پرش به محتوا

مباهله در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۹۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئن ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==مدارک [[عامه]]==
==معناشناسی==
مسئله [[مباهله]] [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[نصارای نجران]] و [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[خمسه طیبه]]{{عم}} به حدی روشن بوده که کمتر کسی از علمای [[فریقین]] به آن [[اذعان]] نداشته است. [[شهید]] ثالث، [[قاضی]] [[نورالله]] [[شوشتری]]، در جلد سوم کتاب «إحقاق الحق و إزهاق الباطل» صفحه ۴۶ می‌نویسد:
مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرین‎کردن شخص [[دروغگو]] و [[ظالم]]، ابتهال و [[تضرّع]] به درگاه [[خدا]] برای دفع بلا از خود یا نزول [[بلا]] بر [[ظالم]] است و این کار از گذشته بین [[عرب]] متداول بوده و می‎گفتند: {{عربی|لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا}}<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۲۸.</ref> و در اصطلاح به عملی گفته می‎شود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم [[دینی]] یک جا جمع شوند و با اصرار و [[تضرع]] به درگاه [[خداوند]] از او بخواهند [[باطل]] را رسوا و [[مجازات]] کند<ref>حسن بن عبدالله ابو‎هلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.</ref>، همان کاری که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در برابر [[مسیحیان]] [[نجران]] کرد و این کار بیانگر تلاش‎های فراوان [[رسول اکرم]]{{صل}} برای [[دعوت]] [[اهل کتاب]] به [[دین اسلام]] بوده است<ref>سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۶۱.</ref>
«[[مفسران]] در این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در آیه فوق اشاره به [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} اشاره به [[فاطمه]]{{س}} و {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} اشاره به [[علی]]{{ع}} دارد».
 
== مباهله در روایات [[عامه]]==
مسئله [[مباهله]] [[رسول اکرم]]{{صل}} با [[نصارای نجران]] و [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[خمسه طیبه]]{{عم}} به حدی روشن بوده که کمتر کسی از علمای [[فریقین]] به آن [[اذعان]] نداشته است. [[شهید]] ثالث، [[قاضی نورالله شوشتری]]، در جلد سوم کتاب «إحقاق الحق و إزهاق الباطل» صفحه ۴۶ می‌نویسد: «[[مفسران]] در این مسئله [[اتفاق نظر]] دارند که {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} در آیه مباهله<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}، «از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> فوق اشاره به [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} اشاره به [[فاطمه]]{{س}} و {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} اشاره به [[علی]]{{ع}} دارد».
 
ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر می‌کند که تصریح نموده‌اند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیت‌های سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
ایشان سپس (در پاورقی) نام حدود شصت نفر از بزرگان [[اهل سنت]] را ذکر می‌کند که تصریح نموده‌اند [[آیه مباهله]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} نازل شده است و سپس نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحاً آورده است<ref>از جمله شخصیت‌های سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
*[[مسلم بن حجاج نیشابوری]] صاحب «[[صحیح مسلم]]» که از کتب شش‌گانه مورد [[اعتماد]] اهل سنت است؛ در ج۷، ص۱۲۰ (چاپ [[محمد]] علی صبیح، [[مصر]]).
#[[مسلم بن حجاج نیشابوری]] صاحب «[[صحیح مسلم]]» که از کتب شش‌گانه مورد [[اعتماد]] اهل سنت است؛ در ج۷، ص۱۲۰ (چاپ [[محمد]] علی صبیح، [[مصر]]).
*«[[احمد بن حنبل]]» در «[[مسند]] حنبل»، ج۱ ص۱۸۵ (چاپ مصر).
#«[[احمد بن حنبل]]» در «[[مسند]] حنبل»، ج۱ ص۱۸۵ (چاپ مصر).
*«[[طبری]]» در [[تفسیر]] خود، در ذیل همین آیه، ج۳، ص۱۹۲ (چاپ میمنیه، مصر).
#«[[طبری]]» در [[تفسیر]] خود، در ذیل همین آیه، ج۳، ص۱۹۲ (چاپ میمنیه، مصر).
*«[[حاکم]] در کتاب «مستدرک»، ج۳، ص۱۵۰ (چاپ [[حیدر]] آباد دکن).
#«[[حاکم]] در کتاب «مستدرک»، ج۳، ص۱۵۰ (چاپ [[حیدر]] آباد دکن).
*«[[حافظ ابونعیم اصفهانی]]» در کتاب «دلائل النبوة»، ص۲۹۷ (چاپ حیدر آباد).
#«[[حافظ ابونعیم اصفهانی]]» در کتاب «دلائل النبوة»، ص۲۹۷ (چاپ حیدر آباد).
*«[[واحدی نیشابوری]]» در کتاب «[[اسباب النزول]]»، ص۷۴ (چاپ الهندیة، مصر).
#«[[واحدی نیشابوری]]» در کتاب «[[اسباب النزول]]»، ص۷۴ (چاپ الهندیة، مصر).
*«[[فخر رازی]]» در [[تفسیر کبیر]] خود، ج۸، ص۸۵ (چاپ البهیة، مصر).
#«[[فخر رازی]]» در [[تفسیر کبیر]] خود، ج۸، ص۸۵ (چاپ البهیة، مصر).
*«[[ابن اثیر]]» در کتاب «جامع الأصول»، ج۹، ص۴۷۰ (چاپ السنة المحمدیة، مصر).
#«[[ابن اثیر]]» در کتاب «جامع الأصول»، ج۹، ص۴۷۰ (چاپ السنة المحمدیة، مصر).
*«[[ابن جوزی]]» در «تذکرة الخواص»، ص۱۷ (چاپ [[نجف]]).
#«[[ابن جوزی]]» در «تذکرة الخواص»، ص۱۷ (چاپ [[نجف]]).
*«قاضی [[بیضاوی]]» در تفسیرش، ج۲، ص۲۲ (چاپ [[مصطفی]] محمد، مصر).
#«قاضی [[بیضاوی]]» در تفسیرش، ج۲، ص۲۲ (چاپ [[مصطفی]] محمد، مصر).
*«[[آلوسی]]» در تفسیر «[[روح المعانی]]»، ج۳، ص۱۶۷ (چاپ منیریه، مصر).
#«[[آلوسی]]» در تفسیر «[[روح المعانی]]»، ج۳، ص۱۶۷ (چاپ منیریه، مصر).
*«طنطاوی» [[مفسر]] معروف در تفسیر «الجواهر»، ج۲، ص۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی، مصر).
#«طنطاوی» [[مفسر]] معروف در تفسیر «الجواهر»، ج۲، ص۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی، مصر).
*«[[زمخشری]]» در تفسیر «کشاف»، ج۱، ص۱۹۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر).
#«[[زمخشری]]» در تفسیر «کشاف»، ج۱، ص۱۹۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر).
*«[[حافظ احمد بن حجر عسقلانی]]» در کتاب «الاصابة»، ج۲، ص۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر).
#«[[حافظ احمد بن حجر عسقلانی]]» در کتاب «الاصابة»، ج۲، ص۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد، مصر).
*«[[ابن صباغ]]» در کتاب «[[الفصول المهمة]]»، ص۱۰۸ (چاپ [[نجف]]).
#«[[ابن صباغ]]» در کتاب «[[الفصول المهمة]]»، ص۱۰۸ (چاپ [[نجف]]).
*[[علامه]] «[[قرطبی]]» در [[تفسیر]] «الجامع لاحکام القرآن» ج۳، ص۱۰۴ (چاپ مهر، [[سال]] ۱۹۳۶). (به نقل از [[تفسیر نمونه]] (ط. دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ه. ش)، ج۲، ص۵۸۳).</ref>.
#[[علامه]] «[[قرطبی]]» در [[تفسیر]] «الجامع لاحکام القرآن» ج۳، ص۱۰۴ (چاپ مهر، [[سال]] ۱۹۳۶). (به نقل از [[تفسیر نمونه]] (ط. دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ه. ش)، ج۲، ص۵۸۳).</ref>.


محققان [[اهل سنت]]، چه معتزلی و چه [[اشعری]]، این [[آیه]] را دلیلی [[قوی]] بر [[فضیلت]] [[اصحاب کساء]] می‌شناسند و همگی در پیشگاه آن خاضع‌اند: [[زمخشری]] که متفکری معتزلی است، ذیل [[آیه مباهله]]، پس از نقل حادثه کساء می‌گوید:
محققان [[اهل سنت]]، چه معتزلی و چه [[اشعری]]، این [[آیه]] را دلیلی [[قوی]] بر [[فضیلت]] [[اصحاب کساء]] می‌شناسند و همگی در پیشگاه آن خاضع‌اند: [[زمخشری]] که متفکری معتزلی است، ذیل [[آیه مباهله]]، پس از نقل حادثه کساء می‌گوید:
{{عربی|و فيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء{{عم}}}}<ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۳۷۰.</ref>.
{{عربی|و فيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء{{عم}}}}<ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۳۷۰.</ref>. [[فخر رازی]] نیز که از متفکران [[اشاعره]] است، پس از نقل داستان کساء می‌گوید: {{عربی|وَاعْلَمْ أَنَّ هَذِهِ الرِّوَايَةَ كَالْمُتَّفَقِ عَلَى صِحَّتِهَا بَيْنَ أَهْلِ التَّفْسِيرِ وَالْحَدِيثِ}}<ref>التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۸، ص۸۹.</ref>
 
[[فخر رازی]] نیز که از متفکران [[اشاعره]] است، پس از نقل داستان کساء می‌گوید:
{{عربی|وَاعْلَمْ أَنَّ هَذِهِ الرِّوَايَةَ كَالْمُتَّفَقِ عَلَى صِحَّتِهَا بَيْنَ أَهْلِ التَّفْسِيرِ وَالْحَدِيثِ}}<ref>التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۸، ص۸۹.</ref>


[[عظمت]] [[واقعه مباهله]] و [[جایگاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آن تا به آنجاست که مسلم در صحیح خود نقل می‌کند:
[[عظمت]] [[واقعه مباهله]] و [[جایگاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آن تا به آنجاست که مسلم در صحیح خود نقل می‌کند: «روزی [[معاویه]] به [[سعد بن ابی وقاص]] گفت: چرا [[ابوتراب]] ([[علی]]{{ع}}) را [[سب]] و [[دشنام]] نمی‌گویی؟! وی گفت: {{متن حدیث|أَمَّا مَا ذَكَرْتَ‏ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ‏ رَسُولُ اللَّهِ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ أَحَبُّ‏ إِلَيَّ‏ مِنْ‏ حُمْرِ النِّعَمِ‏، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ لِعَلِيٍّ، وَ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، تَکُونُ أَنْتَ فِي بَیْتِي إِلَی أَنْ أَعُودَ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ، تُخَلِّفُنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّهَ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. قَالَ: فَتَطَاوَلْنَا لَهَذَا، فَقَالَ: ادْعُوا لِي عَلِيّاً، فَأَتَى عَلِيٌّ وَ‌بِهِ رَمَدٌ؛ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ، وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الرَّايَةَ فَفَتَحَ اللهَ عَلَيْهِ، وَ أَنْزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ...}} وَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي الْمُبَاهَلَهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً{{عم}} ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۰، ص۲۲؛ مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ صحیح مسلم (ط. دارالحدیث، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۴، ص۱۸۷۱؛ مسند (احمد) (ط. مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۶ ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن (ط، موسسة البعثة. قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ج۱، ص۶۳۲.</ref>.
«روزی [[معاویه]] به [[سعد بن ابی وقاص]] گفت: چرا [[ابوتراب]] ([[علی]]{{ع}}) را [[سب]] و [[دشنام]] نمی‌گویی؟! وی گفت:
{{متن حدیث|أَمَّا مَا ذَكَرْتَ‏ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ‏ رَسُولُ اللَّهِ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ أَحَبُّ‏ إِلَيَّ‏ مِنْ‏ حُمْرِ النِّعَمِ‏، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ لِعَلِيٍّ، وَ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، تَکُونُ أَنْتَ فِي بَیْتِي إِلَی أَنْ أَعُودَ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ، تُخَلِّفُنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّهَ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. قَالَ: فَتَطَاوَلْنَا لَهَذَا، فَقَالَ: ادْعُوا لِي عَلِيّاً، فَأَتَى عَلِيٌّ وَ‌بِهِ رَمَدٌ؛ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ، وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الرَّايَةَ فَفَتَحَ اللهَ عَلَيْهِ، وَ أَنْزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ...}} وَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فِي الْمُبَاهَلَهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً{{عم}} ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي}}<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۰، ص۲۲؛ مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ صحیح مسلم (ط. دارالحدیث، ۱۴۱۳ه.ق.)، ج۴، ص۱۸۷۱؛ مسند (احمد) (ط. مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۶ ه.ق.)، ج۱، ص۱۸۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن (ط، موسسة البعثة. قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ج۱، ص۶۳۲.</ref>.


روایتی که ذیلاً به آن اشاره می‌شود، به دو بیان از مدارک [[اهل سنت]] نقل شده که در اینجا هر دوی آنها را ذکر می‌کنیم:
روایتی که ذیلاً به آن اشاره می‌شود، به دو بیان از مدارک [[اهل سنت]] نقل شده که در اینجا هر دوی آنها را ذکر می‌کنیم:
{{متن حدیث|رَوَاهُ الثَّعْلَبِيُّ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ عَنْ مُقَاتِلٍ وَ الْكَلْبِيِّ قَالَ: لَمَّا قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} هَذِهِ الْآيَةَ عَلَى وَفْدِ نَجْرَانَ وَ دَعَاهُمْ إِلَى الْمُبَاهَلَةِ قَالُوا لَهُ حَتَّى نَرْجِعَ‏ وَ نَنْظُرَ فِي‏ أَمْرِنَا وَ نَأْتِيَكَ غَداً فَخَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَقَالُوا لِلْعَاقِبِ وَ كَانَ دَيَّانَهُمْ وَ ذَا رَأْیِهِمْ يَا عَبْدَ الْمَسِيحِ مَا تَرَى فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُمْ يَا مَعَاشِرَ النَّصَارَى أَنَّ مُحَمَّداً نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْفَضْلِ مِنْ أَمْرِ صَاحِبِکُمْ وَ اللَّهِ مَا لَاعَنَ قَوْمٌ قَطُّ نَبِيّاً فَعَاشَ كَبِيرُهُمْ وَ لَا نَبَتَ صَغِيرُهُمْ وَ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ لَتَهْلِكُنَّ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا دِينِكُمْ وَ الْإِقَامَةَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَوْلِ فِي صَاحِبِكُمْ فَوَادِعُوا الرَّجُلَ وَ انْصَرِفُوا إِلَى بِلَادِكُمْ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} وَ قَدْ غَدَا رَسُولُ اللَّهُ مُحْتَضِناً لِلْحَسَنِ{{ع}} وَ آخِذاً بِيَدِ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةُ تَمْشِي خَلْفَهُ وَ عَلِيٌّ خَلْفَهَا وَ هُوَ يَقُولُ لَهُمْ إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا فَقَالَ أُسْقُفُّ نَجْرَانَ يَا مَعَاشِرَ النَّصَارَى إِنِّي لَأَرَى وُجُوهاً لَوْ أَقْسَمُوا عَلَی اللَّهِ أَنْ يُزِيلَ جَبَلَا لَأَزَالَهُ مِنْ مَكَانِهِ فَلَا تَبْتَهِلُوا فَتَهْلِكُوا وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ نَصْرَانِيٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقَالُوا يَا أَبَا الْقَاسِمِ قَدْ رَأَيْنَا أَلَّا نُلَاعِنَكَ وَ أَنْ نَتْرُكَكَ عَلَى دِينِكَ وَ نَثْبُتَ عَلَى دِينِنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: فَإِنْ أَبَيْتُمُ الْمُبَاهَلَةَ فَأَسْلِمُوا يَكُنْ لَكُمْ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْكُمْ مَا عَلَيْهِمْ فَأَبَوْا فَقَالَ إِنِّي أُنَابِذُكُمُ لِلْحَرْبِ فَقَالُوا مَا لَنَا بِحَرْبِ الْعَرَبِ‏ طَاقَةٌ وَ لَكِنَّا نُصَالِحُكَ عَلَى أَنْ لَا تَغْزُوَنَا وَ لَا تُخِيفَنَا وَ لَا تَرُدَّنَا عَنْ دِينِنَا عَلَى أَنْ نُؤَدِّيَ إِلَيْكَ فِي كُلِّ عَامٍ أَلْفَيْ حُلَّةٍ أَلْفٌ فِي صَفَرٍ وَ أَلْفٌ فِي رَجَبٍ فَصَالَحَهُمُ النَّبِيُّ{{صل}} عَلَى ذَلِكَ‏}}<ref>الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ج۳، ص۸۴.</ref>.
{{متن حدیث|رَوَاهُ الثَّعْلَبِيُّ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ الْآيَةِ عَنْ مُقَاتِلٍ وَ الْكَلْبِيِّ قَالَ: لَمَّا قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} هَذِهِ الْآيَةَ عَلَى وَفْدِ نَجْرَانَ وَ دَعَاهُمْ إِلَى الْمُبَاهَلَةِ قَالُوا لَهُ حَتَّى نَرْجِعَ‏ وَ نَنْظُرَ فِي‏ أَمْرِنَا وَ نَأْتِيَكَ غَداً فَخَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَقَالُوا لِلْعَاقِبِ وَ كَانَ دَيَّانَهُمْ وَ ذَا رَأْیِهِمْ يَا عَبْدَ الْمَسِيحِ مَا تَرَى فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُمْ يَا مَعَاشِرَ النَّصَارَى أَنَّ مُحَمَّداً نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْفَضْلِ مِنْ أَمْرِ صَاحِبِکُمْ وَ اللَّهِ مَا لَاعَنَ قَوْمٌ قَطُّ نَبِيّاً فَعَاشَ كَبِيرُهُمْ وَ لَا نَبَتَ صَغِيرُهُمْ وَ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ لَتَهْلِكُنَّ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا دِينِكُمْ وَ الْإِقَامَةَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَوْلِ فِي صَاحِبِكُمْ فَوَادِعُوا الرَّجُلَ وَ انْصَرِفُوا إِلَى بِلَادِكُمْ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} وَ قَدْ غَدَا رَسُولُ اللَّهُ مُحْتَضِناً لِلْحَسَنِ{{ع}} وَ آخِذاً بِيَدِ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةُ تَمْشِي خَلْفَهُ وَ عَلِيٌّ خَلْفَهَا وَ هُوَ يَقُولُ لَهُمْ إِذَا أَنَا دَعَوْتُ فَأَمِّنُوا فَقَالَ أُسْقُفُّ نَجْرَانَ يَا مَعَاشِرَ النَّصَارَى إِنِّي لَأَرَى وُجُوهاً لَوْ أَقْسَمُوا عَلَی اللَّهِ أَنْ يُزِيلَ جَبَلَا لَأَزَالَهُ مِنْ مَكَانِهِ فَلَا تَبْتَهِلُوا فَتَهْلِكُوا وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ نَصْرَانِيٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقَالُوا يَا أَبَا الْقَاسِمِ قَدْ رَأَيْنَا أَلَّا نُلَاعِنَكَ وَ أَنْ نَتْرُكَكَ عَلَى دِينِكَ وَ نَثْبُتَ عَلَى دِينِنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: فَإِنْ أَبَيْتُمُ الْمُبَاهَلَةَ فَأَسْلِمُوا يَكُنْ لَكُمْ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْكُمْ مَا عَلَيْهِمْ فَأَبَوْا فَقَالَ إِنِّي أُنَابِذُكُمُ لِلْحَرْبِ فَقَالُوا مَا لَنَا بِحَرْبِ الْعَرَبِ‏ طَاقَةٌ وَ لَكِنَّا نُصَالِحُكَ عَلَى أَنْ لَا تَغْزُوَنَا وَ لَا تُخِيفَنَا وَ لَا تَرُدَّنَا عَنْ دِينِنَا عَلَى أَنْ نُؤَدِّيَ إِلَيْكَ فِي كُلِّ عَامٍ أَلْفَيْ حُلَّةٍ أَلْفٌ فِي صَفَرٍ وَ أَلْفٌ فِي رَجَبٍ فَصَالَحَهُمُ النَّبِيُّ{{صل}} عَلَى ذَلِكَ‏}}<ref>الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ه.ق.)، ج۳، ص۸۴.</ref>.
[[روایت]] دیگر، به نقل از [[ثعلبی]]، اضافه‌ای دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از انصراف [[نصارای نجران]] فرمود:
[[روایت]] دیگر، به نقل از [[ثعلبی]]، اضافه‌ای دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از انصراف [[نصارای نجران]] فرمود:
{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الْهَلَاکَ قَدْ تَدَلَّى عَلَى أَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ وَ لَاضْطَرَمَ عَلَيْهِمُ الْوَادِي نَاراً وَ لَاسْتَأْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ أَهْلَهُ حَتَّى الطَّيْرَ عَلَى الشَّجَرِ وَ مَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى كُلِّهِمْ حَتَّى هَلَكُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى:‏ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref>}}.
{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ الْهَلَاکَ قَدْ تَدَلَّى عَلَى أَهْلِ نَجْرَانَ وَ لَوْ لَاعَنُوا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ وَ لَاضْطَرَمَ عَلَيْهِمُ الْوَادِي نَاراً وَ لَاسْتَأْصَلَ اللَّهُ نَجْرَانَ وَ أَهْلَهُ حَتَّى الطَّيْرَ عَلَى الشَّجَرِ وَ مَا حَالَ الْحَوْلُ عَلَى النَّصَارَى كُلِّهِمْ حَتَّى هَلَكُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى:‏ {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref>}}.


این روایت با مختصر [[اختلاف]] در مدارک دیگر [[عامه]] مثل «العمدة» نوشته ابن البطرق<ref>ص۱۸۹، روایت ۲۹۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و در [[مناقب]] المغازلی<ref>ص۲۶۳، روایت ۳۱۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و شواهد التنزیل<ref>شواهد التنزیل (ط. وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۹ ه.ق)، ج۲، ص۱۵۸.</ref> ذکر گردیده است؛ به این ترتیب که:
این روایت با مختصر [[اختلاف]] در مدارک دیگر [[عامه]] مثل «العمدة» نوشته ابن البطرق<ref>ص۱۸۹، روایت ۲۹۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و در [[مناقب]] المغازلی<ref>ص۲۶۳، روایت ۳۱۰ (به نقل از تفسیر برهان).</ref> و شواهد التنزیل<ref>شواهد التنزیل (ط. وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۹ ه.ق)، ج۲، ص۱۵۸.</ref> ذکر گردیده است؛ به این ترتیب که: {{متن حدیث|فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٌّ‏ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ‏ وَ الْحُسَيْنِ‏، ثُمَّ‏ أَرْسَلَ‏ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يُجِيبَاهُ، فَأَقَرَّ الْخَرَاجَ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ النَّبِيُّ: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيَّاً لَوْ فَعَلَا، لَأَمْطَرَ عَلَيْهِمَا الْوَادِيَ نَارَاً». قَالَ جَابِرٌ: نَزَلَتْ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةُ: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}}. قَالَ الشَّعْبِيُّ:‏ أَبْناءَنا الْحَسَنَ‏ وَ الْحُسَيْنَ‏ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}...}}<ref>البرهان فی تفسیر القرآن (موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ج۱، ص۶۳۹؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۰، ص۸۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۱.</ref>
{{متن حدیث|فَغَدَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٌّ‏ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ‏ وَ الْحُسَيْنِ‏، ثُمَّ‏ أَرْسَلَ‏ إِلَيْهِمَا فَأَبَيَا أَنْ يُجِيبَاهُ، فَأَقَرَّ الْخَرَاجَ عَلَیْهِمَا، فَقَالَ النَّبِيُّ: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيَّاً لَوْ فَعَلَا، لَأَمْطَرَ عَلَيْهِمَا الْوَادِيَ نَارَاً». قَالَ جَابِرٌ: نَزَلَتْ فِیهِمْ هَذِهِ الْآیَةُ: {{متن قرآن|فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ...}}. قَالَ الشَّعْبِيُّ:‏ أَبْناءَنا الْحَسَنَ‏ وَ الْحُسَيْنَ‏ وَ نِساءَنا فَاطِمَةَ وَ أَنْفُسَنا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}...}}<ref>البرهان فی تفسیر القرآن (موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۵ ه.ق.)، ج۱، ص۶۳۹؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۰، ص۸۷.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۱.</ref>
 
== مباهله در روایات [[شیعه]] ==
[[روایات]] فراوان و متظافری در خصوص این [[آیه]] مطرح گردیده که هر یک از زاویه‌ای [[شأن]] و [[مقام]] و [[منزلت]] [[امامت]] در [[فرهنگ شیعه]] را بیان می‌نماید. [[ماجرای مباهله]] نزد [[اهل بیت]]{{عم}}، [[صحابه]] و [[علمای امامیه]]، امری [[قطعی]] و تردید ناپذیر است؛ به گونه‌ای که در استدلال‌ها و احتجاج‌های [[ائمه]]{{عم}}، بارها بازگو می‌شده است. [[حضرت علی]]{{ع}} در بیان [[فضائل]] خود، در [[احتجاجات]] مختلف به این آیه [[استدلال]] فرموده‌اند؛ از جمله در [[احتجاجی]] که با [[ابوبکر]] داشتند، به بیش از [[چهل]] [[فضیلت]] خود اشاره می‌نمایند و او همگی را می‌پذیرد و بدان [[اقرار]] می‌نماید؛ تا آنجا که [[علی]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ بِي بَرَزَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ بِأَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي فِي‏ مُبَاهَلَةِ الْمُشْرِكِينَ‏ مِنَ‏ النَّصَارَى‏ أَمْ بِكَ وَ بِأَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ قَالَ بِكَمْ}}<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۲، ص۴۵.</ref>.


==مدارک [[شیعه]]==
[[روایات]] فراوان و متظافری در خصوص این [[آیه]] مطرح گردیده که هر یک از زاویه‌ای [[شأن]] و [[مقام]] و [[منزلت]] [[امامت]] در [[فرهنگ شیعه]] را بیان می‌نماید. [[ماجرای مباهله]] نزد [[اهل بیت]]{{عم}}، [[صحابه]] و [[علمای امامیه]]، امری [[قطعی]] و تردید ناپذیر است؛ به گونه‌ای که در استدلال‌ها و احتجاج‌های [[ائمه]]{{عم}}، بارها بازگو می‌شده است. [[حضرت علی]]{{ع}} در بیان [[فضائل]] خود، در [[احتجاجات]] مختلف به این آیه [[استدلال]] فرموده‌اند؛ از جمله در [[احتجاجی]] که با [[ابوبکر]] داشتند، به بیش از [[چهل]] [[فضیلت]] خود اشاره می‌نمایند و او همگی را می‌پذیرد و بدان [[اقرار]] می‌نماید؛ تا آنجا که [[علی]]{{ع}} می‌فرمایند:
{{متن حدیث|فَأَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ بِي بَرَزَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ بِأَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي فِي‏ مُبَاهَلَةِ الْمُشْرِكِينَ‏ مِنَ‏ النَّصَارَى‏ أَمْ بِكَ وَ بِأَهْلِكَ وَ وُلْدِكَ قَالَ بِكَمْ}}<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲۲، ص۴۵.</ref>.
به همین دلیل است که [[مفسران]] و [[محدثان]] و [[مورخان]] [[شیعه]]، عموماً در [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} و نفس [[نبی]]{{صل}} بودن [[امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[اتفاق نظر]] دارند:
به همین دلیل است که [[مفسران]] و [[محدثان]] و [[مورخان]] [[شیعه]]، عموماً در [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[اهل بیت]]{{عم}} و نفس [[نبی]]{{صل}} بودن [[امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی]]{{ع}} [[اتفاق نظر]] دارند:
#[[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی{{ع}} روایتی را بیان می‌کند که [[حضرت]] هفتاد منقبت انحصاری خود را با استناد به [[آیات قرآن]] ذکر می‌نمایند و در منتقبت ۳۴ می‌فرمایند: {{متن حدیث|أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ‏ النَّصَارَى‏ ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ‏ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> فَكَانَتْ نَفْسِي نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ{{س}} وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الْفُرْقَانَ عَلَى مُحَمَّدٍ{{صل}} لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ}}.
#[[شیخ صدوق]] ([[ابن بابویه]]) در [[خصال]] خود به نقل از حضرت علی{{ع}} روایتی را بیان می‌کند که [[حضرت]] هفتاد منقبت انحصاری خود را با استناد به [[آیات قرآن]] ذکر می‌نمایند و در منتقبت ۳۴ می‌فرمایند: {{متن حدیث|أَمَّا الرَّابِعَةُ وَ الثَّلَاثُونَ فَإِنَّ‏ النَّصَارَى‏ ادَّعَوْا أَمْراً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ‏ {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> فَكَانَتْ نَفْسِي نَفْسَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ النِّسَاءُ فَاطِمَةَ{{س}} وَ الْأَبْنَاءُ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ نَدِمَ الْقَوْمُ فَسَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} الْإِعْفَاءَ فَأَعْفَاهُمْ وَ الَّذِي أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ عَلَى مُوسَى وَ الْفُرْقَانَ عَلَى مُحَمَّدٍ{{صل}} لَوْ بَاهَلُونَا لَمُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ}}.
#در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]]{{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]]{{عم}} و اینکه علی{{ع}} نفس نبی است، فرمودند: {{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ{{ع}} كَنَفْسِهِ فَهَذِهِ الثَّالِثَةُ}}<ref>تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ه.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>.
#در مناظرات مجلس [[مأمون]]، میان [[امام هشتم]]{{ع}} و علمای [[طوس]]، حضرت بعد از [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] و بیان [[مناقب]] [[خمسه طیبه]]{{عم}} و اینکه علی{{ع}} نفس نبی است، فرمودند: {{متن حدیث|فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ{{ع}} كَنَفْسِهِ فَهَذِهِ الثَّالِثَةُ}}<ref>تفسیر نورالثقلین (ط. اسماعیلیان، ۱۴۱۵ه.ق). ج۱، ص۳۴۹ ح۱۶۳.</ref>.
#نفس [[نبی]]{{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]]{{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]]{{ع}} ذکر می‌فرمایند: {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ‏ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ‏ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ{{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ{{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ{{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۵.</ref>
#نفس [[نبی]]{{صل}} بودن [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} در بیانات گوناگون [[اهل بیت]]{{عم}} به انحاء مختلف و با مضامین گوناگون بیان شده؛ از جمله [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[روایت]] مبسوطی از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[مناقب]] فراوانی از [[حضرت علی]]{{ع}} ذکر می‌فرمایند: {{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ‏ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ‏ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ{{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ{{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ{{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>الأمالی (للصدوق)، ص۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۶ ص ۵۵.</ref>
==[[مباهله]] در [[روایات]] [[امامیه]]==
این [[دعوت]] با شکل خاص، لفظ خاص و تعبیر خاص «[[انفس]]» انجام شده است که نشان دهنده یک نوع یکتایی و همتایی و [[قرب]] [[معنوی]] که هیچ نظیری در بین [[صحابه]] ندارد می‌کند. ما می‌دانیم [[پیامبر]] در تمام [[عمر]] [[مبارک]] هیچ‌گاه از کسی تعبیر به «نفس خویش» نکرده است. هیچ کس را «[[جان]] خویشتن» نخوانده است.
[[آیه مباهله]] در [[کلمات معصومین]] و [[اولیای دین]] بارها آمده و بیانگر اهمیت والای آن است. در ادامه به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم:


===اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]]===
===اعتراف گرفتن [[امیرالمؤمنین]] از [[اصحاب شورا]]===
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش