برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۳۴: |
خط ۳۴: |
|
| |
|
| ==== [[ولایت فقیه]]، [[استمرار ولایت ائمه]] ==== | | ==== [[ولایت فقیه]]، [[استمرار ولایت ائمه]] ==== |
|
| |
| === [[فقهی]] یا [[کلامی]] بودن ===
| |
| [[اهل سنت]] که اساس مسأله [[امامت]] و [[خلافت]] را بر مبنای انتخابی و مردمی بودن میدانند، مسأله [[ولایت فقیه]] را نیز [[فقهی]] و بشری تلقی میکنند؛ در مقابل برخی [[پژوهشگران]] معاصر، بحث از [[ولایت فقیه]] و [[حکومت دینی]] را در [[عصر غیبت]]، بحثی [[کلامی]] میدانند، نه [[فقهی]]<ref>شاهدی، مبانی کلامی حکومت دینی، ص۹۵ - ۸۰.</ref>.
| |
|
| |
| نگاه جامع و صحیح این است که مسأله [[حاکمیت دینی]] میتواند از دو جهت مورد بحث واقع شود. این مسأله از این نظر که [[تعیین]] و [[نصب امام]] و [[حاکم]] باید از طرف [[خداوند]] صادر شود، مسئلهای [[کلامی]] و از جهت [[وجوب]] [[پذیرش]] [[مسئولیت]] و سمت [[امامت]] بر [[امام]] و همچنین [[وجوب]] [[پذیرش]] [[امامت]] بر [[مردم]]، مسئلهای [[فقهی]] است<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص۱۳۲ به بعد.</ref>. به عبارت دیگر [[شیعه]] میگوید، [[خداوند]] به رسولش [[دستور]] داده که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود معرفی کن که این کار، فعلِ [[الله]] است؛ بر این اساس [[امامت]] مسئلهای [[کلامی]] است؛ همچنانکه [[ولایت فقیه]] و [[حکومت دینی]] در [[زمان غیبت]]، بحثی [[کلامی]] است، به این معنا که آیا [[خدا]] برای [[عصر غیبت]] [[دستور]] داده یا [[امت]] را به حال خود رها کرده است؟ ضمن اینکه بحث از [[حکومت دینی]] میتواند بحثی [[فقهی]] هم باشد؛ یعنی اگر ثابت کنیم [[پذیرش امام]] [[معصوم]] بعد از [[پیامبراکرم]]{{صل}} و [[پذیرش]] ولیفقیه در [[عصر غیبت]] بر [[مردم]] [[واجب]] است، این مسئلهای [[فقهی]] است. البته لازمۀ آن این است که [[خدای متعال]] چنین دستوری داده باشد که باز هم به مسئله [[کلامی]] بر میگردد<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، «سیری در مبانی ولایت فقیه»، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۱، ص۶۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۹۴.</ref>
| |
|
| |
| به طور کلی جهت آشنایی با [[پیشینه نظریه ولایت فقیه]] به لحاظ [[فقهی]] یا [[کلامی]] بودن این مسأله، از سه دیدگاه میتوان به آن پرداخت:
| |
|
| |
| #دیدگاه منابع [[فقه]]: سابقه [[نظریه]] [[ولایت فقیه]] در منابع [[فقهی]]، به [[قرن چهارم هجری]] میرسد. [[شیخ مفید]] در کتاب مقنعه<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۸۱۰-۸۱۲.</ref> به تصریح، مسئله [[ولایت فقیه]] را مطرح ساخته و آن را نشأت گرفته از [[ولایت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} و به [[نصب]] آنان میداند. فقهای پس از او نیز مانندِ شیخ ابوالصّلاح حَلَبی<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۴۲۲.</ref>؛ ابن [[ادریس]] حلی<ref>حلی، ابن ادریس، السرائر، ص۵۳۷.</ref>؛ [[محقق حلی]]<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۵۳ در شرح عبارت محقق حلّی.</ref>؛ [[محقق کرکی]]<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الثانی، ج۱، ص۱۴۲.</ref>؛ [[مقدس اردبیلی]]<ref>مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۲۰۵.</ref> و تقریباً همه فقهای نامدار [[شیعه]] پس از قرن دَهم این مسئله را در کتابهای [[فقهی]] خود مطرح کردهاند<ref>هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص۶۶ ـ ۹۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[مصطفی جعفرپیشه فرد|جعفر پیشه فرد، مصطفی]]، پیشینه نظریه ولایت فقیه.</ref>
| |
| #دیدگاه منابع [[نقلی]] [[دین]] ([[قرآن]] و [[سنّت]]): از منظر این دیدگاه پیشینه طرح موضوع [[ولایت فقیه]] به زمان [[صدر اسلام]] یعنی سخنان [[پیامبراکرم]]{{صل}} باز میگردد<ref>[[روحالله خمینی|خمینی، روحالله]]، ولایت فقیه، ص۵۹ به بعد.</ref>. برای نمونه: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[نقل]] از [[حضرت رسول]]{{صل}} میفرمایند: «[[خداوند]] خلفای مرا [[رحمت]] کند. عرض شد: ای [[رسول خدا]]! خلفای شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنها که بعد از من میآیند و [[حدیث]] و [[سنّت]] مرا [[نقل]] میکنند»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ) قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ؟ قَالَ: الَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی، یَرْوُونَ حَدِیثِی وَ سُنَّتِی}}؛ من لا یحضره الفقیه، باب النّوادر، ج۴، ص۴۲۰، ح۵۹۱۹،.</ref>، آن حضرت{{ع}} در [[روایت]] دیگری چنین میفرمایند: «[[علمای دین]]، [[حاکمان]] بر [[مردم]] هستند»<ref>{{متن حدیث|الْعُلَمَاءُ حُکَّامٌ عَلَی النَّاسِ}}؛ آمِدی، غررالحکم و درر الکلم، ح۵۰۶.</ref>. [[سخنان امام صادق]]{{ع}} در مقبولۀ [[عمر بن حنظله]]<ref>اصول من الکافی، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ج۱، ص۶۷، ح۱۰.</ref> و دیگر [[امامان]] نیز مستند [[نقلی]] [[ولایت فقیه]] است و هر چه به زمان [[ائمه]] بعد نزدیکتر میشویم، این مسئله با شدت و [[جدیت]] بیشتری مطرح میگردد تا آنجا که [[امام زمان]]{{ع}} با تصریح هر چه تمامتر در [[توقیع]] معروف خود چنین مینویسند: «و اما در حوادثی که پیش رو دارید، به [[راویان احادیث]] ما مراجعه کنید چرا که آنها [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] بر ایشانم»<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ}}؛ کمال الدین، ج۲، باب۴۵، ص۴۸۴، ح۴.</ref>.
| |
| #دیدگاه [[کلامی]]: [[دلیل]] [[کلامی]] [[ولایت فقیه]] به گونهای است که [[ولایت]] را نه تنها برای [[فقیه]]، به معنای اصطلاحی آن ثابت میکند بلکه قبل از آن [[ولایت]] را برای [[معصومین]]{{ع}} و حتی قبلتر برای [[انبیای الهی]]{{ع}} نیز به [[اثبات]] میرساند. گذشته از اینکه [[سنّت]] [[خلافت]] در [[پیامبران]]{{ع}} نیز بوده است؛ چه [[خلافت]] در حال [[حیات]]، مانند [[خلافت]] [[هارون]] از [[حضرت موسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref> و چه [[خلافت]] پس از [[مرگ]]، مانندِ [[خلافت]] [[آل ابراهیم]] از او {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>. البته اینگونه خلافتها به نام [[ولایت فقیه]] شناخته نمیشوند ولی ملاک ولایت فقیه در آنها موجود است. در زمان [[حکومت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز، افرادی چون [[مالک اشتر]] که هم [[دانش]] کافی از [[دین]] و هم [[توانایی]] لازم برای [[اجرا]] داشتند، به [[ولایت]] [[منصوب]] میشدند که از آن به نائبِ خاص تعبیر میشود، مانند نُوّاب خاصّ [[امام زمان]]{{ع}} در [[زمان غیبت صغری]]<ref>ر.ک: [[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری ملکآبادی، هادی]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی سوته، رقیه]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۱۳-۱۱۶.</ref>.
| |
|
| |
|
| === [[فقهی]] یا [[کلامی]] بودن === | | === [[فقهی]] یا [[کلامی]] بودن === |