سقیفه بنی ساعده در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پرسشهای وابسته
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
عباس گفت: خواهی دانست. | عباس گفت: خواهی دانست. | ||
البته توطئههایی که صورت میپذیرفت بر امام{{ع}} پوشیده نبود. از اینرو، به [[صراحت]] به عمویش پاسخ داد: من نمیخواهمچنین بیعتی با من در پشت درهای بسته انجام پذیرد<ref>الامامة و السیاسة، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۷۶.</ref> | البته توطئههایی که صورت میپذیرفت بر امام{{ع}} پوشیده نبود. از اینرو، به [[صراحت]] به عمویش پاسخ داد: من نمیخواهمچنین بیعتی با من در پشت درهای بسته انجام پذیرد<ref>الامامة و السیاسة، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۷۶.</ref> | ||
==[[مخالفان]] [[سقیفه]]== | |||
در پی آثار و نتایجی که سقیفه به جای نهاد و برندگان آن از [[شایستگی]] و [[لیاقت]] کافی برای [[سرپرستی]] [[امت]] بهرهمند نبودند طبیعی به نظر میرسید که تعدادی از [[جناحها]] با آن به [[مخالفت]] برخیزند که از آن میان به سه گروه میتوان اشاره کرد: نخست: جناح [[انصار]]؛ که به ایجاد [[تشکل]] [[اسلامی]] پرداخته و از [[موقعیت اجتماعی]] بزرگی برخوردار بودند و در عرصه نامزدی و [[انتخاب]] میبایست روی آنها حساب کرد. این گروه با [[خلیفه]] و دو همراه وی در [[سقیفه بنی ساعده]] به [[نزاع]] پرداختند و میان آنها [[کشمکش]] به وجود آمد که قضیه به [[سود]] [[قریش]] تمام شد. | |||
بدینسان، [[ابو بکر]] و هوادارانش در برابر انصار از دو جنبه سود بردند: | |||
#ریشهدار بودن [[اندیشه]] [[وراثت]] [[دینی]] در [[ذهن]] [[عربها]] که بر همین اساس ابو بکر اظهار داشت: قریش [[خویشاوندان پیامبر]] و از همه [[مسلمانان]] به او نزدیکتر و به [[جانشینی]] و [[حکومت]] آن [[حضرت]] شایستهترند. | |||
#شکافی که در صفوف انصار به وجود آمد و عدهای در [[مقام]] [[تأیید]] ابو بکر برآمدند و جمعی با او مخالفت کردند، نتیجه گرایشهای قبیلهای آنان و یا [[حسدورزی]] بعضی نسبت به برخی دیگر تلقی میشد و [[تمایل]] داشتند خود را به دربار [[هیئت حاکمه]] جدید نزدیک و به [[پست]] و مقامی دست یابند، چنانکه این پدیده به روشنی در سخنان [[اسید بن حضیر]] در [[سقیفه]] هویدا شد، آنجا که گفت: حتی اگر برای یکبار سعد را به [[امارت]] برگزینید، [[خزرجیان]] همواره بدین کار بر شما [[برتری]] میجویند و هرگز سهمی برای شما منظور نخواهند کرد. | |||
بنابراین بپا خیزید و با [[ابو بکر]] [[بیعت]] کنید<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. | |||
در [[حقیقت]] گردهمایی سقیفه از دو ناحیه، ابو بکر را به [[قدرت]] رساند: | |||
#به [[ضعف]] کشاندن نقش [[پایگاه مردمی]] [[امام علی]]{{ع}}؛ زیرا [[انصار]] با کاری که انجام دادند راهی را برگزیدند که بدانها اجازه نمیداد پس از سقیفه به جمع [[یاران امام علی]] بپیوندند و در مورد [[خلافت]] و سزاواری [[حضرت]] به آن، وارد عمل شوند. | |||
# ابو بکر در گردهمایی انصار به عنوان تنها مدافع [[حقوق]] [[مهاجران]] عموما و حقوق [[قریش]] به گونهای خاص مطرح گردید؛ زیرا شرایط برای این کار کاملا مهیا و مناسب بود و آن دسته از سران [[مهاجر]] که اگر در سقیفه حضور داشتند، نتیجه کار بدینجا کشیده نمیشد، در آن جمع حاضر نبودند. | |||
دوم: جناح [[امویان]] و در رأس آنها [[ابو سفیان]] که برای دستیابی به جایگاهی برجسته در [[حکومت]]، دارای مطامع [[سیاسی]] بزرگی بودند تا بدین وسیله بخشی از [[عظمت]] سیاسی خویش را در [[جاهلیت]] باز گردانند و ابو بکر و دار و دستهاش طبق [[شناختی]] که از [[سرشت]] امویان و [[خواستهها]] و [[تمایلات]] سیاسی و مادی آنان داشتند، با آنها [[همگرایی]] نشان دادند. و در این راستا برای ابو بکر چندان مهم نبود تا در مورد برخی از اصول و مبانی و حقوق [[شرعی]]، کوتاه بیاید. به همین دلیل ابو بکر [[کلیه]] [[اموال مسلمانان]] و اموالی را که ابو سفیان به [[فرمان]] [[رسول]]{{صل}} بابت [[زکات]] گرد آورده بود یکجا به ابو سفیان بخشید. و کسانی که در سقیفه برگ برندهای به دست آورده بودند به [[مخالفت]] امویان و تهدیدی که [[ابو سفیان]] انجام داد و سخنان هیجانآمیزش و تمایلی که به [[تأیید]] [[امام]] و [[بنی هاشم]] نشان داد، اعتنایی نکردند بلکه [[ابو بکر]] و دار و دسته [[اموی]] او در کمرنگ ساختن نقش بنی هاشم در حال و [[آینده]]، از این موقعیت استفاده کردند و کارهای [[حکومتی]] را در تعدادی از مراکز مهمّ دولتی در [[اختیار]] [[امویان]] قرار دادند. | |||
سوم: جناح [[هوادار]] بنی هاشم و [[خواص]] آنان نظیر [[عمار]] و [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و گروههای زیادی از [[مردم]] که [[حق]] قانونی [[خلافت]] را از آن [[خاندان]] بنی هاشم میدانستند و طبق فرموده [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز غدیر]] و بر اساس شیوههای [[سیاسی]] که با آن آشنایی داشتند، این خاندان را [[وارثان]] طبیعی [[رسول اکرم]]{{صل}} به شمار میآوردند و دلائل واهی و [[پوچی]] که طرفهای درگیر در [[سقیفه]] مطرح میکردند بر این گروهها تاثیرگذار نبود؛ زیرا اینان با [[مشاهده]] فعالیتهای هواداران سقیفه پی بردند که [[هدف]] آنها دستیابی به خواستههای خود و در اختیار گرفتن [[حکومت]] و اختصاص دادن آن به خویشتن است و این خود، هشداری تلقی میشد که [[حکومت اسلامی]] از مسیر صحیح خود خارج و [[منحرف]] شده است.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۷۸.</ref> | |||
==نتایج سقیفه== | |||
ابوبکر و دار و دستهاش در برابر [[انصار]] و امویان به [[پیروزی]] دست یافتند و موقعیت را به عنوان [[خلیفه]] [[مسلمانان]] به دست گرفتند ولی این پیروزی وی را به تناقض سیاسی روشنی کشاند زیرا تنها پشتوانه و دلیل او در سقیفه تکیه بر اساس [[خویشاوندی]] با رسول خدا{{صل}} بود و به همین دلیل برای رسیدن به [[زمامداری]] [[دینی]]، مسلک [[وراثت]] را پایه نهاد. | |||
ولی بنی هاشم به عنوان جناح مخالف سقیفه، اوضاع سیاسی را دگرگون ساخت و با همان دلایلی که ابو بکر و هوادارانش بر سایر [[جناحها]] چیره شده بودند با ابو بکر به [[احتجاج]] پرداخته و اظهار داشتند: اگر قرار است [[قریش]] برای دستیابی به خلافت، خود را از سایر [[عرب]] نسبت به رسول خدا{{صل}} سزاوارتر ببیند، [[بنی هاشم]] از سایر [[قریش]] سزاوارتر به خلافتاند. | |||
[[امام علی]]{{ع}} با [[اعلان]] این مطلب فرمود: اگر [[مهاجران]] به واسطه [[خویشاوندی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} [[اقامه دلیل]] میکنند ما قادریم بر [[ضد]] مهاجران اقامه دلیل کنیم و اگر دلیل و [[برهان]] آنها در برابر [[دلایل]] ما [[شکست]] خورد، تنها ما هستیم که [[قادر]] بر چنین ادّعایی هستیم، در غیر این صورت [[انصار]] بر ادعای خود باقی خواهند بود. | |||
این موضوع را عباس در گفتوگوی خود با [[ابوبکر]] به وضوح بیان کرد و اظهار داشت: ابو بکر! تو ادعا میکنی و میگویی: ما شجره رسول خدا هستیم. | |||
باید بدانی که شما به منزله [[همسایگان]] آن درخت هستید و ما شاخههای آن را تشکیل میدهیم<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۵.</ref>. | |||
امام علی{{ع}} در [[دل]] کسانی که در [[بازی]] [[سقیفه]] به [[پیروزی]] دست یافته بودند، منبع [[ترس]] و [[بیم]] تلقّی میشد و در برابر [[تمایلات]] و [[خواستهها]] و جاهطلبیهای آنان سدّی [[استوار]] به شمار میآمد [[حضرت]] به خوبی میتوانست از وجود سودجویانی که تعداد آنها اندک نیز نبود و با وزش هر بادی به سویی متمایل میشدند و با هر صدایی همنوا میگشتند و آراء و موقعیتهای خود را در بازارهای [[سیاسی]]، ارزان عرضه میکردند، بهره بگیرد و از [[خمس]] و غلّات مزارع [[مدینه]] و درآمد کلان [[فدک]]، شکم آنها را [[سیر]] کند، ولی آن حضرت با [[کمالات انسانی]] و شخصیتی خود و جایگاه برجستهای که از آن برخوردار بود، دست به چنین کاری نزد، از سویی، وی قادر بود در برابر سران سقیفه با استناد به خویشاوندی نزدیک با رسول خدا{{صل}} که برگ برندهای در دست او بود دست به فعالیت بزند و بر ضد آنها اقامه دلیل و [[حجت]] نماید چنانکه آن بزرگوار در سخن خود به این مطلب اشاره دارد: {{متن حدیث|احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ}} | |||
پایه [[استدلال]] آنها درختی بود که میوههایش را تباه ساختند. | |||
به همین جهت بود که [[اکثریت]] [[مردم]] نسبت به [[اهل بیت پیامبر]] [[قداست]] و [[احترام]] قائل بودند و این عمل، [[هیئت حاکمه]] را در [[بحران]] [[سیاسی]] [[دشواری]] قرار میداد که راه گریزی از آن نداشت، ولی [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[برتر]] از آن بود که دست به چنین اموری بزند،؛ چراکه او [[مصلحت]] بزرگ [[اسلام]] را بر [[مصالح]] شخصی مقدم میداشت. [[حکومت]] وقت برای جلوگیری از احتمال حرکت [[امام]]{{ع}} در این مسیر، بین [[انتخاب]] دو راه مردد شد: | |||
نخست: مسأله [[خویشاوندی]] را در امر [[خلافت]] به هیچ وجه پذیرا نشود و معنای این کار آن بود [[لباس]] مشروعیتی که [[ابو بکر]] آن را در [[سقیفه]] به تن کرده بود، از وی برکنند. | |||
دوم: خود هیئت حاکمه به تناقضگویی میافتاد زیرا آنها بر اجرای اصل خویشاوندی که در برابر سایر [[جناحها]] عنوان کرده بودند پافشاری داشتند در صورتی که برای [[بنی هاشم]] نزدیکترین [[خویشاوندان]] [[رسول خدا]]{{صل}}، هیچ گونه حقی در حکومت در نظر نگرفتند و یا اگر حقی منظور میکردند در شرایطی نبود که [[مخالفت]] بنی هاشم در [[رویارویی]] با حکومت، تلقی شود. بدین ترتیب [[قدرت]] [[حاکم]]، راه دوم را برگزید<ref>برای آگاهی بر شرح ماجرا به کتاب «فدک فی التاریخ» شهید صدر، ص۸۴- ۹۶ و تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۹ و ۴۵۰ (حوادث السقیفه) مراجعه شود.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۸۱.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |