شخصیت امام رضا: تفاوت میان نسخهها
←توجه امام{{ع}} به حقوق کارگران
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
در این زمینه [[یاسر]] [[خادم]] میگوید: «[[امام رضا]]{{ع}} به ما فرموده بودند: اگر بالای سرتان ایستادم و شما را برای کاری [[طلب]] کردم و شما مشغول [[غذا خوردن]] بودید، برنخیزید تا غذای شما تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام{{ع}} ما را صدا میزدند و در پاسخ او میگفتند: به غذا خوردن مشغول هستند و آن [[حضرت]] میفرمودند: بگذارید غذایشان تمام بشود»<ref>اصول کافی، ج۶، ص۲۹۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۶.</ref> | در این زمینه [[یاسر]] [[خادم]] میگوید: «[[امام رضا]]{{ع}} به ما فرموده بودند: اگر بالای سرتان ایستادم و شما را برای کاری [[طلب]] کردم و شما مشغول [[غذا خوردن]] بودید، برنخیزید تا غذای شما تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام{{ع}} ما را صدا میزدند و در پاسخ او میگفتند: به غذا خوردن مشغول هستند و آن [[حضرت]] میفرمودند: بگذارید غذایشان تمام بشود»<ref>اصول کافی، ج۶، ص۲۹۸.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۶.</ref> | ||
===توجه امام{{ع}} به [[نظافت]] و [[بهداشت]]=== | |||
به [[روایت]] [[معمر بن خلّاد]]، در دورانی که حضرت در خراسان بودند، پس از [[نماز صبح]] در مصلای خویش مینشستند و به ذکر میپرداختند تا [[خورشید]] طلوع کند. آنگاه پارچهای میآوردند که در آن چند [[مسواک]] بود، با یکایک آنها مسواک میکردند، آنگاه برای حضرتش کندر میآوردند و ایشان آنها را میجویدند و پس از آن به [[تلاوت قرآن]] مشغول میشدند<ref>وسائل الشیعه، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. | |||
[[نظم]] آن [[حضرت]] در این زمینه هم مشهور بود. مسواکدانی داشتند که پنج [[مسواک]] در آن بود و بر هر یک نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود و هنگام در [[نماز]] با یکی از آنها مسواک میزدند<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۳۷.</ref>. | |||
وقتی در ثلث آخر شب برای [[نماز شب]] بر میخاستند، پس از ذکر [[تسبیح]] و [[حمد]] و [[استغفار]]، مسواک میزدند؛ و این به خاطر آن است که یکی از [[مستحبات]] قبل از [[وضو]]، مسواک هنگام [[سحر]] است<ref>سنن النبی، ص۲۲۳.</ref>. | |||
آن حضرت [[شیعیان]] را به [[آداب]] و [[سنی]] در [[روز جمعه]] فرا میخواندند، از جمله شستشوی سر و صورت با خطمی، ناخن گرفتن، کوتاه کردن شارب ([[سبیل]])، [[عطر زدن]]<ref>مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۱۴.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۷.</ref> | |||
===[[جود]] و [[بخشش]] [[امام]]{{ع}}=== | |||
زمانی که [[امام رضا]]{{ع}} به [[خراسان]] آمدند، [[مأمون]] به نام ایشان سکه زد<ref>تاریخ عرب، ص۴۰۳؛ زندگی در حکومت عباسیان، ص۶۸.</ref>. وقتی این سکهها در [[اختیار]] امام{{ع}} قرار گرفت، ایشان از این سکهها به [[مستمندان]] و [[فقرا]] و [[در راه ماندگان]] و شاعرانی که [[اهل بیت]]{{عم}} را میستودند، میبخشیدند. [[روایت]] است که شخصی بر حضرت وارد شد و خطاب به ایشان عرض کرد: یابن رسولاللّه{{صل}} من از [[دوستداران]] شما و [[پدران]] شما هستم. [[خرج]] خود را در راه [[حج]] گم کردم و اکنون [[مالی]] برای بازگشت به [[وطن]] ندارم. عنایتی نمایید و مالی را به من بدهید که البته وقتی به موطن رسیدم، آن را از طرف شما [[صدقه]] خواهم داد. حضرت از جای برخاستند و به اتاقی رفتند و بعد از دقایقی از پشت درب مرد مسافر را صدا زدند و از بالای درب مبلغ ۲۰۰ [[دینار]] به او دادند و به او فرمودند: «اکنون برو و لازم نیست از طرف من مالی را صدقه بدهی.»..<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۸-۴۱۹.</ref>. | |||
[[ریان بن صلت]] میگوید: «هنگامیکه قصد [[سفر]] به [[عراق]] را داشتم، برای خداحافظی نزد امام رضا{{ع}} رفتم. در راه با خود گفتم: از [[امام]]{{ع}} تقاضا میکنم تا یکی از لباسهایشان را به من ببخشند تا از آن برای خود کفنی تهیه کنم. مقداری [[پول]] نیز از ایشان میگیرم تا برای دخترانم [[انگشتر]] بسازم. اما زمانی که با امام [[وداع]] کردم از [[غم]] [[فراق]] گریستم و خواستهام را بازگو نکردم؛ ولی امام{{ع}} با صدای رسا مرا مخاطب ساختند و فرمودند: ای [[ریان]]! آیا [[دوست]] نداری چند [[درهم]] به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتری بسازی؟ گفتم: ای مولای من! میخواستم، اما غم فراق مانع از اظهار شد. آنگاه [[حضرت]] یک [[لباس]] و چند درهم به من [[مرحمت]] فرمودند»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۴۷، ص۵۱۲.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۸.</ref> | |||
===شرکت امام{{ع}} در [[مراسم]] [[تشییع جنازه]] دیگران=== | |||
در [[تاریخ]] آمده است که: [[حضرت رضا]]{{ع}} هنگامیکه به [[شهر]] [[طوس]] رسیدند، به جنازهای برخوردند که بر دوش عدهای از [[مردم]] حمل میشد، آن حضرت فوراً از مرکب خود پیاده شده، و گوشهای از جنازه را بر دوش شرینمشان حمل کردند، و سپس به اطراف آن جنازه رفته، و هر طرف را چند لحظه برداشته و آنگاه مانند سایر [[تشییعکنندگان]] پشت جنازه حرکت کرده، و تا کنار [[قبر]] آن میّت ناشناس را [[تشییع]] نمودند<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۳۹۶؛ مسند الامام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۸.</ref> | |||
===[[تواضع]] و [[فروتنی]] امام{{ع}}=== | |||
با ورود [[کاروان امام رضا]]{{ع}} به شهر [[نیشابور]]، مردم سر از پا نمیشناختند و هر کس به [[یمن]] قدوم [[مبارک]] امام{{ع}} کاری در خور [[مقام والای امام]]{{ع}} انجام میداد تا در مدت اقامت امام{{ع}} در نیشابور، خاطره خوبی از اهالی این دیار داشته باشند. روزی یکی از بزرگان نیشابور، مهمانی بزرگی برپا داشت. بر بلندی مجلس تختگاهی قرار دادند و بزرگان بر آن نشسته و تکیه کرده بودند. این از [[رسوم]] آن روزگاران بود که در مجالس بزرگان بر بلندی مجلس مینشستند و [[خادمان]] و [[کارگران]] و [[مردمان]] عادی در کنار وی مینشستند. آنگاه که [[امام رضا]]{{ع}} به مجلس وارد شدند، راه را باز کردند تا امام به آن جایگاه بروند، اما ایشان بدون توجه به آن جایگاه، به همراه [[خادمان]] و [[کارگران]] بر روی [[زمین]] نشستند. با این حرکت [[امام]]{{ع}} حاضران در جمع، به [[تواضع]] و [[فروتنی]] امام{{ع}} اعتراف کردند و از آن [[روز]] به بعد چنین شد که شاهنشینان از درجه اعتبار و [[منزلت]] افتادند و همگان در مجالس در کنار یکدیگر مینشستند<ref>تاریخ نیشابور، ص۲۱۰.</ref>. | |||
ابو عبّاد در مورد [[سادهزیستی]] امام{{ع}} میگوید: «امام{{ع}} در تابستان بر [[حصیر]] و [[بوریا]]، و در زمستان روی نمد مینشستند. پیراهن امام{{ع}} زبر و [[خشن]] بود، مگر این که میخواستند به نزد [[مردم]] بروند که در آن وقت [[لباس]] سنگین و بهتری میپوشیدند»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۱۶.</ref>. | |||
یکی از نکات بارز در [[اخلاقی]] [[ائمه اطهار]]{{عم}}، جنبه مردمی آنان میباشد؛ به طور مثال، [[حضرت امام رضا]]{{ع}} که میتوانستند در [[خانه]] برای خودشان حمام اختصاصی بسازند، و یا لااقل هنگام رفتن به حمام عمومی، مثل بسیاری از [[قدرتمندان]] [[دستور]] بدهند که آنجا را [[خلوت]] کنند، در نهایت تواضع و فروتنی، مثل دیگران، روزی به حمام عمومی تشریف بردند و مشغول استحمام شدند. لحظاتی بعد، مردی [[غریب]] و ناشناس وارد حمام شد و به شستشوی خود مشغول گردید. او چون نمیتوانست پشت خویش را کیسه کند، نگاهی به اطراف حمام انداخت و چشمش به رخسار پر مهر و [[عطوفت]] [[امام هشتم]]{{ع}} افتاد، در حالی که امام{{ع}} را نمیشناخت، گفت: اگر ممکن است پشتم را کیسه بکشید؟ [[امام رضا]]{{ع}} با آن [[مقام]] و [[شخصیت معنوی]] که داشتند، بدون هیچگونه تکبری، خواسته آن مرد ناشناس را برآورد. در این میان، افرادی وارد حمام شده، و در حالی که با دیدن این صحنه شگفتزده شدند. بر آن [[حضرت]] با خطاب یابن [[رسول اللّه]]{{صل}} [[سلام]] کردند. مرد غریب که متوجه [[اشتباه]] خود شده بود، از جای خود برخاست و از حضرت معذرتخواهی کرد، ولی حضرت به او امر کردند که بنشیند تا کارشان تمام بشود؛ و همینطور هم شد<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۶۲.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۱۹.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |