره بقره]] نیز [[شاهد]] بر همین [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. یعنی سنخ [[معارف]] [[انبیاء]]{{عم}} به گونهای است که هرگز حتّی در گذر زمان و با [[پیشرفت]] [[علوم]] بشری نیز در دسترس قرار نمیگیرد<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰.</ref>. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
*[[دلیل]] دوم [[علامه]]، با حدّ وسط قرار دادن [[بندگی]] عباد حاصل میشود و اینکه [[عبد]] باید بداند که [[تصرف]] او در [[ملک]] مولای خود غاصبانه نیست و او تحصیل [[رضایت]] مولا را مینماید. [[علامه]] میفرمایند: "برداشته شدن [[خوف]] از مکلّفین در تصرّفاتی که مینمایند؛ زیرا با [[دلیل عقلی]] ثابت شده که همگی، [[بندگان]] [[پروردگار]] هستیم و عقلاً [[تصرف]] در [[ملک]] غیر، بدون [[اذن]] او [[قبیح]] است. و اگر بعثتی در کار نباشد، راه تشخیص [[حسن]] [[تصرف]] در [[ملک]] غیر روشن نیست. در نتیجه، در چگونگی تصرّف، برای مکلّف [[ترس]] پدید میآید؛ زیرا [[عقل]] [[حکم]] به امری میکند که راهی در تشخیص آن، جز با [[بعثت]] وجود ندارد و در نتیجه، در صورت عدم [[بعثت]]، [[خوف]] همیشه برای [[بندگان]] باقی میماند"<ref>{{عربی|إزاله الخوف الحاصل للمکلف عند تصرفاته: إذ قد علم بالدلیل العقلیّ أنه مملوک لغیره و أن التصرف فی ملک الغیر بغیر إذنه قبیح فلولا البعثه لما علم حسن التصرفات فیحصل الخوف بالتصرف و بعدمه إذ یجوز العقل طلب المالک من العبد فعلا لاسبیل إلی فعله إلا بالبعثه فیحصل الخوف}}</ref> | *[[دلیل]] دوم [[علامه]]، با حدّ وسط قرار دادن [[بندگی]] عباد حاصل میشود و اینکه [[عبد]] باید بداند که [[تصرف]] او در [[ملک]] مولای خود غاصبانه نیست و او تحصیل [[رضایت]] مولا را مینماید. [[علامه]] میفرمایند: "برداشته شدن [[خوف]] از مکلّفین در تصرّفاتی که مینمایند؛ زیرا با [[دلیل عقلی]] ثابت شده که همگی، [[بندگان]] [[پروردگار]] هستیم و عقلاً [[تصرف]] در [[ملک]] غیر، بدون [[اذن]] او [[قبیح]] است. و اگر بعثتی در کار نباشد، راه تشخیص [[حسن]] [[تصرف]] در [[ملک]] غیر روشن نیست. در نتیجه، در چگونگی تصرّف، برای مکلّف [[ترس]] پدید میآید؛ زیرا [[عقل]] [[حکم]] به امری میکند که راهی در تشخیص آن، جز با [[بعثت]] وجود ندارد و در نتیجه، در صورت عدم [[بعثت]]، [[خوف]] همیشه برای [[بندگان]] باقی میماند"<ref>{{عربی|إزاله الخوف الحاصل للمکلف عند تصرفاته: إذ قد علم بالدلیل العقلیّ أنه مملوک لغیره و أن التصرف فی ملک الغیر بغیر إذنه قبیح فلولا البعثه لما علم حسن التصرفات فیحصل الخوف بالتصرف و بعدمه إذ یجوز العقل طلب المالک من العبد فعلا لاسبیل إلی فعله إلا بالبعثه فیحصل الخوف}}</ref> | ||
*توضیح: [[خداوند]] در [[سوره بقره]]، ذیل داستان [[حضرت آدم]]{{ع}}، بعد از ذکر ماجرای [[هبوط]] ایشان به [[زمین]] و پذیرفته شدن [[توبه]] او و همسرش، در قالب یک قاعده کلّی، خطاب به همه [[بنیآدم]] بیان میفرماید:{{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. | *توضیح: [[خداوند]] در [[سوره بقره]]، ذیل داستان [[حضرت آدم]]{{ع}}، بعد از ذکر ماجرای [[هبوط]] ایشان به [[زمین]] و پذیرفته شدن [[توبه]] او و همسرش، در قالب یک قاعده کلّی، خطاب به همه [[بنیآدم]] بیان میفرماید:{{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. | ||
*این خطاب، به یک | *این خطاب، به یک تبیین [[عقلی]] اشاره دارد. بدین ترتیب که بعد از آنکه [[امّت]] از راه [[عقل]] به [[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]] [[معتقد]] شدند و بنا را بر رعایت [[آداب]] [[بندگی]] گذاشتند، باید این [[معرفت]] را نیز کسب کنند که در قلمرو [[ملک]] [[مولی]] [[زندگی]] میکند، اما نمیدانند چه باید بکنند تا مولایشان از ایشان [[راضی]] باشد و تصرّفاتشان در [[ملک]] [[مولی]] غاصبانه محسوب نگردد. در نتیجه، [[بنده]] دائماً در [[خوف]] از [[خشم]] [[مولی]] و [[حزن]] از [[عذاب اخروی]] قرار میگیرد. لذا [[عقل]] [[حکم]] میکند که باید هدایتگران و حججی از سوی [[خداوند]] فرستاده شوند تا راه تحصیل [[رضایت]] و دفع [[غضب]] [[پروردگار]] را به [[انسان]] ارائه نمایند. | ||
*در [[امّت اسلام]]، [[حجّت الهی]]، [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]]{{صل}} است. بعد از [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|نبیّ مکرّم]]{{صل}} نیز [[امّت]] [[یقین]] دارند که [[خداوند]] تکالیفی برایشان مقرر داشته است. این در حالی است که [[ظاهر قرآن]]، ظنّی الدلاله است و [[سنّت نبوی]]{{صل}} علاوه بر قبلی، ظنّی الصدور نیز هست. در نتیجه، [[حجّت]] قطعی در [[اختیار]] [[مسلمین]] نیست تا مطمئن باشند که آیا آنچه انجام میدهند قطعاً [[امتثال]] [[وظیفه]] [[بندگی]] محسوب میشود و مولا از ایشان [[راضی]] است، یا آنکه مورد [[خشم خداوند]] واقع خواهند شد. لذا [[خوف]] و [[حزن]] به طور کلّی از [[مؤمنان]] برداشته نمیشود؛ چون آنچه در دست ایشان است، [[حجّت]] قطعی نیست. این در حالی است که [[خداوند]] صریحاً از متابعت [[ظن]] در [[شریعت]] [[نهی]] نموده و فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>. | *در [[امّت اسلام]]، [[حجّت الهی]]، [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]]{{صل}} است. بعد از [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|نبیّ مکرّم]]{{صل}} نیز [[امّت]] [[یقین]] دارند که [[خداوند]] تکالیفی برایشان مقرر داشته است. این در حالی است که [[ظاهر قرآن]]، ظنّی الدلاله است و [[سنّت نبوی]]{{صل}} علاوه بر قبلی، ظنّی الصدور نیز هست. در نتیجه، [[حجّت]] قطعی در [[اختیار]] [[مسلمین]] نیست تا مطمئن باشند که آیا آنچه انجام میدهند قطعاً [[امتثال]] [[وظیفه]] [[بندگی]] محسوب میشود و مولا از ایشان [[راضی]] است، یا آنکه مورد [[خشم خداوند]] واقع خواهند شد. لذا [[خوف]] و [[حزن]] به طور کلّی از [[مؤمنان]] برداشته نمیشود؛ چون آنچه در دست ایشان است، [[حجّت]] قطعی نیست. این در حالی است که [[خداوند]] صریحاً از متابعت [[ظن]] در [[شریعت]] [[نهی]] نموده و فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>. | ||
*بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] میکند که بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را میطلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی میداند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمیداند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را بهگونهای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>. | *بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] میکند که بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را میطلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی میداند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمیداند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را بهگونهای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
*بنا بر [[حسن و قبح عقلی]]، [[بشر]] با [[عقل]] خود [[قادر]] به [[درک]] کلیات و اصول [[اخلاق]] و فعل حَسن و [[قبیح]] است. همچنین از آنجا که [[فطرت انسان]] مطابق با [[توحید]] قرار داده شده، به هر [[میزان]] که [[فطرت انسانها]] [[آلوده]] به [[گناه]] نباشد، [[معارف دینی]] را [[درک]] میکنند. اما [[بشر]]، در هر مرتبه از [[طهارت]] و [[علم]] که باشد، هرگز نمیتواند با [[عقل]] خود جزئیات [[امور دینی]] را [[درک]] نماید و لذا همیشه محتاج [[اولیاء الهی]]{{عم}} است تا به واسطه آنها، بتواند از [[عالم غیب]] بهرهمند شود؛ خصوصاً آنکه [[رسول خدا]]{{صل}}[[اخلاق]] را جوهره [[دین]] و [[هدف]] نهایی از [[بعثت]] خود بیان کرده و فرمودند: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}<ref>بحار الأنوار (ط. ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۱۶، ص۲۱۰.</ref>. | *بنا بر [[حسن و قبح عقلی]]، [[بشر]] با [[عقل]] خود [[قادر]] به [[درک]] کلیات و اصول [[اخلاق]] و فعل حَسن و [[قبیح]] است. همچنین از آنجا که [[فطرت انسان]] مطابق با [[توحید]] قرار داده شده، به هر [[میزان]] که [[فطرت انسانها]] [[آلوده]] به [[گناه]] نباشد، [[معارف دینی]] را [[درک]] میکنند. اما [[بشر]]، در هر مرتبه از [[طهارت]] و [[علم]] که باشد، هرگز نمیتواند با [[عقل]] خود جزئیات [[امور دینی]] را [[درک]] نماید و لذا همیشه محتاج [[اولیاء الهی]]{{عم}} است تا به واسطه آنها، بتواند از [[عالم غیب]] بهرهمند شود؛ خصوصاً آنکه [[رسول خدا]]{{صل}}[[اخلاق]] را جوهره [[دین]] و [[هدف]] نهایی از [[بعثت]] خود بیان کرده و فرمودند: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}<ref>بحار الأنوار (ط. ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۱۶، ص۲۱۰.</ref>. | ||
*نظر به آنکه [[هدف]] همه [[ادیان]]، معرفی [[توحید]] و [[معارف الهی]] است، معلوم میشود که مراد [[رسول خدا]]{{صل}} از این [[روایت]]، "[[اخلاق]] عملی" است که رابطه تنگاتنگی با [[شناخت]] [[توحید]] دارد. چنین علومی در اصطلاح [[قرآن]] "[[حکمت]]" نام دارد و تنها [[اولیاء الهی]]، اعم از [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}}، واجد چنین علومی هستند. در عین حال، [[روابط]] [[انسانی]]، در مسائل شخصی و [[اجتماعی]]، دائماً بر محور اخلاقیّات میگردد و [[بشر]] بدون [[اخلاق]] نمیتواند [[زندگی]] سالمی داشته باشد.[[انسان]] همیشه [[نیازمند]] [[وارستگان]] و پرهیزکارانی است که راه و رسم اخلاقیّات را در سطح فردی و [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] به او [[تعلیم]] نمایند؛ چنانکه [[خداوند]] درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. | *نظر به آنکه [[هدف]] همه [[ادیان]]، معرفی [[توحید]] و [[معارف الهی]] است، معلوم میشود که مراد [[رسول خدا]]{{صل}} از این [[روایت]]، "[[اخلاق]] عملی" است که رابطه تنگاتنگی با [[شناخت]] [[توحید]] دارد. چنین علومی در اصطلاح [[قرآن]] "[[حکمت]]" نام دارد و تنها [[اولیاء الهی]]، اعم از [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}}، واجد چنین علومی هستند. در عین حال، [[روابط]] [[انسانی]]، در مسائل شخصی و [[اجتماعی]]، دائماً بر محور اخلاقیّات میگردد و [[بشر]] بدون [[اخلاق]] نمیتواند [[زندگی]] سالمی داشته باشد.[[انسان]] همیشه [[نیازمند]] [[وارستگان]] و پرهیزکارانی است که راه و رسم اخلاقیّات را در سطح فردی و [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] به او [[تعلیم]] نمایند؛ چنانکه [[خداوند]] درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. | ||
*در میان امور [[اخلاقی]]، خواه فردی و یا [[اجتماعی]]، برخی بر بعض دیگر تقدّم دارند. همانطور که اشاره شد، [[امّت]] با [[عقل]] خود نمیتواند به طور دقیقه و کامل به مراتب [[اخلاق]] و جزئیات آن و تفکیک مکارم از غیر آن پی ببرد؛ از همین رو، [[مقام]] شامخ حضرات [[ائمه]]{{عم}} به خوبی در بیانات ایشان در | *در میان امور [[اخلاقی]]، خواه فردی و یا [[اجتماعی]]، برخی بر بعض دیگر تقدّم دارند. همانطور که اشاره شد، [[امّت]] با [[عقل]] خود نمیتواند به طور دقیقه و کامل به مراتب [[اخلاق]] و جزئیات آن و تفکیک مکارم از غیر آن پی ببرد؛ از همین رو، [[مقام]] شامخ حضرات [[ائمه]]{{عم}} به خوبی در بیانات ایشان در تبیین این قبیل امور روشن میگردد<ref>برای مثال به بیانی از امام صادق{{ع}} در تبیین مکارم اخلاق اشاره میکنیم: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ بَعْدَ هَذِهِ الْخِصَالِ الْعَشَرَةِ وَ زَادَ فِيهَا الصِّدْقَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ}} (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۵۶: باب المکارم).</ref>. پیچیدگیها و چالشهای این امر، در قلمرو مسائل بغرنج و چند وجهی [[اجتماعی]] به مراتب بیشتر است و در نتیجه، [[بشر]] همواره محتاج اوصیای [[رسول خدا]]{{صل}} در تبیین آنها در هر دو بخش است<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷.</ref>. | ||
=== | ===تبیین آثار [[اعمال]]=== | ||
*[[انبیاء]]{{عم}} به [[مردم]] [[ثواب]] [[اعمال]] را میآموزند؛ بهگونهای که افرادی غیر از آنها نمیتوانند خبر از آن دهند و در نتیجه، با [[بعثت]] ایشان، آثار [[افعال]] مکلّفان برای آنها روشن میشود<ref>{{عربی|أن الأنبیاء{{عم}} یعرفون الثواب و العقاب [[علی]] الطاعه و ترکها فیحصل للمکلّف اللطف ببعثتهم فتجب بعثتهم لهذه الفوائد}} کشف المراد فی تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۴۷.</ref>. | *[[انبیاء]]{{عم}} به [[مردم]] [[ثواب]] [[اعمال]] را میآموزند؛ بهگونهای که افرادی غیر از آنها نمیتوانند خبر از آن دهند و در نتیجه، با [[بعثت]] ایشان، آثار [[افعال]] مکلّفان برای آنها روشن میشود<ref>{{عربی|أن الأنبیاء{{عم}} یعرفون الثواب و العقاب [[علی]] الطاعه و ترکها فیحصل للمکلّف اللطف ببعثتهم فتجب بعثتهم لهذه الفوائد}} کشف المراد فی تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۴۷.</ref>. | ||
*توضیح: این قسمت از بیان [[علامه]] حلّی، اشاره به [[برهان لطف]] [[مقرّب]] دارد؛ بدین معنا که بسیاری از توده [[امّت]]، [[امتثال]] [[تکلیف]] را نه از سر [[محبّت]] و یا [[شکر منعم]]، بلکه یا به خاطر [[شوق]] به [[ثواب]] [[اعمال]] و یا [[خوف]] از [[عقاب]] ترک [[واجبات]] و ارتکاب [[محرمات]] به جا میآورند. لذا بیان آثار [[اخروی]] عمل و یا [[ظهور]] [[حقیقت]] آنها، فقط از عهده کسانی بر میآید که خبر از [[عالم غیب]] داشته باشند و آنان [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} هستند. لذا اخلال در [[لطف]] [[مقرّب]]، اخلال در [[لطف]] محصّل را به همراه دارد و همیشه باید کسانی باشند تا زمینه افزایش رغبت [[مردم]] به [[امتثال]] [[فرامین الهی]] را فراهم آورند. | *توضیح: این قسمت از بیان [[علامه]] حلّی، اشاره به [[برهان لطف]] [[مقرّب]] دارد؛ بدین معنا که بسیاری از توده [[امّت]]، [[امتثال]] [[تکلیف]] را نه از سر [[محبّت]] و یا [[شکر منعم]]، بلکه یا به خاطر [[شوق]] به [[ثواب]] [[اعمال]] و یا [[خوف]] از [[عقاب]] ترک [[واجبات]] و ارتکاب [[محرمات]] به جا میآورند. لذا بیان آثار [[اخروی]] عمل و یا [[ظهور]] [[حقیقت]] آنها، فقط از عهده کسانی بر میآید که خبر از [[عالم غیب]] داشته باشند و آنان [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} هستند. لذا اخلال در [[لطف]] [[مقرّب]]، اخلال در [[لطف]] محصّل را به همراه دارد و همیشه باید کسانی باشند تا زمینه افزایش رغبت [[مردم]] به [[امتثال]] [[فرامین الهی]] را فراهم آورند. |