پرش به محتوا

آیا برای رجعت نمونه‌ای در تاریخ یافت می‌شود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{منبع‌شناسی جامع}} +{{منبع جامع}}))
جز (جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. ')
خط ۲۶: خط ۲۶:
#گروهی از [[بنی اسرائیل]]، بعد از تقاضای مشاهده [[خداوند]]، گرفتار [[صاعقه]] مرگباری شدند و مردند. سپس [[خداوند]]، آنها را به [[زندگی]] باز گرداند تا [[شکر نعمت]] او را به جا آورند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم باشد که شکرگزاری کنید؛ سوره بقره، آیه ۵۶.</ref>. دلالت این [[آیه]] بر امکان و وقوع [[رجعت]]، بسیار روشن است، گو این که برخی [[مفسران]] [[اهل سنت]] به [[دلیل]] [[مخالفت]] با مسئله [[رجعت]]، راه [[تأویل]] را در پیش گرفته، صراحت [[آیه]] را نادیده انگاشته‌اند<ref>آلوسی، اقوالی را نقل می‌کند که برخی، مرگ را به معنای مخفی شدن و بعث را به معنای بیداری و برخی جهل را به معنای مرگ و بعث را به معنای علم گرفته‌اند (روح المعانی، ج ۱، ص ۲۶۴). خود وی، تأویل دیگری را پیش می‌کشد، به این صورت که مرگ را به فنا در تجلی ذاتی و بعث را به بقای بعد از فنا تفسیر می‌کند (روح المعانی، ج ۱، ص ۲۶۹)؛ اما در برابر، زمخشری در الکشاف (ج ۱، ص ۷۱)، فخر رازی در مفاتیح الغیب (ج ۳، ص ۵۲۱)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱، ص ۴۰۴)، سیوطی و محلی جلال الدین در تفسیر الجلالین (ج ۱، ص ۱۱)، طبری در جامع البیان (ج ۱ جزء ۱، ص ۲۹۱) و بسیاری دیگر از مفسران اهل سنت، به مرگ و زنده شدن آنها تصریح می‌کنند.</ref>.
#گروهی از [[بنی اسرائیل]]، بعد از تقاضای مشاهده [[خداوند]]، گرفتار [[صاعقه]] مرگباری شدند و مردند. سپس [[خداوند]]، آنها را به [[زندگی]] باز گرداند تا [[شکر نعمت]] او را به جا آورند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم باشد که شکرگزاری کنید؛ سوره بقره، آیه ۵۶.</ref>. دلالت این [[آیه]] بر امکان و وقوع [[رجعت]]، بسیار روشن است، گو این که برخی [[مفسران]] [[اهل سنت]] به [[دلیل]] [[مخالفت]] با مسئله [[رجعت]]، راه [[تأویل]] را در پیش گرفته، صراحت [[آیه]] را نادیده انگاشته‌اند<ref>آلوسی، اقوالی را نقل می‌کند که برخی، مرگ را به معنای مخفی شدن و بعث را به معنای بیداری و برخی جهل را به معنای مرگ و بعث را به معنای علم گرفته‌اند (روح المعانی، ج ۱، ص ۲۶۴). خود وی، تأویل دیگری را پیش می‌کشد، به این صورت که مرگ را به فنا در تجلی ذاتی و بعث را به بقای بعد از فنا تفسیر می‌کند (روح المعانی، ج ۱، ص ۲۶۹)؛ اما در برابر، زمخشری در الکشاف (ج ۱، ص ۷۱)، فخر رازی در مفاتیح الغیب (ج ۳، ص ۵۲۱)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱، ص ۴۰۴)، سیوطی و محلی جلال الدین در تفسیر الجلالین (ج ۱، ص ۱۱)، طبری در جامع البیان (ج ۱ جزء ۱، ص ۲۹۱) و بسیاری دیگر از مفسران اهل سنت، به مرگ و زنده شدن آنها تصریح می‌کنند.</ref>.
#[[اصحاب کهف]] نیز به رغم آن که نمرده بودند، به [[دلیل]] [[خواب]] طولانی چند قرنه، شبیه همین مواردند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا}}<ref>آن گاه آنان را برانگیختیم تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب کرده‌اند؛ سوره کهف، آیه ۱۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}، بازگشت [[اصحاب کهف]]، [[رجعت]] به شمار آمده است<ref>[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ‌{{عربی|"وَ قَد رَجَعَ إِلَی الدنیا مِمن ماتَ خَلقٌ کثِیرٌ مِنهُمْ أَصْحَابُ الْکهفِ أَمَاتَهُمُ اللهُ ثَلَاثَمِائَةِ عامٍ وَ تِسعَةً ثُم بَعَثَهُم فِی زَمانِ قَومٍ أَنکرُوا الْبَعثَ لِیقْطَعَ حُجتَهُم وَ لِیرِیهُم قُدرَتَهُ وَ لِیعلَمُوا أَن الْبَعثَ حَق وَ أَمَاتَ اللهُ أَرمِیا النبِی {{ع}} الذِی نَظَرَ إِلَی‌ خَرَابِ بَیتِ الْمَقدِسِ وَ ما حَولَهُ- حینَ غَزاهُمْ بُختَنَصرُ وَ قَالَ: {{متن قرآن|أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ}} ثُم أَحیاهُ وَ نَظَرَ إِلَی‌ أَعضائِه"}}؛ با این که گروهی به دنیا برگشته‌اند، از مرده‌ها از قبیل اصحاب کهف که سیصد و نُه سال مرده بودند و بعد، خداوند، آنها را برانگیخت، در زمانی که مردم، منکر بعث و زنده شدن بودند تا حجت بر آنها تمام گردد و قدرت خدا را ببینند. خداوند، ارمیای پیامبر را میراند، وقتی گذرش بر خرابه‌های بیت المقدس افتاد. پس از جنگ، بخت نصر با خود گفت: «چگونه خداوند، این مرده‌ها را زنده می‌کند؟ پس خداوند، او را صد سال میراند». سپس او را زنده کرد و به او به چگونه نگریست‌ [به هم وصل می‌شودند]». (الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۳۰، ح ۲۲۳). در این حدیث، به آیات دیگری از قرآن که [[رجعت]] اقوامی را بر می‌شمرد، استناد شده است.</ref>.
#[[اصحاب کهف]] نیز به رغم آن که نمرده بودند، به [[دلیل]] [[خواب]] طولانی چند قرنه، شبیه همین مواردند: {{متن قرآن|ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا}}<ref>آن گاه آنان را برانگیختیم تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب کرده‌اند؛ سوره کهف، آیه ۱۲.</ref>. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}، بازگشت [[اصحاب کهف]]، [[رجعت]] به شمار آمده است<ref>[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ‌{{عربی|"وَ قَد رَجَعَ إِلَی الدنیا مِمن ماتَ خَلقٌ کثِیرٌ مِنهُمْ أَصْحَابُ الْکهفِ أَمَاتَهُمُ اللهُ ثَلَاثَمِائَةِ عامٍ وَ تِسعَةً ثُم بَعَثَهُم فِی زَمانِ قَومٍ أَنکرُوا الْبَعثَ لِیقْطَعَ حُجتَهُم وَ لِیرِیهُم قُدرَتَهُ وَ لِیعلَمُوا أَن الْبَعثَ حَق وَ أَمَاتَ اللهُ أَرمِیا النبِی {{ع}} الذِی نَظَرَ إِلَی‌ خَرَابِ بَیتِ الْمَقدِسِ وَ ما حَولَهُ- حینَ غَزاهُمْ بُختَنَصرُ وَ قَالَ: {{متن قرآن|أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ}} ثُم أَحیاهُ وَ نَظَرَ إِلَی‌ أَعضائِه"}}؛ با این که گروهی به دنیا برگشته‌اند، از مرده‌ها از قبیل اصحاب کهف که سیصد و نُه سال مرده بودند و بعد، خداوند، آنها را برانگیخت، در زمانی که مردم، منکر بعث و زنده شدن بودند تا حجت بر آنها تمام گردد و قدرت خدا را ببینند. خداوند، ارمیای پیامبر را میراند، وقتی گذرش بر خرابه‌های بیت المقدس افتاد. پس از جنگ، بخت نصر با خود گفت: «چگونه خداوند، این مرده‌ها را زنده می‌کند؟ پس خداوند، او را صد سال میراند». سپس او را زنده کرد و به او به چگونه نگریست‌ [به هم وصل می‌شودند]». (الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۳۰، ح ۲۲۳). در این حدیث، به آیات دیگری از قرآن که [[رجعت]] اقوامی را بر می‌شمرد، استناد شده است.</ref>.
#داستان پرنده‌های چهارگانه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که بعد از [[ذبح]]، بار دیگر به [[زندگی]] باز گشتند تا امکان [[معاد]] را در مورد [[انسان‌ها]] برای او مجسم سازند، در مسئله [[رجعت]]، قابل توجه است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>و یاد کن‌ آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می‌کنی. فرمود: "مگر ایمان نیاورده‌ای؟!" گفت: چرا؛ ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: "پس، چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان. سپس بر هر کوهی، پاره‌ای از آنها را قرار ده. سپس آنها را فرا بخوان. شتابان به سوی تو می‌آیند، و بدان که خداوند، توانا و حکیم است؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>.  
#داستان پرنده‌های چهارگانه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که بعد از [[ذبح]]، بار دیگر به [[زندگی]] باز گشتند تا امکان [[معاد]] را در مورد [[انسان‌ها]] برای او مجسم سازند، در مسئله [[رجعت]]، قابل توجه است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>و یاد کن‌ آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می‌کنی. فرمود: "مگر ایمان نیاورده‌ای؟!" گفت: چرا؛ ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: "پس، چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود، ریز ریز گردان. سپس بر هر کوهی، پاره‌ای از آنها را قرار ده. سپس آنها را فرا بخوان. شتابان به سوی تو می‌آیند، و بدان که خداوند، توانا و حکیم است؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>.
::::::با توجه به آنچه گذشت، می‌توان نتیجه گرفت که در [[تاریخ]] [[ادیان]] گذشته نیز [[رجعت]] در شکل‌های مختلف واقع شده و [[اعتقاد]] به آن، به نوعی وجود داشته است. [[اسلام]] نیز بر آن تأکید ورزیده و وقوع آن را در [[آخر الزمان]]، بیان نموده است. این که برخی [[اندیشمندان]] معاصر گفته‌اند که [[اعتقاد]] به [[رجعت]]، از [[یهود]] وارد [[تشیع]] شده است<ref>مانند احمد امین مصری در فجر الإسلام، ص ۳۳.</ref>، جز از سر [[تعصب]] نیست؛ زیرا اگر قرار باشد هر مشابهتی میان [[اعتقادات]] [[اسلامی]] و [[اعتقادات]] سایر [[ادیان]]، موجب این [[باور]] شود که آن [[اعتقاد]]، برگرفته از آن [[دین]] است، باید گفت که بسیاری از [[آموزه‌های اسلامی]]، برگرفته از [[ادیان]] گذشته‌اند. اگر به سخن [[خداوند]] در [[قرآن]] [[ایمان]] داریم که [[قرآن]] را تصدیق‌کننده [[کتاب‌های آسمانی]] پیش از خود معرفی می‌کند<ref>[[قرآن کریم]] در بیش از چهارده [[آیه]] این موضوع را بیان می‌کند، از جمله در: {{متن قرآن|قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ}}؛ گفتند: «ای [[قوم]] ما! ما کتابی را شنیدیم که بعد از [[موسی]] نازل شده‌ [و] تصدیق‌کننده‌ [کتاب‌های‌] پیش از خود است، و به سوی [[حق]] و به سوی راهی راست، راهبری می‌کند؛
 
با توجه به آنچه گذشت، می‌توان نتیجه گرفت که در [[تاریخ]] [[ادیان]] گذشته نیز [[رجعت]] در شکل‌های مختلف واقع شده و [[اعتقاد]] به آن، به نوعی وجود داشته است. [[اسلام]] نیز بر آن تأکید ورزیده و وقوع آن را در [[آخر الزمان]]، بیان نموده است. این که برخی [[اندیشمندان]] معاصر گفته‌اند که [[اعتقاد]] به [[رجعت]]، از [[یهود]] وارد [[تشیع]] شده است<ref>مانند احمد امین مصری در فجر الإسلام، ص ۳۳.</ref>، جز از سر [[تعصب]] نیست؛ زیرا اگر قرار باشد هر مشابهتی میان [[اعتقادات]] [[اسلامی]] و [[اعتقادات]] سایر [[ادیان]]، موجب این [[باور]] شود که آن [[اعتقاد]]، برگرفته از آن [[دین]] است، باید گفت که بسیاری از [[آموزه‌های اسلامی]]، برگرفته از [[ادیان]] گذشته‌اند. اگر به سخن [[خداوند]] در [[قرآن]] [[ایمان]] داریم که [[قرآن]] را تصدیق‌کننده [[کتاب‌های آسمانی]] پیش از خود معرفی می‌کند<ref>[[قرآن کریم]] در بیش از چهارده [[آیه]] این موضوع را بیان می‌کند، از جمله در: {{متن قرآن|قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ}}؛ گفتند: «ای [[قوم]] ما! ما کتابی را شنیدیم که بعد از [[موسی]] نازل شده‌ [و] تصدیق‌کننده‌ [کتاب‌های‌] پیش از خود است، و به سوی [[حق]] و به سوی راهی راست، راهبری می‌کند؛
  سوره احقاف، [[آیه]] ۳۰.</ref>، وجود [[عقاید]] مشترک، امری بدیهی، بلکه‌ ضروری است. افزون بر این، نمی‌توان [[آیات]] صریح [[قرآن]] را درباره وقوع [[رجعت]]، نادیده گرفت. آیا این [[آیات قرآنی]] هم از [[یهود]] وارد [[اسلام]] شده‌اند؟»<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج۸، ص۴۱، ۴۶.</ref>.
  سوره احقاف، [[آیه]] ۳۰.</ref>، وجود [[عقاید]] مشترک، امری بدیهی، بلکه‌ ضروری است. افزون بر این، نمی‌توان [[آیات]] صریح [[قرآن]] را درباره وقوع [[رجعت]]، نادیده گرفت. آیا این [[آیات قرآنی]] هم از [[یهود]] وارد [[اسلام]] شده‌اند؟»<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج۸، ص۴۱، ۴۶.</ref>.


خط ۶۲: خط ۶۳:
[[آیه]] ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته [[سکوت]] مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به [[اندیشه]] پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. [[خداوند]] در این حال او را [[قبض روح]] کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال [[خداوند]] او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه [[آب]] پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. [[فرشته]] گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که [[خداوند]] چگونه آن را زنده می‌سازد.
[[آیه]] ۲۵۹ سوره بقره در مورد "عُزَیر" است که روزی در مسیر خود به دهکده ویرانی رسید که دیوارهای خراب و سقف‌های واژگون و استخوان‌های پوسیده و بدن‌های از هم گسیخته [[سکوت]] مرگباری را به وجود آورده بود. عزیر از الاغ پیاده شد و زنبیل‌های انجیر و انگور را پهلوی خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به [[اندیشه]] پرداخت، که این مردگان چگونه زنده می‌شوند و این پیکرهای پراکنده شده چگونه گرد می‌آیند و به صورت پیشین برمی‌گردند. [[خداوند]] در این حال او را [[قبض روح]] کرد و صد سال تمام در آن‌جا بود و بعد از صد سال [[خداوند]] او را زنده کرد. چون عزیر زنده شد تصوّر کرد که از خوابی گران برخاسته است. پس به جست و جوی الاغ و زنبیل‌ها و کوزه [[آب]] پرداخت. فرشته‌ای به سوی او آمد و پرسید: ای عزیر! چه مدّت در این‌جا درنگ کرده‌ای‌؟ گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. [[فرشته]] گفت: بلکه تو صد سال در این‌جا درنگ کرده‌ای. در این صد سال طعام و نوشابه‌ات تغییر نکرده است، ولی الاغت را ببین که چگونه استخوان‌هایش از هم پاشیده است. اکنون بنگر که [[خداوند]] چگونه آن را زنده می‌سازد.


عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم [[باور]] نکردند، پس [[تورات]] را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه [[باور]] کردند، زیرا کسی جز او [[تورات]] را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.  
عزیر تماشا می‌کرد و می‌دید که استخوان‌های الاغ به یکدیگر متّصل شد و گوشت آنها را پوشانید و به حالت اوّلیه برگشت. هنگامی که عزیر به شهر بازآمد و به کسان خود گفت من عزیر هستم [[باور]] نکردند، پس [[تورات]] را از حفظ‍‌ خواند. ان‌گاه [[باور]] کردند، زیرا کسی جز او [[تورات]] را از حفظ‍‌ نداشت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰ و تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۰۷.</ref>. از [[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[روایت]] شده که هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفت همسرش حامله بود و عزیر ٥٠ ساله بود، چون به خانه‌اش بازگشت او با همان طراوت ٥٠ سالگی بود و پسرش ١٠٠ ساله بود<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۷۰؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۹؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۹.</ref>.
::::::داستان عزیر یکی از روشن‌ترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن [[استدلال]] نموده‌اند و [[دانشمندان]] [[شیعه]] در طول چهارده قرن در [[کتاب‌های تفسیری]] و [[عقیدتی]] به آن استناد نموده‌اند که از آن جمله است [[شیخ طوسی]] در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در [[اعتقادات]]، [[شیخ طبرسی]] در [[احتجاج]] و [[شیخ]] حرّ عاملی در ایقاظ‍‌ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.
 
داستان عزیر یکی از روشن‌ترین ادلّه [[رجعت]] است که [[معصومین]] {{عم}} به آن [[استدلال]] نموده‌اند و [[دانشمندان]] [[شیعه]] در طول چهارده قرن در [[کتاب‌های تفسیری]] و [[عقیدتی]] به آن استناد نموده‌اند که از آن جمله است [[شیخ طوسی]] در تبیان، [[شیخ مفید]] در اجوبه مسائل عکبریه، [[شیخ صدوق]] در [[اعتقادات]]، [[شیخ طبرسی]] در [[احتجاج]] و [[شیخ]] حرّ عاملی در ایقاظ‍‌ و...<ref>بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۸-۱۳۱ و الایقاظ، ص ۷۹.</ref>.


نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] نیز [[نقل]] شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از [[نقل]] آن صرف‌نظر می‌کنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
نظیر این داستان در مورد "[[ارمیا]]" یکی از [[پیامبران]] [[بنی اسرائیل]] نیز [[نقل]] شده که داستانش بسیار شیرین و مفصّل است که برای اختصار از [[نقل]] آن صرف‌نظر می‌کنیم. علاقمندان به منابع یاد شده در پاورقی مراجعه فرمایند<ref>تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۶-۲۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۹؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۰؛ نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۶۸-۲۷۵ و بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۰.</ref>.
خط ۶۹: خط ۷۱:
[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده [[اطمینان]] می‌آورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم [[فیض کاشانی]] نیز پس از [[نقل]] [[روایات]] وارده می‌فرماید: این [[احادیث]] را می‌توانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشته‌های "بخت‌نصّر" را دید و در مورد زنده شدن آنها در [[اندیشه]] فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازه‌های اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد [[برانگیخته شدن]] آنها به [[فکر]] فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به [[زندگی]] بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات [[امکان رجعت]] به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.
[[روایات]] وارده از [[معصومین]] {{عم}} در مورد "ارمیا" و "عزیر" به قدری فراوان است که برای خواننده [[اطمینان]] می‌آورد که این داستان دو بار اتّفاق افتاده، یک بار برای "ارمیا" و یک بار دیگر برای "عزیر". از این رهگذر مرحوم [[فیض کاشانی]] نیز پس از [[نقل]] [[روایات]] وارده می‌فرماید: این [[احادیث]] را می‌توانیم چنین جمع کنیم که این داستان دو بار روی داده است، یک بار برای "ارمیا" هنگامی که کشته‌های "بخت‌نصّر" را دید و در مورد زنده شدن آنها در [[اندیشه]] فرورفت و یک بار دیگر برای "عزیر" هنگامی که جنازه‌های اصحابش را روی هم انباشته دید و در مورد [[برانگیخته شدن]] آنها به [[فکر]] فرو رفت<ref>تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۹.</ref>. داستان مردی که صد سال مرد و سپس به [[زندگی]] بازگشت، (عزیر، ارمیا و یا هردو) برای اثبات [[امکان رجعت]] به قدری روشن و صریح است که به هیچ توضیحی نیاز ندارند<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۱۱۲.</ref>.


مواردی از [[رجعت]] در [[عهد]] [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} اتّفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم [[شیخ]] حرّ عاملی گرد آورده است<ref>الایقاظ، ص ۱۸۸-۲۳۱.</ref>. [[فضل بن شاذان]] از [[اصحاب]] [[امام رضا]] {{ع}} بیش از ده مورد از موارد [[رجعت]] در [[امّت]] [[اسلامی]] را از طریق [[اهل سنت]] در کتاب "ایضاح" خود [[نقل]] کرده است<ref>الایضاح، ص ۱۸۹-۱۹۶.</ref>.  
مواردی از [[رجعت]] در [[عهد]] [[امامان]] [[معصوم]] {{عم}} اتّفاق افتاده که هفتاد مورد آن را محدّث بزرگوار مرحوم [[شیخ]] حرّ عاملی گرد آورده است<ref>الایقاظ، ص ۱۸۸-۲۳۱.</ref>. [[فضل بن شاذان]] از [[اصحاب]] [[امام رضا]] {{ع}} بیش از ده مورد از موارد [[رجعت]] در [[امّت]] [[اسلامی]] را از طریق [[اهل سنت]] در کتاب "ایضاح" خود [[نقل]] کرده است<ref>الایضاح، ص ۱۸۹-۱۹۶.</ref>.
::::::ده‌ها [[روایت]] از طریق [[شیعه]] [[سنی]] به ما رسیده است که هرچه در [[اقوام]] گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این [[امّت]] نیز روی خواهد داد. [[رسول اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: "آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده، موبه‌مو در این [[امّت]] نیز واقع خواهد شد"<ref>الایقاظ، ص ۴۱ و ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹ و ۱۲۹ و ۴۰.</ref>.
 
ده‌ها [[روایت]] از طریق [[شیعه]] [[سنی]] به ما رسیده است که هرچه در [[اقوام]] گذشته روی داده بدون کم و زیاد در این [[امّت]] نیز روی خواهد داد. [[رسول اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: "آن‌چه در امّت‌های پیشین واقع شده، موبه‌مو در این [[امّت]] نیز واقع خواهد شد"<ref>الایقاظ، ص ۴۱ و ۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹ و ۱۲۹ و ۴۰.</ref>.


از آن‌چه آوردیم، نتیجه می‌گیریم:
از آن‌چه آوردیم، نتیجه می‌گیریم:
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش