پرش به محتوا

ولایت فقیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۰: خط ۹۰:
==== [[ادله روایی ولایت فقیه]] ====
==== [[ادله روایی ولایت فقیه]] ====
{{اصلی|اثبات ولایت فقیه در حدیث}}
{{اصلی|اثبات ولایت فقیه در حدیث}}
واگذاری [[مدیریت جامعه]] به [[مجتهدان]] [[عادل]] در بیان [[معصومان]]{{ع}} مورد تاکید و تصریح واقع شده است. [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در [[حدیث]] معروفی می‌‌فرمایند: «آن‌کس از [[فقها]] که خویشتن را از [[لغزش‌ها]] نگه دارد، از [[دین]] خود [[پاسداری]] کند، با [[هواهای نفسانی]] [[مبارزه]] کند و [[مطیع]] [[فرمان]] مولایش باشد؛ بر [[عوام]] است که از او [[پیروی]] کنند»<ref>{{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ}}؛ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری{{ع}}، ص۳۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۹۷.</ref>
[[اثبات ولایت فقیه]] مستند به روایاتی شده است که بررسی اجمالی آنها و تبیین [[وظایف]] [[فقها]] در متون [[فقهی]] درباره مسائل عمومی و مهمّ [[امت اسلامی]]، اعم از [[ولایت]] بر اِفتا، [[قضا]]، دریافت [[وجوه شرعی]] حاکی از آن است که هم مضمون آن [[نصوص]] و هم عصاره این [[احکام]] و فتاوی از [[اهل بیت]]{{ع}} صادر شده است، اما مدارِ اصلی [[ولایت فقیه]] در [[اداره امور مسلمین]] بر [[منهاج]] [[شریعت]] و بر مدار [[دیانت]]، اصلی‌ترین هدفی است که [[روایات]] [[مأثور]] و فتاوای مزبور، [[رسالت]] [[ابلاغ]] آن را به عهده دارند<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۰.</ref>.


بررسی اجمالی [[احادیث]] منقول و نیز [[تبیین]] [[وظایف]] [[فقها]] در متون [[فقهی]] درباره مسائل عمومی و مهمّ [[امت اسلامی]]، اعم از [[ولایت]] بر اِفتا، [[قضا]]، صدور احکامِ غُرّه و سَلخ شهور، دریافت [[وجوه شرعی]]<ref>از قبیلِ انفال و اخماس و میراث بی‌وارث.</ref> و... حاکی از آن است که هم مضمون آن [[نصوص]] و هم عصاره [[احکام]] و فتاوی از [[اهل بیت]]{{ع}} صادر شده است و اگرچه امکان مناقشه در [[سند]] برخی [[احادیث]] یا صحت بعضی از فتاوا وجود دارد<ref>جهت کسب اطلاعات بیشتر پیرامون بررسی این روایات، ر.ک: [[روح‌الله خمینی|خمینی، روح‌الله]]، ولایت فقیه.</ref>، اما مدارِ اصلی [[ولایت فقیه]] در [[اداره امور مسلمین]] بر [[منهاج]] [[شریعت]] و بر مدار [[دیانت]]، اصلی‌ترین هدفی است که [[روایات]] [[مأثور]] و فتاوای مزبور، [[رسالت]] [[ابلاغ]] آن را به عهده دارند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۸۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری ملک‌آبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۰.</ref>
برخی از روایات در زمینه اثبات [[ولایت داشتن فقیه]] عبارت است از: [[حدیث و اما الحوادث الواقعه]]؛ [[مقبوله عمر بن حنظله]]؛ [[روایت اللهم ارحم خلفائی]]؛ [[روایت علی بن حمزه]]؛ [[خطبه امام حسین در مکه]]؛ [[روایت سکونی]] و [[حدیث وراثت انبیا]] و ...<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۸۸؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵-۲۴۲؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسی‌زاده|موسی‌زاده]]، [[بایسته‌های فقه سیاسی (کتاب)|بایسته‌های فقه سیاسی]]، ص ۱۳۰.</ref>.
 
===== [[حدیث وراثت انبیا]] =====
عبدالله بن میمون قداح از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرد: "[[علما]] و [[دانشمندان]] "[[وارث]]" پیامبرانند"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ}}؛ اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج۱، ص۴۲، حدیث ۱.</ref>. مراد از [[علما]] در این [[روایت]] "علمای [[امت اسلام]]" است، به این صورت که [[علما]] آن بخش از [[شئون]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[انبیا]] را که قابل انتقال است به [[ارث]] می‌برند و یکی از آن [[شئون]]، مسئله [[حکومت]] و [[زعامت]] است<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵۰-۱۵۶.</ref>.
 
دقت در [[روایت]] فوق مشخص می‌کند که منظور از [[علما]] همه [[دانشمندان]] نیستند، بلکه تنها آن دسته از علما مشمول این روایت هستند که [[علوم]] به جامانده از [[انبیا]] را فرامی‌گیرند. بالتبع [[میزان]] [[حظ]] و بهره علما از این [[ارث]] به میزان فراگیری این علوم است. مهم‌ترین بحث درباره روایت فوق حوزه مورد ارث است. به تصریح روایت فوق، حوزه [[مالی]] از ارث خارج می‌شود؛ اما انحصار یا عدم انحصار این ارث در [[علم]] مورد بحث [[علمای شیعه]] بوده است<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی، اصغرآقا]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی، سید محمد صادق]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۱۸۷.</ref>.
 
===== [[حدیث علی بن حمزه]] =====
در روایتی که از [[علی بن حمزه]] از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در تحلیل این مطلب که با [[مرگ]] [[مؤمن]] [[فقیه]]، شکافی در [[اسلام]] رخ می‌دهد که هیچ چیز آن را جبران نمی‌کند، چنین فرمود: "فقهای [[مؤمن]] دژهای اسلامند و برای [[اسلام]] نقش دیوارهای [[شهر]] را دارند<ref>{{متن حدیث|لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا...}} (اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج۱، ص۴۷، ح۳).</ref>. [[امام]]{{ع}} با این [[کلام]]، نگهبانی و [[حفاظت]] از [[عقاید]] و [[احکام اسلام]] را از [[وظایف]] [[فقها]] بیان کرده است؛ در واقع [[فقها]] مأمورند تا همیشه از حدود و [[ثغور]] و [[احکام اسلام]] محافظت نمایند. روشن است اگر فقیهی در منزل خود بنشیند و [[امور حکومتی]] را در دست نگیرد و در هیچ کدام از امور [[قضایی]] و [[حکومتی]] مداخله نکند و به اصطلاح (دست به سیاه و سفید نزند) به او [[حافظ]] [[اسلام]] و "[[حصن]] [[اسلام]]" نمی‌گویند<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵۰-۱۵۶.</ref>.
 
===== [[روایت سکونی]] =====
[[اسماعیل بن ابی‌زیاد سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "[[فقها]] [[امین]] و مورد [[اعتماد]] [[پیامبران]] هستند تا هنگامی که وارد [[دنیا]] (مطامع، [[لذائذ]] و ثروت‌های ناروای آن) نشده‌اند"<ref>{{متن حدیث|الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا...}}؛ اصول کافی، ج۱، کتاب فضل علم، ص۵۸، ح۵.</ref>. منظور از {{متن حدیث|أُمَنَاءُ الرُّسُلِ...}} کسانی هستند که در امور و شئونی از [[پیامبران]] مورد اعتمادند که آن امور قابل انتقال و [[امانت]] دادن باشند. بر این اساس، فقهای [[عادل]] در [[اجرای قوانین]] و [[فرماندهی سپاه]] و [[اداره جامعه]] و [[امور اجتماعی]] و [[دفاع]] از [[احکام]] و [[مملکت اسلامی]] و [[قضاوت]] و ... مورد [[اعتماد]] [[پیامبران]] بوده و [[مأمور]] انجام آنها هستند<ref>اقتباس از ولایت فقیه، ص۷۹.</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۵۰-۱۵۶؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵-۲۴۲.</ref>
 
===== [[حدیث و اما الحوادث الواقعه]] =====
[[اسحاق بن یعقوب]] از چهره‌های مورد [[اعتماد]] [[شیعه]] و از جمله [[اصحاب امام زمان]]{{ع}} در عصر [[غیبت صغری]] است. وی در نامه‌ای که مرحوم [[شیخ صدوق]] آن را [[روایت]] کرده است، مسائل و [[مشکلات]] خویش را نوشته و از طریق [[محمد بن عثمان عمری]] از [[نائبان خاص]] [[حضرت]] به دست [[امام زمان]]{{ع}} می‌رساند. آن حضرت در بخشی از آن [[نامه]] که به [[توقیع]] [[شهرت]] دارد در پاسخ به یکی از سوالات [[اسحاق]]، چنین فرموده‌ است: «و اما درباره مسائلی که پیش‌آمد می‌کند پس در آنها به [[راویان حدیث]] ما [[رجوع]] کنید؛ زیرا ایشان [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] بر ایشانم»<ref>{{متن حدیث|و اما الحوادث الواقعة فارجعوا الواقعة فارجعوا الی رواة حدیثنا؛ فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۳، ح۴.</ref>. در بخش نخست این فراز، [[امام]]{{ع}} [[شیعیان عصر غیبت]] را هنگام مواجهه با حوادث و مسائل پیش رو، به مراجعه به [[راویان احادیث]] [[اهل‌بیت]]{{ع}}، [[امر]] فرموده‌‌اند. حال باید دید منظور [[امام]]{{ع}} از [[راویان احادیث]] چه کسانی هستند و مراد آن [[حضرت]] از حوادث چیست؟! کلمه «حوادث» جمع «حادثه» بوده و مراد از آن در این [[روایت]]، مسائل [[اجتماعی]] یعنی همان مسائلی است که به [[دین]] و [[دیانت]] [[مسلمین]] مربوط بوده و [[راویان حدیث]] موظفند تا [[تکلیف مؤمنان]] را در آن مسائل، روشن نمایند. بر این اساس نمی‌توان مراد [[امام]]{{ع}} از «[[حوادث واقعه]]» را به مسائل فردی همچون [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]] و... [[تفسیر]] نمود؛ چرا که [[رجوع به عالمان]] [[دین]] در این مسائل حتی در زمان [[امامان معصوم]]{{ع}} نیز امری رایج بوده و [[شیعیان]] به دلایلی مانند دوری مسافت یا محدودیت‌هایی که برای [[امامان معصوم]]{{ع}} وجود داشت، به [[وکلا]] و [[نایبان]] [[ائمه]]{{ع}} مراجعه می‌نمودند. با این توضیح مراد [[امام]]{{ع}} از [[راویان احادیث]]، تنها [[روایت]] کننده [[حدیث]] نیست؛ بلکه منظور، کسی است که اولاً با [[منابع روایی]] آشنایی کامل داشته و [[روایت]] معتبر را از غیر معتبر می‌شناسد و ثانیاً به همه جوانب کلمات [[معصومان]]{{ع}} و چگونگی به دست آوردن [[حکم شرعی]] از سخنان ایشان [[آگاه]] بوده و تمام مقدّمات و ابزارهای لازم برای [[فهم]] درستِ سخنان ایشان را فراگرفته است. این برداشت با فراز بعدی این [[روایت]] که [[امام]]{{ع}} [[راویان حدیث]] را [[حجت]] خود بر [[مردم]] شمرده، نیز هماهنگ است؛ زیرا [[حجت]] بودن [[راوی]]، با اموری تناسب دارد که [[رأی]] و نظر او در آن امور ملاک و معیار باشد؛ یعنی زمانی این [[راوی حدیث]] [[حجت]] بر دیگران است که [[استنباط]] و برداشت او از [[کلام]] [[معصوم]]{{ع}} برای دیگران [[حجت]] باشد، و الّا اگر قرار بود به خود [[کلام]] [[معصوم]]{{ع}} استناد شود، نمی‌فرمود: آنها ـ خودشان ـ [[حجت]] بر شما هستند<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref>.
 
===== [[مقبوله عمر بن حنظله]] =====
یکی از روایاتی که [[فقها]] برای [[اثبات ولایت فقیه]] به آن استناد کرده‌اند، مقبوله<ref>حدیث مقبول ـ از اصطلاحات علم درایه ـ حدیثی است که فقها آن را پذیرفته و به مفادش عمل کرده‏اند؛ خواه آن حدیث به لحاظ سندی صحیح باشد یا حسَن یا موثّق و یا ضعیف. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت {{عم}}، ج‌۳، ص۵۷۴.  </ref> [[عمر بن حنظله]] است. وی از [[اصحاب امام باقر]] و [[امام صادق]] {{ع}} و از [[راویان]] مشهور [[امامیه]] است که [[اصحاب]] [[بزرگواری]] مانند [[زرارة بن اعین]]، [[هشام بن سالم]]، [[صفوان بن یحیی]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند. او می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: وقتی دو نفر از [[شیعیان]] در امرِ بدهی یا [[ارث]] [[اختلاف]] داشتند، آیا جایز است که دعوا و [[نزاع]] خود را نزد [[سلطان]] [نابحق] یا [[قاضی منصوب]] از سوی آن [[سلطان]] ببرند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس برای [[داوری]] به آنها مراجعه کند... جز این نیست که به [[طاغوت]] [[رجوع]] کرده و او را به عنوان داور پذیرفته است و آنچه را [[حاکم]] یا قاضیِ او به آن [[حکم]] کند [[حرام]] است، گرچه [[حق]] او باشد؛ زیرا آنچه گرفته است به [[حکم]] [[طاغوت]] بوده. [[عمر بن حنظله]] می‌گوید: از [[امام]]{{ع}} پرسیدم: پس [[وظیفه]] [[شیعیان]] در چنین مواردی چیست؟ [[امام]] فرمود: «وقتی دو نفر از [[شیعیان]] در امری [[اختلاف]] کردند، بنگرند [و دقت کنند] در اینکه چه کسی [[احادیث]] ما را [[روایت]] کرده و در [[حلال و حرام]] ما نظر [و نگاه دقیق] داشته و [[احکام]] ما [[اهل بیت]] را می‌شناسد، پس باید چنین کسی را به عنوان داور میان خود بپذیرند؛ چرا که من او را بر شما [[حاکم]] قرار داده‌ام. از این رو عدم [[پذیرش]] [[حکم]] آن شخص به منزله [[مخالفت]] با [[حکم خدا]]، رد نمودن [[حکم]] ما و در حد [[شرک]] است»<ref>{{متن حدیث|ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا و نَظَرَ فِی حَلَالِنَا و حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِه حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه}}؛ کافی، ج۱، باب اختلاف الحدیث، ص۶۷، ح۱۰.</ref>. در این [[روایت شریف]] چند مطلب مهم و اساسی وجود دارد:
#بر اساس [[قرآن]] و [[سنت]]، [[رجوع]] به [[حاکم]] [[طاغوت]] و [[قاضی منصوب]] از سوی او در [[منازعات]] [[حرام]] است. بلکه بر اساس [[مقبوله عمر بن حنظله]] در چنین مواردی باید به [[راوی حدیث]] و [[عارف]] و آشنای به [[احکام]] [[اهل بیت]]{{ع}}، [[رجوع]] کرد و روشن است، در [[عصر غیبت]] کسی جز [[فقیه]] و [[مجتهد]]، آشنایی کامل و فراگیر با [[احکام]] [[ائمه]]{{ع}} ندارد.
#هر چند در این [[روایت]]، مورد سؤال، دعوا و [[نزاع]] بین دو طرف است؛ اما [[امام]]{{ع}} در پایان [[روایت]] با بیان یک [[قانون]] جامع و کلی، [[فقیه]] را به عنوان [[حاکم]] در میان [[شیعیان]] معرفی فرمود و [[حاکم]] یعنی کسی که بر دیگران [[حکومت]] داشته و امور آنها را مدیریّت می‌کند.
#بر اساس فرموده [[امام]]{{ع}} [[پذیرش]] [[حکم]] [[حاکم]] [[منصوب]] از سوی [[امام]]{{ع}}، لازم بوده و عدم [[پذیرش]] یا رد آن [[حکم]]، به منزله رد [[حکم امام]]{{ع}} است و ردّ [[حکم امام]] نیز به منزله ردّ [[حکم]] خداست. بر این اساس [[امام]]{{ع}} با این بیان عام، [[فقیه]] را در همه [[احکام کلی]] و جزئی  اعم از فردی و [[اجتماعی]]، [[قضایی]] و غیرقضایی، [[حجت]] بر [[مردم]] قرار داده است<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۶ و ۳۹۷؛ شیخ انصاری، قضا و شهادت، ص ۸ و ۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref>
 
===== [[روایت اسحاق بن عمار در اثبات ولایت فقیه]] =====
از جمله روایاتی که به عنوان مؤید، برای [[ولایت فقیه]] مورد استناد قرار گرفته است [[روایت]] [[اسحاق بن عمار]] است: از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} خطاب به [[شریح]] فرمودند: "تو بر [[مقام]] و منصبی قرار گرفته‌ای که جز [[نبی]] یا [[وصی]] نبی و یا [[شقی]] کسی بر آن قرار نمی‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لِشُرَيْحٍ‏ يَا شُرَيْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا يَجْلِسُهُ‏ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ}}؛ الکافی، ج۷، ص۱۴۰۶، ح۲.</ref>.<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۲۳۸.</ref>
 
===== [[حدیث اللهم ارحم خلفائی]] =====
[[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خدایا [[جانشینان]] مرا [[رحمت]] کن ـ و این سخن را سه مرتبه تکرار فرمود ـ از ایشان سؤال شد: ای [[پیامبر]] [[جانشینان]] شما چه کسانی‌اند؟ فرمود: کسانی که بعد از من می‌آیند، [[حدیث]] و [[سنّت]] مرا [[نقل]] می‌کنند و آن را پس از من به [[مردم]] می‌آموزند<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي -ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ؟ قَالَ: الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَ يَرْوُونَ عَنِّي أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي فَيُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي}}؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۶۵ و ۱۰۵.</ref>.
 
این [[حدیث]] شامل افرادی می‌شود که [[احکام اسلام]] را بیان کرده و [[علوم اسلامی]] را گسترش می‌دهند و [[سنّت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[مردم]] [[آموزش]] داده و به‌طور کلّی [[اسلام]] را در میان [[مردم]] بسط و نشر می‌دهند. منظور [[پیامبر]]{{صل}} از بیان لفظ "[[خلیفه]]" و خصوصیاتی که برای [[خلیفه]] خویش طرح کرده‌اند، کسانی نیستند که شغل آنها تنها [[نقل حدیث]] و [[تاریخ اسلام]] باشد، ولی [[مجتهد]] نباشند و [[قدرت]] [[استنباط]] و استخراج [[احکام الهی]] را از [[قرآن]] و [[روایات]] نداشته باشند. منظور از [[خلفا]] در این [[روایت]]، فقهای عادل‌اند که می‌توانند [[احکام]] و [[قوانین الهی]] را از [[قرآن]] و [[روایات]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} [[استنباط]] نموده و برای دیگران بیان کنند<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۵۲-۱۵۳؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵-۲۴۲.</ref>.


=== سیره معصومان (تجربه تاریخی) ===
=== سیره معصومان (تجربه تاریخی) ===
۱۱۲٬۶۳۷

ویرایش