پرش به محتوا

شرک در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۲٬۳۷۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
خط ۲۷۴: خط ۲۷۴:


==عوامل [[شرک]] ورزی==
==عوامل [[شرک]] ورزی==
۱. [[جهالت]] (بی [[عقلی]] و [[نادانی]])
===[[جهالت]] (بی‌عقلی و [[نادانی]])===
بسیاری از [[آیات قرآن کریم]]، [[جهل]] را منشأ شرک شناسانده‌اند. جهل در برابر [[عقل]] به معنای [[سفاهت]] و [[حماقت]] است و همان‌گونه که عقل به نظری (نیروی عهده‌دار [[فهم]] و [[اندیشه]]) و عملی (نیروی عهده‌دار [[عزم]] و [[اراده]]) قسمت می‌شود،<ref>حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص۳۵. </ref> جهل نیز همین دو قسم را دارد: جهلی که عامل شرک است در برابر [[عقل عملی]] قرار دارد و این [[جهل]] با برخورداری از [[علم]] و [[دانش]] سازگار است.
بسیاری از [[آیات قرآن کریم]]، [[جهل]] را منشأ شرک شناسانده‌اند. جهل در برابر [[عقل]] به معنای [[سفاهت]] و [[حماقت]] است و همان‌گونه که عقل به نظری (نیروی عهده‌دار [[فهم]] و [[اندیشه]]) و عملی (نیروی عهده‌دار [[عزم]] و [[اراده]]) قسمت می‌شود،<ref>حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص۳۵. </ref> جهل نیز همین دو قسم را دارد: جهلی که عامل شرک است در برابر [[عقل عملی]] قرار دارد و این [[جهل]] با برخورداری از [[علم]] و [[دانش]] سازگار است.


به نظر می‌رسد این جهل، مهم‌ترین عامل ایجاد، بقاء و استمرار شرک در طول [[تاریخ]] بوده است، از همین رو [[قرآن کریم]]، جهالت را ریشه [[عناد]]، [[لجاجت]] و شرک [[مشرکان]] می‌داند.<ref>پیرامون وحی و رهبری، ص۲۷۵. </ref> [[موسی]]{{ع}}در پاسخ [[قوم]] خود که خواستار شرک و [[بت‌پرستی]] شدند، آنان را که پس از [[مشاهده]] [[معجزات]] گوناگون [[الهی]]، تقاضای بت‌پرستی دارند، "[[جاهل]]" خطاب کرد: "قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون" ([[اعراف]] / ۷، ۱۳۸)؛ همچنین قرآن کریم [[دعوت به شرک]] و بت‌پرستی را از سر جهالت و داعیان به شرک را جاهل: "قُل اَفَغَیرَ [[اللّه]] تَأمُرُونّی اَعبُدُ اَیُّهَا الجـهِلون" (زمر / ۳۹، ۶۴) و نیز مشرکانی را که از [[آیین توحیدی]] [[ابراهیم]]{{ع}} روی برمی‌تابند، سفیه دانسته است: "ومَن یَرغَبُ عَن مِلَّةِ اِبرهیمَ اِلاّ مَن سَفِهَ نَفسَهُ". (بقره / ۲، ۱۳۰)<ref> الکشاف، ج۱، ص۱۸۹ - ۱۹۰. </ref> جهل در برابر علم نیز به کار می‌رود و بر اساس [[آیات قرآن]]، از عوامل شرک‌ورزی، [[جهل]] به مفهوم [[نادانی]] است. این [[جهل]]، سبب شده گروهی با [[حدس]] و [[گمان]]، یک [[سلسله]] علل وهمی و [[خرافی]] را برای حوادث و امور طبیعی عالم، مانند باد، [[باران]]، سیل، [[زلزله]]، امراض و [[قحطی]] [[جعل]] کنند و به مرور [[زمان]]، این علل مجعول در معرض [[پرستش]] [[مردم]] قرار گیرند و از مشتی چوب و سنگ، سودرسانی و زیان‌زدایی خواسته شود. شاید تأکید فراوان [[قرآن]] بر بیان علل قریب و بعید پدیده‌های یاد شده برای [[تفکر]] درباره همین امر باشد.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۴۱، "توحید در قرآن".</ref> از نگاه قرآن، [[مشرکان]] در [[عقیده]] شرک‌آمیز خود فاقد هرگونه پشتوانه منطقی و [[علمی]] هستند و آنان گرچه به ظاهر پیرو خدایان‌اند، در [[حقیقت]] از حدس و گمان خود [[پیروی]] می‌کنند: "و ما یَتَّبِـعُ الَّذینَ یَدعونَ مِن دونِ [[اللّه]] شُرَکاءَ اِن یَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ و اِن هُم اِلاّ یَخرُصون". ([[یونس]] / ۱۰، ۶۶) [[ناآگاهی]] مشرکان از [[عظمت]] و [[منزلت]] [[پروردگار]] و اینکه همه هستی تحت [[تدبیر]] اوست، آنان را به [[شرک]] واداشته است و هنگامی که [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] به [[دست خدا]] برچیده می‌شوند، آشکار خواهد شد که زمام همه امور در [[اختیار]] [[خدا]] بوده و از اینکه برای او شریکی قائل شوند، منزّه است: "و ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ والاَرضُ جَمیعًا قَبضَتُهُ یَومَ القِیـمَةِ و السَّمـوتُ مَطویّـتٌ بِیَمینِهِ سُبحـنَهُ و تَعـلی عَمّا یُشرِکون". (زمر / ۳۹، ۶۷) قرآن در آیه‌ای دیگر با همین مضمون تأکید می‌کند که مشرکان به زودی خواهند فهمید که چه کرده‌اند و چه موجودات بی‌اثری را پرستیده‌اند: "اَلَّذینَ یَجعَلونَ مَعَ اللّه اِلـهًا ءاخَرَ فَسَوفَ یَعلَمون". ([[حجر]] / ۱۵، ۹۶) [[رسول خدا]]{{صل}}با استفهام انکاری مشرکان را مخاطب قرار داده و می‌پرسد: آیا شما دانشی دارید که آن را برای ما آشکار کنید؟ و پس از این سؤال، تأکید می‌کند که شما از [[معارف الهی]] هیچ [[آگاهی]] ندارید و جز از حدس و گمان پیروی نمی‌کنید: "قُل هَل عِندَکُم مِن عِلمٍ فَتُخرِجوهُ لَنا اِن تَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ و اِن اَنتُم اِلاّ تَخرُصون". (انعام / ۶، ۱۴۸) شرک‌ورزی [[مشرکان]]، اعم از [[شرک]] [[ربوبی]] و [[شرک عبادی]] آنها و مخلوق [[خدا]] را در [[مقام]] خدا قرار دادن، از روی [[نادانی]] است: "و جَعَلوا للّهِ شُرَکاءَ الجِنَّ و خَلَقَهُم و خَرَقوا لَهُ بَنینَ و بَنـتٍ بِغَیرِ عِلمٍ سُبحـنَهُ و تَعـلی عَمّا یَصِفون" (انعام / ۶، ۱۰۰)؛ همچنین در [[آیه]] ۱۱۸ [[سوره بقره]] / ۲ از مشرکان به "الَّذینَ لا یَعلَمونَ" تعبیر کرده است.
به نظر می‌رسد این جهل، مهم‌ترین عامل ایجاد، بقاء و استمرار شرک در طول [[تاریخ]] بوده است، از همین رو [[قرآن کریم]]، جهالت را ریشه [[عناد]]، [[لجاجت]] و شرک [[مشرکان]] می‌داند.<ref>پیرامون وحی و رهبری، ص۲۷۵. </ref> [[موسی]]{{ع}}در پاسخ [[قوم]] خود که خواستار شرک و [[بت‌پرستی]] شدند، آنان را که پس از [[مشاهده]] [[معجزات]] گوناگون [[الهی]]، تقاضای بت‌پرستی دارند، "[[جاهل]]" خطاب کرد: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>؛ همچنین قرآن کریم [[دعوت به شرک]] و بت‌پرستی را از سر جهالت و داعیان به شرک را جاهل: {{متن قرآن|قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ}}<ref>«بگو ای نادانان! آیا به من فرمان می‌دهید که جز خداوند را بپرستم؟» سوره زمر، آیه ۶۴.</ref> و نیز مشرکانی را که از [[آیین توحیدی]] [[ابراهیم]]{{ع}} روی برمی‌تابند، سفیه دانسته است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است  از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>.<ref> الکشاف، ج۱، ص۱۸۹ - ۱۹۰. </ref> جهل در برابر علم نیز به کار می‌رود و بر اساس [[آیات قرآن]]، از عوامل شرک‌ورزی، [[جهل]] به مفهوم [[نادانی]] است. این [[جهل]]، سبب شده گروهی با [[حدس]] و [[گمان]]، یک [[سلسله]] علل وهمی و [[خرافی]] را برای حوادث و امور طبیعی عالم، مانند باد، [[باران]]، سیل، [[زلزله]]، امراض و [[قحطی]] [[جعل]] کنند و به مرور [[زمان]]، این علل مجعول در معرض [[پرستش]] [[مردم]] قرار گیرند و از مشتی چوب و سنگ، سودرسانی و زیان‌زدایی خواسته شود. شاید تأکید فراوان [[قرآن]] بر بیان علل قریب و بعید پدیده‌های یاد شده برای [[تفکر]] درباره همین امر باشد.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۴۱، "توحید در قرآن".</ref> از نگاه قرآن، [[مشرکان]] در [[عقیده]] شرک‌آمیز خود فاقد هرگونه پشتوانه منطقی و [[علمی]] هستند و آنان گرچه به ظاهر پیرو خدایان‌اند، در [[حقیقت]] از حدس و گمان خود [[پیروی]] می‌کنند: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«آگاه باشید هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است از آن خداوند است؛ و آنان که شریکانی را در برابر خداوند (به پرستش) می‌خوانند از چه پیروی می‌کنند؟  آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره یونس، آیه ۶۶.</ref> [[ناآگاهی]] مشرکان از [[عظمت]] و [[منزلت]] [[پروردگار]] و اینکه همه هستی تحت [[تدبیر]] اوست، آنان را به [[شرک]] واداشته است و هنگامی که [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] به [[دست خدا]] برچیده می‌شوند، آشکار خواهد شد که زمام همه امور در [[اختیار]] [[خدا]] بوده و از اینکه برای او شریکی قائل شوند، منزّه است: {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند  با آنکه تمام زمین روز رستخیز در کف اوست و آسمان‌ها به دست او در هم نوردیده می‌شوند؛ پاکا و فرابرترا که اوست از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره زمر، آیه ۶۷.</ref> قرآن در آیه‌ای دیگر با همین مضمون تأکید می‌کند که مشرکان به زودی خواهند فهمید که چه کرده‌اند و چه موجودات بی‌اثری را پرستیده‌اند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان که با خداوند، خدایی دیگر می‌نهند و به زودی (فرجام این کار را) خواهند دانست» سوره حجر، آیه ۹۶.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} با استفهام انکاری مشرکان را مخاطب قرار داده و می‌پرسد: آیا شما دانشی دارید که آن را برای ما آشکار کنید؟ و پس از این سؤال، تأکید می‌کند که شما از [[معارف الهی]] هیچ [[آگاهی]] ندارید و جز از حدس و گمان پیروی نمی‌کنید: {{متن قرآن|سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ}}<ref>«به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید» سوره انعام، آیه ۱۴۸.</ref> شرک‌ورزی [[مشرکان]]، اعم از [[شرک]] [[ربوبی]] و [[شرک عبادی]] آنها و مخلوق [[خدا]] را در [[مقام]] خدا قرار دادن، از روی [[نادانی]] است: {{متن قرآن|وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«و برای خداوند شریک‌هایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بی‌دانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۰۰.</ref>؛ همچنین در [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه  ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.</ref> از مشرکان به {{متن قرآنالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}} تعبیر کرده است.
===[[هوای نفس]]===
از عوامل مهم شرک‌ورزی، [[پیروی از هوای نفس]] است. [[خواهش‌های نفسانی]] مشرکان را به اتخاذ آلهه می‌کشانند: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند  پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>؛ زیرا هواپرستانِ حق‌گریز، با پذیرش [[توحید]] و قبول [[دعوت انبیا]] باید در حصار حدود و [[قواعد]] [[شرعی]] قرار گیرند، درحالی که آنان می‌خواهند بی‌قید و رها باشند و در [[پیروی]] از [[نفس اماره]] هیچ محدودیتی نداشته باشند: {{متن قرآن|بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ}}<ref>«بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۵.</ref> [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] خواندن و [[عبادت غیر خدا]] را [[هوا و هوس]] مشرکان می‌داند و [[رسول خدا]]{{صل}}خطاب به آنان می‌گوید که من مانند شما به پیروی از [[هواهای نفسانی]] تن نمی‌دهم و [[بت]] نمی‌پرستم: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ}}<ref>«بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید باز داشته شده‌ام؛ بگو: از خواسته‌های (نفسانی) شما پیروی نمی‌کنم که در آن صورت به راستی گمراه گردیده‌ام و از رهیافتگان نخواهم بود» سوره انعام، آیه ۵۶.</ref> شدت تأثیر خواهش‌های نفسانی در شرک و [[بت‌پرستی]] به گونه‌ای است که در واقع مشرکان هواپرست‌اند و [[هواپرستی]] آنان را به بت‌پرستی کشانده است، از همین رو در برخی [[آیات]] از آنان با تعبیر {{متن قرآن|مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ » سوره فرقان، آیه ۴۳.</ref> یاد شده است.


۲. [[هوای نفس]]
در آیه {{متن قرآن|أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را خدای خویش گرفته است؟ و آیا تو بر او مراقب می‌توانی بود؟» سوره فرقان، آیه ۴۳.</ref> به رسول خدا تأکید می‌کند که تو بر چنین افرادی گماشته نشدی تا بتوانی آنان را [[هدایت]] کنی. [[هواپرستی]] می‌تواند همه فضای [[جان آدمی]] را فراگیرد و چنان در [[دل]] [[رسوخ]] کند که برای دریافت [[حقیقت]] هیچ روزنه‌ای را نگذارد و به تعبیر [[قرآن]]، گوش و [[قلب]] و چشمش بسته است و بر آن مهر نهاده شده است و به تبعِ بسته بودن [[ابزار شناخت]]، به [[بت‌پرستی]] روی می‌آورد: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>.<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۸۱. </ref> گفتنی است که برخی مصادیق شرکی که در هواپرستی ریشه دارد، [[شرک خفی]] است و اساساً هرگونه [[پیروی از هوای نفس]] و نادیده گرفتن [[فرمان‌های الهی]]، گونه‌ای از شرک خفی است.
از عوامل مهم شرک‌ورزی، [[پیروی از هوای نفس]] است. [[خواهش‌های نفسانی]] مشرکان را به اتخاذ آلهه می‌کشانند: "اِن یَتَّبِعونَ اِلاّ الظَّنَّ و ما تَهوَی الاَنفُسُ" ([[نجم]] / ۵۳، ۲۳)؛ زیرا هواپرستانِ حق‌گریز، با پذیرش [[توحید]] و قبول [[دعوت انبیا]] باید در حصار حدود و [[قواعد]] [[شرعی]] قرار گیرند، درحالی که آنان می‌خواهند بی‌قید و رها باشند و در [[پیروی]] از [[نفس اماره]] هیچ محدودیتی نداشته باشند: "بَل یُریدُ الاِنسـنُ لِیَفجُرَ اَمامَه". ([[قیامت]] / ۷۵، ۵) [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] خواندن و [[عبادت غیر خدا]] را [[هوا و هوس]] مشرکان می‌داند و [[رسول خدا]]{{صل}}خطاب به آنان می‌گوید که من مانند شما به پیروی از [[هواهای نفسانی]] تن نمی‌دهم و [[بت]] نمی‌پرستم: "قُل اِنّی نُهیتُ اَن اَعبُدَ الَّذینَ تَدعونَ مِن دونِ [[اللّه]] قُل لا اَتَّبِـعُ اَهواءَکُم قَد ضَلَلتُ اِذًا و ما اَنَا مِنَ المُهتَدین". (انعام / ۶، ۵۶) شدت تأثیر خواهش‌های نفسانی در شرک و [[بت‌پرستی]] به گونه‌ای است که در واقع مشرکان هواپرست‌اند و [[هواپرستی]] آنان را به بت‌پرستی کشانده است، از همین رو در برخی [[آیات]] از آنان با تعبیر "مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوهُ" یاد شده است.
===حسگرایی===
کسانی که از قلمرو امور [[حسّی]] فراتر نمی‌روند و از [[ادراک]] [[معارف]] ماورای [[طبیعت]] محروم‌اند در مواجهه با چنین معارفی اصل آن را منکر می‌شوند و در صورت پذیرش، آن معارف متعالی را در حدّ [[حسّ]] تنزل می‌دهند. [[قرآن کریم]] ضمن بیان داستان [[بنی‌اسرائیل]]، از حسگرایی آنها پرده برداشته و از تقاضای آنان برای دیدن [[خدا]] با [[چشم سر]] و از [[شرک]] آنها به دلیل گوساله‌پرستی خبر می‌دهد: {{متن قرآن|يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«اهل کتاب از تو می‌خواهند که برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری؛ از موسی درخواستی بزرگ‌تر از این کردند و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما! و آذرخش آنان را برای ستمشان فرا گرفت. سپس گوساله (پرستی) را پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمده بود برگزیدند و ما از آن (هم) درگذشتیم و به موسی حجتی آشکار دادیم» سوره نساء، آیه ۱۵۳.</ref>.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۴۴، "توحید در قرآن".</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[بنی‌اسرائیل]] بر اثر اصالت دادن به [[امور مادی]]، مفهوم متعالی [[عبادت خدا]] را در حدّ [[کرنش]] در برابر گوساله‌ای تنزل دادند، چنان‌که همین [[قوم]] حسگرا پس از دیدن [[آیات]] و [[معجزات]] فراوان از [[حضرت موسی]] و از جمله شکافته شدن دریا و [[نجات]] از چنگال [[فرعونیان]]، از وی خدایی خواستند که همچون [[بت‌ها]] آن را بپرستند: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بت‌هایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref> [[مشرکان]] [[زمان رسول خدا]]{{صل}} [[انتظار]] داشتند که [[خدا]] در سایبان‌هایی از [[ابر]] و نیز [[فرشتگان]] به سراغشان بیایند: {{متن قرآن|هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایه‌بان‌هایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده می‌شود» سوره بقره، آیه ۲۱۰.</ref>، چنان‌که مشرکان انتظار داشتند [[رسول خدا]]{{صل}}در [[سرزمین]] [[مکه]] برای آنها چشمه‌هایی جاری سازد، یا اینکه [[باغی]] از درختان خرما و انگور و نهرهای جاری داشته باشد، یا [[آسمان]] را پاره پاره کند و بر سرشان بیفکند، یا خدا را با فرشتگان روبه‌روی آنها آوَرَد، یا خانه‌ای از طلا داشته باشد، یا در آسمان بالا رود و با خود مکتوبی از آسمان بیاورد: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا}}<ref>«یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی» سوره اسراء، آیه ۹۱.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا}}<ref>«یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره  بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری» سوره اسراء، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref> حتی مشرکان تقاضای دیدن فرشتگان و خدا را داشتند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا }}<ref>«و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند می‌گویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستاده‌اند یا پروردگارمان را نمی‌بینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند  و سرکشی بزرگی ورزیدند» سوره فرقان، آیه ۲۱.</ref> بنابراین، [[انس]] [[بشر]] به امور محسوس موجب شده است همواره در لغزشگاه مجسم ساختن [[امور معنوی]] و ریختن نامحسوس‌ها در قالب محسوس‌ها قرار گیرد. <ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴. </ref> به نظر می‌رسد نگاه [[مادّی]] و حسگرایانه و عدم امکان [[اشتغال]] یک مبدأ فاعلی به امور متعدد و فراوان موجب شده است برخی برای [[شئون]] و رخدادهای گوناگون [[عالم هستی]] به اتخاذ آلهه کشانده شوند. وجود [[خدایان]] متکثر برای اموری مانند باد، [[باران]]، آب و [[نور]] در میان مشرکان و نامگذاری [[بت‌ها]] بر اساس کارکرد مفروض نزد آنها<ref>النصرانیه و آدابها بین عرب الجاهلیه، قسم ۱، ص۱۲. </ref> گویای این [[واقعیت]] است. تعبیر "آلهه" و "ارباب" در [[آیات قرآن]] و نیز [[نفی]] [[شئون]] گوناگون از [[بت‌ها]] شاهدی بر این [[حقیقت]] است، از همین‌رو [[مشرکان]]، نفی [[خدایان]] و [[اثبات]] خدای واحد را شگفت‌انگیز می‌دانستند: {{متن قرآن|أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ}}<ref>«آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بی‌گمان این چیزی شگفت است» سوره ص، آیه ۵.</ref>
===[[تعصب]] و [[تقلید]] از نیاکان===
[[تبعیت]] از بزرگان و [[تعصب]] به پیشینیان از عوامل و زمینه‌های [[بت‌پرستی]] مشرکان بود: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.</ref> [[نکوهش]] [[قرآن]] از تقلید [[پدران]] از این روست که اساساً در مسائل [[عقیدتی]] و [[اساس دین]]، [[تقلید]] روا نیست؛ زیرا مانع [[تعقل]] و [[کسب معرفت]] است و شخص به جای [[اندیشه]] و تعقل، [[معتقدات]] خود را از دیگران می‌گیرد. افزون بر اینکه مشرکان با تعصب‌های شدید قومی و با عدم بهره‌گیری از [[خردورزی]] بدون هیچ [[تأمّل]] و تفکّری بر آراء و [[تفکرات]] نیاکان خود پای می‌فشردند.


در آیه ۴۳ [[سوره فرقان]] / ۲۵ به رسول خدا تأکید می‌کند که تو بر چنین افرادی گماشته نشدی تا بتوانی آنان را [[هدایت]] کنی: "اَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوهُ اَفَاَنتَ تَـکونُ عَلَیهِ وَکیلا". [[هواپرستی]] می‌تواند همه فضای [[جان آدمی]] را فراگیرد و چنان در [[دل]] [[رسوخ]] کند که برای دریافت [[حقیقت]] هیچ روزنه‌ای را نگذارد و به تعبیر [[قرآن]]، گوش و [[قلب]] و چشمش بسته است و بر آن مهر نهاده شده است و به تبعِ بسته بودن [[ابزار شناخت]]، به [[بت‌پرستی]] روی می‌آورد: "اَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَوهُ و اَضَلَّهُ اللّهُ عَلی عِلمٍ و خَتَمَ عَلی سَمعِهِ و قَلبِهِ و جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشـوَةً فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ [[اللّه]] اَفَلا تَذَکَّرون". (جاثیه / ۴۵، ۲۳) <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۸۱. </ref> گفتنی است که برخی مصادیق شرکی که در هواپرستی ریشه دارد، [[شرک خفی]] است و اساساً هرگونه [[پیروی از هوای نفس]] و نادیده گرفتن [[فرمان‌های الهی]]، گونه‌ای از شرک خفی است.
[[پایبندی]] مشرکان به [[افکار]] نیاکان در آیاتی به نقل از [[امت‌های پیشین]] گزارش شده است؛ از جمله وقتی [[ابراهیم]]{{ع}}به [[آزر]] و [[قوم]] خود [[اعتراض]] کرد که چرا تمثال‌ها را می‌پرستید؟ آنها پاسخ دادند: زیرا پدرانمان نیز [[عبادت]] کننده بت‌ها بودند. ابراهیم{{ع}} آنان و پدرانشان را [[گمراه]] خواند: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ}}<ref>«هنگامی که به پدر  و قوم خویش، گفت: این تندیس‌ها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟» سوره انبیاء، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ}}<ref>«گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافته‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده‌اید» سوره انبیاء، آیه ۵۴.</ref> [[قوم هود]] نیز با [[اصرار]] بر بت‌پرستی، [[شرک]] را [[آیین]] پیشینیان خود می‌شمردند: {{متن قرآن|قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ}}<ref>«گفتند: چه اندرز دهی چه ندهی برای ما برابر است» سوره شعراء، آیه ۱۳۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.</ref> در آیاتی دیگر، [[قرآن کریم]] خبر می‌دهد که مشرکان پدران خود را [[گمراه]] یافتند، پس به دنبال آنها می‌شتابند: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ}}<ref>«به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند» سوره صافات، آیه ۶۹.</ref>، {{متن قرآن|فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ}}<ref>«و در پی آنان شتافتند» سوره صافات، آیه ۷۰.</ref> [[مشرکان]] چنان به [[افکار]] [[پدران]] و نیاکان خود [[تعصب]] دارند که با [[شگفتی]] به [[پیامبر]] می‌گویند آیا تو آمده‌ای که ما خدای یگانه را بپرستیم و آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند رها کنیم: {{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما تنها خداوند را بپرستیم و آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم؟ اگر راست می‌گویی آنچه را که به ما وعده می‌دهی بر (سر) ما بیاور!» سوره اعراف، آیه ۷۰.</ref> همچنان‌که [[پیروی کورکورانه]] مشرکان از پدران خود، زمینه‌ساز[[شرک]] و [[بت‌پرستی]] است، [[استمرار]] مسیر [[شرک]] و بت‌پرستی و بهانه‌جویی‌های آنان نیز از همین [[تعصّب]] برخاسته است. این بهانه‌جویی‌ها معمولاً از سوی مشرکان در مواجهه با [[پیامبران]] ارائه شده‌اند؛ از جمله بر اساس [[آیات]] {{متن قرآن|وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا}}<ref>«و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا}}<ref>«یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی» سوره اسراء، آیه ۹۱.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا}}<ref>«یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره  بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری» سوره اسراء، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.</ref> مشرکان، پذیرش [[توحید]] و رها کردن شرک را به اموری شگفت‌آور موکول می‌کردند. البته [[قرآن کریم]] تصریح می‌کند که اگر همه این [[خواسته‌ها]] و بهانه‌های مشرکان نیز تحقق یابد، باز آنها از شرک دست برنمی‌دارند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو می‌فرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس می‌کردند، باز کافران می‌گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ}}<ref>«و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو می‌فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می‌گفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد می‌آوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>
۳. حسگرایی
===[[زمامداران]] [[ستمگر]]===
کسانی که از قلمرو امور [[حسّی]] فراتر نمی‌روند و از [[ادراک]] [[معارف]] ماورای [[طبیعت]] محروم‌اند در مواجهه با چنین معارفی اصل آن را منکر می‌شوند و در صورت پذیرش، آن معارف متعالی را در حدّ [[حسّ]] تنزل می‌دهند. [[قرآن کریم]] ضمن بیان داستان [[بنی‌اسرائیل]]، از حسگرایی آنها پرده برداشته و از تقاضای آنان برای دیدن [[خدا]] با [[چشم سر]] و از [[شرک]] آنها به دلیل گوساله‌پرستی خبر می‌دهد: "فَقالوا اَرِنَا اللّهَ جَهرَةً فَاَخَذَتهُمُ الصّـعِقَةُ بِظُلمِهِم ثُمَّ اتَّخَذوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَیِّنـتُ". ([[نساء]] / ۴، ۱۵۳) <ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۴۴، "توحید در قرآن".</ref> بر اساس این [[آیه]]، [[بنی‌اسرائیل]] بر اثر اصالت دادن به [[امور مادی]]، مفهوم متعالی [[عبادت خدا]] را در حدّ [[کرنش]] در برابر گوساله‌ای تنزل دادند، چنان‌که همین [[قوم]] حسگرا پس از دیدن [[آیات]] و [[معجزات]] فراوان از [[حضرت موسی]] و از جمله شکافته شدن دریا و [[نجات]] از چنگال [[فرعونیان]]، از وی خدایی خواستند که همچون [[بت‌ها]] آن را بپرستند: "و جـوَزنا بِبَنی‌اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلی قَومٍ یَعکُفونَ عَلی اَصنامٍ لَهُم قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون". ([[اعراف]] / ۷، ۱۳۸) [[مشرکان]] [[زمان رسول خدا]]{{صل}} [[انتظار]] داشتند که [[خدا]] در سایبان‌هایی از [[ابر]] و نیز [[فرشتگان]] به سراغشان بیایند: "هَل یَنظُرونَ اِلاّ اَن یَأتِیَهُمُ اللّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ والمَلـئِکَةُ" (بقره / ۲، ۲۱۰)، چنان‌که مشرکان انتظار داشتند [[رسول خدا]]{{صل}}در [[سرزمین]] [[مکه]] برای آنها چشمه‌هایی جاری سازد، یا اینکه [[باغی]] از درختان خرما و انگور و نهرهای جاری داشته باشد، یا [[آسمان]] را پاره پاره کند و بر سرشان بیفکند، یا خدا را با فرشتگان روبه‌روی آنها آوَرَد، یا خانه‌ای از طلا داشته باشد، یا در آسمان بالا رود و با خود مکتوبی از آسمان بیاورد: "و قالوا لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی تَفجُرَ لَنا مِنَ الاَرضِ یَنبوعا * اَو تَـکونَ لَکَ جَنَّـةٌ مِن نَخیلٍ و عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الاَنهـرَ خِلـلَها تَفجیرا * اَو تُسقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمتَ عَلَینا کِسَفًا اَو تَأتِیَ بِاللّه و المَلـئِکَةِ قَبیلا * اَو یَکونَ لَکَ بَیتٌ مِن زُخرُفٍ اَو تَرقی فِی السَّماءِ و لَن نُؤمِنَ لِرُقیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَینا کِتـبًا نَقرَو ٔ هُ قُل سُبحانَ رَبّی هَل کُنتُ اِلاّ بَشَرًا رَسولا". ([[اسراء]] / ۱۷، ۹۰ - ۹۳) حتی مشرکان تقاضای دیدن فرشتگان و خدا را داشتند: "و قالَ الَّذینَ لا یَرجونَ لِقاءَنا لَولاَ اُنزِلَ عَلَینَا المَلئِکَةُ اَو نَری رَبَّنا". ([[فرقان]]/ ۲۵، ۲۱) بنابراین، [[انس]] [[بشر]] به امور محسوس موجب شده است همواره در لغزشگاه مجسم ساختن [[امور معنوی]] و ریختن نامحسوس‌ها در قالب محسوس‌ها قرار گیرد. <ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴. </ref> به نظر می‌رسد نگاه [[مادّی]] و حسگرایانه و عدم امکان [[اشتغال]] یک مبدأ فاعلی به امور متعدد و فراوان موجب شده است برخی برای [[شئون]] و رخدادهای گوناگون [[عالم هستی]] به اتخاذ آلهه کشانده شوند. وجود [[خدایان]] متکثر برای اموری مانند باد، [[باران]]، آب و [[نور]] در میان مشرکان و نامگذاری [[بت‌ها]] بر اساس کارکرد مفروض نزد آنها<ref>النصرانیه و آدابها بین عرب الجاهلیه، قسم ۱، ص۱۲. </ref> گویای این [[واقعیت]] است. تعبیر "آلهه" و "ارباب" در [[آیات قرآن]] و نیز [[نفی]] [[شئون]] گوناگون از [[بت‌ها]] شاهدی بر این [[حقیقت]] است، از همین‌رو [[مشرکان]]، نفی [[خدایان]] و [[اثبات]] خدای واحد را شگفت‌انگیز می‌دانستند: "اَجَعَلَ الالِهَةَ اِلـهًا وحِدًا اِنَّ هـذا لَشی‌ءٌ عُجاب". / ۳۸، ۵)
[[حاکمان ستمگر]] در [[جبهه]] مقابل پیامبران، همواره در راستای [[منافع]] خود در جهت اشاعه شرک و [[پایداری]] بر آن کوشیده‌اند؛ از جمله [[فرعون]] به [[دفاع]] از [[آیین]] بت‌پرستی برخاست و از [[مردم]] خواست دست او را در کشتن [[موسی]] باز بگذارند تا او [[دین]] مردم را [[تغییر]] ندهد: {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref> سردمداران [[حکومت]] او نیز در راستای تثبیت بت‌پرستی از فرعون خواستند با موسی{{ع}}برخورد کند؛ زیرا او فرعون و [[خدایان]] را رها کرده است: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا می‌نهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بی‌گمان ما بر آنان چیره‌ایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref> بر اساس گزارش [[قرآن کریم]]، نمرودیان نیز در برابر [[دعوت]] [[ابراهیم]]{{ع}} [[صف‌آرایی]] کرده و [[مردم]] را تحریک می‌کردند که در برابر ابراهیم{{ع}} بایستند و خدایانشان را [[یاری]] کنند: {{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید ، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref> [[سامری]] نیز که فردی بانفوذ در [[بنی‌اسرائیل]] بود، مردم را به [[شرک]] [[گرایش]] می‌داد و گوساله طلایی خود را به عنوان "[[إله]]" [[بنی‌اسرائیل]] و موسی معرفی می‌کرد: {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى}}<ref>«ای بنی اسرائیل! ما شما را از دشمنتان رهایی بخشیدیم و با شما در سوی راست (کوه) طور وعده نهادیم و برای شما ترنجبین  و بلدرچین  فرو فرستادیم» سوره طه، آیه ۸۰.</ref> [[اشراف قریش]] نیز که از [[تقابل]] با [[رسول خدا]]{{صل}}رویگردان نبودند، هنگامی که از [[همراهی]] آن [[حضرت]] با خود [[مأیوس]] شدند، به مردم خود گفتند بروید و بر [[پرستش]] معبودهای خود [[مقاومت]] کنید که قطعاً کاری مطلوب است: {{متن قرآن|وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ}}<ref>«و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند» سوره ص، آیه ۶.</ref>.<ref>التبیان، ج۸، ص۵۴۵؛ تفسیر واحدی، ج۲، ص۹۱۹. </ref> در [[قیامت]] هم [[مشرکان]] در [[دادگاه]] [[عدل الهی]] [[اذعان]] می‌کنند که اشراف و بزرگان [[قوم]]، آنان را به شرک واداشته‌اند:{{متن قرآن|وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}<ref>«و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۷.</ref>
۴. [[تعصب]] و [[تقلید]] از نیاکان
====[[غلو]]====
[[تبعیت]] از بزرگان و [[تعصب]] به پیشینیان از عوامل و زمینه‌های [[بت‌پرستی]] مشرکان بود: "واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا اَوَلَو کانَ ءاباو ٔ هُم لا یَعقِلونَ شَیـئاً و لا یَهتَدون". (بقره / ۲، ۱۷۰) [[نکوهش]] [[قرآن]] از تقلید [[پدران]] از این روست که اساساً در مسائل [[عقیدتی]] و [[اساس دین]]، [[تقلید]] روا نیست؛ زیرا مانع [[تعقل]] و [[کسب معرفت]] است و شخص به جای [[اندیشه]] و تعقل، [[معتقدات]] خود را از دیگران می‌گیرد. افزون بر اینکه مشرکان با تعصب‌های شدید قومی و با عدم بهره‌گیری از [[خردورزی]] بدون هیچ [[تأمّل]] و تفکّری بر آراء و [[تفکرات]] نیاکان خود پای می‌فشردند.
[[غلوّ]] درباره [[پیام‌آوران الهی]]، از ریشه‌های اصلی شرک به شمار می‌آید. [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] گرچه [[مظهر]] [[اسمای الهی]] و دارای چنان کمالی هستند که هرگز [[شناخت کامل]] [[منزلت]] آنان مقدور انسان‌های عادی نیست، با این حال [[عبد]] و مربوب‌اند. این منزلت موجب شده است عدّه‌ای به غلوّ گرفتار شده و پیامبران را از قلمرو مربوب و ممکن بودن به [[مقام]] [[ربوبی]] و [[واجب]] بالا برند.


[[پایبندی]] مشرکان به [[افکار]] نیاکان در آیاتی به نقل از [[امت‌های پیشین]] گزارش شده است؛ از جمله وقتی [[ابراهیم]]{{ع}}به [[آزر]] و [[قوم]] خود [[اعتراض]] کرد که چرا تمثال‌ها را می‌پرستید؟ آنها پاسخ دادند: زیرا پدرانمان نیز [[عبادت]] کننده بت‌ها بودند. ابراهیم{{ع}} آنان و پدرانشان را [[گمراه]] خواند: "اِذ قالَ لاَِبیهِ و قَومِهِ ما هـذِهِ التَّماثیلُ الَّتی اَنتُم لَها عـکِفون * قالوا وَجَدنا ءاباءَنا لَها عـبِدین * قالَ لَقَد کُنتُم اَنتُم و ءاباو ٔ کُم فی ضَلـلٍ مُبین". ([[انبیاء]] / ۲۱، ۵۲ - ۵۴) [[قوم هود]] نیز با [[اصرار]] بر بت‌پرستی، [[شرک]] را [[آیین]] پیشینیان خود می‌شمردند: "سَواءٌ عَلَینا اَوَعَظتَ اَم لَم تَـکُن مِنَ الوعِظین * اِن هـذا اِلاّ خُلُقُ الاَوَّلین". (شعراء / ۲۶، ۱۳۶ - ۱۳۷) در آیاتی دیگر، [[قرآن کریم]] خبر می‌دهد که مشرکان پدران خود را [[گمراه]] یافتند، پس به دنبال آنها می‌شتابند: "اِنَّهُم اَلفَوا ءاباءَهُم ضالّین * فَهُم عَلی ءاثـرِهِم یُهرَعون". (صافّات / ۳۷، ۶۹ - ۷۰) [[مشرکان]] چنان به [[افکار]] [[پدران]] و نیاکان خود [[تعصب]] دارند که با [[شگفتی]] به [[پیامبر]] می‌گویند آیا تو آمده‌ای که ما خدای یگانه را بپرستیم و آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند رها کنیم: "قالوا اَجِئتَنا لِنَعبُدَ اللّهَ وحدَهُ و نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ ءاباو ٔ نا". ([[اعراف]] / ۷، ۷۰) همچنان‌که [[پیروی کورکورانه]] مشرکان از پدران خود، زمینه‌ساز[[شرک]] و [[بت‌پرستی]] است، [[استمرار]] مسیر [[شرک]] و بت‌پرستی و بهانه‌جویی‌های آنان نیز از همین [[تعصّب]] برخاسته است. این بهانه‌جویی‌ها معمولاً از سوی مشرکان در مواجهه با [[پیامبران]] ارائه شده‌اند؛ از جمله بر اساس [[آیات]] ۹۰ - ۹۳ [[سوره اسراء]] / ۱۷ مشرکان، پذیرش [[توحید]] و رها کردن شرک را به اموری شگفت‌آور موکول می‌کردند. البته [[قرآن کریم]] تصریح می‌کند که اگر همه این [[خواسته‌ها]] و بهانه‌های مشرکان نیز تحقق یابد، باز آنها از شرک دست برنمی‌دارند: "و لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کِتـبًا فی قِرطاسٍ فَلَمَسوهُ بِاَیدیهِم لَقالَ الَّذینَ کَفَروا اِن هـذا اِلاّ سِحرٌ مُبین" (انعام / ۶، ۷)؛ "و لَو اَنَّنا نَزَّلنا اِلَیهِمُ المَلـئِکَةَ و کَلَّمَهُمُ المَوتی و حَشَرنا عَلَیهِم کُلَّ شی‌ءٍ قُبُلاً ما کانوا لِیُؤمِنوا". (انعام / ۶، ۱۱۱)
این [[انحراف]]، بدین صورت رخ می‌داد که پس از [[رحلت]] شخص بزرگی، برای فراموش نشدن وی، مجسمه یا تصویر او را می‌ساختند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۱۳؛ نمونه، ج۲۵، ص۸۲. </ref> ولی با گذشت [[زمان]]، بر اثر [[تکریم]] و [[تجلیل]] بیش از اندازه، تدریجاً [[پرستش]] می‌شد.<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۷۶. </ref> [[جهل]] [[مردم]] و عوام‌فریبی گروهی سبب می‌شد که خود این مجسمه‌ها موضوعیت یابند و جنبه حاکی بودن آن از یک [[شخصیت معنوی]]، مانند [[پیامبر]] - که رهاورد [[پیام]] او [[توحید]] بود - به [[فراموشی]] سپرده شود. این فرایند نسبت به [[پیامبران]] از آن‌رو بیشتر است که اولاً آنها دارای [[نفوس]] قدسی و [[پاک]] بودند. ثانیاً معجزاتی داشتند که برخی می‌پنداشتند آنها را به نحو [[استقلال]] انجام می‌دهند.
۵. [[زمامداران]] [[ستمگر]]
[[حاکمان ستمگر]] در [[جبهه]] مقابل پیامبران، همواره در راستای [[منافع]] خود در جهت اشاعه شرک و [[پایداری]] بر آن کوشیده‌اند؛ از جمله [[فرعون]] به [[دفاع]] از [[آیین]] بت‌پرستی برخاست و از [[مردم]] خواست دست او را در کشتن [[موسی]] باز بگذارند تا او [[دین]] مردم را [[تغییر]] ندهد: "و قالَ فِرعَونُ ذَرونی اَقتُل موسی و لیَدعُ رَبَّهُ اِنّی اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَـکُم اَو اَن یُظهِرَ فِی الاَرضِ الفَساد". ([[غافر]] / ۴۰، ۲۶) سردمداران [[حکومت]] او نیز در راستای تثبیت بت‌پرستی از فرعون خواستند با موسی{{ع}}برخورد کند؛ زیرا او فرعون و [[خدایان]] را رها کرده است: "و قالَ المَلاَُ مِن قَومِ فِرعَونَ اَتَذَرُ [[موسی]] و قَومَهُ لِیُفسِدوا فِی الاَرضِ و یَذَرَکَ و ءالِهَتَکَ". ([[اعراف]] / ۷، ۱۲۷) بر اساس گزارش [[قرآن کریم]]، نمرودیان نیز در برابر [[دعوت]] [[ابراهیم]]{{ع}} [[صف‌آرایی]] کرده و [[مردم]] را تحریک می‌کردند که در برابر ابراهیم{{ع}} بایستند و خدایانشان را [[یاری]] کنند: "قالوا حَرِّقوهُ و انصُروا ءالِهَتَکُم اِن کُنتُم فـعِلین". ([[انبیاء]] / ۲۱، ۶۸) [[سامری]] نیز که فردی بانفوذ در [[بنی‌اسرائیل]] بود، مردم را به [[شرک]] [[گرایش]] می‌داد و گوساله طلایی خود را به عنوان "[[إله]]" [[بنی‌اسرائیل]] و موسی معرفی می‌کرد: "فَاَخرَجَ لَهُم عِجلاً جَسَدًا لَهُ خوارٌ فَقالوا هـذا اِلـهُکُم و اِلـهُ موسی فَنَسِی". (طه / ۲۰، ۸۸) [[اشراف قریش]] نیز که از [[تقابل]] با [[رسول خدا]]{{صل}}رویگردان نبودند، هنگامی که از [[همراهی]] آن [[حضرت]] با خود [[مأیوس]] شدند، به مردم خود گفتند بروید و بر [[پرستش]] معبودهای خود [[مقاومت]] کنید که قطعاً کاری مطلوب است: "و انطَلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا و اصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هـذا لَشی‌ءٌ یُراد". (ص / ۳۸، ۶) <ref>التبیان، ج۸، ص۵۴۵؛ تفسیر واحدی، ج۲، ص۹۱۹. </ref> در [[قیامت]] هم [[مشرکان]] در [[دادگاه]] [[عدل الهی]] [[اذعان]] می‌کنند که اشراف و بزرگان [[قوم]]، آنان را به شرک واداشته‌اند: "و قالوا رَبَّنا اِنّا اَطَعنا سادَتَنا و کُبَراءَنا فَاَضَلّونَا السَّبیلا". ([[احزاب]] / ۳۳، ۶۷)
۶. [[غلو]]
[[غلوّ]] درباره [[پیام‌آوران الهی]]، از ریشه‌های اصلی شرک به شمار می‌آید. [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]] گرچه [[مظهر]] [[اسمای الهی]] و دارای چنان کمالی هستند که هرگز [[شناخت کامل]] [[منزلت]] آنان مقدور انسان‌های عادی نیست، با این حال [[عبد]] و مربوب‌اند. این منزلت موجب شده است عدّه‌ای به غلوّ گرفتار شده و پیامبران را از قلمرو مربوب و ممکن بودن به [[مقام]] [[ربوبی]] و [[واجب]] بالا برند.


این [[انحراف]]، بدین صورت رخ می‌داد که پس از [[رحلت]] شخص بزرگی، برای فراموش نشدن وی، مجسمه یا تصویر او را می‌ساختند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۱۳؛ نمونه، ج۲۵، ص۸۲. </ref> ولی با گذشت [[زمان]]، بر اثر [[تکریم]] و [[تجلیل]] بیش از اندازه، تدریجاً [[پرستش]] می‌شد.<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۷۶. </ref> [[جهل]] [[مردم]] و عوامفریبی گروهی سبب می‌شد که خود این مجسمه‌ها موضوعیت یابند و جنبه حاکی بودن آن از یک [[شخصیت معنوی]]، مانند [[پیامبر]] - که رهاورد [[پیام]] او [[توحید]] بود - به [[فراموشی]] سپرده شود. این فرایند نسبت به [[پیامبران]] از آن‌رو بیشتر است که اولاً آنها دارای [[نفوس]] قدسی و [[پاک]] بودند. ثانیاً معجزاتی داشتند که برخی می‌پنداشتند آنها را به نحو [[استقلال]] انجام می‌دهند.
وجود چنین زمینه‌ای برای [[شرک]] موجب شده است [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] با آن [[مبارزه]] کند و در پیامی کلی [[ابلاغ]] کند که [[مقام رسالت]] هرگز به کسانی واگذار نشده است که مردم را به سوی خود [[دعوت]] می‌کنند: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ}}<ref>«هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت  و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref><ref> نک: تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۵۸، "توحید در قرآن".</ref>؛ نیز [[قرآن]] از اینکه مردم پیامبران را "ارباب" قرار دهند، [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن|وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ}}<ref>«و او را نسزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگاران (خود) گیرید» سوره آل عمران، آیه ۸۰.</ref> قرآن کریم در راستای مبارزه با زمینه [[غلو]] و شرک، [[معجزات]] و امور [[خارق‌العاده]] جاری شده به دست پیامبران را به [[اذن خدا]] می‌داند تا شائبه استقلال [[انبیا]] در ارائه [[معجزه]] را منتفی سازد: {{متن قرآن|َ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي}}<ref>«هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> همچنین قرآن در شماری از [[آیات]] به ویژگی‌های امکانی پیامبران می‌پردازد تا تردیدی در وجود امکانی آنها نباشد؛ ویژگی‌هایی مانند [[بشر]] بودن، [[نیازمندی]] به [[غذا]] و [[خوراک]]، و [[تولد]] و [[مرگ]]: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>،  {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.</ref> قرآن در برابر [[غلوّ]] و [[افراط]] [[مسیحیان]] درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} و مادرش تأکید می‌کند [[عیسی]] نیز مانند [[پیامبران پیشین]] و مادرش زنی بسیار [[راستگو]] بود و هر دو [[غذا]] می‌خوردند: {{متن قرآن|مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار  بود؛ هر دو غذا می‌خوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن می‌داریم سپس بنگر به کجا باز گردانده می‌شوند!» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref> در خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}} نیز او را {{متن قرآن|مَيِّتٌ}} می‌داند تا روشن شود زمام همه امور در دست خداست: {{متن قرآن|إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ}}<ref>«بی‌گمان تو خواهی مرد و آنان نیز می‌میرند» سوره زمر، آیه ۳۰.</ref>


وجود چنین زمینه‌ای برای [[شرک]] موجب شده است [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] با آن [[مبارزه]] کند و در پیامی کلی [[ابلاغ]] کند که [[مقام رسالت]] هرگز به کسانی واگذار نشده است که مردم را به سوی خود [[دعوت]] می‌کنند: "ما کانَ لِبَشَرٍ اَن یُؤتِیَهُ اللّهُ الکِتـبَ و الحُکمَ و النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقولَ لِلنّاسِ کونوا عِبادًا لی" ([[آل‌عمران]] / ۳، ۷۹)<ref> نک: تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۵۸، "توحید در قرآن".</ref>؛ نیز [[قرآن]] از اینکه مردم پیامبران را "ارباب" قرار دهند، [[نهی]] کرده است: "و لا یَأمُرَکُم اَن تَتَّخِذوا المَلـئِکَةَ و النَّبِیّینَ اَربابًا اَیَأمُرُکُم بِالکُفرِ". (آل‌عمران / ۳، ۸۰) قرآن کریم در راستای مبارزه با زمینه [[غلو]] و شرک، [[معجزات]] و امور [[خارق‌العاده]] جاری شده به دست پیامبران را به [[اذن خدا]] می‌داند تا شائبه استقلال [[انبیا]] در ارائه [[معجزه]] را منتفی سازد: "و اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیــئَةِ الطَّیرِ بِاِذنی". ([[مائده]] / ۵، ۱۱۰) همچنین قرآن در شماری از [[آیات]] به ویژگی‌های امکانی پیامبران می‌پردازد تا تردیدی در وجود امکانی آنها نباشد؛ ویژگی‌هایی مانند [[بشر]] بودن، [[نیازمندی]] به [[غذا]] و [[خوراک]]، و [[تولد]] و [[مرگ]]: "قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ وَاحِد" (کهف / ۱۸، ۱۱۰)؛ "قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ وحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ و استَغفِروهُ و ویلٌ لِلمُشرِکین". (فصّلت / ۴۱، ۶) قرآن در برابر [[غلوّ]] و [[افراط]] [[مسیحیان]] درباره [[حضرت عیسی]]{{ع}} و مادرش تأکید می‌کند [[عیسی]] نیز مانند [[پیامبران پیشین]] و مادرش زنی بسیار [[راستگو]] بود و هر دو [[غذا]] می‌خوردند: "ما المَسیحُ ابنُ مَریَمَ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ و اُمُّهُ صِدّیقَةٌ کانا یَأکُلانِ الطَّعامَ". ([[مائده]] / ۵، ۷۵) در خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}}نیز او را "میّت" می‌داند تا روشن شود زمام همه امور در دست خداست: "اِنَّکَ مَیِّتٌ و اِنَّهُم مَیِّتون". (زمر / ۳۹، ۳۰) در [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} نیز بر [[پرهیز]] از [[غلوّ]] تأکید شده است؛ از جمله بر پایه روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}رسول خدا{{صل}}فرمود که هرگز مرا از آنچه سزاوار آن هستم بالاتر نبرید؛ زیرا پیش از اینکه [[خدا]] مرا به [[پیامبری]] برگزیند، به [[بندگی]] خود برگزید.<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۶۵. </ref> آیاتی مانند "نَزَّلَ الفُرقانَ عَلی عَبدِهِ" ([[فرقان]]/ ۲۵، ۱) و "فَاَوحی اِلی عَبدِهِ ما اَوحی" ([[نجم]] / ۵۳، ۱۰) بیانگر [[واقعیت]] تقدم [[عبد]] بودن رسول خدا{{صل}}بر [[رسالت]] اویند. از آنجا که اهل‌بیت{{عم}}نیز به سبب [[منزلت]] رفیع و اظهار [[کرامات]] در معرض غلوّند، روایات فراوانی نیز در [[نکوهش]] غلوّ درباره اهل‌بیت{{عم}} وارد شده‌اند؛<ref> نک: بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۶۵ - ۲۹۷. </ref> از جمله براساس روایتی، امام صادق{{ع}} درباره اینکه گروهی برای اهل‌بیت{{عم}}سمت [[الوهیت]] قائل‌اند، با قرائت [[آیه]] "و هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلـهٌ و فِی الاَرضِ اِلـهٌ" (زخرف / ۴۳، ۸۴) فرمود گوش، [[چشم]]، پوست، گوشت، [[خون]] و موی من از این گفتار بیزار است. خدا از اینها بیزار است. اینان بر [[دین]] من و دینِ اجداد من نیستند. خدا ما و اینان را در [[قیامت]] جمع نمی‌کند، جز اینکه بر این گروه خشمناک است.<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۸. </ref>
در [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} نیز بر [[پرهیز]] از [[غلوّ]] تأکید شده است؛ از جمله بر پایه روایتی از [[امام صادق]]{{ع}}رسول خدا{{صل}}فرمود که هرگز مرا از آنچه سزاوار آن هستم بالاتر نبرید؛ زیرا پیش از اینکه [[خدا]] مرا به [[پیامبری]] برگزیند، به [[بندگی]] خود برگزید.<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۶۵. </ref> آیاتی مانند {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى}}<ref>«پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد» سوره نجم، آیه ۱۰.</ref> بیانگر [[واقعیت]] تقدم [[عبد]] بودن رسول خدا{{صل}} بر [[رسالت]] اویند. از آنجا که اهل‌بیت{{عم}} نیز به سبب [[منزلت]] رفیع و اظهار [[کرامات]] در معرض غلوّند، روایات فراوانی نیز در [[نکوهش]] غلوّ درباره اهل‌بیت{{عم}} وارد شده‌اند؛<ref> نک: بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۶۵ - ۲۹۷. </ref> از جمله براساس روایتی، امام صادق{{ع}} درباره اینکه گروهی برای اهل‌بیت{{عم}}سمت [[الوهیت]] قائل‌اند، با قرائت [[آیه]] {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست و او فرزانه داناست» سوره زخرف، آیه ۸۴.</ref> فرمود گوش، [[چشم]]، پوست، گوشت، [[خون]] و موی من از این گفتار بیزار است. خدا از اینها بیزار است. اینان بر [[دین]] من و دینِ اجداد من نیستند. خدا ما و اینان را در [[قیامت]] جمع نمی‌کند، جز اینکه بر این گروه خشمناک است.<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۸. </ref>
====[[ربوبیت]] پنداری===
[[شرک]] [[ربوبی]] از عوامل و ریشه‌های [[شرک عبادی]] است. از آنجا که [[مشرکان]] [[ربوبیّت]] آلهه را [[باور]] داشتند، خود را به [[عبادت]] آنها موظف می‌دانستند و در مقابل از [[خدایان]] [[انتظار]] داشتند که به اقتضای ربوبیتشان سودهای بیشتری به آنها داده و زیان‌هایی را دفع کنند. بنابراین جلب [[منفعت]] از سوی آلهه، از عوامل اساسی [[عبادت]] آنها به شمار می‌آمد. دستیابی به [[شفاعت]] [[بت‌ها]] از انگیزه‌های عبادت [[مشرکان]] بوده است: {{متن قرآن|وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.</ref>.<ref> تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۶۶، "توحید در قرآن".</ref> [[طلب]] [[نصرت]] و [[پیروزی]] در [[جنگ‌ها]] نیز از انگیزه‌های مشرکان در عبادت غیرِ [[خدا]] بوده است: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ}}<ref>«و به جای خداوند خدایانی برگزیدند بدین امید که یاوری شوند» سوره یس، آیه ۷۴.</ref> به گفته جواد [[علی]]، مشرکان در جنگ‌ها و سفرها، [[بت]] [[قبیله]] را همراه خود می‌بردند تا از آنها [[یاری]] بگیرند و [[دشمنان]] قبیله را از تعرض بازدارند و حتی اگر در [[جنگی]] [[شکست]] می‌خوردند گاهی بت خود را کنار گذاشته و بتی دیگر برمی‌گزیدند. <ref>المفصل، ج۷، ص۱۵۵. </ref> [[قرآن کریم]] این [[گمان]] مشرکان را ردّ کرده و به [[صراحت]] اعلام می‌کند که از غیر خدا کار و نصرتی برنمی‌آید: {{متن قرآن|لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ}}<ref>«(آنها) در یاری به ایشان توانایی ندارند و آنها برای ایشان سپاهی آماده  (در دوزخ) اند» سوره یس، آیه ۷۵.</ref> در آیه‌ای دیگر تأکید می‌کند که آنها توان یاری خود را ندارند؛ چه رسد به یاری دیگران: {{متن قرآن|وَلَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ}}<ref>«و نه برای آنان یاور توانند بود و نه به خودشان یاری می‌رسانند!» سوره اعراف، آیه ۱۹۲.</ref>


۷. [[ربوبیت]] پنداری
[[شرک]] [[ربوبی]] از عوامل و ریشه‌های [[شرک عبادی]] است. از آنجا که [[مشرکان]] [[ربوبیّت]] آلهه را [[باور]] داشتند، خود را به [[عبادت]] آنها موظف می‌دانستند و در مقابل از [[خدایان]] [[انتظار]] داشتند که به اقتضای ربوبیتشان سودهای بیشتری به آنها داده و زیان‌هایی را دفع کنند. بنابراین جلب [[منفعت]] از سوی آلهه، از عوامل اساسی [[عبادت]] آنها به شمار می‌آمد. دستیابی به [[شفاعت]] [[بت‌ها]] از انگیزه‌های عبادت [[مشرکان]] بوده است: "و یَعبُدونَ مِن دونِ [[اللّه]] ما لایَضُرُّهُم و لا یَنفَعُهُم و یَقولونَ هـو ٔ لاءِ شُفَعـو ٔ نا عِندَ اللّه". ([[یونس]] / ۱۰، ۱۸) <ref> تفسیر موضوعی، ج۲، ص۶۶۶، "توحید در قرآن".</ref> [[طلب]] [[نصرت]] و [[پیروزی]] در [[جنگ‌ها]] نیز از انگیزه‌های مشرکان در عبادت غیرِ [[خدا]] بوده است: "و اتَّخَذوا مِن دونِ اللّه ءالِهَةً لَعَلَّهُم یُنصَرون". ([[یس]] / ۳۶، ۷۴) به گفته جواد [[علی]]، مشرکان در جنگ‌ها و سفرها، [[بت]] [[قبیله]] را همراه خود می‌بردند تا از آنها [[یاری]] بگیرند و [[دشمنان]] قبیله را از تعرض بازدارند و حتی اگر در [[جنگی]] [[شکست]] می‌خوردند گاهی بت خود را کنار گذاشته و بتی دیگر برمی‌گزیدند. <ref>المفصل، ج۷، ص۱۵۵. </ref> [[قرآن کریم]] این [[گمان]] مشرکان را ردّ کرده و به [[صراحت]] اعلام می‌کند که از غیر خدا کار و نصرتی برنمی‌آید: "لایَستَطیعونَ نَصرَهُم". (یس / ۳۶، ۷۵) در آیه‌ای دیگر تأکید می‌کند که آنها توان یاری خود را ندارند؛ چه رسد به یاری دیگران: "و لایَستَطیعونَ لَهُم نَصرًا و لا اَنفُسَهُم یَنصُرون". ([[اعراف]] / ۷، ۱۹۲)
==پیامدهای [[شرک]]==
==پیامدهای [[شرک]]==
بر اساس [[آموزه‌های قرآن کریم]]، [[شرک]] آثار شوم گسترده‌ای در [[زندگی]] و [[سرنوشت انسان]] دارد. شماری از این پیامدها بدین شرح‌اند:
بر اساس [[آموزه‌های قرآن کریم]]، [[شرک]] آثار شوم گسترده‌ای در [[زندگی]] و [[سرنوشت انسان]] دارد. شماری از این پیامدها بدین شرح‌اند:
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش