پرش به محتوا

سقیفه بنی ساعده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۹: خط ۶۹:
==[[بیعت]] [[ابو بکر]] از دیدگاه [[عمر]]==
==[[بیعت]] [[ابو بکر]] از دیدگاه [[عمر]]==
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]‌ به [[نقل]] از [[عمر بن خطاب]] آمده است: [[بیعت]] با [[ابوبکر]]، ناگهانی (و بی مقدمه) بود و [[خداوند]]، شرش را [[حفظ]] کرد. پس اگر کسی دوباره آن گونه کرد، او را بکشید<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>
در کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]‌ به [[نقل]] از [[عمر بن خطاب]] آمده است: [[بیعت]] با [[ابوبکر]]، ناگهانی (و بی مقدمه) بود و [[خداوند]]، شرش را [[حفظ]] کرد. پس اگر کسی دوباره آن گونه کرد، او را بکشید<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۷۲-۱۸۵.</ref>
==[[ماجرای سقیفه]]==
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]]<ref>به روایت اهل تسنن رحلت پیامبر روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول سال یازدهم و به روایت محدثان شیعه روز دوشنبه ۲۸ صفر همان سال است.</ref>، اولین واقعه تلخی که در [[جامعه اسلامی]] رخ داد و مسیر [[تاریخ اسلام]] را عوض کرد، جنجال [[سقیفه بنی ساعده]] است، هنگامی که علی{{ع}} و [[فضل بن عباس]] و تنی چند از [[بنی هاشم]]، سرگرم انجام [[مراسم]] [[غسل]] و [[کفن]] [[بدن مطهر رسول خدا]]{{صل}} بودند، غوغای [[سقیفه]] برای [[انتخاب]] [[جانشین]] [[پیغمبر]] برپا شد، ابتدا رشته کار به دست [[انصار]] به سرکردگی [[سعد بن عباده]]، پیشوای [[خزرجیان]]، بود اما وقتی [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[ابوعبیده]]، که از [[مهاجران]] بودند، با خبر شدند [[جسد]] [[رسول خدا]] را ترک کردند و به جمع انصار در سقیفه پیوستند. در آن مجلس عده‌ای از [[مهاجر]] و انصار حاضر بودند که از [[رجال]] مشهور و معروف آن [[اجتماع]] می‌توان اشخاص زیر را نام برد:
ابوبکر، عمر، ابوعبیده، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن عباده]]، [[ثابت بن قیس]]، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن هاشم]]، [[حسان بن ثابت]]، [[بشر بن سعد]]، [[حباب بن منذر]]، [[مغیرة بن شعبه]] و [[اسید بن خضیر]].
پس از حضور این عده، ثابت بن قیس برخاست و گروه [[مهاجرین]] را مخاطب قرار داد و گفت: حال که پیغمبر از میان ما رفته، بر ماست که خلیفه‌ای تعیین کنیم و این [[خلیفه]] باید از میان انصار باشد و در [[فضایل]] انصار مطالبی گفت و سعد بن عباده را نامزد این [[پست]] و [[مقام]] معرفی کرد. عمر که از شنیدن این سخنان برآشفته بود به پا خواست تا جواب او را بدهد ولی ابوبکر مانع شد و خود جواب [[خطیب انصار]] را داد و در مزیت مهاجرین مطالبی گفت و [[فضیلت]] مهاجرین را بر انصار بیان کرد و سپس عمر و ابوعبیده را برای [[خلافت]] معرفی کرد، ثابت بن قیس چون این سخنان را بشنید برای بار دوم مهاجرین را مخاطب ساخت و گفت: آیا با نظر [[ابوبکر]] درباره [[بیعت]] با آن دو ([[عمر]] و [[ابوعبیده]]) موافقید؟
[[مهاجرین]] حاضر در مجلس گفتند: هر چه ابوبکر بگوید و هر نظری داشته باشد ما قبول داریم، پس از جدال‌های لفظی و صحبت‌هایی که بین [[مهاجر]] و [[انصار]] رد و بدل شد و در نتیجه بین خود انصار هم [[اختلاف]] افتاد. عمر از این [[فرصت]] استفاده کرد و دست ابوبکر را گرفت و گفت: حالا که [[مسلمانان]] به [[خلافت]] تو راصی هستند دست خود را به من بده تا بیعت کنم!
ابوبکر اول [[تعارف]] کرد ولی عمر پیش‌دستی نمود و با ابوبکر بیعت کرد، تنی چند از [[قبیله]] «[[اوس]]، علی‌رغم [[طایفه]] «[[خزرج]]»، با عمر [[همکاری]] کرده و با ابوبکر بیعت نمودند و بدین ترتیب پس از دو [[روز]] [[جدال]] و بحث ابوبکر با [[رأی]] چند نفر به عنوان [[خلیفه رسول الله]] [[انتخاب]] شد<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۴۰ - ۶۱.</ref>.
آری، سرگرم بودن [[علی بن ابیطالب]] به کار [[پیامبر]]{{صل}}، دور بودن [[بنی هاشم]] از صحنه به سبب مصیبتی که از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده بود و اختلاف انصار، [[پیروزی]] ابوبکر را در [[سقیفه]] [[قطعی]] و آسان گردانید و به [[راحتی]] بر [[مسند]] خلافت که [[حق]] مسلم علی{{ع}} بود غاصبانه تکیه زند<ref>ر.ک: احمد بن حنبل مسند، ج۱، ص۹۴؛ ابن قیتبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۰۱.</ref>.
در همان هنگام که [[امام]]{{ع}} مشغول [[تجهیز]] [[بدن مطهر پیامبر]] بود و جمعی از مهاجر و انصار در سقیفه نیز به کار رأی‌گیری پرداخته بودند، [[ابوسفیان]] - که از نظر [[سیاسی]] مرد [[قوی]] بود- به منظور [[ایجاد اختلاف]] بین مسلمانان به در [[خانه علی]]{{ع}} آمد و گفت: [[یا علی]]! دستت را بده تا با تو بیعت کنم که اگر من با شما بیعت کردم احدی از [[فرزندان]] [[بنی عبد مناف]] با تو [[مخالفت]] نخواهد کرد و اگر فرزندان [[عبد]] مناف با تو [[بیعت]] کنند کسی از [[قریش]] بیعت تو [[تخلف]] نمی‌کند و سرانجام همه [[عرب]] تو را به [[فرمانروایی]] می‌پذیرند، [[امام]]{{ع}} که از قصد او [[آگاهی]] داشت به تقاضای او اعتنا نکرد و فرمود: «من فعلاً مشغول [[تجهیز]] [[پیامبر]] هستم». در همین حال عباس عموی [[حضرت]] هم از علی{{ع}} خواست که دست بردار زاده خود را به عنوان بیعت بفشارد، ولی آن حضرت [[امتناع]] ورزید و قبول نکرد.
چیزی نگذشت که صدای [[تکبیر]] به گوش آنان رسید، علی{{ع}} جریان را از عباس پرسید، عباس گفت: نگفتم دیگران در اخذ بیعت بر تو [[سبقت]] می‌جویند؟ نگفتم دستت را بده تا با تو بیعت کنم؟ ولی حاضر نشدی و دیگران بر تو سبقت گرفتند»<ref>جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص۱۵۵.</ref>.
یک [[روز]] پس از [[ماجرای سقیفه]]، [[ابوبکر]] برای بیعت عمومی بر [[منبر]] نشست و [[عمر بن خطاب]] هم تمام تلاش و [[کوشش]] خود را برای [[بیعت مردم]] با ابوبکر به کار برد و در آن مجلس، [[عمر]] خطبه‌ای کوتاه خواند و در [[فضائل]] و [[مناقب]] ابوبکر مطالبی ایراد نمود و پس از آن مردمی که جمع بودند به پاخاستند و بار دیگر پس از بیعت [[سقیفه]] با ابوبکر مجدداً بیعت کردند، و آن‌گاه ابوبکر به سخن پرداخت و پس از [[ستایش خدا]] گفت:
«ای [[مردم]]! در حالی که بهترین شما نیستم بر شما [[ولایت]] یافتم در کار خوب مرا [[یاری]] دهید و اگر کج شدم راستم کنید.»..<ref>ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه، ج۴ ص۳۱۱؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۰؛ بلاذری انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۵۹۰؛ به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۵۲۸.</ref>
==انتخابی ناگوار==
علی{{ع}} که از [[قدرت روحی]] و [[معنوی]] فوق العاده‌ای برخوردار بود با آنکه می‌دانست [[حق]] [[خلافت]] مخصوص اوست و برای [[رهبری جامعه]] از هر کس دیگری شایسته‌تر است مع ذلک می‌دید اگر دست به تحریک بزند ممکن است هر لحظه [[خون‌ریزی]] در میان [[مسلمانان]] آغاز شود و [[فتنه]] و آشوبی، که برای همیشه خاموش نخواهد شد، به وجود آید لذا پس از [[مراسم تدفین]] [[بدن]] [[مطهر]] [[پیغمبر]]، او و جمعی از [[بنی هاشم]] و [[پیروان]] [[صدیق]] [[اسلام]] که [[خلافت]] را مخصوص علی{{ع}} می‌دانستند در [[خانه فاطمه زهرا]]{{س}}، که تنها یادگار [[محبوب]] [[پیغمبر اسلام]] بود، متحصن شدند، ولی این تحصن سرانجام درهم [[شکست]] و همه متحصنین مجبور شدند [[خانه فاطمه]] را ترک کنند به غیر از علی{{ع}}.
[[امام]] با دید [[امامت]] و [[نورانیت]] [[الهی]] و سفارش‌هایی که [[رسول خدا]] به او کرده بود تشخیص داد ضمن این که نباید تحریک کند تا غوغایی به پا نشود، اما [[سکوت]] او هم ممکن است بر کار خلاف آنان صحه بگذارد و لذا مهر [[خاموشی]] را شکست و به نخستین [[وظیفه]] خود که یادآوری [[حقیقت]] از طریق ایراد [[خطبه]] بود عمل کرد و در [[مسجد]] که به [[اجبار]] خواستند از او [[بیعت]] بگیرند به [[مهاجرین]] خطاب کرد و فرمود:
«ای گروه [[مهاجر]]، [[حکومتی]] را که [[حضرت محمد]] آن را پی‌ریزی کرد از [[دودمان]] او خارج نسازید و به خانه‌های خود وارد نکنید به [[خدا]] [[سوگند]]، [[خاندان]] پیغمبر به این کار سزاوارترند؛ زیرا در میان آنان کسی است که به مفاهیم [[قرآن]] و [[فروع]] و [[اصول دین]] احاطه کامل دارد و به سنت‌های [[پیامبر]] آشناست و [[جامعه اسلامی]] را به خوبی می‌تواند اداره کند و جلو [[مفاسد]] را بگیرد و [[غنائم]] را عادلانه تقسیم کند، با وجود چنین فردی نوبت به دیگران نمی‌رسد، مبادا از [[هوا و هوس]] [[پیروی]] کنید که از [[راه خدا]] [[گمراه]] و از حقیقت دور می‌شوید»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۱.</ref>.
پس از [[حضرت]] بعضی از [[یاران]] نزدیک امام{{ع}} با [[مردم]] صحبت کردند و [[اولویت]] و تقدم علی{{ع}} را [[تذکر]] دادند.
علی{{ع}} در این سخن کوتاه، [[حجت]] را برای مهاجر و [[انصار]] تمام کرد ولی [[ابوبکر]] و همفکرانش بر ادامه خلافت [[اصرار]] می‌ورزیدند و اندرزهای خیرخواهانه علی{{ع}} و چند نفر از یاران با وفای او کمترین اثری نگذاشت و هر چه [[زمان]] هم به پیش می‌رفت نه تنها به [[سود]] [[امام]] نبود بلکه بر [[استحکام]] پایه‌های [[خلافت]] در اذهان [[مردم]] می‌افزود و مردم کم‌کم به آن [[حکومت]] تحمیلی خو گرفتند و او را به رسمیت شناختند، و نه تنها نام [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[فراموشی]] سپرده شد، بلکه کار به جایی رسید که کسی [[جرأت]] نمی‌کرد درباره دریای [[فضایل علی]]{{ع}} لب بگشاید!<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۵۳۰.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۳٬۲۳۷

ویرایش