پرش به محتوا

اسلام در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین'
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت')
جز (جایگزینی متن - 'تبیین' به 'تبیین')
خط ۲۶: خط ۲۶:
:*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
:*{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.
*و همین [[اسلام]]، اصطلاحی است که در [[قرآن]] به عنوان [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] معرفی شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>.
*و همین [[اسلام]]، اصطلاحی است که در [[قرآن]] به عنوان [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] معرفی شده است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>.
*بنابراین، [[خداوند]] یکتا، تنها [[اسلام]] را که [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] است می‌پذیرد، هرچند جوهر همه [[ادیان آسمانی]] و [[اصول دین]] و امور [[اخلاقی]] آنها یکی است، اما [[دین اسلام]] چون [[کامل‌ترین دین]] از جهت [[احکام]] و [[شریعت]] است و مرحله عالی کلاس [[ادیان]] به شمار می‌رود و حتی از جهت اصول و [[اخلاق]] نیز به خاطر [[تبیین]] صحیح و بدون [[تحریف]] آن از طریق [[سنت]] و [[اهل بیت پیامبر]] کامل عرضه گردیده است از جهت [[عقل]] و [[نقل]] بر همه [[ادیان پیشین]] مزیّت و [[برتری]] دارد، لذا با بودن [[دین]] کامل‌تر، هرگز پذیرفته نیست که کسی آن را نپذیرد و بر [[ادیان پیشین]] باقی بماند.
*بنابراین، [[خداوند]] یکتا، تنها [[اسلام]] را که [[ناسخ]] [[ادیان پیشین]] است می‌پذیرد، هرچند جوهر همه [[ادیان آسمانی]] و [[اصول دین]] و امور [[اخلاقی]] آنها یکی است، اما [[دین اسلام]] چون [[کامل‌ترین دین]] از جهت [[احکام]] و [[شریعت]] است و مرحله عالی کلاس [[ادیان]] به شمار می‌رود و حتی از جهت اصول و [[اخلاق]] نیز به خاطر تبیین صحیح و بدون [[تحریف]] آن از طریق [[سنت]] و [[اهل بیت پیامبر]] کامل عرضه گردیده است از جهت [[عقل]] و [[نقل]] بر همه [[ادیان پیشین]] مزیّت و [[برتری]] دارد، لذا با بودن [[دین]] کامل‌تر، هرگز پذیرفته نیست که کسی آن را نپذیرد و بر [[ادیان پیشین]] باقی بماند.
*واژه [[اسلام]] یکی از اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] است که این کلمه کلیدی یکی از میدان‌های معناشناختی [[قرآن]] شامل: "[[تسلیم]]"، "سِلم"، "[[اسلام]]"، "[[استسلام]]"، "سَلم و سِلم"، "[[طاعت]]"، "[[اطاعت]]"، "[[تبعیت]]"، "[[سجده]]"، "[[رکوع]]" و "[[عبادت]]" می‌شود. کلمه ضد آن "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "عناد" است. این میدان معناشناختی بر "[[توحید]]" مبتنی است.
*واژه [[اسلام]] یکی از اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] است که این کلمه کلیدی یکی از میدان‌های معناشناختی [[قرآن]] شامل: "[[تسلیم]]"، "سِلم"، "[[اسلام]]"، "[[استسلام]]"، "سَلم و سِلم"، "[[طاعت]]"، "[[اطاعت]]"، "[[تبعیت]]"، "[[سجده]]"، "[[رکوع]]" و "[[عبادت]]" می‌شود. کلمه ضد آن "[[کفر]]"، "[[شرک]]" و "عناد" است. این میدان معناشناختی بر "[[توحید]]" مبتنی است.
*ورود افراد به [[دین اسلام]] با گفتن [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} تحقق می‌یابد و با گفتن آن، شخص گوینده در جرگه [[مسلمان‌ها]] قرار می‌گیرد و [[احکام اسلامی]] نسبت به او، [[اجرا]] می‌شود. در آغاز [[دعوت پیامبر]] هم، گفتن [[شهادتین]] سبب [[مسلمانی]] افراد می‌شد و پس از ورود به [[اسلام]]، آنگاه [[روح]] و [[حقیقت اسلام]] بر آنان عرضه می‌شد. از جمله اینکه [[حقیقت اسلام]] چیزی فراتر از الفاظ و امور ظاهری است و آن این است که فراتر از بیان ظاهری قلباً نیز آن را [[تصدیق]] کنند تا آنچه را که به آن [[اقرار]] کرده‌اند جزو [[عقیده]] آنها گردد. به این معنا که وقتی به [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] [[حضرت محمد]] [[شهادت]] میدهد [[معتقد]] شود که [[خالق]] هستی در ذات و صفات یگانه است و [[پرستش]] تنها برای او و از آنِ اوست و از جهت دیگر هم ملتزم به [[اجرای احکام الهی]] باشد و چنین [[اسلامی]] که همراه با [[تصدیق]] وجدانی و [[نفسانی]] توأم با [[پایبندی]] عملی به [[احکام]] آن است "[[ایمان]]" نامیده می‌شود چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> آمده است. [[آیه]] بعد از آن در معرفی [[مؤمنان]] است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>.
*ورود افراد به [[دین اسلام]] با گفتن [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} تحقق می‌یابد و با گفتن آن، شخص گوینده در جرگه [[مسلمان‌ها]] قرار می‌گیرد و [[احکام اسلامی]] نسبت به او، [[اجرا]] می‌شود. در آغاز [[دعوت پیامبر]] هم، گفتن [[شهادتین]] سبب [[مسلمانی]] افراد می‌شد و پس از ورود به [[اسلام]]، آنگاه [[روح]] و [[حقیقت اسلام]] بر آنان عرضه می‌شد. از جمله اینکه [[حقیقت اسلام]] چیزی فراتر از الفاظ و امور ظاهری است و آن این است که فراتر از بیان ظاهری قلباً نیز آن را [[تصدیق]] کنند تا آنچه را که به آن [[اقرار]] کرده‌اند جزو [[عقیده]] آنها گردد. به این معنا که وقتی به [[یگانگی خدا]] و [[رسالت]] [[حضرت محمد]] [[شهادت]] میدهد [[معتقد]] شود که [[خالق]] هستی در ذات و صفات یگانه است و [[پرستش]] تنها برای او و از آنِ اوست و از جهت دیگر هم ملتزم به [[اجرای احکام الهی]] باشد و چنین [[اسلامی]] که همراه با [[تصدیق]] وجدانی و [[نفسانی]] توأم با [[پایبندی]] عملی به [[احکام]] آن است "[[ایمان]]" نامیده می‌شود چنان که در [[آیه]] {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> آمده است. [[آیه]] بعد از آن در معرفی [[مؤمنان]] است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref>«تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.</ref>.
خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
#'''[[خاتمیت]]: '''یکی دیگر از ویژگیهای [[اسلام]] که در [[ارتباط]] با دو ویژگی پیشین نیز هست [[خاتمیت دین اسلام]] و [[پیامبری]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است: {{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>. عموم [[مفسران]] با استفاده از کلمه {{متن قرآن|خَاتَمَ}} بر این عقیده‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آخرین [[پیامبر]] [[الهی]] است و لازمه [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} آن است که پس از [[اسلام]] [[دینی]] نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه [[نبوت]] اعم از [[رسالت]] است با پایان یافتن [[نبوت]]، [[رسالت]] نیز پایان می‌پذیرد<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۲۵.</ref>. [[عارفان]] ملاک ختم [[نبوت]] را آن دانسته‌اند که همه مراحل و منازل فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] و راهی که باید بپیماید، یکجا برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[کشف]] شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: {{عربی|" الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها‏‏"}}<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۱۹۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص‌۳۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[خاتمیت]]: '''یکی دیگر از ویژگیهای [[اسلام]] که در [[ارتباط]] با دو ویژگی پیشین نیز هست [[خاتمیت دین اسلام]] و [[پیامبری]] [[نبی اکرم]]{{صل}} است: {{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند؛ سوره احزاب، آیه: ۴۰.</ref>. عموم [[مفسران]] با استفاده از کلمه {{متن قرآن|خَاتَمَ}} بر این عقیده‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آخرین [[پیامبر]] [[الهی]] است و لازمه [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} آن است که پس از [[اسلام]] [[دینی]] نخواهد آمد، زیرا با توجه به اینکه [[نبوت]] اعم از [[رسالت]] است با پایان یافتن [[نبوت]]، [[رسالت]] نیز پایان می‌پذیرد<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۲۵.</ref>. [[عارفان]] ملاک ختم [[نبوت]] را آن دانسته‌اند که همه مراحل و منازل فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] و راهی که باید بپیماید، یکجا برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[کشف]] شد و پس از آن هر بشری هر چه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود: {{عربی|" الخاتمُ مَن خَتَم المَراتِبَ بأَسرها‏‏"}}<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۱۹۳، «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی»؛ اصطلاحات الصوفیه، ص‌۳۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''برخورداری از [[معجزه جاوید]]: '''[[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این [[معجزه]] جاودانه است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> [[قرآن کریم]] [[سند]] [[شریعت]] جاودان [[اسلام]] است<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که [[بشر]] در زمینه [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام]] به آن نیاز دارد فرا‌روی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج‌۸، ج‌۱۴، ص‌۲۱۱.</ref>: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه [[قرآنی]] ـ‌ چه از‌ لحاظ [[نظم]] و چه از لحاظ محتوا‌ ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] می‌گوید: الفاظ [[قرآن]] همه آنچه را که به [[هدایت]] [[انسان‌ها]] مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از [[روایات]] می‌توان گفت [[قرآن]] بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا [[روز قیامت]] خواهد بود در [[قرآن]] وجود‌دارد<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''برخورداری از [[معجزه جاوید]]: '''[[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این [[معجزه]] جاودانه است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> [[قرآن کریم]] [[سند]] [[شریعت]] جاودان [[اسلام]] است<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که [[بشر]] در زمینه [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام]] به آن نیاز دارد فرا‌روی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج‌۸، ج‌۱۴، ص‌۲۱۱.</ref>: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه [[قرآنی]] ـ‌ چه از‌ لحاظ [[نظم]] و چه از لحاظ محتوا‌ ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص‌۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] می‌گوید: الفاظ [[قرآن]] همه آنچه را که به [[هدایت]] [[انسان‌ها]] مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از [[روایات]] می‌توان گفت [[قرآن]] بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا [[روز قیامت]] خواهد بود در [[قرآن]] وجود‌دارد<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[دعوت به تعقل]] و [[دعوت به تفکر|تفکر]]: '''در متون [[اسلامی]]، اعم از [[قرآن]] و [[روایات]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] اهمیت فراوانی داده شده است. در [[قرآن]] واژه‌های "[[عقل]]"، "[[فکر]]" و "نظر" و مشتقات آنها در مواردی متعدد مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد پس از طرح [[معارف]] [[اسلام]] [[انسان‌ها]] به [[تفکر]] و [[تعقل]] فرا خوانده شده‌اند و [[قرآن]] افزون بر آنکه بر ادعاهای خویش [[دلیل عقلی]] می‌آورد و به روشنی [[استدلال]] می‌کند از [[منکران]] و [[دشمنان]] نیز [[برهان]] طلب کرده: {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی  دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۱.</ref>، بدترین موجودات را جنبنده‌ای می‌داند که [[تعقل]] نمی‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}<ref> بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند؛ سوره انفال، آیه: ۲۲.</ref> در کتب [[روایی]] نیز [[احادیث]] فراوانی در اهمیت [[جایگاه]] [[عقل]] دیده می‌شود و در [[جوامع حدیثی]] [[شیعه]]، اولین فصل به همین امر اختصاص یافته است، درحالی‌که بسیاری از مکاتب و [[ادیان]] در قلمرو [[ایمان]]، برای [[عقل]] [[حق]] مداخله قائل نیستند<ref>انسان کامل، ص‌۸۵‌ـ‌۹۲.</ref>. بر اثر این ویژگی هرجا [[معارف اسلامی]] به‌صورت روشن و دقیق برای قلبهای [[پاک]] و عقلهای غیر [[آلوده]] به [[شبهات]] طرح گردیده پذیرفته شده و همین، از عوامل [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]] در [[جهان]] است. [[اسلام]] هیچ گاه برای گشودن قلبها [[نیازمند]] [[زور]] و [[اجبار]] نبوده است؛ اما متأسفانه برخی [[مستشرقان]] بدون توجه به این واقعیت ونیز بدون تتبع و بررسی کافی در [[تاریخ اسلام]] ادعا کرده‌اند که [[گسترش اسلام]] با [[جنگ]] و [[خونریزی]] بوده و [[اسلام]] [[دین]] [[شمشیر]] است. [[علامه طباطبایی]] با طرح این مسئله که [[جنگ]] در [[اسلام]] تنها هنگام [[اضطرار]] روا دانسته شده، به [[تبیین]] [[حکمت]] [[تشریع]] آن پرداخته است. به [[عقیده]] ایشان چون برنامه‌های [[توحیدی]] [[اسلام]] و [[قرآن]] متضمن [[سعادت]] [[بشر]] است، هر [[انسانی]] [[حق]] دارد از [[سعادت]] خویش [[دفاع]] کند و ازاین‌رو اگر در زمانی [[حفظ اسلام]] بر [[دفاع]] مسلحانه متوقف باشد این امر رواست. البته [[اسلام]] با [[حفظ]] [[اعتدال]] و مرحله به مرحله، اجازه [[دفاع]] از حدود [[اسلام]] و [[حفظ]] [[عقاید]] و [[اعراض]] و جانها و [[اموال]] را می‌دهد و چنین [[دفاعی]] در میان همه [[ملل]] و [[اقوام]] پذیرفته شده است و ادعای نبودن [[جنگ]] در سایر [[شرایع]] خلاف [[آیه]] ۱۴۶ [[سوره]] آل‌عمران است: {{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ }}<ref> و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۶.</ref> و جای شگفتی است که کسانی که [[اسلام]] را به سبب [[دفاع]] از [[توحید]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] و [[تطهیر]] [[جهان]] از [[فساد]]، به [[خشونت]] متهم می‌کنند خود برای [[دفاع]] از [[خرافات]] و هیئت بطلمیوس "بطلیموس" و [[فلسفه]] اسکولاستیک بسیاری از [[دانشمندان]] را مجازات کرده و کشته‌اند و خود بی‌جهت [[جنگ‌های صلیبی]] را به راه انداخته‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص۶۷‌ـ‌۶۸؛ ج‌۴، ص۱۶۲‌ـ‌۱۶۳.</ref>. برخی [[مفسران]] نیز با [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> بر این عقیده‌اند که پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[مسلمانان]] چنان نیرومند نبودند که با [[جنگ]] [[اسلام]] را [[ترویج]] کنند و پس از آن هم به [[حکم]] این [[آیه]] اجازه چنین کاری را نداشتند<ref>المنیر، ج‌۳، ص‌۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[دعوت به تعقل]] و [[دعوت به تفکر|تفکر]]: '''در متون [[اسلامی]]، اعم از [[قرآن]] و [[روایات]] به [[تعقل]] و [[تفکر]] اهمیت فراوانی داده شده است. در [[قرآن]] واژه‌های "[[عقل]]"، "[[فکر]]" و "نظر" و مشتقات آنها در مواردی متعدد مورد استفاده قرار گرفته است. در بسیاری از موارد پس از طرح [[معارف]] [[اسلام]] [[انسان‌ها]] به [[تفکر]] و [[تعقل]] فرا خوانده شده‌اند و [[قرآن]] افزون بر آنکه بر ادعاهای خویش [[دلیل عقلی]] می‌آورد و به روشنی [[استدلال]] می‌کند از [[منکران]] و [[دشمنان]] نیز [[برهان]] طلب کرده: {{متن قرآن|وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ}}<ref> و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمی‌آید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست می‌گویید هر برهانی  دارید بیاورید؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۱.</ref>، بدترین موجودات را جنبنده‌ای می‌داند که [[تعقل]] نمی‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}<ref> بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند؛ سوره انفال، آیه: ۲۲.</ref> در کتب [[روایی]] نیز [[احادیث]] فراوانی در اهمیت [[جایگاه]] [[عقل]] دیده می‌شود و در [[جوامع حدیثی]] [[شیعه]]، اولین فصل به همین امر اختصاص یافته است، درحالی‌که بسیاری از مکاتب و [[ادیان]] در قلمرو [[ایمان]]، برای [[عقل]] [[حق]] مداخله قائل نیستند<ref>انسان کامل، ص‌۸۵‌ـ‌۹۲.</ref>. بر اثر این ویژگی هرجا [[معارف اسلامی]] به‌صورت روشن و دقیق برای قلبهای [[پاک]] و عقلهای غیر [[آلوده]] به [[شبهات]] طرح گردیده پذیرفته شده و همین، از عوامل [[پیشرفت]] سریع [[اسلام]] در [[جهان]] است. [[اسلام]] هیچ گاه برای گشودن قلبها [[نیازمند]] [[زور]] و [[اجبار]] نبوده است؛ اما متأسفانه برخی [[مستشرقان]] بدون توجه به این واقعیت ونیز بدون تتبع و بررسی کافی در [[تاریخ اسلام]] ادعا کرده‌اند که [[گسترش اسلام]] با [[جنگ]] و [[خونریزی]] بوده و [[اسلام]] [[دین]] [[شمشیر]] است. [[علامه طباطبایی]] با طرح این مسئله که [[جنگ]] در [[اسلام]] تنها هنگام [[اضطرار]] روا دانسته شده، به تبیین [[حکمت]] [[تشریع]] آن پرداخته است. به [[عقیده]] ایشان چون برنامه‌های [[توحیدی]] [[اسلام]] و [[قرآن]] متضمن [[سعادت]] [[بشر]] است، هر [[انسانی]] [[حق]] دارد از [[سعادت]] خویش [[دفاع]] کند و ازاین‌رو اگر در زمانی [[حفظ اسلام]] بر [[دفاع]] مسلحانه متوقف باشد این امر رواست. البته [[اسلام]] با [[حفظ]] [[اعتدال]] و مرحله به مرحله، اجازه [[دفاع]] از حدود [[اسلام]] و [[حفظ]] [[عقاید]] و [[اعراض]] و جانها و [[اموال]] را می‌دهد و چنین [[دفاعی]] در میان همه [[ملل]] و [[اقوام]] پذیرفته شده است و ادعای نبودن [[جنگ]] در سایر [[شرایع]] خلاف [[آیه]] ۱۴۶ [[سوره]] آل‌عمران است: {{متن قرآن|وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ }}<ref> و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۴۶.</ref> و جای شگفتی است که کسانی که [[اسلام]] را به سبب [[دفاع]] از [[توحید]] و [[سعادت]] [[انسان‌ها]] و [[تطهیر]] [[جهان]] از [[فساد]]، به [[خشونت]] متهم می‌کنند خود برای [[دفاع]] از [[خرافات]] و هیئت بطلمیوس "بطلیموس" و [[فلسفه]] اسکولاستیک بسیاری از [[دانشمندان]] را مجازات کرده و کشته‌اند و خود بی‌جهت [[جنگ‌های صلیبی]] را به راه انداخته‌اند<ref>المیزان، ج۲، ص۶۷‌ـ‌۶۸؛ ج‌۴، ص۱۶۲‌ـ‌۱۶۳.</ref>. برخی [[مفسران]] نیز با [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۶.</ref> بر این عقیده‌اند که پیش از [[نزول]] این [[آیه]] [[مسلمانان]] چنان نیرومند نبودند که با [[جنگ]] [[اسلام]] را [[ترویج]] کنند و پس از آن هم به [[حکم]] این [[آیه]] اجازه چنین کاری را نداشتند<ref>المنیر، ج‌۳، ص‌۲۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[ترغیب به علم]] و [[ترغیب به معرفت|معرفت]]: '''در [[دین اسلام]] توجه ویژه‌ای به [[علم]] و [[معرفت]] شده است. برخی [[مفسران]] بر این باورند که [[تجلیل]] و احترامی که [[اسلام]] از [[علم]] و [[معرفت]] کرده و تحریص و ترغیبی که در تحصیل آن به‌کار بسته در هیچ آیینی اعم از آیینهای آسمانی و غیر آسمانی یافت نمی‌شود. [[قرآن]] هیچ‌گاه دانایان و غیر دانایان را یکسان نمی‌داند: {{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref> آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛ سوره زمر، آیه: ۹.</ref> و [[پیروان]] خویش را از [[پیروی]] [[ظن]] و [[گمان]] باز می‌دارد: {{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً}}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref><ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۷‌ـ‌۲۸؛ تفسیر مراغی، ج‌۱۵، ص‌۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[ترغیب به علم]] و [[ترغیب به معرفت|معرفت]]: '''در [[دین اسلام]] توجه ویژه‌ای به [[علم]] و [[معرفت]] شده است. برخی [[مفسران]] بر این باورند که [[تجلیل]] و احترامی که [[اسلام]] از [[علم]] و [[معرفت]] کرده و تحریص و ترغیبی که در تحصیل آن به‌کار بسته در هیچ آیینی اعم از آیینهای آسمانی و غیر آسمانی یافت نمی‌شود. [[قرآن]] هیچ‌گاه دانایان و غیر دانایان را یکسان نمی‌داند: {{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref> آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند؛ سوره زمر، آیه: ۹.</ref> و [[پیروان]] خویش را از [[پیروی]] [[ظن]] و [[گمان]] باز می‌دارد: {{متن قرآن|وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً}}<ref> و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید؛ سوره اسراء، آیه: ۳۶.</ref><ref>محمد در آینه اسلام، ص۲۷‌ـ‌۲۸؛ تفسیر مراغی، ج‌۱۵، ص‌۴۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[جمع بین زندگی دنیوی و اخروی]]: '''[[اسلام]] اصالت را به [[زندگی]] [[اخروی]] می‌دهد؛ ولی [[زندگی دنیوی]] را نیز مقدمه [[حیات]] [[اخروی]] و [[جایگاه]] کسب [[کمالات انسانی]] دانسته، برای آن اهمیت قائل است. [[دنیا]] و [[آخرت]] آن گونه که در [[اسلام]] با‌هم جمع شده، در هیچ [[شریعت]] و آیینی جمع نشده است <ref>محمد در آینه اسلام، ص‌۲۰‌ـ‌۲۵؛ المنیر، ج‌۳، ص‌۱۶۸‌ـ‌۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]]، [[جهان هستی]] برای [[انسان]] مسخر شده است. این مطلب در برخی [[آیات]] به‌صورت کلی آمده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتی‌ها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید.و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۲- ۱۳.</ref> و در برخی [[آیات]] بر موارد جزئی تأکید شده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ }}<ref> خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید.و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۲- ۳۳.</ref>. در آیاتی از [[قرآن]] بر [[مال]] واژه "خیر" اطلاق شده<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۴۳۹.</ref>{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref> بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>، {{متن قرآن|لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}}<ref> رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۲.</ref> و آیاتی خرید و فروش را طلب "[[فضل]]" [[الهی]] دانسته است: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}<ref> بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همان‌گونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بی‌گمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۸.</ref><ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۷۹.</ref> در آیه‌ای نیز آمده است که چه کسی [[زینت]] [[الهی]] و روزیهای [[پاکیزه]] را [[حرام]] کرده است؟{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref> بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم؛ سوره اعراف، آیه: ۳۲.</ref>. [[قرآن]] به [[مسلمانان]] توصیه می‌کند: هم در پی [[صلاح]] [[اخروی]] خویش باشند و هم [[سعادت دنیوی]] را بطلبند: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref> پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! (هر چه می‌خواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهره‌ای نیست.و از ایشان کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۰- ۲۰۱.</ref>. برخی [[مفسران]] در ذیل [[آیه]] ۳۲ [[سوره اعراف]]، پس از بیان برنامه [[اسلام]] در [[زندگی دنیوی]]، عامل اصلی [[مجد]] و [[شکوه]] [[تمدن اسلامی]] را در برهه‌ای از [[تاریخ]]، [[تشویق]] [[اسلام]] به بهره‌گیری از نیروی [[عقل]] در جهت توسعه [[مصالح دنیوی]] و [[عمل]] [[مسلمانان]] به این توصیه‌ها و نیز فتاوای [[عالمان]] به [[وجوب]] [[تعلیم و تعلّم]] [[فنون]] و صناعات مورد نیاز [[جامعه]] می‌دانند و به [[عقیده]] ایشان آنچه که باعث توقف و [[رجوع]] این [[تمدن]] به قهقهرا گردیده [[نفوذ]] [[افکار]] افراطی گروهی بوده که [[زهد]] و [[توکل]] را به اهمال [[مصالح دنیوی]] [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>المنیر، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.</ref>. این [[فکر]] در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نیز با عنوان "[[رهبانیت]]" مطرح شد و [[نبی اکرم]]{{صل}} در مواردی متعدد با آن [[مخالفت]] کرد<ref>النهایه، ج‌۲، ص‌۲۸۰‌ـ‌۲۸۱؛ بحار الانوار، ج‌۱، ص‌۲۰۶؛ الفصول المهمه، ج‌۱، ص‌۶۹۲.</ref>. [[مفسران]] در ذیل بعضی از [[آیات]] به ذکر این موارد پرداخته‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص۱۷۱‌ـ‌۱۷۲.</ref>. در [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این [[مخالفت]] به چشم می‌خورد<ref>الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹۴‌ـ‌۴۹۶.</ref> [[مذمت]] [[قرآن کریم]] از [[دنیا]] نیز در مواردی است که [[انسان]] به‌گونه‌ای مجذوب [[زندگی دنیوی]] شود که از [[خدا]] و [[آخرت]] [[غافل]] شده، آن را بر معنویات و [[زندگی]] [[اخروی]] ترجیح دهد<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۱۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#'''[[جمع بین زندگی دنیوی و اخروی]]: '''[[اسلام]] اصالت را به [[زندگی]] [[اخروی]] می‌دهد؛ ولی [[زندگی دنیوی]] را نیز مقدمه [[حیات]] [[اخروی]] و [[جایگاه]] کسب [[کمالات انسانی]] دانسته، برای آن اهمیت قائل است. [[دنیا]] و [[آخرت]] آن گونه که در [[اسلام]] با‌هم جمع شده، در هیچ [[شریعت]] و آیینی جمع نشده است <ref>محمد در آینه اسلام، ص‌۲۰‌ـ‌۲۵؛ المنیر، ج‌۳، ص‌۱۶۸‌ـ‌۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]]، [[جهان هستی]] برای [[انسان]] مسخر شده است. این مطلب در برخی [[آیات]] به‌صورت کلی آمده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref> خداوند، همان است که دریا را برای شما رام کرد تا کشتی‌ها در آن به فرمان وی روان گردند و تا شما از بخشش وی (روزی) به دست آورید و باشد که سپاس گزارید.و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند؛ سوره جاثیه، آیه: ۱۲- ۱۳.</ref> و در برخی [[آیات]] بر موارد جزئی تأکید شده است: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنَ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ }}<ref> خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید.و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۲- ۳۳.</ref>. در آیاتی از [[قرآن]] بر [[مال]] واژه "خیر" اطلاق شده<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۴۳۹.</ref>{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref> بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.</ref>، {{متن قرآن|لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ}}<ref> رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید؛ سوره بقره، آیه: ۲۷۲.</ref> و آیاتی خرید و فروش را طلب "[[فضل]]" [[الهی]] دانسته است: {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ}}<ref> بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همان‌گونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بی‌گمان پیش از آن از گمراهان بودید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۸.</ref><ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۷۹.</ref> در آیه‌ای نیز آمده است که چه کسی [[زینت]] [[الهی]] و روزیهای [[پاکیزه]] را [[حرام]] کرده است؟{{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref> بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم؛ سوره اعراف، آیه: ۳۲.</ref>. [[قرآن]] به [[مسلمانان]] توصیه می‌کند: هم در پی [[صلاح]] [[اخروی]] خویش باشند و هم [[سعادت دنیوی]] را بطلبند: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref> پس چون آیین‌های ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! (هر چه می‌خواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهره‌ای نیست.و از ایشان کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار؛ سوره بقره، آیه: ۲۰۰- ۲۰۱.</ref>. برخی [[مفسران]] در ذیل [[آیه]] ۳۲ [[سوره اعراف]]، پس از بیان برنامه [[اسلام]] در [[زندگی دنیوی]]، عامل اصلی [[مجد]] و [[شکوه]] [[تمدن اسلامی]] را در برهه‌ای از [[تاریخ]]، [[تشویق]] [[اسلام]] به بهره‌گیری از نیروی [[عقل]] در جهت توسعه [[مصالح دنیوی]] و [[عمل]] [[مسلمانان]] به این توصیه‌ها و نیز فتاوای [[عالمان]] به [[وجوب]] [[تعلیم و تعلّم]] [[فنون]] و صناعات مورد نیاز [[جامعه]] می‌دانند و به [[عقیده]] ایشان آنچه که باعث توقف و [[رجوع]] این [[تمدن]] به قهقهرا گردیده [[نفوذ]] [[افکار]] افراطی گروهی بوده که [[زهد]] و [[توکل]] را به اهمال [[مصالح دنیوی]] [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>المنیر، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۹؛ ج‌۸، ص‌۱۸۸‌ـ‌۱۸۹.</ref>. این [[فکر]] در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نیز با عنوان "[[رهبانیت]]" مطرح شد و [[نبی اکرم]]{{صل}} در مواردی متعدد با آن [[مخالفت]] کرد<ref>النهایه، ج‌۲، ص‌۲۸۰‌ـ‌۲۸۱؛ بحار الانوار، ج‌۱، ص‌۲۰۶؛ الفصول المهمه، ج‌۱، ص‌۶۹۲.</ref>. [[مفسران]] در ذیل بعضی از [[آیات]] به ذکر این موارد پرداخته‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص۱۷۱‌ـ‌۱۷۲.</ref>. در [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این [[مخالفت]] به چشم می‌خورد<ref>الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹۴‌ـ‌۴۹۶.</ref> [[مذمت]] [[قرآن کریم]] از [[دنیا]] نیز در مواردی است که [[انسان]] به‌گونه‌ای مجذوب [[زندگی دنیوی]] شود که از [[خدا]] و [[آخرت]] [[غافل]] شده، آن را بر معنویات و [[زندگی]] [[اخروی]] ترجیح دهد<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۱۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش