پرش به محتوا

ظلم‌ستیزی در سیره پیامبران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تکیه' به 'تکیه'
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت')
جز (جایگزینی متن - 'تکیه' به 'تکیه')
خط ۱۲: خط ۱۲:
*[[قرآن مجید]] از اولین [[پیامبری]] که به عنوان [[منجی]] و [[هدایت کننده]] نام می‌برد، [[نوح]] است‌. او اولین کسی است که [[مردم]] را از [[بت پرستی]] به سوی [[یکتاپرستی]] فرا می‌‌خواند و با گروه مستکبرین به [[مبارزه]] برمی خیزد. [[قرآن کریم]] از زبان [[نوح]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا}}<ref>«گفت: پروردگارا من شب و روز، قوم خود را (به خداپرستی) فرا خواندم» سوره نوح، آیه 5.</ref> {{متن قرآن|فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا}}<ref>«و فراخوان من جز به گریز آنان نیفزود» سوره نوح، آیه 6.</ref> [[نوح]](از زمانی که به [[پیامبری]] رسید تا زمانی که از [[دنیا]] رفت یکسره [[مردم]] را به خدای یگانه [[دعوت]] کرد و حتی یک لحظه هم از این کار [[دست]] برنداشت و در این [[راه]] مرارت‌ها و سختی‌های زیادی کشید تا جایی که حتی قومش وی را دیوانه می‌خواندند و فرزندانشان را بر گردن می‌گرفتند و برای تماشا نزد [[نوح]](می بردند و به آنها می‌گفتند: بنگرید او را‌، این مرد دیوانه است و به [[فرزندان]] خود امر می‌کردند که از او [[پیروی]] نکنند و به [[اذیت]] و [[آزار]] وی بپردازند<ref>موسوی، خلاصه الاخبار([[تاریخ]] [[انبیاء]])، ۴۹</ref>اما [[نوح]] در این [[راه]] [[صبور]] بود،از [[خداوند]] [[یاری]] خواست و از او استعانت‌ طلبید.{{متن قرآن|فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ}}<ref>«آنگاه پروردگارش را بخواند که: من مغلوب شده‌ام پس داد (مرا) بستان!» سوره قمر، آیه 10.</ref> و [[هدف]] از [[دعوت]] و رسالتش را چنین عنوان کرد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره شعراء، آیه 106.</ref>{{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه 107.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه 50.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه 109.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه 50.</ref>
*[[قرآن مجید]] از اولین [[پیامبری]] که به عنوان [[منجی]] و [[هدایت کننده]] نام می‌برد، [[نوح]] است‌. او اولین کسی است که [[مردم]] را از [[بت پرستی]] به سوی [[یکتاپرستی]] فرا می‌‌خواند و با گروه مستکبرین به [[مبارزه]] برمی خیزد. [[قرآن کریم]] از زبان [[نوح]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا}}<ref>«گفت: پروردگارا من شب و روز، قوم خود را (به خداپرستی) فرا خواندم» سوره نوح، آیه 5.</ref> {{متن قرآن|فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا}}<ref>«و فراخوان من جز به گریز آنان نیفزود» سوره نوح، آیه 6.</ref> [[نوح]](از زمانی که به [[پیامبری]] رسید تا زمانی که از [[دنیا]] رفت یکسره [[مردم]] را به خدای یگانه [[دعوت]] کرد و حتی یک لحظه هم از این کار [[دست]] برنداشت و در این [[راه]] مرارت‌ها و سختی‌های زیادی کشید تا جایی که حتی قومش وی را دیوانه می‌خواندند و فرزندانشان را بر گردن می‌گرفتند و برای تماشا نزد [[نوح]](می بردند و به آنها می‌گفتند: بنگرید او را‌، این مرد دیوانه است و به [[فرزندان]] خود امر می‌کردند که از او [[پیروی]] نکنند و به [[اذیت]] و [[آزار]] وی بپردازند<ref>موسوی، خلاصه الاخبار([[تاریخ]] [[انبیاء]])، ۴۹</ref>اما [[نوح]] در این [[راه]] [[صبور]] بود،از [[خداوند]] [[یاری]] خواست و از او استعانت‌ طلبید.{{متن قرآن|فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ}}<ref>«آنگاه پروردگارش را بخواند که: من مغلوب شده‌ام پس داد (مرا) بستان!» سوره قمر، آیه 10.</ref> و [[هدف]] از [[دعوت]] و رسالتش را چنین عنوان کرد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره شعراء، آیه 106.</ref>{{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه 107.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه 50.</ref> {{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه 109.</ref> {{متن قرآن|فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و تورات پیش از خود را راست می‌شمارم، و (آمده‌ام) تا برخی از چیزهایی را که بر شما حرام شده است حلال گردانم و نشانه‌ای از پروردگارتان برای شما آورده‌ام پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!» سوره آل عمران، آیه 50.</ref>
*اما اشراف و سران [[قوم نوح]] [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را [[انکار]] کرده و دچار [[خودبرتربینی]] و [[استکبار]] شده و گفتند‌: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه 27.</ref>نمی‌بینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمی‌بینیم کسی تو را [[پیروی]] کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را [[دروغگو]] می‌دانیم.[[نوح]](به [[نصیحت]] قومش پرداخت و برایشان [[استدلال]] کرد که: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه 61.</ref>  {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه 62.</ref>  {{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان)  مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه 63.</ref>. باید توجه داشت با [[ظالم]] باید با [[منطق]] خودش [[رفتار]] کرد، زیرا [[فروتنی]] در مقابل [[ظالم]] تنها [[خواری]] و [[ذلت]] به ارمغان خواهد آورد. از این رو، [[نوح]](پس از آنکه قومش را [[انذار]] و [[تبشیر]] کرد ولی [[قوم]] لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایه‌تر، از تو پیروی می‌کنند؟» سوره شعراء، آیه 111.</ref>  {{متن قرآن|قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان می‌کردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه 112.</ref> إِ{{متن قرآن|نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}<ref>«اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه 113.</ref>  {{متن قرآن|وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و من مؤمنان را از خود نمی‌رانم» سوره شعراء، آیه 114.</ref>.  
*اما اشراف و سران [[قوم نوح]] [[پیامبری]] آن [[حضرت]] را [[انکار]] کرده و دچار [[خودبرتربینی]] و [[استکبار]] شده و گفتند‌: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه 27.</ref>نمی‌بینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمی‌بینیم کسی تو را [[پیروی]] کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را [[دروغگو]] می‌دانیم.[[نوح]](به [[نصیحت]] قومش پرداخت و برایشان [[استدلال]] کرد که: {{متن قرآن|قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه 61.</ref>  {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه 62.</ref>  {{متن قرآن|أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«آیا شگفت می‌دارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان)  مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند» سوره اعراف، آیه 63.</ref>. باید توجه داشت با [[ظالم]] باید با [[منطق]] خودش [[رفتار]] کرد، زیرا [[فروتنی]] در مقابل [[ظالم]] تنها [[خواری]] و [[ذلت]] به ارمغان خواهد آورد. از این رو، [[نوح]](پس از آنکه قومش را [[انذار]] و [[تبشیر]] کرد ولی [[قوم]] لجوج او نپذیرفتند و به او گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ}}<ref>«گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایه‌تر، از تو پیروی می‌کنند؟» سوره شعراء، آیه 111.</ref>  {{متن قرآن|قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان می‌کردند چه آگاهی است؟» سوره شعراء، آیه 112.</ref> إِ{{متن قرآن|نْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ}}<ref>«اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست» سوره شعراء، آیه 113.</ref>  {{متن قرآن|وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و من مؤمنان را از خود نمی‌رانم» سوره شعراء، آیه 114.</ref>.  
*آن [[حضرت]] در مقابل [[قوم]] [[سرکش]] و [[متکبر]] خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد می‌کند و اینچنین می‌‌فرماید که همگی شما با خدایانتان [[متحد]] شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر می‌توانید [[جان]] مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به [[پشتیبان]] [[قادر]] و توانایم [[تکیه]] کرده ام و از شما هراسی ندارم.... {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن  من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان  هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد  سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه 71.</ref>؛ از این رو، با این گونه پاسخ‌ها و برخوردها، [[ابهت]] و [[شوکت]] [[ظالمان]] و [[مستکبران]] را می‌شکند و باعث [[تحقیر]] آنها می‌‌شود. از دیگر روش‌های مبارزاتی [[نوح]](در [[رفع ظلم]] از [[جامعه]]، [[مبارزه]] با اشراف گری و [[یاری]] [[مستضعفان]] است،چرا که [[بینش]] و [[تفکر]] [[مستکبران]] در باره مؤمنانی که از اقشار [[مستضعف]] جامعه‌اند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوح‌اند. {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه 27.</ref>‌. و [[گمان]] می‌کنند که [[خداوند]] به محرومان و [[مستضعفان]]،[[ خیر]] و سعادت نداده است‌. از این رو، باید [[تحقیر]] شوند و [[انتظار]] چنین برخوردی را از [[پیامبران]] نیز دارند. در صورتی که [[پیامبران]] هیچگاه محرومان را از خود نمی‌رانند، بلکه به آنها توجه می‌‌کنند. {{متن قرآن|وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه 31.</ref> [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیه]] می‌‌فرماید‌: این بخش از [[کلام]] [[حضرت نوح]](اشاره به [[اعتقاد]] “ملأ” دارد، همان [[اعتقادی]] که اساس اشرافیگری را تشکیل می‌دهد. از نظر آنان [[جامعه انسانی]] به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم می‌‌شود. اقویا، [[صاحبان قدرت]] و [[ثروت]] و دارای [[شخصیت]] [[انسانی]] و [[شایسته]] سروری‌اند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان [[آفریده]] شده‌اند. “ضعفا” انسان‌های منحط یا حیوانات [[انسان]] نما هستند و [[فلسفه]] وجودیشان [[خدمت]] به اشراف است. آنان از دایره [[شرافت]] [[انسانی]] به دور و از [[رحمت]] و [[عنایت الهی]] بی نصیبند. از این رو [[حضرت نوح]](این [[اعتقاد]] آنها را رد می‌کند و [[اشتباهات]] آنان را توضیح می‌دهد که اگر شما، آنان را [[تحقیر]] می‌کنید، به [[دلیل]] [[ضعف]] مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز [[سعادت]] و [[کرامت]] و پاداش‌های [[الهی]]، “نفس” [[انسان]] است و صفحه [[جان]] را باید به [[فضائل]] آراست و من و سما راهی به [[باطن]] و زوایای [[قلب]] آنان نداریم و تنها [[خداوند]] از [[اسرار]] آنان [[آگاه]] است‌، پس [[حق]] نداریم [[ضعیفان]] را به حرمان از [[سعادت]] [[محروم]] کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹</ref> از این رهگذر، [[نوح]](با یک [[سیر]] مبارزاتی که متکی بر [[انذار]] و [[تهدید]] و [[تشویق]] بود [[مردم]] را از کجی‌ها [[بیم]] می‌داد و در مقابل هر گونه [[استکبار]] و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای [[ظلم]] است، [[ایستادگی]] کرد و حتی در این [[راه]] با نزدیکترین افراد [[خانواده]] خودش نیز [[تعارف]] نکرد.  
*آن [[حضرت]] در مقابل [[قوم]] [[سرکش]] و [[متکبر]] خویش با لحنی تحقیرآمیز با آنان برخورد می‌کند و اینچنین می‌‌فرماید که همگی شما با خدایانتان [[متحد]] شوید و بر من هیچ ترحم نکنید و اگر می‌توانید [[جان]] مرا بگیرید و خود را راحت کنید؛ ولی بدانید که من به [[پشتیبان]] [[قادر]] و توانایم تکیه کرده ام و از شما هراسی ندارم.... {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«و داستان نوح را برای آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن  من و پند دادنم با آیات خداوند بر شما گران است، باری، بر خداوند توکل کرده‌ام بنابراین با شریک‌هایتان  هم‌داستان شوید به گونه‌ای که کارتان بر شما پوشیده نباشد  سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه 71.</ref>؛ از این رو، با این گونه پاسخ‌ها و برخوردها، [[ابهت]] و [[شوکت]] [[ظالمان]] و [[مستکبران]] را می‌شکند و باعث [[تحقیر]] آنها می‌‌شود. از دیگر روش‌های مبارزاتی [[نوح]](در [[رفع ظلم]] از [[جامعه]]، [[مبارزه]] با اشراف گری و [[یاری]] [[مستضعفان]] است،چرا که [[بینش]] و [[تفکر]] [[مستکبران]] در باره مؤمنانی که از اقشار [[مستضعف]] جامعه‌اند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوح‌اند. {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}<ref>«پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه 27.</ref>‌. و [[گمان]] می‌کنند که [[خداوند]] به محرومان و [[مستضعفان]]،[[ خیر]] و سعادت نداده است‌. از این رو، باید [[تحقیر]] شوند و [[انتظار]] چنین برخوردی را از [[پیامبران]] نیز دارند. در صورتی که [[پیامبران]] هیچگاه محرومان را از خود نمی‌رانند، بلکه به آنها توجه می‌‌کنند. {{متن قرآن|وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگر» سوره هود، آیه 31.</ref> [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] ذیل این [[آیه]] می‌‌فرماید‌: این بخش از [[کلام]] [[حضرت نوح]](اشاره به [[اعتقاد]] “ملأ” دارد، همان [[اعتقادی]] که اساس اشرافیگری را تشکیل می‌دهد. از نظر آنان [[جامعه انسانی]] به دو گروه اقویا و ضعفاء تقسیم می‌‌شود. اقویا، [[صاحبان قدرت]] و [[ثروت]] و دارای [[شخصیت]] [[انسانی]] و [[شایسته]] سروری‌اند، همه باید برای آنها کار کنند و برای آنان [[آفریده]] شده‌اند. “ضعفا” انسان‌های منحط یا حیوانات [[انسان]] نما هستند و [[فلسفه]] وجودیشان [[خدمت]] به اشراف است. آنان از دایره [[شرافت]] [[انسانی]] به دور و از [[رحمت]] و [[عنایت الهی]] بی نصیبند. از این رو [[حضرت نوح]](این [[اعتقاد]] آنها را رد می‌کند و [[اشتباهات]] آنان را توضیح می‌دهد که اگر شما، آنان را [[تحقیر]] می‌کنید، به [[دلیل]] [[ضعف]] مادی آنان است در حالی که ملاک دستیابی به کمال و احراز [[سعادت]] و [[کرامت]] و پاداش‌های [[الهی]]، “نفس” [[انسان]] است و صفحه [[جان]] را باید به [[فضائل]] آراست و من و سما راهی به [[باطن]] و زوایای [[قلب]] آنان نداریم و تنها [[خداوند]] از [[اسرار]] آنان [[آگاه]] است‌، پس [[حق]] نداریم [[ضعیفان]] را به حرمان از [[سعادت]] [[محروم]] کنیم و چنین قضاوتی ظالمانه است<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۰۹</ref> از این رهگذر، [[نوح]](با یک [[سیر]] مبارزاتی که متکی بر [[انذار]] و [[تهدید]] و [[تشویق]] بود [[مردم]] را از کجی‌ها [[بیم]] می‌داد و در مقابل هر گونه [[استکبار]] و خودکامگی و اشراف گری که زمینه ای برای [[ظلم]] است، [[ایستادگی]] کرد و حتی در این [[راه]] با نزدیکترین افراد [[خانواده]] خودش نیز [[تعارف]] نکرد.  
*زمانی که [[طوفان]] شروع می‌شود و [[فرزند]] خویش را در صف [[گمراهان]] و ظالمین می‌بیند تنها برای [[اتمام حجت]] وی را به سوی [[حق]] می‌خواند، [[قرآن]] در آیاتی از [[سوره مؤمنون]] چنین حکایت می‌‌کند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانواده‌ات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه 27.</ref>‌. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[نوح]](می فرماید که [[ستمگر]] هر کس که باشد،[[ حق]] [[شفاعت]] نداری و [[ستمگران]] باید [[مجازات]] شوند. از این نکته فهمیده می‌شود که [[شفاعت]] به ظالمین نمی‌رسد و [[ظلم]] در هر مکان و هر موقعیت که باشد [[ناپسند]] است و [[ظالم]] هر کس که با شد منفور و مورد [[طعن]] است.
*زمانی که [[طوفان]] شروع می‌شود و [[فرزند]] خویش را در صف [[گمراهان]] و ظالمین می‌بیند تنها برای [[اتمام حجت]] وی را به سوی [[حق]] می‌خواند، [[قرآن]] در آیاتی از [[سوره مؤمنون]] چنین حکایت می‌‌کند: {{متن قرآن|فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ}}<ref>«آنگاه بدو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز و چون فرمان ما در رسید و (آب از) تنور جوشید در آن از هر گونه‌ای دو تا (نر و ماده) درآور و نیز خانواده‌ات را؛ مگر کسی از ایشان را که درباره وی از پیش سخن رفته است و با من درباره ستمگران سخن (از ر» سوره مؤمنون، آیه 27.</ref>‌. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[نوح]](می فرماید که [[ستمگر]] هر کس که باشد،[[ حق]] [[شفاعت]] نداری و [[ستمگران]] باید [[مجازات]] شوند. از این نکته فهمیده می‌شود که [[شفاعت]] به ظالمین نمی‌رسد و [[ظلم]] در هر مکان و هر موقعیت که باشد [[ناپسند]] است و [[ظالم]] هر کس که با شد منفور و مورد [[طعن]] است.


۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش