سکینه دختر امام حسین: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n\n\n +\n\n)) |
(←پانویس) |
||
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = فرزندان امام حسین | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[سکینه دختر امام حسین در تاریخ اسلامی]] - [[سکینه دختر امام حسین در معارف و سیره حسینی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{سوگواری امام حسین}} | {{سوگواری امام حسین}} | ||
'''سکینه دختر [[ | '''سکینه دختر [[امام حسین]] {{ع}}''' و [[رباب]] است. او [[سید]] [[زنان]] عصر خویش بود. در [[عقل]] و [[ادب]]، [[اخلاق]]، هوش و [[عفت]] بر همه زنان [[برتری]] داشت. سکینه در رویداد [[کربلا]] دوازده یا پانزده سال داشت. پس از رویداد [[عاشورا]]، [[خانه]] او جایگاه [[علم]]، [[ادب]]، [[فقه]] و حدیث بود. پس از [[حماسه عاشورا]] برخوردهای زیادی از او با [[امویان]] نقل شده است. این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
سکینه | نام سکینه را [[امینه]]، [[آمنه]]، [[امیمه]]، [[امامه]] و [[امیّه]] ذکر کردهاند. سکینه لقبی است که از سوی پدر و مادر به وی داده شده است<ref> الاغانی، ج۱۶، ص۱۳۸ - ۱۳۹؛ وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۷؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۵۴.</ref> و مادر ایشان [[رباب]] نام داشت. او [[سید]] [[زنان]] عصر خویش بود. در [[عقل]] و [[ادب]]، [[اخلاق]]، هوش و [[عفت]] بر همه زنان [[برتری]] داشت. وی را [[عفیفه]]، [[بخشنده]]، [[فصیح]] و [[بلیغ]]، با [[وقار]] و... نیکوترین زنان عصر خویش دانستهاند. | ||
این | سکینه در رویداد [[کربلا]] دوازده یا پانزده سال داشت که با پسر عمویش عبدالله حسن که در کربلا [[شهید]] شد، [[ازدواج]] کرده بود<ref>وفیات الاعیان، ج۲، ص۳۹۴؛ الاغانی، ص۱۴۳؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. | ||
پس از رویداد [[عاشورا]]، [[خانه]] او جایگاه [[علم]]، [[ادب]]، [[فقه]] و حدیث بود. این بانوی بزرگ و عبدالله شیرخوار که در [[کربلا]] [[شهید]] شدند، [[فرزندان]] [[رباب]] [[همسر]] [[سالار شهیدان]] [[امام حسین]] بودند. سکینه با [[عبدالله بن حسن]]<ref>الاغانی، ج۱۶، ص۱۴۹ و ۱۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ص۲۰۴.</ref> [[ازدواج]] کرد، ولی او پیش از زفاف در کربلا به [[شهادت]] رسید و هیچ [[فرزندی]] از [[ازدواج]] آنها به [[دنیا]] نیامد<ref>مقرم، مقتل الحسین، ص۳۹۷.</ref>. | |||
پس از [[حماسه عاشورا]] برخوردهای زیادی از او با [[امویان]] نقل شده است؛ از جمله نوشتهاند: وقتی [[مروان بن حکم]] به علی {{ع}} [[ناسزا]] میگفت، سکینه به [[سختی]] در برابر او میایستاد و به او و پدرش بد میگفت<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۲۴۱.</ref>. سکینه [[روز جمعه]] در پوششی کامل با گروهی از [[زنان]] و خدمتکاران خود به [[نماز جمعه]] میرفت و در برابر [[ابن مطیره]] ([[خالد بن عبدالملک بن حارث بن حکم]]) میایستاد. وی به بدگوییهای او از علی {{ع}} پاسخ میداد و در برابر به او و اربابانش بد میگفت. آنها که جرئت بر خورد با سکینه را نداشتند، همراهان او را کتک میزدند<ref>الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص ۲۳۲-۲۳۵؛ [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، [[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]]، ص ۵۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۴۶.</ref> | |||
== نقش [[سکینه]] در [[نهضت حسینی]] == | |||
سکینه یکی از گزارش گران رویداد کربلاست. از وی گزارشهایی در باره [[عصر تاسوعا]] و [[شب عاشورا]]، هنگام وداع پدر، [[شهادت]] [[قمر بنیهاشم]]، [[علی اکبر]] و... نقل شده است. در یکی از این گزارشها آمده است: وقتی که [[امام]] دید [[اهل بیت]] و همه یارانش کشته شدهاند، برای وداع به خیمهها آمد و به سکینه و دیگر [[زنان]] [[سلام]] داد. سکینه پس از وداع امام با اهل بیت صدا زد: پدر آیا [[تسلیم]] [[مرگ]] شدهای؟ امام فرمود: چگونه تسلیم مرگ نشود، کسی که یار و [[یاوری]] ندارد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ص۸۸۴ - ۸۸۵؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۷.</ref>. سپس امام او را در آغوش گرفت و با دست [[مبارک]] خویش [[اشک]] چشمانش را [[پاک]] کرد و فرمود: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي''|2=''مِنْكِ الْبُكَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِي''}} | |||
{{ب|''لَا تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً''|2=''مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي''}} | |||
{{ب|''وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي''|2=''تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ النِّسْوَانِ''<ref>مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۷.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:به زودی بر [[مصیبت]] من گریههای طولانی در پیش داری. تا [[جان]] در بدن دارم، مرا از اشک [[حسرت]] خود مسوزان. ای بهترین زنان! هنگامی که من کشته شدم، تو برای [[گریستن]] بر من سزاوارترینی<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۳۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۴۶.</ref>. | |||
== سکینه با کاروان [[اسیران]] == | |||
پس از شهادت امام دوره [[اسارت]] [[زنان]] [[هاشمی]] آغاز میشود. نوشتهاند [[دشمن]] وقتی که زنان را از میان کشتهها عبور داد، [[سکینه]] خود را روی جسد پدر انداخت و آن را در آغوش گرفت. | |||
در اثر [[گریه]] بیهوش شد و در آن حالت شنید که پدرش میفرماید: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''شِيعَتِي مَهْمَا مَاءً عَذْبٍ فَاذْكُرُونِي''|2=''أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِيبٍ أَوْ شَهِيدٍ فَانْدُبُونِي''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:[[شیعیان]] من! هر گاه آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید، یا اگر از غریب یا شهیدی سخن به میان آمد بر من گریه کنید. | |||
سکینه جسد پدر را رها نمیکرد، تا اینکه گروهی از [[اعراب]] وی را با [[زور]] از بدن پدر جدا کردند<ref>الملهوف، ص۱۶۱؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۵۹؛ منتهی الامال، ج۱، ص۸۵۴.</ref>. | |||
روز یازدهم محرم، او همراه دیگر [[زنان]] [[هاشمی]] در حالی که بر شتر برهنه سوار بود، از [[کربلا]] به [[کوفه]] و [[شام]] به [[اسارت]] برده شد<ref>شرح الاخبار، ج۳، ص۱۹۹؛ نفس المهموم، ص۱۵۱؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۹۲.</ref>. در طول اسارت کوفه گزارش خاصی از سکینه در دست نیست. گویا [[غم]] و [[اندوه]] شدید سکینه در [[شهادت]] پدر، [[برادران]] و [[خویشان]] زمینه هر گونه گزارشی را از بین برده است<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۳۸.</ref>. | |||
== ورود کاروان [[اسیران]] به شام == | |||
کاروان اسیران در اول ماه صفر سال ۶۱ ق. به شام وارد شدند. [[سهل ساعدی]] میگوید: پنداشتم [[مردم]] شام جشنی دارند که من از آن بیخبرم، پرسیدم: آیا [[عید]] است؟ گفتند: ای پیرمرد! مثل این که غریبهای؟ گفتم: من [[سهل بن ساعدی]] از [[اصحاب]] پیامبرم. گفتند: [[تعجب]] است ای سعد که از [[آسمان]] [[خون]] نمیبارد و [[زمین]] اهلش را فرو نمیبرد؟ این [[سر حسین]] و [[یاران]] اوست که از [[عراق]] به شام [[هدیه]] میآورند و مردم [[شادی]] میکنند؟ | |||
در کنار دروازه ایستادم، تا اینکه [[پرچمها]] رسیدند. مردی در جلو نیزهای بلند در دست داشت و سر حسین که شباهتی تمام به [[پیامبر]] داشت، بالای نیزه بود. به دنبال آن کاروان زنان و کودکان میآمدند. جلو رفتم و از یکی از آنان پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: [[سکینه دختر امام حسین]]. خودم را معرفی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: به نیزه داری که این سر مقدس را میبرد، بگو از ما جلوتر حرکت کند، تا [[مردم]] به نگاه کردن آن مشغول شوند و به [[حرم]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[چشم]] ندوزند. [[سهل]] به سرعت رفت و چهارصد [[دینار]] به نیزه دار داد. او نیز سر مطهر را از میان [[زنان]] بیرون برد<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref> | |||
== [[سکینه]] در [[مدینه]] == | |||
هنگامی که کاروان [[اسیران]] به مدینه بازگشت، سکینه در [[منزل]] پدرش همراه [[امام سجاد]] {{ع}} اقامت گزید. او همانند [[امام]] همواره میگریست!<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref> [[زنان]] [[هاشمی]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[لباس سیاه]] پوشیدند و مجالس [[عزا]] به پا کردند. غذای آنان را امام سجاد {{ع}} تهیه میکرد<ref>مقرم، السیدة سکینه، ص۶۵.</ref>. | |||
از حضرت سکینه اشعاری در رثای پدرش آمده که ابیات ذیل از جمله آنهاست: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''لا تَعذلیه فهم قاطع طرقه''|2=''فعینه بدموع ذرّف عذقه''}} | |||
{{ب|''إنّ الحسكن غداه الطفّ كرشقه''|2=''ركب المنون فما أن یخطئ الحدقه''}} | |||
{{ب|''بكفّ شرّ عبدالله كلّهم''|2=''نسل البغاكا وجكش المرق الفسقه''}} | |||
{{ب|''يا أمّة السوء هاتوا ما احتجاجكم''|2=''غداً وجلّکم بالسيف قد صفقه''<ref>ادب الطف، ج۱، ص۱۵۸.</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
:کسی را [[سرزنش]] نکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش [[اشک]] فراوان میبارد. در [[روز عاشورا]] تیری به سوی امام رها شد که [[خطا]] نمیکند و از حدقه چشم امام سجاد دور نمیشود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین [[مردم]] و [[حرام]] زاده و خارج از دین و [[فاسق]] بودند. ای بدترین [[امت]]! دلیلهایتان را بیاورید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید. | |||
سرانجام این یادگار [[حادثه کربلا]] در پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ ق. در مدینه دیده از [[جهان]] فرو بست<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۴۴-۲۴۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۴۶.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[امام حسین]] (پدر) | * [[امام حسین]] (پدر) | ||
* [[رباب]] (مادر) | * [[رباب]] (مادر) | ||
* [[علی اصغر]] (برادر) | * [[علی اصغر]] (برادر) | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']] | |||
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | # [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | ||
# [[پرونده:1100820.jpg|22px]] [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، '''[[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹''']] | # [[پرونده:1100820.jpg|22px]] [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، '''[[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:فرزندان امام حسین]] | ||
[[رده: | [[رده:بانوان عاشورایی]] | ||