مسلم بن عقیل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←انگیزه اعزام مسلم به کوفه
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
در میان این افراد که نامه برای امام{{ع}} فرستادند شخصیتهای زیادی علاوه بر آن افرادی که نام برده شد، افراد سرشناس و شاخص و صاحب نامی چون [[مسلم بن عوسجه]]، [[شبث بن ربعی]]، [[حجّار بن ابجر]]، [[یزید بن حارث بن رُویم]]، [[عروة بن قیس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن عمرو تیمی]] را میتوان نام برد<ref>ر.ک: ارشاد مفید، ج۲ ص۳۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref> که برخی از ایشان در رکاب [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند و برخی در [[نهضت توابین]] پس از [[واقعه کربلا]] قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و یا به [[وظیفه]] [[ایمانی]] خود عمل کردند، و مع الاسف جمعی از همین افراد که نامه به امام{{ع}} نوشتند، به خاطر مطامع مادی و [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] از امام حسین{{ع}} [[دست]] کشیدند و در زمره [[سپاهیان]] عمرسعد درآمدند و دست به [[گناهان]] بسیار بزرگ زدند، مثل [[عمرو بن حجاج]]، زبیدی، [[شبث بن ربعی]]، [[حجار بن أبجر]]، [[عروة بن قیس]]، [[یزید بن حارث بن رویم]]. | در میان این افراد که نامه برای امام{{ع}} فرستادند شخصیتهای زیادی علاوه بر آن افرادی که نام برده شد، افراد سرشناس و شاخص و صاحب نامی چون [[مسلم بن عوسجه]]، [[شبث بن ربعی]]، [[حجّار بن ابجر]]، [[یزید بن حارث بن رُویم]]، [[عروة بن قیس]]، [[عمرو بن حجاج زبیدی]]، [[محمد بن عمرو تیمی]] را میتوان نام برد<ref>ر.ک: ارشاد مفید، ج۲ ص۳۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref> که برخی از ایشان در رکاب [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند و برخی در [[نهضت توابین]] پس از [[واقعه کربلا]] قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و یا به [[وظیفه]] [[ایمانی]] خود عمل کردند، و مع الاسف جمعی از همین افراد که نامه به امام{{ع}} نوشتند، به خاطر مطامع مادی و [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] از امام حسین{{ع}} [[دست]] کشیدند و در زمره [[سپاهیان]] عمرسعد درآمدند و دست به [[گناهان]] بسیار بزرگ زدند، مثل [[عمرو بن حجاج]]، زبیدی، [[شبث بن ربعی]]، [[حجار بن أبجر]]، [[عروة بن قیس]]، [[یزید بن حارث بن رویم]]. | ||
[[نامهها]] پی در پی به دست [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} در [[مکه]] میرسید اما حضرت{{ع}} با [[دوراندیشی]] و [[تفکر]] در [[اجابت]] آنان، از دادن پاسخ به آنها خودداری میکرد تا اینکه در آخرین مرحله که مجموع نامهها به دوازده هزار رسید، حضرت دیگر [[تصمیم]] گرفت تا نامههای [[مردم کوفه]] را پاسخ دهد. حضرت با رعایت جانب [[احتیاط]] نامهای که برای مردم کوفه نوشت، نامی از کسی به میان نیاوردند، بلکه خطاب به [[جماعت]] [[مؤمنان]] و [[مسلمانان]]، تا [[جان]] کسی در خطر نیفتد و سبب [[اختلاف]] و [[تفرقه]] میان بزرگان [[کوفه]] نیز نشود و خلاصه آن [[نامه]] این بود: «{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>، از [[حسین بن علی]] به جمعی از مسلمانان و مؤمنان کوفه، اما بعد، همانا آخرین پیک شما [[هانی]] و [[سعید]]، نامههای شما را آوردند و از محتوای آن [[آگاه]] شدم و اینکه نوشته بودید، ما [[امام]] و [[رهبری]] نداریم به سوی ما بشتاب... من پسر عمویم از [[اهل]] بیتم [[مسلم بن عقیل]] که مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] من است را به سوی شما فرستادم، اگر او برای من بنویسد که طبقه اهل [[فضل]] و [[خردمند]] از شما نوشتههای شما و اظهارات فرستادگان شما را [[تأیید]] میکنند به زودی به سوی شما حرکت خواهم کرد ان شاء الله<ref>{{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِياً وَ سَعِيداً قَدِمَا عَلَيَّ بِكُتُبِكُمْ وَ كَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَيَّ مِنْ رُسُلِكُمْ وَ...}}</ref>. | |||
و در پایانِ نامه [[شخصیت]] امامی که باید بر مسلمانان [[حاکم]] شود چنین ترسیم فرمودند: «به جان خودم [[سوگند]] که امام، کسی نیست مگر آنکه به [[کتاب خدا]] [[حکم]] کند و [[عدل]] وداد برپا دارد و [[دین حق]] را پذیرفته و جان خود را [[وقف]] در [[رضای خدا]] کند»<ref>{{متن حدیث|فَلَعَمْرِي مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِكَ لِلَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۳۴؛ نفس المهموم، ص۸۱؛ با کمی تفاوت در عبارت نامه: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref>؛ امام{{ع}} با این بیان شیوا و رسا، از یک سو [[رهبر]] مسلمانان را در قامت کسی معرفی کردند که دارای چنین اوصافی باشد که به کتاب خدا عمل کند، [[عدل و داد]] پیشه سازد و [[دین خدا]] را بپذیرد و خود را وقف در رضای خدا کند و از سوی دیگر حکومتهای [[طاغوت]] از جمله [[یزید بن معاویه]] را [[صالح]] و [[شایسته]] این [[مقام]] ندانسته و [[کوفیان]] را از [[بیعت]] با او برحذر داشتند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۲۵۶-۲۶۰.</ref>. | و در پایانِ نامه [[شخصیت]] امامی که باید بر مسلمانان [[حاکم]] شود چنین ترسیم فرمودند: «به جان خودم [[سوگند]] که امام، کسی نیست مگر آنکه به [[کتاب خدا]] [[حکم]] کند و [[عدل]] وداد برپا دارد و [[دین حق]] را پذیرفته و جان خود را [[وقف]] در [[رضای خدا]] کند»<ref>{{متن حدیث|فَلَعَمْرِي مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِكَ لِلَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ}}؛ ارشاد مفید، ج۲، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۳۴؛ نفس المهموم، ص۸۱؛ با کمی تفاوت در عبارت نامه: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳.</ref>؛ امام{{ع}} با این بیان شیوا و رسا، از یک سو [[رهبر]] مسلمانان را در قامت کسی معرفی کردند که دارای چنین اوصافی باشد که به کتاب خدا عمل کند، [[عدل و داد]] پیشه سازد و [[دین خدا]] را بپذیرد و خود را وقف در رضای خدا کند و از سوی دیگر حکومتهای [[طاغوت]] از جمله [[یزید بن معاویه]] را [[صالح]] و [[شایسته]] این [[مقام]] ندانسته و [[کوفیان]] را از [[بیعت]] با او برحذر داشتند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۲۵۶-۲۶۰.</ref>. |