پرش به محتوا

علم: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۶۵: خط ۶۵:
# [[پیامبر]] دارای [[علمی]] عطا شده از جانب [[خداوند]] و موظف به عمل بر اساس [[آگاهی]] داده شده از طرف [[خدا]] و دوری از عمل بر اساس [[هواهای نفسانی]] و گمان‌های دیگران که اگر چنین کند از [[ستمگران]] خواهد شد {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} به سیاق [[آیات]]، این خطاب تهدیدآمیز و شدید، راجع به مسئله [[قبله]] است. این [[تهدید]] متوجه کسی است که هیچ‌گاه [[پیروی]] از هوای دیگران و خواست خود نمی‌نمود - و همیشه، به خصوص راجع به [[قبله]] چشم به [[آسمان]] [[وحی]] دوخته بود: {{متن قرآن|قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ}} - تا [[پیروان]] او و [[پیشوایان]] آیینش - پس از علم به [[حق]] و تشخیص آن، از هواهای امتیازجویان و عوام [[پیروی]] ننمایند - و در گفتن [[حق]] و عمل به آن صریح و [[قاطع]] باشند. چه رسد به اینکه هواهای هواپرستان را به رنگ [[دین]] درآورند و زیر سرپوش [[مصلحت اندیشی]] آنها را توجیه و [[اثبات]] کنند. [[حق]] از جانب [[پروردگار]] و برای [[تربیت]] و [[رشد]] [[خلق]]، و سوای آن هوا و [[باطل]] و [[ستم]] است {{متن قرآن|إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>پرتوی ازقرآن، ج۲، ص۹.</ref>؛
# [[پیامبر]] دارای [[علمی]] عطا شده از جانب [[خداوند]] و موظف به عمل بر اساس [[آگاهی]] داده شده از طرف [[خدا]] و دوری از عمل بر اساس [[هواهای نفسانی]] و گمان‌های دیگران که اگر چنین کند از [[ستمگران]] خواهد شد {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} به سیاق [[آیات]]، این خطاب تهدیدآمیز و شدید، راجع به مسئله [[قبله]] است. این [[تهدید]] متوجه کسی است که هیچ‌گاه [[پیروی]] از هوای دیگران و خواست خود نمی‌نمود - و همیشه، به خصوص راجع به [[قبله]] چشم به [[آسمان]] [[وحی]] دوخته بود: {{متن قرآن|قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ}} - تا [[پیروان]] او و [[پیشوایان]] آیینش - پس از علم به [[حق]] و تشخیص آن، از هواهای امتیازجویان و عوام [[پیروی]] ننمایند - و در گفتن [[حق]] و عمل به آن صریح و [[قاطع]] باشند. چه رسد به اینکه هواهای هواپرستان را به رنگ [[دین]] درآورند و زیر سرپوش [[مصلحت اندیشی]] آنها را توجیه و [[اثبات]] کنند. [[حق]] از جانب [[پروردگار]] و برای [[تربیت]] و [[رشد]] [[خلق]]، و سوای آن هوا و [[باطل]] و [[ستم]] است {{متن قرآن|إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>پرتوی ازقرآن، ج۲، ص۹.</ref>؛
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید بعد از آن‌که [[حق]] از سوی پروردگارت بیان شده و علم [[یقین]] - درباره [[مسیح]] - به تو رسیده و آن را دریافته‌ای {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ}} باز کسانی با تو در آن به [[محاجه]] و [[ستیز]] برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما [[فرزندان]] خود را [[دعوت]] می‌کنیم و شما هم [[فرزندان]] خود را، ما [[زنان]] خویش را [[دعوت]] می‌نماییم، شما هم [[زنان]] خود را، ما از [[نفوس]] خود کسانی که به منزله [[جان]] هستند [[دعوت]] می‌کنیم، شما هم از [[نفوس]] خود [[دعوت]] کنید، {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} سپس [[مباهله]] می‌کنیم و [[لعنت خدا]] را بر دروغ‌گویان قرار می‌دهیم {{متن قرآن|ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}؛
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید بعد از آن‌که [[حق]] از سوی پروردگارت بیان شده و علم [[یقین]] - درباره [[مسیح]] - به تو رسیده و آن را دریافته‌ای {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ}} باز کسانی با تو در آن به [[محاجه]] و [[ستیز]] برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما [[فرزندان]] خود را [[دعوت]] می‌کنیم و شما هم [[فرزندان]] خود را، ما [[زنان]] خویش را [[دعوت]] می‌نماییم، شما هم [[زنان]] خود را، ما از [[نفوس]] خود کسانی که به منزله [[جان]] هستند [[دعوت]] می‌کنیم، شما هم از [[نفوس]] خود [[دعوت]] کنید، {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ}} سپس [[مباهله]] می‌کنیم و [[لعنت خدا]] را بر دروغ‌گویان قرار می‌دهیم {{متن قرآن|ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}؛
# [[خداوند]] میگوید این چنین ما [[آیات]] و دلائل را در شکل‌های گوناگون و قیافه‌های مختلف بیان کردیم {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ}} ولی جمعی به [[مخالفت]] برخاستند و بدون مطالعه و هیچ‌گونه [[دلیل]]، گفتند این درس‌ها را از دیگران از [[یهود]] و [[نصاری]] و کتاب‌های آنها فرا گرفته‌ای {{متن قرآن|وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ}} ولی جمع دیگری که [[آمادگی]] [[پذیرش]] [[حق]] را دارند، و عالم و آگاهند، به [[وسیله]] آن چهره [[حقیقت]] را می‌بینند و می‌پذیرند {{متن قرآن|وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}} و این [[آیه]] به این نکته توجه میدهد که بیان [[آیات]] در قلمرو [[وحی]] و [[علم الهی]] است که [[خدا]] به [[پیامبر]] آموخته و سخن [[مخالفان]] [[دعوت]] بی‌پایه و اساس است و بدون مبنای [[علمی]] و [[آگاهی]] و [[تهمت]] به [[پیامبر]]{{صل}} از نظر [[فراگیری]] تعلیماتش از [[یهود]] و [[نصاری]]، مطلبی است که بارها از طرف [[مشرکان]] عنوان شد و هنوز هم [[مخالفان]] لجوج آن را تعقیب می‌کنند: در حالی که اصولاً در محیط [[جزیره عربستان]]، درس و [[مکتب]] و [[علمی]] نبود که [[پیامبر]]{{صل}} آن را فرا گیرد، و مسافرت‌های [[پیامبر]]{{صل}} به خارج شبه جزیره به قدری کوتاه بود که جای این‌گونه احتمال ندارد؛
# [[خداوند]] میگوید این چنین ما [[آیات]] و دلائل را در شکل‌های گوناگون و قیافه‌های مختلف بیان کردیم {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ}} ولی جمعی به [[مخالفت]] برخاستند و بدون مطالعه و هیچ‌گونه [[دلیل]]، گفتند این درس‌ها را از دیگران از [[یهود]] و [[نصاری]] و کتاب‌های آنها فرا گرفته‌ای {{متن قرآن|وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ}} ولی جمع دیگری که [[آمادگی]] [[پذیرش]] [[حق]] را دارند، و عالم و آگاهند، به وسیله آن چهره [[حقیقت]] را می‌بینند و می‌پذیرند {{متن قرآن|وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}} و این [[آیه]] به این نکته توجه میدهد که بیان [[آیات]] در قلمرو [[وحی]] و [[علم الهی]] است که [[خدا]] به [[پیامبر]] آموخته و سخن [[مخالفان]] [[دعوت]] بی‌پایه و اساس است و بدون مبنای [[علمی]] و [[آگاهی]] و [[تهمت]] به [[پیامبر]]{{صل}} از نظر [[فراگیری]] تعلیماتش از [[یهود]] و [[نصاری]]، مطلبی است که بارها از طرف [[مشرکان]] عنوان شد و هنوز هم [[مخالفان]] لجوج آن را تعقیب می‌کنند: در حالی که اصولاً در محیط [[جزیره عربستان]]، درس و [[مکتب]] و [[علمی]] نبود که [[پیامبر]]{{صل}} آن را فرا گیرد، و مسافرت‌های [[پیامبر]]{{صل}} به خارج شبه جزیره به قدری کوتاه بود که جای این‌گونه احتمال ندارد؛
#گروهی از [[منافقان]] نزد [[پیامبر]] آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی [[سوگند]] خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان “تبوک” معذور دارد، و [[پیامبر]] به این عده اجازه داد. [[خداوند]] پیامبرش را مورد [[عتاب]] قرار می‌دهد و می‌گوید: [[خداوند]] تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی که از شرکت در میدان [[جهاد]] خودداری کنند {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ}} چرا نگذاشتی آنها که راست می‌گویند از آنها که [[دروغ]] می‌گویند شناخته شوند و به ماهیت آنها پی بری {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ}} از این [[آیه]] دو نکته استفاده می‌شود یک: برخورد [[پیامبر]] در [[امور اجتماعی]] و با [[مردم]] از طریق [[قلمرو علم]] عادی است و [[علم غیب]] و دانستن‌های ماورایی برای [[قضاوت]] درباره موضوعات کافی نیست، بلکه باید از طریق مدارک عادی وضع آنها روشن گردد، دوم [[هدف]] تنها این نبوده که [[پیامبر]]{{صل}} بداند بلکه ممکن است [[هدف]] این بوده که همه [[مسلمانان]] [[آگاه]] شوند، هر چند روی سخن به [[پیامبر]]{{صل}} است؛
#گروهی از [[منافقان]] نزد [[پیامبر]] آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی [[سوگند]] خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان “تبوک” معذور دارد، و [[پیامبر]] به این عده اجازه داد. [[خداوند]] پیامبرش را مورد [[عتاب]] قرار می‌دهد و می‌گوید: [[خداوند]] تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی که از شرکت در میدان [[جهاد]] خودداری کنند {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ}} چرا نگذاشتی آنها که راست می‌گویند از آنها که [[دروغ]] می‌گویند شناخته شوند و به ماهیت آنها پی بری {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ}} از این [[آیه]] دو نکته استفاده می‌شود یک: برخورد [[پیامبر]] در [[امور اجتماعی]] و با [[مردم]] از طریق [[قلمرو علم]] عادی است و [[علم غیب]] و دانستن‌های ماورایی برای [[قضاوت]] درباره موضوعات کافی نیست، بلکه باید از طریق مدارک عادی وضع آنها روشن گردد، دوم [[هدف]] تنها این نبوده که [[پیامبر]]{{صل}} بداند بلکه ممکن است [[هدف]] این بوده که همه [[مسلمانان]] [[آگاه]] شوند، هر چند روی سخن به [[پیامبر]]{{صل}} است؛
# [[خداوند]] می‌فرماید همان‌گونه که بر [[اهل کتاب]] و [[پیامبران پیشین]] [[کتاب آسمانی]] فرستادیم این [[قرآن]] را نیز بر تو نازل کردیم در حالی که مشتمل بر [[احکام]] روشن و آشکار است {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا}} و [[پیامبر]] دارای [[علمی]] عطا شده از جانب [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ...} } و موظف به عمل به آن علم و دوری از دنباله‌روی و عمل به هواها و دیدگاه‌های منفعت‌طلبانه اهل کتاب دیگران و در آخر آیه خداوند خطاب به پیامبر میگوید: اگر از هوا و هوس‌های آنها بعد از آن‌که حقیقت بر تو آشکار شد پیروی کنی به کیفر الهی مجازات خواهی شد و هیچ‌کس در برابر خدا قدرت حمایت از تو و نگهداریت را نخواهد داشت {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ}} گر چه احتمال [[انحراف]]، مسلماً در [[پیامبر]]{{صل}} با آن [[مقام عصمت]] و [[معرفت]] و [[آگاهی]] وجود نداشته، اما این تعبیر اولاً روشن می‌سازد که [[خدا]] با هیچ‌کس [[ارتباط]] خصوصی و به اصطلاح [[خویشاوندی]] ندارد، و حتی اگر [[پیامبر]]، مقامش والا است به خاطر [[تسلیم]] و [[عبودیت]] و [[ایمان]] و [[استقامت]] او است، ثانیاً تأکیدی است برای دیگران، زیرا جایی که [[پیامبر]]{{صل}} در صورت [[انحراف]] از مسیر [[حق]] و [[گرایش]] به خط [[باطل]]، مصونیتی از مجازات [[الهی]] نداشته باشد حساب دیگران آشکار است؛
# [[خداوند]] می‌فرماید همان‌گونه که بر [[اهل کتاب]] و [[پیامبران پیشین]] [[کتاب آسمانی]] فرستادیم این [[قرآن]] را نیز بر تو نازل کردیم در حالی که مشتمل بر [[احکام]] روشن و آشکار است {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا}} و [[پیامبر]] دارای [[علمی]] عطا شده از جانب [[خداوند]] است {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ...} } و موظف به عمل به آن علم و دوری از دنباله‌روی و عمل به هواها و دیدگاه‌های منفعت‌طلبانه اهل کتاب دیگران و در آخر آیه خداوند خطاب به پیامبر میگوید: اگر از هوا و هوس‌های آنها بعد از آن‌که حقیقت بر تو آشکار شد پیروی کنی به کیفر الهی مجازات خواهی شد و هیچ‌کس در برابر خدا قدرت حمایت از تو و نگهداریت را نخواهد داشت {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ}} گر چه احتمال [[انحراف]]، مسلماً در [[پیامبر]]{{صل}} با آن [[مقام عصمت]] و [[معرفت]] و [[آگاهی]] وجود نداشته، اما این تعبیر اولاً روشن می‌سازد که [[خدا]] با هیچ‌کس [[ارتباط]] خصوصی و به اصطلاح [[خویشاوندی]] ندارد، و حتی اگر [[پیامبر]]، مقامش والا است به خاطر [[تسلیم]] و [[عبودیت]] و [[ایمان]] و [[استقامت]] او است، ثانیاً تأکیدی است برای دیگران، زیرا جایی که [[پیامبر]]{{صل}} در صورت [[انحراف]] از مسیر [[حق]] و [[گرایش]] به خط [[باطل]]، مصونیتی از مجازات [[الهی]] نداشته باشد حساب دیگران آشکار است؛
خط ۸۱: خط ۸۱:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید ما [[نیکوترین]] قصه‌ها را از [[طریق وحی]] و فرستادن این [[قرآن]] برای تو بازگو می‌کنیم {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}} هر چند پیش از آن، از آن [[غافل]] و از بی‌خبران بودی {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}}؛
# [[خداوند]] به [[پیامبر]] میگوید ما [[نیکوترین]] قصه‌ها را از [[طریق وحی]] و فرستادن این [[قرآن]] برای تو بازگو می‌کنیم {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}} هر چند پیش از آن، از آن [[غافل]] و از بی‌خبران بودی {{متن قرآن|نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ}}؛
# [[خداوند]] پیامبرش را مخاطب قرار داده و می‌گوید تو هرگز پیش از این کتابی را نمی‌خواندی و عادت تو [[کتاب]] [[خواندن]] نبود و نمی‌دانستی کتاب چیست و [[ایمان]] کدام است {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ...}}، {{متن قرآن|مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}} و با دست خود چیزی نمی‌نوشتی مبادا دشمنانی که در صدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان تو هستند [[شک و تردید]] کنند و بگویند آن‌چه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه‌برداری از آنهاست {{متن قرآن|وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}} سپس [[خداوند]] می‌فرماید تو پیش از این از کتاب و [[ایمان]] [[آگاه]] نبودی، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به [[وسیله]] آن هر کس از [[بندگان]] خویش را بخواهیم [[هدایت]] می‌کنیم {{متن قرآن|وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا}} این [[لطف خدا]] بود که شامل حال تو شد، و این [[وحی]] آسمانی بر تو نازل گشت و [[ایمان]] به تمام محتوای آن پیدا کردی. در پایان [[آیه]] می‌افزاید: طور مسلّم تو به سوی [[راه مستقیم]] [[مردم]] را [[هدایت]] می‌کنی {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} نه تنها [[قرآن]] نوری برای توست که نوری برای همگان است، و [[وسیله]] هدایتی برای جهانیان به سوی [[صراط مستقیم]]، این یک [[موهبت]] [[عظیم]] [[الهی]] است برای رهروان راه [[حق]] و [[آب]] حیاتی است برای همه تشنه‌کامان.
# [[خداوند]] پیامبرش را مخاطب قرار داده و می‌گوید تو هرگز پیش از این کتابی را نمی‌خواندی و عادت تو [[کتاب]] [[خواندن]] نبود و نمی‌دانستی کتاب چیست و [[ایمان]] کدام است {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ...}}، {{متن قرآن|مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ}} و با دست خود چیزی نمی‌نوشتی مبادا دشمنانی که در صدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان تو هستند [[شک و تردید]] کنند و بگویند آن‌چه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه‌برداری از آنهاست {{متن قرآن|وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}} سپس [[خداوند]] می‌فرماید تو پیش از این از کتاب و [[ایمان]] [[آگاه]] نبودی، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از [[بندگان]] خویش را بخواهیم [[هدایت]] می‌کنیم {{متن قرآن|وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا}} این [[لطف خدا]] بود که شامل حال تو شد، و این [[وحی]] آسمانی بر تو نازل گشت و [[ایمان]] به تمام محتوای آن پیدا کردی. در پایان [[آیه]] می‌افزاید: طور مسلّم تو به سوی [[راه مستقیم]] [[مردم]] را [[هدایت]] می‌کنی {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} نه تنها [[قرآن]] نوری برای توست که نوری برای همگان است، و وسیله هدایتی برای جهانیان به سوی [[صراط مستقیم]]، این یک [[موهبت]] [[عظیم]] [[الهی]] است برای رهروان راه [[حق]] و [[آب]] حیاتی است برای همه تشنه‌کامان.
# [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامیش می‌فرماید ای [[پیامبر]]! هنگامی که [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهید، پس آنان را با عده در زمانی - که [[پاک]] شده‌اند - [[طلاق]] دهید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ}} و عدّه را شمارش کنید؛ {{متن قرآن|وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ}} آنها را از خانه‌هایشان بیرون نرانید و آنان نیز در زمان عدّه بیرون نروند، مگر آن‌که کار [[زشت]] آشکاری به بار آورند؛ {{متن قرآن|لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ}} و اینها مرزهای [[قوانین]] خداست و هرکس از مرزهای [[خدا]] تعدّی کند، پس یقیناً، به خودش [[ستم]] کرده است {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}} و در پایان [[آیه]] ضمن اشاره به [[فلسفه]] عده، و عدم [[خروج]] [[زنان]] از [[خانه]] و اقامتگاه اصلی، می‌فرماید: تو نمی‌دانی {{متن قرآن|لَا تَدْرِي}} شاید [[خداوند]] بعد از این ماجرا وضع تازه و [[وسیله]] اصلاحی فراهم سازد {{متن قرآن|لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا}} با گذشتن زمان، [[طوفان]] [[خشم]] و [[غضب]] که غالباً موجب تصمیم‌های ناگهانی در امر [[طلاق]] و جدایی می‌شود فرو می‌نشیند، و حضور دائمی [[زن]] در [[خانه]] در کنار مرد در مدت عده، و [[یادآوری]] عواقب شوم [[طلاق]]، مخصوصاً در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار [[محبت]] هر یک نسبت به دیگری، [[زمینه‌ساز]] [[رجوع]] می‌گردد، و ابرهای تیره و تار [[دشمنی]] و کدورت را غالباً از [[آسمان]] [[زندگی]] آنها دور می‌سازد؛
# [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] گرامیش می‌فرماید ای [[پیامبر]]! هنگامی که [[زنان]] را [[طلاق]] می‌دهید، پس آنان را با عده در زمانی - که [[پاک]] شده‌اند - [[طلاق]] دهید {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ}} و عدّه را شمارش کنید؛ {{متن قرآن|وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ}} آنها را از خانه‌هایشان بیرون نرانید و آنان نیز در زمان عدّه بیرون نروند، مگر آن‌که کار [[زشت]] آشکاری به بار آورند؛ {{متن قرآن|لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ}} و اینها مرزهای [[قوانین]] خداست و هرکس از مرزهای [[خدا]] تعدّی کند، پس یقیناً، به خودش [[ستم]] کرده است {{متن قرآن|وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}} و در پایان [[آیه]] ضمن اشاره به [[فلسفه]] عده، و عدم [[خروج]] [[زنان]] از [[خانه]] و اقامتگاه اصلی، می‌فرماید: تو نمی‌دانی {{متن قرآن|لَا تَدْرِي}} شاید [[خداوند]] بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحی فراهم سازد {{متن قرآن|لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا}} با گذشتن زمان، [[طوفان]] [[خشم]] و [[غضب]] که غالباً موجب تصمیم‌های ناگهانی در امر [[طلاق]] و جدایی می‌شود فرو می‌نشیند، و حضور دائمی [[زن]] در [[خانه]] در کنار مرد در مدت عده، و [[یادآوری]] عواقب شوم [[طلاق]]، مخصوصاً در آنجا که پای فرزندانی در کار است، و اظهار [[محبت]] هر یک نسبت به دیگری، [[زمینه‌ساز]] [[رجوع]] می‌گردد، و ابرهای تیره و تار [[دشمنی]] و کدورت را غالباً از [[آسمان]] [[زندگی]] آنها دور می‌سازد؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در مقابل [[مخالفان]] [[دعوت]] که از او [[گواهی]] بر [[رسالت]] میخواستند میگوید: بگو همین بس که [[خدا]] میان من و شما [[گواه]] است {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا}} [[بدیهی]] است درمقابل [[علم محدود]] [[مردم]] و [[پیامبر]] هر [[قدر]] [[آگاهی]] [[شاهد]] و [[گواه]] بیشتر باشد [[ارزش]] [[شهادت]] او بیشتر است، لذا بر علم نامحدود [[خداوند]] تأکید می‌کند: خدایی [[گواه]] من است که تمام آن‌چه را در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است می‌داند بدون اینکه چیزی از او پوشیده باشد، و همین [[شهادت]] او، در دلالت بر [[صدق]] دعوی من کافی است. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در مقابل [[مخالفان]] [[دعوت]] که از او [[گواهی]] بر [[رسالت]] میخواستند میگوید: بگو همین بس که [[خدا]] میان من و شما [[گواه]] است {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيدًا}} [[بدیهی]] است درمقابل [[علم محدود]] [[مردم]] و [[پیامبر]] هر [[قدر]] [[آگاهی]] [[شاهد]] و [[گواه]] بیشتر باشد [[ارزش]] [[شهادت]] او بیشتر است، لذا بر علم نامحدود [[خداوند]] تأکید می‌کند: خدایی [[گواه]] من است که تمام آن‌چه را در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است می‌داند بدون اینکه چیزی از او پوشیده باشد، و همین [[شهادت]] او، در دلالت بر [[صدق]] دعوی من کافی است. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در [[حقیقت]] [[مردم]] را هم مورد خطاب قرارداده و می‌گوید از آن‌چه که هیچ [[علمی]] بدان نداری، [[پیروی]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} چرا که گوش و چشم و [[دل]] همگی آنها از آن پرسیده می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}} و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] - [[اعتقادات]]، [[سخن گفتن]]، [[گواهی]] دادن، [[داوری]] کردن - فقط از [[یقین]] و علم [[تبعیت]] کنید نه حدس‌ها و شایعات و توهمات و [[شک]] و [[گمان]] خود. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] از [[پیروی]] و متابعت هر چیزی که بدان علم و [[یقین]] نداریم [[نهی]] می‌کند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است [[پیروی]] [[اعتقاد]] غیر [[علمی]] و همچنین عمل غیر [[علمی]] را شامل گشته و معنایش چنین می‌شود: به چیزی که علم به صحت آن نداری [[معتقد]] مشو، و چیزی را که نمی‌دانی مگو، و کاری را که علم بدان نداری مکن، زیرا همه اینها [[پیروی]] از غیر علم است، [[پیروی]] نکردن از چیزی که بدان علم نداریم و همچنین [[پیروی]] از علم در [[حقیقت]] حکمی است که [[فطرت]] خود [[بشر]] آن را امضاء می‌کند. آری [[انسان]] فطرتاً در مسیر زندگی‌اش - در [[اعتقاد]] و عملش - جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد، او می‌خواهد [[اعتقاد]] و [[علمی]] داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و [[حقیقت]] همین است و بس، و این تنها با [[پیروی]] از علم محقق می‌شود، [[گمان]] و [[شک]] و [[وهم]] چنین خاصیتی ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمی‌توان گفت که عین واقع است. [[انسانی]] که [[سلامت]] [[فطرت]] را از دست نداده و در [[اعتقاد]] خود پیرو آن چیزی است که آن را [[حق]] و واقع در خارج می‌یابد، و در عملش هم آن عملی را می‌کند که خود را در تشخیص آن محق و مصیب می‌بیند، چیزی که هست در آن‌چه که خودش [[قادر]] بر [[تحصیل علم]] هست علم خود را [[پیروی]] می‌کند، و در آن‌چه که خود [[قادر]] نیست مانند پاره‌ای از [[فروع]] [[اعتقادی]] نسبت به بعضی از [[مردم]] و غالب مسائل عملی نسبت به غالب [[مردم]] از [[اهل خبره]] آن مسائل [[تقلید]] می‌کند، آری همان [[فطرت سالم]] او را به [[تقلید]] از علم عالم و متخصص آن فن، وا می‌دارد و علم آن عالم را علم خود می‌داند، و [[پیروی]] از او را در [[حقیقت]] [[پیروی]] از علم خود می‌شمارد، [[شاهد]] این مدعا همان [[اعمال]] [[فطری]] و ارتکازی [[مردم]] است، می‌بینیم که شخصی که راهی را بلد نیست به قول [[راهنما]] [[اعتماد]] نموده و به راه می‌افتد، مریضی که درد و درمان خود را نمی‌شناسد [[کورکورانه]] به [[دستور]] طبیب عمل می‌کند، و ارباب [[حاجت]] به [[اهل]] فن [[صنعت]] مورد احتیاج خود، [[اعتماد]] نموده و به ایشان مراجعه می‌کنند، البته این در صورتی است که به علم و [[معرفت]] آن [[راهنما]] و آن طبیب و آن مهندس و مکانیسین [[اعتماد]] داشته باشد<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>.
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] در [[حقیقت]] [[مردم]] را هم مورد خطاب قرارداده و می‌گوید از آن‌چه که هیچ [[علمی]] بدان نداری، [[پیروی]] مکن {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}} چرا که گوش و چشم و [[دل]] همگی آنها از آن پرسیده می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}} و در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] - [[اعتقادات]]، [[سخن گفتن]]، [[گواهی]] دادن، [[داوری]] کردن - فقط از [[یقین]] و علم [[تبعیت]] کنید نه حدس‌ها و شایعات و توهمات و [[شک]] و [[گمان]] خود. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] از [[پیروی]] و متابعت هر چیزی که بدان علم و [[یقین]] نداریم [[نهی]] می‌کند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است [[پیروی]] [[اعتقاد]] غیر [[علمی]] و همچنین عمل غیر [[علمی]] را شامل گشته و معنایش چنین می‌شود: به چیزی که علم به صحت آن نداری [[معتقد]] مشو، و چیزی را که نمی‌دانی مگو، و کاری را که علم بدان نداری مکن، زیرا همه اینها [[پیروی]] از غیر علم است، [[پیروی]] نکردن از چیزی که بدان علم نداریم و همچنین [[پیروی]] از علم در [[حقیقت]] حکمی است که [[فطرت]] خود [[بشر]] آن را امضاء می‌کند. آری [[انسان]] فطرتاً در مسیر زندگی‌اش - در [[اعتقاد]] و عملش - جز رسیدن به واقع و متن خارج، هدفی ندارد، او می‌خواهد [[اعتقاد]] و [[علمی]] داشته باشد که بتواند قاطعانه بگوید واقع و [[حقیقت]] همین است و بس، و این تنها با [[پیروی]] از علم محقق می‌شود، [[گمان]] و [[شک]] و [[وهم]] چنین خاصیتی ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمی‌توان گفت که عین واقع است. [[انسانی]] که [[سلامت]] [[فطرت]] را از دست نداده و در [[اعتقاد]] خود پیرو آن چیزی است که آن را [[حق]] و واقع در خارج می‌یابد، و در عملش هم آن عملی را می‌کند که خود را در تشخیص آن محق و مصیب می‌بیند، چیزی که هست در آن‌چه که خودش [[قادر]] بر [[تحصیل علم]] هست علم خود را [[پیروی]] می‌کند، و در آن‌چه که خود [[قادر]] نیست مانند پاره‌ای از [[فروع]] [[اعتقادی]] نسبت به بعضی از [[مردم]] و غالب مسائل عملی نسبت به غالب [[مردم]] از [[اهل خبره]] آن مسائل [[تقلید]] می‌کند، آری همان [[فطرت سالم]] او را به [[تقلید]] از علم عالم و متخصص آن فن، وا می‌دارد و علم آن عالم را علم خود می‌داند، و [[پیروی]] از او را در [[حقیقت]] [[پیروی]] از علم خود می‌شمارد، [[شاهد]] این مدعا همان [[اعمال]] [[فطری]] و ارتکازی [[مردم]] است، می‌بینیم که شخصی که راهی را بلد نیست به قول [[راهنما]] [[اعتماد]] نموده و به راه می‌افتد، مریضی که درد و درمان خود را نمی‌شناسد [[کورکورانه]] به [[دستور]] طبیب عمل می‌کند، و ارباب [[حاجت]] به [[اهل]] فن [[صنعت]] مورد احتیاج خود، [[اعتماد]] نموده و به ایشان مراجعه می‌کنند، البته این در صورتی است که به علم و [[معرفت]] آن [[راهنما]] و آن طبیب و آن مهندس و مکانیسین [[اعتماد]] داشته باشد<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۲۶.</ref>.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] در مقابل کسانی که [[سعی]] داشتند با [[فریب]] [[پیامبر]]، بی‌گناهی را متهم کنند و به [[شخصیت اجتماعی]] و [[معنوی]] ایشان آسیب بزنند می‌فرماید: [[خدا]]، کتاب و [[حکمت]] بر تو نازل کرد {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} و آن‌چه را نمی‌دانستی به تو آموخت {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} و در پایان [[آیه]] می‌فرماید: “فضل [[خداوند]] بر تو بسیار بزرگ بوده است” {{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: از ظاهر این [[آیه]] بر می‌آید، آن چیزی که [[عصمت]] به [[وسیله]] آن تحقق می‌یابد و شخص [[معصوم]] به [[وسیله]] آن [[معصوم]] می‌شود نوعی از علم است. [[علمی]] است که نمی‌گذارد صاحبش [[مرتکب معصیت]] و [[خطا]] گردد. و به عبارتی دیگر [[علمی]] است که [[مانع]] از [[ضلالت]] می‌شود. همچنان که (در جای خود مسلم شده) که سایر [[اخلاق پسندیده]] از قبیل [[شجاعت]] و [[عفت]] و سخاء نیز هر کدامش صورتی است [[علمی]] که در نفس صاحبش [[راسخ]] شده و باعث می‌شود آثار آن بروز کند. و [[مانع]] می‌شود از اینکه صاحبش متصف به ضد آن صفات گردد. مثلاً آثار [[جبن]] و تهور و [[خمود]] و [[شره]] و [[بخل]] و [[تبذیر]] از او بروز کند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۲۴.</ref>.
# [[خداوند]] در مقابل کسانی که [[سعی]] داشتند با [[فریب]] [[پیامبر]]، بی‌گناهی را متهم کنند و به [[شخصیت اجتماعی]] و [[معنوی]] ایشان آسیب بزنند می‌فرماید: [[خدا]]، کتاب و [[حکمت]] بر تو نازل کرد {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} و آن‌چه را نمی‌دانستی به تو آموخت {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} و در پایان [[آیه]] می‌فرماید: “فضل [[خداوند]] بر تو بسیار بزرگ بوده است” {{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} [[علامه طباطبایی]] مینویسد: از ظاهر این [[آیه]] بر می‌آید، آن چیزی که [[عصمت]] به وسیله آن تحقق می‌یابد و شخص [[معصوم]] به وسیله آن [[معصوم]] می‌شود نوعی از علم است. [[علمی]] است که نمی‌گذارد صاحبش [[مرتکب معصیت]] و [[خطا]] گردد. و به عبارتی دیگر [[علمی]] است که [[مانع]] از [[ضلالت]] می‌شود. همچنان که (در جای خود مسلم شده) که سایر [[اخلاق پسندیده]] از قبیل [[شجاعت]] و [[عفت]] و سخاء نیز هر کدامش صورتی است [[علمی]] که در نفس صاحبش [[راسخ]] شده و باعث می‌شود آثار آن بروز کند. و [[مانع]] می‌شود از اینکه صاحبش متصف به ضد آن صفات گردد. مثلاً آثار [[جبن]] و تهور و [[خمود]] و [[شره]] و [[بخل]] و [[تبذیر]] از او بروز کند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۲۴.</ref>.
# [[خداوند]] درباره [[منکران]] [[وحی]] می‌فرماید: آنها [[خدا]] را آن چنان‌که [[شایسته]] است نشناختند زیرا گفتند: [[خدا]] هیچ کتابی بر هیچ [[انسانی]] نازل نکرده است {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ}} [[خداوند]] به پیامبرش [[دستور]] می‌دهد که در جواب آنها بگو: “چه کسی کتابی را که [[موسی]] آورد و [[نور]] و [[هدایت]] برای [[مردم]] بود نازل گردانید” {{متن قرآن|قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ}} “همان کتابی که آن را به صفحات پراکنده‌ای تبدیل کرده‌اید، بعضی را که به سود شماست آشکار می‌کنید و بسیاری را که به زبان خود می‌دانید پنهان می‌دارید {{متن قرآن|تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا}} و در این [[کتاب آسمانی]] مطالبی به شما [[تعلیم]] داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن باخبر نبودید و بدون [[تعلیم الهی]] نمی‌توانستید باخبر شوید {{متن قرآن|وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ}} در پایان [[آیه]] به [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد که تنها [[خدا]] را یاد کن و آنها را در [[اباطیل]] و [[لجاجت]] و بازیگری خود رها ساز” زیرا آنها جمعیتی هستند که [[کتاب الهی]] و [[آیات]] او را به [[بازی]] گرفته‌اند {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}؛
# [[خداوند]] درباره [[منکران]] [[وحی]] می‌فرماید: آنها [[خدا]] را آن چنان‌که [[شایسته]] است نشناختند زیرا گفتند: [[خدا]] هیچ کتابی بر هیچ [[انسانی]] نازل نکرده است {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ}} [[خداوند]] به پیامبرش [[دستور]] می‌دهد که در جواب آنها بگو: “چه کسی کتابی را که [[موسی]] آورد و [[نور]] و [[هدایت]] برای [[مردم]] بود نازل گردانید” {{متن قرآن|قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ}} “همان کتابی که آن را به صفحات پراکنده‌ای تبدیل کرده‌اید، بعضی را که به سود شماست آشکار می‌کنید و بسیاری را که به زبان خود می‌دانید پنهان می‌دارید {{متن قرآن|تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا}} و در این [[کتاب آسمانی]] مطالبی به شما [[تعلیم]] داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن باخبر نبودید و بدون [[تعلیم الهی]] نمی‌توانستید باخبر شوید {{متن قرآن|وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ}} در پایان [[آیه]] به [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] می‌دهد که تنها [[خدا]] را یاد کن و آنها را در [[اباطیل]] و [[لجاجت]] و بازیگری خود رها ساز” زیرا آنها جمعیتی هستند که [[کتاب الهی]] و [[آیات]] او را به [[بازی]] گرفته‌اند {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}؛
# [[خداوند]] میگوید این چنین ما [[آیات]] و [[دلایل]] را در شکل‌های گوناگون و قیافه‌های مختلف بیان کردیم {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ}} ولی جمعی به [[مخالفت]] برخاستند و بدون مطالعه و هیچ‌گونه [[دلیل]]، گفتند این درس‌ها را از دیگران از [[یهود]] و [[نصاری]] و کتاب‌های آنها فرا گرفته‌ای {{متن قرآن|وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ}} ولی جمع دیگری که [[آمادگی]] [[پذیرش]] [[حق]] را دارند، و عالم و آگاهند، به‌وسیله آن چهره [[حقیقت]] را می‌بینند و می‌پذیرند که از طرف [[خداوند]] به [[پیامبر]] [[وحی]] گردیده است {{متن قرآن|وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}؛
# [[خداوند]] میگوید این چنین ما [[آیات]] و [[دلایل]] را در شکل‌های گوناگون و قیافه‌های مختلف بیان کردیم {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ}} ولی جمعی به [[مخالفت]] برخاستند و بدون مطالعه و هیچ‌گونه [[دلیل]]، گفتند این درس‌ها را از دیگران از [[یهود]] و [[نصاری]] و کتاب‌های آنها فرا گرفته‌ای {{متن قرآن|وَلِيَقُولُوا دَرَسْتَ}} ولی جمع دیگری که [[آمادگی]] [[پذیرش]] [[حق]] را دارند، و عالم و آگاهند، به‌وسیله آن چهره [[حقیقت]] را می‌بینند و می‌پذیرند که از طرف [[خداوند]] به [[پیامبر]] [[وحی]] گردیده است {{متن قرآن|وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}؛
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
# [[خداوند]] [[پیامبر]] را مخاطب ساخته، می‌فرماید: بگو: آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} نه، یکسان نیستند تنها [[خردمندان]] متذکر می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}} یعنی از این [[تذکر]] تنها کسانی متذکر می‌شوند که صاحبان عقلند، و این جمله در [[مقام]] تعلیل مساوی نبودن دو [[طایفه]] است، می‌فرماید: اینکه گفتیم مساوی نیستند، علتش آن است که اولی به حقایق امور متذکر می‌شود و دومی نمی‌شود، پس برابر نیستند، بلکه آنها که علم دارند بر دیگران رجحان دارند؛
# [[خداوند]] [[پیامبر]] را مخاطب ساخته، می‌فرماید: بگو: آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند {{متن قرآن|قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} نه، یکسان نیستند تنها [[خردمندان]] متذکر می‌شوند {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ}} یعنی از این [[تذکر]] تنها کسانی متذکر می‌شوند که صاحبان عقلند، و این جمله در [[مقام]] تعلیل مساوی نبودن دو [[طایفه]] است، می‌فرماید: اینکه گفتیم مساوی نیستند، علتش آن است که اولی به حقایق امور متذکر می‌شود و دومی نمی‌شود، پس برابر نیستند، بلکه آنها که علم دارند بر دیگران رجحان دارند؛
# علم [[شهودی]] [[پیامبر]] نسبت به برخی حقایق و [[شهود]] ورود [[مسلمانان]] به [[مسجدالحرام]]، در [[آرامش]] و [[امنیت]] کامل “فتح مکه” از سوی [[پیامبر]] در [[رؤیا]] {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ...}}؛
# علم [[شهودی]] [[پیامبر]] نسبت به برخی حقایق و [[شهود]] ورود [[مسلمانان]] به [[مسجدالحرام]]، در [[آرامش]] و [[امنیت]] کامل “فتح مکه” از سوی [[پیامبر]] در [[رؤیا]] {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ...}}؛
# [[خداوند]] می‌فرماید: آن کس که [[قدرت]] عظیمی دارد او را [[تعلیم]] داده است {{متن قرآن|عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}} [[معلم]] [[وحی]] [[خداوند]] است به [[وسیله]] [[جبرائیل]] این [[تعالیم]] را به او داد در حالی که در افق اعلی قرار داشت {{متن قرآن|وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى}} [[قلب]] [[پاک]] او در آن‌چه دید هرگز [[دروغ]] نگفت {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}} و معنا چنین باشد که فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}} [[دروغ]] نگفت به [[رسول خدا]]{{صل}} آن‌چه را که دیده بود. و خلاصه [[رؤیت]] فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}} در آن‌چه که دید رؤیتی صادق بود. و بنابراین، مراد از فؤاد، فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}}، و [[ضمیر]] فاعلی در “رأی” هم به فؤاد آن جناب برمی‌گردد، و [[رؤیت]] هم [[رؤیت]] فؤاد او خواهد بود. و این تازگی ندارد که [[رؤیت]] را که در اصل به معنای دیدن چشم است به فؤاد نسبت داده شود، چون برای [[انسان]] یک نوع [[ادراک شهودی]] هست که ورای ادراک‌هایی است که با یکی از حواس ظاهری و یا [[باطنی]] خود دارد، ادراکی است که نه چشم و گوش و سایر حواس ظاهری واسطه‌اند، و نه تخیل و [[فکر]] و سایر قوای [[باطنی]]، مانند این که [[مشاهده]] می‌کنیم که ما موجودی هستیم که می‌بینیم که در این [[درک]] عیانی و [[شهودی]] نه چشم ما واسطه است و نه [[فکر]] ما، و همچنین از خود می‌بینیم که ما می‌شنویم و می‌بوییم و می‌چشیم و لمس می‌کنیم و [[خیال]] می‌کنیم و [[فکر]] می‌کنیم، که در هیچ یک از این ادراک‌های [[شهودی]] ما با اینکه [[رؤیت]] و [[شهود]] است، اما نه چشمی در کار است و نه هیچ حواس ظاهری و [[باطنی]] دیگر. آری ما همان‌طور که [[محسوسات]] هر یک از این حواس ظاهری و [[باطنی]] را [[درک]] می‌کنیم این را هم [[درک]] می‌کنیم که فلان محسوس را با فلان [[حس]] [[درک]] می‌کنیم، و این [[درک]] دیگر ربطی به آن [[حس]] ندارد، بلکه کار نفس است که [[قرآن کریم]] از آن تعبیر به فؤاد فرموده<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۶.</ref>؛
# [[خداوند]] می‌فرماید: آن کس که [[قدرت]] عظیمی دارد او را [[تعلیم]] داده است {{متن قرآن|عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}} [[معلم]] [[وحی]] [[خداوند]] است به وسیله [[جبرائیل]] این [[تعالیم]] را به او داد در حالی که در افق اعلی قرار داشت {{متن قرآن|وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى}} [[قلب]] [[پاک]] او در آن‌چه دید هرگز [[دروغ]] نگفت {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}} و معنا چنین باشد که فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}} [[دروغ]] نگفت به [[رسول خدا]]{{صل}} آن‌چه را که دیده بود. و خلاصه [[رؤیت]] فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}} در آن‌چه که دید رؤیتی صادق بود. و بنابراین، مراد از فؤاد، فؤاد [[رسول خدا]]{{صل}}، و [[ضمیر]] فاعلی در “رأی” هم به فؤاد آن جناب برمی‌گردد، و [[رؤیت]] هم [[رؤیت]] فؤاد او خواهد بود. و این تازگی ندارد که [[رؤیت]] را که در اصل به معنای دیدن چشم است به فؤاد نسبت داده شود، چون برای [[انسان]] یک نوع [[ادراک شهودی]] هست که ورای ادراک‌هایی است که با یکی از حواس ظاهری و یا [[باطنی]] خود دارد، ادراکی است که نه چشم و گوش و سایر حواس ظاهری واسطه‌اند، و نه تخیل و [[فکر]] و سایر قوای [[باطنی]]، مانند این که [[مشاهده]] می‌کنیم که ما موجودی هستیم که می‌بینیم که در این [[درک]] عیانی و [[شهودی]] نه چشم ما واسطه است و نه [[فکر]] ما، و همچنین از خود می‌بینیم که ما می‌شنویم و می‌بوییم و می‌چشیم و لمس می‌کنیم و [[خیال]] می‌کنیم و [[فکر]] می‌کنیم، که در هیچ یک از این ادراک‌های [[شهودی]] ما با اینکه [[رؤیت]] و [[شهود]] است، اما نه چشمی در کار است و نه هیچ حواس ظاهری و [[باطنی]] دیگر. آری ما همان‌طور که [[محسوسات]] هر یک از این حواس ظاهری و [[باطنی]] را [[درک]] می‌کنیم این را هم [[درک]] می‌کنیم که فلان محسوس را با فلان [[حس]] [[درک]] می‌کنیم، و این [[درک]] دیگر ربطی به آن [[حس]] ندارد، بلکه کار نفس است که [[قرآن کریم]] از آن تعبیر به فؤاد فرموده<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۶.</ref>؛
#در [[سوره الرحمن]] که بیان‌گر انواع [[نعمت‌ها]] و مواهب بزرگ [[الهی]] است و با نام [[مقدس]] - [[رحمن]] - که رمزی از [[رحمت]] واسعه اوست آغاز می‌شود، چرا که اگر صفت - رحمانیت - او نبود این چنین خوان [[نعمت]] را برای [[دوست]] و [[دشمن]] نمی‌گستراند. [[خداوند]] سرآغاز نعمت‌های خود را [[تعلیم]] و [[آموختن]] [[قرآن]] - به [[پیامبر]] و سپس به [[مردم]] توسط ایشان - ذکر می‌کند {{متن قرآن|الرَّحْمَنِ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ}}؛
#در [[سوره الرحمن]] که بیان‌گر انواع [[نعمت‌ها]] و مواهب بزرگ [[الهی]] است و با نام [[مقدس]] - [[رحمن]] - که رمزی از [[رحمت]] واسعه اوست آغاز می‌شود، چرا که اگر صفت - رحمانیت - او نبود این چنین خوان [[نعمت]] را برای [[دوست]] و [[دشمن]] نمی‌گستراند. [[خداوند]] سرآغاز نعمت‌های خود را [[تعلیم]] و [[آموختن]] [[قرآن]] - به [[پیامبر]] و سپس به [[مردم]] توسط ایشان - ذکر می‌کند {{متن قرآن|الرَّحْمَنِ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ}}؛
# علم [[شهودی]] [[پیامبر]] به [[جبرئیل]] و نازل شدن [[وحی]] از طرف [[خداوند]] توسط [[جبرئیل]]: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ}}؛
# علم [[شهودی]] [[پیامبر]] به [[جبرئیل]] و نازل شدن [[وحی]] از طرف [[خداوند]] توسط [[جبرئیل]]: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ}}؛
# [[خداوند]] درآغاز [[وحی]] به [[پیامبر]] می‌فرماید بخوان {{متن قرآن|اقْرَأْ}} به نام پروردگارت که ارجمندترین ارجمندان است {{متن قرآن|اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ}} همان [[پروردگار]] اکرمی که [[دانش‌ها]] را به‌وسیله قلم، یا [[نوشتن]] با قلم را به [[انسان]] آموخت. {{متن قرآن|الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}} و همان [[پروردگار]]، خود یا به [[وسیله]] قلم آموخت، آن‌چه را که [[انسان]] خود نمی‌دانست. {{متن قرآن|عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}} به هر تقدیر نسبت [[تعلیم]] مطلق یا [[تعلیم]] [[کتابت]] به ربک الاکرم، می‌رساند که سرچشمه و اصول [[معارف]] و [[علوم]] و خط و [[ثبت]] آنها، به [[وسیله]] دریافت‌های [[فطری]] و [[وحی]] و [[الهام]] از جانب ربک اکرم و در دوره [[تکامل انسان]] و کمال [[ربوبیت]] بوده. و به‌وسیله قلم و [[نوشتن]] معلومات و دریافت‌ها وسعت یافته و [[ثبت]] شده است. نسخه اصلی و منشأ [[الهامات]] و کشف‌ها، کتاب [[عظیم]] [[خلقت]] و کتاب مرموز [[انسان]] است که به [[قلم]] [[ربوبی]] نوشته شده {{متن قرآن|رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید» سوره علق، آیه ۱-۲.</ref>. و [[انسان]] در مدرسه [[فطرت]] و [[عقل]] [[ادراک]] و [[تکامل]] فردی و [[اجتماعی]]، خود از این دو کتاب و اشارات و رموز آنها درس‌هایی آموخته و تجربه‌هایی اندوخته و به [[انگیزه]] [[حب]] بقاء کوشیده است تا خلاصه‌ای از فراگرفته و دریافت‌ها و فشرده‌ای از تجربه‌های خود را به هر صورت [[ثبت]] و ضبط نماید. تا علائم خطوط [[تکامل]] یافته و [[نوشتن]] آسان شده و راه [[اندیشه]] و [[تفکر]] و ربط با گذشته و [[آینده]] و دیگران بازگردیده و [[اندیشه‌ها]] به سبب نوک قلم به هم پیوسته. خلاصه و محصول [[جوامع]] و تمدن‌ها و نظامات و قدرت‌ها همین آثار و نوشته‌هایی است که نوک قلم آنها را ثابت نموده، و [[اعمال نیک]] و بد و تجربه‌هابی است که باقی گذارده تا راه [[اندیشه]] و [[پیشرفت]] را به روی آیندگان باز نماید و جز آن، همه قدرت‌ها و سرکشی‌ها و ساختمان‌های چشمگیر، چون حبابی محو شده است<ref>پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۸۱.</ref>. و به هر حال تعبیر این [[آیه]] در [[حقیقت]] پاسخی است به [[گفتار پیامبر]]{{صل}} در جواب [[جبرئیل]] که گفت: من قرائت کننده نیستم، یعنی از [[برکت]] [[پروردگار]] فوق‌العاده [[کریم]] و بزرگوار تو [[توانایی]] بر قرائت و [[تلاوت]] داری و [[خداوند]] به تو آموخته است.
# [[خداوند]] درآغاز [[وحی]] به [[پیامبر]] می‌فرماید بخوان {{متن قرآن|اقْرَأْ}} به نام پروردگارت که ارجمندترین ارجمندان است {{متن قرآن|اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ}} همان [[پروردگار]] اکرمی که [[دانش‌ها]] را به‌وسیله قلم، یا [[نوشتن]] با قلم را به [[انسان]] آموخت. {{متن قرآن|الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}} و همان [[پروردگار]]، خود یا به وسیله قلم آموخت، آن‌چه را که [[انسان]] خود نمی‌دانست. {{متن قرآن|عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}} به هر تقدیر نسبت [[تعلیم]] مطلق یا [[تعلیم]] [[کتابت]] به ربک الاکرم، می‌رساند که سرچشمه و اصول [[معارف]] و [[علوم]] و خط و [[ثبت]] آنها، به وسیله دریافت‌های [[فطری]] و [[وحی]] و [[الهام]] از جانب ربک اکرم و در دوره [[تکامل انسان]] و کمال [[ربوبیت]] بوده. و به‌وسیله قلم و [[نوشتن]] معلومات و دریافت‌ها وسعت یافته و [[ثبت]] شده است. نسخه اصلی و منشأ [[الهامات]] و کشف‌ها، کتاب [[عظیم]] [[خلقت]] و کتاب مرموز [[انسان]] است که به [[قلم]] [[ربوبی]] نوشته شده {{متن قرآن|رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید» سوره علق، آیه ۱-۲.</ref>. و [[انسان]] در مدرسه [[فطرت]] و [[عقل]] [[ادراک]] و [[تکامل]] فردی و [[اجتماعی]]، خود از این دو کتاب و اشارات و رموز آنها درس‌هایی آموخته و تجربه‌هایی اندوخته و به [[انگیزه]] [[حب]] بقاء کوشیده است تا خلاصه‌ای از فراگرفته و دریافت‌ها و فشرده‌ای از تجربه‌های خود را به هر صورت [[ثبت]] و ضبط نماید. تا علائم خطوط [[تکامل]] یافته و [[نوشتن]] آسان شده و راه [[اندیشه]] و [[تفکر]] و ربط با گذشته و [[آینده]] و دیگران بازگردیده و [[اندیشه‌ها]] به سبب نوک قلم به هم پیوسته. خلاصه و محصول [[جوامع]] و تمدن‌ها و نظامات و قدرت‌ها همین آثار و نوشته‌هایی است که نوک قلم آنها را ثابت نموده، و [[اعمال نیک]] و بد و تجربه‌هابی است که باقی گذارده تا راه [[اندیشه]] و [[پیشرفت]] را به روی آیندگان باز نماید و جز آن، همه قدرت‌ها و سرکشی‌ها و ساختمان‌های چشمگیر، چون حبابی محو شده است<ref>پرتوی از قرآن، ج۴، ص۱۸۱.</ref>. و به هر حال تعبیر این [[آیه]] در [[حقیقت]] پاسخی است به [[گفتار پیامبر]]{{صل}} در جواب [[جبرئیل]] که گفت: من قرائت کننده نیستم، یعنی از [[برکت]] [[پروردگار]] فوق‌العاده [[کریم]] و بزرگوار تو [[توانایی]] بر قرائت و [[تلاوت]] داری و [[خداوند]] به تو آموخته است.


==برخوردار نبودن [[پیامبر]] از [[علم غیب]]==
==برخوردار نبودن [[پیامبر]] از [[علم غیب]]==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش