اعتراض: تفاوت میان نسخهها
←اعتراض بر بی عدالتیها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در [[حکومت]] [[خلیفه]] اوّل بارها و بارها از [[کشتار]] و [[غصب]] [[اموال]] و [[جعل]] و [[تحریف]] [[دستگاه حکومت]] [[انتقاد]] کرد، و مردم را به [[نظارت]] و دخالت فراخواند. تا آنکه زیر [[شمشیر]] برهنه قرار گرفت، امّا دست از [[تبلیغ]] و [[ارشاد]] برنداشت. و در [[خطبه ۳]] کاستیها و [[ستمکاری]] [[خلافت]] او را اینگونه توضیح داد: "[[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]! [[ابابکر]]، [[جامه]] خلافت را بر تن کرد، در حالی که میدانست، جایگاه من در [[حکومت اسلامی]]، چون مِحوَر سنگهای آسیاب است «که بدون آن آسیاب حرکت نمیکند» او میدانست که سیل [[علوم]] از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز [[اندیشهها]] به بُلَندای [[ارزش]] من نتوانند پرواز کرد، پس من رِدای [[خلافت]]، رها کرده، و دامن جمع نموده از آن کنارگیری کردم، و در این [[اندیشه]] بودم، که آیا با دست تنها برای گرفتن [[حق]] خود بپا خیزم؟ یا در این محیط خفقانزا و [[تاریکی]] که به وجود آوردند، [[صبر]] پیشه سازم؟ که [[پیران]] را فرسوده، [[جوانان]] را پیر، و مردان با [[ایمان]] را تا [[قیامت]] و [[ملاقات]] [[پروردگار]] [[اندوهگین]] نگه میدارد. پس از ارزیابی درست، صبر و [[بردباری]] را خِرَدمندانهتر دیدم، پس صبر کردم در حالی که گویا [[خار در چشم]] و استخوان در گلوی من مانده بود، و با دیدگان خود مینگریستم که [[میراث]] مرا به [[غارت]] میبرند! تا اینکه [[خلیفه]] اوّل، به [[راه]] خود رفت و خلافت را به پسر خَطّاب سپرد»<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ وَ لَكِنْ سَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي مِنْ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ ترضع [يَشِيبُ] فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يُذَبُّ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَيْنِ أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا مِنْ أَنْ أَرَى تُرَاثِي نَهْباً إِلَى أَنْ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى عُمَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا شُطِرَ ضَرْعَاهَا: شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرٍ}}خطبه ۱/۳ [[نهجالبلاغه]] معجم المفهرس [[محمد دشتی]]، که برخی از اسناد آن به این شرح است: | در [[حکومت]] [[خلیفه]] اوّل بارها و بارها از [[کشتار]] و [[غصب]] [[اموال]] و [[جعل]] و [[تحریف]] [[دستگاه حکومت]] [[انتقاد]] کرد، و مردم را به [[نظارت]] و دخالت فراخواند. تا آنکه زیر [[شمشیر]] برهنه قرار گرفت، امّا دست از [[تبلیغ]] و [[ارشاد]] برنداشت. و در [[خطبه ۳]] کاستیها و [[ستمکاری]] [[خلافت]] او را اینگونه توضیح داد: "[[آگاه]] باشید! به [[خدا]] [[سوگند]]! [[ابابکر]]، [[جامه]] خلافت را بر تن کرد، در حالی که میدانست، جایگاه من در [[حکومت اسلامی]]، چون مِحوَر سنگهای آسیاب است «که بدون آن آسیاب حرکت نمیکند» او میدانست که سیل [[علوم]] از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز [[اندیشهها]] به بُلَندای [[ارزش]] من نتوانند پرواز کرد، پس من رِدای [[خلافت]]، رها کرده، و دامن جمع نموده از آن کنارگیری کردم، و در این [[اندیشه]] بودم، که آیا با دست تنها برای گرفتن [[حق]] خود بپا خیزم؟ یا در این محیط خفقانزا و [[تاریکی]] که به وجود آوردند، [[صبر]] پیشه سازم؟ که [[پیران]] را فرسوده، [[جوانان]] را پیر، و مردان با [[ایمان]] را تا [[قیامت]] و [[ملاقات]] [[پروردگار]] [[اندوهگین]] نگه میدارد. پس از ارزیابی درست، صبر و [[بردباری]] را خِرَدمندانهتر دیدم، پس صبر کردم در حالی که گویا [[خار در چشم]] و استخوان در گلوی من مانده بود، و با دیدگان خود مینگریستم که [[میراث]] مرا به [[غارت]] میبرند! تا اینکه [[خلیفه]] اوّل، به [[راه]] خود رفت و خلافت را به پسر خَطّاب سپرد»<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ اَلطَّيْرُ وَ لَكِنْ سَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي مِنْ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ ترضع [يَشِيبُ] فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يُذَبُّ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَيْنِ أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا مِنْ أَنْ أَرَى تُرَاثِي نَهْباً إِلَى أَنْ حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى عُمَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا شُطِرَ ضَرْعَاهَا: شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرٍ}}خطبه ۱/۳ [[نهجالبلاغه]] معجم المفهرس [[محمد دشتی]]، که برخی از اسناد آن به این شرح است: | ||
#کتاب الجمل ص ۱۲۶ و ۱۷۱: [[شیخ مفید]] (متوفای ۴۱۳ ه) | |||
#الفهرست ص ۹۲: [[نجاشی]] (متوفای ۴۵۰ ه) | |||
#الفهرست ص ۲۲۴: [[ابن ندیم]] (متوفای ۴۳۸ ه) | |||
#[[الانصاف فی الامامة]]: ابیجعفر [[ابن قبه رازی]] (متوفای ۳۱۹ ه) | |||
#[[معانی الاخبار]] ص۳۶۰ و۳۶۱ و۳۶۲: [[شیخ صدوق]] (متوفای ۳۸۱ ه) | |||
#[[علل الشرایع]] ص۱۸۱ ح۱۲ ب۱۲۲: شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ ه) | |||
#[[عقد]] الفرید ج ۴: [[ابن عبد ربه]] [[مالکی]] (متوفای ۳۲۸ ه) | |||
#منهاجالبراعة ج۱ ص۱۱۸: [[قطب]] [[راوندی]](متوفای ۵۷۳ ه). | |||
</ref> | </ref> | ||