پرش به محتوا

ثمود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۲۷۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۷۰: خط ۷۰:
از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] داده‌های دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمی‌برد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره می‌‌کرده‌اند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست.
از زمان زندگی ثمود یاد شده در [[قرآن]] داده‌های دقیقی در دست نیستند. [[عهد عتیق]] نامی از آنان نمی‌برد؛ گویا [[یهودیان]] نیز در پی گزارش سرگذشت ثمود در قرآن و [[پرسش]] [[مشرکان]] درباره آنها به این نکته اشاره می‌‌کرده‌اند و این با توجه به [[شهرت]] نام و سرگذشت ثمود در [[عصر جاهلی]] و بازتاب نسبتاً گسترده آن در قرآن، پرسش برانگیز بوده و هست.


[[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]]{{ع}} و [[قوم]] وی می‌‌رسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد می‌‌داند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عرب‌ها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانسته‌اند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]]{{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان می‌‌پندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شده‌اند تا نام ثمود را با برخی نام‌ها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمین‌ها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالش‌هایی جدی [[روبه]] روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]]{{ع}} و معاصر [[ابراهیم]]{{ع}} بوده‌اند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} ([[اعراف]] / ۷، ۷۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۱) و زمان زندگی آنان را پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌داند. (<= همین مقاله، ادامه همین بخش) [[مورخان]] [[مسلمان]] به اتفاق، [[ثمود]] را از [[قبایل]] نامدار باستانی و از طبقه [[اعراب]] «عاربه» (: عرب‌های اصیلی که پیش از آمدن [[اسماعیل]]{{ع}} ساکن شبه [[جزیره عرب]] بودند) <ref>المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.</ref> و «بائده» (: [[منقرض شده]]) خوانده‌اند،<ref> اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.</ref> بر این اساس، آنان پیش از [[حضرت موسی]]{{ع}} و تدوین تورات می‌‌زیسته‌اند.
[[طبری]] با استناد به اینکه آوازه نام و سرگذشت ثمود در میان [[عرب پیش از اسلام]] و پس از آن به پایه شهرت [[ابراهیم]]{{ع}} و [[قوم]] وی می‌‌رسید، به طور تلویحی عدم گزارش آن در [[تورات]] را از سر تعمد می‌‌داند. <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۶۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۹۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref> [[ابن خلدون]] و برخی دیگر تورات را [[تاریخ]] [[عبرانیان]] و نه تاریخ عمومی [[جهان]] از جمله [[عرب‌ها]] و نپرداختن به آن را طبیعی دانسته‌اند <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۴؛ المفصل، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. جواد [[علی]] با [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ثمود]] در دوره پس از میلاد [[مسیح]]{{ع}}، تدوین [[تورات]] را پیش از [[زمان]] آنان می‌‌پندارد <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref> و سرانجام برخی در کوششی نافرجام بر آن شده‌اند تا نام ثمود را با برخی نام‌ها و [[اقوام]] یادشده در تورات پیوند دهند. بر اساس این دیدگاه واژه ثمود، دگرگون شده همان «سَدوم» (: سمود) است و [[سرزمین‌ها]]، سرگذشت و [[عذاب]] یادشده برای ساکنان سدوم در [[کتاب مقدس]]، بسیار شبیه آن چیزی است که [[قرآن]] برای ثمود گفته است. <ref>ر.ک: المفصل، ج ۱، ۳۳۲ - ۳۳۳؛ پرتوی از قرآن، بخش دوم از جزء آخر، ص ۵۸ - ۶۱.</ref> این دیدگاه با چالش‌هایی جدی [[روبه]] روست؛ از جمله اینکه بر اساس گزارش کتاب مقدس، ساکنان سدوم، [[قوم لوط]]{{ع}} و معاصر [[ابراهیم]]{{ع}} بوده‌اند <ref>کتاب مقدس، پیدایش ۱۹: ۲۳ - ۲۹؛ نیز ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۴۷۱.</ref>، در حالی که قرآن، ثمود را [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیرد» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref> و زمان زندگی آنان را پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌داند. [[مورخان]] [[مسلمان]] به اتفاق، [[ثمود]] را از [[قبایل]] نامدار باستانی و از طبقه [[اعراب]] «عاربه» (: عرب‌های اصیلی که پیش از آمدن [[اسماعیل]]{{ع}} ساکن شبه [[جزیره عرب]] بودند) <ref>المحبر، ص ۳۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۸۶.</ref> و "بائده"<ref>[[منقرض شده]]</ref> خوانده‌اند،<ref> اخبار الطوال، ص ۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۱۸ - ۱۹.</ref> بر این اساس، آنان پیش از [[حضرت موسی]]{{ع}} و تدوین تورات می‌‌زیسته‌اند.


خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم (۷۲۱ ـ ۷۱۵ ق. م.) را در کتیبه‌ها و نوشته‌های آشوری یافته‌اند. از آنان به عنوان یکی از قبایل [[وحشی]] و چادرنشین [[عرب]] یاد شده است که [[دولت]] آشور آنها را [[مطیع]] خود ساخته، به [[شهر]] [[سامره]] در [[فلسطین]] کوچاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.</ref> آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته می‌‌شوند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref> از این گزارش می‌‌توان دریافت که [[ثمود]]، سده‌ها پیش از [[نبرد]] مزبور دارای پیشینه بوده و در [[تاریخ]] حضور داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> از سوی دیگر بر اساس [[تاریخی]] که باستان شناسان برای سنگ نوشته‌های یافت شده از سرزمین‌های منسوب به ثمود، تخمین زده‌اند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن می‌‌زیسته‌اند. البته برخی [[صاحب نظران]]، شماری از کتیبه‌های یادشده را متعلق به [[قرن هفتم]] پیش از میلاد و حتی پیش‌تر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانسته‌اند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشته‌ها به [[قوم ثمود]] را فاقد [[دلیل علمی]] و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان می‌‌داند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> در آثار پلینیوس (plinius (د. ۷۹ م.)) و جغرافیای بطلیموس (نیمه‌های [[قرن دوم]] میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به [[اعتقاد]] [[پژوهشگران]]، آخرین حضور و یادکردی که از آنان [[ثبت]] شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران [[سپاه]] [[روم]] گزارش شده‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشته‌ها و برخی از گزارش‌های تاریخی یادشده،، جواد [[علی]] [[معتقد]] است که ثمودیان پس از میلاد می‌‌زیسته‌اند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در [[شعر]] [[جاهلی]] و آشنایی [[عرب پیش از اسلام]] با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی [[زمان]] [[زندگی]] آنها با عصر [[نزول قرآن]] می‌‌داند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دسته‌بندی [[قبایل عرب]] از نظر قدمت تاریخی به «عاربه» و «مستعربه» (: قبایلی که پس از آمدن [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} به [[حجاز]] و از [[نسل]] او پدید آمدند) را برنمی تابد. به [[گمان]] وی این دسته‌بندی از سوی [[مورخان]] [[مسلمان]] انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار [[عصر جاهلی]] و نیز در منابع [[یهودی]]، [[سریانی]] و یونانی، [[حجت]] موجّه آن است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.</ref> دیدگاهی که [[زمان]] [[زندگی]] ثمودِ یاد شده در [[قرآن]] را پس از میلاد می‌‌داند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و [[تاریخ]] شماری از سنگ نوشته‌های یادشده، با [[روایت]] روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام [[ثمود]] در سخنان [[مؤمن آل فرعون]] آمده است؛ هنگامی که وی از [[تصمیم]] [[فرعون]] برای کشتن [[موسی]]{{ع}} [[آگاه]] شد ([[غافر]] / ۴۰، ۲۶) با [[یادآوری]] برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با [[پیامبران]] خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی{{ع}} و دچار آمدن [[فرعونیان]] به [[سرنوشت]] آنان هشدار داد: «وقالَ الَّذی ءامَنَ یـقَومِ اِنّی اَخافُ عَلَیکُم مِثلَ یَومِ الاَحزاب * مِثلَ دَأبِ قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم».... (غافر / ۴۰، ۳۰ ـ ۳۱) از سوی دیگر این مهم در [[سوره ابراهیم]] / ۱۴، ۸ ـ ۹ نیز به روشنی و از زبان [[حضرت موسی]]{{ع}} تصریح شده است: «و قالَ موسی اِن تَکفُروا اَنتُم ومَن فِی الاَرضِ جَمیعـًا فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ [[حَمید]] * ألم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذینَ مِن قَبلِکُم قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ والَّذینَ مِن بَعدِهِم».... بنابراین دو [[آیه]]، [[قوم ثمود]] به طور [[یقین]] پیش از موسی{{ع}} می‌‌زیسته و [[مصریان]] و [[بنی اسرائیل]] به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بوده‌اند.
خاورشناسان نام ثمود (: thamudi) و گزارش [[شکست]] آنان در [[نبرد]] با آشوریان و به دست سارگون دوم را در کتیبه‌ها و نوشته‌های آشوری یافته‌اند. از آنان به عنوان یکی از قبایل [[وحشی]] و چادرنشین [[عرب]] یاد شده است که [[دولت]] آشور آنها را [[مطیع]] خود ساخته، به [[شهر]] [[سامره]] در [[فلسطین]] کوچاند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.</ref> آنان در منابع کلاسیک با نام thamydenoi , thamyditai , thamudeni , thamudenoiشناخته می‌‌شوند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۴.</ref> از این گزارش می‌‌توان دریافت که [[ثمود]]، سده‌ها پیش از [[نبرد]] مزبور دارای پیشینه بوده و در [[تاریخ]] حضور داشته‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> از سوی دیگر بر اساس [[تاریخی]] که باستان شناسان برای سنگ نوشته‌های یافت شده از سرزمین‌های منسوب به ثمود، تخمین زده‌اند، آنان از دو سده پیش از میلاد تا ۳۰۰ سال پس از آن می‌‌زیسته‌اند. البته برخی [[صاحب نظران]]، شماری از کتیبه‌های یادشده را متعلق به [[قرن هفتم]] پیش از میلاد و حتی پیش‌تر از آن و بیشتر آنها را مربوط به پس از میلاد دانسته‌اند. هوبرت گریمّه (Hubert grimme)، خاورشناس، انتساب این سنگ نوشته‌ها به [[قوم ثمود]] را فاقد [[دلیل علمی]] و بسیاری از آنها را مربوط به مردمانی دیگر از جمله نَبَطیان می‌‌داند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> در آثار پلینیوس (plinius ) و جغرافیای بطلیموس (نیمه‌های [[قرن دوم]] میلادی) نیز از ثمود یاد شده است و سرانجام اینکه به [[اعتقاد]] [[پژوهشگران]]، آخرین حضور و یادکردی که از آنان [[ثبت]] شده مربوط به سده پنجم میلادی است. در این تاریخ گروهی از آنها در شمار سواران [[سپاه]] [[روم]] گزارش شده‌اند. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref> با توجه به تاریخ تخمینی بیشتر سنگ نوشته‌ها و برخی از گزارش‌های تاریخی یادشده،، جواد [[علی]] [[معتقد]] است که ثمودیان پس از میلاد می‌‌زیسته‌اند. وی در استدلالی بس شکننده، یاد کرد ثمود در [[شعر]] [[جاهلی]] و آشنایی [[عرب پیش از اسلام]] با سرگذشت آنان را مؤید ایده خود و نزدیکی [[زمان]] [[زندگی]] آنها با عصر [[نزول قرآن]] می‌‌داند. جواد علی، باستانی بودن قوم ثمود و دسته‌بندی [[قبایل عرب]] از نظر قدمت تاریخی به "عاربه" و "مستعربه"  <ref>قبایلی که پس از آمدن [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} به [[حجاز]] و از [[نسل]] او پدید آمدند.</ref> را برنمی تابد. به [[گمان]] وی این دسته‌بندی از سوی [[مورخان]] [[مسلمان]] انجام گرفته و عدم بازتاب آن در آثار [[عصر جاهلی]] و نیز در منابع [[یهودی]]، [[سریانی]] و یونانی، [[حجت]] موجّه آن است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۵، ۳۰۰، ۳۲۶.</ref> دیدگاهی که [[زمان]] [[زندگی]] ثمودِ یاد شده در [[قرآن]] را پس از میلاد می‌‌داند، افزون بر دیدگاه مشهور مورخان مسلمان، گزارش منابع آشوری و [[تاریخ]] شماری از سنگ نوشته‌های یادشده، با [[روایت]] روشن قرآن نیز سازگار نیست، چرا که از یک سو نام [[ثمود]] در سخنان [[مؤمن آل فرعون]] آمده است؛ هنگامی که وی از [[تصمیم]] [[فرعون]] برای کشتن [[موسی]]{{ع}} [[آگاه]] شد {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ}}<ref>«و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دسته‌ها (ی کفر) بیم دارم» سوره غافر، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> با [[یادآوری]] برخورد ناصواب اقوامی چون عاد و ثمود با [[پیامبران]] خویش به پیامد ناگوار آن اشاره و نسبت به کشتن موسی{{ع}} و دچار آمدن [[فرعونیان]] به [[سرنوشت]] آنان هشدار داد. از سوی دیگر این مهم در {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند  و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۸-۹.</ref> نیز به روشنی و از زبان [[حضرت موسی]]{{ع}} تصریح شده است. بنابراین دو [[آیه]]، [[قوم ثمود]] به طور [[یقین]] پیش از موسی{{ع}} می‌‌زیسته و [[مصریان]] و [[بنی اسرائیل]] به خوبی با نام و سرگذشت آنان آشنا بوده‌اند.
 
افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی [[آیات]]، قوم ثمود حتی پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌زیسته‌اند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند  و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار» سوره ابراهیم، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> به [[اجمال]] می‌‌رساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی{{ع}}، [[اقوام]] دیگری هم می‌‌زیسته‌اند. به قرینه آیاتی دیگر می‌‌توان [[حجت]] آورد که [[قوم ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبران]] پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش [[تورات]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.</ref> برخی [[آیات]] {{متن قرآن|فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاء مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ }}<ref>«آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش و چون روی به سوی مدین نهاد گفت: امید است پروردگارم مرا به راه میانه  رهنمون گردد. و چون به آب مدین رسید بر آن، گروهی را دید که (گوسفندان خود را) آب می‌دادند و کنار آنان دو زن را دید که (گوسفندان خود را از رفتن به سوی آب) دور می‌داشتند.  گفت: شما چه می‌کنید؟ گفتند: ما (به گوسفندان خود) آب نمی‌دهیم تا شبانان (گوسفندان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری کهنسال است» سوره قصص، آیه ۲۱-۲۳.</ref>، [[احادیث]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.</ref> و گزارش‌های [[تاریخی]] و [[تفسیری]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.</ref> [[حضرت شعیب]]{{ع}} معاصر [[موسی]]{{ع}} بوده است. حضرت شعیب{{ع}} در [[انذار]] [[قوم]] خویش به [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، [[هود]] و [[صالح]] ([[ثمود]]) و [[لوط]]{{عم}} و در ادامه برای [[عبرت]] انگیزی بیشتر به [[قرابت]] زمانی [[قوم لوط]] به آنان اشاره می‌‌کند: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ}}<ref>«و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.</ref> بر اساس این [[آیه]]، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن [[حضرت لوط]]{{ع}} با [[ابراهیم]]{{ع}} بدان افزوده شود، می‌‌توان به تأکید گفت که صالح{{ع}} و ثمود پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بوده‌اند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم{{ع}} و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور. می‌‌تواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. [[مورخان]] و [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز [[تاریخ]] [[ثمود]] را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم{{ع}} آورده‌اند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.</ref> البته می‌‌توان میان گزارش [[قرآن]] و روایت‌های تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی یادشده [[آشتی]] برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت [[درستی]] انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، می‌‌توان آن را مربوط به [[نجات]] یافتگان [[ثمود]] دانست که در سده‌های بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان [[فرهنگ]] در مناطق پیرامونی [[زندگی]] کرده‌اند، زیرا [[قرآن]] فقط از [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] خبر می‌‌دهد {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ }}<ref>«آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم پس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح اگر از پیامبرانی عذابی را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور! آنگاه زمین‌لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه‌شان از پا در آمدند» سوره اعراف، آیه ۷۶-۷۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.</ref>؛ ولی [[مؤمنان]] به همراه [[صالح]]{{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند. {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ}}<ref>«آنگاه چون «امر» ما در رسید، صالح و مؤمنان همراه وی را با بخشایشی از نزد خویش (از عذاب) و از خواری آن روز، رهاندیم؛ بی‌گمان پروردگار توست که توانمند پیروزمند است» سوره هود، آیه ۶۶.</ref> و {{متن قرآن|وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«و آنان را که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند رهایی بخشیدیم» سوره فصلت، آیه ۱۸.</ref>


افزون بر آنچه گفته شد، بر پایه برخی [[آیات]]، قوم ثمود حتی پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} می‌‌زیسته‌اند. عبارت «والَّذینَ مِن بَعدِهِم» در دو آیه یاد شده ([[ابراهیم]] / ۱۴، ۹؛ غافر / ۴۰، ۳۱) به [[اجمال]] می‌‌رساند که در عصر پس از ثمود و پیش از موسی{{ع}}، [[اقوام]] دیگری هم می‌‌زیسته‌اند. به قرینه آیاتی دیگر می‌‌توان [[حجت]] آورد که [[قوم ابراهیم]]{{ع}} و [[پیامبران]] پس از وی در این شمارند؛ توضیح اینکه بر اساس گزارش [[تورات]]،<ref>کتاب مقدس، خروج ۲: ۱۶ - ۲۲.</ref> برخی [[آیات]] (نک: [[قصص]] / ۲۸، ۲۱ ـ ۲۳)، [[احادیث]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۴؛ الامالی، ص ۴۴۲.</ref> و گزارش‌های [[تاریخی]] و [[تفسیری]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۳.</ref> [[حضرت شعیب]]{{ع}} معاصر [[موسی]]{{ع}} بوده است. حضرت شعیب{{ع}} در [[انذار]] [[قوم]] خویش به [[سرنوشت]] [[قوم نوح]]، [[هود]] و [[صالح]] ([[ثمود]]) و [[لوط]]{{عم}} و در ادامه برای [[عبرت]] انگیزی بیشتر به [[قرابت]] زمانی [[قوم لوط]] به آنان اشاره می‌‌کند: «و یـقَومِ لا یَجرِمَنَّکُم شِقاقی اَن یُصیبَکُم مِثلُ ما اَصابَ قَومَ نوحٍ اَو قَومَ هودٍ اَو قَومَ صــلِحٍ وما قَومُ لوطٍ مِنکُم بِبَعید». (هود / ۱۱، ۸۹) بر اساس این [[آیه]]، ثمود پیش از قوم لوط بوده است و چون معاصر بودن [[حضرت لوط]]{{ع}} با [[ابراهیم]]{{ع}} بدان افزوده شود، می‌‌توان به تأکید گفت که صالح{{ع}} و ثمود پیش از [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} بوده‌اند. آمدن چندین باره نام ثمود پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم لوط و ابراهیم{{ع}} و شرح سرگذشت هر یک به ترتیب مذکور ([[توبه]] / ۹۰ ـ ۷۰؛ [[اعراف]] / ۷، ۵۹ ـ ۸۰: هود / ۱۱، ۲۵ ـ ۷۰) می‌‌تواند مؤید دیگری بر ترتیب تاریخی یاد شده باشد. [[مورخان]] و [[مفسّران]] [[مسلمان]] نیز [[تاریخ]] [[ثمود]] را پس از قوم نوح و عاد و پیش از قوم ابراهیم{{ع}} آورده‌اند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲ - ۲۳؛ تاریخ این خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۳۷.</ref> البته می‌‌توان میان گزارش [[قرآن]] و روایت‌های تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی یادشده [[آشتی]] برقرار ساخت؛ با این توضیح که در صورت [[درستی]] انتساب و تاریخ مستندات دیدگاه دوم، می‌‌توان آن را مربوط به [[نجات]] یافتگان [[ثمود]] دانست که در سده‌های بعد رو به گسترش نهاده و گاه با نامی دیگر ولی با همان [[فرهنگ]] در مناطق پیرامونی [[زندگی]] کرده‌اند، زیرا [[قرآن]] فقط از [[هلاکت]] [[کافران]] [[قوم]] خبر می‌‌دهد ([[اعراف]] / ۷، ۷۶ ـ ۷۸؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷)؛ ولی [[مؤمنان]] به همراه [[صالح]]{{ع}} از [[عذاب]] و [[مرگ]] رهیدند. (هود / ۱۱، ۶۶ و نیز فصّلت / ۴۱، ۱۸)
===زیستگاه ثمود===
===زیستگاه ثمود===
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «[[دومه الجندل]]» و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را «حِجْر» دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از «[[حِجْر]]» آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] «وادی» یاد شده در [[سوره فجر]] / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «[[وادی القری]]» دانسته‌اند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref> [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱،  ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر.ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... ([[اعراف]] / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف‌گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در [[تفسیر]] «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.
در نوشته‌های یونان باستان و آثار بر جای مانده از دانشمندانی چون ارسطو، بطلیموس و بلیناس از زیستگاه ثمود (thamudenes) با نام domatha (دُمَثَه) و hegra (هِگرَ) یاد شده است. خاورشناسان آن دو را همان «[[دومه الجندل]]» و «[[حِجْر]]» دانسته‌اند که بر اساس روایت‌های کهن [[عربی]]، [[محل زندگی]] ثمودیان بوده است. <ref>قس: المفصل، ج ۱، ص ۳۲۶؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج ۶، ص ۲۱۰؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۹۷؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]]، نام زیستگاه ثمود را یاد نکرده است؛ اما قریب به اتفاق مورّخان،<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۸۹.</ref> جغرافیدانان <ref>بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۶۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> و [[مفسران]] با [[تطبیق]] [[اصحاب]] [[حجر]] بر [[قوم ثمود]]، [[محل]] زیست آنان را «حِجْر» دانسته‌اند <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۴۶.</ref> و قرآن از ساکنان «حجر» یاد کرده است: «و لَقَد کَذَّبَ اَصحـبُ الحِجرِ المُرسَلین... * وکانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین * فَاَخَذَتهُمُ الصَّیحَةُ مُصبِحین». (حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳) در این [[آیات]]، [[ارتباط]] [[اصحاب]] حجر با قوم ثمود به صراحت یاد نشده، بلکه زندگی هر دو گروه در خانه‌های سنگی کنده شده در کوه‌ها و صخره‌ها، نابودی آنان با [[صیحه آسمانی]] (قس: حجر / ۱۵، ۸۰ ـ ۸۳؛ [[هود]] / ۱۱، ۶۷؛ شعراء / ۲۶، ۱۴۹)، گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>المحبر، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۳۷.</ref> و روایتی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۹۹.</ref> زمینه ساز این [[تطبیق]] بوده است. براساس [[روایت]] یاد شده، پیامبر اکرم{{صل}} در مسیر حرکت به سوی [[جبهه]] [[تبوک]] واقع در مرزهای [[شام]] ([[سال ۹ هجری]]) با اشاره به آثار بر جای مانده از «[[حِجْر]]» آن را دیار [[قوم]] [[صالح]]{{ع}} و [[نفرین]] شده خواند. راغب اصفهانی سبب نامگذاری زیستگاه [[ثمود]] به نام [[حجر]] را قرار گرفتن آن در میان سنگ‌ها و صخره‌ها می‌‌داند. <ref>مفردات، ص ۲۲۰، «حجر»؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص ۷۶.</ref> [[مفسران]] «وادی» یاد شده در [[سوره فجر]] / ۸۹، ۹ را نیز اشاره به زیستگاه ثمود و مراد از آن را «[[وادی القری]]» دانسته‌اند: «وثَمودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالواد»<ref>تفسیر واحدی، ج ۲، ص ۱۲۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۴۸۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۵۱.</ref>. حجر و وادی القری هر دو در شبه [[جزیره عرب]] قرار دارند <ref>تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۳۹؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المسالک و الممالک، بکری، ص ۹۷.</ref> و این با آشنایی [[قریش]] نسبت به [[سرزمین]] ثمود و شهرتی که در میان آنان داشت [[تأیید]] می‌‌شود: «و عادًا وثَمودَا وقَد تَبَیَّنَ لَکُم مِن مَسـکِنِهِم».... (عنکبوت / ۲۹، ۳۸)» [[قریشیان]] از کنار ویرانه‌ها و آثار برجای مانده از [[شهر]] و دیار آنان هم می‌‌گذشته اند: «اَفَلَم یَهدِ لَهُم کَم اَهلَکنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ یَمشونَ فی مَسـکِنِهِم».... (طه / ۲۰، ۱۲۸) در [[تفسیر]] هر دو [[آیه]] به عبور کاروان‌های تجاری قریش از سرزمین «حجر» به سوی سرزمین‌های شام اشاره شده است. <ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۴۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۵.</ref> همچنین در نوشته‌های یونان باستان و آثار نویسندگانی چون پلینیوس و بطلیموس، [[محل زندگی]] [[ثمود]]، منطقه ای کوهستانی در شمال غربی [[عربستان]] و سواحل صخره ای دریای سرخ خوانده شده است؛ جایی که راه‌های مهم ارتباطی و تجاری [[حجاز]] و [[یمن]] به سوی [[شام]] و [[مصر]] از آنجا می‌‌گذشته است. <ref>المفصل، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref> از شهرهای مهم این منطقه، [[شهر]] باستانی «الحجر» است که در یونان باستان و لاتین با نام hagera , heagra , hegra , egra و در آثار نبطیان حجرا و حجرو خوانده می‌‌شده است. <ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۵، ۱۵۰.</ref> [[مورخان]] [[مسلمان]] نیز الحجر را دارای چنین موقعیت جغرافیایی و اهمیت [[تاریخی]] و ارتباطی دانسته‌اند. <ref> المسالک والممالک، اصطخری، ص ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۱؛ بلوغ الارب، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref> بدویان ساکن، الحجر را به دشتی هموار می‌‌گویند که طول آن از شمال به جنوب سه کیلومتر و از [[شرق]] به [[غرب]] دو کیلومتر و در شمالی ترین نقطه [[مدائن]] [[صالح]] قرار دارد. <ref>باستان‌شناسی، ص ۲۴۸.</ref> این دشت چندین [[چاه]] آب دارد و با انبوهی از تخته سنگ، تپه و پرتگاه‌های سنگی احاطه شده و ویرانه‌های شهر باستانی الحجر تقریبا در مرکز آن قرار دارد. میدانگاهی بزرگ و آکنده از سنگ، سفال و بازمانده ساختمان‌ها، بخشی از دیوار شهر، کنده کاری‌های بسیار در تخته سنگ‌ها و صخره‌های پیرامون، به ویژه روی صخره ای به نام «قصرالبنت» نشان اهمیت الحجر در عصر باستان است. در الحجر شمار زیادی سنگ نوشته به زبان‌های [[عربی]]، آرامی، ثمودی، نبطی، لحیانی و حتی [[عبری]]، یونانی و لاتین یافت شده‌اند. <ref> ر. ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۹.</ref> براساس گزارش منابع کهن [[اسلامی]]، [[شهر]] الحجر از اطراف به تیماء، [[دومة الجندل]]، عُلاء، [[تبوک]]، [[وادی القری]] و دریای سرخ محدود می‌‌شود. <ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۵۸؛ المسالک والممالک، بکری، ص ۵۹۷؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۸۹؛ ج ۲، ص ۲۲۱.</ref> این شهر که [[اعراب]] [[بدوی]] از آن با نام [[مدائن]] [[صالح]]{{ع}} نیز یاد می‌‌کنند، امروزه از طرف شمال [[شرق]] و با فاصله ۱۱۰ کیلومتر به [[شهر]] تیماء، و از شمال [[غرب]] (از [[راه]] تیماء) و با فاصله ۳۷۴ کیلومتر به [[تبوک]] راه دارد. در جنوب شرقی آن منطقه [[خیبر]] با فاصله ۱۹۵ کیلومتر و در جنوب غربی آن شهر عُلاء با فاصله ۳۵ کیلومتر واقع است. فاصله مدائن صالح از راه خیبر تا [[مدینه]] در جنوب شرقی، ۳۵۶ و از را خیبر و مدینه تا شهر بندری جدّه ۷۸۰ و تا شهر ریاض پایتخت [[عربستان]] ۱۳۷۱ کیلومتر است. شهر «وَجه» نزدیک ترین شهر ساحلی به مدائن صالح است که با فاصله ۲۲۵ کیلومتر در کرانه دریای سرخ قرار دارد. افزون بر این راه‌ها، خط راه آهن نیز از شهر عُلاء و مدائن می‌‌گذرد. <ref>اطلس السیرة النبویه، ص ۲۰۴، ۲۱۴؛ شمال الحجاز، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برخلاف بدویان و برخی [[پژوهشگران]] که الحجر را همان مدائن صالح می‌‌دانند <ref>المفصل، ج ۱، ۳۲۶، ۳۲۸ - ۳۳۰.</ref> دوتی، یکی از خاورشناسان با [[اعتقاد]] به وجود دو شهر باستانی به نام الحجر، «الخریبه» کنونی را [[حجر]] [[ثمود]] و مدائن صالح را حجری می‌‌داند که نبطیان در آن ساکن بوده‌اند <ref> المفصل، ج ۱،  ص ۳۲۶.</ref>. یافته‌های باستان‌شناسی نیز بر [[زندگی]] [[ثمود]] در مناطق یاد شده گواه‌اند. سنگ نوشته‌های منسوب به آنان در مناطقی چون حائل در صحرای نجد، تیماء، [[دومة الجندل]]، مدائن صالح و [[سلسله]] کوه‌های کشیده شده میان این مناطق و [[حجاز]]، [[طائف]]، کرانه‌های شمالی دریای سرخ، [[طور سینا]]، [[مصر]] و بخش‌هایی از جنوب [[اردن]] [[هاشمی]] یافت شده‌اند. به نظر می‌‌رسد زیستگاه اصلی و مرکز آنان شهر حجر بوده <ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۲۶؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> و در عین حال در مناطق پیرامون پراکنده و با سرزمین‌های همجوار در [[ارتباط]] بوده‌اند. <ref>ر.ک: باستان‌شناسی، ص ۲۴۸ - ۲۵۳؛ شمال الحجاز، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> [[سرزمین]] [[حجر]]، آباد، حاصلخیز و پرآب بوده است. [[قرآن]] از وجود باغ‌ها، نخل‌های مرغوب، چشمه‌ها و کشتزاران زیاد در آنجا خبر می‌‌دهد: «اَتُترَکونَ فی ما هـهُنا ءامِنین * فی جَنّـتٍ وعُیون * وزُروعٍ ونَخلٍ طَـلعُها هَضیم * وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین». (شعراء / ۲۶، ۱۴۶ ـ ۱۴۹) ثمودیان افزون بر [[دل]] صخره‌های [[کوه]]، در دشت‌های اطراف نیز [[خانه]] ساخته و در آن ساکن بوده‌اند: «واذکُروا اِذ جَعَلَکُم خُلَفاءَ مِن بَعدِ عادٍ وبَوَّاَکُم فِی الاَرضِ تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا».... ([[اعراف]] / ۷، ۷۴) برخی، آنان را نخستین سازندگان ابزارها و خانه‌های سنگی دانسته و در ادامه از ساخت ۱۷۰۰ [[شهر]] و ۲۷۰۰۰۰۰ خانه سنگی به دست آنان خبر داده‌اند <ref>الکشاف، ج ۴، ص ۲۵۰؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۱۹۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> که بسیار [[مبالغه]] آمیز است. <ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۱، ص ۲۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۱، ص ۱۶۸.</ref> در اینکه چرا [[قوم ثمود]] افزون بر دشت‌ها با کندن صخره‌های کوه نیز خانه می‌‌ساختند، [[مفسران]] به اختلاف‌گراییده‌اند؛ گروهی با اشاره به تفاوت دمای هوا، خانه‌های کوهستان را [[منزل]] تابستانی و خانه‌های دشت را [[مسکن]] زمستانی آنان گفته‌اند. <ref>تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۵۴۴؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۴۰۰؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۱۷۴.</ref> شماری دیگر همانند [[ابن اسحاق]]، سدّی، [[وهب بن منبه]] و [[کعب]] با اشاره به [[عمر]] دراز ثمودیان، گفته‌اند که خانه‌های رملی دشت، برخلاف خانه‌های سنگی، همپای عمر آنان [[پایدار]] نمی‌ماند؛<ref>تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص ۲۵۲؛ تفسیر واحدی، ج ۱، ص ۵۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹.</ref> اما از [[آیه]] ۸۲ حجر / ۱۵ برمی آید که ساختن خانه‌های سنگی به سبب [[امنیت]] بیشتر آنها بوده است: «و کانوا یَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین». البته مفسران در [[تفسیر]] «آمنین» و اینکه امنیت در برابر کدام خطر مراد است، دیدگاه یکسانی ندارند؛ از جمله به [[ایمنی]] در برابر [[عذاب]]، [[مرگ]]، [[یورش]] [[دشمنان]] <ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۶۷؛ تفسیر نسفی، ج ۲، ص ۲۴۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۳۸۰.</ref> و ویرانی [[خانه‌ها]] در برابر حوادث طبیعی اشاره کرده‌اند؛<ref>مجمع البیان، ج ۶، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۳۶.</ref> گویا [[گمان]] می‌‌کرده‌اند که سکونت در این خانه‌ها، آنان را در برابر همه بلاهای زمینی و آسمانی [[حفظ]] می‌‌کند.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش