جاهلیت: تفاوت میان نسخهها
←خصوصیات عصر جاهلیت
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب') |
|||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==خصوصیات [[عصر جاهلیت]]== | ==خصوصیات [[عصر جاهلیت]]== | ||
=== | ===بعد اول: [[فرهنگ جاهلی]]=== | ||
====[[شرک جاهلی]]==== | ====نخست: [[اعتقادات جاهلی|اعتقادات]]==== | ||
=====[[شرک جاهلی]]===== | |||
[[اعراب]] به خاطر همجواری با [[ملل]] مختلف با [[ادیان]] متنوع (از جنوب با [[حبشه]] [[مسیحی]] از [[مغرب]] امپراتوری [[مسیحی]] [[روم]]، از شمال با [[ایران]] [[مجوس]] و در سایر نقاط مثل [[هند]] و [[مصر]] و حضور [[قبایل]] [[یهودی]] در داخل جزیرةالعرب) به [[بتپرستی]] و [[شرک]] روی آورده بودند و [[زندگی]] قبیلهای و بیاباننشینی آنان با اختلاطی از [[رسوم]] و [[عقاید یهودیت]]، [[مسیحیت]] و [[مجوس]] همراه شده بود<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۱ـ۱۵۳.</ref>.<ref>ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.</ref> برخی از [[عقاید]] [[اعراب جاهلی]] عبارتاند از: (۱): [[تقدیس]] حیوانات؛ (۲): [[اعتقاد]] به مؤثر بودن نیروی پنهانی در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر [[ستارگان]]، در [[سرنوشت انسان]]؛ (۳): [[بت پرستی]]؛ (۴): [[عدم اعتقاد به معاد]].<ref>ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۱ـ۹۳.</ref>. | [[اعراب]] به خاطر همجواری با [[ملل]] مختلف با [[ادیان]] متنوع (از جنوب با [[حبشه]] [[مسیحی]] از [[مغرب]] امپراتوری [[مسیحی]] [[روم]]، از شمال با [[ایران]] [[مجوس]] و در سایر نقاط مثل [[هند]] و [[مصر]] و حضور [[قبایل]] [[یهودی]] در داخل جزیرةالعرب) به [[بتپرستی]] و [[شرک]] روی آورده بودند و [[زندگی]] قبیلهای و بیاباننشینی آنان با اختلاطی از [[رسوم]] و [[عقاید یهودیت]]، [[مسیحیت]] و [[مجوس]] همراه شده بود<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۱ـ۱۵۳.</ref>.<ref>ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.</ref> برخی از [[عقاید]] [[اعراب جاهلی]] عبارتاند از: (۱): [[تقدیس]] حیوانات؛ (۲): [[اعتقاد]] به مؤثر بودن نیروی پنهانی در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر [[ستارگان]]، در [[سرنوشت انسان]]؛ (۳): [[بت پرستی]]؛ (۴): [[عدم اعتقاد به معاد]].<ref>ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۱ـ۹۳.</ref>. | ||
= | ====دوم: [[پندارهای جاهلی|پندارها]] و [[اندیشههای جاهلی]]==== | ||
===دوم: [[ | |||
[[جهل]] و [[خرافه]]، سراسر [[زندگی]] [[اعراب جاهلی]] را فرا گرفته بود که علت آن را میتوان در دوری از [[فرهنگ]] و تمدنهای پیشرفته بررسی کرد. خرافههای [[جاهلی]] در میان آنان به گونهای بود که [[قرآن]] از آن به [[غل و زنجیر]] بر اعضایشان تعبیر میکند: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> و برخی از این خرافهها عبارتاند از: کتک زدن گاو نر برای آب [[نوشیدن]] گاو ماده<ref>ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳.</ref>؛ داغ کردن شتر نر سالم موقع مریض شدن شتر ماده و...<ref>ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۶۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در مورد [[فرهنگ جاهلی]] [[عرب]] میفرماید: «[[خداوند]]، [[محمد]]{{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم]] دهندۀ جهانیان باشد و [[امین وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ (مارهای فاقد [[شنوایی]] که از هیچ چیز نمیترسیدند و خطرشان بسیار زیاد بود) همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]](غذاهایی بسیار ناگوار) میخوردید و [[خون]] یکدیگر میریختید و پیوند [[خویشاوندی]] خویش را پیوسته [[قطع]] میکردید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.</ref> | [[جهل]] و [[خرافه]]، سراسر [[زندگی]] [[اعراب جاهلی]] را فرا گرفته بود که علت آن را میتوان در دوری از [[فرهنگ]] و تمدنهای پیشرفته بررسی کرد. خرافههای [[جاهلی]] در میان آنان به گونهای بود که [[قرآن]] از آن به [[غل و زنجیر]] بر اعضایشان تعبیر میکند: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref> و برخی از این خرافهها عبارتاند از: کتک زدن گاو نر برای آب [[نوشیدن]] گاو ماده<ref>ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳.</ref>؛ داغ کردن شتر نر سالم موقع مریض شدن شتر ماده و...<ref>ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۶۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در مورد [[فرهنگ جاهلی]] [[عرب]] میفرماید: «[[خداوند]]، [[محمد]]{{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم]] دهندۀ جهانیان باشد و [[امین وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ (مارهای فاقد [[شنوایی]] که از هیچ چیز نمیترسیدند و خطرشان بسیار زیاد بود) همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]](غذاهایی بسیار ناگوار) میخوردید و [[خون]] یکدیگر میریختید و پیوند [[خویشاوندی]] خویش را پیوسته [[قطع]] میکردید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.</ref> | ||
====[[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]]==== | =====[[علم]] و [[دانش]] در [[عصر جاهلیت]]===== | ||
در شبه [[جزیره عربستان]] که عمدۀ ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق [[پایینتر]] بود؛ اما شمار افراد باسواد هر [[شهر]]، [[طایفه]] یا [[قبیله]] نیز قابل توجه بود. از جمله در [[مدینه]] افرادی همچون [[سعد بن عباده]]، حضیر و پسرش اسید، سوید بن [[صامت]]،... که [[لقب]] کامل داشتند و در [[مکه]] نیز افرادی همچون [[علی بن ابی طالب]]، بغیض بن عامر،... و افراد فراوان دیگری که به احناف معروف و از [[پرستش]] [[بت]] سر باز زده بودند، جزء باسوادهای [[مکه]] شمرده شده اند<ref>المفصل، ج ۸، ص ۱۱۲ ـ ۱۴۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.</ref>. [[عرب پیش از اسلام]] به برخی [[دانشها]] از جمله نسبشناسی اهمیت بیشتری میداد و به عالم آن نسابه میگفتند. [[عقیل بن ابی طالب]]،<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲، ج ۳، ص ۱۰۷۸؛ ج ۴، ص ۱۶۲۳.</ref>، [[مخرمة بن نوفل]] و [[حویطب بن عبدالعزی]] و... جزء [[نسب]] شناسان معروف بودند<ref>البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۳.</ref>. در [[تاریخ]] [[جاهلی]] حکمای<ref>حکیم به فرد با تجربهای گفته میشد که با سخنان، عبارات، داستانها و ضرب المثلهای خود راه درست را به دیگران میآموخت و آنان را از خطا میرهانید.</ref> برجستهای چون [[لقمان]] بود و [[سلیمان]] [[حکیم]] نیز از شخصیتهای معروف به [[حکمت]] در دوره [[جاهلی]] است<ref>کتاب مقدس، پادشاه اول، ۴: ۳۲؛ دوم تواریخ ۹: ۵ - ۶.</ref>. دربارۀ پزشکان [[عرب]] در دوره [[جاهلی]] اطلاعات فراوانی در [[اختیار]] نیست. [[حارث]] بن کَلَدَه ثقفی<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۶؛ الاوائل، ابوهلال، ص ۲۲۱؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.</ref>، ابن ابی رِمثَه تمیمی<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۹۰.</ref>، ضماد [[ازدی]]<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۵۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۱.</ref> و فردی [[انصاری]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۲۴؛ الطبقات، ج ۳، ص ۲۶۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۴۱۴.</ref> را از پزشکان [[عصر جاهلی]] دانستهاند و زنانی نیز چون حمنه دختر جحش (دختر عمه [[پیامبر]])، رفیده [[انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۳۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۴۹؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۱.</ref>، ام عطیه [[انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۴۷؛ الطبقات، ج ۸، ص ۳۳۳.</ref> و لیلا از قبیلۀ [[غفار]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۱۰؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۴۳.</ref> در نبردهای [[پیامبر]] به مداوای زخمیان میپرداختند. [[مردمان]] [[جاهلی]] به جابه جایی و [[صعود]] و فرود سیارات ([[نجوم]]) اهمیت میدادند<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹.</ref>. | در شبه [[جزیره عربستان]] که عمدۀ ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق [[پایینتر]] بود؛ اما شمار افراد باسواد هر [[شهر]]، [[طایفه]] یا [[قبیله]] نیز قابل توجه بود. از جمله در [[مدینه]] افرادی همچون [[سعد بن عباده]]، حضیر و پسرش اسید، سوید بن [[صامت]]،... که [[لقب]] کامل داشتند و در [[مکه]] نیز افرادی همچون [[علی بن ابی طالب]]، بغیض بن عامر،... و افراد فراوان دیگری که به احناف معروف و از [[پرستش]] [[بت]] سر باز زده بودند، جزء باسوادهای [[مکه]] شمرده شده اند<ref>المفصل، ج ۸، ص ۱۱۲ ـ ۱۴۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.</ref>. [[عرب پیش از اسلام]] به برخی [[دانشها]] از جمله نسبشناسی اهمیت بیشتری میداد و به عالم آن نسابه میگفتند. [[عقیل بن ابی طالب]]،<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲، ج ۳، ص ۱۰۷۸؛ ج ۴، ص ۱۶۲۳.</ref>، [[مخرمة بن نوفل]] و [[حویطب بن عبدالعزی]] و... جزء [[نسب]] شناسان معروف بودند<ref>البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۳.</ref>. در [[تاریخ]] [[جاهلی]] حکمای<ref>حکیم به فرد با تجربهای گفته میشد که با سخنان، عبارات، داستانها و ضرب المثلهای خود راه درست را به دیگران میآموخت و آنان را از خطا میرهانید.</ref> برجستهای چون [[لقمان]] بود و [[سلیمان]] [[حکیم]] نیز از شخصیتهای معروف به [[حکمت]] در دوره [[جاهلی]] است<ref>کتاب مقدس، پادشاه اول، ۴: ۳۲؛ دوم تواریخ ۹: ۵ - ۶.</ref>. دربارۀ پزشکان [[عرب]] در دوره [[جاهلی]] اطلاعات فراوانی در [[اختیار]] نیست. [[حارث]] بن کَلَدَه ثقفی<ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۶؛ الاوائل، ابوهلال، ص ۲۲۱؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.</ref>، ابن ابی رِمثَه تمیمی<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۹۰.</ref>، ضماد [[ازدی]]<ref>الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۵۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۱.</ref> و فردی [[انصاری]]<ref>انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۲۴؛ الطبقات، ج ۳، ص ۲۶۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۴۱۴.</ref> را از پزشکان [[عصر جاهلی]] دانستهاند و زنانی نیز چون حمنه دختر جحش (دختر عمه [[پیامبر]])، رفیده [[انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۳۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۴۹؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۱.</ref>، ام عطیه [[انصاری]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۴۷؛ الطبقات، ج ۸، ص ۳۳۳.</ref> و لیلا از قبیلۀ [[غفار]]<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۱۰؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۴۳.</ref> در نبردهای [[پیامبر]] به مداوای زخمیان میپرداختند. [[مردمان]] [[جاهلی]] به جابه جایی و [[صعود]] و فرود سیارات ([[نجوم]]) اهمیت میدادند<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹.</ref>. | ||
====[[اخلاق جاهلی]]==== | ====سوم: [[رفتارهای جاهلی|رفتارها]] و [[مناسک جاهلی]]==== | ||
====[[تعصب جاهلی]]==== | =====[[بت پرستی]]===== | ||
=====[[پرستش فرشتگان]]===== | |||
=====[[سنت جاهلی|سنت]] و [[رسوم جاهلی]]===== | |||
برخی از [[اعمال]] و [[آداب و رسوم دینی]] [[عصر جاهلی]] عبارتاند از: (۱): داشتن معبدهایی برای [[بت پرستی]] یا [[پرستش]] موجوات دیگر؛ (۲): قرار دادن محلی در [[معابد]] برای بخور و [[قربانی]]؛ تقدیم [[قربانی]] و [[هدایا]] و [[نذری]] به [[خدایان]]<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref>. | |||
=====[[اخلاق جاهلی]]===== | |||
=====[[تعصب جاهلی]]===== | |||
عنصر "[[تعصب]]" نقطۀ مشترک و قوام و [[همبستگی]] [[قبیله]] را تشکیل میداد و این [[تعصب]] به ویژه در [[نبردها]]، [[ضرورت]] کامل داشت<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱.</ref> و بر اساس این عنصر هر فرد [[قبیله]]، حاضر بود هر نوع [[فداکاری]] و ایثاری را در [[راه]] [[قبیله]] بپذیرد و اگر به فردی از افراد [[قبیله]] [[ظلم]] و یا ستمی میشد، افراد [[قبیله]]، خود را ملزم به [[یاری]] او میدانستند. آنان [[معتقد]] بودند "[[خون]] را جز [[خون]] نمیشوید" و حتی حاضر بودند به [[جهنم]] بروند؛ ولی [[انتقام]] خود را بگیرند<ref> نویری، شهاب الدین احمد، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۶، ص۶۷.</ref>. این [[احساس]]، [[حمیت]] ([[عصبیت]]) یا "[[فرهنگ جاهلی]]" نامیده میشد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۴۰.</ref>. [[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] رقیب یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمدۀ [[قبایل]] [[حجاز]]، [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت و در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ ـ۳۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref> [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] به این [[سنت]] [[زشت]] اشاره کرده و فرموده: «پس شرارههای [[تعصّب]] و کینههای [[جاهلی]] را در [[قلب]] خود خاموش سازید، که [[تکبّر]] و خود پرستی در [[دل]] [[مسلمان]] از آفتهای [[شیطان]]، غرورها و کششها و وسوسههای اوست.»<ref>{{متن حدیث|فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. [[عرب]] بیابانی برای ابراز [[قدرت]] خود [[عادت]] کرده بود بلند سخن بگوید و کمتر [[مهربان]]، خوش [[اخلاق]] و [[خنده]] رو باشد و در [[وصف]] [[کرم]]، [[شجاعت]] و دیگر صفات نیکوی خود [[مبالغه]] کند<ref>الرسائل، ص ۴۷۷، ۵۲۲؛ المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref> | عنصر "[[تعصب]]" نقطۀ مشترک و قوام و [[همبستگی]] [[قبیله]] را تشکیل میداد و این [[تعصب]] به ویژه در [[نبردها]]، [[ضرورت]] کامل داشت<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱.</ref> و بر اساس این عنصر هر فرد [[قبیله]]، حاضر بود هر نوع [[فداکاری]] و ایثاری را در [[راه]] [[قبیله]] بپذیرد و اگر به فردی از افراد [[قبیله]] [[ظلم]] و یا ستمی میشد، افراد [[قبیله]]، خود را ملزم به [[یاری]] او میدانستند. آنان [[معتقد]] بودند "[[خون]] را جز [[خون]] نمیشوید" و حتی حاضر بودند به [[جهنم]] بروند؛ ولی [[انتقام]] خود را بگیرند<ref> نویری، شهاب الدین احمد، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۶، ص۶۷.</ref>. این [[احساس]]، [[حمیت]] ([[عصبیت]]) یا "[[فرهنگ جاهلی]]" نامیده میشد<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۴۰.</ref>. [[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] رقیب یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمدۀ [[قبایل]] [[حجاز]]، [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت و در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ ـ۳۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref> [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] به این [[سنت]] [[زشت]] اشاره کرده و فرموده: «پس شرارههای [[تعصّب]] و کینههای [[جاهلی]] را در [[قلب]] خود خاموش سازید، که [[تکبّر]] و خود پرستی در [[دل]] [[مسلمان]] از آفتهای [[شیطان]]، غرورها و کششها و وسوسههای اوست.»<ref>{{متن حدیث|فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. [[عرب]] بیابانی برای ابراز [[قدرت]] خود [[عادت]] کرده بود بلند سخن بگوید و کمتر [[مهربان]]، خوش [[اخلاق]] و [[خنده]] رو باشد و در [[وصف]] [[کرم]]، [[شجاعت]] و دیگر صفات نیکوی خود [[مبالغه]] کند<ref>الرسائل، ص ۴۷۷، ۵۲۲؛ المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref> | ||
====[[زن]] در [[دورۀ جاهلی]]==== | ===بعد دوم: [[خانواده جاهلی]]=== | ||
====نخست: [[زن]] در [[دورۀ جاهلی]]==== | |||
در [[عصر جاهلی]] [[زن]] هیچگونه ارزشی نداشت و وجود [[زن]] و دختر مایۀ ننگ و سرافکندگی بود و نه تنها از [[ارث]] [[محروم]] بود<ref>محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۲۴.</ref> بلکه با [[مرگ]] شوهر، نیز به [[ارث]] برده میشد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.</ref>. [[اعراب]] [[زنان]] و [[دختران]] را بدون هیچ گونه محدودیتی به [[نکاح]] خود در میآوردند و یا [[طلاق]] میدادند<ref>عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیه و السلام، ص۱۹۲.</ref>. آنان حتی از زنده به [[گور]] کردن [[دختران]] نیز ترسی نداشتند: {{متن قرآن|وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ}}<ref>«و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد. از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند» سوره نحل، آیه ۵۸ ـ ۵۹</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}}<ref>«و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند: که به کدام گناه او را کشتهاند؟» سوره تکویر، آیه ۸ ـ ۹</ref>. [[خداوند]]، آنان را [[گمراه]] و [[هدایت]] نیافته معرفی میکند<ref>{{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ}}«به راستی آنان که فرزندان خویش را از بیخردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بیگمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.</ref>. | در [[عصر جاهلی]] [[زن]] هیچگونه ارزشی نداشت و وجود [[زن]] و دختر مایۀ ننگ و سرافکندگی بود و نه تنها از [[ارث]] [[محروم]] بود<ref>محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۲۴.</ref> بلکه با [[مرگ]] شوهر، نیز به [[ارث]] برده میشد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ}}<ref>«ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.</ref>. [[اعراب]] [[زنان]] و [[دختران]] را بدون هیچ گونه محدودیتی به [[نکاح]] خود در میآوردند و یا [[طلاق]] میدادند<ref>عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیه و السلام، ص۱۹۲.</ref>. آنان حتی از زنده به [[گور]] کردن [[دختران]] نیز ترسی نداشتند: {{متن قرآن|وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ}}<ref>«و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد. از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند» سوره نحل، آیه ۵۸ ـ ۵۹</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}}<ref>«و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند: که به کدام گناه او را کشتهاند؟» سوره تکویر، آیه ۸ ـ ۹</ref>. [[خداوند]]، آنان را [[گمراه]] و [[هدایت]] نیافته معرفی میکند<ref>{{متن قرآن|قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ}}«به راستی آنان که فرزندان خویش را از بیخردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بیگمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
[[عرب]] [[عصر جاهلی]] به یک [[همسر]]، بسنده نمیکردند و [[تعدد زوجات]] یا به منظور تأمین معاش [[زن]] انجام میگرفت و یا از آن [[هدف]] [[سیاسی]] مدنظر بود. [[ازدواج]] در [[عصر جاهلی]] انواع گوناگونی داشت که عبارتاند از: [[ازدواج]] بر اساس [[پرداخت مهریه]]؛ [[ازدواج]] صیغهای؛ [[ازدواج]] با [[اسیران]]؛ [[ازدواج]] با [[کنیزان]]<ref>عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیة و السلام، ص۱۹ـ۴۰؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۴۹ـ۳۵۰.</ref> و [[ازدواج]] با [[زن]] [[پدر]]<ref>ر.ک: میرزایی، عباس و سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۰ـ ۹۱.</ref>. | [[عرب]] [[عصر جاهلی]] به یک [[همسر]]، بسنده نمیکردند و [[تعدد زوجات]] یا به منظور تأمین معاش [[زن]] انجام میگرفت و یا از آن [[هدف]] [[سیاسی]] مدنظر بود. [[ازدواج]] در [[عصر جاهلی]] انواع گوناگونی داشت که عبارتاند از: [[ازدواج]] بر اساس [[پرداخت مهریه]]؛ [[ازدواج]] صیغهای؛ [[ازدواج]] با [[اسیران]]؛ [[ازدواج]] با [[کنیزان]]<ref>عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیة و السلام، ص۱۹ـ۴۰؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۴۹ـ۳۵۰.</ref> و [[ازدواج]] با [[زن]] [[پدر]]<ref>ر.ک: میرزایی، عباس و سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۰ـ ۹۱.</ref>. | ||
===سوم: [[سیاست جاهلی]]=== | ===بعد سوم: [[سیاست جاهلی]]=== | ||
جامعۀ [[اعراب جاهلی]] از واحدهای کوچکی به نام [[قبیله]] و [[قبیله]] از مجموعۀ افرادی تشکیل میشد که با یکدیگر رابطه خونی و جدی مشترک داشتند و از لحاظ طبقات [[اجتماعی]] نیز هر قبیلهای از سه طبقۀ [[اجتماعی]] تشکیل میشد. طبقه اصیل؛ طبقۀ [[موالی]]؛ طبقۀ [[بندگان]] و بردگان که در [[عصر جاهلی]]، بردگان از هرگونه امتیازی [[محروم]] بودند<ref>سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۳۶ـ ۳۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۷ ـ ۸۸.</ref> به عبارتی دیگر [[قوم عرب]] در جاهلیت به دو گروه حَضَری (شهرنشین، متمدن) و بدوی (صحرا نشین) تقسیم میشدند<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.</ref>. بدویان [[جاهلی]] به هیچ [[نظام حکومتی]] جز [[نظام]] قبیلگی گردن ننهاده بودند و [[حکومتی]] جز [[خانواده]] و [[عشیره]] نمیشناختند و هر [[قبیله]] رئیسی داشت که شیخ یا بزرگ [[قبیله]] به شمار میرفت و رشتۀ [[وحدت]] بین افراد و داور دادرسیها بود<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref>. | جامعۀ [[اعراب جاهلی]] از واحدهای کوچکی به نام [[قبیله]] و [[قبیله]] از مجموعۀ افرادی تشکیل میشد که با یکدیگر رابطه خونی و جدی مشترک داشتند و از لحاظ طبقات [[اجتماعی]] نیز هر قبیلهای از سه طبقۀ [[اجتماعی]] تشکیل میشد. طبقه اصیل؛ طبقۀ [[موالی]]؛ طبقۀ [[بندگان]] و بردگان که در [[عصر جاهلی]]، بردگان از هرگونه امتیازی [[محروم]] بودند<ref>سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۳۶ـ ۳۳۸.</ref>.<ref>ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۷ ـ ۸۸.</ref> به عبارتی دیگر [[قوم عرب]] در جاهلیت به دو گروه حَضَری (شهرنشین، متمدن) و بدوی (صحرا نشین) تقسیم میشدند<ref>ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.</ref>. بدویان [[جاهلی]] به هیچ [[نظام حکومتی]] جز [[نظام]] قبیلگی گردن ننهاده بودند و [[حکومتی]] جز [[خانواده]] و [[عشیره]] نمیشناختند و هر [[قبیله]] رئیسی داشت که شیخ یا بزرگ [[قبیله]] به شمار میرفت و رشتۀ [[وحدت]] بین افراد و داور دادرسیها بود<ref>ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟</ref>. | ||
====[[جنگهای اعراب جاهلی]]==== | ====[[جنگهای اعراب جاهلی]]==== | ||
[[اعراب جاهلی]] میل و استعداد شدید به [[جنگ]] و [[خونریزی]] داشتند و بیشتر درگیریهایشان بر سر یک توهین یا [[قتل]] یا چراگاه بود و سالها طول میکشید و تا [[قتل]] و جرحی واقع نمیشد به خونبها [[راضی]] نمیشدند و [[پذیرفتن]] [[آشتی]] برایشان ننگ بود<ref>شوقی ضیف، عصر الجاهلی، ص۷۱.</ref> و اگر مردان هم قصد [[مصالحه]] کرده به پرداخت خونبها تن میدادند، [[زنان]] مصیبتدیده با مرثیههای سوزناک آنان را به [[جنگ]] و [[خونریزی]] تحریک میکردند و [[معتقد]] بودند که [[جوش]] [[خون]] جز با [[خون]] ننشیند و میتۀ کریمه در نظر آنان میتهای بود که در میدان [[جنگ]] و در کنار شن و ریگ بیابان به ضرب [[شمشیر]] کشته شود<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۰۲.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰.</ref> جنگهای آنان، زیاد و از حد و [[حصر]] خارج است؛ زیرا به اقتضای وضع دشوار [[زندگی]] در [[عربستان]]، [[بادیهنشینان]]، [[معیشت]] خود را غالباً از [[راه]] تهاجم و [[غارت]] تأمین میکردند و [[حیات]] اقتصادیشان در [[حقیقت]] [[قائم]] به [[جنگ]] بود. شمار این [[جنگها]] را از ۷۵۰ تا ۱۷۰۰ [[یوم]] شمردهاند که [[اخبار]] همه آنها باقی نمانده است. تنها [[اخبار]] آن دسته از ایامی که حدود ۱۵۰ سال پیش از [[اسلام]] اتفاق افتاده، موجود است. ترتیب، [[تاریخی]] این [[جنگها]] نیز واضح نیست و به سبب نگاه تفاخرآمیز [[اعراب جاهلی]] به آنها، چه بسا درباره آن [[مبالغه]] نیز میکردند از همین رو، [[اخبار]] آنها [[اطمینان]] و [[وثاقت]] [[تاریخی]] چندانی ندارد<ref>فروخ، عمر، تاریخ الجاهلیه، ص۱۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۷۱.</ref> | [[اعراب جاهلی]] میل و استعداد شدید به [[جنگ]] و [[خونریزی]] داشتند و بیشتر درگیریهایشان بر سر یک توهین یا [[قتل]] یا چراگاه بود و سالها طول میکشید و تا [[قتل]] و جرحی واقع نمیشد به خونبها [[راضی]] نمیشدند و [[پذیرفتن]] [[آشتی]] برایشان ننگ بود<ref>شوقی ضیف، عصر الجاهلی، ص۷۱.</ref> و اگر مردان هم قصد [[مصالحه]] کرده به پرداخت خونبها تن میدادند، [[زنان]] مصیبتدیده با مرثیههای سوزناک آنان را به [[جنگ]] و [[خونریزی]] تحریک میکردند و [[معتقد]] بودند که [[جوش]] [[خون]] جز با [[خون]] ننشیند و میتۀ کریمه در نظر آنان میتهای بود که در میدان [[جنگ]] و در کنار شن و ریگ بیابان به ضرب [[شمشیر]] کشته شود<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۰۲.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰.</ref> جنگهای آنان، زیاد و از حد و [[حصر]] خارج است؛ زیرا به اقتضای وضع دشوار [[زندگی]] در [[عربستان]]، [[بادیهنشینان]]، [[معیشت]] خود را غالباً از [[راه]] تهاجم و [[غارت]] تأمین میکردند و [[حیات]] اقتصادیشان در [[حقیقت]] [[قائم]] به [[جنگ]] بود. شمار این [[جنگها]] را از ۷۵۰ تا ۱۷۰۰ [[یوم]] شمردهاند که [[اخبار]] همه آنها باقی نمانده است. تنها [[اخبار]] آن دسته از ایامی که حدود ۱۵۰ سال پیش از [[اسلام]] اتفاق افتاده، موجود است. ترتیب، [[تاریخی]] این [[جنگها]] نیز واضح نیست و به سبب نگاه تفاخرآمیز [[اعراب جاهلی]] به آنها، چه بسا درباره آن [[مبالغه]] نیز میکردند از همین رو، [[اخبار]] آنها [[اطمینان]] و [[وثاقت]] [[تاریخی]] چندانی ندارد<ref>فروخ، عمر، تاریخ الجاهلیه، ص۱۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۷۱.</ref> | ||
===چهارم: [[اقتصاد جاهلی]]=== | ===بعد چهارم: [[اقتصاد جاهلی]]=== | ||
درآمد بسیاری از ساکنان شبه جزیره از [[راه]] [[کشاورزی]] و [[دامپروری]] و [[تجارت]] بود و تجار، بازارهای بزرگی در سرتاسر [[عربستان]] برپا کرده بودند و در آن به [[تجارت]] میپرداختند؛ ولی با این حال بیشتر [[مردم]] [[عرب]] به ویژه بدویان را افراد [[نیازمند]] و [[فقیر]] تشکیل میدادند که بسیاری از آنان برای گذراندن [[معیشت]] خود، چارهای جز راهزنی نمیدیدند<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۹۰. </ref>.<ref>ر.ک: پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۶ ـ۸۷.</ref> استمرار یکنواختی و خشکی صحرا، افزون بر پیامدهای سخت معیشتی سبب قانونگریزی و [[دوست داشتن]] [[آزادی]] شده بود و تنها دو چیز آنان را محدود میکرد: (۱): قید و بندهای [[کیش]] بتپرستی، [[مراسم]] و [[شعائر]] آن؛ (۲): سنتها، [[آداب و رسوم]] قبیلگی و [[وظایف]] آنان در برابر [[قبیله]]<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.</ref>. | درآمد بسیاری از ساکنان شبه جزیره از [[راه]] [[کشاورزی]] و [[دامپروری]] و [[تجارت]] بود و تجار، بازارهای بزرگی در سرتاسر [[عربستان]] برپا کرده بودند و در آن به [[تجارت]] میپرداختند؛ ولی با این حال بیشتر [[مردم]] [[عرب]] به ویژه بدویان را افراد [[نیازمند]] و [[فقیر]] تشکیل میدادند که بسیاری از آنان برای گذراندن [[معیشت]] خود، چارهای جز راهزنی نمیدیدند<ref>شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۹۰. </ref>.<ref>ر.ک: پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۶ ـ۸۷.</ref> استمرار یکنواختی و خشکی صحرا، افزون بر پیامدهای سخت معیشتی سبب قانونگریزی و [[دوست داشتن]] [[آزادی]] شده بود و تنها دو چیز آنان را محدود میکرد: (۱): قید و بندهای [[کیش]] بتپرستی، [[مراسم]] و [[شعائر]] آن؛ (۲): سنتها، [[آداب و رسوم]] قبیلگی و [[وظایف]] آنان در برابر [[قبیله]]<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگهای اعراب جاهلی، فرهنگنامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.</ref>. | ||