شخصیت امام رضا: تفاوت میان نسخهها
←نیایش امام{{ع}} با خداوند
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
ترجمه [[فارسی]] گوشهای از مناجاتهای [[امام رضا]]{{ع}} با [[پروردگار]]، بدین شرح میباشد: بارالها! در پیشگاه تو ایستادهام، و دستهایم را بسوی تو بلند کردهام، آگاهم که در بندگیات کوتاهی نموده و در فرمانبریت [[سستی]] کردهام، اگر راه [[حیا]] را میپیمودم، از خواستن و [[دعا کردن]] میترسیدم؛ ولی... | ترجمه [[فارسی]] گوشهای از مناجاتهای [[امام رضا]]{{ع}} با [[پروردگار]]، بدین شرح میباشد: بارالها! در پیشگاه تو ایستادهام، و دستهایم را بسوی تو بلند کردهام، آگاهم که در بندگیات کوتاهی نموده و در فرمانبریت [[سستی]] کردهام، اگر راه [[حیا]] را میپیمودم، از خواستن و [[دعا کردن]] میترسیدم؛ ولی... | ||
پروردگارم! آنگاه که شنیدم [[گناهکاران]] را به درگاهت فرا میخوانی، و آنان را به [[بخشش]] [[نیکو]] و [[ثواب]] [[وعده]] میدهی، برای [[پیروی]] ندایت آمدم، و به مهربانیهای [[مهربانترین]] مهربانان [[پناه]] آوردم و به وسیله پیامبرت که او را بر [[اهل]] طاعتت [[برتری]] داده، و [[اجابت]] و [[شفاعت]] را به او بخشیدی، و به وسیله [[برترین]] [[زن]]، و به فرزندانش، که [[پیشوایان]] و [[جانشینان]] اویند، و به تمامی فرشتگانی که به وسیله اینان به تو روی میکنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تو هستند وسیله قرار میدهند، به تو روی میآورم؛ پس بر ایشان [[درود]] فرست و مرا از [[دلهره]] [[ملاقات]] در [[امان]] دار، و مرا از خاصان و دوستانت قرار ده.»..<ref>به نقل از: بحارالانوار.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۲.</ref> | پروردگارم! آنگاه که شنیدم [[گناهکاران]] را به درگاهت فرا میخوانی، و آنان را به [[بخشش]] [[نیکو]] و [[ثواب]] [[وعده]] میدهی، برای [[پیروی]] ندایت آمدم، و به مهربانیهای [[مهربانترین]] مهربانان [[پناه]] آوردم و به وسیله پیامبرت که او را بر [[اهل]] طاعتت [[برتری]] داده، و [[اجابت]] و [[شفاعت]] را به او بخشیدی، و به وسیله [[برترین]] [[زن]]، و به فرزندانش، که [[پیشوایان]] و [[جانشینان]] اویند، و به تمامی فرشتگانی که به وسیله اینان به تو روی میکنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تو هستند وسیله قرار میدهند، به تو روی میآورم؛ پس بر ایشان [[درود]] فرست و مرا از [[دلهره]] [[ملاقات]] در [[امان]] دار، و مرا از خاصان و دوستانت قرار ده.»..<ref>به نقل از: بحارالانوار.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۲.</ref> | ||
==[[شخصیت]] [[علمی]] امام{{ع}}== | |||
===وضعیت [[فکری]] و [[فرهنگی]] دوران امام رضا{{ع}}=== | |||
امام رضا{{ع}}، به دنبال گامهایی که سایر [[معصومین]] و با نقشهایی متفاوت و روش گوناگون از قبیل [[تقیه]]، [[جنبش]] و خیزش و [[فعالیتهای فرهنگی]]، در جهت [[تکامل]] و [[تحکیم]] اهداف [[اسلام]] بر داشتند، روش «[[انقلاب]] فکری» را برگزید. این حرکتی بود که تا حدودی از [[زمان]] امام [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} آغاز شده، لیکن در دوران [[امام هشتم]]{{ع}} به اوج خود رسید و اهمیت فزایندهای یافت. | |||
موقعیتی که برای امام رضا{{ع}} به وجود آمد، یک موقعیت استثنایی ویژه بود که برای هیچ یک از [[امامان معصوم]]{{عم}} پیش نیامد. این موقعیت، قرار گرفتن در [[منصب]] [[ولایتعهدی]] بود. هر چند ایفای این نقش حساس و اجرای این [[مسئولیت]]، منوط و محدود به دوران [[ولایتعهدی]] نمیشد؛ زیرا [[امام رضا]]{{ع}} از همان [[آغاز امامت]]، با برگزاری جلسات بحث و درس، [[تربیت شاگردان]]، [[سفر]] به مناطقی که [[افکار]] و [[اندیشههای انحرافی]] در آن [[نفوذ]] شدیدتری داشت و [[مناظره]] با سران مکتبهای مختلف و [[ارتباط]] با [[علمای اسلام]]، ایفای این نقش را در پیش گرفتند. اما ولایتعهدی، فرصتی مغتنم بود که [[امام]]{{ع}} توانستند در طی آن، گامهای مؤثرتری در جهت اهداف خود و در [[حقیقت]] احیای [[فرهنگ]] [[اسلام]]، یعنی [[مبارزه]] با [[عقاید]] [[باطل]] و [[منسوخ]] بردارد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۲.</ref> | |||
===امام{{ع}} پاسخگوی نیاز [[علمی]] [[مردم]]=== | |||
[[اباصلت هروی]] از [[محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل کرده است: «امام [[موسی بن جعفر]]{{ع}} فرمودند: برادرتان [[علی]]، دانای [[خاندان پیامبر]]{{صل}} است. نیازها و پرسشهای [[دینی]] خود را از وی فراگیرید و آنچه را به شما [[تعلیم]] داد، به خاطر بسپارید؛ چه این که بارها پدرم [[امام صادق]]{{ع}} به من فرمودند: دانای خاندان پیامبر{{صل}} در [[نسل]] توست و ای کاش من او را [[درک]] کرده، میدیدم»<ref>اعلام الوری، ص۳۱۵؛ اثبات الهداة، ج۶، ص۲۸.</ref>. | |||
بعد از آمدن امام رضا{{ع}} به [[خراسان]]، بزرگترین [[هدف]] [[مأمون]] از برگزاری مجالس مناظره، [[تخریب]] [[مقام علمی]] امام رضا{{ع}} بود که برخلاف ایده مأمون، امام{{ع}} با کولهباری از [[علم]] و [[دانش]] و با [[توکل بر خدا]] و [[توسل]] بر [[آیات قرآن]]، [[پیروز]] این مناظرات میشدند و جواب قانعکننده و دندانشکن امام، که با رویی خوش، [[کلامی]] آمیخته با [[آرامش]] و [[متانت]] و [[دوستی]] و بدون گیج و سر در گم نمودن طرف مقابل همراه بود، تنها [[سکوت]] بزرگان و صاحبنظران را در مناظره به همراه داشت<ref>احتجاج، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | |||
[[اباصلت]] که در تمام مناظرات امام{{ع}} حاضر بود، میگوید: «هیچکس را از [[حضرت رضا]]{{ع}} داناتر ندیدم. و هیچ دانشمندی آن [[حضرت]] را ندیده، مگر این که به علم [[برتر]] او [[گواهی]] داده است... دانایان [[ادیان]] مختلف به [[ضعف]] علمی خود و [[برتری امام]] با [[اذعان]] و اعتراف داشتند»<ref>کشف الغمة، ج۳، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۳.</ref> | |||
===[[تسلط]] [[امام]] بر تمام زبانها و [[آگاهی]] ایشان از همه [[ادیان]] و مکاتب=== | |||
امام{{ع}} علاوه بر اینکه برای پرسشهای مختلف [[عالمان]] و بزرگان دیگر ادیان و مکاتب، پاسخی درخور و [[شایسته]] داشتند و بر [[آیات کریمه قرآن]] [[کریم]] تکیه کرده و [[استدلال]] مینمودند؛ با [[اهل تورات]] [[یهودیان]] به توراتشان و با [[اهل انجیل]] ([[مسیحیان]]) به انجیلشان و با حاملان [[زبور]] به زبورشان و سرانجام با هر [[فرقه]] و گروهی، با مبانی [[اعتقادی]] خودشان سخن میفرمودند و استدلال میکردند؛ و این از [[علم]] سرشار و «[[آگاهی امام]]{{ع}} نسبت به تمام ادیان و مکاتب» بود<ref>احتجاج، ج۲، ص۴۱۵.</ref>. | |||
یکی از نکاتی که در بررسی [[شخصیت]] [[علمی]] امام{{ع}} مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو کردهاند، این است که [[امام رضا]]{{ع}} با هر گروهی به زبان خودشان سخن میگفت. بدرستی که امام، شیواترین و [[داناترین]] [[مردم]]، به هر زبان و [[فرهنگی]] بود و این جای [[شگفتی]] داشت. [[اباصلت]] میگوید: «وقتی از این ماجرا شگفتزده شدم، [[تعجب]] خود را به امام{{ع}} اظهار نمودم، امام{{ع}} در پاسخ فرمودند: من [[حجت خدا]] بر مردم هستم. چگونه میشود چنین فردی زبان آنان را [[درک]] نکند؟ مگر نشنیدهای که [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} فرمودند: به ما [[فصلالخطاب]] [[لقب]] دادهاند، و آن چیزی نیست، جز آشنایی با زبان دیگران»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۵۵، ص۵۵۴.</ref>. | |||
[[یاسر]] [[خادم]] میگوید: «گروهی از [[غلامان]] و خدمتکاران [[حضرت]]، صقلبی<ref>صقلب، شهری در بلغارستان بود.</ref> و رومی بودند و حجرهای نزدیک [[منزل]] امام{{ع}} داشتند. شبی از شبها، حضرت شنید که به زبان صقلبی میگویند: ما در بلاد خود سالی یک بار [[خون]] میدادیم و اکنون در اینجا یک بار هم خون ندادیم. فردای [[روز]] بعد، امام رضا{{ع}} برخی از اطباء را احضار نمود و به ایشان فرمودند: از این غلامان خون بگیرید.»..<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، باب ۵۴، ص۵۵۲-۵۵۳.</ref>. | |||
[[عمرو بن هدّاب]] نیز میگوید: «به امام رضا{{ع}} عرض کردم که [[محمد بن فضل هاشمی]] میگوید که شما به همه زبانها و لغات واقف هستید. اکنون من برای اینکه به صحّه این گفتار برسم، شخصی [[هندی]]، رومی، [[فارس]] و ترک را آوردهام تا شما با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. [[امام]]{{ع}} فرمودند: پس به آنچه [[دوست]] میدارند، سخن بگویند و من با هر یک از آنها با زبان خودشان پاسخ خواهم داد. هدّاب میگوید: هر یک از آن افراد مسئلهای را با زبان و لغت خود پرسیدند و [[امام رضا]]{{ع}} با زبان و لغت خود آنان به ایشان پاسخ داد. [[مردم]] متحیّر و شگفتزده شدند و همه آن افراد و خودم اعتراف کردیم که امام رضا{{ع}} به همه زبانها واقفند و حتی از آنان فصیحتر سخن میگویند»<ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۴.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۳.</ref> | |||
===[[عدالت امام]]{{ع}} در برابر صاحبان دیگر [[ادیان]]=== | |||
[[یاسر]] خدمتگزار امام{{ع}} گوید: «از [[نیشابور]] نامهای به [[مأمون]] رسید، به این مضمون که مردی [[زردشتی]] هنگام [[مرگ]] [[وصیت]] کرده که [[ثروت]] باقی مانده او را، میان [[فقرا]] و بینوایان تقسیم کنند؛ [[قاضی]] [[نیشابوری]] هم آن [[اموال]] را میان [[مسلمانان]] تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا{{ع}} گفت: ای [[سرور]] من! در این موضوع چه میفرمایید؟ امام{{ع}} فرمودند: زردشتیان برای بینوایان [[مسلمان]] وصیت نمیکنند. نامهای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۸۴.</ref>. | |||
[[محمد بن زید رازی]] [[روایت]] میکند: «در [[خدمت]] امام رضا{{ع}} بودم. در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از [[خوارج]] در حالی که در آستینش خنجری را پنهان کرده بود وارد شد و به دوستانش گفت. به [[خدا]] [[سوگند]]! پیش این شخص که مدعی است، [[فرزند پیامبر]]{{صل}} است، میروم و میپرسم چرا وارد بر [[طاغوت]] شده و در کنار طاغوت مینشیند. اگر جواب داد هیچ، وگرنه مردم را از دست او راحت میکنم. نزد امام{{ع}} آمد و سؤالش را مطرح کرد. امام میفرمودند: اگر جواب تو را بدهم، آنچه در آستین داری نمایان میکنی؟ مرد با [[تعجب]] نگاهی به [[امام]]{{ع}} کرد و به آرامی خنجر را از زیر آستینش نمایان ساخت. [[یاران امام]]{{ع}} خواستند تا آن مرد را به سزای عملش برسانند که امام{{ع}} مانع شدند و در [[نهان]] به آن مرد فرمودند: آیا به نظر تو، اینان کافرند یا [[عزیز مصر]] و [[اهل]] [[کشور]] او؟ مگر نه این که اینان خود را [[موحّد]] میدانند، ولی آنان نه یکتاپرست بودند و نه [[خداشناس]]. [[یوسف]]، پسر [[یعقوب پیامبر]] بود، او چگونه با [[طاغوتیان]] [[همنشین]] بود. در حالی که من [[اولاد]] [[پیامبر]] هستم و [[مأمون]] مرا به [[اکراه]] به این کار واداشته است. | |||
آن شخص قانع شد و از کاری که میخواست انجام دهد منصرف گشت. آنگاه امام{{ع}} ایشان را بخشید و [[دستور]] دادند که او را تا دروازه [[شهر]] [[همراهی]] نمایند تا به موطنش برگردد»<ref>مجموعه آثار دومین کنگره امام رضا{{ع}}، ج۳، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۴.</ref> | |||
==[[شخصیت سیاسی]] امام{{ع}}== | |||
[[هارون]] به دلیل بحرانهایی که حکومتش با آن روبرو بود، خود را رویاروی امام{{ع}} قرار نداد. ده سال از دوران [[امامت]] [[حضرت رضا]]{{ع}}، با [[حکومت]] هارون همزمان بود. در این ده سال، موقعیت مناسبی برای [[مبارزه]] علنی و رسمی برای [[امام رضا]]{{ع}} پدید نیامد و بیشتر تلاش [[سیاسی]] امام{{ع}} به صورت پنهانی [[رهبری]] میشد، اما در گوشه و کنار سرزمینهای [[مسلمانان]]، [[جنبشها]] و قیامهای پیاپی [[شیعیان]]، [[حکومت عباسی]] را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمی شده بود. [[امین]] نیز، سرگرم درگیری با برادرش مأمون بود و [[خلافت]] به طور مستقیم و همه جانبه به امام رضا{{ع}} نپرداخت. امام{{ع}} در حالی که دیدارهایی پنهانی با [[مردم]] و شیعیان داشتند، [[حقّانیت]] [[اهل بیت]] و [[ظالم]] بودن [[دستگاه عباسی]] را افشا میکردند. اما با روی کار آمدن مأمون و دعوتی که او از امام رضا{{ع}} به عمل آورد، هر چند در ابتدا امام{{ع}} به این [[سفر]] [[راضی]] نبودند اما، بالاجبار سفر به [[خراسان]] را پذیرفتند که این پذیرش اهداف بزرگی را دنبال میکرد که مهمترین آن آشنایی [[مردم]] دیگر مناطق، با [[خاندان]] [[اهل بیت]]{{عم}} بود. [[امام]]{{ع}} توسط مأموران [[امنیتی]] [[مأمون]] به [[خراسان]] [[هجرت]] نمودند و ایشان بیمهابا از این مأموران، در هر [[شهر]] و روستا و دهی، مجلس [[وعظ]] و [[گفتگو]] با مردم را برپا مینمود و [[هدف]] از [[سفر]] خویش را بیان، و چهره [[خلافت]] را [[رسوا]] میساختند<ref>حیات سیاسی امام رضا{{ع}}.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۴۲۵.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |