آزادی سیاسی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش +{{جعبه اطلاعات پرسش)) |
جز (جایگزینی متن - '“' به '«') |
||
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = [[آزادی سیاسی]] | |||
| نمایه وابسته | | تعداد پاسخ = ۱ | ||
| مدخل اصلی | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''آزادی سیاسی به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | '''آزادی سیاسی به چه معناست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«آزادیهای سیاسی شکل [[تکامل]] یافته آزادیهای مدنی است. به موجب این آزادیها، [[حکومت]] نه تنها باید حقوق و آزادیهای شهروندان را مراعات و محقق سازد. (آزادیهای مدنی)، بلکه باید شهروندان در اصل حکومت و اداره آن سهیم باشند؛ به عبارت دقیقتر، حکومت باید برخاسته از آرای شهروندان باشد. این امر با رفراندوم برای تعیین اصل [[نظام]] [[انتخابات]] برای [[گزینش]] [[مسؤولان]] نظام محقق میشود. کلایمرودی این [[آزادی]] را به | «آزادیهای سیاسی شکل [[تکامل]] یافته آزادیهای مدنی است. به موجب این آزادیها، [[حکومت]] نه تنها باید حقوق و آزادیهای شهروندان را مراعات و محقق سازد. (آزادیهای مدنی)، بلکه باید شهروندان در اصل حکومت و اداره آن سهیم باشند؛ به عبارت دقیقتر، حکومت باید برخاسته از آرای شهروندان باشد. این امر با رفراندوم برای تعیین اصل [[نظام]] [[انتخابات]] برای [[گزینش]] [[مسؤولان]] نظام محقق میشود. کلایمرودی این [[آزادی]] را به «حق شرکت [[مردم]] در امور حکومت” معنا میکند<ref>آشنایی با علم سیاست، ۱۱۹۵؛ محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص۳۱؛ کریم یوسف احمد کشاکش، الحریات العامة فی الأنظمة السیاسة المعصره، ص۶۱.</ref>. | ||
کوهن با برشمردن آزادیهای [[سیاسی]] به عنوان شرط [[واجب]] برای [[اعمال]] [[دموکراسی]]، در [[تفسیر]] آن میگوید: | کوهن با برشمردن آزادیهای [[سیاسی]] به عنوان شرط [[واجب]] برای [[اعمال]] [[دموکراسی]]، در [[تفسیر]] آن میگوید: | ||
خط ۳۳: | خط ۲۷: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید کاظم سیدباقری]]''' در کتاب ''«[[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«برای [[آزادی]]<ref>از آنجا که ادبیات آزادی سیاسی در اندیشه سیاسی غرب، پربار است، در آغاز به تعریفهای برخی نویسندگان برجسته این عرصه اشاره و در ادامه، ضمن نقد و بررسی، نگرش قرآنی بیان میشود.</ref> تا کنون بیش از دویست تعریف بیان شده است<ref>آیزیا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۱۴.</ref>. [[جان]] اس[[تورات]] میل<ref>John Stuart Mill..</ref> (۱۸۰۶-۱۸۷۳) در آغاز کتاب | «برای [[آزادی]]<ref>از آنجا که ادبیات آزادی سیاسی در اندیشه سیاسی غرب، پربار است، در آغاز به تعریفهای برخی نویسندگان برجسته این عرصه اشاره و در ادامه، ضمن نقد و بررسی، نگرش قرآنی بیان میشود.</ref> تا کنون بیش از دویست تعریف بیان شده است<ref>آیزیا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۱۴.</ref>. [[جان]] اس[[تورات]] میل<ref>John Stuart Mill..</ref> (۱۸۰۶-۱۸۷۳) در آغاز کتاب «رسالهای درباره آزادی” میگوید که موضوع کتاب «آزادی [[اراده]] و [[اختیار]]<ref>Frec-Will..</ref> نیست، بلکه بحث از آزادی [[مدنی]] و [[اجتماعی]] است که درباره [[سرشت]] و [[محدودیت]] قدرتی است که به طور [[مشروع]] میتواند بر افراد [[اعمال]] گردد<ref>Frecdom..</ref>. ما نیز در این نوشته در پی [[آزادی سیاسی]] هستیم، بسیاری از کسانی که آزادی را تعریف کردهاند نیز به این رویکرد توجه داشتهاند. هابز<ref>John Stuart Mill" On Liberty", Chapter ۱, p.۵..</ref> (۱۵۸۸-۱۶۷۹) در «لویاتان”<ref>Leviathan..</ref>، آزادی را دال بر نبود [[مخالفت]] میداند، لاک<ref>John Lock..</ref> (۱۶۳۲-۱۷۰۴) آن را قدرتی میداند که [[انسان]] برای انجام یا [[احتراز]] از عملی خاص داراست و از نظر کانت<ref>Immanuel Kant..</ref> (۱۸۰۴-۱۷۲۴) آزادی عبارت از [[استقلال]] و [[رهایی]] از هر چیز به جز [[قانون]] [[اخلاقی]] است<ref>ر.ک: موریس گرنستون، تحلیلی نوین از آزادی؛ ص۱۳-۵۰.</ref>. برخی بر این باورند که آزادی یعنی رهایی از بند و [[زندان]]؛ تلاش برای از میان برداشتن موانع؛ جلوگیری از [[مداخله]] و بهرهکشی [[اسارت]] انسان است به وسیله دیگران<ref>برلین، آیزیا، چهار مقاله درباره آزادی، ص۷۱.</ref>. مفهوم آزادی سیاسی، همچنین در بردارنده رهایی از محدودیتهای درونی در [[رفتار]] یا گفتار [[سیاسی]] نیز میشود، قیدهایی مانند [[آداب]] و [[سنتها]]، [[هماهنگی]] و [[سازگاری]] با [[جامعه]]، و رفتارهای احساسی<ref>see: Nikolas Kompridis; "Struggling Over the Meaning of Recognition: A Matter of Ilentity, Justice or Freedom?", pp. ۲۷۷-۲۸۹..</ref> در تعریفی دیگر بر معنای «مصون ماندن از اراده مستبدانه” تأکید شده است<ref>علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۷۵.</ref>. السدیر مک اینتایر<ref>Alasdair MacIntyre..</ref>آزادی را استقلال اجتماعی افراد در [[ارتباط]] با دیگران تعریف میکند<ref>Alasdair MacIntyre; "The Virtues of Acknowledged Dependence"; Rational Dependent Animals: Why Humans Need the Virtues, p.۲۳..</ref>. برخی دیگر آن را [[روابط]] [[آزاد]] از [[ستم]]، [[تهدید]] و [[اجبار]] معنا کردهاند<ref>Iris Marion Young; "Five Faces of Oppression", Justice and the Politics of Difference"; pp. ۳۹-۶۵ or see: Michael Sandel; Justice: What's the Right Thing to Do?; p.</ref>. «آمارتیاسن” در کتاب توسعه به مثابه [[آزادی]]، مینویسد آزادی نبود شرایط محدود کننده برای افراد و انجام فعالیت برای ایجاد شرایط مطلوب تعریف میکند<ref>Amartya Sen; Development as Freedom; p.۶۳..</ref>. | ||
برخی دیگر در معنای [[آزادی سیاسی]]، روشها و فعالیتهای آزادانه را مورد توجه قرار دادهاند، به این معنا که فرد بتواند در [[زندگی سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[کشور]] خود از [[راه]] [[انتخاب]] [[زمامداران]] و [[مقامات]] [[سیاسی]] شرکت جوید یا به [[تصدی]] [[مشاغل]] عمومی و سیاسی و اجتماعی کشور خود نائل آید یا در مجامع، آزادانه [[عقاید]] و [[افکار]] خود را به نحو مقتضی ابراز نماید<ref>منوچهر طباطبایی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۹۶.</ref>. | برخی دیگر در معنای [[آزادی سیاسی]]، روشها و فعالیتهای آزادانه را مورد توجه قرار دادهاند، به این معنا که فرد بتواند در [[زندگی سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[کشور]] خود از [[راه]] [[انتخاب]] [[زمامداران]] و [[مقامات]] [[سیاسی]] شرکت جوید یا به [[تصدی]] [[مشاغل]] عمومی و سیاسی و اجتماعی کشور خود نائل آید یا در مجامع، آزادانه [[عقاید]] و [[افکار]] خود را به نحو مقتضی ابراز نماید<ref>منوچهر طباطبایی موتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۹۶.</ref>. | ||
به طور کلی در آزادی، سه عنصر و مقوله وجود دارد؛ | به طور کلی در آزادی، سه عنصر و مقوله وجود دارد؛ «آزادیخواه”، «نبود مانع” و «هدف”؛ آزادی سیاسی زمانی شکل میگیرد که اشخاص و [[تشکلهای سیاسی]] در انجام دادن رفتارهای سیاسی مطلوب و برخورداری از [[حقوق اساسی]] از محدودیتها و موانعی که [[دولتها]] ممکن است در برابر آنها ایجاد کنند، رها و آزاد باشند<ref>ر.ک: منصور میراحمدی، آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، ص۱۰۸.</ref> و آزادی خود را برای رسیدن به هدفی مشخص به کار گیرند. «گلن تیندر” تأکید میکند آزادی وضعی است که در آن، [[انسان]]، منقاد خواستههای خودکامانه و بیپایان هیچ مرجعی اعم از [[دولت]]، کارفرما، [[خویشان]] یا کسان دیگر نباشد<ref>گلن تیندر، تفکر سیاسی، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۷.</ref> | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۵۷: | خط ۵۱: | ||
آن حکومتی که باید میان مردم باشد باید واجد شرایطی باشد که آن شرایط را [[اسلام]] معین کرده است؛ اگر آن شرایط را که [[اسلام]] معین کرده است داشته باشد، همان طور که مفتی بدون اینکه [[خدا]] شخصش را معین کرده باشد با آن شرایط میتواند [[فتوا]] بدهد، [[حاکم]] هم بدون اینکه خدا شخصش را معین کرده باشد، میتواند در میان [[مردم]] [[حکومت]] کند<ref>پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. | آن حکومتی که باید میان مردم باشد باید واجد شرایطی باشد که آن شرایط را [[اسلام]] معین کرده است؛ اگر آن شرایط را که [[اسلام]] معین کرده است داشته باشد، همان طور که مفتی بدون اینکه [[خدا]] شخصش را معین کرده باشد با آن شرایط میتواند [[فتوا]] بدهد، [[حاکم]] هم بدون اینکه خدا شخصش را معین کرده باشد، میتواند در میان [[مردم]] [[حکومت]] کند<ref>پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. | ||
اسلام برای [[امامت]] و [[رهبری | اسلام برای [[امامت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]] شرایط و صفتهایی را تعیین و وضع کرده است که با دارا بودن آن شرایط، شخص، صلاحیت رهبری و [[حاکمیت]] پیدا میکند. واضح است که به صرف [[وجدان]]، صلاحیت، رهبری و حاکمیت فعلی تحقق نمییابد، مگر اینکه مورد [[پذیرش مردم]] قرار گیرد<ref>البته این مسئله محل مناقشه است که آیا حاکم اسلامی تمام مشروعیت حکومت خود را از دین دریافت میکند و انتخاب مردم هیچ گونه تأثیری در آن ندارد یا اینکه انتخاب مردم با سایر فقها نیز در مشروعیت حکومت او مؤثر است؟ به دیگر سخن، آیا مصدر مشروعیت حاکم مسلمانان یک سویه بوده و نقش انتخاب فقط در کارآمد بودن حکومت است؟ </ref>. مصدر [[حق]] [[شرعی]] [[ولیفقیه]] نیز، مردم [[متدین]] هستند و این موضوع با اشاره به [[حکم]] [[امام خمینی]] به نخستوزیر [[دولت]] موقت<ref>"بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران جناب عالی را بدون در نظر گرفتن حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم". امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۷.</ref> قابل تحلیل است. زیرا؛ حق شرعی [[امام]] از [[وابستگی]] [[قاطع]] مردم به اسلام، به عنوان یک [[مکتب]] و [[ایدئولوژی]] ناشی میشود و مردم [[تأیید]] میکنند که او [[مقام]] صلاحیتداری است که میتواند قابلیت اشخاص را از جهت انجام [[وظایف]] [[اسلامی]] تشخیص دهد. در [[حقیقت]]، حق شرعی و [[ولایت شرعی]]، یعنی مهر ایدئولوژی مردم و حق عرفی، همان [[حق حاکمیت]] ملی مردم است که آنها باید فرد مورد تأیید [[رهبر]] را [[انتخاب]] کنند<ref>پیرامون جمهوری اسلامی، ص۸۶.</ref>. | ||
درباره واژه "[[جمهوری اسلامی]]" باید گفت کلمه "جمهوری" [[شکل حکومت]] پیشنهاد شده و کلمه "[[اسلامی]]" محتوای آن را مشخص میکند. یعنی [[حکومتی]] که در آن [[حق]] [[انتخاب]] با همه [[مردم]] است، قطع نظر از اینکه مرد یا [[زن]]، سفید یا سیاه، دارای این [[عقیده]] یا آن عقیده باشند. در اینجا فقط شرط [[بلوغ]] [[سنی]] و [[رشد عقلی]] معتبر است و نه چیز دیگر. افزون بر این، [[حکومت]]، حکومتی موقت است، یعنی هر چند سال یکبار باید | درباره واژه "[[جمهوری اسلامی]]" باید گفت کلمه "جمهوری" [[شکل حکومت]] پیشنهاد شده و کلمه "[[اسلامی]]" محتوای آن را مشخص میکند. یعنی [[حکومتی]] که در آن [[حق]] [[انتخاب]] با همه [[مردم]] است، قطع نظر از اینکه مرد یا [[زن]]، سفید یا سیاه، دارای این [[عقیده]] یا آن عقیده باشند. در اینجا فقط شرط [[بلوغ]] [[سنی]] و [[رشد عقلی]] معتبر است و نه چیز دیگر. افزون بر این، [[حکومت]]، حکومتی موقت است، یعنی هر چند سال یکبار باید تجدید شود. به این معنا که اگر مردم بخواهند میتوانند [[حاکم]] را برای بار دوم و یا بار سوم و یا چهارم - تا آنجا که [[قانون اساسی]]شان اجازه میدهد - انتخاب کنند و در صورت عدم [[تمایل]]، شخص دیگری را که از او بهتر میدانند انتخاب کنند. بنابراین، مسئله جمهوری مربوط به [[شکل حکومت]] است که مستلزم نوعی [[دموکراسی]] است، که مردم حق دارند [[سرنوشت]] خود را در دست گیرند<ref>پیرامون جمهوری اسلامی، ص۸۰ و ۸۱.</ref>. | ||
به هر حال "انتخاب [[رئیس حکومت]] توسط مردم"، "موقتی بودن حاکم" و "[[حق حاکمیت]] مردم بر سرنوشت خود" و اینکه [[انتخاب مردم]] نه از مقوله "[[وظیفه]]" که از مقوله "حق" است از مباحثی است که نباید از آنها [[غفلت]] شود. افزون بر این میتوان از [[فطری]] بودن [[حقوقی]] نظیر [[آزادی]] و دموکراسی به معنای [[حقیقی]] آن و [[امانت]] بودن حکومت در دست حاکم نیز سخن به میان آورد. اینها همه تأثیرگذار بودن مردم و نقش آنها در حکومت را بیان میکند. [[حاکم اسلامی]] میبایست از طرف مردم مورد پذیرش قرار گیرد، و صرف وجود شرایط در یک [[فقیه]]، به [[ایجاد حکومت اسلامی]] منتهی نخواهد شد. | به هر حال "انتخاب [[رئیس حکومت]] توسط مردم"، "موقتی بودن حاکم" و "[[حق حاکمیت]] مردم بر سرنوشت خود" و اینکه [[انتخاب مردم]] نه از مقوله "[[وظیفه]]" که از مقوله "حق" است از مباحثی است که نباید از آنها [[غفلت]] شود. افزون بر این میتوان از [[فطری]] بودن [[حقوقی]] نظیر [[آزادی]] و دموکراسی به معنای [[حقیقی]] آن و [[امانت]] بودن حکومت در دست حاکم نیز سخن به میان آورد. اینها همه تأثیرگذار بودن مردم و نقش آنها در حکومت را بیان میکند. [[حاکم اسلامی]] میبایست از طرف مردم مورد پذیرش قرار گیرد، و صرف وجود شرایط در یک [[فقیه]]، به [[ایجاد حکومت اسلامی]] منتهی نخواهد شد. | ||
خط ۷۱: | خط ۶۵: | ||
آنچه در غرب رُخ داد برای این بود که گروهی به نام [[دین]]، حکومتهای استبدادی بر پا کرده بودند و این [[باور]] را در اذهان جای دادند که [[حاکم]]، در مقابل هیچکس پاسخگو نیست. به طور مسلم، در سایه چنین نگرشی، گرایش مردم به دین نیز کمتر میگشت. آنگاه که مفاهیم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسئله [[حقوق]] طبیعی و به خصوص [[حق حاکمیت]] ملی به میان آمد، برخی طرفدار [[استبداد]] سیاسی شدند و برای [[توده]] مردم در مقابل حکمران حقی قائل نشدند. تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند [[وظیفه]] و [[تکلیف]] بود. این عده در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانهای برای نظریههای سیاسی مستبدانه خود بیابند، به مسئله [[خدا]] استناد جسته و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئولاند و وظیفه دارند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۳.</ref>. | آنچه در غرب رُخ داد برای این بود که گروهی به نام [[دین]]، حکومتهای استبدادی بر پا کرده بودند و این [[باور]] را در اذهان جای دادند که [[حاکم]]، در مقابل هیچکس پاسخگو نیست. به طور مسلم، در سایه چنین نگرشی، گرایش مردم به دین نیز کمتر میگشت. آنگاه که مفاهیم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسئله [[حقوق]] طبیعی و به خصوص [[حق حاکمیت]] ملی به میان آمد، برخی طرفدار [[استبداد]] سیاسی شدند و برای [[توده]] مردم در مقابل حکمران حقی قائل نشدند. تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند [[وظیفه]] و [[تکلیف]] بود. این عده در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانهای برای نظریههای سیاسی مستبدانه خود بیابند، به مسئله [[خدا]] استناد جسته و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئولاند و وظیفه دارند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۳.</ref>. | ||
در اثر [[تعالیم]] [[نادرست]] [[القا]] شده از سوی اربابان دین به مردم و در راستای [[حمایت]] از حاکمان، نوعی ملازمه در [[افکار]] و [[اندیشهها]] به وجود آمد میان [[اعتقاد]] به خدا از یک طرف و اعتقاد به [[لزوم]] [[تسلیم]] در برابر حکمران و سلب حق هر گونه مداخلهای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و [[نگهبانی]] [[مردم]] | در اثر [[تعالیم]] [[نادرست]] [[القا]] شده از سوی اربابان دین به مردم و در راستای [[حمایت]] از حاکمان، نوعی ملازمه در [[افکار]] و [[اندیشهها]] به وجود آمد میان [[اعتقاد]] به خدا از یک طرف و اعتقاد به [[لزوم]] [[تسلیم]] در برابر حکمران و سلب حق هر گونه مداخلهای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و [[نگهبانی]] [[مردم]] برگزیده است و او را فقط در مقابل خود [[مسئول]] ساخته است<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۳ و ۵۵۴.</ref>. اما از نظر [[فلسفه]] [[اجتماعی]] [[اسلامی]]، نه تنها نتیجه [[اعتقاد]] به [[خدا]] [[پذیرش حکومت]] افراد نیست و [[حاکم]] در مقابل مردم [[مسئولیت]] دارد، بلکه تنها اعتقاد به خدا است که حاکم را در مقابل [[اجتماع]] مسئول میسازد و افراد را صاحب [[حق]] شمرده و استیفای آن را یک [[وظیفه شرعی]] معرفی میکند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۴.</ref>. در این زمینه [[سخنان امام علی]] {{ع}} در [[نهجالبلاغه]] راهگشا است. آن [[حضرت حق]] را دو سویه شمرده و بیان میکند که کسی را بر دیگری حقی نیست، مگر آنکه آن دیگری را هم بر او حقی باشد. همچنین از [[حقوق متقابل]] حاکم با مردم سخن به میان میآورد و اینکه حاکم در [[اسلام]] مسئول انجام کارهای خود است و در مقابل مردم باید پاسخگو باشد<ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک: نهجالبلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه ۲۱۶؛ همچنین ر.ک: جامعه نیرومند، دولت مقتدر: نگاهی به رابطه فرد و دولت در اندیشه و سیره امام علی {{ع}}، هفتهنامه پگاه حوزه، شماره ۳۰، ۱۷ آذر ۱۳۸۰.</ref>. | ||
در اندیشههای اسلامی، [[دین]] و [[آزادی]] نه تنها رو در روی هم نیستند. بلکه باید دین را آزادانه پذیرفت و اساساً دین [[اجبار]] بردار نیست. از نظر اسلام، دین اجباری فاقد هر گونه [[ارزش]] است و پذیرفته نیست. [[انسان]] از آن رو که [[آزاد]] و مختار است، مسئول و [[مکلف]] است. از نظر اسلام، مفاهیم [[دینی]] همیشه مساوی با آزادی بوده است، درست مقابل آنچه در [[غرب]] جریان داشته که مفاهیم دینی مساوی با [[اختناق]] اجتماعی شمرده شده است<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۵.</ref>. مردم به انجام اموری موظف و مکلف شدهاند و حاکم نیز از سویی در برابر آنان مسئول و پاسخگو است. | در اندیشههای اسلامی، [[دین]] و [[آزادی]] نه تنها رو در روی هم نیستند. بلکه باید دین را آزادانه پذیرفت و اساساً دین [[اجبار]] بردار نیست. از نظر اسلام، دین اجباری فاقد هر گونه [[ارزش]] است و پذیرفته نیست. [[انسان]] از آن رو که [[آزاد]] و مختار است، مسئول و [[مکلف]] است. از نظر اسلام، مفاهیم [[دینی]] همیشه مساوی با آزادی بوده است، درست مقابل آنچه در [[غرب]] جریان داشته که مفاهیم دینی مساوی با [[اختناق]] اجتماعی شمرده شده است<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۵.</ref>. مردم به انجام اموری موظف و مکلف شدهاند و حاکم نیز از سویی در برابر آنان مسئول و پاسخگو است. | ||
درباره [[انتقاد]] نیز باید گفت که حتی [[مراجع]] نیز به مفهوم صحیح، فرق انتقاد و چون و چرا نیستند. هر [[مقام]] غیر معصومی که در وضع غیر قابل [[انتقاد]] قرار گیرد، هم برای خودش و هم برای [[اسلام]] خطرناک است<ref>مجموعه آثار، ج۱۹، ص۶۲۲.</ref>. مانند [[عوام]] نباید اندیشید که هر که در طبقه [[مراجع]] قرار گرفت، مورد [[عنایت خاص]] [[امام زمان]]{{ع}} است و [[مصون از خطا]] و [[گناه]] و [[فسق]] است. اگر چنین چیزی بود، شرط [[عدالت]]، موضوعیت نداشت<ref>مجموعه آثار، ج۱۹، ص۶۲۲. ایشان تصریح میکند که: "هرگز خود را فوق اشتباه تصور نمیکنم".</ref>. بدین ترتیب روشن میشود که [[مردم]] در [[زندگی سیاسی]] و [[اجتماعی]]، [[حق]] دارند در امور عمومی و جاری اظهار نظر کنند و به چون و چرا بپردازند. هیچ کس فوق چون و چرا و [[نظارت]] و انتقاد نیست. | درباره [[انتقاد]] نیز باید گفت که حتی [[مراجع]] نیز به مفهوم صحیح، فرق انتقاد و چون و چرا نیستند. هر [[مقام]] غیر معصومی که در وضع غیر قابل [[انتقاد]] قرار گیرد، هم برای خودش و هم برای [[اسلام]] خطرناک است<ref>مجموعه آثار، ج۱۹، ص۶۲۲.</ref>. مانند [[عوام]] نباید اندیشید که هر که در طبقه [[مراجع]] قرار گرفت، مورد [[عنایت خاص]] [[امام زمان]] {{ع}} است و [[مصون از خطا]] و [[گناه]] و [[فسق]] است. اگر چنین چیزی بود، شرط [[عدالت]]، موضوعیت نداشت<ref>مجموعه آثار، ج۱۹، ص۶۲۲. ایشان تصریح میکند که: "هرگز خود را فوق اشتباه تصور نمیکنم".</ref>. بدین ترتیب روشن میشود که [[مردم]] در [[زندگی سیاسی]] و [[اجتماعی]]، [[حق]] دارند در امور عمومی و جاری اظهار نظر کنند و به چون و چرا بپردازند. هیچ کس فوق چون و چرا و [[نظارت]] و انتقاد نیست. | ||
[[آزادی بیان]] یک اصل اساسی است و بلکه یگانه راه [[نجات]] اسلام در طول [[تاریخ]] و [[نظام جمهوری اسلامی]] در [[آینده]] است. بیان اندیشههای مختلف، فضای [[نفاق]] و [[دورویی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] را از بین برده و باعث شفافیت هر چه بیشتر [[اندیشهها]] میشود و افراد بدون هیچگونه [[ترس]] و اضطرابی آنچه را که بدان [[اعتقاد]] دارند، در فضایی [[آزاد]] در معرض نقد و بررسی صاحبان [[فکر]] و [[اندیشه]] قرار میدهند و نقاط قوت و [[ضعف]] آن از هم باز میشود. بدین صورت است که آزادی بیان باعث قوت و رونق [[علم]] و [[حکمت]] در سطح جامعه میشود و فضای نفاق، دورویی و [[چاپلوسی]] از جامعه رخت برمیبندد»<ref>[[شریف لکزایی|لکزایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۴۷-۵۵.</ref> | [[آزادی بیان]] یک اصل اساسی است و بلکه یگانه راه [[نجات]] اسلام در طول [[تاریخ]] و [[نظام جمهوری اسلامی]] در [[آینده]] است. بیان اندیشههای مختلف، فضای [[نفاق]] و [[دورویی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] را از بین برده و باعث شفافیت هر چه بیشتر [[اندیشهها]] میشود و افراد بدون هیچگونه [[ترس]] و اضطرابی آنچه را که بدان [[اعتقاد]] دارند، در فضایی [[آزاد]] در معرض نقد و بررسی صاحبان [[فکر]] و [[اندیشه]] قرار میدهند و نقاط قوت و [[ضعف]] آن از هم باز میشود. بدین صورت است که آزادی بیان باعث قوت و رونق [[علم]] و [[حکمت]] در سطح جامعه میشود و فضای نفاق، دورویی و [[چاپلوسی]] از جامعه رخت برمیبندد»<ref>[[شریف لکزایی|لکزایی، شریف]]، [[آزادی (کتاب)|آزادی]]، ص ۴۷-۵۵.</ref> | ||
}} | }} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | [[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] |