علم غیب در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←غیب به معنای سوم: آنچه علم آن به خداوند متعال اختصاص دارد
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
به عبارت دیگر: وقتی [[بندگان]] بدون تعلیم الهی از علم نسبت به خودشان [[ناتوان]] هستند، با وجود جلوگیری خداوند از علم نسبت به آن ناتوانتر است. [[عقل]] [[دلالت]] میکند بر اینکه علم مخلوقات به بعضی از [[امور غیبی]] ممتنع است، مانند علم به کُنه وجود [[خداوند سبحان]]، علم به کُنه صفات عالیه [[الهی]]، زیرا در هر صورت علم هیچ یک از مخلوقات نسبت به آن احاطه ندارد، پس [[واجب]] است علم نسبت به آن به خداوند متعال اختصاص داشته باشد. | به عبارت دیگر: وقتی [[بندگان]] بدون تعلیم الهی از علم نسبت به خودشان [[ناتوان]] هستند، با وجود جلوگیری خداوند از علم نسبت به آن ناتوانتر است. [[عقل]] [[دلالت]] میکند بر اینکه علم مخلوقات به بعضی از [[امور غیبی]] ممتنع است، مانند علم به کُنه وجود [[خداوند سبحان]]، علم به کُنه صفات عالیه [[الهی]]، زیرا در هر صورت علم هیچ یک از مخلوقات نسبت به آن احاطه ندارد، پس [[واجب]] است علم نسبت به آن به خداوند متعال اختصاص داشته باشد. | ||
به بیان دیگر:[[ سخن]] از [[وجوب]] [[علم خداوند]] به غیب به این معنا به دو قضیه منحل میشود: | به بیان دیگر: [[سخن]] از [[وجوب]] [[علم خداوند]] به غیب به این معنا به دو قضیه منحل میشود: | ||
#اول: علم خداوند به غیب به این معنا واجب است (اختصاص علم به خداوند) این قضیه از [[دلیل عقلی]] که در وجوب [[علم غیب]] به معنای اول برای [[خدا]] [[ذکر]] کردیم، استفاده میشود، زیرا عقل به وجوب [[علم مطلق]] برای خدا [[حکم]] میکند و [[جهل و نادانی]] برای او محال است خصوصاً [[جهل]] نسبت به خودش و به صفات خودش. | #اول: علم خداوند به غیب به این معنا واجب است (اختصاص علم به خداوند) این قضیه از [[دلیل عقلی]] که در وجوب [[علم غیب]] به معنای اول برای [[خدا]] [[ذکر]] کردیم، استفاده میشود، زیرا عقل به وجوب [[علم مطلق]] برای خدا [[حکم]] میکند و [[جهل و نادانی]] برای او محال است خصوصاً [[جهل]] نسبت به خودش و به صفات خودش. | ||
#دوم: علم مخلوقات به علم غیب به این معنا (آنچه علم به آن اختصاص به خداوند دارد) محال است. این قضیه نیز با دلیل عقلی که در [[امتناع]] علم مخلوقات نسبت به ذات خداوند سبحان و صفات او مطرح شد، استفاده میشود. | #دوم: علم مخلوقات به علم غیب به این معنا (آنچه علم به آن اختصاص به خداوند دارد) محال است. این قضیه نیز با دلیل عقلی که در [[امتناع]] علم مخلوقات نسبت به ذات خداوند سبحان و صفات او مطرح شد، استفاده میشود. | ||
همه آنچه بیان شد [[حکم عقل]] در امکان، [[وجوب]] و [[امتناع]] [[علم غیب]] به معانی سه گانه بود. | همه آنچه بیان شد [[حکم عقل]] در امکان، [[وجوب]] و [[امتناع]] [[علم غیب]] به معانی سه گانه بود. | ||
===بحث اثباتی (وقوع [[علم به غیب]])=== | |||
سه جهت در این بحث وجود دارد: | |||
#جهت اول: در [[اثبات وجود]] کسانی که فی الجمله به آنها [[علم غیب]] داده شده است. | |||
#جهت دوم: [[خداوند]] به چه کسانی علم غیب داده است؟ | |||
#جهت سوم: [[بندگان]] به چه [[میزان]] از علم غیب [[آگاهی]] دارند؟ | |||
'''تحریر محل [[کلام]]:''' همان گونه که [[گذشت]] علم غیب در سه معنا استعمال میشود: نادیدنی، معلوم بالذات و آنچه به خداوند اختصاص دارد. | |||
[[سؤال]]: آیا در این فصل بحث از وقوع علم غیب به همه معانی مذکور است؟ [[پاسخ]]: محل [[سخن]] فقط علم غیب به معنای اول است. بالجمله باید گفت: از آنجا که [[علم]] [[مخلوقات]] به [[غیب]] به معنای دوم و سوم ثبوتاً ممتنع و به لحاظ [[عقلی]] محال است، مجالی برای بحث از وقوع علم غیب به آن معنا نیست، به همین جهت در این فصل بحث از وقوع علم غیب به معنای اول است یعنی امور غیر قابل [[مشاهده]]. | |||
'''توضیح مطلب:''' | |||
#معنای دوم علم غیب (معلوم بالذات یعنی آنچه بدون [[آموزش]] قابل [[فهم]] است): چنانچه اشاره شد ثبوت غیب به این معنا برای خداوند [[واجب]] و برای غیر [[خدا]] ممتنع است، پس نیازی به بحث از وقوع آن نیست زیرا بحث از وقوع در صورتی است که امری ممکن باشد و در جایی که امر یا واجب است یا ممتنع، بحث از وقوع معنا ندارد. | |||
#معنای سوم علم غیب (آنچه به [[خداوند متعال]] اختصاص دارد): ثبوت این معنای از علم غیب نیز برای خداوند واجب است و برای غیر خدا ممتنع، بر این اساس بحث از وقوع آن جایگاهی ندارد. بله، در این معنا بحث صغروی این است که [[عقل]] جایز میداند خداوند مخلوقات را از وجود چیزی [[آگاه]] کند، ولی خداوند متعال مانع از علم به آن شده و مخلوقات را از [[شناخت]] نسبت به آن [[محروم]] کرده است و هیچ یک از مخلوقات نسبت به آن علم ندارند، به [[دلیل]] اختصاص علم به آن به [[خداوند]] و جلوگیری از دیگران در [[علم]] به آن. در بعضی از [[روایات]] آمده است خداوند علم به بعضی امور را به خود اختصاص داده است و آن را از همه [[مخلوقات]] منع کرده است، مانند علم به [[روز قیامت]]، [[برپایی قیامت]]، هفتاد و سومین حرف از [[اسم اعظم]] و [[حقیقت]][[ روح]]. [[عقل]] جایز میداند که خداوند بعضی از [[بندگان]] را نسبت به [[زمان]] [[قیامت]] و حقیقت روح و همه حروف اسم اعظم، ولی [[دلیل شرعی]] اقامه شده است بر اینکه خداوند هیچ کس را بر وقت [[آگاه]] نکرده است. اگر دلیل شرعی تام باشد و بدانیم که خداوند این امور را از همه بندگان منع کرده است، عقل [[حکم]] میکند به اینکه خداوند زمان قیامت را مخفی کرده است؛ مثلا به [[دلیل]] حکمتی که در این [[کار]] وجود دارد؛ زیرا عقلِ مستقل حکم میکند اینکه [[خداوند متعال]] [[حکیم]] است و حکیم کار [[بیهوده]] نمیکند، پس عقل از مخفی کردن روز قیامت توسط خداوند، [[کشف]] میکند که مخفی کردن زمان قیامت مصلحتی دارد که مخفی بودن آن را اقتضاء میکند، هرچند عقل راهی برای تشخیص آن [[مصلحت]] نداشته باشد. ولی اگر [[ثابت]] شود که خداوند چیزی را از همه مخلوقات منع کرده است، پس علم آنها نسبت به آن ممتنع است و در این فرض مجالی برای بحث از وقوع علم آنها نسبت به آن امر نیست. | |||
#اما نسبت به معنای اول [[علم غیب]] (غیر قابل [[مشاهده]]): این معنا در این فصل محل [[کلام]] است. | |||
'''جهات بحث:''' | |||
بحث از وقوع علم نسبت به امور غیر قابل مشاهده در سه جهت مطرح میشود: | |||
#جهت اول: [[اثبات وجود]] کسانی که فی الجمله به آنها علم غیب داده شده است. | |||
#جهت دوم: به چه کسانی علم غیب داده شده است؟ | |||
#جهت سوم: چه [[میزان]] از علم غیب به آنها داده شده است؟ | |||
====جهت اول: اثبات وجود کسانی که فی الجمله علم غیب به آنها داده شده است==== | |||
صحیح این است که میتوان کسانی را یافت که [[خداوند]] آنها را نسبت به [[غیب]] و به امور غیر قابل [[مشاهده]] [[آگاه]] کرده است و [[دلایل]] چهارگانه (کتاب،[[ سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]]) بر این مطلب [[دلالت]] دارند. | |||
=====[[دلیل]] اول: [[قرآن کریم]]===== | |||
[[آیات]] بسیاری دلالت دارند که خداوند بعضی از [[بندگان]] را به بخشی از [[علم غیب]] آگاه کرده است. | |||
میتوان [[آیات قرآنی]] را که بر این مطلب دلالت دارند در چهار دسته گردآوری کرد: | |||
دسته اول: آیاتی که دلالت دارند بر [[آگاهی]] بعضی از بندگان نسبت به بعضی از غیب به عنوان غیب و مفهوم آن. | |||
دسته دوم: آیاتی که دلالت دارند بر [[اثبات]] چیزی برای بعضی از بندگان که از مصادیق و موارد علم غیب است. | |||
دسته سوم: آیاتی که [[علم]] بعضی از بندگان به تعدادی از [[امور غیبی]] و مصادیق آن را [[ثابت]] میکنند. | |||
دسته چهارم: آیاتی که از غیب [[خبر]] میدهند و موجب [[علم به غیب]] میشوند. | |||
======دسته اول: آیاتی که واژه غیب در آنها به [[کار]] رفته است====== | |||
از جمله [[سخن]] خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. | |||
[[وجه]] دلالت [[آیه]]: این آیه [[صراحت]] دارد در اینکه داستان [[نوح]] از امور غیبی است، چنانچه [[خداوند سبحان]] پیامبرش و [[قوم]] او را به این غیب آگاه کرده است، همان گونه که دلالت دارد بر اینکه [[پیامبر]] و قومش بعد از [[نزول قرآن]] به این غیب علم پیدا کردند. [[آیه قرآن]] در مورد اثبات علم بعضی از بندگان به بعضی از امور غیبی [[قطعی الصدور]] و [[قطعی]] الدلالة است و این همان چیزی است که به دنبال آن بودیم، بعد از توجه به این مطلب، کسی که علم غیب برخی از [[بندگان خاص]] را [[انکار]] میکند، چه عذری میتواند داشته باشد. | |||
'''اشکال اول:''' در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که علم غیر [[خدا]] نسبت به غیب را [[نفی]] میکند. جواب: بله، ولی این [[آیات]] [[علم]] غیر [[خدا]] به [[غیب]] را قبل از اینکه [[خداوند]] آنها را به غیب [[آگاه]] کند، [[نفی]] میکند، اما بعد از اینکه خداوند آنها را نسبت به غیب آگاه کرد، این آیات علم آنها به غیب را نفی نمیکند. پس این [[آیه]] یکی از آیات این دسته از [[آیات قرآن]] است که بر [[آگاهی]] از [[علم غیب]] غیر خدا [[دلالت]] دارد و آیات فراوان دیگری هم وجود دارد که در دلالت شبیه به این آیه هستند. | |||
'''اشکال دوم:''' [[قرآن]] دلالت میکند بر اینکه علم غیب در انحصار [[خداوند متعال]] است. جواب: بله، ولی بین [[آیات قرآن کریم]] منافاتی وجود ندارد، بلکه تنها توهم تنافی بین آیات برای کسی پیش میآید که در آیات قرآن [[تدبر]] نمیکند و در معنای [[حقیقی]] آنها [[تفکر]] نمیکند. | |||
[[پاسخ]] تفصیلی این اشکال در دستهبندی زیر روشن میشود: | |||
'''گردآوری ابتدایی آیات دسته اول:''' | |||
توضیح چگونگی آیات علم غیب که واژه غیب در آنها به کار رفته است: کلمه (غیب) به همین شکل در آیات بسیار زیادی به کار رفته است، که در نظر ابتدایی میتوان این آیات را در دو گروه دستهبندی کرد: | |||
اول: آیاتی که آگاهی غیر خدا از علم غیب را نفی میکنند. | |||
دوم: آیاتی که علم بعضی از [[بندگان]] به علم غیب را [[اثبات]] میکنند. | |||
=======گروه اول (آیات [[نافیه]]) سه قسم هستند======= | |||
'''قسم اول: آیاتی که به دلالت منطوقی علم غیب غیر خدا را نفی میکنند:''' | |||
از جمله [[سخن]] خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>. این آیه دلالت دارد بر اینکه هیچ کسی در [[آسمانها]] و [[زمین]] علم غیب ندارد و هر آنچه در آسمانها و زمین است عنوانی عام و کلیای است که [[فرشتگان]]، [[پیامبران]] و [[اولیاء]] را دربر میگیرد و این آیه علم هر یک از ایشان را به غیب نفی میکند. | |||
'''قسم دوم: آیاتی که علم غیب را منحصر در خداوند میدانند:''' | |||
از جمله سخن خداوند متعال که میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ}}<ref>«او دانای پنهان و آشکار، پیروز بخشاینده است» سوره سجده، آیه ۶.</ref> و {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است» سوره حشر، آیه ۲۲.</ref>. این [[آیات]] [[دلالت]] دارند بر اینکه تنها [[خداوند سبحان]] [[عالم به غیب]] و [[شهادت]] است، اگر غیر [[خدا]] [[علم غیب]] داشته باشد، توصیف [[خداوند]] به اینکه تنها او [[عالم]] [[غیب و شهادت]] است، صحیح نخواهد بود. پس این آیات به دلالت مفهومی، [[علم]] غیر خدا نسبت به [[غیب]] را [[نفی]] میکنند، به این صورت که انحصار [[حکم]] در یک موضوع تبدیل میشود به مفهوم [[حصر]] بر اینکه غیر از آن موضوع آن حکم را ندارد. بلکه بعضی از [[دانشمندان]] معتقدند دلالت حصر بر انتفای حکم از غیر کسی که حکم منحصر در آن شده، دلالت منطوقی است. به هر حال بعد از اینکه همه [[علما]] در اصل دلالت [[اتفاق نظر]] دارند، همین ملاک [[حجیت]] است. | |||
همچنین در آیهای دیگر اینچنین آمده است: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ}}<ref>«و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰.</ref>، [[ تقریب]] [[استدلال]] این است که [[آیه]] بر انحصار علم غیب برای خداوند دلالت دارد، اگر غیر خدا هم [[علم به غیب]] داشته باشد، علم غیب منحصر در خداوند نخواهد بود. | |||
دلالت آیه مبتنی بر دلالت لفظ «إنّما» بر نفی است، ولی بنابر نظر [[ابوحنیفه]] و [[پیروان]] او که دلالت بر تأکید [[اثبات]] است و نسبت به نفی ساکت است، این آیه بر نفی علم غیر خدا نسبت به غیب دلالت ندارد. | |||
از جمله آیات این دسته، آیاتی هستند که خداوند سبحان را به [[عالم غیب]] توصیف کردهاند، که [[ظهور]] در حصر دارند مانند: | |||
#{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«بگو خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف میورزیدند داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده میشوید آنگاه او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«بگو: مرگی که از آن میگریزید بیگمان با شما دیدار خواهد کرد، آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده میشوید و شما را از آنچه میکردید آگاه میکنند» سوره جمعه، آیه ۸.</ref>. | |||
این [[آیات]] [[دلالت]] دارند بر اینکه [[علم غیب]] منحصر در [[خداوند متعال]] است و انحصار علم غیب در [[خداوند]] دلالت دارد بر [[نفی]] آن از غیر [[خدا]] دارد. اگر چه این آیات در منشأ دلالت بر [[حصر]] با یکدیگر تفاوت دارند، چرا که انحصار در بعضی از آیات از ادات حصر استفاده میشود، مانند لفظ «إنّما» و در بعضی از آیات انحصار از [[سیاق آیه]] استفاده میشود و در بعضی از آیات انحصار از هیأت و ترکیب جمله استفاده میشود و در بعضی از آیات از قرینه مقامی و اینکه در [[مقام]] [[مدح]] و [[ستایش]] است، انحصار استفاده میشود. مگر اینکه گفته شود،[[ اختلاف]] در منشأ دلالت تأثیری در اصل دلالت ندارد، آنچه اهمیت دارد، دلالت آیات بر انحصار علم غیب در خداوند متعال است. | |||
بنابراین همه آیات مذکور در این جهت اشتراک دارند که بر انحصار علم غیب در خداوند متعال دلالت دارند و همین با مفهوم بر [[عدم آگاهی]] غیر خدا از [[غیب]] دلالت دارد. | |||
'''قسم سوم: آیاتی که علم غیب بعضی از [[بندگان خاص]] بشخصه را نفی میکند:''' | |||
مراد از بعضی بندگان خاص، کسانی هستند که درباره آنها گفته میشود: علم غیب به آنها داده شده است مانند [[رسول خدا]]{{صل}}. از جمله این آیات [[سخن]] خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و به همین مضمون هرچند بدون لفظ غیب سخن دیگر خداوند است که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>. | |||
این دسته از [[آیات]] با اقسام سه گانه، [[علم]] غیر [[خدا]] نسبت به [[غیب]] را [[نفی]] میکنند. | |||
=======گروه دوم (آیات مثبته) که پنج قسم هستند======= | |||
'''قسم اول: آنچه بر [[وحی]] [[اخبار غیبی]] گذشته، حال و [[آینده]] [[دلالت]] دارد.''' | |||
'''اخبار غیبی گذشته:''' مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>. | |||
'''[[وجه]] دلالت:''' این آیات داستان [[نوح]] و [[کفالت]] [[زکریا]] نسبت به [[مریم]] و [[فریب]] [[برادران یوسف]] نسبت به او را بیان کردهاند که از [[امور غیبی]] هستند و [[آیات قرآن]] از آنها [[خبر]] داده و آنها را تبیین کرده است و دلالت میکند بر اینکه [[خداوند سبحان]] به پیامبرش وحی کرده که از آن خبر دهد، پس این آیات دلالت دارند بر اینکه [[خداوند]] پیامبرش را به این امور غیبی [[آگاه]] میکند. | |||
'''اخبار غیبی [[زمان]] حال:''' این آیات فراوان هستند، مانند: | |||
#خبر دادن [[حضرت عیسی]] {{ع}} به قومش نسبت به آنچه در خانههایشان [[ذخیره]] کردهاند: {{متن قرآن|وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ}}<ref>«و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>. آنچه در خانههای [[قوم حضرت عیسی]] {{ع}} وجود داشت از ایشان [[غایب]] بود و آن [[حضرت]] از آنها خبر داد. بیان آنچه در خانههای [[مردم]] بود،[[ امر]] غایب در حال حاضر بود. | |||
#خبر دادن [[پیامبر]] نسبت به [[افشای راز]] بعضی از [[همسران پیامبر]] که حضرت [[رازی]] را به ایشان گفته بود و باید آن را برای کسی بازگو نمیکردند ولی این [[راز]] بر ملا شد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد: {{متن قرآن|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.</ref>. | |||
#[[خبر]] گفتگوی [[منافقین]] با [[شیاطین]] در خلوتهایشان: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود تنها شوند میگویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند میکنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>. | |||
#خبر دادن به [[مؤمنین]] که منافقین را [[دوست]] دارند ولی منافقین آنها را دوست ندارند: {{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ}}<ref>«هان! این شمایید که آنان را دوست میدارید و (آنان) شما را دوست نمیدارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.</ref>. | |||
#خبر دادن از آنچه منافقین پنهان میکردند: {{متن قرآن|وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً}}<ref>«آنها دوست میدارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر میشدید تا با ایشان یگانه میبودید» سوره نساء، آیه ۸۹.</ref>. | |||
#و نیز خبر از [[اعتقاد]] منافقین: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«چون منافقان نزد تو میآیند، میگویند: گواهی میدهیم که بیگمان تو فرستاده خدایی و خداوند میداند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی میدهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. | |||
'''[[اخبار غیبی]] [[آینده]]:''' این [[آیات]] بسیار فراوان هستند مانند: | |||
#خبر [[فتح مکه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref>؛ | |||
#خبر [[شکست]] و [[پیروزی]] [[روم]]: {{متن قرآن|غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رومیان شکست خوردند در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند. در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند.» سوره روم، آیه ۲ ـ ۴</ref>. | |||
#خبر [[مرگ]] [[ابولهب]] و همسرش در حال [[کفر]]: {{متن قرآن|تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ * مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ * سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ * وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ * فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ}}<ref>«توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید زودا که در آتشی زبانهدار درآید و (نیز) همسرش در حالی که هیزمکش (دوزخ) است، ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست» سوره مسد، آیه ۱ ـ ۵</ref>. | |||
#خبر از [[انقطاع]] [[نسل]] [[عمرو بن عاص]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ}}<ref>«ما به تو «کوثر» دادیم، پس برای پروردگارت نماز بگزار و قربانی کن! بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۱ ـ ۳</ref>. | |||
#خبر [[تخلف]] منافقین: {{متن قرآن|فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّ}}<ref>«و اگر خداوند تو را نزد دستهای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچگاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد» سوره توبه، آیه ۸۳.</ref>. | |||
#خبر شکست [[کفار]]: «أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ * سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ»<ref>سوره قمر: ۴۴-۴۵.</ref>. | |||
#خبر محافظت [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به خطری که از جانب [[مردم]] وجود داشت: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
#[[اخبار]] نشانههای وقوع [[قیامت]]: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است» سوره کهف، آیه ۹۸.</ref> و در جای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا * وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا}}<ref>«گفت: این بخشایشی از سوی پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرا رسد آن را با خاک یکسان خواهد کرد و وعده پروردگارم راستین است و در آن روز آنان را وا مینهیم که در یکدیگر موج زنند و در صور دمیده میشود آنگاه آنان را یکجا گرد میآوریم» سوره کهف، آیه ۹۸ ـ ۹۹</ref>، {{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرّر شود جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن سر میکند که مردم به نشانههای ما یقین نمیآوردند» سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>. | |||
این موارد مربوط به اخبار [[آینده]] در دنیاست. از جمله [[امور غیبی]][[ آینده]] آنچه درباره [[رستاخیز]]، [[روز قیامت]]، [[برانگیختن]]، گردآوری، [[محاسبه]] و داخل شدن [[مؤمنین]] در [[بهشت]] و داخل شدن [[کفار]] در [[آتش]] و سخنان [[اهل بهشت]] و سخنان [[اهل]] آتش. | |||
'''قسم دوم: آنچه به واسطه مفهوم، بر داشتن [[علم غیب]] گروهی [[دلالت]] دارد.''' | |||
از جمله [[سخن]] خداوند سبحان که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.</ref> و {{متن قرآن|قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ}}<ref>«گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم، بیگمان تویی که دانای فرزانهای» سوره بقره، آیه ۳۲.</ref> همچنین در جای دیگر فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند.» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>. | |||
[[وجه]] [[دلالت]] [[آیات]] اینکه مقتضای استثناء در [[آیه]] اول و دوم [[اثبات علم غیب]] است، زیرا مستثنی منه منفی (عدم [[علم به غیب]]) است و استثناء از [[نفی]] [[اثبات]]. پس مفاد آیه اول این است که [[خداوند]] [[پیامبری]] را که مورد [[رضایت]] است از [[غیب]] خود [[آگاه]] میکند و مفاد آیه دوم این است که ما آنچه که به [[تعلیم]] دادهای میدانیم. آیه اول: [[علم]] [[پیامبران]] به [[علم غیب]] را [[ثابت]] میکند به این صورت که خداوند آنها را از علم غیب آگاه کرده است. آیه دوم: علم [[فرشتگان]] نسبت به آنچه خداوند از علم غیب به آنها آموخته است را اثبات میکند. همچنانکه [[ظاهر]] استدراک در آیه سوم این است که آنچه برای آن استدراک شده با آنچه از آن استدراک شده [[ارتباط]] دارد، خداوند از پیامبرانش برمیگزیند کسی را که او را از غیب آگاه کند. | |||
'''برخی از شواهد در [[کتابهای تفسیری]]:''' | |||
'''#[[تفسیر طبری]] ([[ت]] ۳۱۰ [[ه]]):''' "[[سخن]] در [[تأویل]] [[کلام خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}}. [[ابو جعفر]] میگوید: [[اهل]] تأویل در تأویل این آیه [[اختلاف]] نظر دارند"<ref>تفسیر الطبری: ج ۷ ص۴۲۶.</ref>. [[طبری]] در ادامه میگوید: "ابو جعفر میگوید: و [[برترین]] اقوال در تأویل آیه این است که: خداوند شما را از ضمائر [[قلوب]] [[بندگان]] آگاه نمیسازد... غیر از اینکه خداوند بیان کرده که برخی از پیامبرانش را برمیگزیند، کسانی را که [[برگزیده]]، از بعضی از آنچه در ضمائر بعضی از [[مردم]] است به وسیله [[وحی]] آن به [[پیامبر]] و [[رسالت]] او آگاه میکند". | |||
'''#[[تفسیر]] [[بغوی]] (ت ۵۶۱ ه):''' {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ}} زیرا هیچ کس غیر از خداوند از غیب [[آگاهی]] ندارد {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}} پس او ([[پیامبر]]) را از بعض [[امور غیبی]] [[آگاه]] میکند مانند [[سخن]] [[خداوند تبارک و تعالی]] که میفرماید: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>تفسیر البغوی (لباب التأویل فی معالم التنزیل): ج ۲ ص۱۴۱.</ref>. | |||
'''#[[تفسیر]] [[قرطبی]] ([[ت]] ۶۷۱ [[ه]]):''' {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي}} یعنی [[خداوند]] [[انتخاب]] میکند {{متن قرآن|مِنْ رُسُلِهِ}} برای [[آگاه کردن]] از [[غیب]] {{متن قرآن|مَنْ يَشَاءُ}}<ref>تفسیر القرطبی (الجامع لأحکام القرآن): ج ۴ ص۲۸۰.</ref>. مفهوم این [[آیات]] [[اثبات]] [[علم]] بعضی از [[بندگان]] به آنچه خداوند از [[علم غیب]] به ایشان آموخته است. اگر استثناء از [[نفی]] بیانگر اثبات نباشد و وجود آن مانند عدمش باشد،[[ سخن]] [[خداوند متعال]]: {{متن قرآن|شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> مانند این است که بگویی: {{عربی|شهد الله أنه لا إله}} و این [[دلالت]] دارد، العیاذ بالله؛ بر نفی مطلق [[معبود]]. ولی سخن خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.</ref> مانند سخن توست: (و ما ارسلناک) و این دلالت دارد العیاذ بالله، بر نفی ارسال پیامبر، اگر این گونه باشد، در هر زمانی [[کفار]] با [[تمسک]] به این دو [[آیه]] و مانند آن، العیاذ بالله؛ بر بطلان [[دین اسلام]][[ احتجاج]] کنند و چقدر این افراد در [[گمراهی]] هستند که مستلزم بطلان [[دین]] میشوند و این نیست مگر به خاطر [[نادانی]] آنها به اصول و شرایط [[استدلال]] که از جمله آنها این است که؛ استثناء از نفی، اثبات است و استثناء از اثبات نفی است. | |||
'''قسم سوم: آنچه بالملازمه بر علم غیب گروهی دلالت میکند.''' | |||
از جمله سخن خداوند متعال است که میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند.» سوره بقره، آیه ۲ ـ ۳</ref>. [[وجه]] دلالت اینکه در این آیات [[متقین]] توصیف شدهاند به اینکه [[ایمان به غیب]] دارند و توصیف به ایمان به غیب مستلزم علم آنها به غیب است زیرا کسی که به امر مجهولی [[ایمان]] داشته باشد، [[شایسته]] [[مدح]] و [[ستایش]] نیست. پس این [[آیه]] بالملازمه [[دلالت]] دارد بر اینکه همه [[متقین]] از [[غیب]] [[آگاهی]] دارند. | |||
روشن است که [[علم]] آنها به همه غیب مراد نیست، بلکه به آن مقداری که لازمه [[ایمان به غیب]]،[[ ایمان]] به آن است، مانند وجود [[خداوند تبارک و تعالی]]، علم،[[ حکمت]]، [[قدرت]]،[[ حیات]] و سایر [[صفات ]][[باری تعالی]] که ایمان به آنها و [[نبوت]] [[انبیاء الهی]] و [[کتابهای آسمانی]]، [[فرشتگان الهی]]، [[رستاخیز]] و [[بهشت و جهنم]]. | |||
'''قسم چهارم: آنچه دلالت دارد بر اینکه [[خداوند]] به کسی که [[شایستگی]] دارد غیب را میآموزد.''' | |||
مانند [[سخن]] خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ * وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ * وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ * وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ * وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ}}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستادهای گرامی است. توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد، آنجا فرمانگزاری امین است؛ و همنشین شما، دیوانه نیست، و بیگمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است، و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد، و این سخن شیطان رانده، نیست.» سوره تکویر، آیه ۱۹ ـ ۲۵.</ref>. «ضن» به معنای [[بخل]] است و [[ظاهر]] آیه این است که خداوند نسبت به اعطای غیب، به کسی که [[استحقاق]] دارد، بخل نمیورزد، بلکه آن را به کسی که شایستگی دارد، میآموزد و تفاوتی ندارد که مراد از [[ضمیر]] در «و ما هو» [[خداوند سبحان]] باشد یا [[رسل]] [[خدا]] یا [[جبرئیل]]، در هر صورت آیه دلالت دارد بر اینکه [[خداوند متعال]] بعضی از [[بندگان]] را به غیب [[آگاه]] میسازد. | |||
'''قسم پنجم: آنچه دلالت دارد بر اینکه بعضی از [[امور غیبی]]، به خداوند متعال اختصاص دارد.''' | |||
خداوند سبحان میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>. اختصاص پنج امری که در این آیه [[ذکر]] شده، به خداوند متعال، [[ظهور]] در این امر دارد که این امور با سایر امور [[غیب و شهادت]] تمایز دارند و خداوند سبحان این امور را به خود اختصاص داده و همه امور غیبی را به خود اختصاص نداده است. آیه بالملازمه [[دلالت]] دارد بر اینکه [[خداوند]]، بعضی از [[بندگان خاص]] خود را بر [[امور غیبی]] غیر از این امور پنجگانه، [[آگاه]] میسازد. اگرچه در [[آیه]] اخیر لفظ «[[غیب]]» به [[کار]] نرفته است ولی معنای آن در مضمون آیه وجود دارد. | |||
خلاصه آنچه [[گذشت]] بعد از ملاحظه به دو دسته از [[آیات]]<ref>آیات نفی کننده علم غیب و آیات اثبات کننده علم غیب.</ref>: | |||
#برای ما روشن شد که در [[قرآن کریم]]، آیاتی وجود دارد که [[علم]] غیر [[خدا]] را نسبت به بعض امور غیبی [[نفی]] میکند و برخی از آیات هم علم غیر خدا نسبت به بعض امور غیبی را [[اثبات]] میکنند. | |||
بین [[آیات قرآن کریم]] [[تعارض]] و اختلافی وجود ندارد، چنانچه [[خداوند تبارک و تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>. | |||
#بر این اساس باید در مفاد آیات دو دسته از [[آیات قرآن]]، [[تدبر]] کرد تا اینکه [[وجه]] موافقت بین این دو دسته برای ما روشن شود. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |