ولید بن عقبه: تفاوت میان نسخهها
←ولید و نصیحت معاویه
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
عذبت حیاض الموت عندی بعد ما کانت کریهة مورد النهلات}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۴۳-۲۴۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۱-۴۹۳.</ref> | عذبت حیاض الموت عندی بعد ما کانت کریهة مورد النهلات}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۴۳-۲۴۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۱-۴۹۳.</ref> | ||
== | ==ولید و [[نصیحت]] [[معاویه]]== | ||
پس از به [[خلافت]] رسیدن علی{{ع}}؛ روزی معاویه به [[منزل]] [[جریر]] آمد و گفت: "به مولایت بنویس که [[شام]] را به من بسپارد و [[مصر]] را نیز [[خراج]] گزار من قرار دهد و وقتی اجلش سر رسید [[بیعت]] کسی را بر گردن من نگذارد و من نیز کار را به او وا میگذارم و خلافت کلی او را با [[نوشتن]] نامه میپذیرم". جریر گفت: "هر چه میخواهی خود بنویس و من نیز همزمان با تو مینویسم". معاویه در این باره نامهای را برای علی{{ع}} فرستاد. [[علی]]{{ع}} به [[جریر]] چنین نوشت: | پس از به [[خلافت]] رسیدن علی{{ع}}؛ روزی معاویه به [[منزل]] [[جریر]] آمد و گفت: "به مولایت بنویس که [[شام]] را به من بسپارد و [[مصر]] را نیز [[خراج]] گزار من قرار دهد و وقتی اجلش سر رسید [[بیعت]] کسی را بر گردن من نگذارد و من نیز کار را به او وا میگذارم و خلافت کلی او را با [[نوشتن]] نامه میپذیرم". جریر گفت: "هر چه میخواهی خود بنویس و من نیز همزمان با تو مینویسم". معاویه در این باره نامهای را برای علی{{ع}} فرستاد. | ||
اما بعد، [[معاویه]] در واقع میخواهد که [[بیعت]] من بر گردنش نباشد و هر کار که خود خواهد و من [[دوست]] ندارم انجام دهد و نیز میخواهد تو را سرگردان کند تا [[آمادگی مردم]] [[شام]] را ارزیابی کند. به [[راستی]]، [[مغیرة بن شعبه]] پیش از این به [[مشورت]] با من گفته بود که معاویه را بر شام بگمارم و خود بر [[مدینه]] [[حکومت]] کنم، ولی من از این کار، خودداری کردم. زنهار که [[خداوند]] مرا این گونه ببیند: {{متن قرآن|وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref>؛ من آن نیستم که [[گمراه]] گران را همراه خود بگیرم. اگر آن مرد با تو بیعت سپرد (چه خوب) وگرنه بازگرد. | [[علی]]{{ع}} به [[جریر]] چنین نوشت: اما بعد، [[معاویه]] در واقع میخواهد که [[بیعت]] من بر گردنش نباشد و هر کار که خود خواهد و من [[دوست]] ندارم انجام دهد و نیز میخواهد تو را سرگردان کند تا [[آمادگی مردم]] [[شام]] را ارزیابی کند. به [[راستی]]، [[مغیرة بن شعبه]] پیش از این به [[مشورت]] با من گفته بود که معاویه را بر شام بگمارم و خود بر [[مدینه]] [[حکومت]] کنم، ولی من از این کار، خودداری کردم. زنهار که [[خداوند]] مرا این گونه ببیند: {{متن قرآن|وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref>؛ من آن نیستم که [[گمراه]] گران را همراه خود بگیرم. اگر آن مرد با تو بیعت سپرد (چه خوب) وگرنه بازگرد. | ||
نقل شده، وقتی [[مردم]] از [[نامه]] معاویه به علی{{ع}} باخبر شدند، [[ولید بن عقبه]] این اشعار را برای معاویه فرستاد: | |||
{{عربی|مُعَاوِيَّ إِنَّ اَلشَّامَ شَامُكَ فَاعْتَصِمْ | نقل شده، وقتی [[مردم]] از [[نامه]] معاویه به علی{{ع}} باخبر شدند، [[ولید بن عقبه]] این اشعار را برای معاویه فرستاد:ای [[معاویه]]! به [[راستی]]، [[سرزمین]] [[شام]] از آن توست؛ پس شامت را [[حفظ]] کن تا افعیان بر تو وارد نشوند. با انبوه [[مردم]] و نیزه دارانت از آن [[شهر]] [[دفاع]] کن و خشکیده دست و شل و [[سست]] و بی حال مباش. بیگمان، [[علی]] [[منتظر]] پاسخ توست؛ پس [[جنگی]] را برایش [[بسیج]] کن که (از [[خوف]]) موها را سفید کند. وگرنه [[صلح]] کن که در صلح، برای آن کس که خواستار و آماده [[جنگ]] نباشد، آسایشی است. معاویه، اینک [[انتخاب]] کن. ای پسر [[حرب]]، بیگمان نامهای که به سبب [[طمع]] نوشتهای، بلاهای بزرگی برایت به بار میآورد. در آن [[نامه]] از علی چیزی خواستی که هرگز به دست نیاوری و اگر هم آن را به دست آوری، چند شب بیش نیاید. و به زودی از او چیزی خواهی دید که از آن پس بقایی ندارد؛ پس با آرزوهای بسیار بر خود [[دل]] مبند. آیا کسی چون علی، به [[نیرنگ]] تو [[فریب]] میخورد؟ آنچه از پیش بارها آزمودهای باید تو را عبرتی کافی باشد. ای پسر [[هند]]، اگر او یک بار ناخنش به تو بند شود، بلایی که تو بر سر دیگران میآوری بر سرت آورد<ref>{{عربی|مُعَاوِيَّ إِنَّ اَلشَّامَ شَامُكَ فَاعْتَصِمْ | ||
بِشَامِكَ لاَ تَدْخُلْ عَلَيْكَ اَلْأَفَاعِيَا | بِشَامِكَ لاَ تَدْخُلْ عَلَيْكَ اَلْأَفَاعِيَا | ||
وَ حَامِ عَلَيْهَا بِالْقَنَابِلِ وَ اَلْقَنَا | وَ حَامِ عَلَيْهَا بِالْقَنَابِلِ وَ اَلْقَنَا | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
وَ قَدْ كَانَ مَا جَرَّبْتَ مِنْ قَبْلُ كَافِياً | وَ قَدْ كَانَ مَا جَرَّبْتَ مِنْ قَبْلُ كَافِياً | ||
وَ لَوْ نَشِبَتْ أَظْفَارُهُ فِيكَ مَرَّةً | وَ لَوْ نَشِبَتْ أَظْفَارُهُ فِيكَ مَرَّةً | ||
حَذَاكَ اِبْنَ هِنْدٍ مِنْهُ مَا كُنْتَ حَاذِياً}}؛ | حَذَاكَ اِبْنَ هِنْدٍ مِنْهُ مَا كُنْتَ حَاذِياً}}؛ وقعة [[صفین]]، [[نصر بن مزاحم]]، ص۵۳-۵۲. نقل شده، [[ولید]] این [[شعر]] را نیز برای معاویه فرستاد: | ||
{{عربی|مُعَاوِيَّ إِنَّ اَلْمُلْكَ قَدْ جُبَّ غَارِبُهُ | {{عربی|مُعَاوِيَّ إِنَّ اَلْمُلْكَ قَدْ جُبَّ غَارِبُهُ | ||
وَ أَنْتَ بِمَا فِي كَفِّكَ اَلْيَوْمَ صَاحِبُهُ | وَ أَنْتَ بِمَا فِي كَفِّكَ اَلْيَوْمَ صَاحِبُهُ | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۷۴: | ||
۱۲- من پیشتر از وقوع این واقعه در میان شما در [[شام]] [[فرمانروایی]] داشتم و همین مرا بس، اما بر شماست که از [[ادای حق]] [[واجب]] او ([[عثمان]]) فروگذار نکنید. | ۱۲- من پیشتر از وقوع این واقعه در میان شما در [[شام]] [[فرمانروایی]] داشتم و همین مرا بس، اما بر شماست که از [[ادای حق]] [[واجب]] او ([[عثمان]]) فروگذار نکنید. | ||
۱۳- پس بیایید، [[سوگند]] به آنکه [[کوه]] ثبیر را به جای خود [[استوار]] داشت، از دریایی [[دفاع]] کنیم که زورقهایش باز پس نمیآیند. | ۱۳- پس بیایید، [[سوگند]] به آنکه [[کوه]] ثبیر را به جای خود [[استوار]] داشت، از دریایی [[دفاع]] کنیم که زورقهایش باز پس نمیآیند. | ||
۱۴- پس سخن را کم کن و بر مبلغ افزای و [[مال]] بسیاری را که امروز در [[اختیار]] داری صرف کن و آشکارا بگوی که از پنهانکنندگان مالاندوز نیستی. ([[وقعة صفین]]، [[نصر بن مزاحم]]، ص۵۴-۵۳).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، | ۱۴- پس سخن را کم کن و بر مبلغ افزای و [[مال]] بسیاری را که امروز در [[اختیار]] داری صرف کن و آشکارا بگوی که از پنهانکنندگان مالاندوز نیستی. ([[وقعة صفین]]، [[نصر بن مزاحم]]، ص۵۴-۵۳).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۳-۴۹۵.</ref> | ||
==[[ولید]] و [[جنگ صفین]]== | ==[[ولید]] و [[جنگ صفین]]== |