علویان در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = علویان | |||
| عنوان مدخل = علویان | |||
| مداخل مرتبط = [[علویان در معارف و سیره رضوی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''علویان''' به معنای "منسوب به [[امام علی]] و به خاندان و [[اهل بیت]] [[حضرت علی بن ابی طالب]] {{ع}} گفته میشد. | |||
منسوب به [[علی]] | |||
[[حکومت]] عبّاسی، در آغاز، با تکیه بر [[تبلیغ]] به نفع «[[علویان]]» پا گرفت؛ سپس نام اهل بیت{{عم}} و در مرحله بعد، [[خشنودی]] خاندان [[محمّد]]{{صل}}، [[شعار]] تبلیغاتیشان بود که این امر [[راز]] [[موفقیت]] عباسیّان محسوب میشد. البتّه آنان در پایان کار، از این ادّعا [[منحرف]] شدند و با دعوی [[خویشاوندی]] نَسَبی با [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، خود را بر [[امّت اسلامی]] چیره ساختند، از این رو طبیعی بود که [[عباسیان]] خطر [[واقعی]] را از سوی عمو زادگان [[علوی]] خود [[احساس]] کنند. چه آنان به لحاظ پایگاه [[معنوی]] و [[استدلال]] به مراتب نیرومندتر و به لحاظ خویشاوندی، به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نزدیکتر بودند و این را [[عبّاسیان]] خود نیز اعتراف کرده بودند. بنابراین، برای علویان دعوی [[خلافت]] بسی موجّهتر مینمود. بهویژه آنکه در میانشان افراد بسیار شایستهای یافت میشدند که با برخورداری از | == مقدمه == | ||
[[حکومت]] عبّاسی، در آغاز، با تکیه بر [[تبلیغ]] به نفع «[[علویان]]» پا گرفت؛ سپس نام [[اهل بیت]]{{عم}} و در مرحله بعد، [[خشنودی]] [[خاندان]] [[محمّد]]{{صل}}، [[شعار]] تبلیغاتیشان بود که این امر [[راز]] [[موفقیت]] عباسیّان محسوب میشد. البتّه آنان در پایان کار، از این ادّعا [[منحرف]] شدند و با دعوی [[خویشاوندی]] نَسَبی با [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}، خود را بر [[امّت اسلامی]] چیره ساختند، از این رو طبیعی بود که [[عباسیان]] خطر [[واقعی]] را از سوی عمو زادگان [[علوی]] خود [[احساس]] کنند. چه آنان به لحاظ پایگاه [[معنوی]] و [[استدلال]] به مراتب نیرومندتر و به لحاظ خویشاوندی، به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نزدیکتر بودند و این را [[عبّاسیان]] خود نیز اعتراف کرده بودند. بنابراین، برای علویان دعوی [[خلافت]] بسی موجّهتر مینمود. بهویژه آنکه در میانشان افراد بسیار شایستهای یافت میشدند که با برخورداری از بهترین صفات از [[علم]] و [[عقل]] و [[درایت]] و عمق [[بینش]] در [[دین]] و [[سیاست]]، براستی در خور احراز [[مقام خلافت]] بودند. [[خلفای عباسی]] از نخستین روزهای قدرتشان، بخوبی [[میزان]] [[نفوذ]] علویان را [[درک]] کرده، سخت به [[وحشت]] افتاده بودند. یکی از [[دلایل]] این مطلب آن است که [[سفاح]] از روزی که بر سر کار آمد، جاسوسانی بر [[اولاد امام حسن]]{{ع}} بگمارد<ref>تاریخ طبری، ج۱۱، ص۷۵۲؛ العقد الفرید، ج۵، ص۷۴.</ref>. پس از سفاح، این گونه مراقبتها به [[صور]] گوناگون و با شیوههای مختلف صورت میگرفت. منصور به فرزندش [[مهدی]] سفارش کرد: «فرزندم، من برایت آنقدر [[ثروت]] اندوختهام که هیچ خلیفهای پیش از من این همه نکرده، و آنقدر برایت برده و [[غلام]] فراهم آوردهام که پیش از من خلیفهای نکرده. برایت شهری در [[اسلام]] بنا کردم که تا پیش از این وجود نداشته، [[حال]] من؛ جز دو تن از هیچ کس نمیترسم؛ یکی [[عیسی بن موسی]] است و دیگری [[عیسی بن زید]]. اما عیسی بن موسی به من آن چنان قول و [[پیمان]] داده که از او پذیرفتهام و او کسی است که حتّی اگر یک بار به من قول بدهد، دیگر بیمی از او ندارم. اما [[عیسی بن زید]]؛ اگر برای [[پیروزی]] بر او تمام این [[اموال]] را در راهش [[خرج]] کنی و تمام این [[بردگان]] را نابود کنی و این [[شهر]] را هم به ویرانی بکشی، هرگز ملامتت نمیکنم»<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۴۳۲ و ۴۴۸؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. | |||
در [[زمان]] [[مأمون]]، [[قیامها]] علیه [[عبّاسیان]] بیشتر از قبل شده بود، به گونهای که مأمون نمیدانست از کجا شروع کند و چگونه به مقابله با آنها برخیزد. خلاصه آنکه [[دستگاه خلافت]] خود را سخت در معرض تندباد حوادث خردکننده، مییافت. | در [[زمان]] [[مأمون]]، [[قیامها]] علیه [[عبّاسیان]] بیشتر از قبل شده بود، به گونهای که مأمون نمیدانست از کجا شروع کند و چگونه به مقابله با آنها برخیزد. خلاصه آنکه [[دستگاه خلافت]] خود را سخت در معرض تندباد حوادث خردکننده، مییافت. | ||
چون عبّاسیان میدانستند که عموزادگان علویشان پیوسته ایشان را [[تهدید]] میکند، بنابراین بر خود لازم میدیدند که تکانی بخورند و چارهای بیندیشند و به هر وسیله و با هر شیوه ممکن با خطر مواجه شوند. چون از نزدیک [[مشاهده]] میکردند که [[مردم]] خیلی زود [[علویان]] را [[اجابت]] و [[تأیید]] و [[حمایت]] میکنند، پس | چون عبّاسیان میدانستند که عموزادگان علویشان پیوسته ایشان را [[تهدید]] میکند، بنابراین بر خود لازم میدیدند که تکانی بخورند و چارهای بیندیشند و به هر وسیله و با هر شیوه ممکن با خطر مواجه شوند. چون از نزدیک [[مشاهده]] میکردند که [[مردم]] خیلی زود [[علویان]] را [[اجابت]] و [[تأیید]] و [[حمایت]] میکنند، پس تصمیم گرفتند علویان را به هر ترتیبی شده، از صحنه [[سیاست]] بیرون برانند و بدین وسیله [[نفوذ]] و نیروهایشان را محدود گردانند<ref>برگرفته از لوح فشرده: زندگی سیاسی هشتمین امام{{ع}}، فصل اول.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۵۰۹.</ref> | ||
==[[قیام]] | == [[قیام]] علویان == | ||
با بر ملا شدن [[هویت]] و چهره اصلی [[خاندان]] [[بنی عباس]]، و بروز هر گونه جنایتی از طرف آنها، و همچنین با شروع درگیری بین [[امین]] و | با بر ملا شدن [[هویت]] و چهره اصلی [[خاندان]] [[بنی عباس]]، و بروز هر گونه جنایتی از طرف آنها، و همچنین با شروع درگیری بین [[امین]] و مأمون که به [[جنگی]] داخلی تبدیل شده بود، گروهی با [[هدف]] بازپسگیری [[خلافت]] از [[عباسیان]]، بر ضد بنی عباس قیام کردند. در این گروه که علویان ([[فرزندان]] و خاندان حضرت{{ع}} و [[فرزندان امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}) بیش از همه فعالیت داشتند، با نام «قیام علویان» در [[حجاز]] و [[عراق]] و [[یمن]] و فارس و [[خوزستان]] [[دست]] به [[شورش]] زدند. | ||
[[ابراهیم بن موسی]]{{ع}} در یمن، [[حسین بن موسی]]{{ع}} در خوزستان و [[اهواز]] و فارس، [[زید]] بن [[موسی]] در [[بصره]]، [[محمد بن جعفر]]{{ع}} در حجاز و [[ | [[ابراهیم بن موسی]]{{ع}} در یمن، [[حسین بن موسی]]{{ع}} در خوزستان و [[اهواز]] و فارس، [[زید]] بن [[موسی]] در [[بصره]]، [[محمد بن جعفر]]{{ع}} در حجاز و محمد بن [[طباطبا]] در [[کوفه]]، از [[مردم]] [[بیعت]] گرفتند و بر علیه [[عباسیان]] شوریدند. در این شرایط، [[مأمون]] در ابتدای راه بود و میخواست بر تخت [[خلافت]] بنشیند، پس وقوع این قیامهای بزرگ او را به [[فکر]] برنامهای جامع و حیاتی انداخت. او با [[دعوت]] از [[امام رضا]]{{ع}} به عنوان بزرگ [[علویان]] به سوی مقر خلافتش، و [[ابراز دوستی]] و علاقه به [[خاندان اهل بیت]]{{عم}} و ناصحیح خواندن روش [[حکومتی]] خلفای گذشته و این که خلافت[[حق]] مسلم خاندان اهل بیت{{عم}} میباشد، تا حدودی از گرمی و حرارت این [[قیامها]] کاست<ref>برگرفته از کتاب: عباسیان از بعثت تا خلافت.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۵۷۵.</ref> | ||
==کاروان | == کاروان علویان == | ||
با تشریف فرمایی | با تشریف فرمایی امام رضا{{ع}} به [[خراسان]]، و ارسال چند [[نامه]] از طرف ایشان برای خانوادهشان در [[مدینه]]، بعد از گذشت یک سال، گروهی از علویان، در قالب کاروانی به سوی [[ایران]] و خراسان به راه افتادند. بزرگ این کاروان [[حضرت معصومه]]{{س}} بود که به همراه تعدادی از [[برادران]] و [[خواهران]] و [[نزدیکان]]، به قصد دیدار با [[برادر]] بزرگوارشان امام رضا{{ع}}، از مدینه راهی خراسان شدند. در طی مسیر، [[دوستداران]] و علاقمندان به [[اهل بیت]]{{عم}}، برای دیدار با مریاد و [[امام]] خویش، به این کاروان نیز ملحق میشدند. اما کاروان علویان، با ورود به ایران و [[شهر]] [[ساوه]]، مورد [[تهاجم]] مأموران [[عباسی]] قرار گرفت و بعد از درگیری با مأموران، عدهای از این کاروان [[شهید]] و حضرت معصومه{{س}} [[مسموم]] و در [[قم]] به [[شهادت]] رسیدند. کاروانهای دیگری از علویان و [[برادران امام رضا]]{{ع}}، بعد از شهادت ایشان به سمت ایران آمدند که هر یک به نوعی گرفتار مأموران عباسی شدند و در شهرهای مختلف ایران پراکنده گردیدند و در نهایت به دست عاملان عباسی و [[حاکمان]] و [[کارگزاران]] [[دست]] نشانده، به شهادت رسیدند<ref>حسین محمدی|محمدی، حسین، رضانامه (کتاب)|رضانامه ص۵۸۰.</ref>. | ||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | # [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:علویان]] | [[رده:علویان]] | ||