پرش به محتوا

استدراج در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '|مقاله "' به '|مقاله «'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '|مقاله "' به '|مقاله «')
خط ۹: خط ۹:
یکی از سنّتهای [[الهی]] [[استدراج]] است که پس از مراحل [[هدایت]] و [[آزمایش]] از یک سو و [[تکذیب]] و رویگردانی [[انسان]] از سوی دیگر، در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] به [[اجرا]] درمی‌آید. این واژه از ریشه "د ـ ر ـ ج" به معنای اندک اندک گام برداشتن <ref>المصباح، ص ۱۹۱؛ تاج العروس، ج ۳، ص ۳۶۱، "درج.</ref> و حرکت یک شی‌ء یا حرکت در ضمن یک شی‌ء <ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۷۵، "درج.</ref> و [[درهم]] پیچیدن اشیا <ref>لسان‌العرب، ج ۴، ص ۳۲۱؛ مفردات، ص ۳۱۱، "درج.</ref> و [[مرگ]] و فنا <ref>الصحاح، ج ۱، ص ۳۱۳، "درج.</ref> بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۱۸۲، "درج.</ref> یا نزولی <ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۹۵؛ جوامع‌الجامع، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref> است.
یکی از سنّتهای [[الهی]] [[استدراج]] است که پس از مراحل [[هدایت]] و [[آزمایش]] از یک سو و [[تکذیب]] و رویگردانی [[انسان]] از سوی دیگر، در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] به [[اجرا]] درمی‌آید. این واژه از ریشه "د ـ ر ـ ج" به معنای اندک اندک گام برداشتن <ref>المصباح، ص ۱۹۱؛ تاج العروس، ج ۳، ص ۳۶۱، "درج.</ref> و حرکت یک شی‌ء یا حرکت در ضمن یک شی‌ء <ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۷۵، "درج.</ref> و [[درهم]] پیچیدن اشیا <ref>لسان‌العرب، ج ۴، ص ۳۲۱؛ مفردات، ص ۳۱۱، "درج.</ref> و [[مرگ]] و فنا <ref>الصحاح، ج ۱، ص ۳۱۳، "درج.</ref> بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی <ref>التحقیق، ج ۳، ص ۱۸۲، "درج.</ref> یا نزولی <ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۹۵؛ جوامع‌الجامع، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۱۵.</ref> است.


استدراج به نوعی [[صناعت]] ادبی نیز گفته می‌شود که در مباحثات و [[مجادلات]] به‌کار می‌آید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، او را به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادار می‌کند.<ref>البرهان فی علوم‌القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۳۷۶.</ref> مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان <ref> تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسان‌هایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمی‌پذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها می‌گردند و حتّی زمینه‌ها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا می‌شود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار می‌گردند.<ref>السنن‌الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
استدراج به نوعی [[صناعت]] ادبی نیز گفته می‌شود که در مباحثات و [[مجادلات]] به‌کار می‌آید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، او را به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادار می‌کند.<ref>البرهان فی علوم‌القرآن، ج ۲، ص ۴۲۳؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۳۷۶.</ref> مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان <ref> تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسان‌هایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمی‌پذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها می‌گردند و حتّی زمینه‌ها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا می‌شود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار می‌گردند.<ref>السنن‌الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==استدراج در قرآن==
==استدراج در قرآن==
واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. این واژه در هر دو مورد به‌صورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطه‌های فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمت‌های پیاپی برای استدراج دانسته‌اند، چنان‌که کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" به‌صورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref> در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است.<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. این واژه در هر دو مورد به‌صورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطه‌های فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمت‌های پیاپی برای استدراج دانسته‌اند، چنان‌که کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" به‌صورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref> در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است.<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==حوزه معنایی استدراج==
==حوزه معنایی استدراج==
خط ۱۹: خط ۱۹:
#[[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی می‌دهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]] <ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمی‌شود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار  وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref>.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژه‌های "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته می‌شوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref>.<ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref> مهلت خداوند در استدراج از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref> واژه "وذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شی‌ء یا شخص بی‌ارزش <ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی  که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>« آنان را در سرکشی‌شان سرگردان وا می‌نهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش می‌سازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ }}<ref>«و دل‌ها و دیدگان آنان را دگرگون می‌گردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز  است؛ بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است » سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>« (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک‌ از جهتی به این معنا اشاره دارد.<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref> در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینه‌های تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاین‌رو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفت‌های مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است.<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار می‌شود،<ref>رحمة من‌الرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref> ازاین‌رو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد  و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]":  {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>« خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند » سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>.<ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم  و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref>.<ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] می‌بخشد اطلاق کرده‌اند؛<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref> امّا به نظر می‌رسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل می‌شود.<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref> به‌طور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمت‌های خویش در لفافه‌ای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمتهای خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است،<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref> می‌توان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref> از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref>.<ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایش‌های او نوعی زمینه‌سازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آماده‌سازی]] و "عدّ" به معنای شمارش <ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم  برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیه‌ای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفسهای آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، [[درجه]] مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند.<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref> استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد.<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>
#[[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی می‌دهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]] <ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمی‌شود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار  وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref>.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژه‌های "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌گردد پس می‌افکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته می‌شوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref>.<ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref> مهلت خداوند در استدراج از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref> واژه "وذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شی‌ء یا شخص بی‌ارزش <ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی  که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>« آنان را در سرکشی‌شان سرگردان وا می‌نهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش می‌سازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ }}<ref>«و دل‌ها و دیدگان آنان را دگرگون می‌گردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش می‌ورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشم‌انگیز  است؛ بدین‌گونه خداوند بر دل هر خویش‌بین گردنکشی مهر می‌نهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است » سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>« (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک‌ از جهتی به این معنا اشاره دارد.<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref> در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینه‌های تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاین‌رو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفت‌های مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است.<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref> [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار می‌شود،<ref>رحمة من‌الرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref> ازاین‌رو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد  و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت می‌دهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]":  {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>« خداوند نیرنگ می‌بازند و او نیز با آنان تدبیر می‌کند » سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>.<ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم  و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دسته‌هایی از آنان را بهره‌مند گردانده‌ایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان داده‌ایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref>.<ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] می‌بخشد اطلاق کرده‌اند؛<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref> امّا به نظر می‌رسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل می‌شود.<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref> به‌طور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمت‌های خویش در لفافه‌ای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمتهای خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است،<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref> می‌توان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref> از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref>.<ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایش‌های او نوعی زمینه‌سازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آماده‌سازی]] و "عدّ" به معنای شمارش <ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم  برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیه‌ای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفسهای آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، [[درجه]] مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند.<ref>جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref> استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد.<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>
#استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد » سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی  که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>« خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد » سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش می‌افکند عمرشان سر می‌آمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است.
#استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد » سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی  که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که می‌کردند آراسته‌اند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>« خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد » سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شده‌اید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام داده‌اند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دل‌هاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش می‌افکند عمرشان سر می‌آمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمی‌برند سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است.
#پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>« چه بسیار مردم یک دوره  را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم » سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده  گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گسترده‌تری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
#پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>« چه بسیار مردم یک دوره  را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم » سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده  گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گسترده‌تری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==[[سنت]] استدراج==
==[[سنت]] استدراج==
[[قرآن کریم]] از برخی سنّتهای [[الهی]] یاد می‌کند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست.<ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref> این [[سنتها]] افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی [[عینی]] و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر [[روانشناختی]] و جامعه‌شناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش می‌توان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>:
[[قرآن کریم]] از برخی سنّتهای [[الهی]] یاد می‌کند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست.<ref>مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref> این [[سنتها]] افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی [[عینی]] و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر [[روانشناختی]] و جامعه‌شناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش می‌توان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>:


=== استدراج فردی===
=== استدراج فردی===
[[انسان]] از آغاز [[زندگی]] به اقتضای [[طبیعت]] مادی خویش به تدریج امکانات وجودی خود را از دست می‌دهد: {{متن قرآن|أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا}}<ref>«آیا نیندیشیده‌اند که ما به سرزمین (کفر) می‌آییم؛ از پیرامون‌های آن می‌کاهیم؟ و خداوند داوری می‌کند و داوری‌اش بازدارنده‌ای ندارد و او حسابرسی سریع است» سوره رعد، آیه ۴۱.</ref>.<ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.</ref> این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات، و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار [[معنوی]] به تدریج انسان را به سوی [[خسران]] و زیان [[ابدی]] ـ که همان اتلاف [[عمر]] و [[استحقاق]] [[عذاب اخروی]] است ـ سوق می‌دهد: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> در این میان [[خداوند]] به‌طور مستقیم از عوامل گوناگونی همچون: [[موهبت]] [[عقل]]: {{متن قرآن|ْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>« بدین‌گونه ما آیات را برای کسانی که خرد می‌ورزند روشن می‌داریم» سوره روم، آیه ۲۸.</ref> و [[ارسال پیامبران]]: {{متن قرآن|وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ}}<ref>«و ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیم‌دهندگانی داشت» سوره شعراء، آیه ۲۰۸.</ref> و به‌طور غیر مستقیم با جریان‌سازی در زندگی به وسیله [[ابتلا]] به سختی‌ها و [[مصائب]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ}}<ref>«و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی  و رنج  دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> یا [[نزول]] [[نعمت‌های فراوان]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> برای توقف این روند استفاده کرده،<ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۲۱؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۸.</ref> برای [[انتخاب]] آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبنای آن به [[بندگان]] مهلت کافی [[عطا]] می‌کند: {{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ}}<ref>«سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار می‌کنید» سوره یونس، آیه ۱۴.</ref>؛ امّا برخی افراد این فرصت‌ها را از دست می‌دهند یا از آنها [[سوء]] استفاده می‌کنند و از [[آیات]] و پیامهای [[الهی]] روی گردانده، به طبیعت جهول و [[عجول]] خویش از [[نعمت‌های خدا]] دچار [[غرور]] ـ که زمینه و محتوای اصلی استدراج است ـ <ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۱؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۹؛ التبیان، ج ۵، ص ۴۳.</ref> می‌شوند و افسار گسیخته و از [[بلاها]] و مصیبت‌ها [[ناسپاس]] و از [[خدا]] رویگردان می‌شوند: {{متن قرآن|فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ}}<ref>«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت،» سوره فجر، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ}}<ref>«و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت،» سوره فجر، آیه ۱۶.</ref> و نیز {{متن قرآن| لا يَسْأَمُ الإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ }}<ref>«آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمی‌گردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بی‌انگیزه می‌شود و چون پس از رنجی که به وی رسیده است رحمتی از خویش بدو بچشانیم می‌گوید این از آن من است و گمان ندارم رستخیز برپا گردد و اگر هم نزد پروردگارم بازم گردانند بی‌گمان در نزد او پاداش نیکو خواهم داشت، پس کافران را از آنچه کرده‌اند آگاه خواهیم کرد و و به آنان از عذابی بسیار سخت خواهیم چشاند و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید  و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) می‌خواند» سوره فصلت، آیه ۴۹-۵۱.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> و حتی اگر در رخدادهای بسیار دشوار نیز اندک توجهی به خدا کنند موقتی و برای نیل به خواسته‌های [[شیطانی]] خویش است: {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ}}<ref>«و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او  می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی» سوره زمر، آیه ۸.</ref>، تا آنجا که [[اصرار]] و [[عناد]] آنان به‌طور کلی زمینه [[هدایت]] را از میان برده، هیچ راهی دیگر برای توقف روند رو به [[رشد]] [[خسران]] نمی‌ماند: {{متن قرآن|كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس به کدام گفتار، پس از آن (قرآن) ایمان می‌آورند؟» سوره مرسلات، آیه ۵۰.</ref>.<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.</ref> از سوی دیگر [[خداوند]] بر اساس [[سنّت]] [[اختیار]] و [[اراده آزاد]] [[انسان‌ها]] هر دو [[راه هدایت]] و [[گمراهی]] را فرا رویشان گشوده: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ}}<ref>«هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او می‌افزاییم  و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو می‌دهیم و در جهان واپسین هیچ بهره‌ای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.</ref>.<ref>الکاشف، ج ۲، ص ۲۱۱.</ref>، از دخالت مستقیم در [[زندگی]] [[بشر]] و جلوگیری بی‌واسطه از خسران [[آدمیان]] [[پرهیز]] دارد: {{متن قرآن|قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۴۵۲.</ref>، بر همین اساس آنان را کاملاً به حال خویش رها می‌سازد: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>« بیهودگی‌شان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref> و به‌طور طبیعی برای به فعلیت رسیدن همه امکانات آنها در مسیر گمراهی و زیان زمینه مهیا می‌شود: {{متن قرآن|مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«کسانی را که خداوند در گمراهی وانهد هیچ رهنمایی ندارند و آنان را سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذارد» سوره اعراف، آیه ۱۸۶.</ref>.<ref>التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۷۳ ـ ۷۴؛ رحمة من‌الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰؛ نمونه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "وذر"، "تمتیع" و... از زاویه‌ای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] می‌انجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>، بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است،<ref>الفروق‌اللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref> با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیش‌بینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>« خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید » سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref>.<ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذت‌اند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|ْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>« جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>« به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمت‌ها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل می‌شود،<ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref> تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن| أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>« و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهره‌مند شدید » سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافته‌های خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده می‌گردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار می‌یابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref> برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد [[روانشناختی]] [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کرده‌اند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب می‌شود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او می‌انجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] می‌افزاید. [[گناهان]] در این چرخه بی‌پایان پی‌درپی تکرار گشته، [[ملکه]] [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] می‌دهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] می‌ماند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref> [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداخته‌اند.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[انسان]] از آغاز [[زندگی]] به اقتضای [[طبیعت]] مادی خویش به تدریج امکانات وجودی خود را از دست می‌دهد: {{متن قرآن|أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا}}<ref>«آیا نیندیشیده‌اند که ما به سرزمین (کفر) می‌آییم؛ از پیرامون‌های آن می‌کاهیم؟ و خداوند داوری می‌کند و داوری‌اش بازدارنده‌ای ندارد و او حسابرسی سریع است» سوره رعد، آیه ۴۱.</ref>.<ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.</ref> این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات، و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار [[معنوی]] به تدریج انسان را به سوی [[خسران]] و زیان [[ابدی]] ـ که همان اتلاف [[عمر]] و [[استحقاق]] [[عذاب اخروی]] است ـ سوق می‌دهد: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.</ref> در این میان [[خداوند]] به‌طور مستقیم از عوامل گوناگونی همچون: [[موهبت]] [[عقل]]: {{متن قرآن|ْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>« بدین‌گونه ما آیات را برای کسانی که خرد می‌ورزند روشن می‌داریم» سوره روم، آیه ۲۸.</ref> و [[ارسال پیامبران]]: {{متن قرآن|وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ}}<ref>«و ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیم‌دهندگانی داشت» سوره شعراء، آیه ۲۰۸.</ref> و به‌طور غیر مستقیم با جریان‌سازی در زندگی به وسیله [[ابتلا]] به سختی‌ها و [[مصائب]]: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ}}<ref>«و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی  و رنج  دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> یا [[نزول]] [[نعمت‌های فراوان]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ}}<ref>«ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید» سوره فاطر، آیه ۳.</ref> برای توقف این روند استفاده کرده،<ref> مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۲۱؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۸.</ref> برای [[انتخاب]] آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبنای آن به [[بندگان]] مهلت کافی [[عطا]] می‌کند: {{متن قرآن|ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ}}<ref>«سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار می‌کنید» سوره یونس، آیه ۱۴.</ref>؛ امّا برخی افراد این فرصت‌ها را از دست می‌دهند یا از آنها [[سوء]] استفاده می‌کنند و از [[آیات]] و پیامهای [[الهی]] روی گردانده، به طبیعت جهول و [[عجول]] خویش از [[نعمت‌های خدا]] دچار [[غرور]] ـ که زمینه و محتوای اصلی استدراج است ـ <ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۱؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۹؛ التبیان، ج ۵، ص ۴۳.</ref> می‌شوند و افسار گسیخته و از [[بلاها]] و مصیبت‌ها [[ناسپاس]] و از [[خدا]] رویگردان می‌شوند: {{متن قرآن|فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ}}<ref>«اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت،» سوره فجر، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ}}<ref>«و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد می‌گوید پروردگارم مرا خوار داشت،» سوره فجر، آیه ۱۶.</ref> و نیز {{متن قرآن| لا يَسْأَمُ الإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ }}<ref>«آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمی‌گردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بی‌انگیزه می‌شود و چون پس از رنجی که به وی رسیده است رحمتی از خویش بدو بچشانیم می‌گوید این از آن من است و گمان ندارم رستخیز برپا گردد و اگر هم نزد پروردگارم بازم گردانند بی‌گمان در نزد او پاداش نیکو خواهم داشت، پس کافران را از آنچه کرده‌اند آگاه خواهیم کرد و و به آنان از عذابی بسیار سخت خواهیم چشاند و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید  و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) می‌خواند» سوره فصلت، آیه ۴۹-۵۱.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> و حتی اگر در رخدادهای بسیار دشوار نیز اندک توجهی به خدا کنند موقتی و برای نیل به خواسته‌های [[شیطانی]] خویش است: {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ}}<ref>«و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او  می‌خواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیش‌تر از درگاه او فرا می‌خواند، از یاد می‌برد و برای خداوند همانندهایی برمی‌سازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی» سوره زمر، آیه ۸.</ref>، تا آنجا که [[اصرار]] و [[عناد]] آنان به‌طور کلی زمینه [[هدایت]] را از میان برده، هیچ راهی دیگر برای توقف روند رو به [[رشد]] [[خسران]] نمی‌ماند: {{متن قرآن|كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۶.</ref>، {{متن قرآن|فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس به کدام گفتار، پس از آن (قرآن) ایمان می‌آورند؟» سوره مرسلات، آیه ۵۰.</ref>.<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.</ref> از سوی دیگر [[خداوند]] بر اساس [[سنّت]] [[اختیار]] و [[اراده آزاد]] [[انسان‌ها]] هر دو [[راه هدایت]] و [[گمراهی]] را فرا رویشان گشوده: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ}}<ref>«هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او می‌افزاییم  و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو می‌دهیم و در جهان واپسین هیچ بهره‌ای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.</ref>.<ref>الکاشف، ج ۲، ص ۲۱۱.</ref>، از دخالت مستقیم در [[زندگی]] [[بشر]] و جلوگیری بی‌واسطه از خسران [[آدمیان]] [[پرهیز]] دارد: {{متن قرآن|قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۴۵۲.</ref>، بر همین اساس آنان را کاملاً به حال خویش رها می‌سازد: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>« بیهودگی‌شان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref> و به‌طور طبیعی برای به فعلیت رسیدن همه امکانات آنها در مسیر گمراهی و زیان زمینه مهیا می‌شود: {{متن قرآن|مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«کسانی را که خداوند در گمراهی وانهد هیچ رهنمایی ندارند و آنان را سرگردان در سرکشی‌شان وا می‌گذارد» سوره اعراف، آیه ۱۸۶.</ref>.<ref>التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۷۳ ـ ۷۴؛ رحمة من‌الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰؛ نمونه، ج ۳، ص ۱۸۴.</ref> بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "وذر"، "تمتیع" و... از زاویه‌ای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بی‌اعتنایی]] و بی‌توجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] می‌انجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران می‌بودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>، بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است،<ref>الفروق‌اللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref> با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیش‌بینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>« خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید » سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref>.<ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذت‌اند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|ْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>« جز این نیست که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>« به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمت‌ها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل می‌شود،<ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref> تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن| أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>« و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهره‌مند شدید » سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافته‌های خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده می‌گردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار می‌یابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref> برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد [[روانشناختی]] [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کرده‌اند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب می‌شود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او می‌انجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] می‌افزاید. [[گناهان]] در این چرخه بی‌پایان پی‌درپی تکرار گشته، [[ملکه]] [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] می‌دهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] می‌ماند.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref> [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداخته‌اند.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


===استدراج [[اجتماعی]]===
===استدراج [[اجتماعی]]===
[[آیات]] ناظر به [[نظام]] [[سنن الهی]]، به نوعی [[فلسفه تاریخ]] و قانونمندی [[جوامع بشری]] اشاره دارد: {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم می‌دارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی  نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref> [[قرآن]] از اجرای [[سنّت]] استدراج درباره [[اقوام]] گذشته: {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ}}<ref>«و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.</ref> و اقوام همه [[انبیا]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> خبر داده و از امکان تکرار آن درباره اقوام [[آینده]] پرده بر می‌دارد: {{متن قرآن|فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ}}<ref>«پس آیا چشم به راه روزگاری جز همانند روزگاران کسانی هستند که پیش از آنان، در گذشته‌اند؟ بگو: چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۱۰۲.</ref> [[شیوه]] و مراحل اجرای این سنّت به تفصیل در آیات {{متن قرآن| وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref>«و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی  و رنج  دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند. پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست. آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند. پس واپسین بازمانده  گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۲-۴۵.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ  أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم. و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم. پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟ و آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما میان روز، به آنان فرا رسد و آنان سرگرم بازی (و بازیچه این جهان) باشند؟ آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند. و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟ ما از اخبار این شهرها برای تو باز می‌گوییم و به راستی پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن)  برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر می‌نهد. و در بیشتر آنان پیمانی (استوار) نیافتیم و به راستی بیشتر آنها را نافرمان یافتیم. سپس بعد از آنان موسی را با نشانه‌هایمان به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم و آنان به آن (نشانه) ها ستم روا داشتند پس بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه بود. و موسی گفت: ای فرعون! بی‌گمان من پیام‌آوری از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۹۴-۱۰۴.</ref> آمده است. [[خداوند]] در آغاز برای این [[امّت‌ها]] درهای [[هدایت]] را می‌گشاید و پیامهای خویش را بدیشان [[ابلاغ]] می‌کند: {{متن قرآن|ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ}}<ref>«آن از این روست که (سنّت)  پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بی‌خبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است» سوره انعام، آیه ۱۳۱.</ref> این هدایت‌های [[الهی]] از جانب آن اقوام و به ویژه اقشار مرفه و راحت [[طلب]] آن با [[تکذیب]] و [[مخالفت]] مواجه می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان  آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref> این اقشار در نقش [[مخالفان]] اصلی [[اصلاح جامعه]]: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«و در هر شهری گناهکاران بزرگش را گماردیم تا به فرجام، در آن نیرنگ ورزند و آنان جز به خویش نیرنگی نمی‌ورزند اما درنمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۱۲۳.</ref> [[زمینه سازان]] اجرای [[استدراج]] و فرو پاشی آن [[جامعه]] در پایان کار هستند: {{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}}<ref>«و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان  می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد ، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>، در هر حال، [[کفر]] آنان موجب نمی‌شود [[خداوند]] برای آنها مهلت کافی قرار نداده و از روی [[رحمت]] خویش تا آنجا که امیدی به هدایتشان است به آنها [[فرصت]] ندهد: {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref>.<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.</ref> این مهلت برای برخی از آنها مفید واقع شده و به هدایتشان می‌انجامد؛ امّا برخی دیگر با [[سوء]] استفاده از آن بر [[گمراهی]] خویش می‌افزایند، ازاین‌رو در [[قرآن]] از این مهلت با دو تعبیر "رحمت" و "متاع" یاد شده است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ}}<ref>«و اگر بخواهیم آنان را غرق می‌کنیم که نه فریادرسی خواهند داشت و نه رهانیده می‌شوند» سوره یس، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ}}<ref>«مگر به بخشایشی از سوی ما و (برای) بهره‌مندی تا زمانی» سوره یس، آیه ۴۴.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۸۲.</ref> واژه {{متن قرآن|حِينٍ}} به موقتی بودن این مهلت و بقای آن تا [[زمان]] جدایی کامل دو گروه از یکدیگر و رسیدن هر یک به سرمنزل نهایی خویش اشاره دارد: {{متن قرآن|حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ}}<ref>« ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> خداوند به هنگام [[اعراض]] [[مردم]] از [[هدایت]]، با افزایش [[مصائب]]، [[بلاها]] و سختی‌های [[زندگی]] در صدد جلب توجّه آنان به خویش و نرم ساختن دلهایشان بر می‌آید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۷، ص ۸۹.</ref> البتّه بسیاری از این عذابهای [[هدایتی]] همان نتیجه [[اعمال ناشایست]] مردم است که می‌تواند آنان را به [[زشتی]] کارهایشان متذکر ساخته، به سوی خداوند باز گرداند: {{متن قرآن|ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.</ref>؛ امّا [[اصرار]] و [[عناد]] آنها دلهایشان را سخت گردانیده، در کنار آن، [[شیطان]] نیز با [[تزیین]] [[اعمال]] ناپسندشان از توجّه به [[خدا]] مانع می‌شود: {{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۵۸.</ref> حال که دیگر ترفند مزبور [[کارایی]] ندارد زمینه [[گشایش]] و [[پیشرفت مادی]] برای آنان باز می‌شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ }}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم » سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ }}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم » سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> و گاه [[خداوند]] همچون پدری که از ابزار [[تشویق]] و [[تنبیه]] به‌طور همزمان استفاده می‌کند آنان را متناوبا به [[آسانی]] و [[سختی]] [[مبتلا]] می‌سازد تا شاید آنان به سویش متوجّه شوند؛<ref> الکشاف، ج ۲، ص ۲۳.</ref> امّا [[اعراض]] و [[لجاجت]] آنها موجب می‌شود کاملاً به حال خویش رها شده، این وضعیت در آنها حالت مستی: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا}}<ref>« از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند » سوره انعام، آیه ۴۴.</ref> و بی‌مبالاتی نسبت به تعهدات خویش بیافریند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۷.</ref> تا آنکه به‌طور کلی از فرجام شوم اعمالشان [[غافل]] گشته، همه این رویدادها را اتفاقی و بی‌ارتباط با رفتارشان می‌پندارند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>« و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج۶، ج ۹، ص۱۱ ـ ۱۳؛ کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۶۸۶؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۲ ـ ۱۳</ref> و به کلی از [[مکر الهی]] ایمن می‌گردند: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref> در چنین حالتی دیگر تنها [[عذاب الهی]] سزاوار آنهاست که به ناگاه بر آنها فرود می‌آید: {{متن قرآن| أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>« ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>« ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۹۵.</ref> شدّت [[عذاب]] در پایان [[استدراج]] به [[میزان]] شدت اجرای آن [[سنّت]] در هر [[جامعه]] بستگی داشته،<ref>روح البیان، ج ۳، ص ۳۱.</ref> آن نیز به کمیت و کیفیت [[فساد]] آن [[جامعه]] وابسته است. بدین‌سان [[استدراج]] [[اجتماعی]] به دو گونه [[عذاب دنیوی]] (فراگیر و محدود) منتهی می‌شود: [[عذاب]] فراگیر برای جوامعی است که همه افراد آن به سرحدّ نهایی [[کفر]] و [[طغیان]] رسیده باشند، به‌گونه‌ای که دیگر هیچ‌گاه به [[هدایت]] نمی‌گرایند: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ }}<ref>«تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۴۳.</ref> و از میان نسل‌های [[آینده]] نیز در چنین فضایی جز [[کافر]] و [[ناسپاس]] پدید نخواهد آمد و بدین‌سان حرکت آن [[جوامع]] بر مسیر [[گمراهی]] و [[انحراف]]، تنظیم و قفل شده و [[اصلاح]] آنان به‌طور طبیعی امکان‌پذیر نیست: {{متن قرآن| وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا  إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا }}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.</ref>، با این حال بر مبنای اصل [[عدل الهی]]، لازم است [[خداوند]] پیش از [[نزول]] عذاب به [[یاری]] [[رسولان]] و اندک [[مؤمنان]] آن جوامع آمده، از عذاب‌نجاتشان دهد: {{متن قرآن| كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بدین‌گونه بنا به حقّی که بر عهده ماست  مؤمنان را رهایی می‌بخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۸۲.</ref> امّا جوامعی که تا حدّ نهایی کفر و طغیان پیش نرفته و امکان اصلاح آنها به‌طور طبیعی می‌رود، خداوند در مقاطع خاص با نزول عذابهایی طبیعی و محدود: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref> به [[تصفیه]] عناصر [[پلید]]: {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref> و پالایش جامعه از آلاینده‌های اجتماعی می‌پردازد: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> [[آیه]] مستهزئین درباره عده‌ای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]]{{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پی‌درپی نابود شدند.<ref>کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref> [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند.<ref> روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref> [[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاریهای اجتماعی به‌طور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن ونظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحرانهای بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست می‌دهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] می‌گراید، ازاین‌رو [[خداوند]] به‌طور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا می‌خواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref> سنّت استدراج اجتماعی از زاویه‌ای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابن‌خلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول می‌گرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه‌ ابن‌ خلدون، ص ۲۰۷.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[آیات]] ناظر به [[نظام]] [[سنن الهی]]، به نوعی [[فلسفه تاریخ]] و قانونمندی [[جوامع بشری]] اشاره دارد: {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم می‌دارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی  نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref> [[قرآن]] از اجرای [[سنّت]] استدراج درباره [[اقوام]] گذشته: {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ}}<ref>«و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.</ref> و اقوام همه [[انبیا]]: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> خبر داده و از امکان تکرار آن درباره اقوام [[آینده]] پرده بر می‌دارد: {{متن قرآن|فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ}}<ref>«پس آیا چشم به راه روزگاری جز همانند روزگاران کسانی هستند که پیش از آنان، در گذشته‌اند؟ بگو: چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۱۰۲.</ref> [[شیوه]] و مراحل اجرای این سنّت به تفصیل در آیات {{متن قرآن| وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref>«و به یقین برای امّت‌هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی  و رنج  دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند. پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست. آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند. پس واپسین بازمانده  گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۲-۴۵.</ref> و {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ  أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم. و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم. پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟ و آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما میان روز، به آنان فرا رسد و آنان سرگرم بازی (و بازیچه این جهان) باشند؟ آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند. و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟ ما از اخبار این شهرها برای تو باز می‌گوییم و به راستی پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن)  برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر می‌نهد. و در بیشتر آنان پیمانی (استوار) نیافتیم و به راستی بیشتر آنها را نافرمان یافتیم. سپس بعد از آنان موسی را با نشانه‌هایمان به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم و آنان به آن (نشانه) ها ستم روا داشتند پس بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه بود. و موسی گفت: ای فرعون! بی‌گمان من پیام‌آوری از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۹۴-۱۰۴.</ref> آمده است. [[خداوند]] در آغاز برای این [[امّت‌ها]] درهای [[هدایت]] را می‌گشاید و پیامهای خویش را بدیشان [[ابلاغ]] می‌کند: {{متن قرآن|ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ}}<ref>«آن از این روست که (سنّت)  پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بی‌خبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است» سوره انعام، آیه ۱۳۱.</ref> این هدایت‌های [[الهی]] از جانب آن اقوام و به ویژه اقشار مرفه و راحت [[طلب]] آن با [[تکذیب]] و [[مخالفت]] مواجه می‌شود: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ}}<ref>«و بدین‌گونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامروایان  آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافته‌ایم و آثار آنان را پی می‌گیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.</ref> این اقشار در نقش [[مخالفان]] اصلی [[اصلاح جامعه]]: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«و در هر شهری گناهکاران بزرگش را گماردیم تا به فرجام، در آن نیرنگ ورزند و آنان جز به خویش نیرنگی نمی‌ورزند اما درنمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۱۲۳.</ref> [[زمینه سازان]] اجرای [[استدراج]] و فرو پاشی آن [[جامعه]] در پایان کار هستند: {{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}}<ref>«و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان  می‌دهیم و در آن نافرمانی می‌ورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب می‌گردد ، آنگاه یکسره نابودش می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>، در هر حال، [[کفر]] آنان موجب نمی‌شود [[خداوند]] برای آنها مهلت کافی قرار نداده و از روی [[رحمت]] خویش تا آنجا که امیدی به هدایتشان است به آنها [[فرصت]] ندهد: {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref>.<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.</ref> این مهلت برای برخی از آنها مفید واقع شده و به هدایتشان می‌انجامد؛ امّا برخی دیگر با [[سوء]] استفاده از آن بر [[گمراهی]] خویش می‌افزایند، ازاین‌رو در [[قرآن]] از این مهلت با دو تعبیر "رحمت" و "متاع" یاد شده است: {{متن قرآن|وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ}}<ref>«و اگر بخواهیم آنان را غرق می‌کنیم که نه فریادرسی خواهند داشت و نه رهانیده می‌شوند» سوره یس، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ}}<ref>«مگر به بخشایشی از سوی ما و (برای) بهره‌مندی تا زمانی» سوره یس، آیه ۴۴.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۸۲.</ref> واژه {{متن قرآن|حِينٍ}} به موقتی بودن این مهلت و بقای آن تا [[زمان]] جدایی کامل دو گروه از یکدیگر و رسیدن هر یک به سرمنزل نهایی خویش اشاره دارد: {{متن قرآن|حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ}}<ref>« ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> خداوند به هنگام [[اعراض]] [[مردم]] از [[هدایت]]، با افزایش [[مصائب]]، [[بلاها]] و سختی‌های [[زندگی]] در صدد جلب توجّه آنان به خویش و نرم ساختن دلهایشان بر می‌آید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۷، ص ۸۹.</ref> البتّه بسیاری از این عذابهای [[هدایتی]] همان نتیجه [[اعمال ناشایست]] مردم است که می‌تواند آنان را به [[زشتی]] کارهایشان متذکر ساخته، به سوی خداوند باز گرداند: {{متن قرآن|ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.</ref>؛ امّا [[اصرار]] و [[عناد]] آنها دلهایشان را سخت گردانیده، در کنار آن، [[شیطان]] نیز با [[تزیین]] [[اعمال]] ناپسندشان از توجّه به [[خدا]] مانع می‌شود: {{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۵۸.</ref> حال که دیگر ترفند مزبور [[کارایی]] ندارد زمینه [[گشایش]] و [[پیشرفت مادی]] برای آنان باز می‌شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ }}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم » سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ }}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم » سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> و گاه [[خداوند]] همچون پدری که از ابزار [[تشویق]] و [[تنبیه]] به‌طور همزمان استفاده می‌کند آنان را متناوبا به [[آسانی]] و [[سختی]] [[مبتلا]] می‌سازد تا شاید آنان به سویش متوجّه شوند؛<ref> الکشاف، ج ۲، ص ۲۳.</ref> امّا [[اعراض]] و [[لجاجت]] آنها موجب می‌شود کاملاً به حال خویش رها شده، این وضعیت در آنها حالت مستی: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا}}<ref>« از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند » سوره انعام، آیه ۴۴.</ref> و بی‌مبالاتی نسبت به تعهدات خویش بیافریند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۷.</ref> تا آنکه به‌طور کلی از فرجام شوم اعمالشان [[غافل]] گشته، همه این رویدادها را اتفاقی و بی‌ارتباط با رفتارشان می‌پندارند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>« و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>جامع‌البیان، مج۶، ج ۹، ص۱۱ ـ ۱۳؛ کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۶۸۶؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۲ ـ ۱۳</ref> و به کلی از [[مکر الهی]] ایمن می‌گردند: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref> در چنین حالتی دیگر تنها [[عذاب الهی]] سزاوار آنهاست که به ناگاه بر آنها فرود می‌آید: {{متن قرآن| أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>« ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>« ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>.<ref>المیزان، ج ۸، ص ۱۹۵.</ref> شدّت [[عذاب]] در پایان [[استدراج]] به [[میزان]] شدت اجرای آن [[سنّت]] در هر [[جامعه]] بستگی داشته،<ref>روح البیان، ج ۳، ص ۳۱.</ref> آن نیز به کمیت و کیفیت [[فساد]] آن [[جامعه]] وابسته است. بدین‌سان [[استدراج]] [[اجتماعی]] به دو گونه [[عذاب دنیوی]] (فراگیر و محدود) منتهی می‌شود: [[عذاب]] فراگیر برای جوامعی است که همه افراد آن به سرحدّ نهایی [[کفر]] و [[طغیان]] رسیده باشند، به‌گونه‌ای که دیگر هیچ‌گاه به [[هدایت]] نمی‌گرایند: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ }}<ref>«تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۴۳.</ref> و از میان نسل‌های [[آینده]] نیز در چنین فضایی جز [[کافر]] و [[ناسپاس]] پدید نخواهد آمد و بدین‌سان حرکت آن [[جوامع]] بر مسیر [[گمراهی]] و [[انحراف]]، تنظیم و قفل شده و [[اصلاح]] آنان به‌طور طبیعی امکان‌پذیر نیست: {{متن قرآن| وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا  إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا }}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.</ref>، با این حال بر مبنای اصل [[عدل الهی]]، لازم است [[خداوند]] پیش از [[نزول]] عذاب به [[یاری]] [[رسولان]] و اندک [[مؤمنان]] آن جوامع آمده، از عذاب‌نجاتشان دهد: {{متن قرآن| كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بدین‌گونه بنا به حقّی که بر عهده ماست  مؤمنان را رهایی می‌بخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۸۲.</ref> امّا جوامعی که تا حدّ نهایی کفر و طغیان پیش نرفته و امکان اصلاح آنها به‌طور طبیعی می‌رود، خداوند در مقاطع خاص با نزول عذابهایی طبیعی و محدود: {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref> به [[تصفیه]] عناصر [[پلید]]: {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref> و پالایش جامعه از آلاینده‌های اجتماعی می‌پردازد: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref> [[آیه]] مستهزئین درباره عده‌ای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]]{{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پی‌درپی نابود شدند.<ref>کشف‌الاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref> [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری می‌افتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند.<ref> روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref> [[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاریهای اجتماعی به‌طور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن ونظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحرانهای بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست می‌دهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] می‌گراید، ازاین‌رو [[خداوند]] به‌طور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا می‌خواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref> سنّت استدراج اجتماعی از زاویه‌ای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابن‌خلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول می‌گرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه‌ ابن‌ خلدون، ص ۲۰۷.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==مصادیق [[ابتلا]] به استدراج==
==مصادیق [[ابتلا]] به استدراج==
هرگونه توجّه و غور در [[امور دنیوی]] و غیر [[الهی]] در روندی تدریجی شکل گرفته و خود نوعی استدراج به شمار می‌آید،<ref>عوالی‌اللئالی، ج ۴، ص ۱۱۹.</ref> ازاین‌رو ممکن است استدراج به‌گونه‌هایی مختلف و در همه عرصه‌های [[زندگی]] بر [[انسان]] عارض شود: [[صحت و سلامت]] و [[طول عمر]] و [[نزول]] [[نعمت]] فراوان،<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۳۱۵.</ref> اشتهار به [[نیکوکاری]] از طریق پوشانده ماندن [[گناهان]] [[انسان]]:<ref>بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۲۵۷.</ref> {{متن حدیث| اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلُ مَا سَتَرْتَ عَلَيَّ مِنْ فِعَالِ الْعُيُوبِ استدرجا }}<ref> الدرع‌الواقیه، ص ۱۶۱، ۲۴۷؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۸۱.</ref> [[اطمینان]] به [[قبولی اعمال]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref>.<ref>عون المعبود، ج ۴، ص۲۶۳؛ تحف‌العقول، ص۱۵۴.</ref>، پنهان ماندن جنایت‌های برخی [[منافقان]] و [[ایمنی]] یافتن از [[اجرای حدود الهی]] بر آنها <ref>التبیان، ج ۳، ص ۳۶۵.</ref> و بهره‌مندی از امتیازات ظاهری [[ایمان]] در [[جامعه اسلامی]]،<ref>کشف اللثام، ج ۲، ص ۴۹۶؛ جواهر الکلام، ج ۴۳، ص ۳۳.</ref>[[پیروزی]] [[کافران]] در [[جنگ]] با [[مسلمانان]]،<ref> فیض‌القدیر، ج ۶، ص ۵۰۴.</ref> [[استجابت دعا]] به هنگام [[معصیت]]،<ref> العهودالمحمدیه، ص ۲۷۳.</ref> [[پیشرفت]] ظاهری صاحبان دعوتهای [[دروغین]] از طریق اظهار برخی خوارق عادات <ref>شرح‌الاسماء اللّه الحسنی، ج ۱، ص ۷۱؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۱ ـ ۲۲، ص ۸۵ ـ ۹۰؛ روح‌البیان، ج۳، ص۳۱.</ref> و به‌طور کلی هر گونه خارق عادتی را از جانب انسان‌های [[ناشایست]]، [[استدراج]] نامیده‌اند که در برابر [[اعجاز]] [[پیامبران]] و [[کرامت]] [[اولیای الهی]] است.<ref>معجم لغة الفقهاء، ص ۴۰۹.</ref> در این میان تنها [[مناصب]] [[الهی]] از جمله [[نبوت]] و [[امامت]] ممکن نیست به گونه استدراجی به افراد ناشایست داده شود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref> شاید بتوان [[ابلیس]] را نخستین موجود [[مبتلا]] به استدراج شمرد؛ برخی از [[مفسران]]، حضور دراز مدت [[شیطان]] را در [[بارگاه الهی]]، به رغم [[کفر]] [[باطنی]] او: {{متن قرآن|وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>« از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref> دلیل بر [[اعمال]] [[سنّت]] استدراج درباره وی دانسته‌اند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> [[خداوند]] [[شیطان]] را در زمره مهلت داده شدگان می‌شمرد: {{متن قرآن|إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>« تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۶۲۲.</ref> از این تعبیر می‌توان استفاده کرد که ابتلای او به استدراج نیز افزون بر حکمتهای دیگر در اعطای مهلت به او مدّ نظر بوده است.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص ۵۷۱.</ref> از برخی [[آیات استدراج]] بر می‌آید که این سنّت در میان همه [[انسان‌ها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا }}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن  چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌گردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست ؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی  از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه  کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است؛<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref> یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به دارایی‌های خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خداو [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] می‌شمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] می‌داد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی  از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، [[یاوری]] برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه  کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref> خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهه‌های مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد به‌صورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref> المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref> جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیل‌اند. و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید  انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ }}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر  را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار.  چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]] {{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا  فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا }}<ref>«آنان نیرنگی می‌بازند، من نیز تدبیری می‌کنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>.<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
هرگونه توجّه و غور در [[امور دنیوی]] و غیر [[الهی]] در روندی تدریجی شکل گرفته و خود نوعی استدراج به شمار می‌آید،<ref>عوالی‌اللئالی، ج ۴، ص ۱۱۹.</ref> ازاین‌رو ممکن است استدراج به‌گونه‌هایی مختلف و در همه عرصه‌های [[زندگی]] بر [[انسان]] عارض شود: [[صحت و سلامت]] و [[طول عمر]] و [[نزول]] [[نعمت]] فراوان،<ref>مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۳۱۵.</ref> اشتهار به [[نیکوکاری]] از طریق پوشانده ماندن [[گناهان]] [[انسان]]:<ref>بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۲۵۷.</ref> {{متن حدیث| اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلُ مَا سَتَرْتَ عَلَيَّ مِنْ فِعَالِ الْعُيُوبِ استدرجا }}<ref> الدرع‌الواقیه، ص ۱۶۱، ۲۴۷؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۸۱.</ref> [[اطمینان]] به [[قبولی اعمال]]: {{متن قرآن|الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref>.<ref>عون المعبود، ج ۴، ص۲۶۳؛ تحف‌العقول، ص۱۵۴.</ref>، پنهان ماندن جنایت‌های برخی [[منافقان]] و [[ایمنی]] یافتن از [[اجرای حدود الهی]] بر آنها <ref>التبیان، ج ۳، ص ۳۶۵.</ref> و بهره‌مندی از امتیازات ظاهری [[ایمان]] در [[جامعه اسلامی]]،<ref>کشف اللثام، ج ۲، ص ۴۹۶؛ جواهر الکلام، ج ۴۳، ص ۳۳.</ref>[[پیروزی]] [[کافران]] در [[جنگ]] با [[مسلمانان]]،<ref> فیض‌القدیر، ج ۶، ص ۵۰۴.</ref> [[استجابت دعا]] به هنگام [[معصیت]]،<ref> العهودالمحمدیه، ص ۲۷۳.</ref> [[پیشرفت]] ظاهری صاحبان دعوتهای [[دروغین]] از طریق اظهار برخی خوارق عادات <ref>شرح‌الاسماء اللّه الحسنی، ج ۱، ص ۷۱؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۱ ـ ۲۲، ص ۸۵ ـ ۹۰؛ روح‌البیان، ج۳، ص۳۱.</ref> و به‌طور کلی هر گونه خارق عادتی را از جانب انسان‌های [[ناشایست]]، [[استدراج]] نامیده‌اند که در برابر [[اعجاز]] [[پیامبران]] و [[کرامت]] [[اولیای الهی]] است.<ref>معجم لغة الفقهاء، ص ۴۰۹.</ref> در این میان تنها [[مناصب]] [[الهی]] از جمله [[نبوت]] و [[امامت]] ممکن نیست به گونه استدراجی به افراد ناشایست داده شود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوه‌ها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref> شاید بتوان [[ابلیس]] را نخستین موجود [[مبتلا]] به استدراج شمرد؛ برخی از [[مفسران]]، حضور دراز مدت [[شیطان]] را در [[بارگاه الهی]]، به رغم [[کفر]] [[باطنی]] او: {{متن قرآن|وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}}<ref>« از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.</ref> دلیل بر [[اعمال]] [[سنّت]] استدراج درباره وی دانسته‌اند.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> [[خداوند]] [[شیطان]] را در زمره مهلت داده شدگان می‌شمرد: {{متن قرآن|إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>« تو از مهلت‌یافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>.<ref>جامع البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۶۲۲.</ref> از این تعبیر می‌توان استفاده کرد که ابتلای او به استدراج نیز افزون بر حکمتهای دیگر در اعطای مهلت به او مدّ نظر بوده است.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص ۵۷۱.</ref> از برخی [[آیات استدراج]] بر می‌آید که این سنّت در میان همه [[انسان‌ها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا }}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را می‌آورد و از آن  چیزی کم نمی‌نهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمی‌گردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست ؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود می‌یابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی  از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه  کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است؛<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref> یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به دارایی‌های خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خداو [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] می‌شمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو می‌کرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] می‌داد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی  از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، [[یاوری]] برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوه‌اش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه  کرده بود دست بر دست می‌کوفت در حالی که داربست‌های آن فرو ریخته بود و او می‌گفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمی‌پنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref> خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهه‌های مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد به‌صورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref> المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref> جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیل‌اند. و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمی‌آید  انجام دهید، من نیز انجام می‌دهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ می‌گوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانه‌های خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ }}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر  را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوه‌هایی تلخ و (درختان) شوره‌گز و اندکی از درخت کنار.  چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر می‌رسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانه‌ها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref>.<ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]] {{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا  فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا }}<ref>«آنان نیرنگی می‌بازند، من نیز تدبیری می‌کنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>.<ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==[[حکمت]] [[استدراج]]==
==[[حکمت]] [[استدراج]]==
خط ۳۸: خط ۳۸:
مجبّره با [[تفسیر]] استدراج، به حرکت دادن به سوی [[کفر]] و دوری از [[خدا]] و معرفی خداوند به عنوان عامل و فاعل استدراج و بلکه همه خیرها و شرّها در [[جهان]]، چنین [[استدلال]] کرده‌اند که خداوند خود، خواهان وقوع کفر و [[طغیان]] از برخی [[بندگان]] است. مهم‌ترین آیه‌ای که در این زمینه، مستند آنان قرار گرفته [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷.</ref> آنان [[لام]] را در {{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا}} لام [[اراده]] شمرده‌اند؛<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۳۰۷؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref> امّا با این حال علّت شمردن ازدیاد [[گناهان]] برای املاء را به سبب بطلان تعلیل [[افعال]] [[خدا]] به اغراض جایز نشمرده‌اند.<ref>روح البیان، ج ۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.</ref> [[فخر رازی]] بیان مزبور را به قالبی [[فلسفی]] در آورده است: [[سنّت]] [[استدراج]] ضرورتا در انجام دادن و ترک فعل از سوی [[بندگان]] تأثیرگذار است و نتایجی در پی‌دارد. [[خداوند]] که عامل ایجاد این سنّت است به‌طور طبیعی نتایج آن را نیز می‌خواهد، بنابراین، خداوند خود پدید آورنده و خواهان [[کفر]] از برخی انسان‌هاست،<ref>التفسیرالکبیر، ج ۳۰، ص ۹۷.</ref> افزون بر این، عدم وقوع کفر از این بندگان با توجّه به [[اراده خداوند]] بر کفرشان محال است، بنابراین، آنان از [[قدرت]] [[گرایش]] به [[ایمان]] برخوردار نیستند.<ref>کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ ج۶، ص۴۵۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷؛ ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> بنابه این دیدگاه و با توجّه به [[انکار]] اصل علیت از سوی [[اشاعره]]، استدراج به‌صورت فعلی از افعال خدا قابل تعلیل نبوده، [[فلسفه]] و حکمتی برای آن قابل [[تصور]] نیست، جز آنکه خداوند خود خواهان و طالب آن بوده و [[افعال الهی]] نیز تعلیل‌بردار نیست: {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref>، با این حال [[میبدی]]، علّت اجرای استدراج را [[علم]] [[ازلی]] خداوند به عدم ایمان آن افراد شمرده است.<ref>کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> در مقابل، [[عدلیه]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> استدراج را نزدیک ساختن [[کافران]] به سوی [[عذاب]] و هلاکتی که نتیجه اعمال‌ خودشان است دانسته‌اند و [[تفسیر]] استدراج را به حرکت دادن به سوی کفر، [[باطل]] شمرده‌اند،<ref>امالی، ج ۴، ص ۵۵.</ref> زیرا در آیه {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، کفر آنها مقدم بر اجرای آن سنّت آمده است. در واقع آنان [[کافر]] گشته و به [[اراده]] خویش از [[هدایت]] رویگردان شده‌اند، بنابراین، خداوند با مهلت دادن به آنان موجب شده آنان گام به گام به سوی فرجام شوم خویش نزدیک گردند.<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱.</ref> [[خداوند]] نه با برخی [[انسان‌ها]] [[خصومت]] داشته و نه بسان [[جاهلان]] برای آرام ساختن حسّ [[کینه]] و [[انتقام]] خویش به زمینه‌سازی برای [[آزار]] و [[کیفر]] مخالفانش می‌پردازد: {{متن قرآن|مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.</ref> و نه از فرو فرستادن [[عذاب]] یکباره بر آنان عاجز است، تا از [[استدراج]] استفاده کند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ}}<ref>«آیا به آسمان و زمین پیش رو و پشت سرشان نگاه نکرده‌اند؟ اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می‌بریم یا پاره‌هایی از آسمان را بر سرشان فرو می‌افکنیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای هر بنده‌ای که (به سوی خداوند) بازگشته است» سوره سبأ، آیه ۹.</ref>، بلکه بر مبنای [[حکمت]] خویش همگان را [[آزاد]] [[آفریده]] و در برابر [[طغیان]] [[گنهکاران]]، [[حلم]] و [[بردباری]] می‌کند، تا آنجا که [[فرصت]] طبیعی آنان به پایان رسد و آنگاه با فرا رسیدن مرگشان، آنان را در عذاب فرو می‌برد.<ref> التبیان، ج ۵،  ص ۴۲ ـ ۴۳.</ref> به‌طور کلی خیر و [[مصلحت]] [[انسان]] در اعطای فرصت کافی به اوست <ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> زیرا اگر خداوند در پی هر معصیتی گنهکاران را [[مجازات]] کند، دیگر جنبنده‌ای بر [[زمین]] نخواهد ماند: {{متن قرآن|وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو می‌گرفت جنبنده‌ای بر زمین  وا نمی‌نهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن  پس می‌افکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره نحل، آیه ۶۱.</ref>.<ref>راهنما، ج ۹، ص ۴۳۸.</ref> بنابراین، میان [[سنّت]] استدراج و اصل [[عدل]] [[الهی]] تعارضی وجود ندارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref>.<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۸۲.</ref>، افزون بر این، [[کفر]] امری [[قبیح]] است و از [[خداوند حکیم]] هیچ‌گاه کار قبیح سر نمی‌زند؛<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref> همچنین این گروه، [[لام]] را در [[آیه]] {{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا إِثْمًا }}<ref>« بر گناه بیفزایند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> نه لام علّت و [[اراده]] بلکه لام [[عاقبت]] دانسته‌اند؛ یعنی خداوند به آنان مهلت داد؛ امّا این [[نعمت]] بر اثر [[سوء]] اختیارشان به زیانشان در آمد و مهلت خداوند به آنان، سرانجام به افزایش گناهانشان انجامید.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> نمونه‌های دیگری از این گونه "لام" در [[آیات قرآن]] همچون: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref> به کار رفته است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref> در عین حال [[زمخشری]] از اَعلام [[معتزله]] با پذیرش علیت در [[آیه]] مزبور چنین به حل مشکل پرداخته است که هر علتی لزوما غرض فاعل نیست؛ بدین معنا که علّت املاء همان ازدیاد [[گناهان]] [[کافران]] است؛ امّا این امر از جانب [[خداوند]] [[اراده]] نشده است؛ همچون: {{عربی|"قعدت عن الحرب‌ للعجز"}}<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref> در واقع مهلت خداوند به این افراد با توجّه به [[علم]] او به افزایش گناهانشان بر اثر این [[فرصت]] جدید، به‌گونه‌ای مجازی او را خواهان این نتیجه نامطلوب می‌گرداند؛<ref> روض الجنان، ج ۵، ص ۱۷۶؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref> همچنین برخی برای پاسخ به [[تمسک]] مجبّره به آیه مزبور کوشیده‌اند از آن، قرائت دیگری ارائه دهند. از اخفش و [[اسکافی]] نقل شده که در آیه مزبور نوعی تقدیم و تأخیر صورت گرفته و جمله {{متن قرآن|أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>« مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> معترضه است. در این صورت آیه مزبور بدون تقدیم و تأخیر به این گونه خواهد بود: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و روشن است که معنای آیه در این صورت کاملاً معکوس می‌گردد. [[طبرسی]] با [[انتقاد]] از این پاسخ [[ضعیف]]، آن را در صورتی درست شمرده که {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در بخش نخست آیه به کسر و در بخش دوم به [[فتح]] می‌بود، در صورتی که کاملاً به عکس است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۴.</ref> زمخشری با توجّه به اشکال مزبور احتمالاً برای توجیه این نظر، از قرائت [[یحیی]] بن وثاب یاد کرده که این دو {{متن قرآن|إِنَّمَا}} را عکس قرائت مشهور خوانده است.<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref> نکته دیگر آنکه اگر "[[لام]]" در این آیه به معنای [[اراده خداوند]] به [[کفر]] آن افراد و [[صدور گناه]] از آنان باشد در این صورت آیه مزبور با آیاتی دیگر مانند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند » سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و {{متن قرآن|مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند » سوره بینه، آیه ۵.</ref> [[تعارض]] خواهد داشت، زیرا این [[آیات]] به [[صراحت]] از خواسته [[خداوند]] مبنی بر [[ایمان]] همه [[مردمان]] پرده برمی‌دارد،<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref> بنابراین، چون [[آیات قرآن]] هر یک دیگری را [[تفسیر]] و [[تأیید]] می‌کند [[آیه]] مورد بحث را باید به قرینه آیات مذکور [[تأویل]] برد. [[فخر رازی]] در [[مقام]] پاسخ به این استدلال‌ها، از یک سو به تخصیص آیات مورد استناد به وسیله آیه مورد بحث [[معتقد]] شده و از سوی دیگر تفسیر [[لام]] را به [[عاقبت]] بر خلاف ظاهر و محال شمرده است، زیرا تفسیر مذکور با این [[برهان عقلی]] [[مخالف]] است که [[علم]] [[ازلی]] خداوند به [[گمراهی]] آن اشخاص تعلق یافته و [[اراده]] همزمان ایمان و [[کفر]] ممکن نبوده، [[نادرست]] درآمدن [[علم خدا]] نیز محال است.<ref> التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.</ref> این درحالی است که [[علم خداوند]] به [[جبر]] اشخاص نمی‌انجامد، بلکه همچون معلمی که از آغاز سال تحصیلی کاملاً [[قادر]] به [[پیش‌بینی]] حال [[شاگردان]] خویش در پایان سال است او نیز نسبت به [[انتخاب]] آزادانه وسرانجام [[بندگان]] در [[زندگی]] [[آگاه]] است. در واقع فخررازی میان علم و [[اراده الهی]] خلط کرده و به تفاوت [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[الهی]] توجّه نکرده است.
مجبّره با [[تفسیر]] استدراج، به حرکت دادن به سوی [[کفر]] و دوری از [[خدا]] و معرفی خداوند به عنوان عامل و فاعل استدراج و بلکه همه خیرها و شرّها در [[جهان]]، چنین [[استدلال]] کرده‌اند که خداوند خود، خواهان وقوع کفر و [[طغیان]] از برخی [[بندگان]] است. مهم‌ترین آیه‌ای که در این زمینه، مستند آنان قرار گرفته [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷.</ref> آنان [[لام]] را در {{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا}} لام [[اراده]] شمرده‌اند؛<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۳۰۷؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref> امّا با این حال علّت شمردن ازدیاد [[گناهان]] برای املاء را به سبب بطلان تعلیل [[افعال]] [[خدا]] به اغراض جایز نشمرده‌اند.<ref>روح البیان، ج ۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.</ref> [[فخر رازی]] بیان مزبور را به قالبی [[فلسفی]] در آورده است: [[سنّت]] [[استدراج]] ضرورتا در انجام دادن و ترک فعل از سوی [[بندگان]] تأثیرگذار است و نتایجی در پی‌دارد. [[خداوند]] که عامل ایجاد این سنّت است به‌طور طبیعی نتایج آن را نیز می‌خواهد، بنابراین، خداوند خود پدید آورنده و خواهان [[کفر]] از برخی انسان‌هاست،<ref>التفسیرالکبیر، ج ۳۰، ص ۹۷.</ref> افزون بر این، عدم وقوع کفر از این بندگان با توجّه به [[اراده خداوند]] بر کفرشان محال است، بنابراین، آنان از [[قدرت]] [[گرایش]] به [[ایمان]] برخوردار نیستند.<ref>کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ ج۶، ص۴۵۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷؛ ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> بنابه این دیدگاه و با توجّه به [[انکار]] اصل علیت از سوی [[اشاعره]]، استدراج به‌صورت فعلی از افعال خدا قابل تعلیل نبوده، [[فلسفه]] و حکمتی برای آن قابل [[تصور]] نیست، جز آنکه خداوند خود خواهان و طالب آن بوده و [[افعال الهی]] نیز تعلیل‌بردار نیست: {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref>، با این حال [[میبدی]]، علّت اجرای استدراج را [[علم]] [[ازلی]] خداوند به عدم ایمان آن افراد شمرده است.<ref>کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref> در مقابل، [[عدلیه]] با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> استدراج را نزدیک ساختن [[کافران]] به سوی [[عذاب]] و هلاکتی که نتیجه اعمال‌ خودشان است دانسته‌اند و [[تفسیر]] استدراج را به حرکت دادن به سوی کفر، [[باطل]] شمرده‌اند،<ref>امالی، ج ۴، ص ۵۵.</ref> زیرا در آیه {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، کفر آنها مقدم بر اجرای آن سنّت آمده است. در واقع آنان [[کافر]] گشته و به [[اراده]] خویش از [[هدایت]] رویگردان شده‌اند، بنابراین، خداوند با مهلت دادن به آنان موجب شده آنان گام به گام به سوی فرجام شوم خویش نزدیک گردند.<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱.</ref> [[خداوند]] نه با برخی [[انسان‌ها]] [[خصومت]] داشته و نه بسان [[جاهلان]] برای آرام ساختن حسّ [[کینه]] و [[انتقام]] خویش به زمینه‌سازی برای [[آزار]] و [[کیفر]] مخالفانش می‌پردازد: {{متن قرآن|مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.</ref> و نه از فرو فرستادن [[عذاب]] یکباره بر آنان عاجز است، تا از [[استدراج]] استفاده کند: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ}}<ref>«آیا به آسمان و زمین پیش رو و پشت سرشان نگاه نکرده‌اند؟ اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می‌بریم یا پاره‌هایی از آسمان را بر سرشان فرو می‌افکنیم؛ بی‌گمان در این، نشانه‌ای است برای هر بنده‌ای که (به سوی خداوند) بازگشته است» سوره سبأ، آیه ۹.</ref>، بلکه بر مبنای [[حکمت]] خویش همگان را [[آزاد]] [[آفریده]] و در برابر [[طغیان]] [[گنهکاران]]، [[حلم]] و [[بردباری]] می‌کند، تا آنجا که [[فرصت]] طبیعی آنان به پایان رسد و آنگاه با فرا رسیدن مرگشان، آنان را در عذاب فرو می‌برد.<ref> التبیان، ج ۵،  ص ۴۲ ـ ۴۳.</ref> به‌طور کلی خیر و [[مصلحت]] [[انسان]] در اعطای فرصت کافی به اوست <ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> زیرا اگر خداوند در پی هر معصیتی گنهکاران را [[مجازات]] کند، دیگر جنبنده‌ای بر [[زمین]] نخواهد ماند: {{متن قرآن|وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو می‌گرفت جنبنده‌ای بر زمین  وا نمی‌نهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن  پس می‌افکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره نحل، آیه ۶۱.</ref>.<ref>راهنما، ج ۹، ص ۴۳۸.</ref> بنابراین، میان [[سنّت]] استدراج و اصل [[عدل]] [[الهی]] تعارضی وجود ندارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref>.<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۸۲.</ref>، افزون بر این، [[کفر]] امری [[قبیح]] است و از [[خداوند حکیم]] هیچ‌گاه کار قبیح سر نمی‌زند؛<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref> همچنین این گروه، [[لام]] را در [[آیه]] {{متن قرآن| لِيَزْدَادُوا إِثْمًا }}<ref>« بر گناه بیفزایند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> نه لام علّت و [[اراده]] بلکه لام [[عاقبت]] دانسته‌اند؛ یعنی خداوند به آنان مهلت داد؛ امّا این [[نعمت]] بر اثر [[سوء]] اختیارشان به زیانشان در آمد و مهلت خداوند به آنان، سرانجام به افزایش گناهانشان انجامید.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> نمونه‌های دیگری از این گونه "لام" در [[آیات قرآن]] همچون: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref> به کار رفته است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref> در عین حال [[زمخشری]] از اَعلام [[معتزله]] با پذیرش علیت در [[آیه]] مزبور چنین به حل مشکل پرداخته است که هر علتی لزوما غرض فاعل نیست؛ بدین معنا که علّت املاء همان ازدیاد [[گناهان]] [[کافران]] است؛ امّا این امر از جانب [[خداوند]] [[اراده]] نشده است؛ همچون: {{عربی|"قعدت عن الحرب‌ للعجز"}}<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref> در واقع مهلت خداوند به این افراد با توجّه به [[علم]] او به افزایش گناهانشان بر اثر این [[فرصت]] جدید، به‌گونه‌ای مجازی او را خواهان این نتیجه نامطلوب می‌گرداند؛<ref> روض الجنان، ج ۵، ص ۱۷۶؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref> همچنین برخی برای پاسخ به [[تمسک]] مجبّره به آیه مزبور کوشیده‌اند از آن، قرائت دیگری ارائه دهند. از اخفش و [[اسکافی]] نقل شده که در آیه مزبور نوعی تقدیم و تأخیر صورت گرفته و جمله {{متن قرآن|أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>« مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> معترضه است. در این صورت آیه مزبور بدون تقدیم و تأخیر به این گونه خواهد بود: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و روشن است که معنای آیه در این صورت کاملاً معکوس می‌گردد. [[طبرسی]] با [[انتقاد]] از این پاسخ [[ضعیف]]، آن را در صورتی درست شمرده که {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در بخش نخست آیه به کسر و در بخش دوم به [[فتح]] می‌بود، در صورتی که کاملاً به عکس است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۴.</ref> زمخشری با توجّه به اشکال مزبور احتمالاً برای توجیه این نظر، از قرائت [[یحیی]] بن وثاب یاد کرده که این دو {{متن قرآن|إِنَّمَا}} را عکس قرائت مشهور خوانده است.<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref> نکته دیگر آنکه اگر "[[لام]]" در این آیه به معنای [[اراده خداوند]] به [[کفر]] آن افراد و [[صدور گناه]] از آنان باشد در این صورت آیه مزبور با آیاتی دیگر مانند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند » سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و {{متن قرآن|مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند » سوره بینه، آیه ۵.</ref> [[تعارض]] خواهد داشت، زیرا این [[آیات]] به [[صراحت]] از خواسته [[خداوند]] مبنی بر [[ایمان]] همه [[مردمان]] پرده برمی‌دارد،<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref> بنابراین، چون [[آیات قرآن]] هر یک دیگری را [[تفسیر]] و [[تأیید]] می‌کند [[آیه]] مورد بحث را باید به قرینه آیات مذکور [[تأویل]] برد. [[فخر رازی]] در [[مقام]] پاسخ به این استدلال‌ها، از یک سو به تخصیص آیات مورد استناد به وسیله آیه مورد بحث [[معتقد]] شده و از سوی دیگر تفسیر [[لام]] را به [[عاقبت]] بر خلاف ظاهر و محال شمرده است، زیرا تفسیر مذکور با این [[برهان عقلی]] [[مخالف]] است که [[علم]] [[ازلی]] خداوند به [[گمراهی]] آن اشخاص تعلق یافته و [[اراده]] همزمان ایمان و [[کفر]] ممکن نبوده، [[نادرست]] درآمدن [[علم خدا]] نیز محال است.<ref> التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.</ref> این درحالی است که [[علم خداوند]] به [[جبر]] اشخاص نمی‌انجامد، بلکه همچون معلمی که از آغاز سال تحصیلی کاملاً [[قادر]] به [[پیش‌بینی]] حال [[شاگردان]] خویش در پایان سال است او نیز نسبت به [[انتخاب]] آزادانه وسرانجام [[بندگان]] در [[زندگی]] [[آگاه]] است. در واقع فخررازی میان علم و [[اراده الهی]] خلط کرده و به تفاوت [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[الهی]] توجّه نکرده است.


[[مفسران]] و حکیمان [[شیعه]] با [[تمسک]] به مبنای {{عربی|"لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین"}} میان دو نوع اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شده‌اند: خداوند با اعطای مستمر نیروی اختیاری به اشخاص در همه [[افعال]] آنها نقش فاعل [[حقیقی]] را دارد، زیرا او خود خواسته است آنان آزادانه به [[گزینش]] پرداخته، و به [[یاری]] [[قدرت]] او کارهای مورد نظرشان را انجام دهند؛ امّا در عین حال آنان را از گزینش افعال [[ناشایست]] [[نهی]] کرده است،<ref>المیزان، ج ۱، ص۹۳ ـ ۹۶.</ref> بنابراین، [[اراده انسان]] و [[مشیت الهی]] در مسیر حرکت [[انسان]] و [[تاریخ]] در تعامل با یکدیگر بوده،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۶.</ref> همگان در قالب [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] به سرانجام مورد نظر خویش خواهند رسید؛ [[کافران]] با [[سوء]] استفاده از نیروی [[خدادادی]] [[اختیار]] و [[نعمت‌های الهی]] به سوی [[گمراهی]] روی می‌آورند و [[مؤمنان]] در فرایند [[آزمایش]] به محک گذاشته می‌شوند، تا آنکه سرانجام یا [[شرک]] و [[پلیدی]] به کلی از وجودشان تهی گشته، [[ایمانی]] [[خالص]] بیابند یا در میان [[راه]] به [[جبهه]] کافران لغزند.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref> آنچه مهم است آنکه فرایند [[استدراج]] هیچ‌گاه به [[جبر]] نمی‌گراید.<ref>مبانی انسان‌شناسی، ص ۴۴۴.</ref> [[فخر رازی]] در آخرین مرحله، این اشکال را مطرح می‌سازد که اگر خداوند تنها [[خیرخواه]] [[بندگان]] خویش است و [[کافر]] ساختن برخی از آنان را نخواسته، چرا آنها را پیش از [[گزینش]] [[کفر]] و غور در آن نَمیرانده، بلکه زمینه را برای [[فساد]] بیشتر و در نتیجه افزایش [[عذاب]] آنان فراهم می‌سازد.<ref> التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref> این درحالی است که نتیجه طبیعی اصل اختیار و [[اراده آزاد]] آن است که خداوند به بندگان خویش مهلت کافی برای [[انتخاب]]، عمل و [[تغییر]] مسیر بدهد و تا آنجا که اعطای [[فرصت]]، برای آنان یا مجموع [[بشر]] در مسیر حرکت تاریخ [[مصلحت]] و فایده داشته از آن دریغ نکند، چه بسا کافر یا فاسقی در میان راه [[توبه]] کند یا از [[نسل]] او مؤمنی پدید آید یا زمینه ساز تقویت جبهه [[ایمان]] گردد،<ref>>شرح [[اصول کافی]]، ج ۱۲، ص ۵۵۸.</ref> افزون بر این، اساسا [[گرایش]] [[مردم]] به ایمان در فضایی که [[تمایل]] به جانب کفر بلافاصله به [[مرگ]] می‌انجامد تفاوت چندانی با جبر ندارد. از سوی دیگر آزمایش بندگان در این [[جهان]] باید در قالبی طبیعی و در ضمن برخوردها، [[منازعات]] و تعاملات اجتماعی آنها صورت پذیرد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ}}<ref>«و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم » سوره انعام، آیه ۵۳.</ref> و بدین وسیله برای [[شکوفایی]] همه استعدادهای پنهان [[انسانی]] در مسیر [[نیکی]] زمینه فراهم گردد، گرچه به‌طور طبیعی برخی در این فرایند به [[شکوفایی]] همه آن استعدادها در مسیر [[پلیدی]] خواهند‌ گرایید: {{متن قرآن|حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ}}<ref>« تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref>، بنابراین، [[خداوند]] از روی [[رحمت]] خویش: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>« امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> از نابودی و [[عذاب]] فوری [[گناهکاران]] [[پرهیز]] می‌کند <ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۱۷۹.</ref> و با ارسال هدایتهای [[تشریعی]] توسط [[پیامبران]] و [[امامان]] و هدایتهای [[تکوینی]] به‌صورت [[بلاها]] و [[مصائب]] خود به بازگشت آنها [[یاری]] رسانده، در صورت [[اعراض]] و [[عناد]] آنها باز بدیشان [[فرصت]] می‌دهد و این بار با نعمت‌های خویش سعی در بیدار ساختن آنها <ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۱۳۲؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶.</ref> یا [[اتمام حجت]] بر آنان <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۵۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۶؛ نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۷.</ref> یا اعطای [[پاداش]] نسبت به برخی [[کارهای نیک]] در همین [[جهان]] <ref>تلخیص الحبیر، ج ۵، ص ۹۵.</ref> می‌کند، زیرا نه فرصتها از خداوند فوت شده و نه [[مجرمان]] توان فرار از محضر او را دارند: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴.</ref>؛ امّا باز برخی از این فرصت نیز در مسیر [[گمراهی]] بیشتر [[سوء]] استفاده کرده، همه رحمت‌های [[الهی]] را بر خویش به عذاب و [[خشم]] بدل می‌سازند، تا آنجا که دیگر فرصت بیشتر، از هر گونه مصلحتی تهی بوده، منافی اصل [[عدل الهی]] می‌گردد؛ در این صورت بساط‌وجودشان را از جهان برچیده، به خشم و عذاب خویش فرو می‌گیرد: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)؛ و اگر آنها را به» سوره کهف، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا}}<ref>«و پروردگار توست که آمرزنده دارای بخشایش است؛ اگر آنان را برای کارهایی که کرده‌اند فرو می‌گرفت عذابشان را پیش می‌افکند امّا آنان موعدی دارند که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت» سوره کهف، آیه ۵۸.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۳ ـ ۳۳۴؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۴۷۷.</ref> نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمت‌ها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمت‌ها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذابهایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده <ref>روح‌البیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا }}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند  آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر می‌دهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] برده‌اند.<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref> برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزه‌ای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمت‌های آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنهارا در واقع از آن مؤمنان دانسته‌اند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمت‌ها بر روان انسان‌های قابل [[هدایت]] گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته <ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمت‌های دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref> البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است <ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] می‌گرداند <ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیک‌تر از بندگان [[ناشایست]] است <ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبت‌ها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیل‌آسای نعمت‌ها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه می‌یابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref> در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی می‌فرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد می‌شود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref> در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزی‌های استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] به‌طور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمرده‌اند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمت‌های استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت می‌دانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت می‌نامند.<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref> [[ابوالحسن اشعری]] از نعمت‌های استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالت‌های استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] می‌کند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref> همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال می‌گیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[مفسران]] و حکیمان [[شیعه]] با [[تمسک]] به مبنای {{عربی|"لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین"}} میان دو نوع اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شده‌اند: خداوند با اعطای مستمر نیروی اختیاری به اشخاص در همه [[افعال]] آنها نقش فاعل [[حقیقی]] را دارد، زیرا او خود خواسته است آنان آزادانه به [[گزینش]] پرداخته، و به [[یاری]] [[قدرت]] او کارهای مورد نظرشان را انجام دهند؛ امّا در عین حال آنان را از گزینش افعال [[ناشایست]] [[نهی]] کرده است،<ref>المیزان، ج ۱، ص۹۳ ـ ۹۶.</ref> بنابراین، [[اراده انسان]] و [[مشیت الهی]] در مسیر حرکت [[انسان]] و [[تاریخ]] در تعامل با یکدیگر بوده،<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۶.</ref> همگان در قالب [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] به سرانجام مورد نظر خویش خواهند رسید؛ [[کافران]] با [[سوء]] استفاده از نیروی [[خدادادی]] [[اختیار]] و [[نعمت‌های الهی]] به سوی [[گمراهی]] روی می‌آورند و [[مؤمنان]] در فرایند [[آزمایش]] به محک گذاشته می‌شوند، تا آنکه سرانجام یا [[شرک]] و [[پلیدی]] به کلی از وجودشان تهی گشته، [[ایمانی]] [[خالص]] بیابند یا در میان [[راه]] به [[جبهه]] کافران لغزند.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref> آنچه مهم است آنکه فرایند [[استدراج]] هیچ‌گاه به [[جبر]] نمی‌گراید.<ref>مبانی انسان‌شناسی، ص ۴۴۴.</ref> [[فخر رازی]] در آخرین مرحله، این اشکال را مطرح می‌سازد که اگر خداوند تنها [[خیرخواه]] [[بندگان]] خویش است و [[کافر]] ساختن برخی از آنان را نخواسته، چرا آنها را پیش از [[گزینش]] [[کفر]] و غور در آن نَمیرانده، بلکه زمینه را برای [[فساد]] بیشتر و در نتیجه افزایش [[عذاب]] آنان فراهم می‌سازد.<ref> التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۵.</ref> این درحالی است که نتیجه طبیعی اصل اختیار و [[اراده آزاد]] آن است که خداوند به بندگان خویش مهلت کافی برای [[انتخاب]]، عمل و [[تغییر]] مسیر بدهد و تا آنجا که اعطای [[فرصت]]، برای آنان یا مجموع [[بشر]] در مسیر حرکت تاریخ [[مصلحت]] و فایده داشته از آن دریغ نکند، چه بسا کافر یا فاسقی در میان راه [[توبه]] کند یا از [[نسل]] او مؤمنی پدید آید یا زمینه ساز تقویت جبهه [[ایمان]] گردد،<ref>>شرح [[اصول کافی]]، ج ۱۲، ص ۵۵۸.</ref> افزون بر این، اساسا [[گرایش]] [[مردم]] به ایمان در فضایی که [[تمایل]] به جانب کفر بلافاصله به [[مرگ]] می‌انجامد تفاوت چندانی با جبر ندارد. از سوی دیگر آزمایش بندگان در این [[جهان]] باید در قالبی طبیعی و در ضمن برخوردها، [[منازعات]] و تعاملات اجتماعی آنها صورت پذیرد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ}}<ref>«و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم » سوره انعام، آیه ۵۳.</ref> و بدین وسیله برای [[شکوفایی]] همه استعدادهای پنهان [[انسانی]] در مسیر [[نیکی]] زمینه فراهم گردد، گرچه به‌طور طبیعی برخی در این فرایند به [[شکوفایی]] همه آن استعدادها در مسیر [[پلیدی]] خواهند‌ گرایید: {{متن قرآن|حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ}}<ref>« تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref>، بنابراین، [[خداوند]] از روی [[رحمت]] خویش: {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>« امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> از نابودی و [[عذاب]] فوری [[گناهکاران]] [[پرهیز]] می‌کند <ref>مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۱۷۹.</ref> و با ارسال هدایتهای [[تشریعی]] توسط [[پیامبران]] و [[امامان]] و هدایتهای [[تکوینی]] به‌صورت [[بلاها]] و [[مصائب]] خود به بازگشت آنها [[یاری]] رسانده، در صورت [[اعراض]] و [[عناد]] آنها باز بدیشان [[فرصت]] می‌دهد و این بار با نعمت‌های خویش سعی در بیدار ساختن آنها <ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۱۳۲؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶.</ref> یا [[اتمام حجت]] بر آنان <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۵۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۶؛ نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۷.</ref> یا اعطای [[پاداش]] نسبت به برخی [[کارهای نیک]] در همین [[جهان]] <ref>تلخیص الحبیر، ج ۵، ص ۹۵.</ref> می‌کند، زیرا نه فرصتها از خداوند فوت شده و نه [[مجرمان]] توان فرار از محضر او را دارند: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴.</ref>؛ امّا باز برخی از این فرصت نیز در مسیر [[گمراهی]] بیشتر [[سوء]] استفاده کرده، همه رحمت‌های [[الهی]] را بر خویش به عذاب و [[خشم]] بدل می‌سازند، تا آنجا که دیگر فرصت بیشتر، از هر گونه مصلحتی تهی بوده، منافی اصل [[عدل الهی]] می‌گردد؛ در این صورت بساط‌وجودشان را از جهان برچیده، به خشم و عذاب خویش فرو می‌گیرد: {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)؛ و اگر آنها را به» سوره کهف، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا}}<ref>«و پروردگار توست که آمرزنده دارای بخشایش است؛ اگر آنان را برای کارهایی که کرده‌اند فرو می‌گرفت عذابشان را پیش می‌افکند امّا آنان موعدی دارند که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت» سوره کهف، آیه ۵۸.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۳ ـ ۳۳۴؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۴۷۷.</ref> نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمت‌ها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمت‌ها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذابهایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده <ref>روح‌البیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا }}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند  آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر می‌دهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] برده‌اند.<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref> برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزه‌ای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمت‌های آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنهارا در واقع از آن مؤمنان دانسته‌اند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمت‌ها بر روان انسان‌های قابل [[هدایت]] گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته <ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمت‌های دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref> البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است <ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] می‌گرداند <ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیک‌تر از بندگان [[ناشایست]] است <ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبت‌ها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیل‌آسای نعمت‌ها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه می‌یابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref> در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی می‌فرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد می‌شود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref> در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزی‌های استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] به‌طور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمرده‌اند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمت‌های استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت می‌دانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت می‌نامند.<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref> [[ابوالحسن اشعری]] از نعمت‌های استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالت‌های استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را می‌شناسند سپس آن را انکار می‌کنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] می‌کند؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref> همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال می‌گیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==آثار و فرجام [[استدراج]]==
==آثار و فرجام [[استدراج]]==
خط ۵۰: خط ۵۰:
#خروج سخت و زجرآور جانهایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref>
#خروج سخت و زجرآور جانهایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref>
#دسته‌ای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] می‌رسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمی‌آید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان می‌سازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>.
#دسته‌ای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] می‌رسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمی‌آید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان می‌سازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمی‌آورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>.
#سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و [[خوار]] کننده [[الهی]] است؛ همان گونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمت‌های الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] می‌کشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>« آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref>روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
#سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و [[خوار]] کننده [[الهی]] است؛ همان گونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمت‌های الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] می‌کشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>« آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>.<ref>روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==راه‌های [[ایمنی]] از [[استدراج]]==
==راه‌های [[ایمنی]] از [[استدراج]]==
[[پیشگیری]] از زمینه‌ها و نشانه‌های استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه می‌دارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست می‌آید<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>:
[[پیشگیری]] از زمینه‌ها و نشانه‌های استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه می‌دارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست می‌آید<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>:
===[[ایمان]] و [[تقوا]]===
===[[ایمان]] و [[تقوا]]===
این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>« به کافران مهلت دادم » سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] می‌شود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصی‌ها از وجودشان زدوده می‌شود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref> اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمت‌های الهی به استدراج آنان نمی‌انجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref> [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی می‌بخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref>.<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>« به کافران مهلت دادم » سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرام‌آرام از جایی که درنمی‌یابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] می‌شود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصی‌ها از وجودشان زدوده می‌شود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>.<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref> اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمت‌های الهی به استدراج آنان نمی‌انجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref> [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی می‌بخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref>.<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


===[[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش===
===[[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش===
[[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>« لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref> سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] می‌شود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>« ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] می‌برند.<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref> در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمت‌ها بدون خطر استدراج می‌انجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]]{{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانه‌های [[ایمنی]] از استدراج شمرده <ref> الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]]{{ع}} [[نشانه]]استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] می‌شمرد.<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحف‌العقول، ص ۲۴۶.</ref> خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر می‌دهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا می‌خواندیم آنان از آن روی می‌گرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ  فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود  و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را می‌پوشاند و (پیش‌تر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده می‌شدند (و سجده نمی‌کردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref> در آیه‌ای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچ‌گاه آن [[حضرت]] بدیشان توجهی نمی‌کرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد  پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref> تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام)  ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاین‌رو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیان‌بار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث| أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذاب‌های پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] برده‌اند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي }}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ }} <ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شده‌اند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
[[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمت‌ها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهره‌مند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>« لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref> سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] می‌شود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>« ما را به امید و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] می‌برند.<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref> در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمت‌ها بدون خطر استدراج می‌انجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]]{{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانه‌های [[ایمنی]] از استدراج شمرده <ref> الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]]{{ع}} [[نشانه]]استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] می‌شمرد.<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحف‌العقول، ص ۲۴۶.</ref> خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر می‌دهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا می‌خواندیم آنان از آن روی می‌گرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ  فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود  و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را می‌پوشاند و (پیش‌تر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده می‌شدند (و سجده نمی‌کردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ می‌شمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو می‌گیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref> در آیه‌ای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچ‌گاه آن [[حضرت]] بدیشان توجهی نمی‌کرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد  پروردگارم به شما بهایی نمی‌دهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است.<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref> تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام)  ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاین‌رو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیان‌بار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث| أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذاب‌های پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] برده‌اند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي }}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ }} <ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شده‌اند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


===معادله [[بیم و امید]]===
===معادله [[بیم و امید]]===
همان‌گونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیان‌بار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بی‌مبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم می‌سازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>.<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر [[خسران]] و زیان قرار می‌گیرد، به ویژه آنکه [[آیه]] مزبور هیچ‌گونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از این‌رو [[حنفیان]]، [[ایمنی از مکر خدا]] را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]] <ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]] <ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانسته‌اند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشته‌اند، کوشیده‌اند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحله‌ای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند؛<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref> امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن‌ عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کرده‌اند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیانبار است.<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref> در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید،<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref> از این‌رو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده <ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمت‌ها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیان‌بار [[وصف]] کرده است.<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحف‌العقول،ص۲۰۶؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> یکی از راه‌های [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] می‌کشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
همان‌گونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیان‌بار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بی‌مبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم می‌سازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر  خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمی‌دانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>.<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر [[خسران]] و زیان قرار می‌گیرد، به ویژه آنکه [[آیه]] مزبور هیچ‌گونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از این‌رو [[حنفیان]]، [[ایمنی از مکر خدا]] را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]] <ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]] <ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانسته‌اند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشته‌اند، کوشیده‌اند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحله‌ای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند؛<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref> امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن‌ عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کرده‌اند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیانبار است.<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref> در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید،<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref> از این‌رو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده <ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمت‌ها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیان‌بار [[وصف]] کرده است.<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحف‌العقول،ص۲۰۶؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> یکی از راه‌های [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] می‌کشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


===مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنت‌های الهی]]===
===مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنت‌های الهی]]===
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریانهای زندگی و تأثیرپذیری از هدایت‌های الهی [[یاری]] می‌رساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده <ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چاره‌جویی می‌پردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریانهای زندگی و تأثیرپذیری از هدایت‌های الهی [[یاری]] می‌رساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی  آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref> مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده <ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چاره‌جویی می‌پردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref>.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


===فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]]===
===فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]]===
مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش [[مجدد]] آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا می‌خواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و [[لزوم]] [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان می‌هراسند و از رستخیز می‌ترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا می‌خواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاین‌رو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحله‌ای را توصیه کرده‌اند: شرط با خویشتن در ضمن برنامه‌ای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه [[جهت]] تدوین برنامه‌ای کامل‌تر در دوره‌ای جدید،<ref>جامع‌السعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref> بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل می‌شود.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش [[مجدد]] آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا می‌خواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و [[لزوم]] [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان می‌هراسند و از رستخیز می‌ترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا می‌خواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاین‌رو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحله‌ای را توصیه کرده‌اند: شرط با خویشتن در ضمن برنامه‌ای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه [[جهت]] تدوین برنامه‌ای کامل‌تر در دوره‌ای جدید،<ref>جامع‌السعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref> بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل می‌شود.<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>


==آیه استدراج==
==آیه استدراج==
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
==منابع==
==منابع==
#[[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
#[[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
#[[پرونده:000054.jpg|22px]] [[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله "استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
#[[پرونده:000054.jpg|22px]] [[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج"]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]


==پانویس==
==پانویس==
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش