پرش به محتوا

علل غیبت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۷۷: خط ۷۷:
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی مصباح یزدی
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی مصباح یزدی
| پاسخ = [[آیت‌الله]] '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[ آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[آیت‌الله]] '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[[ آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::#«'''[[حفظ جان]] [[امام زمان]] {{ع}}:''' خدای بزرگ، پس از وجود مقدس [[پیامبر خاتم|خاتم الأنبیا]]{{صل}}، [[جانشین]] معصومی را برای او تعیین فرمود تا [[وظایف]] ناتمام [[رسالت]] او را بر روی [[زمین]] به اتمام برساند. [[تفسیر]] [[آیات]]، بیان حقایق [[قرآن]]، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، و [[تربیت]] [[نفوس]] مستعد از وظایفی است که پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، به [[جانشین]] او واگذار می‌شود. یگانه تفاوت [[امام]] با [[پیامبر]]، مسأله [[نبوت]] است: "تو برای من، به منزله‌هارون برای موسی هستی با این تفاوت که هیچ پیامبری پس از من نیست"<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref>؛ [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} پس از نخستین [[نزول]] [[وحی]] در [[غار حرا]] به من فرمود: "آن چه من می‌شنوم، تو هم می‌شنوی، و آن چه من می‌بینم، تو هم می‌بینی با این تفاوت که تو پیامبر نیستی؛ بلکه وزیر منی"<ref>{{متن حدیث|إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۹۷.</ref>. [[خدا]] چنین کسی را که ویژگی‌هایش مثل [[آفتاب]] روشن است، به [[مردم]] معرفی کرده تا [[جانشین]] [[پیامبر]]{{صل}} شود؛ اما کسانی، از [[ناآگاهی]] و [[غفلت]] بیش‌تر [[مردم]] سوء استفاده کردند و کوشیدند تا مسیر [[جانشینی]] [[پیامبر]]{{صل}} را عوض کنند؛ البته این امر، چیز تازه‌ای نبود. بیش از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اسلام]] نیز بیش‌تر [[مردم]] هر [[پیغمبری]] را که از جانب [[خداوند]] برانگیخته می‌شد، [[تکذیب]] می‌کردند. [[قرآن]] در این باره تعبیر عجیبی دارد مبنی بر این گذشتگان به هم سفارش کرده بودند هر [[پیامبری]] که به [[رسالت]] رسید، او را [[انکار]] کنند: {{متن قرآن|أَ تَواصَوْا بِهِ‏ بَلْ‏ هُمْ‏ قَوْمٌ‏ طاغُون‏‏‏ }}<ref>آیا مردم اعصار، یک دیگر را [بر تکذیب رسولان] سفارش کرده‌اند یا آن که طبعاً مردمی سرکش و نافرمانند؛ سوره ذاریات، آیه:۵۳.</ref>. [[انکار]] [[حق]]، طبیعت [[مردم]] [[جاهل]] و [[گمراه]] بوده است؛ زیرا هوس‌های دنیایی آن‌ها، با خواسته‌های [[انبیا]]{{عم}} موافق نبوده است. پس از [[ظهور]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز بیش‌تر [[مردم]] آمادگی پذیرش عمومی [[اسلام]] و برقراری [[نظام]] [[عدل]] جهانی را نداشتند؛ به همین سبب بود که [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را پس از چند سال [[حکومت]]، به [[شهادت]] رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و سایر [[امامان]]{{عم}} آوردند. همان طور که می‌دانید، اگر وجود مقدس [[ولی عصر]]{{ع}}، که واپسین [[ذخیره]] [[خدای متعال]] برای [[امت]] [[مسلمان]] است، از نظرها پنهان نمی‌شد، او را نیز مانند اجدادش به [[ظلم]] و [[جور]] [[حاکمان]] جبار به [[شهادت]] می‌رساندند. انگیزه [[سلاطین]] و [[حاکمان]]، برای سرکوب و نابود کردن وجود مقدس [[ولی عصر ]]{{ع}}، خیلی بیش‌تر بوده است؛ زیرا اخباری که از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین [[پیشوای مسلمانان]] و واپسین [[جانشین]] [[پیامبر]]، [[حکومت]] [[کفر]] را از روی [[زمین]] برخواهد چید. همین [[دلیل]] باعث شده بود که [[سلاطین]] و [[جباران]] در صدد برآیند تا نگذارند [[امام زمان]] {{ع}} متولد شود و اگر تولد یافت، او را به [[شهادت]] برسانند.
#«'''[[حفظ جان]] [[امام زمان]] {{ع}}:''' خدای بزرگ، پس از وجود مقدس [[پیامبر خاتم|خاتم الأنبیا]]{{صل}}، [[جانشین]] معصومی را برای او تعیین فرمود تا [[وظایف]] ناتمام [[رسالت]] او را بر روی [[زمین]] به اتمام برساند. [[تفسیر]] [[آیات]]، بیان حقایق [[قرآن]]، [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]]، و [[تربیت]] [[نفوس]] مستعد از وظایفی است که پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}}، به [[جانشین]] او واگذار می‌شود. یگانه تفاوت [[امام]] با [[پیامبر]]، مسأله [[نبوت]] است: "تو برای من، به منزله‌هارون برای موسی هستی با این تفاوت که هیچ پیامبری پس از من نیست"<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۶۴.</ref>؛ [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید که [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} پس از نخستین [[نزول]] [[وحی]] در [[غار حرا]] به من فرمود: "آن چه من می‌شنوم، تو هم می‌شنوی، و آن چه من می‌بینم، تو هم می‌بینی با این تفاوت که تو پیامبر نیستی؛ بلکه وزیر منی"<ref>{{متن حدیث|إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۹۷.</ref>. [[خدا]] چنین کسی را که ویژگی‌هایش مثل [[آفتاب]] روشن است، به [[مردم]] معرفی کرده تا [[جانشین]] [[پیامبر]]{{صل}} شود؛ اما کسانی، از [[ناآگاهی]] و [[غفلت]] بیش‌تر [[مردم]] سوء استفاده کردند و کوشیدند تا مسیر [[جانشینی]] [[پیامبر]]{{صل}} را عوض کنند؛ البته این امر، چیز تازه‌ای نبود. بیش از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اسلام]] نیز بیش‌تر [[مردم]] هر [[پیغمبری]] را که از جانب [[خداوند]] برانگیخته می‌شد، [[تکذیب]] می‌کردند. [[قرآن]] در این باره تعبیر عجیبی دارد مبنی بر این گذشتگان به هم سفارش کرده بودند هر [[پیامبری]] که به [[رسالت]] رسید، او را [[انکار]] کنند: {{متن قرآن|أَ تَواصَوْا بِهِ‏ بَلْ‏ هُمْ‏ قَوْمٌ‏ طاغُون‏‏‏ }}<ref>آیا مردم اعصار، یک دیگر را [بر تکذیب رسولان] سفارش کرده‌اند یا آن که طبعاً مردمی سرکش و نافرمانند؛ سوره ذاریات، آیه:۵۳.</ref>. [[انکار]] [[حق]]، طبیعت [[مردم]] [[جاهل]] و [[گمراه]] بوده است؛ زیرا هوس‌های دنیایی آن‌ها، با خواسته‌های [[انبیا]]{{عم}} موافق نبوده است. پس از [[ظهور]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز بیش‌تر [[مردم]] آمادگی پذیرش عمومی [[اسلام]] و برقراری [[نظام]] [[عدل]] جهانی را نداشتند؛ به همین سبب بود که [[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را پس از چند سال [[حکومت]]، به [[شهادت]] رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} و سایر [[امامان]]{{عم}} آوردند. همان طور که می‌دانید، اگر وجود مقدس [[ولی عصر]]{{ع}}، که واپسین [[ذخیره]] [[خدای متعال]] برای [[امت]] [[مسلمان]] است، از نظرها پنهان نمی‌شد، او را نیز مانند اجدادش به [[ظلم]] و [[جور]] [[حاکمان]] جبار به [[شهادت]] می‌رساندند. انگیزه [[سلاطین]] و [[حاکمان]]، برای سرکوب و نابود کردن وجود مقدس [[ولی عصر ]]{{ع}}، خیلی بیش‌تر بوده است؛ زیرا اخباری که از [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} به دست آنان رسیده بود، از این حکایت داشت که دوازدهمین [[پیشوای مسلمانان]] و واپسین [[جانشین]] [[پیامبر]]، [[حکومت]] [[کفر]] را از روی [[زمین]] برخواهد چید. همین [[دلیل]] باعث شده بود که [[سلاطین]] و [[جباران]] در صدد برآیند تا نگذارند [[امام زمان]] {{ع}} متولد شود و اگر تولد یافت، او را به [[شهادت]] برسانند.
:::::#'''فراهم آمدن زمینه پذیرش [[حق]] در [[جهان]]:''' از آن جا که خدای بزرگ می‌داند در آینده زمانی فرا می‌رسد که بیش‌تر [[مردم]]، لیاقت [[حکومت عدل الهی]] را می‌یابند، با [[غایب]] ساختن [[امام زمان]] {{ع}}، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم برای جهانی سازی [[عدل]] و [[معرفت]] و [[عبودیت]] فراهم آید. در آستانه [[ظهور امام زمان]]، هرچند [[زمین]] پر از [[ظلم]] و [[جور]] می‌شود، آمادگی برای پذیرش [[حق]] میان [[مردم]] بیش از پیش خواهد شد. می‌توانید چنین وضعیتی را در قالب مثالی عادی تصور کنید: شخصی را فرض کنید که سرش درد می‌گیرد و این سردرد چنان به او فشار می‌آورد که [[آسایش]] او را به کلی سلب می‌کند و هیچ عضو سالمی برای او باقی نمی‌گذارد. چنین فردی هرقدر هم که سرسخت باشد، عاقبت به پزشک مراجعه و به نسخه او عمل خواهد کرد. [[عالم]] نیز همین گونه است. [[ستم]] و فاجعه و جنایت در این [[عالم]]، روز به روز بیش‌تر می‌شود تا [[دنیا]] به جایی می‌رسد که از آن به {{متن حدیث|مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً}}<ref>{{متن حدیث|فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً }}؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز می‌کند؛ همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز شده است. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳)</ref> تعبیر می‌شود و این مثل همان مریضی است که هرچه درد او افزون‌تر می‌شود، آمادگی‌اش برای پذیرفتن نسخه پزشک بیش‌تر می‌شود؛ به ویژه وقتی راه‌های گوناگون را برای درمان بیماری‌اش می‌آزماید و از همه جا سرخورده می‌شود، آن وقت در برابر نسخه طبیب به طور کامل [[تسلیم]] می‌شود»<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]، ص۱۲۰ - ۱۲۲.</ref>.
#'''فراهم آمدن زمینه پذیرش [[حق]] در [[جهان]]:''' از آن جا که خدای بزرگ می‌داند در آینده زمانی فرا می‌رسد که بیش‌تر [[مردم]]، لیاقت [[حکومت عدل الهی]] را می‌یابند، با [[غایب]] ساختن [[امام زمان]] {{ع}}، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرایط لازم برای جهانی سازی [[عدل]] و [[معرفت]] و [[عبودیت]] فراهم آید. در آستانه [[ظهور امام زمان]]، هرچند [[زمین]] پر از [[ظلم]] و [[جور]] می‌شود، آمادگی برای پذیرش [[حق]] میان [[مردم]] بیش از پیش خواهد شد. می‌توانید چنین وضعیتی را در قالب مثالی عادی تصور کنید: شخصی را فرض کنید که سرش درد می‌گیرد و این سردرد چنان به او فشار می‌آورد که [[آسایش]] او را به کلی سلب می‌کند و هیچ عضو سالمی برای او باقی نمی‌گذارد. چنین فردی هرقدر هم که سرسخت باشد، عاقبت به پزشک مراجعه و به نسخه او عمل خواهد کرد. [[عالم]] نیز همین گونه است. [[ستم]] و فاجعه و جنایت در این [[عالم]]، روز به روز بیش‌تر می‌شود تا [[دنیا]] به جایی می‌رسد که از آن به {{متن حدیث|مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً}}<ref>{{متن حدیث|فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً }}؛ حضرت، زمین را از عدل و داد لبریز می‌کند؛ همان گونه که از ظلم و بیداد لبریز شده است. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳)</ref> تعبیر می‌شود و این مثل همان مریضی است که هرچه درد او افزون‌تر می‌شود، آمادگی‌اش برای پذیرفتن نسخه پزشک بیش‌تر می‌شود؛ به ویژه وقتی راه‌های گوناگون را برای درمان بیماری‌اش می‌آزماید و از همه جا سرخورده می‌شود، آن وقت در برابر نسخه طبیب به طور کامل [[تسلیم]] می‌شود»<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]، ص۱۲۰ - ۱۲۲.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۳: خط ۹۳:
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ‌دهنده = عبدالله جوادی آملی
| پاسخ = آیت‌‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آیت‌‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی موجود موعود (کتاب)|امام مهدی موجود موعود]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::#«'''[[ترس از قتل]]:''' برپایه برخی [[روایات]]، [[خوف]] از کشته شدن، از [[اسباب غیبت]] وجود مبارک [[ولی عصر]] {{ع}} است، چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود:{{عربی|"قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَةٍ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْلَ‏‏‏‏‏"}}<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵.</ref>. [[ترس]] یاد شده هرگز [[خوف]] مذموم نیست که از [[ضعف نفس]] برمی‌خیزد، بلکه هراسی عقلی است که امری بس پسندیده و در برخی موارد لازم و ضروری است. [[ترس]] برخاسته از بستر خوددوستی که سبب گریز از خطر کردن به روز حادثه در مسیر [[حفظ دین]] و [[مکتب]] می‌گردد، ضعف نفسانی و صفتی ناپسند در برابر [[شجاعت]] است؛ اما خوفی که سبب [[حفظ جان]] [[آدمی]] و هدر نشدن و بی‌اثر نمردن گردد، ممدوح و عاقلانه، بلکه [[واجب]] است، زیرا مهم آن است که نثار [[خون]] نتیجه دهد و به ثمر بنشیند. آن که [[خون]] می‌دهد اما به مثمر بودنش نمی‌اندیشد، [[متهور]] است نه [[شجاع]]، زیرا [[شجاعت]] در سنجیده عمل کردن و بجا کارزار کردن است، همان‌گونه که وجود مبارک [[علی]] {{ع}} در اوضاع خاصی از خطر کردن و هدر دادن [[جان]] خویش و [[خاندان]] مکرم و [[یاران]] اندکش حذر کرد: "نگریستم و دیدم نه مرا [[یاری]] است و نه مدافعی و مددکاری جز کسانم؛ که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم، پس خار [[غم]] در دیده خلیده چشم پوشیدم و گلو از استخوان غصه [[آب]] دهان را جرعه جرعه نوشیدم و [[شکیبایی]] ورزیدم در خوردن خشمی که از حنظل تلخ‌تر بود و [[دل]] را از تیغ برنده، دردآورتر"<ref>{{عربی|"فَنَظَرْتُ‏ فَإِذَا لَيْسَ‏ لِي‏ رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌ‏ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَارِ‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.</ref>؛ ایشان در حالی از کشته شدن دوری می‌کردند که [[ترس]] از [[شجاعت]] حضرتش هراسناک بود و این رذیلت اخلاقی را همچون دیگر رذائل، زهره نزدیکی به [[حریم]] مقدسش نبود! چگونه چنین نباشد، جایی که آن حضرت در [[لیلة المبیت]] به تنهایی و بی‌هیچ [[سلاح]] و دفاعی در بستر [[رسول خدا]] خوابید، با آنکه می‌دانست [[چهل]] مرد مسلح قصد حمله به آن‌که در بستر آرمیده را دارند و به طور طبیعی هر که را در آن بستر بیابند، به گمان [[پیامبر]] بودن به تیغ خواهند کشت! او چگونه از مرگ بهراسد، که خود به [[عثمان]] بن حنیف نگاشت: "اگر تمام [[عرب]] در صفی یگانه به جنگم آیند، هرگز به آن‌ها پشت نخواهم‌ کرد"<ref>{{عربی| لَوْ تَظَاهَرَتِ‏ الْعَرَبُ‏ عَلَى‏ قِتَالِي‏ لَمَا وَلَّيْتُ‏ عَنْهَا‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵، بند ۱۹.</ref>؛ گاه با حمله او [[دشمنان]] تار و مار می‌شدند و به کوه‌ها پناه می‌بردند و یکدیگر را به دوری از تیغش توصیه می‌کردند، بلکه می‌گفتند که گویا [[فرشته]] مرگ در جایی است که [[علی]] آنجاست. [[شجاعت]] آن حضرت بدان پایه بود که [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[جنگ خیبر]] او را مهاجم بی‌فرار: {{عربی|كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّار‏‏‏‏‏"}} نامید و [[کافران]] را به حمله و دلاوری‌اش تهدید می‌کرد<ref>{{عربی| كَانَتْ‏ قُرَيْشٌ‏ إِذَا رَأَوْهُ‏ فِي‏ الْحَرْبِ‏ تَوَاصَتْ‏ خَوْفاً مِنْهُ‏ وَ قَدْ نَظَرَ إِلَيْهِ رَجُلٌ وَ قَدْ شَقَّ الْعَسْكَرَ فَقَالَ عَلِمْتُ بِأَنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ فِي الْجَانِبِ الَّذِي فِيهِ عَلِيٌّ. قَدْ سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ فِي حَدِيثِ خَيْبَر  وَ كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} يُهَدِّدُ الْكُفَّارِ بِهِ {{ع}}‏‏‏‏‏"}}؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۹۸ ـ ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص۶۸.</ref>. بدین ترتیب مراد آن حضرت از [[ترس]] در این‌گونه [[روایات]]، [[ترس]] عاقلانه است که عین [[شجاعت]] است؛ نه [[ترس]] برخاسته از [[ضعف نفس]]، پس باید گفت که [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} از آن ترسان‌اند که با ظاهر شدن در میان [[مردم]]، پیش از آنکه موعد الهی آن فرا رسد، حضرتش را به قتل رسانند و بدین‌سان با [[شهادت]] آخرین [[ذخیره الهی]]، [[دین]] حقیقی و غیر محرف [[خدا]] رخت بر بندد و [[واسطه فیض]] میان [[خالق]] و مخلوق قطع شود و امدادهای الهی به شایستگانش نرسد و وعده [[حاکمیت]] [[صالحان]] محقق نشود و.... این [[ترس]] نه از سر [[ضعف نفس]] بلکه عین [[تدبیر]] و نهایت [[شجاعت]] است و عمل به آن، [[واجب]]؛ به ویژه آن ذات مبارک، آخرین [[ذخیره الهی]] است و همین سبب امتیاز ایشان از دیگر [[معصومان]] {{عم}} است، چرا که سایر [[ائمه]] {{عم}} چون [[شهید]] می‌شدند، [[حجت]] و [[معصوم]] دیگری در [[زمین]] [[قیام]] می‌کرد؛ اما وجود مقدس [[امام عصر]] {{ع}} [[آخرین حجت]] و [[امام]] [[معصوم]] الهی است.
#«'''[[ترس از قتل]]:''' برپایه برخی [[روایات]]، [[خوف]] از کشته شدن، از [[اسباب غیبت]] وجود مبارک [[ولی عصر]] {{ع}} است، چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود:{{عربی|"قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ‏ مِنْ‏ غَيْبَةٍ فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَخَافُ الْقَتْلَ‏‏‏‏‏"}}<ref>علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۸۵.</ref>. [[ترس]] یاد شده هرگز [[خوف]] مذموم نیست که از [[ضعف نفس]] برمی‌خیزد، بلکه هراسی عقلی است که امری بس پسندیده و در برخی موارد لازم و ضروری است. [[ترس]] برخاسته از بستر خوددوستی که سبب گریز از خطر کردن به روز حادثه در مسیر [[حفظ دین]] و [[مکتب]] می‌گردد، ضعف نفسانی و صفتی ناپسند در برابر [[شجاعت]] است؛ اما خوفی که سبب [[حفظ جان]] [[آدمی]] و هدر نشدن و بی‌اثر نمردن گردد، ممدوح و عاقلانه، بلکه [[واجب]] است، زیرا مهم آن است که نثار [[خون]] نتیجه دهد و به ثمر بنشیند. آن که [[خون]] می‌دهد اما به مثمر بودنش نمی‌اندیشد، [[متهور]] است نه [[شجاع]]، زیرا [[شجاعت]] در سنجیده عمل کردن و بجا کارزار کردن است، همان‌گونه که وجود مبارک [[علی]] {{ع}} در اوضاع خاصی از خطر کردن و هدر دادن [[جان]] خویش و [[خاندان]] مکرم و [[یاران]] اندکش حذر کرد: "نگریستم و دیدم نه مرا [[یاری]] است و نه مدافعی و مددکاری جز کسانم؛ که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم، پس خار [[غم]] در دیده خلیده چشم پوشیدم و گلو از استخوان غصه [[آب]] دهان را جرعه جرعه نوشیدم و [[شکیبایی]] ورزیدم در خوردن خشمی که از حنظل تلخ‌تر بود و [[دل]] را از تیغ برنده، دردآورتر"<ref>{{عربی|"فَنَظَرْتُ‏ فَإِذَا لَيْسَ‏ لِي‏ رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌ‏ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَارِ‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷.</ref>؛ ایشان در حالی از کشته شدن دوری می‌کردند که [[ترس]] از [[شجاعت]] حضرتش هراسناک بود و این رذیلت اخلاقی را همچون دیگر رذائل، زهره نزدیکی به [[حریم]] مقدسش نبود! چگونه چنین نباشد، جایی که آن حضرت در [[لیلة المبیت]] به تنهایی و بی‌هیچ [[سلاح]] و دفاعی در بستر [[رسول خدا]] خوابید، با آنکه می‌دانست [[چهل]] مرد مسلح قصد حمله به آن‌که در بستر آرمیده را دارند و به طور طبیعی هر که را در آن بستر بیابند، به گمان [[پیامبر]] بودن به تیغ خواهند کشت! او چگونه از مرگ بهراسد، که خود به [[عثمان]] بن حنیف نگاشت: "اگر تمام [[عرب]] در صفی یگانه به جنگم آیند، هرگز به آن‌ها پشت نخواهم‌ کرد"<ref>{{عربی| لَوْ تَظَاهَرَتِ‏ الْعَرَبُ‏ عَلَى‏ قِتَالِي‏ لَمَا وَلَّيْتُ‏ عَنْهَا‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵، بند ۱۹.</ref>؛ گاه با حمله او [[دشمنان]] تار و مار می‌شدند و به کوه‌ها پناه می‌بردند و یکدیگر را به دوری از تیغش توصیه می‌کردند، بلکه می‌گفتند که گویا [[فرشته]] مرگ در جایی است که [[علی]] آنجاست. [[شجاعت]] آن حضرت بدان پایه بود که [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[جنگ خیبر]] او را مهاجم بی‌فرار: {{عربی|كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّار‏‏‏‏‏"}} نامید و [[کافران]] را به حمله و دلاوری‌اش تهدید می‌کرد<ref>{{عربی| كَانَتْ‏ قُرَيْشٌ‏ إِذَا رَأَوْهُ‏ فِي‏ الْحَرْبِ‏ تَوَاصَتْ‏ خَوْفاً مِنْهُ‏ وَ قَدْ نَظَرَ إِلَيْهِ رَجُلٌ وَ قَدْ شَقَّ الْعَسْكَرَ فَقَالَ عَلِمْتُ بِأَنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ فِي الْجَانِبِ الَّذِي فِيهِ عَلِيٌّ. قَدْ سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ فِي حَدِيثِ خَيْبَر  وَ كَانَ النَّبِيُّ {{صل}} يُهَدِّدُ الْكُفَّارِ بِهِ {{ع}}‏‏‏‏‏"}}؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۲، ص۹۸ ـ ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص۶۸.</ref>. بدین ترتیب مراد آن حضرت از [[ترس]] در این‌گونه [[روایات]]، [[ترس]] عاقلانه است که عین [[شجاعت]] است؛ نه [[ترس]] برخاسته از [[ضعف نفس]]، پس باید گفت که [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} از آن ترسان‌اند که با ظاهر شدن در میان [[مردم]]، پیش از آنکه موعد الهی آن فرا رسد، حضرتش را به قتل رسانند و بدین‌سان با [[شهادت]] آخرین [[ذخیره الهی]]، [[دین]] حقیقی و غیر محرف [[خدا]] رخت بر بندد و [[واسطه فیض]] میان [[خالق]] و مخلوق قطع شود و امدادهای الهی به شایستگانش نرسد و وعده [[حاکمیت]] [[صالحان]] محقق نشود و.... این [[ترس]] نه از سر [[ضعف نفس]] بلکه عین [[تدبیر]] و نهایت [[شجاعت]] است و عمل به آن، [[واجب]]؛ به ویژه آن ذات مبارک، آخرین [[ذخیره الهی]] است و همین سبب امتیاز ایشان از دیگر [[معصومان]] {{عم}} است، چرا که سایر [[ائمه]] {{عم}} چون [[شهید]] می‌شدند، [[حجت]] و [[معصوم]] دیگری در [[زمین]] [[قیام]] می‌کرد؛ اما وجود مقدس [[امام عصر]] {{ع}} [[آخرین حجت]] و [[امام]] [[معصوم]] الهی است.
:::::#'''[[رهایی از بیعت طاغوت‌ها]]:''' [[اسحاق بن یعقوب]] در نامه‌اش که به دست دومین [[نائب خاص]] [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} [[محمد بن عثمان عمری]]" به آن حضرت رساند، در ضمن سؤالات خویش از [[حکمت غیبت]] پرسید و آن حضرت پاسخ فرمود: اما در خصوص [[علت غیبت]] پس؛ بدان که [[خدای سبحان]] می‌فرماید: ای [[مؤمنان]]! از اموری نپرسید که چون هویدا گردند، اندوهگین می‌شوید. همه پدرانم ناگزیر از [[بیعت طاغوت]] زمانشان بودند؛ اما من در حالی [[ظهور]] خواهم کرد که [[بیعت]] هیچ طاغوتی را بر گردن ندارم<ref>{{عربی| وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ‏ مِنَ‏ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏  {{متن قرآن| يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏}}  إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي {{ع}} إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.</ref>. این [[روایت]] افزون بر آنکه بیان یکی از [[اسرار]] [[غیبت]] آن وجود مبارک است، نشان می‌دهد که حضرتش در [[زمان ظهور]]، تمام طاغوت‌های عصرش را به [[اسلام ناب]] فرامی‌خواند و اگر استنکار یا [[استکبار]] ورزند، با آنان [[مبارزه]] می‌کند و بر سر [[احکام الهی]] با کسی [[مداهنه]]، مواهنه و [[سازش]] روا نمی‌دارد و این رهایی، خود از [[برکات غیبت]] آن حضرت است، وگرنه هیچ [[امام]] معصومی از [[بیعت]] با خلفای [[ستم]] [[اموی]]، [[مروانی]] و [[عباسی]] [[خشنود]] نبوده‌است.
#'''[[رهایی از بیعت طاغوت‌ها]]:''' [[اسحاق بن یعقوب]] در نامه‌اش که به دست دومین [[نائب خاص]] [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} [[محمد بن عثمان عمری]]" به آن حضرت رساند، در ضمن سؤالات خویش از [[حکمت غیبت]] پرسید و آن حضرت پاسخ فرمود: اما در خصوص [[علت غیبت]] پس؛ بدان که [[خدای سبحان]] می‌فرماید: ای [[مؤمنان]]! از اموری نپرسید که چون هویدا گردند، اندوهگین می‌شوید. همه پدرانم ناگزیر از [[بیعت طاغوت]] زمانشان بودند؛ اما من در حالی [[ظهور]] خواهم کرد که [[بیعت]] هیچ طاغوتی را بر گردن ندارم<ref>{{عربی| وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ‏ مِنَ‏ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏  {{متن قرآن| يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‏}}  إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي {{ع}} إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي‏‏‏‏‏"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.</ref>. این [[روایت]] افزون بر آنکه بیان یکی از [[اسرار]] [[غیبت]] آن وجود مبارک است، نشان می‌دهد که حضرتش در [[زمان ظهور]]، تمام طاغوت‌های عصرش را به [[اسلام ناب]] فرامی‌خواند و اگر استنکار یا [[استکبار]] ورزند، با آنان [[مبارزه]] می‌کند و بر سر [[احکام الهی]] با کسی [[مداهنه]]، مواهنه و [[سازش]] روا نمی‌دارد و این رهایی، خود از [[برکات غیبت]] آن حضرت است، وگرنه هیچ [[امام]] معصومی از [[بیعت]] با خلفای [[ستم]] [[اموی]]، [[مروانی]] و [[عباسی]] [[خشنود]] نبوده‌است.
:::::#'''[[افاضه تدریجی]]:''' بی‌شک، [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} [[واسطه فیض]] [[خدا]] بر خلق است و حضور مشهودانه ایشان خود فیضی مضاعف است؛ اما این فیض‌رسانی با شرایط و مقدمات خاصی ملازم است که بدون آن‌ها موجود [[مستفیض]]، یا از [[فیض]] محروم می‌شود؛ یا از آن بهره تامی نمی‌برد، زیرا رابطه میان موجود [[فیاض]] و [[مستفیض]] سه گونه است:
#'''[[افاضه تدریجی]]:''' بی‌شک، [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} [[واسطه فیض]] [[خدا]] بر خلق است و حضور مشهودانه ایشان خود فیضی مضاعف است؛ اما این فیض‌رسانی با شرایط و مقدمات خاصی ملازم است که بدون آن‌ها موجود [[مستفیض]]، یا از [[فیض]] محروم می‌شود؛ یا از آن بهره تامی نمی‌برد، زیرا رابطه میان موجود [[فیاض]] و [[مستفیض]] سه گونه است:
:::::##[[فیاض]] و [[مستفیض]] توان اعطا و دریافت دفعی [[فیض]] را داشته باشند، همچنان که [[قرآن کریم]] در شب مبارک [[قدر]] بر [[قلب]] مقدس [[پیامبر گرامی]] اسلام‌ {{صل}} نازل گردید و مشام [[جان]] آن حضرت یکجا به شمیم [[وحی الهی]] مست [[فیض]] شد.
##[[فیاض]] و [[مستفیض]] توان اعطا و دریافت دفعی [[فیض]] را داشته باشند، همچنان که [[قرآن کریم]] در شب مبارک [[قدر]] بر [[قلب]] مقدس [[پیامبر گرامی]] اسلام‌ {{صل}} نازل گردید و مشام [[جان]] آن حضرت یکجا به شمیم [[وحی الهی]] مست [[فیض]] شد.
:::::##نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در [[استفاضه]]؛ همانند مادری که طفلش را شیر می‌دهد که نمی‌تواند تمام شیر دوره شیرخوارگی را یکجا در [[اختیار]] طفل بگذارد، همان‌طور که کودک نیز نمی‌تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگی‌اش را دفعاً دریافت دارد، که این عدم [[توانایی]] [[افاضه]] و [[استفاضه]] هر دو را تدریجی می‌سازد.
##نه فاعل در اعطا تام باشد و نه قابل در [[استفاضه]]؛ همانند مادری که طفلش را شیر می‌دهد که نمی‌تواند تمام شیر دوره شیرخوارگی را یکجا در [[اختیار]] طفل بگذارد، همان‌طور که کودک نیز نمی‌تواند سهمیه تمام مدت شیرخوارگی‌اش را دفعاً دریافت دارد، که این عدم [[توانایی]] [[افاضه]] و [[استفاضه]] هر دو را تدریجی می‌سازد.
:::::##فاعل در اعطا تام باشد؛ اما قابل نتواند [[فیض]] را به طور دفعی دریافت کند؛ مانند معلمی که سال‌ها در رشته‌ای از [[علوم]] مانند ریاضی تحقیق و [[تدریس]] می‌کند و می‌تواند فرمولی اصلی به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعی ریاضی از آن استخراج گردد و در اعطای [[دانش]] خود با هیچ قید و شرطی روبه‌رو نیست؛ اما دانش‌آموزان هنوز بدان پایه از [[دانش]] ریاضی نرسیده‌اند که بتوانند قواعد و فرمول‌های فرعی مختلف را از همان یک فرمول اصلی استخراج کنند، در نتیجه نمی‌توانند از [[افاضه دفعی]] معلم [[استفاضه]] کنند. همین معنا را با مثالی دیگر می‌توان بیان کرد: [[خدای سبحان]] [[عالم هستی]] را براساس {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ}}<ref>سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> یکباره ایجاد کرد؛ اما از آنجا که عالم طبیعت توان [[استفاضه]] دفعی از [[فیض]] [[مبدأ فیاض]] را ندارد، بر اساس {{متن قرآن|وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref> این [[فیض]] دفعی را به تدریج دریافت کرده و می‌کند. در این صورت نیز اعطای [[فیض]] اگرچه به شکل دفعی صورت پذیرد، به سبب [[نقص]] قابل، تدریجی دریافت می‌گردد. بر این اساس، سخن از تدریج اعطا و [[افاضه]] الهی، ناظر به عدم قابلیت [[مستفیض]] است نه [[نقص]] فاعل [[فیاض]]؛ و اشاره به تدریجِ [[افاضه]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.</ref> و [[آیات]] مشابه به این معنی است که دریافت [[فیض]] تدریجی در هر درجه، قابل را برای دریافت [[فیض]] بعدی مستعد می‌کند، وگرنه [[افاضه دفعی]] آن [[فیض]] از سوی [[خدای سبحان]] مانعی نداشته و ندارد. [[افاضه]] [[فیض]] تدریجی نیز بر اساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهی قابل توان جذب دفعی [[فیض]] الهی را ندارد؛ اما می‌تواند [[فیض]] تدریجی [[خدای سبحان]] را یا بی‌واسطه یا با کمترین وسایط [[فیض]] دریافت کند، همان‌گونه که [[معجزات]] انبیای عظام و [[کرامات]] اولیای کرام از این دسته‌اند و [[نزول]] [[مائده]] آسمانی برای حضرت [[مریم]] {{س}} [[شاهد]] این معناست: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۷.</ref> و عبارت {{متن قرآن|بِغَيْرِ حِسَابٍ}} گویای [[ظهور]] [[فیض]] الهی بر طریقی غیر از روند معمول عالم طبیعت است، چرا که قانون عادی طبیعت بر وجود واسطه‌های فراوان در تحقق اشیاء جریان دارد، حال آنکه در چنین مواردی [[فیض]] الهی بر خلاف قانون عادی و مبتنی بر حذف یا تقلیل واسطه‌ها [[ظهور]] می‌یابد.
##فاعل در اعطا تام باشد؛ اما قابل نتواند [[فیض]] را به طور دفعی دریافت کند؛ مانند معلمی که سال‌ها در رشته‌ای از [[علوم]] مانند ریاضی تحقیق و [[تدریس]] می‌کند و می‌تواند فرمولی اصلی به شاگردانش بیاموزد که چندین قاعده و فرمول فرعی ریاضی از آن استخراج گردد و در اعطای [[دانش]] خود با هیچ قید و شرطی روبه‌رو نیست؛ اما دانش‌آموزان هنوز بدان پایه از [[دانش]] ریاضی نرسیده‌اند که بتوانند قواعد و فرمول‌های فرعی مختلف را از همان یک فرمول اصلی استخراج کنند، در نتیجه نمی‌توانند از [[افاضه دفعی]] معلم [[استفاضه]] کنند. همین معنا را با مثالی دیگر می‌توان بیان کرد: [[خدای سبحان]] [[عالم هستی]] را براساس {{متن قرآن|وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ}}<ref>سوره قمر، آیه ۵۰.</ref> یکباره ایجاد کرد؛ اما از آنجا که عالم طبیعت توان [[استفاضه]] دفعی از [[فیض]] [[مبدأ فیاض]] را ندارد، بر اساس {{متن قرآن|وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره فصلت، آیه ۱۰.</ref> این [[فیض]] دفعی را به تدریج دریافت کرده و می‌کند. در این صورت نیز اعطای [[فیض]] اگرچه به شکل دفعی صورت پذیرد، به سبب [[نقص]] قابل، تدریجی دریافت می‌گردد. بر این اساس، سخن از تدریج اعطا و [[افاضه]] الهی، ناظر به عدم قابلیت [[مستفیض]] است نه [[نقص]] فاعل [[فیاض]]؛ و اشاره به تدریجِ [[افاضه]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳.</ref> و [[آیات]] مشابه به این معنی است که دریافت [[فیض]] تدریجی در هر درجه، قابل را برای دریافت [[فیض]] بعدی مستعد می‌کند، وگرنه [[افاضه دفعی]] آن [[فیض]] از سوی [[خدای سبحان]] مانعی نداشته و ندارد. [[افاضه]] [[فیض]] تدریجی نیز بر اساس توان و استعداد قابل، دو گونه است: گاهی قابل توان جذب دفعی [[فیض]] الهی را ندارد؛ اما می‌تواند [[فیض]] تدریجی [[خدای سبحان]] را یا بی‌واسطه یا با کمترین وسایط [[فیض]] دریافت کند، همان‌گونه که [[معجزات]] انبیای عظام و [[کرامات]] اولیای کرام از این دسته‌اند و [[نزول]] [[مائده]] آسمانی برای حضرت [[مریم]] {{س}} [[شاهد]] این معناست: {{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۷.</ref> و عبارت {{متن قرآن|بِغَيْرِ حِسَابٍ}} گویای [[ظهور]] [[فیض]] الهی بر طریقی غیر از روند معمول عالم طبیعت است، چرا که قانون عادی طبیعت بر وجود واسطه‌های فراوان در تحقق اشیاء جریان دارد، حال آنکه در چنین مواردی [[فیض]] الهی بر خلاف قانون عادی و مبتنی بر حذف یا تقلیل واسطه‌ها [[ظهور]] می‌یابد.


بنابر آنچه گذشت، برخورداری از [[فیض]] [[حکومت صالحان]]، گرچه از سوی [[مبدأ فیاض]] بی‌گذراندن مقدمات مانع ندارد، قابل‌ها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی [[فیض]] و تابع شرایط، مقدمات و زمینه‌های لازم‌اند، به گونه‌ای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمی‌توانند به این [[فیض]] الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار [[حکومت صالحان]]، پرورش [[انسان‌های صالح]] و ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای پذیرش [[حکومت]] عادلانه جهانی است که [[غیبت امام]] [[معصوم]] عصر {{ع}} برای تحقق این شرایط است.
بنابر آنچه گذشت، برخورداری از [[فیض]] [[حکومت صالحان]]، گرچه از سوی [[مبدأ فیاض]] بی‌گذراندن مقدمات مانع ندارد، قابل‌ها فاقد استعداد لازم برای دریافت جمعی [[فیض]] و تابع شرایط، مقدمات و زمینه‌های لازم‌اند، به گونه‌ای که تا آن شرایط و مقدمات در بستر زمان فراهم نیایند، نمی‌توانند به این [[فیض]] الهی برسند و از شرایط اساسی استقرار [[حکومت صالحان]]، پرورش [[انسان‌های صالح]] و ایجاد [[آمادگی]] در [[مردم]] برای پذیرش [[حکومت]] عادلانه جهانی است که [[غیبت امام]] [[معصوم]] عصر {{ع}} برای تحقق این شرایط است.
خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:


«وضع زمان و عدم پذیرش [[مردم]] باعث شد که [[امام زمان ]]{{ع}} از نظرها پنهان گردد، این پنهانی که از آن به عنوان [[غیبت]] یاد می‌شود تا زمانی که [[مردم]] آماده شوند و [[شرایط ظهور]] مهیا گردد، ادامه دارد. ولی طبیعی است که وقتی [[امام]] [[مردم]] [[غایب]] شد، [[مردم]] را به حال خود نمی‌گذارد، بلکه افرادی را بین خود و [[مردم]] واسطه قرار می‌دهد، [[وظیفه]] [[مردم]] هم این است که با کنجکاوی دقیق این افراد را بشناسند و [[تکلیف]] خود را از آنها بگیرند. بر همین اساس پس از آنکه [[امام زمان ]]{{ع}} در سال ۲۶۰، هنگام [[رحلت]] پدر بزرگوارشان، از نظرها پنهان شدند (و [[غیبت صغری]] بوجود آمد) تا [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹، چهار تن از فقهای ربانی به ترتیب زیر از جانب آن حضرت تعیین شده و واسطه بین آن حضرت و [[مردم]] شدند:
«وضع زمان و عدم پذیرش [[مردم]] باعث شد که [[امام زمان ]]{{ع}} از نظرها پنهان گردد، این پنهانی که از آن به عنوان [[غیبت]] یاد می‌شود تا زمانی که [[مردم]] آماده شوند و [[شرایط ظهور]] مهیا گردد، ادامه دارد. ولی طبیعی است که وقتی [[امام]] [[مردم]] [[غایب]] شد، [[مردم]] را به حال خود نمی‌گذارد، بلکه افرادی را بین خود و [[مردم]] واسطه قرار می‌دهد، [[وظیفه]] [[مردم]] هم این است که با کنجکاوی دقیق این افراد را بشناسند و [[تکلیف]] خود را از آنها بگیرند. بر همین اساس پس از آنکه [[امام زمان ]]{{ع}} در سال ۲۶۰، هنگام [[رحلت]] پدر بزرگوارشان، از نظرها پنهان شدند (و [[غیبت صغری]] بوجود آمد) تا [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹، چهار تن از فقهای ربانی به ترتیب زیر از جانب آن حضرت تعیین شده و واسطه بین آن حضرت و [[مردم]] شدند:
:::::#[[عثمان بن سعید]] که در سال ۳۰۰ هجری [[وفات]] کرد.
#[[عثمان بن سعید]] که در سال ۳۰۰ هجری [[وفات]] کرد.
:::::#[[محمد بن عثمان]] که پنج سال عهده‌دار [[نیابت خاص]] بود و در سال ۳۰۵ درگذشت.
#[[محمد بن عثمان]] که پنج سال عهده‌دار [[نیابت خاص]] بود و در سال ۳۰۵ درگذشت.
:::::#[[حسین بن روح نوبختی]] که در [[شعبان]] سال ۳۲۶ [[وفات]] کرد.
#[[حسین بن روح نوبختی]] که در [[شعبان]] سال ۳۲۶ [[وفات]] کرد.
:::::#[[علی بن محمد سمری]] که در [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ از [[دنیا]] رفت و [[امام]] به او [[دستور]] داد که دیگر کسی را [[جانشین]] خود نکند.
#[[علی بن محمد سمری]] که در [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ از [[دنیا]] رفت و [[امام]] به او [[دستور]] داد که دیگر کسی را [[جانشین]] خود نکند.


از این وقت به بعد دوران [[غیبت کبری]] (طولانی) آغاز شد. <ref>دستور و توقیع [[امام]]{{ع}} به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و... آمده است.</ref>. [[غیبت کبری]] که از [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ شروع شد، تا هنگام [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} ادامه دارد<ref>به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانسته‌اند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر {{ع}}) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۳۲.</ref>.
از این وقت به بعد دوران [[غیبت کبری]] (طولانی) آغاز شد. <ref>دستور و توقیع [[امام]]{{ع}} به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الوری، صفحه ۴۱۷ و... آمده است.</ref>. [[غیبت کبری]] که از [[نیمه شعبان]] سال ۳۲۹ شروع شد، تا هنگام [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} ادامه دارد<ref>به این ترتیب غیبت صغری در حدود ۷۰ سال بوده است و بعضی این مدت را ۷۴ سال دانسته‌اند. یعنی از سال ۲۵۵ (سال تولد امام عصر {{ع}}) تا سال ۳۲۹ ه.ق؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۵۴. شرح این مطلب در بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴ به بعد آمده است.</ref>»<ref>[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۳۲.</ref>.
خط ۳۲۴: خط ۳۲۴:


«هر چیزی در این [[عالم]] از جمله [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بدون علّت و [[فلسفه]] نیست. چون کار [[خداوند متعال]] عبث و بیهوده نیست، لکن بعضی از امور علّتش برای ما بیان شده و برخی امور بیان نشده، و [[غیبت]] حضرت از مسائلی است که علّت آن بر ما مخفی است ولی در برخی [[روایات]] [[حکمت]] [[غیبت]] برای ما بیان شده است. که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
«هر چیزی در این [[عالم]] از جمله [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بدون علّت و [[فلسفه]] نیست. چون کار [[خداوند متعال]] عبث و بیهوده نیست، لکن بعضی از امور علّتش برای ما بیان شده و برخی امور بیان نشده، و [[غیبت]] حضرت از مسائلی است که علّت آن بر ما مخفی است ولی در برخی [[روایات]] [[حکمت]] [[غیبت]] برای ما بیان شده است. که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
:::::#'''[[آزمایش]] و [[امتحان]] [[مردم]]:''' [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرموده است هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد مواظب [[دین]] خود باشید، مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند،‌ای پسرک من! برای [[امام مهدی|صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‌گردند و [[خداوند]] به وسیله [[غیبت]] بندگانش را [[امتحان]] می‌کند<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref>.
#'''[[آزمایش]] و [[امتحان]] [[مردم]]:''' [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرموده است هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد مواظب [[دین]] خود باشید، مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند،‌ای پسرک من! برای [[امام مهدی|صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‌گردند و [[خداوند]] به وسیله [[غیبت]] بندگانش را [[امتحان]] می‌کند<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref>.
:::::#'''[[نجات]] از قتل آن حضرت:''' چنانچه در [[تاریخ]] آمده است [[معتمد]] عبّاسی که [[خلیفه]] دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] و دوران تولّد و کودکی [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بوده است، سخت در تلاش بوده است که به هر قیمتی شده [[امام مهدی|حضرت مهدی]] را پیدا کرده و از بین ببرد، لذا عمّال و کارگزاران او پیوسته به منزل [[امام عسکری]] {{ع}} یورش می‌بردند تا شاید بر نیت پلیدشان جامه عمل بپوشانند، امّا [[خداوند متعال]] او را محافظت کرد. و [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[امام مهدی|قائم]] باید [[غایب]] شود، [[زراره]] سؤال می‌کند چرا؟ حضرت می‌فرمایند: جهت [[نجات]] از قتل<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref>.
#'''[[نجات]] از قتل آن حضرت:''' چنانچه در [[تاریخ]] آمده است [[معتمد]] عبّاسی که [[خلیفه]] دوران [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] و دوران تولّد و کودکی [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} بوده است، سخت در تلاش بوده است که به هر قیمتی شده [[امام مهدی|حضرت مهدی]] را پیدا کرده و از بین ببرد، لذا عمّال و کارگزاران او پیوسته به منزل [[امام عسکری]] {{ع}} یورش می‌بردند تا شاید بر نیت پلیدشان جامه عمل بپوشانند، امّا [[خداوند متعال]] او را محافظت کرد. و [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[امام مهدی|قائم]] باید [[غایب]] شود، [[زراره]] سؤال می‌کند چرا؟ حضرت می‌فرمایند: جهت [[نجات]] از قتل<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۹۱.</ref>.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]:''' [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[بیعت]] با احدی بر عهده حضرت نیست و او با هیچ‌کس [[پیمان]] عدم تعرّض نبسته است تا در حین [[قیام]] مانع باشد که علیه کسی [[قیام]] کند، و یا گفته شود پیمانی شکسته شده است. در روایتی [[حسن ابن فضال]] می‌گوید: [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: شیعیانم را می‌بینم که در زمان [[شهادت]] سوّمین فرزندم [[امام عسکری]] در جستجوی [[امام]] خود همه جا را می‌گردند، امّا او را نمی‌یابند، عرض کردم برای چه‌ای پسر [[رسول خدا]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی [[قیام]] کرد [[بیعت]] هیچ‌کس بر گردنش نباشد<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]:''' [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[بیعت]] با احدی بر عهده حضرت نیست و او با هیچ‌کس [[پیمان]] عدم تعرّض نبسته است تا در حین [[قیام]] مانع باشد که علیه کسی [[قیام]] کند، و یا گفته شود پیمانی شکسته شده است. در روایتی [[حسن ابن فضال]] می‌گوید: [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: شیعیانم را می‌بینم که در زمان [[شهادت]] سوّمین فرزندم [[امام عسکری]] در جستجوی [[امام]] خود همه جا را می‌گردند، امّا او را نمی‌یابند، عرض کردم برای چه‌ای پسر [[رسول خدا]]؟ فرمود: برای اینکه امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم: چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی [[قیام]] کرد [[بیعت]] هیچ‌کس بر گردنش نباشد<ref>بحار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.


۴. '''تنبّه [[مردم]] به [[نعمت]] [[امام]]:''' [[بهترین]] راه تنبّه [[انسان]] آن است که [[نعمت]] از او گرفته شود و گرفتن [[نعمت]] موجب [[بیداری]] [[انسان]] است، از [[غفلت]] و چه نعمتی عظیم‌تر و با برکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} این [[نعمت]] در بین [[مردم]] بود ولی [[مردم]] ناسپاسی کردند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از [[بشریت]] گرفت؛ اگر [[مردم]] آن زمان قدرشناس بودند و ارزش [[نعمت]] را [[درک]] می‌کردند، امروز ما در فراق و هجران بسر نمی‌بردیم. [[مروان انباری]] می‌گوید: [[امام]] [[امام باقر|ابو جعفر]] {{ع}} فرمود: اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنان جدا می‌کند<ref>بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
۴. '''تنبّه [[مردم]] به [[نعمت]] [[امام]]:''' [[بهترین]] راه تنبّه [[انسان]] آن است که [[نعمت]] از او گرفته شود و گرفتن [[نعمت]] موجب [[بیداری]] [[انسان]] است، از [[غفلت]] و چه نعمتی عظیم‌تر و با برکت‌تر از وجود [[پیامبر خاتم|پیامبر]] و [[معصومین]] {{عم}} که در طول ۲۷۳ سال از آغاز [[بعثت]] [[پیامبر خاتم|نبی اکرم]] {{صل}} تا [[شهادت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} این [[نعمت]] در بین [[مردم]] بود ولی [[مردم]] ناسپاسی کردند و [[خداوند]] این [[نعمت]] را از [[بشریت]] گرفت؛ اگر [[مردم]] آن زمان قدرشناس بودند و ارزش [[نعمت]] را [[درک]] می‌کردند، امروز ما در فراق و هجران بسر نمی‌بردیم. [[مروان انباری]] می‌گوید: [[امام]] [[امام باقر|ابو جعفر]] {{ع}} فرمود: اگر [[خداوند]] حضور ما را در نزد مردمی کراهت داشته باشد، ما را از آنان جدا می‌کند<ref>بحار، ج ۵۲، ص ۹۰.</ref>.
خط ۳۴۱: خط ۳۴۱:


این [[روایت]] و [[روایات]] دیگر مثل این، اشاره دارد که علّت واقعی [[غیبت]] حضرت را نمی‏‌توان گفت و هر سبب و علّتی که بیان می‏‌گردد، هرچند می‏‌‏تواند علّت باشد، امّا علّت حقیقی نیست. امّا بعضی از [[علل غیبت]] حضرتش را که می‏‌توان با اسناد به [[روایات]] ذکر نمود، بدین ترتیب می‏‌باشند:
این [[روایت]] و [[روایات]] دیگر مثل این، اشاره دارد که علّت واقعی [[غیبت]] حضرت را نمی‏‌توان گفت و هر سبب و علّتی که بیان می‏‌گردد، هرچند می‏‌‏تواند علّت باشد، امّا علّت حقیقی نیست. امّا بعضی از [[علل غیبت]] حضرتش را که می‏‌توان با اسناد به [[روایات]] ذکر نمود، بدین ترتیب می‏‌باشند:
:::::#'''[[امتحان]] و [[آزمایش]]''': [[غیبت]] آن حضرت سبب می‏‌‏شود تا [[نفاق]] پنهان عدّه‌‏ای آشکار شود و [[ایمان]] حقیقی محبّان و [[شیعیان]] واقعی [[امام]] {{ع}} در کوره [[ولایت]] [[امام غایب]] {{ع}} از ناخالصی‏‌ها و دورویی‌‏ها و سست‌‏مایه‌‏ها جدا و [[پاک]] شود، و در یک [[کلام]] [[مؤمن]] از [[منافق]] معلوم گردد. [[جعفر]] جعفی گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم: [[فرج]] شما کی خواهد رسید؟ فرمود: هیهات، هیهات! [[فرج]]، نخواهد رسید تا شما [[غربال]] شوید (و سه بار تکرار کرد) و افراد آلوده بروند و افراد [[پاک]] و [[مخلص]] باقی بمانند<ref> بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref> و نیز [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد، مواظب [[دین]] خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند!‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] به ناچار غیبتی خواهد بود، به ‏طوری که عدّه‏‌ای از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‏‌‏گردند، همانا [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‏‌نماید.
#'''[[امتحان]] و [[آزمایش]]''': [[غیبت]] آن حضرت سبب می‏‌‏شود تا [[نفاق]] پنهان عدّه‌‏ای آشکار شود و [[ایمان]] حقیقی محبّان و [[شیعیان]] واقعی [[امام]] {{ع}} در کوره [[ولایت]] [[امام غایب]] {{ع}} از ناخالصی‏‌ها و دورویی‌‏ها و سست‌‏مایه‌‏ها جدا و [[پاک]] شود، و در یک [[کلام]] [[مؤمن]] از [[منافق]] معلوم گردد. [[جعفر]] جعفی گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم: [[فرج]] شما کی خواهد رسید؟ فرمود: هیهات، هیهات! [[فرج]]، نخواهد رسید تا شما [[غربال]] شوید (و سه بار تکرار کرد) و افراد آلوده بروند و افراد [[پاک]] و [[مخلص]] باقی بمانند<ref> بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۱۱۳.</ref> و نیز [[امام کاظم|موسی بن جعفر]] {{ع}} فرمود: هنگامی که پنجمین فرزند [[امام هفتم]] [[غایب]] شد، مواظب [[دین]] خویش باشید، تا مبادا کسی شما را از [[دین]] خارج کند!‌ای پسرک من! برای [[صاحب الامر]] به ناچار غیبتی خواهد بود، به ‏طوری که عدّه‏‌ای از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی‏‌‏گردند، همانا [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‏‌نماید.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': در [[روایات]] متعدّدی، یکی از علل [[غیبت امام]] {{ع}} عدم [[بیعت]] با کسی، بیان شده است. [[حسن بن فضال]] می‏‌گوید: [[امام رضا|علّی بن موسی الرّضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‏‌‏بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزندم ([[امام عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‏ جا را می‏‌‏گردند امّا او را نمی‏‌‏یابند. عرض کردم: به چه [[دلیل]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] می‏‌‏شود، عرض کردم: چرا [[غایب]] می‏‌‏شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد.
#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': در [[روایات]] متعدّدی، یکی از علل [[غیبت امام]] {{ع}} عدم [[بیعت]] با کسی، بیان شده است. [[حسن بن فضال]] می‏‌گوید: [[امام رضا|علّی بن موسی الرّضا]] {{ع}} فرمود: گویا شیعیانم را می‏‌‏بینم که هنگام مرگ سوّمین فرزندم ([[امام عسکری]]) در جستجوی [[امام]] خود همه‏ جا را می‏‌‏گردند امّا او را نمی‏‌‏یابند. عرض کردم: به چه [[دلیل]]؟ فرمود: زیرا امامشان [[غایب]] می‏‌‏شود، عرض کردم: چرا [[غایب]] می‏‌‏شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] نمود [[بیعت]] کسی در گردنش نباشد.
:::::#'''[[ترس]] از گزند [[دشمنان]]''': گفته شد که با تولّد [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} همه [[ستمگران]] و [[ظالمان]] به [[وحشت]] افتادند، و از آنجا که مرگ و انقراض [[حکومت]] ظالمانه و [[اعمال]] غیر انسانی خود را در دست پرتوان [[امام]] {{ع}} می‏‌دانستند و می‏‌دانند، لذا [[جان]] [[امام مهدی]] {{ع}} تهدید می‏‌شود، لذا در [[روایات]] یکی دیگر از [[علل غیبت]]، [[حفظ جان]] حضرتش از تعرّض و گزند [[دشمنان]] ذکر شده است؛ چنانکه [[زرارة بن اعین]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کند که فرمود:‌ای [[زراره]]! [[قائم]] ما ناچار از این است که [[غیبت]] کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از [[جان]] خود [[بیم]] و [[ترس]] دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.</ref>. البتّه بدیهی است که این تماس با عدم [[اراده خداوند]] به [[ظهور]] آن حضرت توأم است، وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در [[راه خدا]] ترسی ندارند.
#'''[[ترس]] از گزند [[دشمنان]]''': گفته شد که با تولّد [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} همه [[ستمگران]] و [[ظالمان]] به [[وحشت]] افتادند، و از آنجا که مرگ و انقراض [[حکومت]] ظالمانه و [[اعمال]] غیر انسانی خود را در دست پرتوان [[امام]] {{ع}} می‏‌دانستند و می‏‌دانند، لذا [[جان]] [[امام مهدی]] {{ع}} تهدید می‏‌شود، لذا در [[روایات]] یکی دیگر از [[علل غیبت]]، [[حفظ جان]] حضرتش از تعرّض و گزند [[دشمنان]] ذکر شده است؛ چنانکه [[زرارة بن اعین]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کند که فرمود:‌ای [[زراره]]! [[قائم]] ما ناچار از این است که [[غیبت]] کند. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: از [[جان]] خود [[بیم]] و [[ترس]] دارد. پس حضرت با دست به شکم خود اشاره کرد<ref> کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۳۴۲.</ref>. البتّه بدیهی است که این تماس با عدم [[اراده خداوند]] به [[ظهور]] آن حضرت توأم است، وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش از کشته شدن در [[راه خدا]] ترسی ندارند.


[[شیخ طوسی]] می‏‌‏نویسد: هیچ علّتی مانع از [[ظهور]] آن حضرت نیست، جز اینکه می‏‌ترسد کشته شود. زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر می‏‌گشت و هرگونه ناراحتی و آزاری را متحمّل می‏‌‏شد. زیرا [[مقام]] رفیع [[امامان]] و همچنین انبیای عظام و بزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راه [[دین خدا]] متحمّل می‏‌‏شدند<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۸۳ ال ۸۵.</ref>.
[[شیخ طوسی]] می‏‌‏نویسد: هیچ علّتی مانع از [[ظهور]] آن حضرت نیست، جز اینکه می‏‌ترسد کشته شود. زیرا اگر جز این بود، جایز نبود که پنهان شود، بلکه ظاهر می‏‌گشت و هرگونه ناراحتی و آزاری را متحمّل می‏‌‏شد. زیرا [[مقام]] رفیع [[امامان]] و همچنین انبیای عظام و بزرگواری آنها، به واسطه ناملایماتی بود که در راه [[دین خدا]] متحمّل می‏‌‏شدند<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۸۵۲.</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۸۳ ال ۸۵.</ref>.
خط ۴۴۳: خط ۴۴۳:


[[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]]، یکی از افتخارات [[معصومین]] است و [[امام زمان]] {{ع}} نیز سرانجام به [[شهادت]] خواهد رسید و در این بحثی نیست، اما باید دید علت [[ترس]] او چیست؟
[[شهادت]] و کشته شدن در [[راه خدا]]، یکی از افتخارات [[معصومین]] است و [[امام زمان]] {{ع}} نیز سرانجام به [[شهادت]] خواهد رسید و در این بحثی نیست، اما باید دید علت [[ترس]] او چیست؟
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[زمین]] خالی از [[حجت]] می‌ماند.
#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[زمین]] خالی از [[حجت]] می‌ماند.
:::::#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[حکومت عدل جهانی]] بدون [[رهبر]] می‌ماند. [[دشمن]] برای کشتن [[امام زمان]] {{ع}} تلاش فراوانی کرد.
#اگر آن حضرت کشته می‌شد، [[حکومت عدل جهانی]] بدون [[رهبر]] می‌ماند. [[دشمن]] برای کشتن [[امام زمان]] {{ع}} تلاش فراوانی کرد.


[[ابوخالد کابلی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} درخواست کردم نام [[امام زمان]] {{ع}} را به من بگوید، تا او را بشناسم. آن حضرت فرمود: "ای ابوخالد! اگر فرزندان [[فاطمه]] او را بشناسند، بر کشتن و قطعه قطعه شدن او حریص خواهند بود"<ref>کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} به جمعی که در خدمتش بودند، به همین مطلب اشاره کرد و فرمود: "[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] وقتی فهمیدند زوال ملکشان بر دست توانای [[قائم]] ما {{ع}} خواهد بود، با ما [[دشمنی]] کردند و شمشیرهایشان را برای کشتن ما به کار بردند تا نسل ما را قطع نمایند، به این امید که [[قائم]] ما را کشته باشند"<ref>کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.</ref>.
[[ابوخالد کابلی]] می‌گوید: از [[امام باقر]] {{ع}} درخواست کردم نام [[امام زمان]] {{ع}} را به من بگوید، تا او را بشناسم. آن حضرت فرمود: "ای ابوخالد! اگر فرزندان [[فاطمه]] او را بشناسند، بر کشتن و قطعه قطعه شدن او حریص خواهند بود"<ref>کتاب الغیبه، ص ۲۰۲.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} به جمعی که در خدمتش بودند، به همین مطلب اشاره کرد و فرمود: "[[بنی امیه]] و [[بنی عباس]] وقتی فهمیدند زوال ملکشان بر دست توانای [[قائم]] ما {{ع}} خواهد بود، با ما [[دشمنی]] کردند و شمشیرهایشان را برای کشتن ما به کار بردند تا نسل ما را قطع نمایند، به این امید که [[قائم]] ما را کشته باشند"<ref>کتاب الغیبه، ص ۱۰۶.</ref>.
خط ۴۶۲: خط ۴۶۲:
براساس این [[حدیث]]، علّت و [[حکمت]] اصلی [[غیبت]]، برای ما معلوم نیست و پس از [[ظهور مهدی]] {{ع}} آشکار می‌‏گردد؛ ولی در [[روایات]] متعدد دیگر، [[اسرار]] و عللی برای [[غیبت]] آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و می‌‏‏تواند ما را نسبت به وقوع [[غیبت]] و [[لزوم]] آن به [[اطمینان]] بیشتری برساند. در اینجا عوامل و حکمت‏‏‌های غیبت- براساس یک دسته‏‌بندی جدید و جامع- بیان می‌‏‏شود؛ بنابراین تقسیم، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} هم از جانب [[خدا]] و به خواست و [[اراده]] او بوده است و هم [[مردم]]، [[حاکمان ظالم]] و [[شیعیان]] در آن نقش و تأثیر داشته‏‌اند.
براساس این [[حدیث]]، علّت و [[حکمت]] اصلی [[غیبت]]، برای ما معلوم نیست و پس از [[ظهور مهدی]] {{ع}} آشکار می‌‏گردد؛ ولی در [[روایات]] متعدد دیگر، [[اسرار]] و عللی برای [[غیبت]] آن حضرت بیان شده که قابل توجّه است و می‌‏‏تواند ما را نسبت به وقوع [[غیبت]] و [[لزوم]] آن به [[اطمینان]] بیشتری برساند. در اینجا عوامل و حکمت‏‏‌های غیبت- براساس یک دسته‏‌بندی جدید و جامع- بیان می‌‏‏شود؛ بنابراین تقسیم، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} هم از جانب [[خدا]] و به خواست و [[اراده]] او بوده است و هم [[مردم]]، [[حاکمان ظالم]] و [[شیعیان]] در آن نقش و تأثیر داشته‏‌اند.
*'''[[اراده]] و خواست [[خداوند]]:''' طبق بیان [[روایات]]، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، بیشتر از [[ناحیه]] [[خدا]] و براساس [[مشیت]]، [[حکمت]] و [[اراده]] او بوده است. در روند پیشینه‌‏دار [[تاریخ]]، وقایع و رویدادهای شگفت و خارق‌‏العاده‏‌ای رخ داده و اینها براساس [[سنت]] و [[قوانین]] الهی [[حاکم]] بر هستی بوده است. زندگی طولانی و [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نیز از چهارچوب این قانون خارج نیست. [[خداوند]] با [[غیبت]] [[حجت]] خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است:
*'''[[اراده]] و خواست [[خداوند]]:''' طبق بیان [[روایات]]، [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، بیشتر از [[ناحیه]] [[خدا]] و براساس [[مشیت]]، [[حکمت]] و [[اراده]] او بوده است. در روند پیشینه‌‏دار [[تاریخ]]، وقایع و رویدادهای شگفت و خارق‌‏العاده‏‌ای رخ داده و اینها براساس [[سنت]] و [[قوانین]] الهی [[حاکم]] بر هستی بوده است. زندگی طولانی و [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} نیز از چهارچوب این قانون خارج نیست. [[خداوند]] با [[غیبت]] [[حجت]] خود، اهداف و اغراض زیر را در نظر داشته است:
:::::#'''[[آزمون]] و [[امتحان]] مردم‏''': یکی از [[حکمت الهی]] در مسئله [[غیبت]] [[حجت]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] انسان‌‏ها- به خصوص شیعیان- است؛ یعنی، [[امتحان]] و [[آزمایش]] گروهی که [[ایمان‏]] محکمی ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانی هم که [[ایمان]] در اعماق [[دل]] آنان ریشه دوانده، به واسطه [[انتظار]] و [[صبر]] بر شداید و [[ایمان به غیب]]، ارزش و قدرشان معلوم می‌‏گردد و به درجاتی از [[ثواب]] نایل می‌‏‏آیند. زرارة بن اعین می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[قائم]] قبل از قیامش غیبتی دارد؛ گفتم: چرا؟ فرمود: می‌‏‏ترسد... تا آنجا که فرمود:... او [[منتظر]] است؛ اما [[خداوند]] [[دوست]] دارد [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند؛ آن‏گاه معتقدان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند<ref>{{عربی|و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰</ref> [[جابر]] گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم، [[فرج]] شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: دور است، دور است؛ [[فرج]] ما پیش نخواهد آمد تا اینکه [[غربال]] شوید، باز [[غربال]] شوید... تا اینکه ناخالصی از بین برود و صافی باقی بماند<ref>{{عربی|هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو}}؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳</ref>. بر این اساس [[آزمایش]] [[مردم]] از دو جهت صورت می‌‏‏گیرد:
#'''[[آزمون]] و [[امتحان]] مردم‏''': یکی از [[حکمت الهی]] در مسئله [[غیبت]] [[حجت]]، [[امتحان]] و [[آزمایش]] انسان‌‏ها- به خصوص شیعیان- است؛ یعنی، [[امتحان]] و [[آزمایش]] گروهی که [[ایمان‏]] محکمی ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانی هم که [[ایمان]] در اعماق [[دل]] آنان ریشه دوانده، به واسطه [[انتظار]] و [[صبر]] بر شداید و [[ایمان به غیب]]، ارزش و قدرشان معلوم می‌‏گردد و به درجاتی از [[ثواب]] نایل می‌‏‏آیند. زرارة بن اعین می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: [[قائم]] قبل از قیامش غیبتی دارد؛ گفتم: چرا؟ فرمود: می‌‏‏ترسد... تا آنجا که فرمود:... او [[منتظر]] است؛ اما [[خداوند]] [[دوست]] دارد [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند؛ آن‏گاه معتقدان و طرفداران [[باطل]] به [[شک]] می‌‏افتند<ref>{{عربی|و هو المنتظر غیر انّ الله یحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، ح ۱۵۰</ref> [[جابر]] گوید: به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کردم، [[فرج]] شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: دور است، دور است؛ [[فرج]] ما پیش نخواهد آمد تا اینکه [[غربال]] شوید، باز [[غربال]] شوید... تا اینکه ناخالصی از بین برود و صافی باقی بماند<ref>{{عربی|هیهات! هیهات!: لا یکون فرجنا حتّی تغربلوا ثمّ تغربلوا حتی یذهب الکیدر و یبقی الصفو}}؛بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳</ref>. بر این اساس [[آزمایش]] [[مردم]] از دو جهت صورت می‌‏‏گیرد:
:::::##چون اصل [[غیبت]] بسیار طولانی می‌‏شود، بیشتر [[مردم]] در [[شک]] و [[تردید]] می‌‏‏افتند و برخی در اصل ولادت و بعضی نیز در بقای آن حضرت [[شک]] می‌‏‏کنند.
##چون اصل [[غیبت]] بسیار طولانی می‌‏شود، بیشتر [[مردم]] در [[شک]] و [[تردید]] می‌‏‏افتند و برخی در اصل ولادت و بعضی نیز در بقای آن حضرت [[شک]] می‌‏‏کنند.
:::::## شدت‌‏ها و پیشامدهای ناگوار، باعث می‌‏‏شود که حفظ [[ایمان]] و [[استقامت]] در راه [[دین]]، بسیار دشوار گردد و [[ایمان]] افراد در مخاطرات سخت واقع شود<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲.</ref>. اگر کسی [[اعتقاد]] خود را به [[امام]] {{ع}} از دست ندهد و یا در مشکلات و سختی‌‏ها [[استقامت]] داشته و [[مؤمن]] باشد، از این [[امتحان]] سربلند بیرون می‌‏‏آید. [[امام صادق]] {{ع}} نیز فرموده است: [[مردم]] باید خالص و [[پاک]] شوند و از هم تمییز داده شد و [[غربال]] شوند و [[مردم]] بسیاری از [[غربال]] خارج شوند<ref>{{عربی|... لا بدّ للناس ان یمحصّوا، و یمیزوا و یغربلوا و یخرج الغربال خلق کثیر}}</ref>.
## شدت‌‏ها و پیشامدهای ناگوار، باعث می‌‏‏شود که حفظ [[ایمان]] و [[استقامت]] در راه [[دین]]، بسیار دشوار گردد و [[ایمان]] افراد در مخاطرات سخت واقع شود<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۱ و ۳۵۲.</ref>. اگر کسی [[اعتقاد]] خود را به [[امام]] {{ع}} از دست ندهد و یا در مشکلات و سختی‌‏ها [[استقامت]] داشته و [[مؤمن]] باشد، از این [[امتحان]] سربلند بیرون می‌‏‏آید. [[امام صادق]] {{ع}} نیز فرموده است: [[مردم]] باید خالص و [[پاک]] شوند و از هم تمییز داده شد و [[غربال]] شوند و [[مردم]] بسیاری از [[غربال]] خارج شوند<ref>{{عربی|... لا بدّ للناس ان یمحصّوا، و یمیزوا و یغربلوا و یخرج الغربال خلق کثیر}}</ref>.
:::::#'''اتمام حجّت‏''': با [[غیبت طولانی]] ولی الهی، همه گروه‏‏‏‌ها، افراد، اندیشه‏‏‏‌ها و نظام‏‏‏‌ها، امکان [[حکومت]] بر [[مردم]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] را پیدا کرده و ضعف و ناتوانی خود را در اداره [[جامعه]] و رفع مشکلات و گسترش [[عدالت]] بروز می‌‏‏دهند. این در حالی است که [[حکومت]] و [[ولایت]] بر [[مردم]]، [[شایسته]] و بایسته اولیای الهی - به خصوص [[دوازده امام]] معصوم- است و [[خداوند]] می‌‏‏خواهد بدین ترتیب با [[مردم]] اتمام [[حجت]] کند و توجّه و خواست آنان را به [[حکومت]] [[معصومان]] جلب نماید. [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه می‌‏‏فرماید: [[ظهور]] تحقق نمی‌‏یابد تا اینکه گروهی نماند، مگر اینکه بر [[مردم]] [[حکومت]] کرده باشد تا کسی نگوید: اگر ما [[حکومت]] داشتیم؛ [[عدالت]] را (می‌‏‏گستراندیم)! آن‏گاه [[قائم]] به [[حق]] و [[عدل]] [[قیام]] می‌‏‏کند<ref>{{عربی|ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الا و قد ولّوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انّا لو ولّینا، لعد لنا؛ ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴</ref>.
#'''اتمام حجّت‏''': با [[غیبت طولانی]] ولی الهی، همه گروه‏‏‏‌ها، افراد، اندیشه‏‏‏‌ها و نظام‏‏‏‌ها، امکان [[حکومت]] بر [[مردم]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] را پیدا کرده و ضعف و ناتوانی خود را در اداره [[جامعه]] و رفع مشکلات و گسترش [[عدالت]] بروز می‌‏‏دهند. این در حالی است که [[حکومت]] و [[ولایت]] بر [[مردم]]، [[شایسته]] و بایسته اولیای الهی - به خصوص [[دوازده امام]] معصوم- است و [[خداوند]] می‌‏‏خواهد بدین ترتیب با [[مردم]] اتمام [[حجت]] کند و توجّه و خواست آنان را به [[حکومت]] [[معصومان]] جلب نماید. [[امام صادق]] {{ع}} در این زمینه می‌‏‏فرماید: [[ظهور]] تحقق نمی‌‏یابد تا اینکه گروهی نماند، مگر اینکه بر [[مردم]] [[حکومت]] کرده باشد تا کسی نگوید: اگر ما [[حکومت]] داشتیم؛ [[عدالت]] را (می‌‏‏گستراندیم)! آن‏گاه [[قائم]] به [[حق]] و [[عدل]] [[قیام]] می‌‏‏کند<ref>{{عربی|ما یکون هذا الامر حتّی لا یبقی صنف من النّاس الا و قد ولّوا علی الناس حتی لا یقول قائل: انّا لو ولّینا، لعد لنا؛ ثمّ یقوم القائم بالحقّ و العدل}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۴</ref>.
:::::#'''تطابق و همسانی با پیامبران‏‏''': [[خداوند]] بنابر مصالحی، [[انبیای گذشته]] را برای مدّتی از بین [[مردم]] مخفی می‌‏کرد؛ پس خواست که این موضوع را درباره [[حضرت مهدی]] هم پیاده کند تا آن حضرت، آخرین [[غیبت]] را انجام دهد و این [[سنت]] الهی به طور کامل و تمام، به منصّه [[ظهور]] رسد. حنان بن سدیر به [[نقل]] از پدرش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌‏کند: [[قائم]] ما غیبتی دارد که طولانی می‌‏شود، عرض کردم:‌ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! علّت آن چیست؟ فرمود: [[خداوند]] نمی‌‏خواهد این امر انجام شود؛ مگر اینکه تمام سنت‏‏‏‏‌هایی را که [[پیامبران]] در غیبت‏‏‏‌هایشان داشته‌‏اند، در این [[غیبت]] قرار دهد... بنابراین باید تمام مدّت، مجموع غیبت‏‏‏‏‌های [[پیامبران]]، در این [[غیبت]] وجود داشته باشد. [[خداوند]] می‌‏‏فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>سوره انشقاق آیه ۱۹</ref>؛ مقصود این است که سنت‏‏‏‏‌های گذشتگان، در مورد شما جاری خواهد شد<ref>{{عربی|انّ الله عز و جل أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء فی غیباتهم و انّه لا بدّ له... من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏‌ای سنّنا علی سنن من کان قبلکم}}، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵</ref>.
#'''تطابق و همسانی با پیامبران‏‏''': [[خداوند]] بنابر مصالحی، [[انبیای گذشته]] را برای مدّتی از بین [[مردم]] مخفی می‌‏کرد؛ پس خواست که این موضوع را درباره [[حضرت مهدی]] هم پیاده کند تا آن حضرت، آخرین [[غیبت]] را انجام دهد و این [[سنت]] الهی به طور کامل و تمام، به منصّه [[ظهور]] رسد. حنان بن سدیر به [[نقل]] از پدرش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌‏کند: [[قائم]] ما غیبتی دارد که طولانی می‌‏شود، عرض کردم:‌ای فرزند [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]! علّت آن چیست؟ فرمود: [[خداوند]] نمی‌‏خواهد این امر انجام شود؛ مگر اینکه تمام سنت‏‏‏‏‌هایی را که [[پیامبران]] در غیبت‏‏‏‌هایشان داشته‌‏اند، در این [[غیبت]] قرار دهد... بنابراین باید تمام مدّت، مجموع غیبت‏‏‏‏‌های [[پیامبران]]، در این [[غیبت]] وجود داشته باشد. [[خداوند]] می‌‏‏فرماید: {{متن قرآن|لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ}}<ref>سوره انشقاق آیه ۱۹</ref>؛ مقصود این است که سنت‏‏‏‏‌های گذشتگان، در مورد شما جاری خواهد شد<ref>{{عربی|انّ الله عز و جل أبی الّا ان یجری فیه سنن الانبیاء فی غیباتهم و انّه لا بدّ له... من استیفاء مدد غیباتهم: قال الله عز و جل: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‏‌ای سنّنا علی سنن من کان قبلکم}}، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، ح ۲۱۲؛ الخرائج، ج ۲، ص ۹۵۵</ref>.
:::::#'''[[هدایت]] بخشی مداوم'''‏: همان‏طور که در مباحث گذشته اشاره شد، [[امامان]] [[واسطه فیض الهی]] و منبع [[هدایت]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] هستند. [[خداوند]] به منظور استمرار [[هدایت مردم]] -وقتی آنان در برهه‌‏ای از زمان [[نعمت]] بی‏‌نظیر الهی ([[امام]] [[معصوم]]) را قدردان نبودند- طبق [[مصلحت]]، وجود او را در پس پرده [[غیبت]] قرار می‌‏‏دهد تا علاوه بر [[حفظ نظام]] [[عالم]]، [[نزول]] [[فیض]] و [[رحمت]] [[حق]] از طریق او به [[بندگان]] ادامه یابد و راه [[هدایت]] و [[رستگاری]] بر روی [[مردم]] باز باشد. به نظر می‌‏رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروی [[امامان]]، [[غیبت]]، [[بهترین]] وسیله این هدایت‏‌بخشی باشد. [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} فرموده است: [[زمین]] هیچ‏گاه از [[حجت الهی]] خالی نیست که برای [[خدا]] با [[برهان]] روشن، [[قیام]] کند به صورت‏ آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا [[حجت خدا]] [[باطل]] نشود و نشانه‏‏‏‏‌هایش از میان نرود (دلیل‏‏‏‏‌های روشن [[هدایت]] از بین نروند)<ref>{{عربی|لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة امّا ظاهرا مشهورا و امّا خائفا مغمورا لئلّا تبطل حجج الله و بیناته...}}؛نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>
#'''[[هدایت]] بخشی مداوم'''‏: همان‏طور که در مباحث گذشته اشاره شد، [[امامان]] [[واسطه فیض الهی]] و منبع [[هدایت]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] هستند. [[خداوند]] به منظور استمرار [[هدایت مردم]] -وقتی آنان در برهه‌‏ای از زمان [[نعمت]] بی‏‌نظیر الهی ([[امام]] [[معصوم]]) را قدردان نبودند- طبق [[مصلحت]]، وجود او را در پس پرده [[غیبت]] قرار می‌‏‏دهد تا علاوه بر [[حفظ نظام]] [[عالم]]، [[نزول]] [[فیض]] و [[رحمت]] [[حق]] از طریق او به [[بندگان]] ادامه یابد و راه [[هدایت]] و [[رستگاری]] بر روی [[مردم]] باز باشد. به نظر می‌‏رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروی [[امامان]]، [[غیبت]]، [[بهترین]] وسیله این هدایت‏‌بخشی باشد. [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} فرموده است: [[زمین]] هیچ‏گاه از [[حجت الهی]] خالی نیست که برای [[خدا]] با [[برهان]] روشن، [[قیام]] کند به صورت‏ آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا [[حجت خدا]] [[باطل]] نشود و نشانه‏‏‏‏‌هایش از میان نرود (دلیل‏‏‏‏‌های روشن [[هدایت]] از بین نروند)<ref>{{عربی|لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة امّا ظاهرا مشهورا و امّا خائفا مغمورا لئلّا تبطل حجج الله و بیناته...}}؛نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>
:::::#'''[[ظهور]] نسل [[مؤمن]] از صلب [[کافر]] و منافق‏''': طول [[غیبت]]، باعث می‌‏‏شود که در اصلاب فاسدان و [[منافقان]] و [[کافران]]، اگر مؤمنی باقی باشد، همه به [[دنیا]] بیایند؛ چنان‏که شیوه [[امامان]] [[معصوم]] نیز چنین بوده و حتی پیش‌‏بینی‏‏‏‏‌هایی در مورد بعضی از افراد [[منافق]] و [[ناصبی]] داشتند. بعد از مدتی نیز از صلب آنان، افرادی [[مؤمن]] و دوستدار [[اهل بیت]] {{عم}} به [[دنیا]] می‌‏آمدند. [[ابراهیم]] کرخی می‌‏گوید: به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: [[خداوند]] سالمت بدارد؛ آیا [[علی]] {{ع}} در [[دین خدا]] قوی نبود؟ فرمود: آری چنین بود: گفتم: پس چگونه [[مردم]] بر او چیره شدند و او جلوی ایشان نایستاد؟ چه چیزی باعث شد جلوی آنها را نگیرد؟ فرمود: آیه‏‌ای از [[قرآن]]، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن [[آیه]] کدام است؟ فرمود: {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>سوره فتح آیه۲۵</ref>. [[خداوند]] عز و جل فرزندانی [[مؤمن]]، در پشت افرادی از [[کافران]] و [[منافقان]] قرار داده است و [[امام علی|حضرت علی]]، پدران [[کافر]] یا [[منافق]] را نمی‌‏‏کشت تا اینکه این امانت‏‏‏‏‌های الهی از پشت آنان خارج شوند و وقتی این فرزندان از صلب آنان خارج می‌‏شدند، بر هرکدام که دست می‌‏یافت، با آنها می‌‏جنگید. [[قائم]] ما [[اهل بیت]] نیز چنین است، تا تمام امانت‏‏‏‏‌های الهی از پشت پدرانشان ([[کافران]] و [[منافقان]]) خارج نشوند، [[ظهور]] نکرده و کسی را نمی‌‏‏کشد. اما وقتی امانت‏‏‏‏‌ها خارج شدند، بر [[کافران]] و [[منافقان]] مسلّط شده، آنان را می‌‏کشد<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹.</ref>.
#'''[[ظهور]] نسل [[مؤمن]] از صلب [[کافر]] و منافق‏''': طول [[غیبت]]، باعث می‌‏‏شود که در اصلاب فاسدان و [[منافقان]] و [[کافران]]، اگر مؤمنی باقی باشد، همه به [[دنیا]] بیایند؛ چنان‏که شیوه [[امامان]] [[معصوم]] نیز چنین بوده و حتی پیش‌‏بینی‏‏‏‏‌هایی در مورد بعضی از افراد [[منافق]] و [[ناصبی]] داشتند. بعد از مدتی نیز از صلب آنان، افرادی [[مؤمن]] و دوستدار [[اهل بیت]] {{عم}} به [[دنیا]] می‌‏آمدند. [[ابراهیم]] کرخی می‌‏گوید: به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: [[خداوند]] سالمت بدارد؛ آیا [[علی]] {{ع}} در [[دین خدا]] قوی نبود؟ فرمود: آری چنین بود: گفتم: پس چگونه [[مردم]] بر او چیره شدند و او جلوی ایشان نایستاد؟ چه چیزی باعث شد جلوی آنها را نگیرد؟ فرمود: آیه‏‌ای از [[قرآن]]، او را از این کار بازداشت. گفتم: آن [[آیه]] کدام است؟ فرمود: {{متن قرآن|لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>سوره فتح آیه۲۵</ref>. [[خداوند]] عز و جل فرزندانی [[مؤمن]]، در پشت افرادی از [[کافران]] و [[منافقان]] قرار داده است و [[امام علی|حضرت علی]]، پدران [[کافر]] یا [[منافق]] را نمی‌‏‏کشت تا اینکه این امانت‏‏‏‏‌های الهی از پشت آنان خارج شوند و وقتی این فرزندان از صلب آنان خارج می‌‏شدند، بر هرکدام که دست می‌‏یافت، با آنها می‌‏جنگید. [[قائم]] ما [[اهل بیت]] نیز چنین است، تا تمام امانت‏‏‏‏‌های الهی از پشت پدرانشان ([[کافران]] و [[منافقان]]) خارج نشوند، [[ظهور]] نکرده و کسی را نمی‌‏‏کشد. اما وقتی امانت‏‏‏‏‌ها خارج شدند، بر [[کافران]] و [[منافقان]] مسلّط شده، آنان را می‌‏کشد<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ح ۲۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷، ح ۹.</ref>.
:::::#'''[[ظهور]] قدرشناسی‏‏''': یکی از حکمت‏‏‏‏‌ها و [[اسرار]] مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، توجّه بیشتر [[مردم]]، به [[قدر]] و [[منزلت]] آن [[موعود]] امت‏‏‏‌ها است. پس از آن ‏همه قدرناشناسی که نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده [[غیبت]] قرار گرفت تا گوهر گران‌‏ب‏های وجودش، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد و [[هنگام ظهور]] با پذیرش و استقبال کامل [[مردم]] روبه‌‏رو شود.
#'''[[ظهور]] قدرشناسی‏‏''': یکی از حکمت‏‏‏‏‌ها و [[اسرار]] مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، توجّه بیشتر [[مردم]]، به [[قدر]] و [[منزلت]] آن [[موعود]] امت‏‏‏‌ها است. پس از آن ‏همه قدرناشناسی که نسبت به پدران بزرگوار آن حضرت روا داشتند، او در پس پرده [[غیبت]] قرار گرفت تا گوهر گران‌‏ب‏های وجودش، بیشتر مورد توجّه قرار گیرد و [[هنگام ظهور]] با پذیرش و استقبال کامل [[مردم]] روبه‌‏رو شود.
*'''نقش و تأثیر مردم‏:''' یکی از عوامل مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، عدم همراهی و تمکین [[مردم]] از آن حضرت و سستی و قصور در [[یاری]] [[امام]] {{ع}} است؛ چنان‏که [[امامان]] پیشین، از این [[ناحیه]] آسیب‏‏‏‏‌های فراوانی دیدند و مرارت‏‏‏‏‌ها کشیدند. نتیجه این [[معصیت]] و [[نافرمانی]] بزرگ [[مردم]]، کشته شدن و [[شهادت]] همه آنان و از دست دادن [[حکومت]] بوده است! بر این اساس [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} بیشتر از [[ناحیه]] خود [[مردم]] بوده است؛ نه از سوی [[امام زمان]] {{ع}}، [[خواجه نصیر الدین طوسی]] می‌‏گوید: [[وجود امام]]، [[لطف]] است (از سوی [[خدا]]) و تصرّف او در امور لطفی دیگر است و [[غیبت]] او، مربوط به خود ما است؛ یعنی، عدم حضور [[امام]] و [[غیبت]] او از [[ناحیه]] خود ما و مشکلات و موانعی است که ما به وجود آورده‏‌ایم. در مورد [[نقش مردم در غیبت]] [[امام مهدی]]{{ع}} می‌‏توان به چند مورد اشاره کرد:
*'''نقش و تأثیر مردم‏:''' یکی از عوامل مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}}، عدم همراهی و تمکین [[مردم]] از آن حضرت و سستی و قصور در [[یاری]] [[امام]] {{ع}} است؛ چنان‏که [[امامان]] پیشین، از این [[ناحیه]] آسیب‏‏‏‏‌های فراوانی دیدند و مرارت‏‏‏‏‌ها کشیدند. نتیجه این [[معصیت]] و [[نافرمانی]] بزرگ [[مردم]]، کشته شدن و [[شهادت]] همه آنان و از دست دادن [[حکومت]] بوده است! بر این اساس [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} بیشتر از [[ناحیه]] خود [[مردم]] بوده است؛ نه از سوی [[امام زمان]] {{ع}}، [[خواجه نصیر الدین طوسی]] می‌‏گوید: [[وجود امام]]، [[لطف]] است (از سوی [[خدا]]) و تصرّف او در امور لطفی دیگر است و [[غیبت]] او، مربوط به خود ما است؛ یعنی، عدم حضور [[امام]] و [[غیبت]] او از [[ناحیه]] خود ما و مشکلات و موانعی است که ما به وجود آورده‏‌ایم. در مورد [[نقش مردم در غیبت]] [[امام مهدی]]{{ع}} می‌‏توان به چند مورد اشاره کرد:
:::::#'''تأدیب و متنبّه شدن‏''': وقتی [[مردم]] به [[وظایف]] و مسئولیت‏‏‏‏‌های خود، در برابر [[امام]] و پیشوای بر [[حق]] خود، پایبند نباشند و از [[اطاعت]] و [[یاری]] او سرپیچی کنند و از [[جان]] و مالش‏ محافظت نکنند؛ روا است که [[خداوند]]، آن [[امام]] را برای مدتی از [[مردم]] جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت [[مردم]] از بسیاری از مواهب و [[الطاف]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}}، بی‏‌بهره مانده و از برکات ظاهری وجود او محروم می‌‏شوند و این نشانگر [[غضب]] و [[خشم]] الهی است. [[محمد]] بن [[فرج]] می‌‏گوید: [[امام]] [[ابو جعفر]] {{ع}} برایم نوشت: وقتی [[خداوند متعال]] بر [[مردم]] [[خشم]] گیرد، ما را از کنارشان دور می‌‏‏سازد<ref>{{عربی|اذا غضب الله- تبارک و تعالی- علی خلقه نحانا عن جوارهم}}، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳</ref> [[مروان]] انباری [[نقل]] می‌‏کند: از [[امام باقر]] {{ع}} نوشته یا پیامی‏ صادر شد که: وقتی [[خداوند]]، بودن ما را در میان قومی ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد<ref>{{عربی|انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم}}، همان، ص ۴۹۸، ح ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰</ref>
#'''تأدیب و متنبّه شدن‏''': وقتی [[مردم]] به [[وظایف]] و مسئولیت‏‏‏‏‌های خود، در برابر [[امام]] و پیشوای بر [[حق]] خود، پایبند نباشند و از [[اطاعت]] و [[یاری]] او سرپیچی کنند و از [[جان]] و مالش‏ محافظت نکنند؛ روا است که [[خداوند]]، آن [[امام]] را برای مدتی از [[مردم]] جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت [[مردم]] از بسیاری از مواهب و [[الطاف]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}}، بی‏‌بهره مانده و از برکات ظاهری وجود او محروم می‌‏شوند و این نشانگر [[غضب]] و [[خشم]] الهی است. [[محمد]] بن [[فرج]] می‌‏گوید: [[امام]] [[ابو جعفر]] {{ع}} برایم نوشت: وقتی [[خداوند متعال]] بر [[مردم]] [[خشم]] گیرد، ما را از کنارشان دور می‌‏‏سازد<ref>{{عربی|اذا غضب الله- تبارک و تعالی- علی خلقه نحانا عن جوارهم}}، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، ح ۳۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳</ref> [[مروان]] انباری [[نقل]] می‌‏کند: از [[امام باقر]] {{ع}} نوشته یا پیامی‏ صادر شد که: وقتی [[خداوند]]، بودن ما را در میان قومی ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد<ref>{{عربی|انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم}}، همان، ص ۴۹۸، ح ۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰</ref>
:::::#'''[[ستمکاری]] و [[نادانی]] مردم‏''': [[ظلم]] و ستمی که [[مردم]] هم بر خود و هم بر دیگران روا می‌‏دارند و از [[حجت]] الهی، به جهت [[جهل]] و نادانی‏شان بهره کافی نمی‌‏برند، موجب [[غیبت امام]] {{ع}} شده است. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} در این زمینه می‌‏فرماید:‌ای [[مردم]] بدانید که [[زمین]] هرگز از [[حجّت]] الهی خالی نمی‌‏ماند، اما [[پروردگار]]، [[مردم]] را به جهت [[ظلم]] و ستمی که مرتکب می‌‏‏شوند و نیز به جهت اسراف و زیاده ‏روی‏‏‏‏‌های که در [[حق]] خود انجام می‌‏‏دهند، از دیدن [[حجّت]] خودش ([[امام مهدی]]{{ع}}) محروم می‌‏‏سازد<ref>{{عربی|و اعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله و لکنّ الله سیعمی خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم علی انفسهم}}، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۳، ح ۸.</ref> در [[نقل]] دیگر آمده است:... [[خداوند]] به واسطه [[نادانی]] و [[ستمکاری]] [[مردم]]، دیده ایشان را از دیدن حجتش فرومی‌‏‏بندد... سپس [[حجت]] (در [[زمان غیبت]]) [[مردم]] را می‌‏‏شناسد؛ ولی آنان او را نمی‌‏‏شناسند<ref>{{عربی|... لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لکن الحجة تعرف الناس و لا یعرفونها...}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ج ۴۶۳.</ref>.
#'''[[ستمکاری]] و [[نادانی]] مردم‏''': [[ظلم]] و ستمی که [[مردم]] هم بر خود و هم بر دیگران روا می‌‏دارند و از [[حجت]] الهی، به جهت [[جهل]] و نادانی‏شان بهره کافی نمی‌‏برند، موجب [[غیبت امام]] {{ع}} شده است. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} در این زمینه می‌‏فرماید:‌ای [[مردم]] بدانید که [[زمین]] هرگز از [[حجّت]] الهی خالی نمی‌‏ماند، اما [[پروردگار]]، [[مردم]] را به جهت [[ظلم]] و ستمی که مرتکب می‌‏‏شوند و نیز به جهت اسراف و زیاده ‏روی‏‏‏‏‌های که در [[حق]] خود انجام می‌‏‏دهند، از دیدن [[حجّت]] خودش ([[امام مهدی]]{{ع}}) محروم می‌‏‏سازد<ref>{{عربی|و اعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله و لکنّ الله سیعمی خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم علی انفسهم}}، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۳، ح ۸.</ref> در [[نقل]] دیگر آمده است:... [[خداوند]] به واسطه [[نادانی]] و [[ستمکاری]] [[مردم]]، دیده ایشان را از دیدن حجتش فرومی‌‏‏بندد... سپس [[حجت]] (در [[زمان غیبت]]) [[مردم]] را می‌‏‏شناسد؛ ولی آنان او را نمی‌‏‏شناسند<ref>{{عربی|... لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لکن الحجة تعرف الناس و لا یعرفونها...}}؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ج ۴۶۳.</ref>.
*'''[[دشمنان]] عنود و [[ستمگر]]:''' یکی از موانع و چالش‏‏‏‏‌های اساسی فراروی [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}}، وجود [[حاکمان ظالم]]، [[دشمنان]] [[جاهل]] و کینه‏‌جو و [[نفاق]] ‏پیشگان دنیادوست بوده است. این امر منجر به [[غصب خلافت]]، کشته شدن [[امامان]]، انزوا و محدودیت، فشارهای مالی و اقتصادی، جلوگیری از ارتباط با [[مردم]] و... شده بود. [[امام مهدی]]{{ع}} نیز با همه این خطرات روبه‌‏رو بود و [[حکمت الهی]] اقتضا می‌‏‏کرد که آن حضرت از دیدگاه‏‏‏‏‌ها [[غایب]] شود. با توجه به این امر بدیهی، عوامل زیر در [[غیبت]] آن حضرت نقش و تأثیر زیادی داشته است:
*'''[[دشمنان]] عنود و [[ستمگر]]:''' یکی از موانع و چالش‏‏‏‏‌های اساسی فراروی [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}}، وجود [[حاکمان ظالم]]، [[دشمنان]] [[جاهل]] و کینه‏‌جو و [[نفاق]] ‏پیشگان دنیادوست بوده است. این امر منجر به [[غصب خلافت]]، کشته شدن [[امامان]]، انزوا و محدودیت، فشارهای مالی و اقتصادی، جلوگیری از ارتباط با [[مردم]] و... شده بود. [[امام مهدی]]{{ع}} نیز با همه این خطرات روبه‌‏رو بود و [[حکمت الهی]] اقتضا می‌‏‏کرد که آن حضرت از دیدگاه‏‏‏‏‌ها [[غایب]] شود. با توجه به این امر بدیهی، عوامل زیر در [[غیبت]] آن حضرت نقش و تأثیر زیادی داشته است:
:::::#'''جلوگیری از کشته شدن‏''': [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} فرمود: [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]]، شمشیرهای خود را برای ما تیز کردند؛ زیرا خوب می‌‏دانستند که آنها در [[خلافت]] حقی ندارند. آنان از [[ترس]] اینکه [[خلافت]] به جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌‏اش مستقرّ شود، به کشتن [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} و از بین بردن سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت [[حضرت قائم]] جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولی [[خداوند]] [[اراده]] کرد که او را بر احدی از [[دشمنان]] آشکار نکند و [[نور]] خود را به اتمام رساند؛ اگرچه مشرکان خوش ندارند<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۹۱.</ref>. [[زراره]] می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: {{عربی|یا زرارة لا بدّ للقائم من غیبة}}<ref>به درستی که برای قائم غیبتی هست</ref>. پرسیدم: برای چه: فرمود<ref>کارگر، رحیم، مهدویت (پیش از ظهور)، ۱جلد، دفتر نشر معارف - قم (ایران)، چاپ: ۳، ۱۳۸۸ ه.ش</ref>: {{عربی|یخاف علی نفسه}}<ref>«بر جان خویش می‏‌ترسد» [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۷.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} می‌‏‏فرماید: وقتی [[قائم]] ما [[اهل بیت]]، [[ظهور]] کند، می‌‏‏گوید: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ... از میان شما رفتم چون از شما بر [[جان]] خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم [[اذن]] داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم<ref>{{عربی|اذا ظهر قائمنا اهل البیت قال: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ لَمَّا خِفْتُکمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکماً؛ خفتکم علی نفسی و جئتکم لما اذن ربّی و اصلح لی امری}}، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، ح ۷۷۷.</ref>. در اینجا بیان دو نکته خالی از فایده نیست:
#'''جلوگیری از کشته شدن‏''': [[امام عسکری|امام حسن عسکری]] {{ع}} فرمود: [[بنی امیه]] و [[بنی عباس]]، شمشیرهای خود را برای ما تیز کردند؛ زیرا خوب می‌‏دانستند که آنها در [[خلافت]] حقی ندارند. آنان از [[ترس]] اینکه [[خلافت]] به جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌‏اش مستقرّ شود، به کشتن [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} و از بین بردن سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت [[حضرت قائم]] جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولی [[خداوند]] [[اراده]] کرد که او را بر احدی از [[دشمنان]] آشکار نکند و [[نور]] خود را به اتمام رساند؛ اگرچه مشرکان خوش ندارند<ref>[[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۹۱.</ref>. [[زراره]] می‌‏‏گوید: از [[امام صادق]] {{ع}} شنیدم که می‌‏‏فرمود: {{عربی|یا زرارة لا بدّ للقائم من غیبة}}<ref>به درستی که برای قائم غیبتی هست</ref>. پرسیدم: برای چه: فرمود<ref>کارگر، رحیم، مهدویت (پیش از ظهور)، ۱جلد، دفتر نشر معارف - قم (ایران)، چاپ: ۳، ۱۳۸۸ ه.ش</ref>: {{عربی|یخاف علی نفسه}}<ref>«بر جان خویش می‏‌ترسد» [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۷.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} می‌‏‏فرماید: وقتی [[قائم]] ما [[اهل بیت]]، [[ظهور]] کند، می‌‏‏گوید: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ... از میان شما رفتم چون از شما بر [[جان]] خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم [[اذن]] داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم<ref>{{عربی|اذا ظهر قائمنا اهل البیت قال: فَفَرَرْتُ مِنْکمْ لَمَّا خِفْتُکمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکماً؛ خفتکم علی نفسی و جئتکم لما اذن ربّی و اصلح لی امری}}، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، ح ۷۷۷.</ref>. در اینجا بیان دو نکته خالی از فایده نیست:
:::::##[[ترس حضرت]] بر [[جان]] خود، برای آن است که او، آخرین [[ذخیره]] الهی است که باید برای تحقق [[عدالت جهانی]] -که وعده حتمی [[خداوند]] است- باقی بماند؛ وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از [[شهادت]] در مسیر تحقّق اهداف الهی، استقبال می‌‏‏کند.
##[[ترس حضرت]] بر [[جان]] خود، برای آن است که او، آخرین [[ذخیره]] الهی است که باید برای تحقق [[عدالت جهانی]] -که وعده حتمی [[خداوند]] است- باقی بماند؛ وگرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از [[شهادت]] در مسیر تحقّق اهداف الهی، استقبال می‌‏‏کند.
:::::##[[خداوند متعال]]، هرچند قادر و توانا است که در هرزمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور [[قهر]] و [[غلبه]]، بر تمام ملل و حکومت‏‏‏‏‌ها- پیش از فراهم شدن اسباب- غالب سازد؛ ولی چون جریان این [[جهان]] را بر مجرای اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانی که اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، [[قیام]] آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند<ref>ر. ک: امامت و مهدویت، ج ۳، ص ۳۴۷</ref>.
##[[خداوند متعال]]، هرچند قادر و توانا است که در هرزمان و هر ساعت، آن حضرت را ظاهر و به طور [[قهر]] و [[غلبه]]، بر تمام ملل و حکومت‏‏‏‏‌ها- پیش از فراهم شدن اسباب- غالب سازد؛ ولی چون جریان این [[جهان]] را بر مجرای اسباب و مسبّبات قرار داده و تا زمانی که اسباب چنان ظهوری فراهم نشود، [[قیام]] آن حضرت به تأخیر خواهد افتاد و اگر پیش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود، از حفظ قتل مصون نخواهد ماند<ref>ر. ک: امامت و مهدویت، ج ۳، ص ۳۴۷</ref>.
:::::#'''خطر [[دشمنان داخلی]] و اهل [[نفاق]]''':‏ علاوه بر خطری که از [[ناحیه]] [[خلفای عباسی]] متوجه [[امام مهدی]]{{ع}} بود؛ توطئه و اقدامات شومی نیز از طرف بعضی از نزدیکان فاسد و نفاق‌‏پیشه علیه آن حضرت صورت می‌‏گرفت و خطراتی را متوجه او می‌‏‏ساخت. نمونه روشن این خطر را می‌‏توان در اقدامات [[جعفر]] [[کذّاب]] جست‌‏وجو کرد. او با دستگاه [[خلافت]] ارتباط نزدیکی داشت و می‌‏خواست به کمک آنان [[مقام]] و دارایی [[امام عسکری]] {{ع}} را تصاحب کند و فرزند او را به کشتن دهد...!! [[امام هادی]] {{ع}} می‌‏فرمود: از پسرم [[جعفر]] دوری کنید که او برای من، به منزله [[نمرود]] (پسر [[نوح]]) است نسبت به [[حضرت نوح]] که [[قرآن کریم]] در [[حق]] او می‌‏فرماید: [[نوح]] گفت: پسر من از کسان من است؛ ولی‏ [[خدا]] فرمود:‌ای [[نوح]]! او از کسان تو نیست که آن عملی (فرزندی) است، غیر [[صالح]]<ref>الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۸</ref>. بر این اساس [[امام عسکری]] {{ع}} فرمود:... اگر [[جعفر]] بتواند مرا بکشد، هرگز دریغ نمی‌‏کند!<ref>الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۹</ref>. [[امام سجاد]] {{ع}} در پیش‏گویی خود، درباره [[جعفر]] [[کذّاب]] می‌‏‏فرماید: گویی با چشم خود می‌‏‏بینم که [[جعفر]] [[کذّاب]] (برادر [[امام عسکری]])، [[طاغوت]] زمانش را وادار کرده که به جست‏وجوی [[ولی خدا]] بپردازد و آن [[غایب]] از دیده‏‏‏‏‌ها، در حفظ و حراست الهی است و [[حفاظت]] خانه پدر، بر عهده او است. این از باب [[جهالت]] [[جعفر]] به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن او است، اگر دست بیابد، و این به طمع گرفتن [[میراث]] پدرش به ناحق است.
#'''خطر [[دشمنان داخلی]] و اهل [[نفاق]]''':‏ علاوه بر خطری که از [[ناحیه]] [[خلفای عباسی]] متوجه [[امام مهدی]]{{ع}} بود؛ توطئه و اقدامات شومی نیز از طرف بعضی از نزدیکان فاسد و نفاق‌‏پیشه علیه آن حضرت صورت می‌‏گرفت و خطراتی را متوجه او می‌‏‏ساخت. نمونه روشن این خطر را می‌‏توان در اقدامات [[جعفر]] [[کذّاب]] جست‌‏وجو کرد. او با دستگاه [[خلافت]] ارتباط نزدیکی داشت و می‌‏خواست به کمک آنان [[مقام]] و دارایی [[امام عسکری]] {{ع}} را تصاحب کند و فرزند او را به کشتن دهد...!! [[امام هادی]] {{ع}} می‌‏فرمود: از پسرم [[جعفر]] دوری کنید که او برای من، به منزله [[نمرود]] (پسر [[نوح]]) است نسبت به [[حضرت نوح]] که [[قرآن کریم]] در [[حق]] او می‌‏فرماید: [[نوح]] گفت: پسر من از کسان من است؛ ولی‏ [[خدا]] فرمود:‌ای [[نوح]]! او از کسان تو نیست که آن عملی (فرزندی) است، غیر [[صالح]]<ref>الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۸</ref>. بر این اساس [[امام عسکری]] {{ع}} فرمود:... اگر [[جعفر]] بتواند مرا بکشد، هرگز دریغ نمی‌‏کند!<ref>الزام الناصب، ص ۱۱۴؛ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۱۸۹</ref>. [[امام سجاد]] {{ع}} در پیش‏گویی خود، درباره [[جعفر]] [[کذّاب]] می‌‏‏فرماید: گویی با چشم خود می‌‏‏بینم که [[جعفر]] [[کذّاب]] (برادر [[امام عسکری]])، [[طاغوت]] زمانش را وادار کرده که به جست‏وجوی [[ولی خدا]] بپردازد و آن [[غایب]] از دیده‏‏‏‏‌ها، در حفظ و حراست الهی است و [[حفاظت]] خانه پدر، بر عهده او است. این از باب [[جهالت]] [[جعفر]] به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن او است، اگر دست بیابد، و این به طمع گرفتن [[میراث]] پدرش به ناحق است.
*'''نقش [[امام زمان]] {{ع}}:''' [[غیبت]] و [[پنهان‌زیستی]] [[امام مهدی]]{{ع}}، می‌‏‏تواند از [[ناحیه]] و خواست خود آن حضرت باشد، یعنی، آن حضرت برابر تحقّق بعضی از اهداف و برنامه‏‏‏‏‌هایش و رهایی از قید و بند حکومت‏‏‏‏‌ها و با [[اذن]] الهی، از دیده‏‏‏‏‌ها [[غایب]] شده است. در این رابطه می‌‏‏توان به مؤلّفه‏‏‏‏‌های زیر اشاره کرد:
*'''نقش [[امام زمان]] {{ع}}:''' [[غیبت]] و [[پنهان‌زیستی]] [[امام مهدی]]{{ع}}، می‌‏‏تواند از [[ناحیه]] و خواست خود آن حضرت باشد، یعنی، آن حضرت برابر تحقّق بعضی از اهداف و برنامه‏‏‏‏‌هایش و رهایی از قید و بند حکومت‏‏‏‏‌ها و با [[اذن]] الهی، از دیده‏‏‏‏‌ها [[غایب]] شده است. در این رابطه می‌‏‏توان به مؤلّفه‏‏‏‏‌های زیر اشاره کرد:
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با حاکمان‏''': یکی از عواملی که در [[روایات]] بسیار به آن اشاره شده، عدم [[بیعت]] [[امام مهدی]]{{ع}} با خلفای [[جور]] و طاغوت‏‏‏‌ها است، آن حضرت به جهت اینکه مثل پدرانش مجبور به [[بیعت]] با آنان نشود، به [[فرمان خدا]] از چشم [[مردم]] مخفی شد. [[بیعت]]، نوعی [[عقد]] و قرارداد دو سویه بین [[حاکم]] و فرمانبرداران است که از یک سو [[خلیفه]] را متعهد به اداره [[جامعه]]... می‌‏‏کند و از طرف دیگر بیعت‌‏کنندگان متعهد می‌‏‏شوند، ضمن شنیدن و [[اطاعت]] از [[خلیفه]]، از او [[حمایت]] کنند<ref>نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۸۹</ref> آن حضرت زمانی که [[ظهور]] می‌‏‏کند، [[بیعت]] هیچ‏کس و هیچ [[حکومت]] غاصب و [[ستمگری]] را -حتی به عنوان تقیه- بر گردن ندارد. او [[قیام]] می‌‏کند، در حالی‏که نسبت به احدی از [[جباران]] و حکومت‏‏‏‏‌های مختلف، تمکین و تسکین ندارد و از راه [[تقیه]] هم حکومت‏‏‏‏‌های غیر اسلامی ناکامل را در ظاهر [[امضا]] نکرده است. او اکمل مظاهر اسم العادل، السلطان، الغالب و الحاکم است و چنان شخصیت و مقامی از اینکه تحت [[سلطنت]] غیر [[خدا]] واقع شود. یا به حکومتی از حکومت‏‏‏‏‌های [[جائر]] به [[تقیه]] [[رأی]] داده باشد -برحسب اخبار- محفوظ و محروس است و چنان‏که از [[اخبار]] فراوان استفاده می‌‏‏شود، آن حضرت به [[تقیه]] عمل نمی‌‏‏کند و [[حق]] را آشکار و [[باطل]] را از صفحه روزگار برمی‌‏اندازد. پس یکی از حکمت‏‏‏‏‌ها و [[مصالح]] [[غیبت]]، این است که [[امام]] {{ع}}، پیش از رسیدن [[وقت ظهور]] و [[مأمور]] شدن به [[قیام]]، ناچار نمی‌‏شود، مانند پدران بزرگوارش، از راه [[تقیه]] با [[خلفا]] و زمام‌داران و سیاست‌مداران وقت، [[بیعت]] کند و وقتی که ظاهر می‌‏‏شود، هیچ بیعتی در گردن او نیست و هیچ حکومتی را بر خود -غیر از [[حکومت]] [[خدا]] و [[احکام]] و [[قوانین]] [[قرآن]]، حتی به ظاهر و از روی [[تقیه]] هم- نپذیرفته است‏<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۰.</ref>. [[امام زمان]] {{ع}} خود در این زمینه مرقوم فرموده است: اما در مورد [[علت غیبت]]، [[خدای متعال]] می‌‏‏فرماید:‌ای کسانی که [[ایمان]] آورده‏‌اید، هرگز نپرسید از مسائلی که اگر فاش شود، شما را اندوهگین سازد... هریک از پدران من بیعتی از طاغوت‏‏‏‌های زمان به گردن داشت، ولی من به هنگامی [[ظهور]] خواهم کرد که [[بیعت]] احدی از طاغوت‏‏‏‏‌ها، برگردنم نباشد<ref>{{عربی|... و اما علّة ما وقع من الغیبة، فانّ الله عزّ و جل یقول: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ... انّه لم یکن احد من آبائی الّا وقعت فی عنقه بیعته لطاغیة زمانه و انّی اخرج حین اخرج و لا بیعة لاحد الطواغیت فی عنقی...}}، یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} می‌‏فرماید: [[قائم]] ما در حالی [[ظهور]] می‌‏‏کند که در گردن او، برای احدی، [[عهد]] و [[پیمان]] و بیعتی نباشد<ref>{{عربی|یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة}}، الغیبة النعمانی، ص ۸۹ و ۱۰۰؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۲</ref> [[امام علی]] {{ع}} در این‏باره فرموده بود: هنگامی که [[قائم]] ما [[قیام]] کند، برای احدی در گردن او [[بیعت]] نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می‌‏‏شود و خود از دیده‏‏‏‌ها پنهان می‌‏‏باشد<ref>بشارة الاسلام، ص ۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۵۱.</ref>.
#'''[[بیعت]] نکردن با حاکمان‏''': یکی از عواملی که در [[روایات]] بسیار به آن اشاره شده، عدم [[بیعت]] [[امام مهدی]]{{ع}} با خلفای [[جور]] و طاغوت‏‏‏‌ها است، آن حضرت به جهت اینکه مثل پدرانش مجبور به [[بیعت]] با آنان نشود، به [[فرمان خدا]] از چشم [[مردم]] مخفی شد. [[بیعت]]، نوعی [[عقد]] و قرارداد دو سویه بین [[حاکم]] و فرمانبرداران است که از یک سو [[خلیفه]] را متعهد به اداره [[جامعه]]... می‌‏‏کند و از طرف دیگر بیعت‌‏کنندگان متعهد می‌‏‏شوند، ضمن شنیدن و [[اطاعت]] از [[خلیفه]]، از او [[حمایت]] کنند<ref>نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص ۸۹</ref> آن حضرت زمانی که [[ظهور]] می‌‏‏کند، [[بیعت]] هیچ‏کس و هیچ [[حکومت]] غاصب و [[ستمگری]] را -حتی به عنوان تقیه- بر گردن ندارد. او [[قیام]] می‌‏کند، در حالی‏که نسبت به احدی از [[جباران]] و حکومت‏‏‏‏‌های مختلف، تمکین و تسکین ندارد و از راه [[تقیه]] هم حکومت‏‏‏‏‌های غیر اسلامی ناکامل را در ظاهر [[امضا]] نکرده است. او اکمل مظاهر اسم العادل، السلطان، الغالب و الحاکم است و چنان شخصیت و مقامی از اینکه تحت [[سلطنت]] غیر [[خدا]] واقع شود. یا به حکومتی از حکومت‏‏‏‏‌های [[جائر]] به [[تقیه]] [[رأی]] داده باشد -برحسب اخبار- محفوظ و محروس است و چنان‏که از [[اخبار]] فراوان استفاده می‌‏‏شود، آن حضرت به [[تقیه]] عمل نمی‌‏‏کند و [[حق]] را آشکار و [[باطل]] را از صفحه روزگار برمی‌‏اندازد. پس یکی از حکمت‏‏‏‏‌ها و [[مصالح]] [[غیبت]]، این است که [[امام]] {{ع}}، پیش از رسیدن [[وقت ظهور]] و [[مأمور]] شدن به [[قیام]]، ناچار نمی‌‏شود، مانند پدران بزرگوارش، از راه [[تقیه]] با [[خلفا]] و زمام‌داران و سیاست‌مداران وقت، [[بیعت]] کند و وقتی که ظاهر می‌‏‏شود، هیچ بیعتی در گردن او نیست و هیچ حکومتی را بر خود -غیر از [[حکومت]] [[خدا]] و [[احکام]] و [[قوانین]] [[قرآن]]، حتی به ظاهر و از روی [[تقیه]] هم- نپذیرفته است‏<ref>امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۳۵۰.</ref>. [[امام زمان]] {{ع}} خود در این زمینه مرقوم فرموده است: اما در مورد [[علت غیبت]]، [[خدای متعال]] می‌‏‏فرماید:‌ای کسانی که [[ایمان]] آورده‏‌اید، هرگز نپرسید از مسائلی که اگر فاش شود، شما را اندوهگین سازد... هریک از پدران من بیعتی از طاغوت‏‏‏‌های زمان به گردن داشت، ولی من به هنگامی [[ظهور]] خواهم کرد که [[بیعت]] احدی از طاغوت‏‏‏‏‌ها، برگردنم نباشد<ref>{{عربی|... و اما علّة ما وقع من الغیبة، فانّ الله عزّ و جل یقول: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ... انّه لم یکن احد من آبائی الّا وقعت فی عنقه بیعته لطاغیة زمانه و انّی اخرج حین اخرج و لا بیعة لاحد الطواغیت فی عنقی...}}، یوم الخلاص، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} می‌‏فرماید: [[قائم]] ما در حالی [[ظهور]] می‌‏‏کند که در گردن او، برای احدی، [[عهد]] و [[پیمان]] و بیعتی نباشد<ref>{{عربی|یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد و لا عقد و لا بیعة}}، الغیبة النعمانی، ص ۸۹ و ۱۰۰؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۲</ref> [[امام علی]] {{ع}} در این‏باره فرموده بود: هنگامی که [[قائم]] ما [[قیام]] کند، برای احدی در گردن او [[بیعت]] نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می‌‏‏شود و خود از دیده‏‏‏‌ها پنهان می‌‏‏باشد<ref>بشارة الاسلام، ص ۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۰۰؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۲۵۱.</ref>.
:::::#'''آماده شدن [[جهان]] و افکار عمومی‏''': یکی از علت‏‏‏‏‌های مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} و طولانی شدن پنهان‌‏زیستی آن حضرت، آماده ساختن [[جامعه بشری]]، برای رسیدن به مقصد نهایی و الهی خود است. آمادگی [[جهان]] عبارت است از: بالا رفتن سطح [[آگاهی]] [[مردم]] و [[درک]] نیاز به [[پیشوایی]] [[عادل]] و [[عالم]]، به وجود آمدن امکانات و زمینه‏‌های مناسب برای تشکیل یک [[حکومت جهانی]]، به ستوه آمدن [[مردم]] از [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و خواست جهانی و مردمی برای گسترش و احیای [[عدالت]]، [[معنویت]] و [[امنیت]] جهانی. تا این زمان ([[آمادگی جهانی]]) فرارسد، حضرت در [[غیبت]] خواهند بود؛ زیرا [[وظیفه]] حضرت، تحقّق فراگیر و گسترده تمامی اهداف و برنامه‏‏‏‏‌های [[پیامبران]] و [[اولیا]] است و اقدامات و اصطلاحات او، نیازمند [[درک]] بالا و شعور مترقی از سوی [[مردم]] است. [[شیخ طوسی]] می‌‏گوید: [[فلسفه غیبت]] فقدان [[قدرت]] لازم [[امام]] است که باید [[مردم]] به آن همت گمارند؛ در واقع تا هنگامی که [[مردم]] زمینه اقتدار او را فراهم سازند، [[غیبت]] تداوم خواهد یافت؛ چرا که [[خداوند]] خواستار تقویت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، به وسیله [[بشر]] است، نه [[فرشتگان]]<ref>تلخیص الشافی، ج ۱ و ۲، ص ۹۵( نشر عزیزی).</ref>.
#'''آماده شدن [[جهان]] و افکار عمومی‏''': یکی از علت‏‏‏‏‌های مهم [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} و طولانی شدن پنهان‌‏زیستی آن حضرت، آماده ساختن [[جامعه بشری]]، برای رسیدن به مقصد نهایی و الهی خود است. آمادگی [[جهان]] عبارت است از: بالا رفتن سطح [[آگاهی]] [[مردم]] و [[درک]] نیاز به [[پیشوایی]] [[عادل]] و [[عالم]]، به وجود آمدن امکانات و زمینه‏‌های مناسب برای تشکیل یک [[حکومت جهانی]]، به ستوه آمدن [[مردم]] از [[ظلم]] و [[بیدادگری]] و خواست جهانی و مردمی برای گسترش و احیای [[عدالت]]، [[معنویت]] و [[امنیت]] جهانی. تا این زمان ([[آمادگی جهانی]]) فرارسد، حضرت در [[غیبت]] خواهند بود؛ زیرا [[وظیفه]] حضرت، تحقّق فراگیر و گسترده تمامی اهداف و برنامه‏‏‏‏‌های [[پیامبران]] و [[اولیا]] است و اقدامات و اصطلاحات او، نیازمند [[درک]] بالا و شعور مترقی از سوی [[مردم]] است. [[شیخ طوسی]] می‌‏گوید: [[فلسفه غیبت]] فقدان [[قدرت]] لازم [[امام]] است که باید [[مردم]] به آن همت گمارند؛ در واقع تا هنگامی که [[مردم]] زمینه اقتدار او را فراهم سازند، [[غیبت]] تداوم خواهد یافت؛ چرا که [[خداوند]] خواستار تقویت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}، به وسیله [[بشر]] است، نه [[فرشتگان]]<ref>تلخیص الشافی، ج ۱ و ۲، ص ۹۵( نشر عزیزی).</ref>.
:::::#'''آماده‌‏سازی و [[تربیت]] شیعیان‏''': یکی از حکمت‏‏‏‏‌های پنهان ‏زیستی [[امام زمان]] {{ع}}، این بود که [[شیعیان]] ضعیف و کم ‏ظرفیت، [[تربیت]] شده و سطح [[آگاهی]] و تحمّل و آمادگی آنها بالا برود. [[علی بن یقطین]] از [[امام کاظم]] [[نقل]] می‌‏‏کند که: [[شیعیان]] با آرزوها، [[تربیت]] می‌‏‏شوند پدرم یقطین به من گفت: چه آنچه راجع به [[سلطنت بنی عباس]] به ما گفته شده بود، انجام شد؛ ولی آنچه که به شما درباره [[فرج]] [[اهل بیت]] گفته شده بود، انجام نشد؟ به او گفتم: آن‏چه که به ما و شما گفته شده بود، هردو از یک‏جا صادر شده است؛ نهایت اینکه وعده‏‌ای که به شما داده شد، سر رسید اما وعده ما -چون زمانش حتی نبود- هنوز نرسیده است. در عین‏ حال ما را با ایجاد امید و آرزوی آن دوران [[تربیت]] کردند؛ چون اگر از همان نخست، به ما می‌‏گفتند که: [[فرج]] بیت، تا سال دویستم یا سیصدم انجام می‌‏‏شود، هرآینه [[مردم]] [[قساوت قلب]] می‌‏‏گرفتند و عموم آنان از [[اسلام]] برمی‌‏گشتند! اما همیشه به ما گفته‌‏اند: به همین زودی و با سرعت این کار انجام می‌‏شود تا قلب‏‏‏‏‌های [[مردم]] حفظ شود و [[فرج]] را نزدیک بدانند<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۱۷۶، ج ۶( به نقل از: مطلع الفجر، ص ۲۷.</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص۱۰۵، ۱۱۹.</ref>.
#'''آماده‌‏سازی و [[تربیت]] شیعیان‏''': یکی از حکمت‏‏‏‏‌های پنهان ‏زیستی [[امام زمان]] {{ع}}، این بود که [[شیعیان]] ضعیف و کم ‏ظرفیت، [[تربیت]] شده و سطح [[آگاهی]] و تحمّل و آمادگی آنها بالا برود. [[علی بن یقطین]] از [[امام کاظم]] [[نقل]] می‌‏‏کند که: [[شیعیان]] با آرزوها، [[تربیت]] می‌‏‏شوند پدرم یقطین به من گفت: چه آنچه راجع به [[سلطنت بنی عباس]] به ما گفته شده بود، انجام شد؛ ولی آنچه که به شما درباره [[فرج]] [[اهل بیت]] گفته شده بود، انجام نشد؟ به او گفتم: آن‏چه که به ما و شما گفته شده بود، هردو از یک‏جا صادر شده است؛ نهایت اینکه وعده‏‌ای که به شما داده شد، سر رسید اما وعده ما -چون زمانش حتی نبود- هنوز نرسیده است. در عین‏ حال ما را با ایجاد امید و آرزوی آن دوران [[تربیت]] کردند؛ چون اگر از همان نخست، به ما می‌‏گفتند که: [[فرج]] بیت، تا سال دویستم یا سیصدم انجام می‌‏‏شود، هرآینه [[مردم]] [[قساوت قلب]] می‌‏‏گرفتند و عموم آنان از [[اسلام]] برمی‌‏گشتند! اما همیشه به ما گفته‌‏اند: به همین زودی و با سرعت این کار انجام می‌‏شود تا قلب‏‏‏‏‌های [[مردم]] حفظ شود و [[فرج]] را نزدیک بدانند<ref>مرآة العقول، ج ۴، ص ۱۷۶، ج ۶( به نقل از: مطلع الفجر، ص ۲۷.</ref>»<ref>[[مهدویت پیش از ظهور (کتاب)|مهدویت پیش از ظهور]]، ص۱۰۵، ۱۱۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۰۸: خط ۵۰۸:


راز [[غیبت]] در سخنان [[امام خمینی]] با ظرافت خاصی بیان شده است. مجموعه کلمات [[امام خمینی]] در این باره را می‌توان در چند بند و یک نتیجه بیان نمود:
راز [[غیبت]] در سخنان [[امام خمینی]] با ظرافت خاصی بیان شده است. مجموعه کلمات [[امام خمینی]] در این باره را می‌توان در چند بند و یک نتیجه بیان نمود:
:::::#[[هدف بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[قسط]] و [[عدل]]" بوده است: "هریک از [[انبیا]] که آمده‌اند برای اجرای [[عدالت]] آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای [[عدالت]] در همه [[عالم]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. اینکه [[فلسفه بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[عدالت]]" بوده مستند قرآنی دارد. از نظر [[قرآن مجید]] [[بعثت]] [[انبیا]] اهدافی داشته است که یکی از مهمترین آن اهداف این بوده که [[عدالت]] در همه جا گسترش یابد. در سوره حدید آمده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ سوره حدید، آیه:۲۵.</ref>؛  
#[[هدف بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[قسط]] و [[عدل]]" بوده است: "هریک از [[انبیا]] که آمده‌اند برای اجرای [[عدالت]] آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای [[عدالت]] در همه [[عالم]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. اینکه [[فلسفه بعثت]] [[انبیا]] "اجرای [[عدالت]]" بوده مستند قرآنی دارد. از نظر [[قرآن مجید]] [[بعثت]] [[انبیا]] اهدافی داشته است که یکی از مهمترین آن اهداف این بوده که [[عدالت]] در همه جا گسترش یابد. در سوره حدید آمده است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ سوره حدید، آیه:۲۵.</ref>؛  
:::::#این [[هدف]] بزرگ و مقدس (اجرای [[عدالت]]) به دلایلی تاکنون محقق نشده است و ما امروزه [[شاهد]] [[بی‌عدالتی]] در سراسر [[جهان]] هستیم: "لکن موفق نشدند، حتی [[پیامبر خاتم|رسول ختمی]]{{صل}} که برای [[اصلاح]] [[بشر]] آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا... لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. عبارت مذکور صریح است در اینکه [[هدف]] فوق تاکنون محقق نشده است. الآن [[زمین]] پر از [[ظلم]] است و در آینده ممکن است بیشتر هم بشود و این [[شاهد]] است بر اینکه [[انبیا]] موفق نشده‌اند [[عدالت]] را به [[اجرا]] درآورند؛ البته نه به [[دلیل]] ناتوانی [[انبیای الهی]] بلکه به خاطر فقدان شرایط مناسب و نیز کارشکنی مخالفین بوده است.
#این [[هدف]] بزرگ و مقدس (اجرای [[عدالت]]) به دلایلی تاکنون محقق نشده است و ما امروزه [[شاهد]] [[بی‌عدالتی]] در سراسر [[جهان]] هستیم: "لکن موفق نشدند، حتی [[پیامبر خاتم|رسول ختمی]]{{صل}} که برای [[اصلاح]] [[بشر]] آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا... لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>. عبارت مذکور صریح است در اینکه [[هدف]] فوق تاکنون محقق نشده است. الآن [[زمین]] پر از [[ظلم]] است و در آینده ممکن است بیشتر هم بشود و این [[شاهد]] است بر اینکه [[انبیا]] موفق نشده‌اند [[عدالت]] را به [[اجرا]] درآورند؛ البته نه به [[دلیل]] ناتوانی [[انبیای الهی]] بلکه به خاطر فقدان شرایط مناسب و نیز کارشکنی مخالفین بوده است.
:::::#هیچکس [[قدرت]] ندارد که [[عدالت]] حقیقی را به [[اجرا]] درآورد، به جز [[انسان]] [[عادل]] و کامل، و او کسی جز [[امام زمان]] {{ع}} نیست: "این پر کردن [[دنیا]] از [[عدالت]]، این را ما نمی‌توانیم بکنیم؛ اگر می‌توانستیم می‌کردیم، اما چون نمی‌توانیم بکنیم ایشان باید بیایند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۸.</ref>. البته ما باید همچون [[انبیای الهی]] برای محو [[ظلم]] و گسترش [[عدالت]] تلاش کنیم و اگر موفقیت کامل حاصل نمی‌شود، لااقل از [[میزان]] [[مظالم]] کاسته می‌گردد ولی اجرای کامل [[عدالت]] فقط به دست ید اللهی [[حضرت مهدی]] صورت خواهد گرفت.
#هیچکس [[قدرت]] ندارد که [[عدالت]] حقیقی را به [[اجرا]] درآورد، به جز [[انسان]] [[عادل]] و کامل، و او کسی جز [[امام زمان]] {{ع}} نیست: "این پر کردن [[دنیا]] از [[عدالت]]، این را ما نمی‌توانیم بکنیم؛ اگر می‌توانستیم می‌کردیم، اما چون نمی‌توانیم بکنیم ایشان باید بیایند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۸.</ref>. البته ما باید همچون [[انبیای الهی]] برای محو [[ظلم]] و گسترش [[عدالت]] تلاش کنیم و اگر موفقیت کامل حاصل نمی‌شود، لااقل از [[میزان]] [[مظالم]] کاسته می‌گردد ولی اجرای کامل [[عدالت]] فقط به دست ید اللهی [[حضرت مهدی]] صورت خواهد گرفت.
:::::#از آنجا که [[امام زمان]] [[آخرین وصی]] [[پیامبر]] است و پس از او دیگر [[امام]] معصومی نخواهد بود، بنابراین او باید تا عصر [[ظهور]] زنده بماند و [[عمر طولانی]] داشته باشد تا آن [[هدف]] والا را [[اجرا]] نماید: "آن چیزی که [[انبیا]] موفق نشدند به آن، با اینکه برای آن خدمت آمده بودند، [[خدای تبارک و تعالی]] [[مهدی]] را [[ذخیره]] کرده است که همان معنایی که همه [[انبیا]] آرزو داشتند، لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند و همه [[اولیاء]] آرزو داشتند و موفق نشدند که [[اجرا]] بکنند، به دست این بزرگوار [[اجرا]] بشود. اینکه این بزرگوار را [[طول عمر]] داده [[خدای تبارک و تعالی]] برای یک همچو معنایی، ما از آن میفهمیم که در [[بشر]] کسی نبوده است دیگر، قابل یک همچو معنایی نبوده است"<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>.
#از آنجا که [[امام زمان]] [[آخرین وصی]] [[پیامبر]] است و پس از او دیگر [[امام]] معصومی نخواهد بود، بنابراین او باید تا عصر [[ظهور]] زنده بماند و [[عمر طولانی]] داشته باشد تا آن [[هدف]] والا را [[اجرا]] نماید: "آن چیزی که [[انبیا]] موفق نشدند به آن، با اینکه برای آن خدمت آمده بودند، [[خدای تبارک و تعالی]] [[مهدی]] را [[ذخیره]] کرده است که همان معنایی که همه [[انبیا]] آرزو داشتند، لکن موانع اسباب این شد که نتوانستند [[اجرا]] بکنند و همه [[اولیاء]] آرزو داشتند و موفق نشدند که [[اجرا]] بکنند، به دست این بزرگوار [[اجرا]] بشود. اینکه این بزرگوار را [[طول عمر]] داده [[خدای تبارک و تعالی]] برای یک همچو معنایی، ما از آن میفهمیم که در [[بشر]] کسی نبوده است دیگر، قابل یک همچو معنایی نبوده است"<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>.
:::::#اگر [[امام زمان]] هم مانند پدران بزرگوار خود به طور معمولی و آشکارا در میان [[مردم]] زندگی می‌کرد و قابل دسترسی بود، همچون آن بزرگواران [[معصوم]] توسط مخالفین به [[شهادت]] می‌رسید: "اگر [[مهدی موعود]] هم مثل سایر [[اولیا]] به جوار [[رحمت]] [[حق]] می‌رفتند، دیگر در [[بشر]] کسی نبوده است که این اجرای [[عدالت]] را بکند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. [[امامان معصوم]]{{عم}} هریک یا به سم و یا به [[شمشیر]] از [[دنیا]] رفته‌اند. [[مخالفان]] برای از میان برداشتن [[امام]] که مانع جدی در برابر افزونطلبی آنان است ابتدا از روش تطمیع و یا تهدید استفاده می‌کردند و چون [[ائمه]] با تطمیع و یا تهدید دست از [[هدف]] خود برنمی‌داشتند، لذا به [[شهادت]] می‌رسیدند. به همین [[دلیل]] وقتی از [[پیامبر]]{{صل}} می‌پرسند که چرا [[امام زمان]] [[غایب]] می‌شود، در پاسخ فرموده است: {{عربی|"يَخَافُ الْقَتْلَ"}}"<ref>{{عربی|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَةٍ، فَقِيلَ لَهُ: وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ"}} (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ و نیز ر. ک: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج ۳، ص ۴۹۸).</ref>.
#اگر [[امام زمان]] هم مانند پدران بزرگوار خود به طور معمولی و آشکارا در میان [[مردم]] زندگی می‌کرد و قابل دسترسی بود، همچون آن بزرگواران [[معصوم]] توسط مخالفین به [[شهادت]] می‌رسید: "اگر [[مهدی موعود]] هم مثل سایر [[اولیا]] به جوار [[رحمت]] [[حق]] می‌رفتند، دیگر در [[بشر]] کسی نبوده است که این اجرای [[عدالت]] را بکند..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. [[امامان معصوم]]{{عم}} هریک یا به سم و یا به [[شمشیر]] از [[دنیا]] رفته‌اند. [[مخالفان]] برای از میان برداشتن [[امام]] که مانع جدی در برابر افزونطلبی آنان است ابتدا از روش تطمیع و یا تهدید استفاده می‌کردند و چون [[ائمه]] با تطمیع و یا تهدید دست از [[هدف]] خود برنمی‌داشتند، لذا به [[شهادت]] می‌رسیدند. به همین [[دلیل]] وقتی از [[پیامبر]]{{صل}} می‌پرسند که چرا [[امام زمان]] [[غایب]] می‌شود، در پاسخ فرموده است: {{عربی|"يَخَافُ الْقَتْلَ"}}"<ref>{{عربی|"عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: لَا بُدَّ لِلْغُلَامِ مِنْ غَيْبَةٍ، فَقِيلَ لَهُ: وَ لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: يَخَافُ الْقَتْلَ"}} (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۰، ح ۱؛ و نیز ر. ک: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج ۳، ص ۴۹۸).</ref>.
:::::#از آنچه گذشت این نتیجه حاصل می‌شود که [[فلسفه غیبت]] [[امام زمان]]{{ع}} "تضمین حیات او به منظور تحقق آرزوی [[انبیا]] و اولیای الهی و اجرای [[عدالت]] در زمان [[موعود]]" است. اینکه حضرت را "[[ذخیره]] الهی" می‌نامند اشاره به همین معناست. "در زمان [[ظهور]] [[مهدی موعود]] که [[خداوند]] [[ذخیره]] کرده است او را از باب اینکه هیچکس در اولین و آخرین، این [[قدرت]] برایش نبوده است که تمام [[عالم]] را، [[عدالت]] را در تمام [[عالم]] گسترش بدهد..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>»<ref>[[فرج‌الله هدایت‌نیا|هدایت‌نیا، فرج‌الله]]؛ [[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]، ص۳۶۰- ۳۶۳.</ref>.
#از آنچه گذشت این نتیجه حاصل می‌شود که [[فلسفه غیبت]] [[امام زمان]]{{ع}} "تضمین حیات او به منظور تحقق آرزوی [[انبیا]] و اولیای الهی و اجرای [[عدالت]] در زمان [[موعود]]" است. اینکه حضرت را "[[ذخیره]] الهی" می‌نامند اشاره به همین معناست. "در زمان [[ظهور]] [[مهدی موعود]] که [[خداوند]] [[ذخیره]] کرده است او را از باب اینکه هیچکس در اولین و آخرین، این [[قدرت]] برایش نبوده است که تمام [[عالم]] را، [[عدالت]] را در تمام [[عالم]] گسترش بدهد..."<ref>[[سید روح الله خمینی|خمینی، سید روح الله]]، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۷.</ref>»<ref>[[فرج‌الله هدایت‌نیا|هدایت‌نیا، فرج‌الله]]؛ [[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]، ص۳۶۰- ۳۶۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۷۷: خط ۵۷۷:
*یکی از اسباب و عوامل [[غیبت امام زمان]] {{ع}} که در [[روایات]] به آن اشاره شده، [[بیعت]] نکردن آن حضرت با [[حاکمان]] عصر خود است. [[شیخ صدوق]] به سندش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: {{عربی|يَقُومُ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ}}<ref>«قائم {{ع}} قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود». کمال الدین، ص ۴۸۰</ref>.
*یکی از اسباب و عوامل [[غیبت امام زمان]] {{ع}} که در [[روایات]] به آن اشاره شده، [[بیعت]] نکردن آن حضرت با [[حاکمان]] عصر خود است. [[شیخ صدوق]] به سندش از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: {{عربی|يَقُومُ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ}}<ref>«قائم {{ع}} قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود». کمال الدین، ص ۴۸۰</ref>.
*[[هدایت]] بر چند قسم است:
*[[هدایت]] بر چند قسم است:
:::::#'''[[هدایت]] فطری''': که همان [[هدایت]] از راه [[فطرت]] است. {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>«پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی‌دانند». سوره روم، آیه ۳۰</ref>  
#'''[[هدایت]] فطری''': که همان [[هدایت]] از راه [[فطرت]] است. {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref>«پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی‌دانند». سوره روم، آیه ۳۰</ref>  
:::::#'''[[هدایت تشریعی]]''': که متفرّع بر حضور [[امام]] در میان [[جامعه]] است تا [[مردم]] را از نزدیک [[راهنمایی]] کند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ}}<ref>«مردم در آغاز یک دسته بودند، و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند..». سوره بقره، آیه ۲۱۳</ref>.
#'''[[هدایت تشریعی]]''': که متفرّع بر حضور [[امام]] در میان [[جامعه]] است تا [[مردم]] را از نزدیک [[راهنمایی]] کند. {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ}}<ref>«مردم در آغاز یک دسته بودند، و تضادی در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد، در این حال خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند..». سوره بقره، آیه ۲۱۳</ref>.
:::::#'''[[هدایت تکوینی]]''': که همان [[تصرف]] و [[تدبیر]] در [[نظام آفرینش]] است. {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...}}<ref>«امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!"..». سوره نمل، آیه ۴۰</ref>.
#'''[[هدایت تکوینی]]''': که همان [[تصرف]] و [[تدبیر]] در [[نظام آفرینش]] است. {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ...}}<ref>«امّا کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: "پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد". و هنگامی که سلیمان آن تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: "این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!"..». سوره نمل، آیه ۴۰</ref>.
:::::#'''[[هدایت باطنی]]''': که شعبه‌ای است از [[ولایت تکوینی]] و به معنای ایصال به مطلوب است. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳</ref>.
#'''[[هدایت باطنی]]''': که شعبه‌ای است از [[ولایت تکوینی]] و به معنای ایصال به مطلوب است. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات و خصوص اقامه نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند» سوره انبیاء، آیه ۷۳</ref>.


با نظر و تأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} به عنوان [[دوازدهمین امام]]، باید برای روز [[موعود]] در پس پرده [[غیبت]] بوده، تا در آن هنگام به [[اذن خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] [[ظهور]] کند»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.</ref>.
با نظر و تأمّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} به عنوان [[دوازدهمین امام]]، باید برای روز [[موعود]] در پس پرده [[غیبت]] بوده، تا در آن هنگام به [[اذن خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] [[ظهور]] کند»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۸۸ - ۳۹۱.</ref>.
خط ۶۰۳: خط ۶۰۳:


البته در [[احادیث]] دیگر، حکمت‌هایی برای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} شمرده شده است، از جمله:
البته در [[احادیث]] دیگر، حکمت‌هایی برای [[غیبت امام مهدی]] {{ع}} شمرده شده است، از جمله:
:::::#'''آزمودن همه [[حکومت‌ها]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: این امر ([[قیام]]) نمی‌دهد، تا آن که هیچ گروهی از [[مردم]] نماند، جز آن که بر [[مردم]] [[حکومت]] کند، برای این که کسی نگوید: اگر ما [[حکم]] می‌شدیم، [[عدالت]] می‌ورزیدیم! سپس [[قائم]] به [[حق]] و [[عدالت]]، [[قیام]] می‌کند<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.</ref>.
#'''آزمودن همه [[حکومت‌ها]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: این امر ([[قیام]]) نمی‌دهد، تا آن که هیچ گروهی از [[مردم]] نماند، جز آن که بر [[مردم]] [[حکومت]] کند، برای این که کسی نگوید: اگر ما [[حکم]] می‌شدیم، [[عدالت]] می‌ورزیدیم! سپس [[قائم]] به [[حق]] و [[عدالت]]، [[قیام]] می‌کند<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ح ۵۳.</ref>.
:::::#'''آزمودن و ناب کردن [[مردم]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} به [[نقل]] از پدرانش می‌فرماید که [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود: هان! به [[خدا]] سوگند که من و این دو فرزندم، کشته خواهیم شد و [[خداوند]]، مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] به خونخواهی ما بر خواهد انگیخت و او را از [[مردم]]، پنهان می‌کند تا [[گمراهان]] مشخص شوند و نادان‌ها بگویند: [[خدا]] را با [[آل محمد|خاندان محمد]]، کاری نیست!<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در حدیثی می‌فرماید: فَرَج ما واقع نمی‌شود تا آن که [[غربال]] شوید، [[غربال]] و [[غربال]] شوید تا آن که [[خدای متعال]]، ناخالصی‌ها را ببرد و خالص‌ها را باقی بنهد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی دیگر می‌فرماید: دور است، دور است! به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، تا آن که [[غربال]] شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا خالص شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا از هم متمایز شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، جز پس از [[ناامیدی]]. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا آن که بدبخت شود هر که باید بدبخت بشود و خوش بخت شود هر که باید خوش‌بخت شود<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.</ref>.
#'''آزمودن و ناب کردن [[مردم]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} به [[نقل]] از پدرانش می‌فرماید که [[امام علی|علی]] {{ع}} فرمود: هان! به [[خدا]] سوگند که من و این دو فرزندم، کشته خواهیم شد و [[خداوند]]، مردی از فرزندانم را در [[آخر الزمان]] به خونخواهی ما بر خواهد انگیخت و او را از [[مردم]]، پنهان می‌کند تا [[گمراهان]] مشخص شوند و نادان‌ها بگویند: [[خدا]] را با [[آل محمد|خاندان محمد]]، کاری نیست!<ref>الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} نیز در حدیثی می‌فرماید: فَرَج ما واقع نمی‌شود تا آن که [[غربال]] شوید، [[غربال]] و [[غربال]] شوید تا آن که [[خدای متعال]]، ناخالصی‌ها را ببرد و خالص‌ها را باقی بنهد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۳۳۹، ح ۲۸۷.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی دیگر می‌فرماید: دور است، دور است! به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، تا آن که [[غربال]] شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا خالص شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا از هم متمایز شوید. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود، جز پس از [[ناامیدی]]. به [[خدا]] سوگند، آنچه را به آن چشم دوخته‌اید، نمی‌شود تا آن که بدبخت شود هر که باید بدبخت بشود و خوش بخت شود هر که باید خوش‌بخت شود<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶.</ref>.
:::::#'''بر عهده نداشتن [[بیعت]] هیچ کس'''؛ [[امیر مؤمنان]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، هنگامی که [[قیام]] می‌کند، [[بیعت]] هیچ کس را به گردن ندارد و این به خاطر آن است که ولادتش پنهان و وجودش [[غایب]] می‌ماند<ref>کمال الدین، ص ۳۰۳، ح ۱۴.</ref>.
#'''بر عهده نداشتن [[بیعت]] هیچ کس'''؛ [[امیر مؤمنان]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، هنگامی که [[قیام]] می‌کند، [[بیعت]] هیچ کس را به گردن ندارد و این به خاطر آن است که ولادتش پنهان و وجودش [[غایب]] می‌ماند<ref>کمال الدین، ص ۳۰۳، ح ۱۴.</ref>.
:::::#'''[[بیم]] داشتن از کشته شدن'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی می‌فرماید: [[قائم]]، قبل از قیامش، غیبتی دارد که در آن دوره، بیمناک از کشته شدن است<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۸.</ref>.
#'''[[بیم]] داشتن از کشته شدن'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} در حدیثی می‌فرماید: [[قائم]]، قبل از قیامش، غیبتی دارد که در آن دوره، بیمناک از کشته شدن است<ref>الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۸.</ref>.
:::::#'''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] درباره او'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، غیبتی دور و دراز دارد... زیرا [[خداوند]] [[اراده]] کرده است که سنت‌های مربوط به [[غایب]] شدن [[پیامبران]]، درباره [[قائم]]، بی‌استثنا جاری شود و... گریزی نیست جز این که تمام دوره [[غیبت]] آان، جاری شود. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "شما همه حالت‌ها را پشت سر می‌گذارید"<ref>انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ یعنی سنت‌های پیشینیان، درباره شما جاری خواهد شد<ref>کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.</ref>.
#'''جاری شدن سنت‌های [[پیامبران]] درباره او'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]] ما، غیبتی دور و دراز دارد... زیرا [[خداوند]] [[اراده]] کرده است که سنت‌های مربوط به [[غایب]] شدن [[پیامبران]]، درباره [[قائم]]، بی‌استثنا جاری شود و... گریزی نیست جز این که تمام دوره [[غیبت]] آان، جاری شود. [[خداوند متعال]] می‌فرماید: "شما همه حالت‌ها را پشت سر می‌گذارید"<ref>انشقاق، آیه ۱۹.</ref>؛ یعنی سنت‌های پیشینیان، درباره شما جاری خواهد شد<ref>کمال الدین، ص ۴۸۰، ح ۶.</ref>.
:::::#'''بیرون آمدن ودیعه‌های [[خدا]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]]... [[ظهور]] نمی‌کند تا ودیعه‌های [[خداوند]] جل جلاله [از صلب پدرانشان] بیرون آیند (متولد شوند). پس چون [[قیام]] کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] چیره می‌شود و آنها را می‌کشد<ref>کمال الدین، ص ۶۴۱.</ref>.
#'''بیرون آمدن ودیعه‌های [[خدا]]'''؛ [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[قائم]]... [[ظهور]] نمی‌کند تا ودیعه‌های [[خداوند]] جل جلاله [از صلب پدرانشان] بیرون آیند (متولد شوند). پس چون [[قیام]] کند، بر [[دشمنان]] [[خدا]] چیره می‌شود و آنها را می‌کشد<ref>کمال الدین، ص ۶۴۱.</ref>.


با توجه به این چند [[حکمت]]، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین [[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل [[درک]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
با توجه به این چند [[حکمت]]، به نظر می‌رسد که اصلی‌ترین [[حکمت]] [[غیبت امام مهدی]] {{ع}}، فراهم نبودن زمینه سیاسی و اجتماعی برای جهانی شدن [[اسلام]] است و این نیز در زمان [[ظهور]]، قابل [[درک]] است<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی ج۳ (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج ۳، ص ۱۴۷–۱۷۳.</ref>»<ref>[[محمد باقری‌زاده اشعری|باقری‌زاده اشعری، محمد]]، [[از امام مهدی بیشتر بدانیم (کتاب)|از امام مهدی بیشتر بدانیم]]، ص۴۱-۴۴.</ref>.
خط ۶۱۹: خط ۶۱۹:
*«در نامه مبارک [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} به [[شیخ مفید]]، علت [[غیبت]] و طولانی شدن آن چنین آمده است: {{عربی|"فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ"}}<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.</ref>؛ باید بدانند که جز برخی رفتارهای ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و ما آن عملکرد را زیبنده [[شیعیان]] نمی‌دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی‌دارد. [[حقیقت]] این است که انبوهی از [[روایات]] به صراحت، بیان‌گر این است که تمام [[اعمال]] ما، در عصر هرامام و [[پیشوایی]] از [[پیشوایان]] [[معصوم]] در هفته دوبار، در روزهای [[دوشنبه]] و پنج‌شنبه به [[امام]] راستین [[جامعه]] ارائه می‌شود. از این‌رو طبیعی است که [[امام]] نمی‌پسندد که [[شیعه]] او به راه [[انحراف]] و اشتباه و گناه‌آلود شود و همین آلودگی به [[گناه]] است که توفیق [[تشرف]] را از آنان سلب و آنان را از افتخار دیدار محروم می‌سازد. در همان نامه حضرت به [[شیخ مفید]] آمده است که: "اگر [[پیروان]] و [[شیعیان]] ما -که [[خدا]] آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی‌شان دارد- به [[راستی]] در راه وفای به [[عهد]] و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یک‌صدا بودند، هرگز [[سعادت]] دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد". به [[راستی]] او [[غیبت]] نکرده است، ما [[غفلت]] کرده‌ایم. هرچه هست از ماست و باید [[علت غیبت]] را در خویش و رفتارمان جست‌وجو کنیم»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۰.</ref>.
*«در نامه مبارک [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} به [[شیخ مفید]]، علت [[غیبت]] و طولانی شدن آن چنین آمده است: {{عربی|"فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ"}}<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.</ref>؛ باید بدانند که جز برخی رفتارهای ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و ما آن عملکرد را زیبنده [[شیعیان]] نمی‌دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی‌دارد. [[حقیقت]] این است که انبوهی از [[روایات]] به صراحت، بیان‌گر این است که تمام [[اعمال]] ما، در عصر هرامام و [[پیشوایی]] از [[پیشوایان]] [[معصوم]] در هفته دوبار، در روزهای [[دوشنبه]] و پنج‌شنبه به [[امام]] راستین [[جامعه]] ارائه می‌شود. از این‌رو طبیعی است که [[امام]] نمی‌پسندد که [[شیعه]] او به راه [[انحراف]] و اشتباه و گناه‌آلود شود و همین آلودگی به [[گناه]] است که توفیق [[تشرف]] را از آنان سلب و آنان را از افتخار دیدار محروم می‌سازد. در همان نامه حضرت به [[شیخ مفید]] آمده است که: "اگر [[پیروان]] و [[شیعیان]] ما -که [[خدا]] آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی‌شان دارد- به [[راستی]] در راه وفای به [[عهد]] و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یک‌صدا بودند، هرگز [[سعادت]] دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد". به [[راستی]] او [[غیبت]] نکرده است، ما [[غفلت]] کرده‌ایم. هرچه هست از ماست و باید [[علت غیبت]] را در خویش و رفتارمان جست‌وجو کنیم»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۰.</ref>.
*«[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "موضوع [[غیبت]] سری است از [[اسرار]] [[خداوند]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی، چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>. از این [[حدیث]] به خوبی آشکار می‌شود که علت و [[فلسفه]] اصلی [[غیبت]]، جزء [[اسرار]] الهی است و جز [[ائمه]] اطهار {{عم}} کسی نمی‌داند؛ آن‌ها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند. ولی در پاره‌ای [[روایات]]<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، باب علة الغیبة.</ref>، بعضی از حکمت‌های آن بیان شده که به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
*«[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "موضوع [[غیبت]] سری است از [[اسرار]] [[خداوند]] و غیبی است از [[غیوب]] الهی، چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۱.</ref>. از این [[حدیث]] به خوبی آشکار می‌شود که علت و [[فلسفه]] اصلی [[غیبت]]، جزء [[اسرار]] الهی است و جز [[ائمه]] اطهار {{عم}} کسی نمی‌داند؛ آن‌ها هم مأذون به بازگو کردن آن نبودند. ولی در پاره‌ای [[روایات]]<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، باب علة الغیبة.</ref>، بعضی از حکمت‌های آن بیان شده که به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
:::::#'''[[آزمایش]] و [[امتحان]]''': [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] {{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] برمی‌گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.</ref>.
#'''[[آزمایش]] و [[امتحان]]''': [[امام کاظم|امام موسی بن جعفر]] {{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به‌طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] برمی‌گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳.</ref>.
:::::#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: "گویا شیعیانم را می‌بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم ([[امام عسکری]] {{ع}}) در جست و جوی [[امام]] خود همه‌جا را می‌گردند، اما او را نمی‌یابند. عرض کردم برای چه‌؟ فرمود: برای این‌که امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای این‌که وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] کرد، [[بیعت]] احدی در گردنش نباشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
#'''[[بیعت]] نکردن با [[ستمکاران]]''': [[امام رضا|علی بن موسی الرضا]] {{ع}} فرمود: "گویا شیعیانم را می‌بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم ([[امام عسکری]] {{ع}}) در جست و جوی [[امام]] خود همه‌جا را می‌گردند، اما او را نمی‌یابند. عرض کردم برای چه‌؟ فرمود: برای این‌که امامشان [[غایب]] می‌شود. عرض کردم چرا [[غایب]] می‌شود؟ فرمود: برای این‌که وقتی با [[شمشیر]] [[قیام]] کرد، [[بیعت]] احدی در گردنش نباشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
:::::#'''[[نجات]] از قتل''': [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[قائم]] باید [[غایب]] شود، عرض کردم چرا؟ فرمود: از کشته شدن می‌ترسد..."<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
#'''[[نجات]] از قتل''': [[زراره]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که آن حضرت فرمود: [[قائم]] باید [[غایب]] شود، عرض کردم چرا؟ فرمود: از کشته شدن می‌ترسد..."<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۲.</ref>.
:::::#'''آمادگی پذیرش'''<ref>مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.</ref>: برای تحقق یک [[انقلاب]] همه‌جانبه در سطح [[جهان]]، علاوه بر وجود [[رهبری]] [[شایسته]]، [[آمادگی عمومی]] نیز لازم است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>.
#'''آمادگی پذیرش'''<ref>مهدی انقلابی بزرگ، آیت الله مکارم شیرازی، ص ۲۴۰.</ref>: برای تحقق یک [[انقلاب]] همه‌جانبه در سطح [[جهان]]، علاوه بر وجود [[رهبری]] [[شایسته]]، [[آمادگی عمومی]] نیز لازم است»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۴۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۶۴: خط ۶۶۴:
سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا "[[قائم]]" به مانند [[صالح]] خواهد بود"<ref>کمال‌الدین وتمام النعمة، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.</ref>.
سپس [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا "[[قائم]]" به مانند [[صالح]] خواهد بود"<ref>کمال‌الدین وتمام النعمة، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.</ref>.
*'''[[دلایل]] دیگر [[غیبت]]''':
*'''[[دلایل]] دیگر [[غیبت]]''':
:::::#[[خداوند]] [[اراده]] کرده از طریق اسباب و [[علل]] عادی و [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[جامعه انسانی]] اجازه [[ظهور]] را به [[آخرین حجت]] خود بدهد.
#[[خداوند]] [[اراده]] کرده از طریق اسباب و [[علل]] عادی و [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[جامعه انسانی]] اجازه [[ظهور]] را به [[آخرین حجت]] خود بدهد.
:::::#[[مردم]] باید به حالت پذیرش و [[آمادگی]] روانی برسند و لذا با این حالت طولانی شدن، بستر مهیا می‌گردد.
#[[مردم]] باید به حالت پذیرش و [[آمادگی]] روانی برسند و لذا با این حالت طولانی شدن، بستر مهیا می‌گردد.
:::::#[[بشر]] باید به حدی از [[تکامل]] [[فکری]] و [[فرهنگی]] و صنعتی و... برسد که بشود او را در قالب یک [[حکومت جهانی]] [[اداره]] کرد.
#[[بشر]] باید به حدی از [[تکامل]] [[فکری]] و [[فرهنگی]] و صنعتی و... برسد که بشود او را در قالب یک [[حکومت جهانی]] [[اداره]] کرد.
:::::#پرورش نیروهای ضربتی و انقلابی و آماده که هسته اصلی رزمندگان در صف آقا [[امام زمان]]{{ع}} را تشکیل بدهند.
#پرورش نیروهای ضربتی و انقلابی و آماده که هسته اصلی رزمندگان در صف آقا [[امام زمان]]{{ع}} را تشکیل بدهند.
:::::#بهره‌مندی از نورافشانی پنهان و غیرمستقیم و آماده شدن برای [[دیدار]] مستقیم [[خورشید]] وجود [[حضرت ولی عصر]]{{ع}}.
#بهره‌مندی از نورافشانی پنهان و غیرمستقیم و آماده شدن برای [[دیدار]] مستقیم [[خورشید]] وجود [[حضرت ولی عصر]]{{ع}}.
:::::#تأثیر [[اعتقاد]] به وجود [[رهبر]] در بقای [[مکتب]]<ref>بهره‌گیری از انتظار یار، قربانعلی الکائی، ص ۳۲.</ref>.
#تأثیر [[اعتقاد]] به وجود [[رهبر]] در بقای [[مکتب]]<ref>بهره‌گیری از انتظار یار، قربانعلی الکائی، ص ۳۲.</ref>.
:::::#[[خالص]] کردن [[یاوران]] آن [[حضرت]] به وسیله [[امتحان]] [[مردم]] [[مؤمن]].
#[[خالص]] کردن [[یاوران]] آن [[حضرت]] به وسیله [[امتحان]] [[مردم]] [[مؤمن]].
:::::#[[آمادگی]] روحی و [[فکری]] [[مؤمنان]] برای پذیرش برنامه‌های آن [[حضرت]] و [[تبعیت]] آگاهانه از [[دستورات]] آن بزرگوار.
#[[آمادگی]] روحی و [[فکری]] [[مؤمنان]] برای پذیرش برنامه‌های آن [[حضرت]] و [[تبعیت]] آگاهانه از [[دستورات]] آن بزرگوار.
:::::#[[آمادگی]] خود آن [[حضرت]] برای تکلیفی بزرگ و رسالتی [[عظیم]] که دست [[تقدیر الهی]] بر عهده او گذاشته است»<ref>[[منصور هرنجی|هرنجی، منصور]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۲ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۳۵-۴۰.</ref>.
#[[آمادگی]] خود آن [[حضرت]] برای تکلیفی بزرگ و رسالتی [[عظیم]] که دست [[تقدیر الهی]] بر عهده او گذاشته است»<ref>[[منصور هرنجی|هرنجی، منصور]]، [[انتظار و وظایف منتظران ۲ (کتاب)|انتظار و وظایف منتظران]]، ص ۳۵-۴۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۸۱: خط ۶۸۱:


«[[غیبت]] جزء [[اسرار الهی]] است و جز [[ائمه اطهار]]{{عم}} کسی از رموز آن [[آگاه]] نیست. چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[دلیل]] [[غیبت]] فرمود: "موضوع [[غیبت]] سرّی است از [[اسرار]] [[خداوند]] و غیبی است از [[غیوب الهی]]، چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.</ref>. در جای دیگری [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به این سؤال که چرا آن [[حضرت]] [[غیبت]] میکنند؟ فرمودند: "[[غیبت]] ایشان، برای امری است که ما اجازه بیان آن امر به شما را نداریم"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.</ref>. علی‌رغم اینکه [[غیبت]] جزء [[اسرار الهی]] است ولی در پاره‌ای از [[روایات]] بعضی از [[علل]] و حکمت‌های آن بیان شده که به آنها اشاره میکنیم.
«[[غیبت]] جزء [[اسرار الهی]] است و جز [[ائمه اطهار]]{{عم}} کسی از رموز آن [[آگاه]] نیست. چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[دلیل]] [[غیبت]] فرمود: "موضوع [[غیبت]] سرّی است از [[اسرار]] [[خداوند]] و غیبی است از [[غیوب الهی]]، چون [[خدا]] را [[حکیم]] می‌دانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی [[حکمت]] صادر می‌شود؛ گرچه تفصیلش برای ما مجهول باشد"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.</ref>. در جای دیگری [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ به این سؤال که چرا آن [[حضرت]] [[غیبت]] میکنند؟ فرمودند: "[[غیبت]] ایشان، برای امری است که ما اجازه بیان آن امر به شما را نداریم"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۲.</ref>. علی‌رغم اینکه [[غیبت]] جزء [[اسرار الهی]] است ولی در پاره‌ای از [[روایات]] بعضی از [[علل]] و حکمت‌های آن بیان شده که به آنها اشاره میکنیم.
:::::#'''[[آزمایش]] و [[غربال]] [[انسان‌ها]]:'''  در [[عصر غیبت]]، گروهی که [[ایمان]] محکمی ندارند، باطنشان ظاهر می‌شود و کسانی که [[ایمان]] در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه [[انتظار فرج]]، [[صبر]] بر شدائد و [[ایمان]] به [[غیبت]]، ارزش‌شان معلوم میگردد. همان‌طور که [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب‌الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند"<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۳.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[علت]] [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} پیش میفرمایند: "بی‌گمان برای [[قائم آل محمد]] غیبتی است که بطلان‌خواهان در آن [[شک]] میکنند"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۴۸۲.</ref>.
#'''[[آزمایش]] و [[غربال]] [[انسان‌ها]]:'''  در [[عصر غیبت]]، گروهی که [[ایمان]] محکمی ندارند، باطنشان ظاهر می‌شود و کسانی که [[ایمان]] در اعماق دلشان ریشه کرده به واسطه [[انتظار فرج]]، [[صبر]] بر شدائد و [[ایمان]] به [[غیبت]]، ارزش‌شان معلوم میگردد. همان‌طور که [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} می‌فرماید: "برای [[صاحب‌الامر]] ناچار غیبتی خواهد بود، به طوری که گروهی از [[مؤمنین]] از [[عقیده]] خود برمی گردند. [[خدا]] به وسیله [[غیبت]]، بندگانش را [[امتحان]] می‌کند"<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۱۳.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[علت]] [[غیبت امام مهدی]]{{ع}} پیش میفرمایند: "بی‌گمان برای [[قائم آل محمد]] غیبتی است که بطلان‌خواهان در آن [[شک]] میکنند"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۴۸۲.</ref>.
:::::#'''[[حفظ جان امام مهدی]]{{ع}}:''' [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بارها به [[مردم]] گوشزد کرده بودند که دستگاه [[ظلم و ستم]] [[عاقبت]] به دست [[مهدی]] [[موعود]]{{ع}} برچیده می‌شود و کاخ‌های [[بیدادگری]] توسط او واژگون خواهد شد، در همین راستا [[وجود مقدس امام زمان]]{{ع}} همواره مورد توجه دو گروه قرار میگرفت، یکی [[مظلومان]] و ستمدیدگان که متأسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست. آنان به خاطر تظلّم و به [[امید]] [[حمایت]] و [[دفاع]]، دور [[وجود امام]]{{ع}} جمع شده، تقاضای [[نهضت]] و [[دفاع]] میکردند و همیشه عده زیادی اطراف [[امام]]{{ع}} را احاطه کرده و [[انقلاب]] و غوغایی برپا بود. گروه دوم: [[زورگویان]] و ستم‌کاران خون‌خوار که بر [[ملت]] [[محروم]] تسلّط یافته و در راه رسیدن به [[منافع]] شخصی و حفظ [[مقام]] خویش، از هیچ عمل [[زشتی]] [[پروا]] ندارند و حاضرند تمام [[ملت]] را فدای خواسته‌های خود کنند. این گروه چون [[وجود مقدس امام مهدی]]{{ع}} را سد راه [[منافع]] و مقاصد شوم خود میدیدند، ناچار بودند وجود [[مقدس]] آن جناب را از میان بردارند و خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. بنابراین در این تصمیم اساسی با هم متّحد شده و تا قطع ریشه [[عدالت]] و دادخواهی هرگز از پا نمی‌نشستند. بنابراین [[خداوند]] [[حکیم]] به وسیله [[غیبت]] [[امام دوازدهم]]{{ع}} [[جان]] ایشان را از [[شر]] [[دشمنان]] حفظ نموده است. همان‌طور که [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمودند: "[[امام]] [[منتظر]] پیش از [[قیام]] خود، مدتی از چشم‌ها [[غایب]] خواهد شد. از [[علت]] آن سؤال شد. [[حضرت]] فرمودند: بر [[جان]] خویش بیم‌ناک است"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‌النعمه، ج۲، باب ۴۴، ح۷، ص۲۳۳.</ref>.  
#'''[[حفظ جان امام مهدی]]{{ع}}:''' [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بارها به [[مردم]] گوشزد کرده بودند که دستگاه [[ظلم و ستم]] [[عاقبت]] به دست [[مهدی]] [[موعود]]{{ع}} برچیده می‌شود و کاخ‌های [[بیدادگری]] توسط او واژگون خواهد شد، در همین راستا [[وجود مقدس امام زمان]]{{ع}} همواره مورد توجه دو گروه قرار میگرفت، یکی [[مظلومان]] و ستمدیدگان که متأسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست. آنان به خاطر تظلّم و به [[امید]] [[حمایت]] و [[دفاع]]، دور [[وجود امام]]{{ع}} جمع شده، تقاضای [[نهضت]] و [[دفاع]] میکردند و همیشه عده زیادی اطراف [[امام]]{{ع}} را احاطه کرده و [[انقلاب]] و غوغایی برپا بود. گروه دوم: [[زورگویان]] و ستم‌کاران خون‌خوار که بر [[ملت]] [[محروم]] تسلّط یافته و در راه رسیدن به [[منافع]] شخصی و حفظ [[مقام]] خویش، از هیچ عمل [[زشتی]] [[پروا]] ندارند و حاضرند تمام [[ملت]] را فدای خواسته‌های خود کنند. این گروه چون [[وجود مقدس امام مهدی]]{{ع}} را سد راه [[منافع]] و مقاصد شوم خود میدیدند، ناچار بودند وجود [[مقدس]] آن جناب را از میان بردارند و خودشان را از این خطر بزرگ برهانند. بنابراین در این تصمیم اساسی با هم متّحد شده و تا قطع ریشه [[عدالت]] و دادخواهی هرگز از پا نمی‌نشستند. بنابراین [[خداوند]] [[حکیم]] به وسیله [[غیبت]] [[امام دوازدهم]]{{ع}} [[جان]] ایشان را از [[شر]] [[دشمنان]] حفظ نموده است. همان‌طور که [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمودند: "[[امام]] [[منتظر]] پیش از [[قیام]] خود، مدتی از چشم‌ها [[غایب]] خواهد شد. از [[علت]] آن سؤال شد. [[حضرت]] فرمودند: بر [[جان]] خویش بیم‌ناک است"<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام‌النعمه، ج۲، باب ۴۴، ح۷، ص۲۳۳.</ref>.  
:::::#'''عدم [[آمادگی]]:''' برای [[ظهور امام مهدی]]{{ع}} به عنوان خاتم الاوصیا و [[منجی بشریت]] و تحقق یک [[انقلاب]] همه جانبه در سطح [[جهان]]، علاوه بر وجود [[رهبری]] [[شایسته]]، قطعاً زمینه و [[آمادگی]] نیز لازم است. [[امام مهدی]]{{ع}} فقط برای [[اصلاح]] [[زندگی]] [[شیعیان]] [[ظهور]] نمی‌کند، تا [[معتقد]] باشیم [[ظهور]] ایشان تنها [[نیازمند]] [[آمادگی]] [[شیعه]] میباشد، بلکه [[خداوند]] [[آخرین منجی]] و راهنمای خود را برای ایجاد آخرین [[حکومت]] [[نجات‌بخش]] و در [[بهترین]] شرایط جهانی خواهد فرستاد. بدیهی است [[ظهور]] عمومی؛ شرایط جهانی و توجهی عمومی را میطلبد. البته همه [[ادیان]] و [[مذاهب]] [[معتقد]] به [[مصلح جهانی]] هستند و در [[انتظار]] [[منجی]] به سر میبرند که این امر خود در ایجاد یک شرایط جهانی، مفید است، اما افزایش ارتباطات جهانی و مواصلات، نزدیک‌شدن [[انسان‌ها]] به یکدیگر، توجه و دغدغه‌های مشترک جهانی از مهم‌ترین شرایط برای ایجاد یک [[حکومت جهانی]] است. بنابراین [[آمادگی برای ظهور]] [[امام زمان]]{{ع}} باید در سه بُعد فراهم شود: [[آمادگی]] فردی - [[آمادگی جامعه اسلامی]] و [[شیعی]] - [[آمادگی جهانی]]، با توجه به اینکه عدم [[آمادگی جهانی]] برای پذیرش [[منجی]]، یکی از اصلی‌ترین [[عوامل غیبت]] [[حضرت]] است، هر چقدر ما این [[آمادگی]] را در خود، [[جامعه]] خود و در سطح [[جهان]] بیشتر نماییم، به همان اندازه [[موانع ظهور]] رفع شده و به همان [[میزان]] به [[فرج]] [[امام عصر]]{{ع}} نزدیک‌تر شده‌ایم.
#'''عدم [[آمادگی]]:''' برای [[ظهور امام مهدی]]{{ع}} به عنوان خاتم الاوصیا و [[منجی بشریت]] و تحقق یک [[انقلاب]] همه جانبه در سطح [[جهان]]، علاوه بر وجود [[رهبری]] [[شایسته]]، قطعاً زمینه و [[آمادگی]] نیز لازم است. [[امام مهدی]]{{ع}} فقط برای [[اصلاح]] [[زندگی]] [[شیعیان]] [[ظهور]] نمی‌کند، تا [[معتقد]] باشیم [[ظهور]] ایشان تنها [[نیازمند]] [[آمادگی]] [[شیعه]] میباشد، بلکه [[خداوند]] [[آخرین منجی]] و راهنمای خود را برای ایجاد آخرین [[حکومت]] [[نجات‌بخش]] و در [[بهترین]] شرایط جهانی خواهد فرستاد. بدیهی است [[ظهور]] عمومی؛ شرایط جهانی و توجهی عمومی را میطلبد. البته همه [[ادیان]] و [[مذاهب]] [[معتقد]] به [[مصلح جهانی]] هستند و در [[انتظار]] [[منجی]] به سر میبرند که این امر خود در ایجاد یک شرایط جهانی، مفید است، اما افزایش ارتباطات جهانی و مواصلات، نزدیک‌شدن [[انسان‌ها]] به یکدیگر، توجه و دغدغه‌های مشترک جهانی از مهم‌ترین شرایط برای ایجاد یک [[حکومت جهانی]] است. بنابراین [[آمادگی برای ظهور]] [[امام زمان]]{{ع}} باید در سه بُعد فراهم شود: [[آمادگی]] فردی - [[آمادگی جامعه اسلامی]] و [[شیعی]] - [[آمادگی جهانی]]، با توجه به اینکه عدم [[آمادگی جهانی]] برای پذیرش [[منجی]]، یکی از اصلی‌ترین [[عوامل غیبت]] [[حضرت]] است، هر چقدر ما این [[آمادگی]] را در خود، [[جامعه]] خود و در سطح [[جهان]] بیشتر نماییم، به همان اندازه [[موانع ظهور]] رفع شده و به همان [[میزان]] به [[فرج]] [[امام عصر]]{{ع}} نزدیک‌تر شده‌ایم.
:::::#'''[[غیبت امام زمان]]{{ع}}، یک [[سنت الهی]]:''' با بررسی در گفتار [[معصومین]]{{عم}} میبینیم در بیانات آنها، مسأله [[غیبت]] به عنوان یک [[سنت الهی]] مطرح شده که در میان [[انبیای پیشین]] و اوصیای آنها معمول بوده است. بنابر [[روایات]]، [[حضرت صالح|صالح]]{{ع}} [[پیامبر]] در سن [[پیری]] از میان قومش [[غایب]] شد و [[غیبت]] او مدتی به طول انجامید. به طوری که چون به میان قومش بازگشت، وی را نشناختند. [[موسی]]{{ع}} نیز مدتی [[غایب]] بود و طی این مدت [[بنی‌اسرائیل]] در [[حیرت]] و سرگردانی و [[رنج]] بسیار به سر میبردند، تا بار دیگر [[موسی]]{{ع}} به نزد آنها بازگشت. چنین غیبت‌هایی درباره [[حضرت]] [[یونس]] و [[یوسف]] و برخی دیگر از [[پیامبران]] نیز ذکر شده است. بنابراین مسأله [[غیبت امام زمان]]{{ع}} به مانند [[سنت]] جاریه‌ای است که در [[امت]] خاتم‌الانبیا نیز مصداق پیدا می‌کند. در اینجا، ذکر این نکته ضروری است که [[دانش]] بشری برای [[کشف]] بسیاری از امور توانا نیست و حتی [[توان]] [[فهم]] آنها را هم ندارد. بسیاری از [[اسرار]] [[نظام خلقت]] هنوز برای ما مجهول است و [[خداوند متعال]] که در گفتارش جای هیچ [[شک]] و تردیدی نیست در کتاب خود از این موضوع این چنین خبر داده است: "و از [[دانش]] تنها مقدار بسیار کمی به شما داده شده است"<ref>{{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}} «و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref>.
#'''[[غیبت امام زمان]]{{ع}}، یک [[سنت الهی]]:''' با بررسی در گفتار [[معصومین]]{{عم}} میبینیم در بیانات آنها، مسأله [[غیبت]] به عنوان یک [[سنت الهی]] مطرح شده که در میان [[انبیای پیشین]] و اوصیای آنها معمول بوده است. بنابر [[روایات]]، [[حضرت صالح|صالح]]{{ع}} [[پیامبر]] در سن [[پیری]] از میان قومش [[غایب]] شد و [[غیبت]] او مدتی به طول انجامید. به طوری که چون به میان قومش بازگشت، وی را نشناختند. [[موسی]]{{ع}} نیز مدتی [[غایب]] بود و طی این مدت [[بنی‌اسرائیل]] در [[حیرت]] و سرگردانی و [[رنج]] بسیار به سر میبردند، تا بار دیگر [[موسی]]{{ع}} به نزد آنها بازگشت. چنین غیبت‌هایی درباره [[حضرت]] [[یونس]] و [[یوسف]] و برخی دیگر از [[پیامبران]] نیز ذکر شده است. بنابراین مسأله [[غیبت امام زمان]]{{ع}} به مانند [[سنت]] جاریه‌ای است که در [[امت]] خاتم‌الانبیا نیز مصداق پیدا می‌کند. در اینجا، ذکر این نکته ضروری است که [[دانش]] بشری برای [[کشف]] بسیاری از امور توانا نیست و حتی [[توان]] [[فهم]] آنها را هم ندارد. بسیاری از [[اسرار]] [[نظام خلقت]] هنوز برای ما مجهول است و [[خداوند متعال]] که در گفتارش جای هیچ [[شک]] و تردیدی نیست در کتاب خود از این موضوع این چنین خبر داده است: "و از [[دانش]] تنها مقدار بسیار کمی به شما داده شده است"<ref>{{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}} «و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref>.
:::::#'''تمرین [[ولایت‌پذیری]]:''' [[مردم]] در زمان حضور [[ائمه]]{{عم}} [[آمادگی]] [[پذیرش ولایت]] [[انسان کامل]] را نداشتند و همین امر سبب مهجوریت [[ائمه]]{{عم}} در [[جامعه]] و در نهایت [[شهادت]] آنها گردید. بنابراین [[خداوند]] در عصر [[غیبت کبری]]، فرصتی را فراهم کرد تا [[مردم]] با [[اطاعت]] از [[نواب عام]] و بالاخص [[ولایت مطلقه فقیه]]، به نوعی [[ولایت‌پذیری]] را تمرین کنند تا برای [[پذیرش ولایت]] [[انسان کامل]] در [[عصر ظهور]] که همان [[امام زمان]]{{ع}} است، آماده گردند. حال که با [[رجوع]] به [[روایات]]، به [[دلایل]] [[غیبت]] پی بردیم، [[درک]] این مطلب که [[انتظار]] [[حکومت جهانی امام مهدی]]{{عم}} که در [[روایات]]، آن را از [[بهترین]] [[اعمال]]<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ أَعْمَالِ‌ أُمَّتِي‌ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ برترین کارهای امت من، انتظار فرج است، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲؛ کمال الدین، ص۶۴۴.</ref>، [[عبادات]]<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ والاترین عبادت انتظار فرج است. نهج الفصاحه، ص۷۸، ینابیع المودة، ج۳، ص۱۶۹.</ref> و جهادها<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي‌ انْتِظَارُ الْفَرَجِ‌}}؛ بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۱۵۶.</ref> بلکه پشتوانه قبولی همه [[اعمال]] شمرده‌اند، روشن می‌شود. انتظاری که از ابتدای عالم آغاز شده است، تنها با فراهم شدن زمینه‌های [[شکوفایی]] آن خواهد شکفت و آن است که همه [[انسان‌ها]] در طلب [[منجی]] باشند. [[انتظار مهدی]]{{ع}} در منتظرانش، [[شوق]] [[یاری]] و [[همراهی]] او را ایجاد می‌کند و به [[انسان]] حیات و او را از بی‌هدفی [[نجات]] میدهد و این نه تنها در [[زندگی فردی]] [[منتظر]] مؤثر است، بلکه در حوزه رابطه فرد با [[جامعه]] نیز او تأثیرگذاری مثبتی دارد؛ چرا که [[شرط ظهور]]، [[آمادگی]] جمعی است و [[انتظار]]، جریان مبارکی است که در حیات فرد و اجتماع جاری می‌شود و در همه عرصه‌های [[زندگی]]، رنگ [[الهی]] به [[انسان]] و حیات او میبخشد. با توجه به آنچه گذشت، [[وظیفه]] [[منتظر]] رنگ خدایی داشتن است که به [[برکت]] [[انتظار]] در جای جای [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] او جلوه‌گر می‌شود. با این نگاه، دیگر [[وظایف]] بر دوش [[منتظران]] سنگینی نمی‌کند بلکه به عنوان جریان شیرینی به زندگی‌شان معنا میبخشد. {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>»<ref>[[محمد علی کریمی|کریمی، محمد علی]]، [[آیا ظهور نزدیک است ۳ (کتاب)|آیا ظهور نزدیک است]]، ص ۱۴-۲۱.</ref>.
#'''تمرین [[ولایت‌پذیری]]:''' [[مردم]] در زمان حضور [[ائمه]]{{عم}} [[آمادگی]] [[پذیرش ولایت]] [[انسان کامل]] را نداشتند و همین امر سبب مهجوریت [[ائمه]]{{عم}} در [[جامعه]] و در نهایت [[شهادت]] آنها گردید. بنابراین [[خداوند]] در عصر [[غیبت کبری]]، فرصتی را فراهم کرد تا [[مردم]] با [[اطاعت]] از [[نواب عام]] و بالاخص [[ولایت مطلقه فقیه]]، به نوعی [[ولایت‌پذیری]] را تمرین کنند تا برای [[پذیرش ولایت]] [[انسان کامل]] در [[عصر ظهور]] که همان [[امام زمان]]{{ع}} است، آماده گردند. حال که با [[رجوع]] به [[روایات]]، به [[دلایل]] [[غیبت]] پی بردیم، [[درک]] این مطلب که [[انتظار]] [[حکومت جهانی امام مهدی]]{{عم}} که در [[روایات]]، آن را از [[بهترین]] [[اعمال]]<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ أَعْمَالِ‌ أُمَّتِي‌ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ برترین کارهای امت من، انتظار فرج است، مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲؛ کمال الدین، ص۶۴۴.</ref>، [[عبادات]]<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ‌ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ والاترین عبادت انتظار فرج است. نهج الفصاحه، ص۷۸، ینابیع المودة، ج۳، ص۱۶۹.</ref> و جهادها<ref>{{متن حدیث|أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي‌ انْتِظَارُ الْفَرَجِ‌}}؛ بالاترین جهاد امت من، انتظار فرج است. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۱۵۶.</ref> بلکه پشتوانه قبولی همه [[اعمال]] شمرده‌اند، روشن می‌شود. انتظاری که از ابتدای عالم آغاز شده است، تنها با فراهم شدن زمینه‌های [[شکوفایی]] آن خواهد شکفت و آن است که همه [[انسان‌ها]] در طلب [[منجی]] باشند. [[انتظار مهدی]]{{ع}} در منتظرانش، [[شوق]] [[یاری]] و [[همراهی]] او را ایجاد می‌کند و به [[انسان]] حیات و او را از بی‌هدفی [[نجات]] میدهد و این نه تنها در [[زندگی فردی]] [[منتظر]] مؤثر است، بلکه در حوزه رابطه فرد با [[جامعه]] نیز او تأثیرگذاری مثبتی دارد؛ چرا که [[شرط ظهور]]، [[آمادگی]] جمعی است و [[انتظار]]، جریان مبارکی است که در حیات فرد و اجتماع جاری می‌شود و در همه عرصه‌های [[زندگی]]، رنگ [[الهی]] به [[انسان]] و حیات او میبخشد. با توجه به آنچه گذشت، [[وظیفه]] [[منتظر]] رنگ خدایی داشتن است که به [[برکت]] [[انتظار]] در جای جای [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] او جلوه‌گر می‌شود. با این نگاه، دیگر [[وظایف]] بر دوش [[منتظران]] سنگینی نمی‌کند بلکه به عنوان جریان شیرینی به زندگی‌شان معنا میبخشد. {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>»<ref>[[محمد علی کریمی|کریمی، محمد علی]]، [[آیا ظهور نزدیک است ۳ (کتاب)|آیا ظهور نزدیک است]]، ص ۱۴-۲۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۷۰۳: خط ۷۰۳:


پدیده [[غیبت]] حضرت {{ع}} چنانکه در [[روایات]] نیز به آن اشاره شده، [[اسرار]] و حکمت‌های زیادی دارد که فقط بعد از [[ظهور]] قابل [[درک]] است، لذا [[دلیل]] اصلی [[غیبت]] برای ما روشن نیست و [[امامان]] فرموده‌اند: [[دلیل]] اصلی، سرّی از [[اسرار]] خداست که اجازه گفتن آن را نداریم. منتها در منابع روایی، برخی از این حکمت‌ها بازگو شده است:
پدیده [[غیبت]] حضرت {{ع}} چنانکه در [[روایات]] نیز به آن اشاره شده، [[اسرار]] و حکمت‌های زیادی دارد که فقط بعد از [[ظهور]] قابل [[درک]] است، لذا [[دلیل]] اصلی [[غیبت]] برای ما روشن نیست و [[امامان]] فرموده‌اند: [[دلیل]] اصلی، سرّی از [[اسرار]] خداست که اجازه گفتن آن را نداریم. منتها در منابع روایی، برخی از این حکمت‌ها بازگو شده است:
:::::#[[حفظ جان]] [[امام]]؛ [[خداوند]] او را برای دوری از دسترسی [[دشمنان]] تا زمانی که [[جهان]] آماده استقبال از حضرت {{ع}} و عمل به برنامه‌های او گردد، از نظرها مخفی کرده است؛
#[[حفظ جان]] [[امام]]؛ [[خداوند]] او را برای دوری از دسترسی [[دشمنان]] تا زمانی که [[جهان]] آماده استقبال از حضرت {{ع}} و عمل به برنامه‌های او گردد، از نظرها مخفی کرده است؛
:::::#سازش‌ناپذیری با حکومت‌های [[ستم‌پیشه]] [[بیعت]] نکردن با [[حاکمان]] ستم‌گر؛
#سازش‌ناپذیری با حکومت‌های [[ستم‌پیشه]] [[بیعت]] نکردن با [[حاکمان]] ستم‌گر؛
:::::#ناسپاسی [[مردم]]؛
#ناسپاسی [[مردم]]؛
:::::#[[آزمایش]] [[مردم]]؛ و...
#[[آزمایش]] [[مردم]]؛ و...


مهم‌ترین علت ادامه [[غیبت]]، عدم [[آمادگی جهانی]] برای [[درک]] [[زمان ظهور]] و [[یاری]] [[امام]] در اجرای برنامه‌های گسترده و همه‌جانبه است»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۸.</ref>»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۲۰۳.</ref>.
مهم‌ترین علت ادامه [[غیبت]]، عدم [[آمادگی جهانی]] برای [[درک]] [[زمان ظهور]] و [[یاری]] [[امام]] در اجرای برنامه‌های گسترده و همه‌جانبه است»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۸.</ref>»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۲۰۳.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش