اسلام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]| + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع') |
||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
===هماهنگی با [[فطرت انسانی]]=== | ===هماهنگی با [[فطرت انسانی]]=== | ||
*[[طبیعت]] و به تعبیر [[قرآنی]]، [[فطرت انسان]] به گونهای [[آفریده]] شده است که ذاتاً طالب [[حقیقت]]، کمال و [[رستگاری]] و بقاست. [[انسان]] وجود خود را ناقص و [[نیازمند]] میبیند ودر صدد وصل به [[قدرت]] و [[غنی]] مطلق است. هر [[انسانی]] میتواند با [[رجوع]] به ذات و [[ضمیر]] درونی خود [[اذعان]] کند که خواستار [[کمال مطلق]] و [[سعادت]]، بقا و عدم فنای خویش است. [[انسان]] از [[مرگ]] میهراسد، چرا که در ورای آن وجود و بقای خویش را در فنا میبیند. | *[[طبیعت]] و به تعبیر [[قرآنی]]، [[فطرت انسان]] به گونهای [[آفریده]] شده است که ذاتاً طالب [[حقیقت]]، کمال و [[رستگاری]] و بقاست. [[انسان]] وجود خود را ناقص و [[نیازمند]] میبیند ودر صدد وصل به [[قدرت]] و [[غنی]] مطلق است. هر [[انسانی]] میتواند با [[رجوع]] به ذات و [[ضمیر]] درونی خود [[اذعان]] کند که خواستار [[کمال مطلق]] و [[سعادت]]، بقا و عدم فنای خویش است. [[انسان]] از [[مرگ]] میهراسد، چرا که در ورای آن وجود و بقای خویش را در فنا میبیند. | ||
*[[آیین]] [[مقدس]] [[اسلام]] [[آیین]] [[جاودانگی]] است که به این نیازهای [[فطری]] [[انسان]] توجه داشته و آنها را به [[شایستگی]] برطرف میکند. [[آیین اسلام]] با تصویر [[واجب]] الوجود که منشأ [[فیض]]، [[قدرت]] وهستی عالم امکان از یک سو، و تصویر عالم [[رستاخیز]] از سوی دیگر است، این [[احساس]] را به [[انسان]] میدهد که با [[مرگ]]، هستی و [[حیات]] [[انسان]] | *[[آیین]] [[مقدس]] [[اسلام]] [[آیین]] [[جاودانگی]] است که به این نیازهای [[فطری]] [[انسان]] توجه داشته و آنها را به [[شایستگی]] برطرف میکند. [[آیین اسلام]] با تصویر [[واجب]] الوجود که منشأ [[فیض]]، [[قدرت]] وهستی عالم امکان از یک سو، و تصویر عالم [[رستاخیز]] از سوی دیگر است، این [[احساس]] را به [[انسان]] میدهد که با [[مرگ]]، هستی و [[حیات]] [[انسان]] قطع نمیشود، بلکه زندگانی در [[حیات]] دیگر با شکل بهتر از [[دنیا]]، البته در صورت [[نیکوکار]] و [[مؤمن]] بودن، [[استمرار]] خواهد داشت. پس [[دلهره]] و هراسی نباید از [[مرگ]] داشت. [[انسان]] میتواند با [[تهذیب نفس]] به [[قرب الهی]] نایل آمده و از این طریق، [[غریزه]] مطلق کمال و جاویدان جویی خویش را اشباع کند. | ||
*[[اسلام]] با معرفی [[خداوند متعال]] به عنوان یگانه [[آفریدگار]] و هستی بخش [[جهان]] و [[انسان]]، [[حس]] [[پرستش]] و [[سپاس]] [[انسان]] را به سوی [[حق]] [[راهنمایی]] میکند. | *[[اسلام]] با معرفی [[خداوند متعال]] به عنوان یگانه [[آفریدگار]] و هستی بخش [[جهان]] و [[انسان]]، [[حس]] [[پرستش]] و [[سپاس]] [[انسان]] را به سوی [[حق]] [[راهنمایی]] میکند. | ||
*[[غریزه]] و [[فطرت انسان]] تنها به [[رستگاری]] [[معنوی]] و [[ابدی]] منحصر نشده است. [[انسان]] در [[دنیا]] طالب خیر و بهرهمندی بیشتر از انواع نعمتهای [[دنیوی]] است. اینجا میتوان به [[نعمت]] استفاده از [[منافع دنیوی]] [[غریزه]] [[شهوت]] اشاره کرد. | *[[غریزه]] و [[فطرت انسان]] تنها به [[رستگاری]] [[معنوی]] و [[ابدی]] منحصر نشده است. [[انسان]] در [[دنیا]] طالب خیر و بهرهمندی بیشتر از انواع نعمتهای [[دنیوی]] است. اینجا میتوان به [[نعمت]] استفاده از [[منافع دنیوی]] [[غریزه]] [[شهوت]] اشاره کرد. | ||
خط ۲۵۳: | خط ۲۵۳: | ||
#'''نحو:''' [[علم]] نحو نخستین بار توسط [[حضرت علی]]{{ع}} وضع شد و [[ابوالأسود دوئلی]] با اقتباس از آن [[حضرت]] به تشریح و تدوین آن [[همت]] گمارد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۴۷۸.</ref>. | #'''نحو:''' [[علم]] نحو نخستین بار توسط [[حضرت علی]]{{ع}} وضع شد و [[ابوالأسود دوئلی]] با اقتباس از آن [[حضرت]] به تشریح و تدوین آن [[همت]] گمارد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۴۷۸.</ref>. | ||
#'''امور نظامی:''' با [[تشکیل حکومت دینی]] توسط [[پیامبر]]، [[ارتش]] با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل ردههای مختلف [[فرماندهی]]، پیاده [[نظام]]، سواره [[نظام]]، [[استتار]]، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با [[تعلیم]] [[سلمان فارسی]]) در [[خدمت]] [[حکومت اسلامی]] قرار گرفت<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.</ref> و باروت توسط [[مسلمانان]] اختراع شد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.</ref>. | #'''امور نظامی:''' با [[تشکیل حکومت دینی]] توسط [[پیامبر]]، [[ارتش]] با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل ردههای مختلف [[فرماندهی]]، پیاده [[نظام]]، سواره [[نظام]]، [[استتار]]، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با [[تعلیم]] [[سلمان فارسی]]) در [[خدمت]] [[حکومت اسلامی]] قرار گرفت<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.</ref> و باروت توسط [[مسلمانان]] اختراع شد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.</ref>. | ||
#'''طب:''' در مورد [[بهداشت]] جسمانی و طب سفارشهایی از سوی [[پیامبر]] و [[امامان]] [[نقل]] و در مجموعههایی به نام طب النبی و طب [[الرضا]] تدوین شده است که با | #'''طب:''' در مورد [[بهداشت]] جسمانی و طب سفارشهایی از سوی [[پیامبر]] و [[امامان]] [[نقل]] و در مجموعههایی به نام طب النبی و طب [[الرضا]] تدوین شده است که با قطع نظر از اصالت سندی همه [[روایات]] آن، نشان دهنده اوج اصول طبی در [[جامعه اسلامی]] است. در همین زمینه طب سنتی [[رشد]] و نمو یافت که اینجا میتوان به ابن [[طبری]]، نویسنده [[کتاب]] فردوس الحکمه، [[حنین بن اسحاق]] اولین پدید آورنده رسالهای در چشم پزشکی به نام الشعر و مقالات فی العین، [[بختیشوع بن جبرائیل]] نویسنده نصائح البرهان فی الأدویة المرکبة و غیره اشاره کرد.[[محمد بن زکریای رازی]] موسوعه چند جلدی در [[علم]] پزشکی به نام الحاوی را تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و پارهای ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی طب المنصوری بود که هر دو در [[قرن سیزدهم]] و پانزدهم میلادی به لاتین ترجمه شد. [[کتاب]] [[قانون]] [[ابن سینا]] یکی دیگر از گرانسنگترین آثار طبی دوره [[تمدن اسلامی]] است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبانهای لاتین، فرانسوی، آلمانی و [[عبری]] ترجمه و تا قرن هفدهم میلادی از کتب درسی دانشگاههای اروپا به شمار میرفت<ref>براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه: مسعود رجبنیا؛ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. | ||
#'''[[فلسفه]] و [[منطق]]:''' [[استدلال عقلی]] و [[فلسفی]] در [[نصوص دینی]] به وفور یافت میشود، اما آشنایی [[مسلمانان]] با اصطلاحات خاص [[فلسفه]] و [[منطق]] با ترجمه کتب [[فلسفی]] و منطقی به [[عربی]] آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس [[بیت]] الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط [[مأمون]]، [[خلیفه عباسی]] برمی گردد. نکته قابل [[تأمل]] این که [[مسلمانان]] صرفاً به ترجمه و بسط [[فلسفه]] [[روم]] و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد [[فلسفی]] و [[اسلامی]] به تصحیح و نقد و [[تکامل]] آن پرداختند؛ مثلاً در [[فلسفه]] [[افلاطون]] و ارسطو به جای یک [[خدا]]، [[خدایان]] با اوصاف مختلف مطرح بود، [[فلاسفه]] [[اسلامی]] به تصحیح آن با [[اثبات]] [[وحدت]] [[خدا]] و صفات کمالی آن [[دست]] زدند. مسائل و موضوعاتی که در [[فلسفه]] [[اسلامی]] مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با [[فلسفه]] یونان و [[روم]] نیست. [[فلاسفه]] نامی بزرگی مانند [[کندی]]، [[فارابی]]، [[ابن سینا]]، [[ابن ماجه]]، [[ابن طفیل]]، [[ابن رشد]]، [[شیخ اشراق]]، [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] در بستر [[فرهنگ اسلامی]] [[ظهور]] یافتند که موجب [[بالندگی]] [[فلسفه]] [[اسلامی]] شدند. [[فلسفه]] [[اسلامی]] تا سده یازدهم در دو شاخه [[اشراق]] (طرفداران [[افلاطون]]) و مشاء (طرفداران ارسطو) به [[سیر]] تکاملی خود ادامه میداد، تا این که در [[قرن یازدهم]] [[صدرالمتألهین]] با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام [[حکمت]] متعالیه ارائه داد. | #'''[[فلسفه]] و [[منطق]]:''' [[استدلال عقلی]] و [[فلسفی]] در [[نصوص دینی]] به وفور یافت میشود، اما آشنایی [[مسلمانان]] با اصطلاحات خاص [[فلسفه]] و [[منطق]] با ترجمه کتب [[فلسفی]] و منطقی به [[عربی]] آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس [[بیت]] الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط [[مأمون]]، [[خلیفه عباسی]] برمی گردد. نکته قابل [[تأمل]] این که [[مسلمانان]] صرفاً به ترجمه و بسط [[فلسفه]] [[روم]] و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد [[فلسفی]] و [[اسلامی]] به تصحیح و نقد و [[تکامل]] آن پرداختند؛ مثلاً در [[فلسفه]] [[افلاطون]] و ارسطو به جای یک [[خدا]]، [[خدایان]] با اوصاف مختلف مطرح بود، [[فلاسفه]] [[اسلامی]] به تصحیح آن با [[اثبات]] [[وحدت]] [[خدا]] و صفات کمالی آن [[دست]] زدند. مسائل و موضوعاتی که در [[فلسفه]] [[اسلامی]] مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با [[فلسفه]] یونان و [[روم]] نیست. [[فلاسفه]] نامی بزرگی مانند [[کندی]]، [[فارابی]]، [[ابن سینا]]، [[ابن ماجه]]، [[ابن طفیل]]، [[ابن رشد]]، [[شیخ اشراق]]، [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] در بستر [[فرهنگ اسلامی]] [[ظهور]] یافتند که موجب [[بالندگی]] [[فلسفه]] [[اسلامی]] شدند. [[فلسفه]] [[اسلامی]] تا سده یازدهم در دو شاخه [[اشراق]] (طرفداران [[افلاطون]]) و مشاء (طرفداران ارسطو) به [[سیر]] تکاملی خود ادامه میداد، تا این که در [[قرن یازدهم]] [[صدرالمتألهین]] با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام [[حکمت]] متعالیه ارائه داد. | ||
#'''[[صنعت]]:''' [[تمدن]] و [[پیشرفت]] [[اسلام]] در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره میشود: | #'''[[صنعت]]:''' [[تمدن]] و [[پیشرفت]] [[اسلام]] در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره میشود: |