پرش به محتوا

آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۳: خط ۶۳:
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. [[علامه طباطبایی]]؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. علامه طباطبایی؛
| تصویر = 39587474.jpg
| تصویر = 39587474.jpg
| پاسخ‌دهنده = علامه طباطبایی
| پاسخ‌دهنده = علامه طباطبایی
| پاسخ = '''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 المیزان]»'' در این باره گفته است:  
| پاسخ = '''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 المیزان]»'' در این باره گفته است:
* «'''اول''' اینکه: [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم به غیب بالأصاله و مستقلاً خاص خدای تعالی است]] (...)، پس خدای تعالی به ذات خودش [[عالم به غیب]] است، و دیگران اگر علمی به [[غیب]] داشته باشند به [[تعلیم]] او دارند، با این نکته که از آیه استفاده کردیم روشن می‌‌شود که هر جا خدای تعالی از [[انبیا]] حکایت کرده که منکر [[علم غیب]] خود شده‏اند، منظور این بوده که بفهمانند ما [[رسولان]]، بالأصاله و مستقلاً [[علم به غیب]] نداریم، نه اینکه با [[وحی]] خدا هم، [[دانای به غیب]] نمی‌‌شویم؛ مانند آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}}<ref>و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>، و آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ]]}}<ref>بگو من در میان [[پیامبران]]، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره احقاف، آیه ۹.</ref>.
 
* '''دوم''' اینکه: بعد از آنکه عمومیت جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref>  به وسیله جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref> شکسته شد، به صورت عام مخصص در آمده که می‌‌تواند باز هم تخصیص بخورد، هم چنان که در مورد بحث در باره انبیا تخصیص خورده، چون آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه بر آن حضرت وحی می‌‌شود، مثلا فرموده: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ}}<ref>ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>، و نیز دلالت دارد بر اینکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی یکی از مصادیق غیب است]]. بنابر این، یک [[پیغمبر]] دسترسی به غیب دارد، همچنان که [[رسول]] دارد، البته این در صورتی است که مراد از رسول در جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} مقامی مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق کسانی باشد که از ناحیه خدا به سوی خلق گسیل می‌‌شوند [[نبی]] هم از همان کسان است، همچنان که آیه زیر بر این معنا شهادت می‌‌دهد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ}}<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آیه ۵۲.</ref> چون نبی را هم ارسال شده می‌‌داند، و آیه‏ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ}}<ref>و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> پس نبی هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفی است، بدون اینکه عموم مذکور نیازمند به تخصیص جدیدی بشود. و همچنین در مورد امام به آن معنایی که [[قرآن]] کلمه [[امام]] را در آن استعمال می‌‌کند، چون خدای تعالی امام را به صفت [[صبر]] و [[یقین]] توصیف کرده، مثلا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref> و چون [[شکیب]] ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را [[امام|پیشوایانی]] گماردیم که به فرمان ما (مردم را) [[هدایت|رهنمایی]] می‌کردند؛ سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، و نیز [[امامان]] را چنین توصیف کرده که پرده و حجاب از پیش رویشان برداشته شده، مثلا فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}<ref> و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>، و نیز فرموده: {{متن قرآن|كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه ۵ و ۶.</ref> و ما در بعضی از مباحث سابق در این باره سخن گفتیم. و اما [[ملائکه]] آنچه از [[وحی]] آسمان که قبل از نزولش حمل می‌‌کنند، و همچنین آنچه‏ از عالم ملکوت مشاهده می‌‌کنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غیب، هر چند که برای ما غیب می‌‌باشد، پس نمی‌‌توان ملائکه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر این جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} تنها شامل اهل دنیا می‌‌شود که در روی زمین زندگی می‌‌کنند و اگر بنا باشد از سکنه زمین تجاوز کنیم تا شامل ملائکه هم باشد، باید مردگان را هم که امور آخرت را که به نص قرآن غیب این عالم است مشاهده می‌‌کنند مشمول استثنا بدانیم، و حال آنکه قطعا مشمول نیستند، برای اینکه اگر مردگان هم مشمول باشند دیگر حتی یک نفر هم در تحت عموم‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} باقی نمی‌‌ماند، چون هر انسان زمینی روزی از دنیا می‌‌رود و غیب عالم را می‌‌بیند، و در روز قیامت که‏ {{متن قرآن|يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ}}، و نیز {{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ}} در باره‏‌اش فرموده، تمامی مردم یک جا مبعوث می‌‌شوند، و غیب عالم برای همه مشهود می‌‌گردد، پس همانطور که اموات مشمول استثنا نیستند، به خاطر اینکه عالم اموات غیر این عالم است، همچنین ملائکه هم مشمول نیستند، برای اینکه عالمشان غیر این عالم است.(...)
«'''اول''' اینکه: [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم به غیب بالأصاله و مستقلاً خاص خدای تعالی است]] (...)، پس خدای تعالی به ذات خودش [[عالم به غیب]] است، و دیگران اگر علمی به [[غیب]] داشته باشند به [[تعلیم]] او دارند، با این نکته که از آیه استفاده کردیم روشن می‌‌شود که هر جا خدای تعالی از [[انبیا]] حکایت کرده که منکر [[علم غیب]] خود شده‏اند، منظور این بوده که بفهمانند ما [[رسولان]]، بالأصاله و مستقلاً [[علم به غیب]] نداریم، نه اینکه با [[وحی]] خدا هم، [[دانای به غیب]] نمی‌‌شویم؛ مانند آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref> و آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}}<ref>و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>، و آنجا که فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ]]}}<ref>بگو من در میان [[پیامبران]]، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ سوره احقاف، آیه ۹.</ref>.
* '''سوم''' اینکه: در آیه شریفه عمومیت‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} استثنا شد، به اینکه رسولان به غیب آگاه می‌‌شوند. چیزی که هست این را هم می‌‌فهماند که رسولان در هر چیزی که تحقق یافتن رسالتشان مشروط به آن باشد که نسبت به آن [[علم غیب]] داشته باشند، این علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبیل معارف اعتقادی و شرایع دین و قصص و عبرتها و حکمت‏ها و مواعظ باشد، و چه اینکه نشانی‌های رسالتشان باشد و مردم با دیدن آن‏ نشانه و آن [[معجزه]] به [[صدق]] رسول در ادعای رسالتش پی ببرند، هم چنان که در قرآن کریم از بعضی رسولان نمونه‏ هایی از این قبیل حکایت کرده، مثلا در باره [[صالح]] فرموده که به قوم خود گفت: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره هود چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ]]}}<ref>سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و در باره [[عیسی]] فرموده که به بنی اسرائیل فرمود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ]]}}<ref>و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>، و نیز آیاتی که در باره وعده‏ های رسولان آمده، و پیشگویی‌هایی که در خود [[قرآن کریم]] آمده، همه اینها از موارد اظهار غیب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۲۰، ص۸۶].</ref>.
 
'''دوم''' اینکه: بعد از آنکه عمومیت جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref>  به وسیله جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref> شکسته شد، به صورت عام مخصص در آمده که می‌‌تواند باز هم تخصیص بخورد، هم چنان که در مورد بحث در باره انبیا تخصیص خورده، چون آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه بر آن حضرت وحی می‌‌شود، مثلا فرموده: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ}}<ref>ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>، و نیز دلالت دارد بر اینکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی یکی از مصادیق غیب است]]. بنابر این، یک [[پیغمبر]] دسترسی به غیب دارد، همچنان که [[رسول]] دارد، البته این در صورتی است که مراد از رسول در جمله‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} مقامی مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق کسانی باشد که از ناحیه خدا به سوی خلق گسیل می‌‌شوند [[نبی]] هم از همان کسان است، همچنان که آیه زیر بر این معنا شهادت می‌‌دهد: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلاَّ}}<ref> و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آیه ۵۲.</ref> چون نبی را هم ارسال شده می‌‌داند، و آیه‏ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ}}<ref>و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> پس نبی هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفی است، بدون اینکه عموم مذکور نیازمند به تخصیص جدیدی بشود. و همچنین در مورد امام به آن معنایی که [[قرآن]] کلمه [[امام]] را در آن استعمال می‌‌کند، چون خدای تعالی امام را به صفت [[صبر]] و [[یقین]] توصیف کرده، مثلا می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref> و چون [[شکیب]] ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را [[امام|پیشوایانی]] گماردیم که به فرمان ما (مردم را) [[هدایت|رهنمایی]] می‌کردند؛ سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>، و نیز [[امامان]] را چنین توصیف کرده که پرده و حجاب از پیش رویشان برداشته شده، مثلا فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}}<ref> و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>، و نیز فرموده: {{متن قرآن|كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ}}<ref> هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه ۵ و ۶.</ref> و ما در بعضی از مباحث سابق در این باره سخن گفتیم. و اما [[ملائکه]] آنچه از [[وحی]] آسمان که قبل از نزولش حمل می‌‌کنند، و همچنین آنچه‏ از عالم ملکوت مشاهده می‌‌کنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غیب، هر چند که برای ما غیب می‌‌باشد، پس نمی‌‌توان ملائکه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر این جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} تنها شامل اهل دنیا می‌‌شود که در روی زمین زندگی می‌‌کنند و اگر بنا باشد از سکنه زمین تجاوز کنیم تا شامل ملائکه هم باشد، باید مردگان را هم که امور آخرت را که به نص قرآن غیب این عالم است مشاهده می‌‌کنند مشمول استثنا بدانیم، و حال آنکه قطعا مشمول نیستند، برای اینکه اگر مردگان هم مشمول باشند دیگر حتی یک نفر هم در تحت عموم‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} باقی نمی‌‌ماند، چون هر انسان زمینی روزی از دنیا می‌‌رود و غیب عالم را می‌‌بیند، و در روز قیامت که‏ {{متن قرآن|يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ}}، و نیز {{متن قرآن|ذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ}} در باره‏‌اش فرموده، تمامی مردم یک جا مبعوث می‌‌شوند، و غیب عالم برای همه مشهود می‌‌گردد، پس همانطور که اموات مشمول استثنا نیستند، به خاطر اینکه عالم اموات غیر این عالم است، همچنین ملائکه هم مشمول نیستند، برای اینکه عالمشان غیر این عالم است.(...)
 
'''سوم''' اینکه: در آیه شریفه عمومیت‏ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}} استثنا شد، به اینکه رسولان به غیب آگاه می‌‌شوند. چیزی که هست این را هم می‌‌فهماند که رسولان در هر چیزی که تحقق یافتن رسالتشان مشروط به آن باشد که نسبت به آن [[علم غیب]] داشته باشند، این علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبیل معارف اعتقادی و شرایع دین و قصص و عبرتها و حکمت‏ها و مواعظ باشد، و چه اینکه نشانی‌های رسالتشان باشد و مردم با دیدن آن‏ نشانه و آن [[معجزه]] به [[صدق]] رسول در ادعای رسالتش پی ببرند، هم چنان که در قرآن کریم از بعضی رسولان نمونه‏ هایی از این قبیل حکایت کرده، مثلا در باره [[صالح]] فرموده که به قوم خود گفت: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره هود چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ]]}}<ref>سه روز در خانه‌های خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعده‌ای بی‌دروغ است؛ سوره هود، آیه ۶۵.</ref> و در باره [[عیسی]] فرموده که به بنی اسرائیل فرمود: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ]]}}<ref>و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>، و نیز آیاتی که در باره وعده‏ های رسولان آمده، و پیشگویی‌هایی که در خود [[قرآن کریم]] آمده، همه اینها از موارد اظهار غیب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/20/86 ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۲۰، ص۸۶].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۴: خط ۹۷:
| پاسخ‌دهنده = سید محمد حسین حسینی طهرانی
| پاسخ‌دهنده = سید محمد حسین حسینی طهرانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
*«همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌ و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولیکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولیکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌. و در این‌ صورت‌ بین‌ آیاتی که‌ علم‌ غیب‌ را منحصر به‌ خدا میداند‌، و بین‌ آیۀ کریمه‌ که‌ رسولان‌ را عالم‌ به‌ غیب‌ میداند و بر غیب‌ راه‌ میدهد هیچگونه‌ تنافی و تضادّی نیست‌‌. و نظیر این‌ استقلال‌ و تبعیّت‌‌، یا ذاتی و عرضی‌، و یا اصلی و ظِلّی‌، در عبارات‌ قرآن‌ کریم‌ بسیار آمده‌ است‌‌. همچون‌ آیۀ: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ}}،<ref>«خداوند است‌ که‌ جان‌‌ها را می‌گیرد»؛ سوره زمر، آیه ۴۲</ref> که‌ دلالت‌ بر حصر دارد‌؛ با آیه: {{متن قرآن|حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا}}، <ref>«و تا زمانی که‌ چون‌ مرگ‌ به‌ نزدیکی از شما بیاید رسولان‌ و فرستادگان‌ ما او را قبض‌ روح‌ می‌کنند»‌. سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و همچون‌ آیۀ: {{متن قرآن|فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا }}،<ref>«و از برای خداست‌ عزّت‌ و از برای رسول‌ او و از برای مؤمنین‌‌، ولیکن‌ منافقین‌ نمی‌دانند»‌؛ سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref> که‌ در این‌ آیه‌ علاوه‌ بر خدا‌، عزّت‌ را برای رسول‌ خدا و برای مؤمنین‌ معیّن‌ نموده‌ است‌ و بنابراین‌ [[علم‌ غیب‌]] برای رسولان‌ خداوند أمری ضروری و حتمی است‌ و منافات‌ با اختصاص‌ آن‌ به‌ خدا ندارد‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
 
*«در بسیاری از آیات‌ قرآن‌ می‌بینیم‌ که‌ [[رسول‌ خدا]] {{صل}} علم‌ غیب‌ را از خود نفی می‌کند (...) در تمام‌ این‌ آیات‌ و مشابه‌ آنها‌، رسول‌ خدا نفی علم‌ را از خود به‌ نحو استقلال‌ می‌کند نه‌ به‌ نحو تبعیّت‌‌. یعنی علم‌ اختصاص‌ به‌ خدا دارد‌، من‌ مستقلاًّ از پیش‌ خود نیاورده‌ام‌ و خداوند هم‌ به‌ نحو تفویض‌ به‌ من‌ نداده‌ است‌‌. من‌ آیینه‌ و آیت‌ و مرآتی هستم‌ از علم‌ خدا‌. [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم‌ استقلالی ذات‌ اقدس‌ او منحصر در اوست‌]] و در من‌ که‌ آیینه‌ هستم‌ تجلّی و ظهور دارد و بنابراین‌ نه‌ تنها من‌ علم‌ غیب‌ را ندارم‌ بلکه‌ هیچ‌گونه‌ علم‌ را ندارم‌‌. همۀ علوم‌ من‌ از خداست‌‌؛ در من‌ ظهور و تجلی کرده‌ است‌ به‌ هر مقدار که‌ او اراده‌ نموده‌ است‌ و در هر زمانی که‌ او خواسته‌ است‌‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
«همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌ و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولیکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولیکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌. و در این‌ صورت‌ بین‌ آیاتی که‌ علم‌ غیب‌ را منحصر به‌ خدا میداند‌، و بین‌ آیۀ کریمه‌ که‌ رسولان‌ را عالم‌ به‌ غیب‌ میداند و بر غیب‌ راه‌ میدهد هیچگونه‌ تنافی و تضادّی نیست‌‌. و نظیر این‌ استقلال‌ و تبعیّت‌‌، یا ذاتی و عرضی‌، و یا اصلی و ظِلّی‌، در عبارات‌ قرآن‌ کریم‌ بسیار آمده‌ است‌‌. همچون‌ آیۀ: {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ}}،<ref>«خداوند است‌ که‌ جان‌‌ها را می‌گیرد»؛ سوره زمر، آیه ۴۲</ref> که‌ دلالت‌ بر حصر دارد‌؛ با آیه: {{متن قرآن|حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا}}، <ref>«و تا زمانی که‌ چون‌ مرگ‌ به‌ نزدیکی از شما بیاید رسولان‌ و فرستادگان‌ ما او را قبض‌ روح‌ می‌کنند»‌. سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و همچون‌ آیۀ: {{متن قرآن|فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا }}،<ref>«و از برای خداست‌ عزّت‌ و از برای رسول‌ او و از برای مؤمنین‌‌، ولیکن‌ منافقین‌ نمی‌دانند»‌؛ سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref> که‌ در این‌ آیه‌ علاوه‌ بر خدا‌، عزّت‌ را برای رسول‌ خدا و برای مؤمنین‌ معیّن‌ نموده‌ است‌ و بنابراین‌ [[علم‌ غیب‌]] برای رسولان‌ خداوند أمری ضروری و حتمی است‌ و منافات‌ با اختصاص‌ آن‌ به‌ خدا ندارد‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
 
«در بسیاری از آیات‌ قرآن‌ می‌بینیم‌ که‌ [[رسول‌ خدا]] {{صل}} علم‌ غیب‌ را از خود نفی می‌کند (...) در تمام‌ این‌ آیات‌ و مشابه‌ آنها‌، رسول‌ خدا نفی علم‌ را از خود به‌ نحو استقلال‌ می‌کند نه‌ به‌ نحو تبعیّت‌‌. یعنی علم‌ اختصاص‌ به‌ خدا دارد‌، من‌ مستقلاًّ از پیش‌ خود نیاورده‌ام‌ و خداوند هم‌ به‌ نحو تفویض‌ به‌ من‌ نداده‌ است‌‌. من‌ آیینه‌ و آیت‌ و مرآتی هستم‌ از علم‌ خدا‌. [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم‌ استقلالی ذات‌ اقدس‌ او منحصر در اوست‌]] و در من‌ که‌ آیینه‌ هستم‌ تجلّی و ظهور دارد و بنابراین‌ نه‌ تنها من‌ علم‌ غیب‌ را ندارم‌ بلکه‌ هیچ‌گونه‌ علم‌ را ندارم‌‌. همۀ علوم‌ من‌ از خداست‌‌؛ در من‌ ظهور و تجلی کرده‌ است‌ به‌ هر مقدار که‌ او اراده‌ نموده‌ است‌ و در هر زمانی که‌ او خواسته‌ است‌‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۰۴: خط ۱۰۹:


«خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref> (...) به سه دلیل، این آیه با آیاتی که [[علم غیب]] [[پیغمبر]] و [[ائمه]] {{عم}} را اثبات می‌کند مخالف نیست:
«خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref> (...) به سه دلیل، این آیه با آیاتی که [[علم غیب]] [[پیغمبر]] و [[ائمه]] {{عم}} را اثبات می‌کند مخالف نیست:
* '''اول:''' مراد از این [[غیب]]، که کسی جز خدا نمی‌داند قیام رستاخیز است؛ چنان که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] فرموده است: {{عربی|«یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَإِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَإِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَهِ وَمَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|فإِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ]]}}.<ref>سوره لقمان: ۳۴.</ref>...»}}.<ref> ای مرد کلبی این علم غیب نیست. بلکه چیزی است که از صاحب علمی آموخته شده. علم غیب علم به زمان قیامت است و آنچه خدا در این آیه برشمرده: خداست که علم زمان قیامت در نزد اوست. اوست که می داند، که در رحمهای زنان چگونه فرزندی است . . . نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۸۵ (و من کلام له {{ع}} فیما یخبر به عن الملاحم بالبصره منه...)</ref> و آخر آیه هم این موضوع را تأکید می کند.
 
* '''دوم:''' این آیه [[علم ذاتی]] را نفی می‌کند؛ یعنی کسی بذاته [[علم غیب]] ندارد مگر پروردگار که عین علم و قدرت است. [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} نیز [[علم ذاتی]] ندارند، هرچه دارند به [[تعلیم]] و بخشش خداوند تبارک و تعالی است.
'''اول:''' مراد از این [[غیب]]، که کسی جز خدا نمی‌داند قیام رستاخیز است؛ چنان که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] فرموده است: {{عربی|«یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَإِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَإِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَهِ وَمَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|فإِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ]]}}.<ref>سوره لقمان: ۳۴.</ref>...»}}.<ref> ای مرد کلبی این علم غیب نیست. بلکه چیزی است که از صاحب علمی آموخته شده. علم غیب علم به زمان قیامت است و آنچه خدا در این آیه برشمرده: خداست که علم زمان قیامت در نزد اوست. اوست که می داند، که در رحمهای زنان چگونه فرزندی است . . . نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۸۵ (و من کلام له {{ع}} فیما یخبر به عن الملاحم بالبصره منه...)</ref> و آخر آیه هم این موضوع را تأکید می کند.
* '''سوم:''' ممکن است مراد از این آیه نفی علم مخلوق، نسبت به علم خالق باشد؛ یعنی علم خالق ذاتی است و حد و نهایت ندارد و علم مخلوق محدود و بخشش خالق است. در بین مردم هم متعارف است که اگر کسی مقداری علم و هنر داشته باشد و در مقابل شخصی که هزاران برابر او علم و هنر دارد قرار گیرد، ابداً او را به حساب نمی‌آورند؛ تا چه رسد به این که صحبت از [[علم ذاتی]] خالق باشد که همچون ذات مقدس او اصلاً با علم مخلوق سنخیت ندارد و قابل قیاس نیست.
 
'''دوم:''' این آیه [[علم ذاتی]] را نفی می‌کند؛ یعنی کسی بذاته [[علم غیب]] ندارد مگر پروردگار که عین علم و قدرت است. [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} نیز [[علم ذاتی]] ندارند، هرچه دارند به [[تعلیم]] و بخشش خداوند تبارک و تعالی است.
 
'''سوم:''' ممکن است مراد از این آیه نفی علم مخلوق، نسبت به علم خالق باشد؛ یعنی علم خالق ذاتی است و حد و نهایت ندارد و علم مخلوق محدود و بخشش خالق است. در بین مردم هم متعارف است که اگر کسی مقداری علم و هنر داشته باشد و در مقابل شخصی که هزاران برابر او علم و هنر دارد قرار گیرد، ابداً او را به حساب نمی‌آورند؛ تا چه رسد به این که صحبت از [[علم ذاتی]] خالق باشد که همچون ذات مقدس او اصلاً با علم مخلوق سنخیت ندارد و قابل قیاس نیست.


شیخ [[طبرسی]] در تفسیر این آیه فرموده است: [[غیب]] را نمی‌داند مگر خدای یگانه و کسی که خداوند او را [[تعلیم]] فرماید.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۹.</ref><ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=112&chkhashk=21EBF452F4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۵۹.]</ref>.
شیخ [[طبرسی]] در تفسیر این آیه فرموده است: [[غیب]] را نمی‌داند مگر خدای یگانه و کسی که خداوند او را [[تعلیم]] فرماید.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۵۹.</ref><ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%B9%D9%84%D9%85%20%D8%BA%DB%8C%D8%A8&option=com_mtree&task=readonline&link_id=16234&page=112&chkhashk=21EBF452F4&Itemid=&lang=fa علم غیب، ص۱۵۹.]</ref>.
خط ۱۵۳: خط ۱۶۱:


«در قرآن کریم آیات متعددی علم غیب را مخصوص حضرت حق کرده و از غیر او سلب می‌نماید، این یک اصل مسلم و صحیحی است که هیچ مسلمانی در آن شک ندارد، لکن صحبت در فهم صحیح آن آیات است، کج فهمی در قرآن و جمود بر ظاهر آیات، و نظر تنگی در فهم معارف الهیه باعث خسران دنیا و آخرت است، اکنون باید دید آیا این آیات با امثال این جمله‌ها {{عربی|«و اطلعته علی الغیوب یا با جمله و ارتضاکم لغیبه‏»}} که در زیارت جامعه کبیر آمده و مانند اینها منافات دارد؟ در اینجا چند مطلب اساسی ارکان این بحث را تشکیل می‌دهد:
«در قرآن کریم آیات متعددی علم غیب را مخصوص حضرت حق کرده و از غیر او سلب می‌نماید، این یک اصل مسلم و صحیحی است که هیچ مسلمانی در آن شک ندارد، لکن صحبت در فهم صحیح آن آیات است، کج فهمی در قرآن و جمود بر ظاهر آیات، و نظر تنگی در فهم معارف الهیه باعث خسران دنیا و آخرت است، اکنون باید دید آیا این آیات با امثال این جمله‌ها {{عربی|«و اطلعته علی الغیوب یا با جمله و ارتضاکم لغیبه‏»}} که در زیارت جامعه کبیر آمده و مانند اینها منافات دارد؟ در اینجا چند مطلب اساسی ارکان این بحث را تشکیل می‌دهد:
*چند نمونه از آیاتی که نفی علم غیب از غیر خدا می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«نزد اوست گنج های غیب که جز او کسی علم به آنها ندارد».</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>«بگو در آسمان‌ها و زمین غیب را جز خدا نمی‌داند».</ref>.  
*چند نمونه از آیاتی که نفی علم غیب از غیر خدا می‌کند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«نزد اوست گنج های غیب که جز او کسی علم به آنها ندارد».</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>«بگو در آسمان‌ها و زمین غیب را جز خدا نمی‌داند».</ref>.
*آیاتی که گروهی را از نفی علم غیب استثناء نموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خدا شما را بر غیب مطلع نمی سازد، لکن بر می گزیند از فرستادگانش هر که را که بخواهد».</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«خدا دانای غیب است، پس کسی را بر غیب خود مطلع نسازد مگر پیامبری را که برای آگاه نمودن از غیب بپسندد».</ref>.
 
*اقوال مفسرین: در میان آیات مربوط به غیب شاید بتوان گفت که این آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است، پس کسی را بر غیب خود مطلع نسازد».</ref>. و آیه بعدی آن بیشترین بحث یا بزرگترین معرکه بحث علمی را در بین مفسرین از شیعه و سنی بر پا نموده است:
آیاتی که گروهی را از نفی علم غیب استثناء نموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«خدا شما را بر غیب مطلع نمی سازد، لکن بر می گزیند از فرستادگانش هر که را که بخواهد».</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>«خدا دانای غیب است، پس کسی را بر غیب خود مطلع نسازد مگر پیامبری را که برای آگاه نمودن از غیب بپسندد».</ref>.
 
اقوال مفسرین: در میان آیات مربوط به غیب شاید بتوان گفت که این آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«خدا دانای غیب است، پس کسی را بر غیب خود مطلع نسازد».</ref>. و آیه بعدی آن بیشترین بحث یا بزرگترین معرکه بحث علمی را در بین مفسرین از شیعه و سنی بر پا نموده است:
 
#زمخشری در تفسیر آیه شریفه می‌گوید: و این دلیل، کرامات را باطل می‌گرداند، زیرا کسانی که کرامات به آنها نسبت داده می‌شود اگر چه اولیاء مرتضین هستند لکن پیامبر نیستند، و خدا تنها پیامبران را از میان مرتضین مخصوص اطلاع بر غیب قرار داده است. اعتراض بر این سخن بسیار شده، ناصرالدین احمد بن منیر اسکندری مالکی در کتاب خود گفته: مضمون اعتراض این است که آیه ناظر به مطلب خاصی است، زمخشری آن را دلیل ابطال همه کرامت‌ها گرفته است، کرامت که منحصر در علم غیب نیست. البته باید دانست که زمخشری در میان دعوا نرخ طی کرده است زیرا اکثر معتزله که زمخشری خود از آنها است، قائل به بطلان کرامات هستند، تفتازانی در شرح مقاصد گفته: همه مسلمانان عقیده بر جواز صدور کرامت از اولیاء دارند، و بیشتر معتزله آن را ممتنع دانسته‌اند. آلوسی که از مشاهیر علماء اهل سنت است می‌گوید: اکثر اهل سنت بر این عقیده هستند که ولی، به کرامت، از غیب آگاهی یابد. ابن حجر عسقلانی در شرح حدیث مشهور (...) نقل می‌کند که او گفته: این حدیث دلالت دارد بر امکان مطلع شدن ولی از غیب، به یاری و اذن خداوند متعال، و این منافات با ظاهر گفتار خدای تعالی ندارد، زیرا ما اگر بگوئیم، امروز جز وزیر کسی به حضور شاه نرسید، راست گفته‌ایم، در صورتی که می‌دانیم برخی از خادمان وزیر به هنگام وارد شدن وی به حضور شاه همراهش بوده‌اند.
#زمخشری در تفسیر آیه شریفه می‌گوید: و این دلیل، کرامات را باطل می‌گرداند، زیرا کسانی که کرامات به آنها نسبت داده می‌شود اگر چه اولیاء مرتضین هستند لکن پیامبر نیستند، و خدا تنها پیامبران را از میان مرتضین مخصوص اطلاع بر غیب قرار داده است. اعتراض بر این سخن بسیار شده، ناصرالدین احمد بن منیر اسکندری مالکی در کتاب خود گفته: مضمون اعتراض این است که آیه ناظر به مطلب خاصی است، زمخشری آن را دلیل ابطال همه کرامت‌ها گرفته است، کرامت که منحصر در علم غیب نیست. البته باید دانست که زمخشری در میان دعوا نرخ طی کرده است زیرا اکثر معتزله که زمخشری خود از آنها است، قائل به بطلان کرامات هستند، تفتازانی در شرح مقاصد گفته: همه مسلمانان عقیده بر جواز صدور کرامت از اولیاء دارند، و بیشتر معتزله آن را ممتنع دانسته‌اند. آلوسی که از مشاهیر علماء اهل سنت است می‌گوید: اکثر اهل سنت بر این عقیده هستند که ولی، به کرامت، از غیب آگاهی یابد. ابن حجر عسقلانی در شرح حدیث مشهور (...) نقل می‌کند که او گفته: این حدیث دلالت دارد بر امکان مطلع شدن ولی از غیب، به یاری و اذن خداوند متعال، و این منافات با ظاهر گفتار خدای تعالی ندارد، زیرا ما اگر بگوئیم، امروز جز وزیر کسی به حضور شاه نرسید، راست گفته‌ایم، در صورتی که می‌دانیم برخی از خادمان وزیر به هنگام وارد شدن وی به حضور شاه همراهش بوده‌اند.
#فخر رازی می‌گوید: مقصود از غیب در آیه شریفه یک غیب است که آن روز قیامت باشد، و مؤید این سخن آیه قبلی است که در مورد قیامت است، و آیه دلالت نمی‌کند بر اینکه غیر رسل هیچ غیبی را ندانند، سپس می‌گوید: بدان حقیقت این است باید قطع کرد به اینکه مقصود خدا از این آیه این نیست که احدی را جز پیامبران بر هیچ چیزی از غیب مطلع نمی‌سازد، و چندین وجه بر این گفته ما دلالت دارد: اول: اینکه با اخبار نزدیک به متواتر ثابت شده شق و سطیح دو کاهن بودند، و از ظهور پیامبر ما حضرت محمد{{صل}} خبر می‌دادند پیش از آن که زمان ظهور آن حضرت فرا رسیده باشد، و این دو نفر در میان عرب به این نوع از دانش مشهور بودند، تا جائی که کسری در شناخت و به دست آوردن اخبار پیامبرمان حضرت محمد به آن دو مراجعه کرد، پس ثابت شد که خدای تعالی غیر پیامبران را نیز بر چیزی از غیب مطلع می‌گرداند. دوم: پیروان همه ادیان همگی علم تعبیر را صحیح می‌دانند، و معبر گاهی از وقوع حوادثی در آینده خبر می‌دهد و صدق گفتارش آشکار می‌شود. سوم: اینکه زن کاهنه بغدادی را که سلطان سنجر بن ملک شاه با خود به خراسان برد و از احوال و حوادث آینده از وی پرسید، آن زن از مسائل و حوادثی خبر داد، سپس آنها بر وفق گفته او به وقوع پیوست. مصنف این کتاب می‌گوید: من مردمان محقق در علوم کلام و حکمت را دیدم که گفتند: آن زن بغدادی از چیزهائی به تفصیل خبر داد و وقایعی را که ذکر کرده بود بر وفق کلامش واقع شد، و ابوالبرکات در شرح حال آن زن در کتاب المعتبر سخن بسیار گفته، و گفته، من سی سال از حال او تفحص نمودم تا یقین کردم به اینکه او به گونه مطابق با واقع از غیب خبر می‌دهد. چهارم: اینکه ما در میان صاحبان الهامات راستین کسانی را می‌بینیم که گفته‌های صحیح و مطابق با واقع دارند، و این مخصوص اولیاء نیست بلکه در میان ساحران نیز کسانی پیدا می‌شوند که اخبار صادقه‌ای دارند، و می‌بینیم انسانی را که سهم الغیب بر درجه طالعش، می‌باشد همان گونه است در بسیاری از اخبار خود، اگر چه در اکثر آن اخبار دروغ می‌گوید، و می‌بینیم اخبار نجومی را که گاهی مطابق امور است، اگر چه در بسیاری از آنها دروغ می‌گویند، وقتی که این همه نمونه‌ها مشاهده شده و محسوس باشند، اگر بگوئیم قرآن بر خلاف اینها دلالت می‌کند، این گفتار منجر به طعن در قرآن خواهد بود، پس دانستیم تأویل صحیح همان است که ما گفتیم.
#فخر رازی می‌گوید: مقصود از غیب در آیه شریفه یک غیب است که آن روز قیامت باشد، و مؤید این سخن آیه قبلی است که در مورد قیامت است، و آیه دلالت نمی‌کند بر اینکه غیر رسل هیچ غیبی را ندانند، سپس می‌گوید: بدان حقیقت این است باید قطع کرد به اینکه مقصود خدا از این آیه این نیست که احدی را جز پیامبران بر هیچ چیزی از غیب مطلع نمی‌سازد، و چندین وجه بر این گفته ما دلالت دارد: اول: اینکه با اخبار نزدیک به متواتر ثابت شده شق و سطیح دو کاهن بودند، و از ظهور پیامبر ما حضرت محمد{{صل}} خبر می‌دادند پیش از آن که زمان ظهور آن حضرت فرا رسیده باشد، و این دو نفر در میان عرب به این نوع از دانش مشهور بودند، تا جائی که کسری در شناخت و به دست آوردن اخبار پیامبرمان حضرت محمد به آن دو مراجعه کرد، پس ثابت شد که خدای تعالی غیر پیامبران را نیز بر چیزی از غیب مطلع می‌گرداند. دوم: پیروان همه ادیان همگی علم تعبیر را صحیح می‌دانند، و معبر گاهی از وقوع حوادثی در آینده خبر می‌دهد و صدق گفتارش آشکار می‌شود. سوم: اینکه زن کاهنه بغدادی را که سلطان سنجر بن ملک شاه با خود به خراسان برد و از احوال و حوادث آینده از وی پرسید، آن زن از مسائل و حوادثی خبر داد، سپس آنها بر وفق گفته او به وقوع پیوست. مصنف این کتاب می‌گوید: من مردمان محقق در علوم کلام و حکمت را دیدم که گفتند: آن زن بغدادی از چیزهائی به تفصیل خبر داد و وقایعی را که ذکر کرده بود بر وفق کلامش واقع شد، و ابوالبرکات در شرح حال آن زن در کتاب المعتبر سخن بسیار گفته، و گفته، من سی سال از حال او تفحص نمودم تا یقین کردم به اینکه او به گونه مطابق با واقع از غیب خبر می‌دهد. چهارم: اینکه ما در میان صاحبان الهامات راستین کسانی را می‌بینیم که گفته‌های صحیح و مطابق با واقع دارند، و این مخصوص اولیاء نیست بلکه در میان ساحران نیز کسانی پیدا می‌شوند که اخبار صادقه‌ای دارند، و می‌بینیم انسانی را که سهم الغیب بر درجه طالعش، می‌باشد همان گونه است در بسیاری از اخبار خود، اگر چه در اکثر آن اخبار دروغ می‌گوید، و می‌بینیم اخبار نجومی را که گاهی مطابق امور است، اگر چه در بسیاری از آنها دروغ می‌گویند، وقتی که این همه نمونه‌ها مشاهده شده و محسوس باشند، اگر بگوئیم قرآن بر خلاف اینها دلالت می‌کند، این گفتار منجر به طعن در قرآن خواهد بود، پس دانستیم تأویل صحیح همان است که ما گفتیم.
خط ۱۷۰: خط ۱۸۱:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[بررسی مسائل کلی امامت (کتاب)|بررسی مسائل کلی امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی‌ احاطه دارد، غیب و شهود نسبت به او یکسان است. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد. چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است چیزی‌ از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد به جهان غیب نیز احاطه دارد. بعضی‌ گفته‏‌اند: علم به غیب مخصوص خداست و از دیگری‌ حتی‌ [[پیمبران]] ساخته نیست، برای‌ اثبات مقصد به آیاتی‌ تمسک جسته‏‌اند که ذیلاً ذکر می‌‏شود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}.<ref>سوره انعام: ۵۹. </ref> {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}.<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref> {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref>سوره نمل: ۶۵.</ref> در آیات مذکور علم به غیب از مختصات خدا شمرده شده است. علاوه بر این، [[پیمبران]] علم به غیب را از خودشان نفی‌ کرده‌‏اند؛ مثلًا: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ]]}}.<ref>سوره انعام: ۵۰.</ref> از زبان حضرت نوح می‌‏گوید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ]]}}.<ref>سوره هود: ۳۱.</ref> می‌‏گویند: خدا در این آیات علم به غیب را از مختصات خودش شمرده و پیمبر اسلام و بعض [[پیمبران]] گذشته صریحاً آن را از خودشان نفی‌ کرده‏‌اند، بنا براین، غیر از خدا کسی‌ از غیب اطلاع ندارد حتی‌ [[پیمبران]].  
«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی‌ احاطه دارد، غیب و شهود نسبت به او یکسان است. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد. چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است چیزی‌ از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد به جهان غیب نیز احاطه دارد. بعضی‌ گفته‏‌اند: علم به غیب مخصوص خداست و از دیگری‌ حتی‌ [[پیمبران]] ساخته نیست، برای‌ اثبات مقصد به آیاتی‌ تمسک جسته‏‌اند که ذیلاً ذکر می‌‏شود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}.<ref>سوره انعام: ۵۹. </ref> {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}.<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref> {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref>سوره نمل: ۶۵.</ref> در آیات مذکور علم به غیب از مختصات خدا شمرده شده است. علاوه بر این، [[پیمبران]] علم به غیب را از خودشان نفی‌ کرده‌‏اند؛ مثلًا: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ]]}}.<ref>سوره انعام: ۵۰.</ref> از زبان حضرت نوح می‌‏گوید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ]]}}.<ref>سوره هود: ۳۱.</ref> می‌‏گویند: خدا در این آیات علم به غیب را از مختصات خودش شمرده و پیمبر اسلام و بعض [[پیمبران]] گذشته صریحاً آن را از خودشان نفی‌ کرده‏‌اند، بنا براین، غیر از خدا کسی‌ از غیب اطلاع ندارد حتی‌ [[پیمبران]].
::::::قبول داریم که [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق از مختصات خداست]]، اوست که وجودش غیر محدود و چیزی‌ از او غایب و پوشیده نیست، و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد، و در علومش احتیاجی‌ به غیر ندارد. لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلی‌ برای‌ بشر محال باشد، بلکه خدایی‌ که مالک غیب و شهود است می‌‏تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری‌ از غیب را برایشان بگشاید، و حقایقی‌ را بر آینه صیقلی‌ وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|علم غیب را از پیمبران نفی‌ نکرده بلکه اثبات نموده است]]: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref> در آیه مذکور می‌‏فرماید: خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‌‏کند مگر افراد برگزیده را مانند رسول، از این جا معلوم می‌‏شود که رسول استثنا شده، و او می‌‏تواند با تأییدات الهی‌ با جهان غیب مرتبط گردد. به علاوه، خدا در بعض آیات می‌‏فرماید ما اخبار غیب را در اختیار پیمبر قرار می‌‏دهیم؛ مثلًا: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}؛<ref>سوره آل‌عمران: ۴۴.</ref> {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}.<ref>سوره هود: ۴۹.</ref> لکن ناگفته پیداست که گرچه [[پیمبران]] می‌‏توانند با جهان غیب تماس بگیرند ولی‌ به غیب مطلق و نامحدود دست رسی‌ ندارند و بیش از ظرفیت محدود وجودی‌ خود نمی‌‏توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه، در این استفاده‏ های‌ محدود هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند». <ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/569 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۸.]</ref>
 
قبول داریم که [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق از مختصات خداست]]، اوست که وجودش غیر محدود و چیزی‌ از او غایب و پوشیده نیست، و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد، و در علومش احتیاجی‌ به غیر ندارد. لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلی‌ برای‌ بشر محال باشد، بلکه خدایی‌ که مالک غیب و شهود است می‌‏تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری‌ از غیب را برایشان بگشاید، و حقایقی‌ را بر آینه صیقلی‌ وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|علم غیب را از پیمبران نفی‌ نکرده بلکه اثبات نموده است]]: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}.<ref>سوره جن: ۲۶.</ref> در آیه مذکور می‌‏فرماید: خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‌‏کند مگر افراد برگزیده را مانند رسول، از این جا معلوم می‌‏شود که رسول استثنا شده، و او می‌‏تواند با تأییدات الهی‌ با جهان غیب مرتبط گردد. به علاوه، خدا در بعض آیات می‌‏فرماید ما اخبار غیب را در اختیار پیمبر قرار می‌‏دهیم؛ مثلًا: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}؛<ref>سوره آل‌عمران: ۴۴.</ref> {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}.<ref>سوره هود: ۴۹.</ref> لکن ناگفته پیداست که گرچه [[پیمبران]] می‌‏توانند با جهان غیب تماس بگیرند ولی‌ به غیب مطلق و نامحدود دست رسی‌ ندارند و بیش از ظرفیت محدود وجودی‌ خود نمی‌‏توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه، در این استفاده‏ های‌ محدود هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند». <ref>[http://www.ibrahimamini.com/fa/node/569 بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۸.]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۸۰: خط ۱۹۲:


«اگر مراد از علم غیب، علم حصولی باشد، دو معنا را می‏‌توان تصور کرد:
«اگر مراد از علم غیب، علم حصولی باشد، دو معنا را می‏‌توان تصور کرد:
# علم به نظام ضروری که اراده و منشأ آن در این علم وجود دارد. پیش از این بیان شد که این علم از مبادی اراده نیست و تأثیری در اراده ندارد. بلکه علم به علومی است که مبادی و منشأ اراده و مراد را تشکیل می‏‌دهند.
# علم به نظام ضروری که اراده و منشأ آن در این علم وجود دارد. پیش از این بیان شد که این علم از مبادی اراده نیست و تأثیری در اراده ندارد. بلکه علم به علومی است که مبادی و منشأ اراده و مراد را تشکیل می‏‌دهند.
#علم به اشیاء جزئی از طریق [[وحی]] و [[الهام]] و این مانند [[علم عادی]] در اراده تأثیر دارد و لکن مرتبه وجود آن پائین‌‏تر از مرتبه علم به نظام ضروری است، و مرتبه‌‏ای از نفس است که اراده در آن تجلی می‌‏یابد.
#علم به اشیاء جزئی از طریق [[وحی]] و [[الهام]] و این مانند [[علم عادی]] در اراده تأثیر دارد و لکن مرتبه وجود آن پائین‌‏تر از مرتبه علم به نظام ضروری است، و مرتبه‌‏ای از نفس است که اراده در آن تجلی می‌‏یابد.
خط ۱۹۳: خط ۲۰۶:
«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و [[علم به غیب]] نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>.
«[[علم به غیب]] و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسان‌ها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و [[علم به غیب]] نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‌‏فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ}}<ref>سوره بقره آیه ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا}}<ref>سوره مریم آیه ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام نبوت و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‌‏سازد لذا می‌‏فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>سوره هود آیه ۱۲۰.</ref> و از این رو داستان‌های پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سوره آل عمران آیه ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>سوره یوسف آیه ۱۰۳.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}}<ref>سوره هود آیه ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیا]] و [[اولیا]] خاصش عنایت می‌‏فرماید و دو آیه شریفه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>سوره جن آیه ۲۶و۲۷.</ref>  گواه این مدعا است. و همچنین در سوره بقره، آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}}<ref>سوره بقره آیه ۲۵۵.</ref>.


'''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین [[انبیاء]] [[اولیاء]] و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و [[اولیاء]] بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله یک: [[علم به غیبت]]، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.  کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>سوره نمل آیه ۶۵.</ref>. ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از علم غیب را که مصلحت می‌‏داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این علم غیب مستقل و بالذات نیست بلکه علم غیب بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد کسی علم غیب ندارد جز رسولانی که مورد رضایت او هستند»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۵۸]</ref>
'''نتیجه اینکه:''' گرچه آیه شریفه {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏‌اند. بنابراین [[انبیاء]] [[اولیاء]] و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و [[اولیاء]] بیش از سایر مؤمنین است. (...) البته [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و وارثان علمش در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‌‏دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله یک: [[علم به غیبت]]، دوم: عمل بر طبق آن، سوم: اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.  کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>سوره نمل آیه ۶۵.</ref>. ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از علم غیب را که مصلحت می‌‏داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این علم غیب مستقل و بالذات نیست بلکه علم غیب بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد کسی علم غیب ندارد جز رسولانی که مورد رضایت او هستند»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۵۸]</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۰۹: خط ۲۲۲:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی]]''' در کتاب‌های ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)|تفسیر قرآن مهر]]»'' و ''«[[شبهات جدید (کتاب)|پرسش‌های قرآنی جوانان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد علی رضایی اصفهانی]]''' در کتاب‌های ''«[[ تفسیر قرآن مهر (کتاب)|تفسیر قرآن مهر]]»'' و ''«[[شبهات جدید (کتاب)|پرسش‌های قرآنی جوانان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


*«قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا بیست و هشتم سوره جن به پیامبران دارای علم غیب و محافظت دقیق از آنان (در انجام مأموریت) اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا]]}}<ref>«(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمی‌سازد،* جز کسی از فرستاده [ها] که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد می‌سازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است» سوره جن</ref>. علم غیبِ مخصوص خدا همان علم فعلی است و پیامبران علم غیب بالفعل ندارند، اما هرگاه به رخصتِ الهی اراده کنند خدا به آنان تعلیم می‌دهد و گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که پیامبر یا امام چیزی را ندانند»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۲۱، ص۲۹۲.]</ref>.
«قرآن کریم در آیات بیست و ششم تا بیست و هشتم سوره جن به پیامبران دارای علم غیب و محافظت دقیق از آنان (در انجام مأموریت) اشاره می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا]]}}<ref>«(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمی‌سازد،* جز کسی از فرستاده [ها] که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد می‌سازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است» سوره جن</ref>. علم غیبِ مخصوص خدا همان علم فعلی است و پیامبران علم غیب بالفعل ندارند، اما هرگاه به رخصتِ الهی اراده کنند خدا به آنان تعلیم می‌دهد و گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که پیامبر یا امام چیزی را ندانند»<ref>[http://ghbook.ir/index.php?name=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D9%87%D8%B1&option=com_mtree&task=readonline&link_id=5433&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=281&lang=fa تفسیر قرآن مهر؛ ج۲۱، ص۲۹۲.]</ref>.


*«در آیات مختلف از قرآن خداوند را علّام الغیوب معرفی کرده، این بدان معنی است که خداوند داننده غیب‌ها و اسرار نهانی است. به عبارتی علم غیب خداوند ذاتی و استقلالی است و اگر دیگران به غیب دسترسی دارند مستقلاً از این قدرت برخوردار نیستند و هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و هر چه دارند از ناحیه خداست. علم بشر در امور غیبی استقلالی نیست بلکه تعلیمی است که از طرف خداوند به برخی (که خود بخواهد) تعلیم می‌دهد مانند [[انبیا]]، امامان و برخی اولیا. آیات در مورد علم غیب در قرآن به چند گونه آمده است که بعضی از آنها اگر درست تفسیر نشوند متناقض یک دیگر به نظر می‌رسد. این آیات به چند گونه است:
«در آیات مختلف از قرآن خداوند را علّام الغیوب معرفی کرده، این بدان معنی است که خداوند داننده غیب‌ها و اسرار نهانی است. به عبارتی علم غیب خداوند ذاتی و استقلالی است و اگر دیگران به غیب دسترسی دارند مستقلاً از این قدرت برخوردار نیستند و هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و هر چه دارند از ناحیه خداست. علم بشر در امور غیبی استقلالی نیست بلکه تعلیمی است که از طرف خداوند به برخی (که خود بخواهد) تعلیم می‌دهد مانند [[انبیا]]، امامان و برخی اولیا. آیات در مورد علم غیب در قرآن به چند گونه آمده است که بعضی از آنها اگر درست تفسیر نشوند متناقض یک دیگر به نظر می‌رسد. این آیات به چند گونه است:


'''آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌داند:''' {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}} <ref>«(خدا) گفت: آیا به شما نگفتم که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟» سوره بقره، آیه: ۳۳.</ref> و آیه ۹۴ سوره توبه و آیه ۹ سوره رعد و آیه ۶ سوره سجده (...) در آیات دیگر قرآن با توجه به اینکه خدا علم غیب می‌داند به صفات او اشاره می‌کند از جمله به صفت عالم الغیب و الشهادت و نیز به صفت عالم الغیب و علام الغیوب اشاره شده. نتیجه بررسی آیات ذکر شده این است که در این آیات از اختصاص علم غیب به خداوند دلالت دارد و نشان دهنده این است که او از همه چیز چه ظاهر و چه باطن آگاه است و این علم ذاتی و استقلالی است که مخصوص خداوند است. اما اختصاص این علم به خداوند هیچ منافاتی با علم غیب پیامبران و امامان به تعلیم الهی ندارد. چرا که علم خداوند بالذات است و علم پیامبران و امامان به تعلیم خداوند است. برخی از این آیات علاوه بر اینکه علم غیب را مختص به خدا می‌داند بلکه از دیگران هم نفی می‌کند مانند {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} <ref>«و کلیدهای غیب تنها نزد اوست».</ref> این آیه علم غیب را منحصر در خدای تعالی می‌کند از این جهت که جز خدا به خزینه‌های غیب آگاهی نیست و جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد. در صدر آیه گرچه از انحصار علم غیب به خدا خبر می‌دهد ولکن ذیل آیه منحصر در بیان علم غیب نیست بلکه از مشمول علم او به هر چیز چه غیب و چه شهود خبر می‌دهد می‌فرماید خداوند به هر تَر و خشکی آگاهی دارد. اموری که در این عالم و در چهارچوب زمان هستند قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او دارای نوعی ثبوت مهم و غیر مقدار بوده‌اند، اگر چه نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشد. پس باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق می‌نامیم. (...)
'''آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌داند:''' {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ]]}} <ref>«(خدا) گفت: آیا به شما نگفتم که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟» سوره بقره، آیه: ۳۳.</ref> و آیه ۹۴ سوره توبه و آیه ۹ سوره رعد و آیه ۶ سوره سجده (...) در آیات دیگر قرآن با توجه به اینکه خدا علم غیب می‌داند به صفات او اشاره می‌کند از جمله به صفت عالم الغیب و الشهادت و نیز به صفت عالم الغیب و علام الغیوب اشاره شده. نتیجه بررسی آیات ذکر شده این است که در این آیات از اختصاص علم غیب به خداوند دلالت دارد و نشان دهنده این است که او از همه چیز چه ظاهر و چه باطن آگاه است و این علم ذاتی و استقلالی است که مخصوص خداوند است. اما اختصاص این علم به خداوند هیچ منافاتی با علم غیب پیامبران و امامان به تعلیم الهی ندارد. چرا که علم خداوند بالذات است و علم پیامبران و امامان به تعلیم خداوند است. برخی از این آیات علاوه بر اینکه علم غیب را مختص به خدا می‌داند بلکه از دیگران هم نفی می‌کند مانند {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}} <ref>«و کلیدهای غیب تنها نزد اوست».</ref> این آیه علم غیب را منحصر در خدای تعالی می‌کند از این جهت که جز خدا به خزینه‌های غیب آگاهی نیست و جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد. در صدر آیه گرچه از انحصار علم غیب به خدا خبر می‌دهد ولکن ذیل آیه منحصر در بیان علم غیب نیست بلکه از مشمول علم او به هر چیز چه غیب و چه شهود خبر می‌دهد می‌فرماید خداوند به هر تَر و خشکی آگاهی دارد. اموری که در این عالم و در چهارچوب زمان هستند قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینه‌های غیب او دارای نوعی ثبوت مهم و غیر مقدار بوده‌اند، اگر چه نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشد. پس باید گفت خزینه‌های غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است یکی غیب‌هایی که پا به عرصه شهود گذاشته‌اند و دیگری غیب‌هایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیب مطلق می‌نامیم. (...)
خط ۲۴۲: خط ۲۵۵:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد جعفر سبحانی]]''' در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


« آياتى است كه علم غيب را مخصوص خداوند مى‌داند و آن را از غيرخدا نفى مى‌نمايد مانند:
«آياتى است كه علم غيب را مخصوص خداوند مى‌داند و آن را از غيرخدا نفى مى‌نمايد مانند:
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref>.
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref>.
 
*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.


*{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 وبگاه کتابخانه تخصصی حج]</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}.<ref> به چز خدا، کسانی که در آسمان‌ها و زمین می‌باشند غیب را نمی‌دانند و نمی‌فهمند که در چه وقت برانگیخته می‌شوند؛ سوره نمل: ۶۵.</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>سوره یونس: ۲۰. </ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 وبگاه کتابخانه تخصصی حج]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۶۱: خط ۲۷۰:


«'''ادله قائلین به اختصاص علم غیب برای خداوند''': پیروان دیدگاه اختصاص علم غیب به خداوند، بر اساس این که ادعای علم غیب مساوی با ادعای خدایی است، به آیات و روایات و دلیل عقلی انحصار آگاهی از غیب برای خداوند توجه کردند، و از آیات و روایات و دلایل عقلی دیگر را از نظر دور داشته‌اند، و این خود جفا بر کتاب، سنت و عقل بوده و استدلالی باطل است. (...)
«'''ادله قائلین به اختصاص علم غیب برای خداوند''': پیروان دیدگاه اختصاص علم غیب به خداوند، بر اساس این که ادعای علم غیب مساوی با ادعای خدایی است، به آیات و روایات و دلیل عقلی انحصار آگاهی از غیب برای خداوند توجه کردند، و از آیات و روایات و دلایل عقلی دیگر را از نظر دور داشته‌اند، و این خود جفا بر کتاب، سنت و عقل بوده و استدلالی باطل است. (...)
'''آیات انحصار علم غیب به خدا''': قرآن مجید، در بسیاری از آیات علم غیب را منحصر به خداوند می‌داند و این آیات از این قرار است.
'''آیات انحصار علم غیب به خدا''': قرآن مجید، در بسیاری از آیات علم غیب را منحصر به خداوند می‌داند و این آیات از این قرار است.
:::::۱: '''آیات غیب آسمان‌ها و زمین''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}<ref>حجرات ۱۸ ،بی‌گمان خداوند، نهان آسمان‌ها و زمین را می‌داند</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> فاطر ۳۸،  بی‌گمان خداوند دانای نهان آسمان‌ها و زمین است؛ او به اندیشه‌ها داناست.</ref> {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ}}<ref> هود ۱۲۳ ، و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود.</ref> {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}<ref> کهف ۲۶ ،نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست.</ref>
 
:::::۲: آیات {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}} در ده آیه <ref>انعام، آیه ۷۳، توبه، آیه ۹۴ و ۱۰۵، رعد، آیه ۹، مؤمنون، آیه ۹۳، سجده، آیه ۶، زمر، آیه ۴۶، حشر، آیه ۲۲، جمعه، آیه ۸، تغابن، آیه ۱۸.</ref> جمله {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}} بیان شده است و آن را یکی از صفات و نام‌های خدا دانسته شده است.
۱: '''آیات غیب آسمان‌ها و زمین''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}<ref>حجرات ۱۸ ،بی‌گمان خداوند، نهان آسمان‌ها و زمین را می‌داند</ref>. {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> فاطر ۳۸،  بی‌گمان خداوند دانای نهان آسمان‌ها و زمین است؛ او به اندیشه‌ها داناست.</ref> {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ}}<ref> هود ۱۲۳ ، و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود.</ref> {{متن قرآن|لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}}<ref> کهف ۲۶ ،نهان آسمان‌ها و زمین از آن اوست.</ref>.
:::::۳: '''آیه "عالم الغیب"''': {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} <ref>سبأ، آیه ۳. سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است.</ref> در این آیه «عالم الغیب» صفت خداوند دانسته شده است.
 
:::::۴. '''آیات "علّام الغیوب"''': در چهار آیه <ref>مائده، آیه ۱۰۹ و ۱۱۶، توبه، آیه ۷۸، سبأ، آیه ۴۸.</ref> "علام الغیوب" از صفات و نام‌های خداوند شمرده شده است.
۲: آیات {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}} در ده آیه <ref>انعام، آیه ۷۳، توبه، آیه ۹۴ و ۱۰۵، رعد، آیه ۹، مؤمنون، آیه ۹۳، سجده، آیه ۶، زمر، آیه ۴۶، حشر، آیه ۲۲، جمعه، آیه ۸، تغابن، آیه ۱۸.</ref> جمله {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}} بیان شده است و آن را یکی از صفات و نام‌های خدا دانسته شده است.
 
۳: '''آیه "عالم الغیب"''': {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} <ref>سبأ، آیه ۳. سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّه‌ای در آسمان‌ها و زمین از (دید) او دور نمی‌ماند و خردتر و کلان‌تر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است.</ref> در این آیه «عالم الغیب» صفت خداوند دانسته شده است.
 
۴. '''آیات "علّام الغیوب"''': در چهار آیه <ref>مائده، آیه ۱۰۹ و ۱۱۶، توبه، آیه ۷۸، سبأ، آیه ۴۸.</ref> "علام الغیوب" از صفات و نام‌های خداوند شمرده شده است.


'''نقد و بررسی آیات''': این دسته از آیات، '''اولاً'''، دلالت بر نفی علم غیب از دیگران نمی‌کنند، چون متبادر از غیب در این آیات غیب مطلق است. "الف و لام" استغراق در عالم الغیب و مدح خداوند به "علام الغیوب" <ref>روح المعانی، ج۱۴، ص ۲۵۵، فخر رازی در وصف خداوند به علام الغیوب می‌گوید: وصف خداوند به علام الغیوب برای این است که ذات الهی اقتضا دارد که بر جمیع اشیاء آگاهی داشته باشد. مفاتیح الغیب، ج ۱۶، ص ۱۱۰.</ref> و اضافه ملکی در "غَیْبُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ"<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۱۷، این اضافه ملکی بیان تمامیت احاطه خداوند است.</ref> و "لام" مالکیت <ref>التحریر والتنویر، محمد بن طاهر بن عاشور، ج۱۳، ص۱۸۴، بی‌تا، بی‌جا.</ref> و بودن لفظ جلاله "الله" <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۷۲، کلمه الله اشاره به احاطه بر هر کوچک و بزرگ هست که در هیچ اسم دیگری، آن اشاره وجود ندارد.</ref> در برخی دیگر آیات این دسته همه نشان و بیان از غیب مطلق هستند. پس علم غیب خداوند شامل هر غیبی از واجب، ممکن، ممتنع<ref>روح المعانی، ج۱۴، ص۲۵۶</ref>، معدومات ممتنع‌الوجود، غیر ممتنع‌الوجود، موجودات ممتنع‌العدم، غیر ممتنع‌العدم، کلیات، جزئیات، حضرات و غایبات <ref>مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۵ و ج۱۸، ص۴۱۴.</ref> است، چون همه اینها محاط خدای تعالی است و خدا محیط بر آنها قهراً اینها معلوم خدا و او عالم به آنهاست. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص ۲۲۲.</ref> و غیر او هیچ کس چنین نیست چون غیر خدا هر کس باشد وجودش محدود است و احاطه بر همه آنها ندارد. بنابراین، منظور از غیب در آیات دسته اول غیب مطلق است و آگاهی از غیب مطلق هم به اتفاق تمامی محققین اسلام مخصوص ذات باری تعالی است و اختصاص این نوع غیب به خداوند منافات با این ندارد که فردی یا افرادی با تعلیم الهی بتواند با غیب ارتباط پیدا کند. لذا با اثبات آگاهی از غیب مطلق خداوند به وسیله این آیات نمی‌توان علم غیب نسبی را از دیگران نفی نمود. '''ثانیاً'''؛ بر فرض دلالت آیات دسته اول بر اختصاص علم غیب به خداوند تمام باشد، معارض است با آیات دیگری که علم غیب را برای دیگران اثبات می‌نمایند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} <ref>آل عمران، آیه ۱۷۹، و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت.</ref>. و مانند آیه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَسُول.» <ref>جن، آیات ۲۶-۲۷، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد.</ref> شوکانی در ذیل این آیه، در پاسخ به این سؤال که: آیا به این دلیل قرآنی رسولان می‌توانند برای برخی از امتشان خبر دهند؟ گفته است: بلی و هیچ مانعی ندارد، و این اخبار از رسول گرامی اسلام{{صل}} ثابت است و این امر بر افراد آگاه به سنت مطهر پوشیده نیست که رسول اکرم{{صل}} بعضی از حوادث، اتفاقات و فتن‌هایی که تا روز قیامت رخ می‌دهد خبر داده است. <ref>فتح القدیر، محمد شوکانی، ج۵، ص۳۷۴، دار ابن‌کثیر/ دمشق، ۱۴۱۴ ه ق/ اول.</ref> بنابراین، برای جمع این دو دسته آیات می‌توان گفت: مقصود از آیات انحصار این است که علم غیب، اصالتاً و ذاتاً مال خداوند است و او مالک حقیقی آن است و او هر کس را بخواهد تعلیم دهد. لذا اختصاص داشتن علم غیب به خداوند، با تعلیم آن به برخی از بندگان خود، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی(کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۰۸الی ۱۱۱]</ref>.
'''نقد و بررسی آیات''': این دسته از آیات، '''اولاً'''، دلالت بر نفی علم غیب از دیگران نمی‌کنند، چون متبادر از غیب در این آیات غیب مطلق است. "الف و لام" استغراق در عالم الغیب و مدح خداوند به "علام الغیوب" <ref>روح المعانی، ج۱۴، ص ۲۵۵، فخر رازی در وصف خداوند به علام الغیوب می‌گوید: وصف خداوند به علام الغیوب برای این است که ذات الهی اقتضا دارد که بر جمیع اشیاء آگاهی داشته باشد. مفاتیح الغیب، ج ۱۶، ص ۱۱۰.</ref> و اضافه ملکی در "غَیْبُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ"<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۱۷، این اضافه ملکی بیان تمامیت احاطه خداوند است.</ref> و "لام" مالکیت <ref>التحریر والتنویر، محمد بن طاهر بن عاشور، ج۱۳، ص۱۸۴، بی‌تا، بی‌جا.</ref> و بودن لفظ جلاله "الله" <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۷۲، کلمه الله اشاره به احاطه بر هر کوچک و بزرگ هست که در هیچ اسم دیگری، آن اشاره وجود ندارد.</ref> در برخی دیگر آیات این دسته همه نشان و بیان از غیب مطلق هستند. پس علم غیب خداوند شامل هر غیبی از واجب، ممکن، ممتنع<ref>روح المعانی، ج۱۴، ص۲۵۶</ref>، معدومات ممتنع‌الوجود، غیر ممتنع‌الوجود، موجودات ممتنع‌العدم، غیر ممتنع‌العدم، کلیات، جزئیات، حضرات و غایبات <ref>مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۵ و ج۱۸، ص۴۱۴.</ref> است، چون همه اینها محاط خدای تعالی است و خدا محیط بر آنها قهراً اینها معلوم خدا و او عالم به آنهاست. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص ۲۲۲.</ref> و غیر او هیچ کس چنین نیست چون غیر خدا هر کس باشد وجودش محدود است و احاطه بر همه آنها ندارد. بنابراین، منظور از غیب در آیات دسته اول غیب مطلق است و آگاهی از غیب مطلق هم به اتفاق تمامی محققین اسلام مخصوص ذات باری تعالی است و اختصاص این نوع غیب به خداوند منافات با این ندارد که فردی یا افرادی با تعلیم الهی بتواند با غیب ارتباط پیدا کند. لذا با اثبات آگاهی از غیب مطلق خداوند به وسیله این آیات نمی‌توان علم غیب نسبی را از دیگران نفی نمود. '''ثانیاً'''؛ بر فرض دلالت آیات دسته اول بر اختصاص علم غیب به خداوند تمام باشد، معارض است با آیات دیگری که علم غیب را برای دیگران اثبات می‌نمایند؛ مانند آیه {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}} <ref>آل عمران، آیه ۱۷۹، و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت.</ref>. و مانند آیه {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِن رَسُول.» <ref>جن، آیات ۲۶-۲۷، او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند؛ جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد.</ref> شوکانی در ذیل این آیه، در پاسخ به این سؤال که: آیا به این دلیل قرآنی رسولان می‌توانند برای برخی از امتشان خبر دهند؟ گفته است: بلی و هیچ مانعی ندارد، و این اخبار از رسول گرامی اسلام{{صل}} ثابت است و این امر بر افراد آگاه به سنت مطهر پوشیده نیست که رسول اکرم{{صل}} بعضی از حوادث، اتفاقات و فتن‌هایی که تا روز قیامت رخ می‌دهد خبر داده است. <ref>فتح القدیر، محمد شوکانی، ج۵، ص۳۷۴، دار ابن‌کثیر/ دمشق، ۱۴۱۴ ه ق/ اول.</ref> بنابراین، برای جمع این دو دسته آیات می‌توان گفت: مقصود از آیات انحصار این است که علم غیب، اصالتاً و ذاتاً مال خداوند است و او مالک حقیقی آن است و او هر کس را بخواهد تعلیم دهد. لذا اختصاص داشتن علم غیب به خداوند، با تعلیم آن به برخی از بندگان خود، هیچ گونه منافاتی وجود ندارد.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی(کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۰۸الی ۱۱۱]</ref>.
خط ۲۷۸: خط ۲۹۲:


در‌ روایات‌ متعددی‌ تنها این علم، [[علم غیب]] نامیده شده است و به علمی که خداوند از اختصاص‌ داشتن‌ به حد خارج ساخته و آن را به دیگران نیز تعلیم نموده است، [[علم‌ غیب‌]] اطلاق‌ نمی‌شود. نمونه‌هایی از روایاتی که غیب الهی را به‌عنوان جایگاه علم مستأثر الهی مطرح نموده‌ است‌ بدین قرار است:
در‌ روایات‌ متعددی‌ تنها این علم، [[علم غیب]] نامیده شده است و به علمی که خداوند از اختصاص‌ داشتن‌ به حد خارج ساخته و آن را به دیگران نیز تعلیم نموده است، [[علم‌ غیب‌]] اطلاق‌ نمی‌شود. نمونه‌هایی از روایاتی که غیب الهی را به‌عنوان جایگاه علم مستأثر الهی مطرح نموده‌ است‌ بدین قرار است:
#درباره‌ کلام‌ الهی {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. و به خدا‌ قسم [[پیامبر|محمد]] از کسانی بودن که خداوند رضایت داشت. اما این سخن خداوند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}، همانا خدای عزوجل عالم است به آن‌چه از خلق پوشیده است از اموری که در‌ علم‌ خود و قبل از خلقت آن امور و قبل از آنکه آنها را به ملائکه برساند، آنها را تقدیر و قضاء می‌کند. پس ای حمران! این علمی است که در نزد او‌ موقوف‌ است و مشیت الهی در آن کارگر است و هرگاه بخواهد آن را محکم می‌سازد و ممکن است [[بداء]] گردد و آن را امضا و محتوم نکند، اما‌ آن‌ علمی که تقدیر می‌گردد و سپس‌ به‌ مرحله قضا و بعد از آن امضا می‌گردد، آن علمی است که به رسول خدا رسیده است و سپس به ما {{عربی|"أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِكْرُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}} ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}  وَ كَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضَاه‏ وَ أَمَّا قَوْلُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}  فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يُقَدِّرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ، وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ؛ فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ، إِلَيْهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ، فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ، وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ، فَلَا يُمْضِيهِ؛ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِي يُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ و يَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ، فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي انْتَهى‏ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ إِلَيْنَا"}}؛<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۶۳۸، ح۲.</ref>. در این روایت شاهد هستیم‌ که‌ [[امام باقر]]{{ع}} به تفسیر‌ [[علم‌ غیب]] پرداخته است. ایشان با بیان این فقره {{عربی|"عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ"}} و نیز فقرۀ {{عربی|"فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ"}} [[علم غیب]] را به علم اختصاصی خداوند تفسیر می‌نماید‌. همچنین‌ استثنای موجود در آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> را به گونه‌ای تفسیر می‌فرماید که به معنای اطلاع و اشراف [[پیامبر]] بر [[علم غیب]] نخواهد بود، بلکه به این معناست‌ که‌ خداوند هر‌ گاه بخواهد، چیزی را از خزینۀ [[غیب]] خود خارج ساخته و به اطلاع [[پیامبر]] و [[ائمه]] می‌رساند. از منظر‌ این روایت، [[علم غیب]] [[پیامبر]] به استناد استثناء آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> ثابت نمی‌شود و استثنای موجود در این آیه تخصیص زننده ادله‌ای که رهیابی [[امام]] به علم خاص ‌‌الهی‌ را نفی می‌کنند، نیست؛ بلکه به‌عکس، خود این آیه با آن ادله تخصیص‌ خورده‌ و معنای‌ جمع آن دو این‌گونه می‌شود: خداوند [[علم غیب]] می‌داند و کسی را بر غیب خود مشرف‌ نخواهد ساخت، مگر کسانی را که رضایت داشته باشد از پیامبران که با‌ امضا و حتمی نمودن امور‌، علم‌ را از نزد خویش به سمت ایشان خارج کرده در نتیجه ایشان به آن معلومی که از غیب خارج شده و دیگر غیب نیست، آگاه خواهند شد، نه این‌که [[پیامبر‌]] نیز عالم الغیب شود.
#درباره‌ کلام‌ الهی {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. چه می‌فرمایید؟ حضرت فرمود: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref>. و به خدا‌ قسم [[پیامبر|محمد]] از کسانی بودن که خداوند رضایت داشت. اما این سخن خداوند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}، همانا خدای عزوجل عالم است به آن‌چه از خلق پوشیده است از اموری که در‌ علم‌ خود و قبل از خلقت آن امور و قبل از آنکه آنها را به ملائکه برساند، آنها را تقدیر و قضاء می‌کند. پس ای حمران! این علمی است که در نزد او‌ موقوف‌ است و مشیت الهی در آن کارگر است و هرگاه بخواهد آن را محکم می‌سازد و ممکن است [[بداء]] گردد و آن را امضا و محتوم نکند، اما‌ آن‌ علمی که تقدیر می‌گردد و سپس‌ به‌ مرحله قضا و بعد از آن امضا می‌گردد، آن علمی است که به رسول خدا رسیده است و سپس به ما {{عربی|"أَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ جَلَّ ذِكْرُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}} ؟ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}}: {{متن قرآن|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}  وَ كَانَ وَ اللَّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضَاه‏ وَ أَمَّا قَوْلُهُ:  {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ}}  فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ فِيمَا يُقَدِّرُ مِنْ شَيْ‏ءٍ، وَ يَقْضِيهِ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَهُ وَ قَبْلَ أَنْ يُفْضِيَهُ إِلَى الْمَلَائِكَةِ؛ فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ، إِلَيْهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ، فَيَقْضِيهِ إِذَا أَرَادَ، وَ يَبْدُو لَهُ فِيهِ، فَلَا يُمْضِيهِ؛ فَأَمَّا الْعِلْمُ الَّذِي يُقَدِّرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ و يَقْضِيهِ وَ يُمْضِيهِ، فَهُوَ الْعِلْمُ الَّذِي انْتَهى‏ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ إِلَيْنَا"}}؛<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۶۳۸، ح۲.</ref>. در این روایت شاهد هستیم‌ که‌ [[امام باقر]]{{ع}} به تفسیر‌ [[علم‌ غیب]] پرداخته است. ایشان با بیان این فقره {{عربی|"عَالِمٌ بِمَا غَابَ عَنْ خَلْقِهِ"}} و نیز فقرۀ {{عربی|"فَذلِكَ يَا حُمْرَانُ، عِلْمٌ مَوْقُوفٌ عِنْدَهُ"}} [[علم غیب]] را به علم اختصاصی خداوند تفسیر می‌نماید‌. همچنین‌ استثنای موجود در آیۀ شریفۀ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> را به گونه‌ای تفسیر می‌فرماید که به معنای اطلاع و اشراف [[پیامبر]] بر [[علم غیب]] نخواهد بود، بلکه به این معناست‌ که‌ خداوند هر‌ گاه بخواهد، چیزی را از خزینۀ [[غیب]] خود خارج ساخته و به اطلاع [[پیامبر]] و [[ائمه]] می‌رساند. از منظر‌ این روایت، [[علم غیب]] [[پیامبر]] به استناد استثناء آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.</ref> ثابت نمی‌شود و استثنای موجود در این آیه تخصیص زننده ادله‌ای که رهیابی [[امام]] به علم خاص ‌‌الهی‌ را نفی می‌کنند، نیست؛ بلکه به‌عکس، خود این آیه با آن ادله تخصیص‌ خورده‌ و معنای‌ جمع آن دو این‌گونه می‌شود: خداوند [[علم غیب]] می‌داند و کسی را بر غیب خود مشرف‌ نخواهد ساخت، مگر کسانی را که رضایت داشته باشد از پیامبران که با‌ امضا و حتمی نمودن امور‌، علم‌ را از نزد خویش به سمت ایشان خارج کرده در نتیجه ایشان به آن معلومی که از غیب خارج شده و دیگر غیب نیست، آگاه خواهند شد، نه این‌که [[پیامبر‌]] نیز عالم الغیب شود.
#در روایت صحیح السندی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} در دعایی که به یکی از اصحاب خویش تعلیم کردند، چنین آمده است: بار الها! من از تو مسئلت دارم به تمام اسم‌هایت که‌ در‌ قرآن نازل کردی یا یکی از بندگانت را بر آن مطلع ساختی یا در [[علم غیب]] در نزد خود آن را تنها برای خود خواسته‌ای که بر محمد و آل‌ او‌ درود فرستی<ref>{{عربی|"اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِكُلِ‏ اسْمٍ‏ هُوَ لَكَ‏ أَنْزَلْتَهُ‏ فِي‏ كِتَابِكَ‏، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلى‏ مُحَمَّد‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۴، ص۵۰۸، ح۱.</ref>. در این روایت و دو روایت آتی نیز از [[علم غیب]] به عنوان جایگاه علم مستأثر الهی یاد شده است.
#در روایت صحیح السندی دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} در دعایی که به یکی از اصحاب خویش تعلیم کردند، چنین آمده است: بار الها! من از تو مسئلت دارم به تمام اسم‌هایت که‌ در‌ قرآن نازل کردی یا یکی از بندگانت را بر آن مطلع ساختی یا در [[علم غیب]] در نزد خود آن را تنها برای خود خواسته‌ای که بر محمد و آل‌ او‌ درود فرستی<ref>{{عربی|"اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِكُلِ‏ اسْمٍ‏ هُوَ لَكَ‏ أَنْزَلْتَهُ‏ فِي‏ كِتَابِكَ‏، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلى‏ مُحَمَّد‏ "}}؛ کلینی، کافی، ج۴، ص۵۰۸، ح۱.</ref>. در این روایت و دو روایت آتی نیز از [[علم غیب]] به عنوان جایگاه علم مستأثر الهی یاد شده است.
خط ۳۰۹: خط ۳۲۴:


«بسیاری از علمای اهل تسنّن می‌گویند در هر شرایطی کسی به جز خداوند [[علم غیب]] نمی‌داند:
«بسیاری از علمای اهل تسنّن می‌گویند در هر شرایطی کسی به جز خداوند [[علم غیب]] نمی‌داند:
#[[ابن قیم]] می‌گوید اسماء حسنای الهی داخل در حصر و حد نمی‌شود، واسماء الهی متأثر در علم غیبی است که هیچکس حتی ملک مقرب و نبی مرسل نیز از آن هیچ اطلاعی ندارد و بعد اسماء الهی را در سه قسم تقسیم می‌کند.
#[[ابن قیم]] می‌گوید اسماء حسنای الهی داخل در حصر و حد نمی‌شود، واسماء الهی متأثر در علم غیبی است که هیچکس حتی ملک مقرب و نبی مرسل نیز از آن هیچ اطلاعی ندارد و بعد اسماء الهی را در سه قسم تقسیم می‌کند.
#[[محمد بن عبدالوهاب]]: هرکه ادعا‌ی [[علم غیب]] حتی در یک مورد؛ طاغوت است. او هم چنین می‌گوید: خدای متعال در سوره مبارکه انعام آیه ۵۰ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ]]}}<ref> بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام؛ آیه: ۵۰.</ref>. این آیه صریح است در بیزاری جستن از کسی که ادعای [[علم غیب]] کند.
#[[محمد بن عبدالوهاب]]: هرکه ادعا‌ی [[علم غیب]] حتی در یک مورد؛ طاغوت است. او هم چنین می‌گوید: خدای متعال در سوره مبارکه انعام آیه ۵۰ می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ]]}}<ref> بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام؛ آیه: ۵۰.</ref>. این آیه صریح است در بیزاری جستن از کسی که ادعای [[علم غیب]] کند.
خط ۳۱۸: خط ۳۳۴:


نظریه دانشمندان مسلمان در [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}}:
نظریه دانشمندان مسلمان در [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}}:
#[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[امامان]]{{عم}} به ضمایر برخی از مردم آگاه بودند و به حوادث و پیش آمدها، قبل از وقوع آن آگاهی داشتند. و در جای دیگر می‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است. و در جای دیگر می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} اگر از باطن کسی آگاه شود به تعلیم الهی آگاه می‌شود و تعلیم الهی به [[امام]]{{ع}} از چند راه صورت می‌گیرد آموختن از [[امام]] پیش، و [[امامان]] پیش از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} و خواب دیدن، دو راه از آن راهها است. بنابراین اگر نویسندهای به [[شیخ مفید]] نسبت دهد که آن بزرگوار منکر [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} است این سخن دلیل بی‌اطلاعی یا غرض‌ورزی او خواهد بود.
#[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[امامان]]{{عم}} به ضمایر برخی از مردم آگاه بودند و به حوادث و پیش آمدها، قبل از وقوع آن آگاهی داشتند. و در جای دیگر می‌نویسد: یکی از دلیل‌های [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} خبرهای غیبی آن حضرت است که از وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث، پیش از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است. و در جای دیگر می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} اگر از باطن کسی آگاه شود به تعلیم الهی آگاه می‌شود و تعلیم الهی به [[امام]]{{ع}} از چند راه صورت می‌گیرد آموختن از [[امام]] پیش، و [[امامان]] پیش از [[پیامبر|رسول اکرم]]{{صل}} و خواب دیدن، دو راه از آن راهها است. بنابراین اگر نویسندهای به [[شیخ مفید]] نسبت دهد که آن بزرگوار منکر [[علم غیب]] [[امامان]]{{عم}} است این سخن دلیل بی‌اطلاعی یا غرض‌ورزی او خواهد بود.
#دانشمند بزرگ و عالیقدر [[ابوالفتح محمد بن علی کراجکی]] در رسالۀ اعتقادات می‌نویسد: از اعتقادات شیعه این است که پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[امام علی|علی]] و یازده فرزند معصوم او [[امام]] هستند. و [[امامت]] آنها از جانب خدای تعالی تعیین شده است و خدا برای اثبات [[امامت]] آنها معجزاتی به دست آنها ظاهر ساخته و آنان را بر بسیاری از غیب‌ها و موضوعات و حوادث آینده آگاه نموده است.
#دانشمند بزرگ و عالیقدر [[ابوالفتح محمد بن علی کراجکی]] در رسالۀ اعتقادات می‌نویسد: از اعتقادات شیعه این است که پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}}، [[امام علی|علی]] و یازده فرزند معصوم او [[امام]] هستند. و [[امامت]] آنها از جانب خدای تعالی تعیین شده است و خدا برای اثبات [[امامت]] آنها معجزاتی به دست آنها ظاهر ساخته و آنان را بر بسیاری از غیب‌ها و موضوعات و حوادث آینده آگاه نموده است.
خط ۳۳۷: خط ۳۵۴:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«[[ابن طاووس]] معتقد است که [[علم غیب ذاتی]]، مخصوص خداوند است و هیچ انسان سلیم العقل و با بصیرت نمی‌گوید که بشر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] دارد. بنابراین، اگر برخی گفته‌اند، شیعه [[امامیه]] معتقد است که [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}}، [[علم غیب]] دارند دروغ است و از اتهاماتی بی‌پایه و اساس است که مخالفان بدون دلیل به شیعیان نسبت می‌دهند. اما آنچه برخی از عالمان شیعه می‌گویند، این است که خدای متعال بر اساس مصالح اگر بخواهد، [[انبیا]] و اولیای خاص خودش را در صورت نیاز آنها از امور پنهانی آگاه می‌سازد و اگر هم مصلحت نباشد، آنها را بر آنان می‌پوشاند. دلیل این سخن شواهدی است از عقل و نقل، مبنی بر اینکه بسیاری از [[انبیا]] و اولیا و اوصیا از بسیاری امور غیبی و پنهانی آگاه بوده‌اند. وی مواردی از امور پنهانی را که به اعتقاد وی، [[امام]] آنها را می‌داند برشمرده است که از این قرار است: علم به اخبار آسمان، آگاهی از اخبار امت‌های پیشین، آگاهی از اسرار روز قیامت، اطلاع از آجال مردم، علم به تعداد فرزندان مردم و اسامی آنها، آگاهی از کتاب‌های آسمانی گذشته مانند تورات و انجیل بدون آنکه با پیروان آنها ارتباط داشته باشد.  
«[[ابن طاووس]] معتقد است که [[علم غیب ذاتی]]، مخصوص خداوند است و هیچ انسان سلیم العقل و با بصیرت نمی‌گوید که بشر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] دارد. بنابراین، اگر برخی گفته‌اند، شیعه [[امامیه]] معتقد است که [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}}، [[علم غیب]] دارند دروغ است و از اتهاماتی بی‌پایه و اساس است که مخالفان بدون دلیل به شیعیان نسبت می‌دهند. اما آنچه برخی از عالمان شیعه می‌گویند، این است که خدای متعال بر اساس مصالح اگر بخواهد، [[انبیا]] و اولیای خاص خودش را در صورت نیاز آنها از امور پنهانی آگاه می‌سازد و اگر هم مصلحت نباشد، آنها را بر آنان می‌پوشاند. دلیل این سخن شواهدی است از عقل و نقل، مبنی بر اینکه بسیاری از [[انبیا]] و اولیا و اوصیا از بسیاری امور غیبی و پنهانی آگاه بوده‌اند. وی مواردی از امور پنهانی را که به اعتقاد وی، [[امام]] آنها را می‌داند برشمرده است که از این قرار است: علم به اخبار آسمان، آگاهی از اخبار امت‌های پیشین، آگاهی از اسرار روز قیامت، اطلاع از آجال مردم، علم به تعداد فرزندان مردم و اسامی آنها، آگاهی از کتاب‌های آسمانی گذشته مانند تورات و انجیل بدون آنکه با پیروان آنها ارتباط داشته باشد.
::::::با توجه به اینکه [[ابن طاووس]]، آگاهی [[امام]] از امور غیبی را منوط به اراده الهی و وجود مصلحت می‌داند و تصریح می‌کند که [[امامان]] بسیاری از امور غیبی را می‌داند نه همه آنها را، روشن می‌شود که وی از طرفداران محدود بودن علم امام در امور غیبی است، نه عمومیت علم امام. (...)
 
::::::[[ابن قبه]] منکر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از [[غیب]] است. او در پاسخ [[ابو زید علوی]] از بزرگان مذهب زیدیه که به عنوان خرده‌گیری بر شیعه گفته بود، شیعه امامیه به برخورداری [[امام]] از [[علم غیب]] اعتقاد دارند،  چنین گفته است: "[[علم غیب]] از مختصات پروردگار است و [[ائمه|امامان]]{{ع}} از غیب آگاهی ندارند، بلکه آنان فقط بندگان صالح و شایسته و عالم به کتاب و سنت هستند و از اخبار شیعیان‌شان اموری را می‌دانند که به آنها ابلاغ شده باشد، هرکس به آنان نسبت علم غیب دهد، مشرک و کافر است و از دین اسلام خارج شده است". هرچند ابن قبه آگاهی [[امام]] از [[غیب]] را انکار می‌کند اما به احتمال زیاد مقصود او انکار مطلق علم و آگاهی [[ائمه]]{{ع}} به [[غیب]] نیست، بلکه طبق شواهد منظور او [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] است وگرنه [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی]] با اعلام خداوند و اخبار [[پیامبر]] را در حق [[امام]] جایز می‌داند. این مطلب حداقل از دو عبارت ایشان فهمیده می‌شود:  
با توجه به اینکه [[ابن طاووس]]، آگاهی [[امام]] از امور غیبی را منوط به اراده الهی و وجود مصلحت می‌داند و تصریح می‌کند که [[امامان]] بسیاری از امور غیبی را می‌داند نه همه آنها را، روشن می‌شود که وی از طرفداران محدود بودن علم امام در امور غیبی است، نه عمومیت علم امام. (...)
 
[[ابن قبه]] منکر آگاهی [[ائمه]]{{عم}} از [[غیب]] است. او در پاسخ [[ابو زید علوی]] از بزرگان مذهب زیدیه که به عنوان خرده‌گیری بر شیعه گفته بود، شیعه امامیه به برخورداری [[امام]] از [[علم غیب]] اعتقاد دارند،  چنین گفته است: "[[علم غیب]] از مختصات پروردگار است و [[ائمه|امامان]]{{ع}} از غیب آگاهی ندارند، بلکه آنان فقط بندگان صالح و شایسته و عالم به کتاب و سنت هستند و از اخبار شیعیان‌شان اموری را می‌دانند که به آنها ابلاغ شده باشد، هرکس به آنان نسبت علم غیب دهد، مشرک و کافر است و از دین اسلام خارج شده است". هرچند ابن قبه آگاهی [[امام]] از [[غیب]] را انکار می‌کند اما به احتمال زیاد مقصود او انکار مطلق علم و آگاهی [[ائمه]]{{ع}} به [[غیب]] نیست، بلکه طبق شواهد منظور او [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] است وگرنه [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی]] با اعلام خداوند و اخبار [[پیامبر]] را در حق [[امام]] جایز می‌داند. این مطلب حداقل از دو عبارت ایشان فهمیده می‌شود:
 
#[[ابن قبه]] معتقد است همواره در میان عترت کسی هست که به کتاب خدا علم داردو تأویل صحیح آن را می‌داند و احکام را می‌فهمد. وی تأکید می‌کند در قرآن مطالب توقیفی وجود دارد که فهم صحیح آن به بیان و تعلیم الهی نیاز دارد و دستیابی به آنها از طریق اجتهاد و استنباط ناممکن است. پس [[علم امام]] به تأویل قرآن بدون تکیه بر علوم عادی بشر و بااستفاده از سرچشمه علم الهی توسط [[پیامبر]] و با تعلیم او تحقق یافته است.  
#[[ابن قبه]] معتقد است همواره در میان عترت کسی هست که به کتاب خدا علم داردو تأویل صحیح آن را می‌داند و احکام را می‌فهمد. وی تأکید می‌کند در قرآن مطالب توقیفی وجود دارد که فهم صحیح آن به بیان و تعلیم الهی نیاز دارد و دستیابی به آنها از طریق اجتهاد و استنباط ناممکن است. پس [[علم امام]] به تأویل قرآن بدون تکیه بر علوم عادی بشر و بااستفاده از سرچشمه علم الهی توسط [[پیامبر]] و با تعلیم او تحقق یافته است.  
#او در مقام اثبات [[امامت]] امامان بعد از [[امام حسین]]{{ع}} می‌گوید: "با مراجعه به کتاب‌های گذشتگان پیش از زمان غیبت روایاتی زیادی را درباره جانشین [[امام حسن عسکری]]{{ع}} می‌یابیم که تصریح کرده‌اند او از چشم مردم غایب شود و شیعیان در امر او اختلاف ورزند و به حیرت افتند. ما می‌دانیم که پیشینیان ما [[علم غیب]] نداشتند، بلکه [[ائمه]]{{عم}} به واسطه خبر [[رسول اکرم]]{{صل}} موضوع غیبت را اعلام کرده‌اند".  
#او در مقام اثبات [[امامت]] امامان بعد از [[امام حسین]]{{ع}} می‌گوید: "با مراجعه به کتاب‌های گذشتگان پیش از زمان غیبت روایاتی زیادی را درباره جانشین [[امام حسن عسکری]]{{ع}} می‌یابیم که تصریح کرده‌اند او از چشم مردم غایب شود و شیعیان در امر او اختلاف ورزند و به حیرت افتند. ما می‌دانیم که پیشینیان ما [[علم غیب]] نداشتند، بلکه [[ائمه]]{{عم}} به واسطه خبر [[رسول اکرم]]{{صل}} موضوع غیبت را اعلام کرده‌اند".
::::::معلوم می‌شود از نظر وی [[امامان معصوم]]{{عم}} وارث علوم پیامبر بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل}} به ارث برده‌اند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس [[ابن قبه]] در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به امامت ندارد. وی علم قرآن را برای امامان اثبات می‌کند و می‌دانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و امامان [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۱۳-۱۲۶.</ref>.
 
معلوم می‌شود از نظر وی [[امامان معصوم]]{{عم}} وارث علوم پیامبر بوده، و به واسطه علمی که از [[رسول خدا]]{{صل}} به ارث برده‌اند، از امور غیبی مثل غیبت [[امام عصر]]{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس [[ابن قبه]] در مورد [[علم امام]] هرگز رویکرد بشری به امامت ندارد. وی علم قرآن را برای امامان اثبات می‌کند و می‌دانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و امامان [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۱۳-۱۲۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۵۰: خط ۳۷۱:
| پاسخ = آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«[[علامه طباطبایی]] غیب خداوند را مشتمل بر دو گونه می‌داند، یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقند، البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آورده‌اند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه‌ای که در سیر نزول به خود گرفته‌اند، به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] بازگشت دارند و همان غیب مطلق‌اند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق می‌شود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و می‌توانند متعلق علم بشر قرار بگیرند پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب می‌شوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه غیب بودن وصف نسبی است که بر حسب نسبت‌ها مختلف می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ما است نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب می‌باشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنی‌ها برای حس شنوایی مشهود و برای حس بینایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آن دو حس است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیب‌هایی که خدای متعال فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref> [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|از نوع همین غیب‌های نسبی]] است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست. بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد.  
«[[علامه طباطبایی]] غیب خداوند را مشتمل بر دو گونه می‌داند، یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقند، البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آورده‌اند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه‌ای که در سیر نزول به خود گرفته‌اند، به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] بازگشت دارند و همان غیب مطلق‌اند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق می‌شود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و می‌توانند متعلق علم بشر قرار بگیرند پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب می‌شوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه غیب بودن وصف نسبی است که بر حسب نسبت‌ها مختلف می‌شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ما است نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب می‌باشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگ‌ها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنی‌ها برای حس شنوایی مشهود و برای حس بینایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آن دو حس است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیب‌هایی که خدای متعال فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام: ۵۹.</ref> [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|از نوع همین غیب‌های نسبی]] است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست. بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد.
::::::اما بدلیل این که شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است. از بیان علامه به‌دست می‌آید که انسان می‌تواند به اموری که لباس حد و اندازه به خود پوشیده‌اند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص ۱۶.</ref>.
 
اما بدلیل این که شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است. از بیان علامه به‌دست می‌آید که انسان می‌تواند به اموری که لباس حد و اندازه به خود پوشیده‌اند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص ۱۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۶۱: خط ۳۸۳:
«برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیات : {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>« کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ]]}}<ref>«او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌‏سازد»سوره جن: ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.
«برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیات : {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>« کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ]]}}<ref>«او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌‏سازد»سوره جن: ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ]]}}<ref>«بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غیب می‏دانستم بر خیر خود بسی می‏افزودم و هیچ شری به من نمی‏رسید. من کسی جز بیم‏دهنده و مژده‏دهنده‏ای برای مؤمنان نیستم»سوره اعراف: ۱۸۸.</ref>.


{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ]]}}<ref>«به شما نمی‏‌گویم که خزاین خدا در نزد من است. و علم غیب هم نمی‌‏دانم. و نمی‌‏گویم که فرشته هستم. و نمی‌گویم که خدا به آنان که شما به حقارت در آنها می‏‌نگرید خیر خود را عطا نکند. خدا به آنچه در دل‌های آنهاست آگاه‌‏تر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود»سوره هود: ۳۱.</ref>.
{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ]]}}<ref>«به شما نمی‏‌گویم که خزاین خدا در نزد من است. و علم غیب هم نمی‌‏دانم. و نمی‌‏گویم که فرشته هستم. و نمی‌گویم که خدا به آنان که شما به حقارت در آنها می‏‌نگرید خیر خود را عطا نکند. خدا به آنچه در دل‌های آنهاست آگاه‌‏تر است. اگر چنین کنم، از ستمکاران خواهم بود»سوره هود: ۳۱.</ref>.


پاسخ شبهه در خصوص سه آیه اول: در خصوص سه آیه اول باید گفت که قرآن را باید با تمام آیاتش پذیرفت نه اینکه یک یا چند آیه را ببینیم و سپس بدون نظر کردن در آیات دیگر یک حکم صادر کنیم دقیقا مانند فردی که نماز نمی‌خواند و وقتی علت را پرسیدند گفت خدا خود در قرآن گفته است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ}}<ref>سوره نساء: ۴۳.</ref>. یا گفته است {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}}<ref>  پس وای بر آن نمازگزاران؛ سوره ماعون، آیه ۴.</ref>. اگر در آیات قرآن نظر کنیم می‌بینیم که آنچه خدا دانستنش را از دیگران نفی می‌کند علم غیبی است که به اذن خدا نباشد و بگوییم غیر خدا مستقلا به این علم دسترسی دارد و الا خداوند خود می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}}<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این (حالی‏) که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود»سوره آل عمران: آیه ۱۷۹.</ref>. و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت‏ برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»سوره جن: ۲۶و۲۷.</ref>
پاسخ شبهه در خصوص سه آیه اول: در خصوص سه آیه اول باید گفت که قرآن را باید با تمام آیاتش پذیرفت نه اینکه یک یا چند آیه را ببینیم و سپس بدون نظر کردن در آیات دیگر یک حکم صادر کنیم دقیقا مانند فردی که نماز نمی‌خواند و وقتی علت را پرسیدند گفت خدا خود در قرآن گفته است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ}}<ref>سوره نساء: ۴۳.</ref>. یا گفته است {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}}<ref>  پس وای بر آن نمازگزاران؛ سوره ماعون، آیه ۴.</ref>. اگر در آیات قرآن نظر کنیم می‌بینیم که آنچه خدا دانستنش را از دیگران نفی می‌کند علم غیبی است که به اذن خدا نباشد و بگوییم غیر خدا مستقلا به این علم دسترسی دارد و الا خداوند خود می‌فرماید {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ]]}}<ref>«خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این (حالی‏) که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمی‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و اگر بگروید و پرهیزگاری کنید، برای شما پاداشی بزرگ خواهد بود»سوره آل عمران: آیه ۱۷۹.</ref>. و {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که در این صورت‏ برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت»سوره جن: ۲۶و۲۷.</ref>
::::::پاسخ شبهه در خصوص آیه چهارم: برای پاسخ به کسانی برای انکار [[علم غیب]] [[امام]] به آیه چهارم استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت [[علامه طباطبائی]] را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از [[رسول خدا]]{{صل}} فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا [[علم غیب]] نداشته است. پس جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي]]}}<ref>  بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> در صدر آیه توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن [[علم غیب]] منافات داشته باشد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}}، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ]]}} بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»<ref>[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن].</ref>.
 
پاسخ شبهه در خصوص آیه چهارم: برای پاسخ به کسانی برای انکار [[علم غیب]] [[امام]] به آیه چهارم استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت [[علامه طباطبائی]] را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از [[رسول خدا]]{{صل}} فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا [[علم غیب]] نداشته است. پس جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي]]}}<ref>  بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> در صدر آیه توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن [[علم غیب]] منافات داشته باشد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}}، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ]]}} بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»<ref>[http://www.tebyan-zn.ir/detailed-papers/fardsaeid/446780/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%82%D9%84+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86+(2)/default.html محدوده علم امام به نقل از قرآن].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۸۱: خط ۴۰۴:


«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی احاطه دارد. [[آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)|غیب و شهود نسبت به او یکسان است]]. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد، چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است و چیزی از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد، به جهان غیب نیز احاطه دارد. امّا باید دید آیا غیر از خدا کسی می‌تواند علم به غیب پیدا کند؟ آیا تنها خدا است که به جهان غیب احاطه دارد یا بشر هم می‌تواند با آن جهان نادیدنی تماس بگیرد؟
«در این جهت تردید نیست که خداوند متعال به تمام جهان هستی احاطه دارد. [[آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)|غیب و شهود نسبت به او یکسان است]]. این زمان و آن زمان، این مکان و آن مکان ندارد، چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مکان است و چیزی از او غایب نیست. همان طور که به جهان شهود احاطه دارد، به جهان غیب نیز احاطه دارد. امّا باید دید آیا غیر از خدا کسی می‌تواند علم به غیب پیدا کند؟ آیا تنها خدا است که به جهان غیب احاطه دارد یا بشر هم می‌تواند با آن جهان نادیدنی تماس بگیرد؟
::::::بعضی گفته‌‏اند: علم به غیب مخصوص خدا است و از دیگری حتی [[پیامبران]] ساخته نیست و دلیل آنان آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و نظائر آن است. این مطلب را قبول می‌کنیم که غیب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غیر محدود است و چیزی از او غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. پیامبران گرچه از دیگران کامل‌ترند، لکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است.
 
بعضی گفته‌‏اند: علم به غیب مخصوص خدا است و از دیگری حتی [[پیامبران]] ساخته نیست و دلیل آنان آیه {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>«کلیدهای غیب نزد اوست. جز او کسی را از غیب آگاهی نیست» سوره انعام: ۵۹.</ref> و نظائر آن است. این مطلب را قبول می‌کنیم که غیب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غیر محدود است و چیزی از او غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. پیامبران گرچه از دیگران کامل‌ترند، لکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است.


بنابراین [[پیامبران]] به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] دسترسی ندارند، لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلّی برای بشر محال باشد، بلکه خدایی که مالک غیب و شهود است، می‌تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری از غیب را برایشان بگشاید و حقایقی را بر آینه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده، بلکه اثبات کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که (در این صورت‏) برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت؛ سوره جن؛ آیه ۲۶و۲۷.</ref> چنان که ملاحظه می‌فرمایید در آیه مذکور می‌فرماید خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‏‌کند مگر افراد برگزیده مانند رسول را، معلوم می‌شود رسول استثنا شده است. او می‌تواند با تأییدات الهی با جهان غیب مرتبط گردد. در بعضی از آیات می‌فرماید: ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر قرار می‌دهیم، مثلاً فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«این اخبار غیبی است که به تو وحی می‌‏کنیم»سوره آل عمران: آیه ۴۴.</ref>. از این قبیل آیات استفاده می‌شود خداوند متعال پاره‏‌ای از حقایق و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|مطالب غیبی را به وسیله وحی بر پیغمبران]] نازل می‌کند. به طور کلّی باید گفت: در این جهت تردید نیست که بر پیغمبران وحی می‌شود. وحی عبارت است از یک نوع ارتباط مخصوص و تماس مرموز و خارق العاده به واسطه افاضات پروردگار حکیم. دری از غیب به روی پیغمبر باز می‌شود و پرتوی از عالم نورانی بر گوهر تابناک قلب او می‌تابد و به وسیله چشم باطن گوشه‌‏ای از جهان را مشاهده می‌کند. ناگفته نماند که گرچه پیغمبران می‌توانند با [[جهان غیب]] تماس بگیرند، ولی به [[غیب مطلق]] و نامحدود دسترسی ندارند و بیش از ظرفیت محدودی وجودی خودشان نمی‏‌توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه در این مقدار از علم غیب هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست، بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند.
بنابراین [[پیامبران]] به [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] دسترسی ندارند، لکن چنان نیست که ارتباط با جهان غیب به طور کلّی برای بشر محال باشد، بلکه خدایی که مالک غیب و شهود است، می‌تواند بعض افراد لایق را با آن جهان ارتباط دهد و دری از غیب را برایشان بگشاید و حقایقی را بر آینه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند. قرآن کریم نه تنها این گونه علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده، بلکه اثبات کرده است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>«اودانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که (در این صورت‏) برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی بر خواهد گماشت؛ سوره جن؛ آیه ۲۶و۲۷.</ref> چنان که ملاحظه می‌فرمایید در آیه مذکور می‌فرماید خدا عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیبش مطلع نمی‏‌کند مگر افراد برگزیده مانند رسول را، معلوم می‌شود رسول استثنا شده است. او می‌تواند با تأییدات الهی با جهان غیب مرتبط گردد. در بعضی از آیات می‌فرماید: ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر قرار می‌دهیم، مثلاً فرموده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>«این اخبار غیبی است که به تو وحی می‌‏کنیم»سوره آل عمران: آیه ۴۴.</ref>. از این قبیل آیات استفاده می‌شود خداوند متعال پاره‏‌ای از حقایق و [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|مطالب غیبی را به وسیله وحی بر پیغمبران]] نازل می‌کند. به طور کلّی باید گفت: در این جهت تردید نیست که بر پیغمبران وحی می‌شود. وحی عبارت است از یک نوع ارتباط مخصوص و تماس مرموز و خارق العاده به واسطه افاضات پروردگار حکیم. دری از غیب به روی پیغمبر باز می‌شود و پرتوی از عالم نورانی بر گوهر تابناک قلب او می‌تابد و به وسیله چشم باطن گوشه‌‏ای از جهان را مشاهده می‌کند. ناگفته نماند که گرچه پیغمبران می‌توانند با [[جهان غیب]] تماس بگیرند، ولی به [[غیب مطلق]] و نامحدود دسترسی ندارند و بیش از ظرفیت محدودی وجودی خودشان نمی‏‌توانند از آن عالم نامحدود استفاده کنند. به علاوه در این مقدار از علم غیب هم استقلال ندارند و علومشان بالذات نیست، بلکه به تأییدات و افاضات پروردگار جهان نیازمندند.
خط ۴۰۲: خط ۴۲۶:
| پاسخ‌دهنده = پژوهشگران وبگاه پرسمان
| پاسخ‌دهنده = پژوهشگران وبگاه پرسمان
| پاسخ = '''[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = '''[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه پرسمان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
:::::«بر اساس احادیث و روایات شیعی، [[امامان]]{{ع}} از [[علم غیب]] موهبتی از سوی خداوند بهره‌مندند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> این آیه نشان می‌دهد که [[علم غیب]] اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمی‌داند. اما ممکن است پیامبر{{صل}} با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‌ها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند. [[علم غیب]] [[امامان]]{{ع}} بر دو گونه تصور می‌شود:
 
«بر اساس احادیث و روایات شیعی، [[امامان]]{{ع}} از [[علم غیب]] موهبتی از سوی خداوند بهره‌مندند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> این آیه نشان می‌دهد که [[علم غیب]] اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمی‌داند. اما ممکن است پیامبر{{صل}} با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‌ها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند. [[علم غیب]] [[امامان]]{{ع}} بر دو گونه تصور می‌شود:
 
# از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.  
# از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.  
# خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و [[امامان]] نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.  
# خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و [[امامان]] نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{ع}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه"<ref>غلاه، کسانی که [[امامان]]{{ع}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی و [[امامان معصوم]]{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه علم غیب، علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.  
 
::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{ع}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه"<ref>غلاه، کسانی که [[امامان]]{{ع}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی و [[امامان معصوم]]{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه علم غیب، علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.
 
اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
 
# بعد از پایان جنگ جمل، [[امام علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا به شما [[علم غیب]] داده شده؟ و این جمله اشاره به این بود که [[علم غیب]] اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} به من تعلیم شده است<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم.</ref>.
# بعد از پایان جنگ جمل، [[امام علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا به شما [[علم غیب]] داده شده؟ و این جمله اشاره به این بود که [[علم غیب]] اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} به من تعلیم شده است<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم.</ref>.
#[[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم]] {{ع}} گفت: فدایت شوم اینان عقیده دارند که شما علم غیب دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
#[[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم]] {{ع}} گفت: فدایت شوم اینان عقیده دارند که شما علم غیب دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
خط ۴۲۵: خط ۴۵۴:
| پاسخ‌دهنده = پژوهشگران وبگاه تبیان
| پاسخ‌دهنده = پژوهشگران وبگاه تبیان
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه تبیان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 پژوهشگران وبگاه تبیان]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
*«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به [[پیغمبر]] یا [[امام]] قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای [[امیر مؤمنان]]! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا [[علم غیب]]، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده [[علم غیب]] اكتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}}  می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
 
*«منظور از اختصاص [[علم غیب]] به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند. در [[نهج البلاغه]] بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود: فردی سؤال کرد: ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود: این [[علم غیب]] نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.
«[[علم غیب]] در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به [[پیغمبر]] یا [[امام]] قبلی نسبت داده شده است. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در مورد [[علم غیب]] خود در پاسخ به یكی از اصحاب خود كه سؤال كرد: ای [[امیر مؤمنان]]! آیا به تو [[علم غیب]] داده شده است؟، با تبسّم فرمود: ای برادر كلبی! این اخباری را كه خبر می‌دهم [[علم غیب]] نیست؛ علمی است كه از دارنده علم آموخته‌ام. همانا [[علم غیب]]، علم قیامت است... این است آن علم غیبی كه غیر از خدا كسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است كه خداوند به پیامبرش تعلیم داده [[علم غیب]] اكتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا كرد كه خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق [[امام علی]]{{ع}}  می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی كلمات فرموده: من [[علم غیب]] می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر كدام شما، از آغاز و پایان كارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می‌ترسم كه درباره من نسبت به رسول خدا كافر شوید و درباره من غلو كنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب كفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها كوچ می‌كردید. بنابراین، جای این سؤال است كه جمع این دو گروه از كلمات حضرت چگونه امكان‌پذیر است؟ پاسخ این است كه آنجایی كه حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا كه می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را كسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است كه می‌رماید: علوم غیبی را [[پیامبر خاتم|پیامبر اكرم]]{{صل}} به من آموخت؛ به خدایی كه او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاكت آن كس كه هلاك می‌شود و جای نجات كسی كه نجات می‌یابد و پایان این حكومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنكه در گوشم نجوا كرد و مرا مطلع ساخت»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=119001 وبگاه تبیان].</ref>.
 
«منظور از اختصاص [[علم غیب]] به خدا، علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین غیر او هیچ كس مستقلاً آگاهی از غیب ندارد و هر چه دارند از ناحیه خداست. خداوند هیچكس را از اسرار غیب آگاه نمی‌كند، مگر رسولانی را كه مورد رضای او هستند. در [[نهج البلاغه]] بیان شده است که  [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} زمانی كه از حمله گروهی  به كشورهای اسلامی پیش بینی می‌فرمود: فردی سؤال کرد: ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود: این [[علم غیب]] نیست این علمی است كه از صاحب علم آموخته‌ام.  علم غیب ،علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است.


اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
اسرار غیب دو گونه است. قسمتی مخصوص به خدا است و هیچ كس جز او نمی‌داند. مانند: قیامت، برزخ، بهشت و... و قسمتی دیگر را به اولیاء خود می‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نیز اشاره كرده است كه بعضی از علوم غیبی تنها مخصوص خداست و غیر از خدا كسی نمی‌داند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموخته است. خداوند بالفعل از تمامی اسرار عالم باخبر است ولی [[انبیا]] و [[اولیا]] بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نمی‌دانند، اما هنگامی  كه اراده كنند، خداوند به آنها تعلیم می‌دهد؛ در تصدیق این موضوع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که فرمودند: هنگامی كه امام اراده می‌كند چیزی را بداند، خداوند به او تعلیم می‌دهد»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>.
*«علامه طباطبائی در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". پس خداوند سبحان از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبر{{صل}} است از همه اینها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی‌داند جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. پیامبر{{صل}} برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آنها پر شود. [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از رسول خدا{{صل}} به آنان رسیده و رسول اکرم{{صل}} از خداوند آموخته است.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۶۱</ref> محمد بن محمد بن نعمان مفید نوشته: کسی را می‌توان به‌طور مطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی بوده و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست. <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰</ref> کمال‌الدین ابن میثم بحرانی نوشته: "منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد. علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد".<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۱، ص ۸۴</ref> به نوشته رشیدالدین محمدبن شهر آشوب مازندرانی، "فقط [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} از غیب آگاهی دارند. اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد. بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است.<ref>متشابهات قرآن، ص ۲۱۱</ref> [[علامه طباطبائی]] در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". <ref>تفسیرالمیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱-۱۳۲</ref>»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>
 
«علامه طباطبائی در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا [[پیامبر]]{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". پس خداوند سبحان از آنچه در رحم مادران است، از پسر یا دختر، از زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است یا در بهشت همسایه و دوست پیامبر{{صل}} است از همه اینها آگاهی دارد. این است آن علم غیبی (ذاتی) که غیر از خدا کسی نمی‌داند جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. پیامبر{{صل}} برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آنها پر شود. [[شیخ طبرسی]] نوشته: به عقیده شیعه کسی را می‌توان عالم به غیب توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد. و هیچ کس جز خدا این چنین نیست. اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کرده‌اند همه از رسول خدا{{صل}} به آنان رسیده و رسول اکرم{{صل}} از خداوند آموخته است.<ref>مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۶۱</ref> محمد بن محمد بن نعمان مفید نوشته: کسی را می‌توان به‌طور مطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی بوده و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست. <ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰</ref> کمال‌الدین ابن میثم بحرانی نوشته: "منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد. علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد".<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۱، ص ۸۴</ref> به نوشته رشیدالدین محمدبن شهر آشوب مازندرانی، "فقط [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} از غیب آگاهی دارند. اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد. بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است.<ref>متشابهات قرآن، ص ۲۱۱</ref> [[علامه طباطبائی]] در تفسیر المیزان متذکر شده: "خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر جا پیامبر{{صل}} آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند، می‌گوید: علم غیب ندارم و معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است". <ref>تفسیرالمیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۱-۱۳۲</ref>»<ref>[http://article.tebyan.net/148003/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86 وبگاه تبیان].</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۴۴۱: خط ۴۷۳:
اخبار غیبی از انبیاء و امم گذشته و نیز برخی اخبار غیبی‏ محقق الوقوع در آینده نظیر پیروزی بدر و فتح مکّه و همچنین‏ هزاران نمونه از اخبار غیبی پیامبران سلف و [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} خود روشن‏‌ترین گواه بر اطلاع ایشان از مغیبات و علوم غیر عادی‏ است. بنابراین می‏‌توانیم بگوییم [[انبیاء]] و [[امامان]]{{عم}} علاوه بر علوم عادی و ظاهری که از طریق معمول کسب‏ می‏‌کرده‏‌اند دارای یک علم خاص و ویژه بوده‏‌اند که در انبیاء از طریق [[وحی]] و در [[ائمه]] از طریق "[[الهام]]" و "تحدیث" و چیزهایی‏ دیگر می‏‌باشد. این علم خاص از آن جهت که از ناحیه خداوند به آنها اعطاء شده است "علم لدنی" یا "علم افاضی" نامیده‏ می‏‌شود که در نقطه مقابل علوم "اکتسابی" و "تعلیمی" قرار می‏‌گیرد
اخبار غیبی از انبیاء و امم گذشته و نیز برخی اخبار غیبی‏ محقق الوقوع در آینده نظیر پیروزی بدر و فتح مکّه و همچنین‏ هزاران نمونه از اخبار غیبی پیامبران سلف و [[پیامبر|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} خود روشن‏‌ترین گواه بر اطلاع ایشان از مغیبات و علوم غیر عادی‏ است. بنابراین می‏‌توانیم بگوییم [[انبیاء]] و [[امامان]]{{عم}} علاوه بر علوم عادی و ظاهری که از طریق معمول کسب‏ می‏‌کرده‏‌اند دارای یک علم خاص و ویژه بوده‏‌اند که در انبیاء از طریق [[وحی]] و در [[ائمه]] از طریق "[[الهام]]" و "تحدیث" و چیزهایی‏ دیگر می‏‌باشد. این علم خاص از آن جهت که از ناحیه خداوند به آنها اعطاء شده است "علم لدنی" یا "علم افاضی" نامیده‏ می‏‌شود که در نقطه مقابل علوم "اکتسابی" و "تعلیمی" قرار می‏‌گیرد
::::::در زیارت جامعه می‏‌خوانیم: [[امامان]]{{عم}} به فرمان خداوند قیام می‌‏کنند و به اراده او عمل می‌‏کنند ایشان جز آنچه را که مرضی و مراد پروردگار است‏ اراده نمی‌‏کنند و... ایشان کسانی هستند که خداوند برای امور غیبی خویش برگزیده است<ref>{{عربی|"الْقَوَّامُونَ‏ بِأَمْرِهِ‏ الْعَامِلُونَ‏ بِإِرَادَتِهِ‏ الْفَائِزُونَ‏ بِكَرَامَتِهِ‏ اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِهِ‏ وَ اخْتَارَكُمْ‏ لِسِرِّه‏ "}}؛ [[شیخ صدوق]]، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹؛ [[شیخ طوسی]]، التهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. بنابراین استفاده از [[علم غیب]] نیز طبق مشیت و خواست‏ خداوندی است و در هر زمینه و موردی که مصلحت الهی اقتضاء نماید مورد کاربرد قرار می‌‏گیرد و هرگز طبق میل و ذوق شخصی‏ صورت نمی‌‏گیرد. در باب اینکه علوم [[امامان]] منتهی به علم [[پیامبر]]{{صل}} و مأخوذ از مشکاه [[رسول خاتم]] است، [[محی الدین ابن عربی]] در کتاب‏ فصوص الحکم مطلبی دارد که قابل استفاده است. وی در باب مراتب علم، به علمی اشاره می‌‏کند که در اعلی‏ مراتب علم بالله قرار دارد و این علم مخصوص به خاتم رسل و خاتم اولیاء است که هر یک از انبیاء و رسل این علم را از مشکاه [[رسول خاتم]]، و اولیاء از مشکاه ولی خاتم اخذ می‌‏کنند. با توجه‏ به اینکه وجود مقدس [[پیامبر]] علاوه برشأن رسالت دارای‏ شأن [[امامت]] و [[ولایت]] نیز بوده است می‏‌توان به جایگاه خطیر ایشان در انتقال علوم به [[امامان]] و اولیاء الهی پی‌برد<ref>محیی الدین عربی، فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>.
::::::در زیارت جامعه می‏‌خوانیم: [[امامان]]{{عم}} به فرمان خداوند قیام می‌‏کنند و به اراده او عمل می‌‏کنند ایشان جز آنچه را که مرضی و مراد پروردگار است‏ اراده نمی‌‏کنند و... ایشان کسانی هستند که خداوند برای امور غیبی خویش برگزیده است<ref>{{عربی|"الْقَوَّامُونَ‏ بِأَمْرِهِ‏ الْعَامِلُونَ‏ بِإِرَادَتِهِ‏ الْفَائِزُونَ‏ بِكَرَامَتِهِ‏ اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِهِ‏ وَ اخْتَارَكُمْ‏ لِسِرِّه‏ "}}؛ [[شیخ صدوق]]، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۹؛ [[شیخ طوسی]]، التهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۷.</ref>. بنابراین استفاده از [[علم غیب]] نیز طبق مشیت و خواست‏ خداوندی است و در هر زمینه و موردی که مصلحت الهی اقتضاء نماید مورد کاربرد قرار می‌‏گیرد و هرگز طبق میل و ذوق شخصی‏ صورت نمی‌‏گیرد. در باب اینکه علوم [[امامان]] منتهی به علم [[پیامبر]]{{صل}} و مأخوذ از مشکاه [[رسول خاتم]] است، [[محی الدین ابن عربی]] در کتاب‏ فصوص الحکم مطلبی دارد که قابل استفاده است. وی در باب مراتب علم، به علمی اشاره می‌‏کند که در اعلی‏ مراتب علم بالله قرار دارد و این علم مخصوص به خاتم رسل و خاتم اولیاء است که هر یک از انبیاء و رسل این علم را از مشکاه [[رسول خاتم]]، و اولیاء از مشکاه ولی خاتم اخذ می‌‏کنند. با توجه‏ به اینکه وجود مقدس [[پیامبر]] علاوه برشأن رسالت دارای‏ شأن [[امامت]] و [[ولایت]] نیز بوده است می‏‌توان به جایگاه خطیر ایشان در انتقال علوم به [[امامان]] و اولیاء الهی پی‌برد<ref>محیی الدین عربی، فصوص الحکم، ص۶۲.</ref>.
در اهمیت مسأله [[علم غیب]] در میان [[صفات امام]]، جای هیچ تردیدی نیست هرچند در گستره‌ آن میان متکلمان شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا برخی دانش [[امام]] را محدود به علومی خاص شمرده‌اند»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref>
در اهمیت مسأله [[علم غیب]] در میان [[صفات امام]]، جای هیچ تردیدی نیست هرچند در گستره‌ آن میان متکلمان شیعه اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا برخی دانش [[امام]] را محدود به علومی خاص شمرده‌اند»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref>
}}
}}
۱۰۷٬۱۹۴

ویرایش