پرش به محتوا

دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پرسش‌ وابسته}} +{{پرسش وابسته}}))
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:


«بررسی دیدگاه [[سید مرتضی]] نشان می‌‏دهد که او در باره گستره دانش امام نسبت به امور غیبی همان دیدگاهی را ارائه کرده که استاد وی [[شیخ مفید]] ارائه کرده است. [[سید مرتضی]] بسان استاد خود امکان چنین گستردگی را انکار نمی‌‏کند و آن را از نوع علم مستفاد می‏‌داند. برای آگاهی دقیق از دیدگاه او بخشی از گفتار ایشان را نقل می‏‌کنیم.  
«بررسی دیدگاه [[سید مرتضی]] نشان می‌‏دهد که او در باره گستره دانش امام نسبت به امور غیبی همان دیدگاهی را ارائه کرده که استاد وی [[شیخ مفید]] ارائه کرده است. [[سید مرتضی]] بسان استاد خود امکان چنین گستردگی را انکار نمی‌‏کند و آن را از نوع علم مستفاد می‏‌داند. برای آگاهی دقیق از دیدگاه او بخشی از گفتار ایشان را نقل می‏‌کنیم.
::::::[[سید مرتضی]] در بررسی این نکته که آیا امام از زمان وفات یا شهادت خود آگاهی دارد، تأکید می‏‌کند که امام باید علوم دینی و شرعی را بداند، اما ضرورتی ندارد که مدعی باشیم که او از امور غیبی، اسرار هستی و همه گذشته و آینده آگاهی دارد. باری، اگر با تعلیم الهی از آنها آگاهی یابد، مانعی ندارد، اما بدون تعلیم الهی نمی‏توان مدعی چنین شمولی شد:
 
[[سید مرتضی]] در بررسی این نکته که آیا امام از زمان وفات یا شهادت خود آگاهی دارد، تأکید می‏‌کند که امام باید علوم دینی و شرعی را بداند، اما ضرورتی ندارد که مدعی باشیم که او از امور غیبی، اسرار هستی و همه گذشته و آینده آگاهی دارد. باری، اگر با تعلیم الهی از آنها آگاهی یابد، مانعی ندارد، اما بدون تعلیم الهی نمی‏توان مدعی چنین شمولی شد:


  "از معلومات، و این امر محال است. و چندی قبل تبیین نمودیم که علوم دین و شریعت همان علومی هستند که او باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. و اما آگاهی نسبت به امور غیبی و یا موجودات گذشته و آینده، در صورتی که خداوند متعال به ایشان نسبت به آنها آگاهی دهد امری ممکن و بلا مانع است، ولی در غیر اینصورت این امری لازم و ضروری نیست"<ref>{{عربی|«من المعلومات ، وذلک محال. وبینا أن الذی یجب أن یعلمه علوم الدین والشریعة. فأما الغائبات، أو الکائنات الماضیات والمستقبلات، فإن علم بإعلام الله تعالی شیئا فجائز، وإلا فذلک غیر واجب»}}.</ref>.
  "از معلومات، و این امر محال است. و چندی قبل تبیین نمودیم که علوم دین و شریعت همان علومی هستند که او باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. و اما آگاهی نسبت به امور غیبی و یا موجودات گذشته و آینده، در صورتی که خداوند متعال به ایشان نسبت به آنها آگاهی دهد امری ممکن و بلا مانع است، ولی در غیر اینصورت این امری لازم و ضروری نیست"<ref>{{عربی|«من المعلومات ، وذلک محال. وبینا أن الذی یجب أن یعلمه علوم الدین والشریعة. فأما الغائبات، أو الکائنات الماضیات والمستقبلات، فإن علم بإعلام الله تعالی شیئا فجائز، وإلا فذلک غیر واجب»}}.</ref>.
خط ۱۹۶: خط ۱۹۷:
#بی‌اطلاعی [[امام حسین]]{{ع}} از وضعیت کوفه و میزان وفاداری اهالی آن.
#بی‌اطلاعی [[امام حسین]]{{ع}} از وضعیت کوفه و میزان وفاداری اهالی آن.


'''۳. مرحوم [[کراجکی]]:''' خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویداد‌های آینده را به قدری که صلاح دانسته، به امامان: آموخته است؛ نه بیشتر. امامان از همه اسرار درونی انسان‌ها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند.  
'''۳. مرحوم [[کراجکی]]:''' خداوند بسیاری از اسرار غیبی و رویداد‌های آینده را به قدری که صلاح دانسته، به امامان: آموخته است؛ نه بیشتر. امامان از همه اسرار درونی انسان‌ها و دیگر امور غیبی همیشه آگاه نیستند، و به همه آنچه خدا آگاه است، احاطه ندارند.
::::::'''۴. مرحوم [[شیخ طوسی]]:''' پس از [[سید مرتضی]]، ریاست علمی‌ و معنوی شیعه را به‌ ویژه در علم فقه و کلام بر عهده داشته و با تدوین کتاب‌های گوناگونی در علوم اسلامی، بیشترین نقش را در پایه‌گذاری و نظام‌بخشی اعتقادات شیعی ایفا نموده است. همفکری و همگرایی او با [[سید مرتضی]] در موضوع [[علم امام]]، به تلخیص و تنظیم مجدد کتاب "الشافی" توسط [[شیخ طوسی]] می‌انجامد تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. شیخ در تأیید دیدگاه استادش [[سید مرتضی]] در مقدمه آن کتاب می‌نویسد: من کتاب شریف [[سید مرتضی]] را مشتمل بر مسائل مهم [[امامت]] و محتوی ادله مورد اعتماد اصحابمان دیده‌ام. او در این کتاب به اوج قله رسیده و هرکس در این موضوع چیزی نوشته، از او اخذ و اقتباس کرده و به ساحت او فرود آمده است.
 
'''۴. مرحوم [[شیخ طوسی]]:''' پس از [[سید مرتضی]]، ریاست علمی‌ و معنوی شیعه را به‌ ویژه در علم فقه و کلام بر عهده داشته و با تدوین کتاب‌های گوناگونی در علوم اسلامی، بیشترین نقش را در پایه‌گذاری و نظام‌بخشی اعتقادات شیعی ایفا نموده است. همفکری و همگرایی او با [[سید مرتضی]] در موضوع [[علم امام]]، به تلخیص و تنظیم مجدد کتاب "الشافی" توسط [[شیخ طوسی]] می‌انجامد تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. شیخ در تأیید دیدگاه استادش [[سید مرتضی]] در مقدمه آن کتاب می‌نویسد: من کتاب شریف [[سید مرتضی]] را مشتمل بر مسائل مهم [[امامت]] و محتوی ادله مورد اعتماد اصحابمان دیده‌ام. او در این کتاب به اوج قله رسیده و هرکس در این موضوع چیزی نوشته، از او اخذ و اقتباس کرده و به ساحت او فرود آمده است.


در آن کتاب، مطالب زیر نیز به چشم می‌خورد:
در آن کتاب، مطالب زیر نیز به چشم می‌خورد:


"ما لازم نمی‌دانیم [[امام]] غیر از احکام، چیز‌های دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند".  
"ما لازم نمی‌دانیم [[امام]] غیر از احکام، چیز‌های دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند".
:::::: "[[امام حسین]]{{ع}} نمی‌دانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته می‌شود".
 
"[[امام حسین]]{{ع}} نمی‌دانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته می‌شود".


در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه می‌کند. وی در تفسیر آیه{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم؛ سوره هود، آیه: ۳۱.</ref> می‌نویسد: «یعنی من از علم‌هایی که مخصوص خداوند متعال است، با خبر نیستم...؛ همانا به اندازه‌ای می‌دانم که پروردگارم درباره قیامت، بهشت، جهنم و دیگر چیزها برایم آموخته است. ادعای فرشته بودن هم ندارم؛ زیرا انسانی هستم که نیاکان مرا می‌شناسید؛ و آنچه فرشتگان توان انجام آن را دارند، من ندارم.
در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه می‌کند. وی در تفسیر آیه{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}} <ref>و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم؛ سوره هود، آیه: ۳۱.</ref> می‌نویسد: «یعنی من از علم‌هایی که مخصوص خداوند متعال است، با خبر نیستم...؛ همانا به اندازه‌ای می‌دانم که پروردگارم درباره قیامت، بهشت، جهنم و دیگر چیزها برایم آموخته است. ادعای فرشته بودن هم ندارم؛ زیرا انسانی هستم که نیاکان مرا می‌شناسید؛ و آنچه فرشتگان توان انجام آن را دارند، من ندارم.
خط ۲۱۱: خط ۲۱۴:
#آگاهی [[امام]] از علومی‌ که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست.   
#آگاهی [[امام]] از علومی‌ که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست.   
#[[امام]] مطالب خارج از حوزه دین را به افراد خبره و معتمد در هر رشته ارجاع می‌دهد.  
#[[امام]] مطالب خارج از حوزه دین را به افراد خبره و معتمد در هر رشته ارجاع می‌دهد.  
#آگاهی [[امام]] از درون انسان‌ها ضرورتی ندارد.  
#آگاهی [[امام]] از درون انسان‌ها ضرورتی ندارد.
::::::ایشان درباره ‌زمان اشراف کلی [[امام]] به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] می‌نویسد: {{عربی|« و إنّما یجب أن یکون الامام عالماً بما اسند الیه فی حال کونه اماماً فأما قبل ذلک فلا یجب أن یکون عالماً و لایلزم أن یکون امیرالمؤمنین{{ع}} عالماً بجمیع الشرع فی حیاه النبی{{صل}} او الحسن والحسین{{عم}} عالمین بجمیع ذلک فی حیاه ابیهما بل انما یؤخذ المؤهل للامامه العلم ممن قبله شیئاً بعد شیء لیتکامل عند آخر نفس من الامام المتقدم علیه بما اسند الیه}}<ref>[[امام]] در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی‌ دارد که امیرالمؤمنین{{ع}} در زمان حیات پیامبر خدا{{صل}}، و امام حسن و امام حسین{{عم}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]] پیشین خود فرا می‌گیرند؛ به‌طوری که تا پایان عمر [[امام]] قبلی به حد کمال ‌رسیده باشند.</ref>
 
ایشان درباره ‌زمان اشراف کلی [[امام]] به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] می‌نویسد: {{عربی|« و إنّما یجب أن یکون الامام عالماً بما اسند الیه فی حال کونه اماماً فأما قبل ذلک فلا یجب أن یکون عالماً و لایلزم أن یکون امیرالمؤمنین{{ع}} عالماً بجمیع الشرع فی حیاه النبی{{صل}} او الحسن والحسین{{عم}} عالمین بجمیع ذلک فی حیاه ابیهما بل انما یؤخذ المؤهل للامامه العلم ممن قبله شیئاً بعد شیء لیتکامل عند آخر نفس من الامام المتقدم علیه بما اسند الیه}}<ref>[[امام]] در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی‌ دارد که امیرالمؤمنین{{ع}} در زمان حیات پیامبر خدا{{صل}}، و امام حسن و امام حسین{{عم}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]] پیشین خود فرا می‌گیرند؛ به‌طوری که تا پایان عمر [[امام]] قبلی به حد کمال ‌رسیده باشند.</ref>
::::::'''۵. مرحوم [[شیخ طبرسی]] صاحب تفسیر مجمع البیان:''' برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم می‌کنند بر اینکه آنان معتقدند امامان: [[علم غیب]] می‌دانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را می‌توان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی‌ علوم به‌ طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر امامان نقل کرده‌اند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]] هم از خداوند متعال آموخته است. ما کسی از مسلمانان را نمی‌شناسیم که یکی از انسان‌ها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هر کس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه امامیه از این عقیده مبرّ است.
::::::'''۵. مرحوم [[شیخ طبرسی]] صاحب تفسیر مجمع البیان:''' برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم می‌کنند بر اینکه آنان معتقدند امامان: [[علم غیب]] می‌دانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را می‌توان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی‌ علوم به‌ طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر امامان نقل کرده‌اند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]] هم از خداوند متعال آموخته است. ما کسی از مسلمانان را نمی‌شناسیم که یکی از انسان‌ها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هر کس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه امامیه از این عقیده مبرّ است.


خط ۲۳۴: خط ۲۳۸:
'''۴. مرحوم [[علامه طباطبایی]]:''' در رساله [[علم امام]]، از دانش نامحدود در [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} دفاع نموده و بیشتر با نگاه روایی آن را پذیرفته است، ولی در تفسیر المیزان، روال محتاطانه‌ا‌ی پیموده است که گاه چندان با دیدگاه گروه نخست قابل تشخیص نیست. ایشان در رساله [[علم امام]]{{ع}} می‌نویسند: [[امام]] به حقایق جهان هستی در هرگونه شرایطی که وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند. مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. و در تفسیر المیزان چنین نوشته است: پاره‌ای از مغیبات و از آن جمله مسئله قیامت هست که جز خدای سبحان، کسی یارای علم آن را ندارد. ... تنها علم به خود قیامت این طور نیست، بلکه علم به خصوصیات و اوصاف آن نیز همین طور است. سبب حقیقی اختصاص [[علم غیب]] به خدای تعالی این است که غیر او هرچه باشد، وجودش محدود است؛ و ممکن نیست که از حدّش بیرون شده و به آنچه خارج از حدّ او و غایب از اوست آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی، غیر محدود و غیر متناهی، محیط به تمام اشیاء نیست؛ مگر خدای تعالی. پس تنها او عالم به غیب است. [[علم غیب]] آدمی‌ را به تمامی‌ خیر و شرّها واقف می‌سازد و عادتاً معقول نیست کسی که به همه خیر و شرّها اطّلاع دارد، از اطّلاعات خود استفاده نکند؛ و اگر کسی تمامی‌ خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‌کند، باید بفهمیم که قطعاً [[علم غیب]] نداشته است. رسولان در هر چیزی که تحقق یافتن رسالت‌شان مشروط برآن باشد که نسبت به آن [[علم غیب]] داشته باشند، این علم را خواهند داشت. نگاهی به این دیدگاه‌های متفاوت از [[علامه طباطبایی]]، داوری درباره ایشان را مقداری دشوار می‌نماید. گاه او را موافق با گروه نخست معتقد به علم محدود [[پیامبر]] و [[امام]] می‌توان یافت و گاهی مدافع سرسخت گروه دوم معتقد به علم نامحدود در [[پیامبر]] و [[امام]] می‌توان دید. به نظر می‌رسد که ایشان آن‌گاه که با دید قرآنی و تفسیر قرآن به قرآن موضوع را نگریسته‌اند، علم محدود معصومان: را ‌پذیرفته‌اند، و چون با دید روایی به موضوع پرداخته‌اند، به علم نامحدود آنان متوقف مانده‌اند.
'''۴. مرحوم [[علامه طباطبایی]]:''' در رساله [[علم امام]]، از دانش نامحدود در [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} دفاع نموده و بیشتر با نگاه روایی آن را پذیرفته است، ولی در تفسیر المیزان، روال محتاطانه‌ا‌ی پیموده است که گاه چندان با دیدگاه گروه نخست قابل تشخیص نیست. ایشان در رساله [[علم امام]]{{ع}} می‌نویسند: [[امام]] به حقایق جهان هستی در هرگونه شرایطی که وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند. مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. و در تفسیر المیزان چنین نوشته است: پاره‌ای از مغیبات و از آن جمله مسئله قیامت هست که جز خدای سبحان، کسی یارای علم آن را ندارد. ... تنها علم به خود قیامت این طور نیست، بلکه علم به خصوصیات و اوصاف آن نیز همین طور است. سبب حقیقی اختصاص [[علم غیب]] به خدای تعالی این است که غیر او هرچه باشد، وجودش محدود است؛ و ممکن نیست که از حدّش بیرون شده و به آنچه خارج از حدّ او و غایب از اوست آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی، غیر محدود و غیر متناهی، محیط به تمام اشیاء نیست؛ مگر خدای تعالی. پس تنها او عالم به غیب است. [[علم غیب]] آدمی‌ را به تمامی‌ خیر و شرّها واقف می‌سازد و عادتاً معقول نیست کسی که به همه خیر و شرّها اطّلاع دارد، از اطّلاعات خود استفاده نکند؛ و اگر کسی تمامی‌ خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‌کند، باید بفهمیم که قطعاً [[علم غیب]] نداشته است. رسولان در هر چیزی که تحقق یافتن رسالت‌شان مشروط برآن باشد که نسبت به آن [[علم غیب]] داشته باشند، این علم را خواهند داشت. نگاهی به این دیدگاه‌های متفاوت از [[علامه طباطبایی]]، داوری درباره ایشان را مقداری دشوار می‌نماید. گاه او را موافق با گروه نخست معتقد به علم محدود [[پیامبر]] و [[امام]] می‌توان یافت و گاهی مدافع سرسخت گروه دوم معتقد به علم نامحدود در [[پیامبر]] و [[امام]] می‌توان دید. به نظر می‌رسد که ایشان آن‌گاه که با دید قرآنی و تفسیر قرآن به قرآن موضوع را نگریسته‌اند، علم محدود معصومان: را ‌پذیرفته‌اند، و چون با دید روایی به موضوع پرداخته‌اند، به علم نامحدود آنان متوقف مانده‌اند.


'''۵. آیه‌الله [[عبدالله جوادی آملی]]:''' اولیای الهی می‌توانند بر اثر درجات گوناگونی که دارند، هر کدام به بعضی از درجات غیب آگاهی پیدا کنند؛ ولی انسان کامل که ولی‌الله مطلق و مظهر [[اسم اعظم]] است، به همه مخازن غیبی آگاهی دارد. به نظر آیت‌الله [[جوادی آملی]]، معصومان: به‌عنوان انسان‌های کامل و مظاهر اسمای الهی، محرم اسرار خداوندی بوده و چیزی در عالم کون از علم آنان پوشیده نیست. این دیدگاه، باور بیشتر دانشمندانی است که به موضوع [[علم امام]] با گرایش فلسفی عرفانی پرداخته‌اند.  
'''۵. آیه‌الله [[عبدالله جوادی آملی]]:''' اولیای الهی می‌توانند بر اثر درجات گوناگونی که دارند، هر کدام به بعضی از درجات غیب آگاهی پیدا کنند؛ ولی انسان کامل که ولی‌الله مطلق و مظهر [[اسم اعظم]] است، به همه مخازن غیبی آگاهی دارد. به نظر آیت‌الله [[جوادی آملی]]، معصومان: به‌عنوان انسان‌های کامل و مظاهر اسمای الهی، محرم اسرار خداوندی بوده و چیزی در عالم کون از علم آنان پوشیده نیست. این دیدگاه، باور بیشتر دانشمندانی است که به موضوع [[علم امام]] با گرایش فلسفی عرفانی پرداخته‌اند.
::::::'''ج) تردیدکنندگان در علم محدود و علم نامحدود [[امام]]:'''
 
'''ج) تردیدکنندگان در علم محدود و علم نامحدود [[امام]]:'''
::::::با ستارگانی در آسمان علم و فقاهت روبرو هستیم که با اشاره‌ای کوتاه، همفکری خود را با امثال [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] نشان می‌دهند، ولی از ادامه سخن باز مانده و آگاهی از حقیقت موضوع را به خود معصومان‌: حوالت می‌دهند.
::::::با ستارگانی در آسمان علم و فقاهت روبرو هستیم که با اشاره‌ای کوتاه، همفکری خود را با امثال [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] نشان می‌دهند، ولی از ادامه سخن باز مانده و آگاهی از حقیقت موضوع را به خود معصومان‌: حوالت می‌دهند.


'''۱. [[شیخ انصاری]]:''' اما در مورد گستره دانسته‌های [[امام]] و چگونگی آن، ... از روایات گوناگونی که وجود دارد، چیز مطمئنی به دست نمی‌آید؛ پس بهتر آن است که علم آن را به خود ایشان واگذاریم.
'''۱. [[شیخ انصاری]]:''' اما در مورد گستره دانسته‌های [[امام]] و چگونگی آن، ... از روایات گوناگونی که وجود دارد، چیز مطمئنی به دست نمی‌آید؛ پس بهتر آن است که علم آن را به خود ایشان واگذاریم.


'''۲. [[ابوالحسن مشکینی]]:''' هم در کتاب "حاشیه بر کفایه الاصول" بر همان دیدگاهی است که [[شیخ انصاری]] بر آن بوده است.  
'''۲. [[ابوالحسن مشکینی]]:''' هم در کتاب "حاشیه بر کفایه الاصول" بر همان دیدگاهی است که [[شیخ انصاری]] بر آن بوده است.
::::::'''۳. شهید [[مطهری]]:''' ایشان که می‌توان گفت در مسائل مذهبی روز، چیزی را هرچند به اجمال و گذرا فروگذار نکرده است، اما به‌‌رغم ورود در مباحث [[امامت]] و حادثه عاشورا و غیره، از ورود به این بحث پرهیز نموده و با سکوت تمام از کنار آن رد شده است. تنها مطلبی که از ایشان دیده می‌شود، عبارت زیر در کتاب حماسه حسینی است: [[امام]]، انسان مافوق است، نه مافوق انسان؛ و به همین دلیل می‌تواند سرمشق بشود. اگر مافوق انسان می‌بود، به هیچ‌وجه سرمشق نبود. لهذا به هر نسبت که ما شخصیت‌ها و حادثه‌ها را جنبه اعجاز‌آمیز و مافوق انسانی بدهیم، از مکتب بودن و از رهبر بودن خارج کرده‌ایم»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص۷۹ - ۹۱.</ref>.
 
'''۳. شهید [[مطهری]]:''' ایشان که می‌توان گفت در مسائل مذهبی روز، چیزی را هرچند به اجمال و گذرا فروگذار نکرده است، اما به‌‌رغم ورود در مباحث [[امامت]] و حادثه عاشورا و غیره، از ورود به این بحث پرهیز نموده و با سکوت تمام از کنار آن رد شده است. تنها مطلبی که از ایشان دیده می‌شود، عبارت زیر در کتاب حماسه حسینی است: [[امام]]، انسان مافوق است، نه مافوق انسان؛ و به همین دلیل می‌تواند سرمشق بشود. اگر مافوق انسان می‌بود، به هیچ‌وجه سرمشق نبود. لهذا به هر نسبت که ما شخصیت‌ها و حادثه‌ها را جنبه اعجاز‌آمیز و مافوق انسانی بدهیم، از مکتب بودن و از رهبر بودن خارج کرده‌ایم»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص۷۹ - ۹۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۶۰: خط ۳۶۶:
[[علامه مجلسی]] در ادامه آن پنج موردی که در آیه ۳۴ سوره لقمان ذکر شده و علم به آنها به خدای متعال اختصاص داده شده است را توجیه می‌کند و می‌گوید: اما آن پنج موردی که در آیه ذکر شده است، چند احتمال دارد:
[[علامه مجلسی]] در ادامه آن پنج موردی که در آیه ۳۴ سوره لقمان ذکر شده و علم به آنها به خدای متعال اختصاص داده شده است را توجیه می‌کند و می‌گوید: اما آن پنج موردی که در آیه ذکر شده است، چند احتمال دارد:


الف) احتمال دارد منظور این باشد که این مسائل را به طور معین و دقیق جز خدا نمی‌داند، زیرا ممکن است [[ائمه]]{{عم}} از مردن شخصی در فلان روز خبر بدهند اما دقیقه‌ای که روح از بدن خارج می‌شود را ندانند، چنان‌که ممکن است ملک الموت نیز این مطلب را نداند.  
الف) احتمال دارد منظور این باشد که این مسائل را به طور معین و دقیق جز خدا نمی‌داند، زیرا ممکن است [[ائمه]]{{عم}} از مردن شخصی در فلان روز خبر بدهند اما دقیقه‌ای که روح از بدن خارج می‌شود را ندانند، چنان‌که ممکن است ملک الموت نیز این مطلب را نداند.
::::::ب) مراد این باشد که علم حتمی و غیر قابل تغییر در مورد این مسائل، اختصاص به خدادارد و هرچه را خداوند در این مورد اطلاع داده است احتمال بداء دارد، پس [[ائمه]]{{عم}} علم حتمی به این‌گونه مسائل ندارند.  
 
::::::ج) شاید منظور این باشد که دیگران بالذات و بنفسه از این امور اطلاع ندارند. در این صورت فرقی بین این امور و سایر اسرار غیبی نخواهد بود و اما این که فقط این مسائل در آیه ذکر شده‌اند نه غیر اینها، بدین جهت است که غیب بودن آنها آشکارتر است و یا این که ذکر آنها دلیل دیگری داشته که بر ما پوشیده است.  
ب) مراد این باشد که علم حتمی و غیر قابل تغییر در مورد این مسائل، اختصاص به خدادارد و هرچه را خداوند در این مورد اطلاع داده است احتمال بداء دارد، پس [[ائمه]]{{عم}} علم حتمی به این‌گونه مسائل ندارند.
::::::د) مراد این است که خداوند علم این امور را به طور کلی بی‌اینکه قابل بداء باشد در اختیار احدی از بندگانش نگذاشته است، اما علم حتمی این مسائل را نزدیک به وقوع آنها، در شب قدر و یا نزدیک‌تر از آن، در اختیار اولیای خود قرار می‌دهد. همین وجه چهارم بهترین توجیه برای آیه است و روایاتی زیادی هم در تأیید این احتمال وجود دارد، چون ملک الموت باید از زمان مرگ افراد آگاه باشد. چنان‌که فرشتگان مامور ابر و باران نیز باید از وقت و زمان باران مطلع باشند و فرشتگان مدبر هم باید از زمان وقوع حوادث آگاهی داشته باشند. از توجیهاتی که [[علامه مجلسی]] برای آیه ۳۴ سوره مبارکه لقمان، بیان کرده است، استفاده می‌شود که وی قلمرو [[علم غیب]] امام را نامحدود می‌داند و هیچ امری را از علم بی‌کران امام مخفی و پنهان نمی‌داند، حتی اموری را که مطابق ظاهرآیه علم آنها اختصاص به خدا دارد<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۷.</ref>.
 
ج) شاید منظور این باشد که دیگران بالذات و بنفسه از این امور اطلاع ندارند. در این صورت فرقی بین این امور و سایر اسرار غیبی نخواهد بود و اما این که فقط این مسائل در آیه ذکر شده‌اند نه غیر اینها، بدین جهت است که غیب بودن آنها آشکارتر است و یا این که ذکر آنها دلیل دیگری داشته که بر ما پوشیده است.
 
د) مراد این است که خداوند علم این امور را به طور کلی بی‌اینکه قابل بداء باشد در اختیار احدی از بندگانش نگذاشته است، اما علم حتمی این مسائل را نزدیک به وقوع آنها، در شب قدر و یا نزدیک‌تر از آن، در اختیار اولیای خود قرار می‌دهد. همین وجه چهارم بهترین توجیه برای آیه است و روایاتی زیادی هم در تأیید این احتمال وجود دارد، چون ملک الموت باید از زمان مرگ افراد آگاه باشد. چنان‌که فرشتگان مامور ابر و باران نیز باید از وقت و زمان باران مطلع باشند و فرشتگان مدبر هم باید از زمان وقوع حوادث آگاهی داشته باشند. از توجیهاتی که [[علامه مجلسی]] برای آیه ۳۴ سوره مبارکه لقمان، بیان کرده است، استفاده می‌شود که وی قلمرو [[علم غیب]] امام را نامحدود می‌داند و هیچ امری را از علم بی‌کران امام مخفی و پنهان نمی‌داند، حتی اموری را که مطابق ظاهرآیه علم آنها اختصاص به خدا دارد<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۷.</ref>.


[[علامه مجلسی]] در مورد آگاهی امام از حوادث گذشته و آینده، می‌گوید: اخبار زیادی دلالت می‌کند بر این که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از همه حوادث گذشته و آینده و نیز جمیع شریعت‌ها و احکام آگاهی داشت و تمام آن را به [[حضرت علی]]{{ع}} تعلیم داد و آن حضرت نیز همه آن دانش‌ها را به [[امام حسن]]{{ع}} آموخت و این کار به همین‌گونه تا امام دوازدهم ادامه یافت، یعنی هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم [[امامت]] را به امام پس از خود سپرد». وی در کتاب مرآه العقول یکی از عناوین باب مربوط به [[علم امام]] را این‌گونه قرار داده است "باب انّ الائمه یعلمون علم ماکان و مایکون و انه لا یخفی علیهم الشی صلوات الله علیهم" [[ائمه]]{{عم}} گذشته و آینده را می‌دانند و هیچ چیزی در این عالم هستی بر آن حضرات پوشیده نیست<ref>مرآه العقول، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۸.</ref>.
[[علامه مجلسی]] در مورد آگاهی امام از حوادث گذشته و آینده، می‌گوید: اخبار زیادی دلالت می‌کند بر این که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از همه حوادث گذشته و آینده و نیز جمیع شریعت‌ها و احکام آگاهی داشت و تمام آن را به [[حضرت علی]]{{ع}} تعلیم داد و آن حضرت نیز همه آن دانش‌ها را به [[امام حسن]]{{ع}} آموخت و این کار به همین‌گونه تا امام دوازدهم ادامه یافت، یعنی هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم [[امامت]] را به امام پس از خود سپرد». وی در کتاب مرآه العقول یکی از عناوین باب مربوط به [[علم امام]] را این‌گونه قرار داده است "باب انّ الائمه یعلمون علم ماکان و مایکون و انه لا یخفی علیهم الشی صلوات الله علیهم" [[ائمه]]{{عم}} گذشته و آینده را می‌دانند و هیچ چیزی در این عالم هستی بر آن حضرات پوشیده نیست<ref>مرآه العقول، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۸.</ref>.
خط ۳۹۶: خط ۴۰۵:
| پاسخ‌دهنده = وبگاه پرسمان
| پاسخ‌دهنده = وبگاه پرسمان
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=112087 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
*«بر اساس احادیث و روایات شیعی، [[امامان]]{{ع}} از [[علم غیب]] موهبتی از سوی خداوند بهره‌مندند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> این آیه نشان می‌دهد که [[علم غیب]] اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمی‌داند. اما ممکن است [[پیامبر]]{{صل}} با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‌ها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند.  
*«بر اساس احادیث و روایات شیعی، [[امامان]]{{ع}} از [[علم غیب]] موهبتی از سوی خداوند بهره‌مندند. خداوند متعال می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> این آیه نشان می‌دهد که [[علم غیب]] اختصاص به خداوند دارد و کسی جز خدا آن را نمی‌داند. اما ممکن است [[پیامبر]]{{صل}} با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‌ها از سوی خدا و یا به تعلیم پیامبران، از آن آگاهی یابند.
::::::[[علم غیب]] [[امامان]]{{ع}} بر دو گونه تصور می‌شود:
 
[[علم غیب]] [[امامان]]{{ع}} بر دو گونه تصور می‌شود:
# از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.  
# از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.  
# خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و [[امامان]] نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.  
# خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و [[امامان]] نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد.
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{ع}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که [[امامان]]{{ع}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی‌و [[امامان معصوم]]{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه [[علم غی]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.  
 
::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{ع}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که [[امامان]]{{ع}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند.</ref> به شمار می‌آیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک می‌باشد، با مراجعه به روایات و گفته‌های دانشمندان بزرگ روشن می‌شود که در زمان پیامبران گرامی‌و [[امامان معصوم]]{{عم}} و نیز در دوره‌های بعد، گاهی از واژه [[علم غی]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده می‌شده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است.
 
اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
# بعد از پایان جنگ جمل، [[امام علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا به شما [[علم غیب]] داده شده؟ و این جمله اشاره به این بود که [[علم غیب]] اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من تعلیم شده است<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم.</ref>.
# بعد از پایان جنگ جمل، [[امام علی]]{{ع}} در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: آیا به شما [[علم غیب]] داده شده؟ و این جمله اشاره به این بود که [[علم غیب]] اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من تعلیم شده است<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم.</ref>.
#[[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما [[علم غیب ]] دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
#[[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما [[علم غیب ]] دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن حضرت آموخته‌ایم.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش