جامعیت قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۱: خط ۵۱:
البته از اين مطلب نمي‌توان نتيجه گرفت که جامعيت قرآن به گستردگي علم معصوم (پيامبر و امام) است.  اساساً اين سخن چيزي را دربارۀ قلمرو بيانات قرآن روشن نمي‌کند؛ زيرا سؤال اصلي به گسترۀ علم معصوم منتقل مي‌گردد که حد و مرز آن تا کجاست؟ يا اگر معصومين به جزئيات و تفاصيل مسائل اعتقادي و معاش و معاد مردم علم دارند، پس بايد بتوان تفاصيل اين امور را هم در قرآن جست.
البته از اين مطلب نمي‌توان نتيجه گرفت که جامعيت قرآن به گستردگي علم معصوم (پيامبر و امام) است.  اساساً اين سخن چيزي را دربارۀ قلمرو بيانات قرآن روشن نمي‌کند؛ زيرا سؤال اصلي به گسترۀ علم معصوم منتقل مي‌گردد که حد و مرز آن تا کجاست؟ يا اگر معصومين به جزئيات و تفاصيل مسائل اعتقادي و معاش و معاد مردم علم دارند، پس بايد بتوان تفاصيل اين امور را هم در قرآن جست.
با اينكه معصومين در عالي‌ترين سطح ممكن به حقايق قرآن و اسرار و رموز آن آگاهند، اما منشأ بودن قرآن براي علم معصومين مستلزم تساوي قلمرو مسائل اين کتاب و قلمرو دانش معصوم نيست؛ چه، هم از جهت اجمال و تفصيل بين مطالب قرآن و دانش معصومين تفاوت است و هم اينکه علم معصومين به امور جزئي و عادي و مسائل خارج از نيازهاي هدايتي انسان‌ها را نمي‌توان عيناً در قرآن سراغ گرفت.  
با اينكه معصومين در عالي‌ترين سطح ممكن به حقايق قرآن و اسرار و رموز آن آگاهند، اما منشأ بودن قرآن براي علم معصومين مستلزم تساوي قلمرو مسائل اين کتاب و قلمرو دانش معصوم نيست؛ چه، هم از جهت اجمال و تفصيل بين مطالب قرآن و دانش معصومين تفاوت است و هم اينکه علم معصومين به امور جزئي و عادي و مسائل خارج از نيازهاي هدايتي انسان‌ها را نمي‌توان عيناً در قرآن سراغ گرفت.  
==دسته دوم) بيان محدودۀ جامعيت قرآن==
در این دسته به برخی از آیات استناد شده است که به محدودۀ خاصی اشاره دارند:
==معارف عاليه‌ و قوانين قابل تحقق==
==معارف عاليه‌ و قوانين قابل تحقق==
برخی از بزرگان در ذيل آيه «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»  مي‌نويسند: «آيه در مقام امتنان بر امت اسلام به خاطر نزول قرآن بر آنهاست و مراد از ذكر در آيه ذكري است که مختص به ايشان و شايسته و زيبنده شأن آنهاست. اين ذكر همان معارف عاليه‌اي است كه در بالاترين درجۀ ظرفيت و حوصله درك انسان‌هاست و نيز قوانين و مقررات راست و درستي است كه در جامعه بشري امكان و قابليت اجرا دارد.  در اين‌جا جامعيت قرآن در محدوده معارف عاليه و قوانين و مقررات درست قابل تحقق براي جامعه بشري مطرح شده است.  
برخی از بزرگان در ذيل آيه «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»  مي‌نويسند: «آيه در مقام امتنان بر امت اسلام به خاطر نزول قرآن بر آنهاست و مراد از ذكر در آيه ذكري است که مختص به ايشان و شايسته و زيبنده شأن آنهاست. اين ذكر همان معارف عاليه‌اي است كه در بالاترين درجۀ ظرفيت و حوصله درك انسان‌هاست و نيز قوانين و مقررات راست و درستي است كه در جامعه بشري امكان و قابليت اجرا دارد.  در اين‌جا جامعيت قرآن در محدوده معارف عاليه و قوانين و مقررات درست قابل تحقق براي جامعه بشري مطرح شده است.  

نسخهٔ ‏۱۵ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۰۳

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث قرآن است. "جامعیت قرآن" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جامعیت قرآن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

از جمله مباحث مبنايي مربوط به شناخت قرآن كه در چگونگي فهم و تفسير آن نقش دارد، جامعيت قرآن است. نوع برداشت هر مفسري از گسترۀ موضوعات و مسائل قرآن و نيز چگونگي و ميزان بيان آنها، در برداشت‌ او از معاني و مقاصد آيات و بالتبع، نحوۀ تعامل وي با اين کتاب الهي و بهره‌گيري از آن تأثيرگذار است. با تفاوت نوع نگرش به جامعيت قرآن، چگونگي تفسير بسياري از آيات و در نتيجه، ترسيم محدودۀ رهنمودها و قوانين و احكام قابل استفاده از قرآن، و ميزان نقش‌آفريني آن در زندگي انسان نيز متفاوت خواهد شد. [۱]

چیستی و انواع جامعيت قرآن

از نظر برخی از مفسرین، [۲] جامع بودن قرآن معنايي قريب به «کامل بودن» آن ‌دارد، یعنی گونه ایی از کمال برای قرآن متصور می شود. اما طبعاً تا متعلق و يا جهت و حيثيت جامع بودن قرآن روشن نشود، نوع و نحوۀ جامعيت قرآن درست و دقيق تصوير و فهم نخواهد شد. [۳] از نگاه این مفسرین، کمال قرآن منحصر در وجه خاصي نيست، بلكه دست‌کم دو حيثيت مي‌تواند داشته باشد: ممکن است کمال قرآن، از جهت «نحوۀ بيان» آن باشد و نيز احتمال دارد کامل بودن قرآن از حيث «گسترۀ موضوعات و مسائل» آن باشد. لذا جامعيت قرآن، به دو گونۀ اساسي قابل تصوير است و هر يک از انواع ياد شده نيز داراي اقسامي است. [۴] اتکاي جامعيت نوع اول بر كمال قرآن از جهت همه جانبه بودن بيانش است و به گسترۀ مسائل و موضوعات آن كاري ندارد و در جامعيت نوع دوم، سخن از گسترۀ مطالب و موضوعاتي است که آيات قرآن آنها را پوشش مي‌دهد. آيا قرآن شامل تمام علوم، فنون و معارف و بيانگر همۀ نيازهاي آدمي است يا اينکه مطالبش محدود به گسترۀ خاصي از موضوعات و نيازهاست؟ البته غالباً و به طور متعارف وقتي از جامعيت قرآن سخن به ميان مي‌آيد، همين معنا و نوعِ آن به ذهن متبادر مي‌شود. البته باید دانست از تلفيق نوع اول و دوم جامعيت قرآن نوع سومي فرض می شود كه بر اساس آن، كمال قرآن هم از جهت نحوۀ بيان و هم از جهت گسترۀ موضوعات يكجا جمع مي‌گردد. [۵]

دلايل و شواهد جامعيت قرآن

جامعيت نوع اول (کمال قرآن از حيث نحوۀ بيان)

قرآن مجيد كتابي است كامل؛ بدين معني كه هم هدف كامل انسانيت را در خود دارد، و هم آن هدف را به كامل‌ترين وجه بيان كرده است. هدف انسانيت جهان‌بيني كامل و به كار بستن اصول اخلاقي و قوانين عملي مناسب و ملازم با آن جهان‌بيني است و قرآن مجيد تشريح كامل اين مقصود را بر عهده دارد. هر چيزي كه بشر در پيمودن راه سعادت و خوشبختي از اعتقاد و عمل به آن نيازمند مي‌باشد، در قرآن کریم به طور كامل بيان شده است. [۶] ويژگي‌هايي چون «بيان کردن هدف به کامل‌ترين وجه» و «تشريح کامل مقاصد» و «به طور كامل بيان كردن نيازهاي بشر در مسير سعادت» مي‌تواند مستقلاً معياري براي جامع بودن قرآن در نحوۀ بيان آن به حساب آيد و به روشني بر جامعيت قسم اول دلالت دارد.[۷]

جامعيت نوع دوم(کامل‌بودن گستره مسائل قرآن در تمام جهات)

عموميت تحدي و جامعيت قرآن

عموميت تحدي و اعجاز قرآن، مبيِّن آن است که هماوردطلبي عام قرآن براي همانندآوري، مستلزم اعجاز همه جانبه و بالتبع جامعيت اين کتاب در تمام جهات است. وقتي قرآن به همۀ موضوعات و مسائلي که براي انسان امکان ورود فکري و عملي در آنها ميسر است، تحدي مي‌کند، لازمه‌اش جامع بودن و اشتمال آن بر همۀ آن مسائل در حد اعجاز است. [۸] برخی از اندیشمندان گفته اند: «عموميت تحدي نسبت به جن و انس در صورتي معنا دارد كه دايره‌اش تمام اوصاف و ويژگي‌ها و زمينه‌هايي را كه امكان تفاضل و سبقت‌جويي در آن‌ها وجود دارد را دربرگيرد. بر اين اساس، قرآن براي فرد بليغ و سخنور در بلاغتش، و براي حكيم در حكمتش، و براي عالم در علمش، و براي عالم علوم اجتماعي ‌در تخصص خاص خودش، و براي قانون‌گذاران و حقوقدانان در قانون‌گذاري‌شان، و براي اهل سياست در سياستشان، و براي حاكمان و واليان در حكومتشان، و براي تمام جهانيان در آنچه به صورت همگاني بدان دست نمي‌توانند يافت، مانند غيب، اختلاف در حكم و علم و بيان، معجزه است و كسي مانند آنرا نمي‌تواند بياورد. پس قرآن مدعي عموميت اعجاز خود از تمام جهات است.» [۹] اين سخن بدان معناست كه قرآن در تمام زمينه‌هاي جدي معرفتي كه بشر با آن درگير است، مطالبي دارد كه فوق همانندآوري است. پس تحدي عام آن اثبات كنندۀ اعجازش در تمام جهات ياد شده است. بنابراين لازمۀ عموميت اين هماوردطلبي قرآن، اشتمال آن بر همۀ زمينه‌هاي معرفتي و مهارتي بشر، و به عبارت ديگر جامعيت آن در تمام جهات است. [۱۰]

جامعيت و تحدي به علم و معرفت

علاوه بر تحدي عام، تحدي قرآن به علم و معرفت مورد توجه قرار گرفته است و قرآن از طريق آياتي چون «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ»، [۱۱] «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» [۱۲] و امثال آن، به خصوصِ علم و معرفت تحدي كرده است. با سير و بررسي در متن تعاليم اسلام، مي‌توان به اين امر واقف شد که اسلام از طريق بيان كليات در قرآن و ارجاع جزئيات به پيامبر اکرم، متعرض ريز و درشت معارف الهي فلسفي، اخلاق فاضله، قوانين فرعي ديني اعم از عبادي، معاملي، سياسي، اجتماعي و هر آنچه كه با فعل و عمل انسان تماس و ارتباط مي‌يابد، شده است؛ البته بر مدار فطرت و اصل توحيد. از سوي ديگر، بقاء انطباق اين امور بر صلاح انسان را با گذشت زمان با آياتي چون آيۀ 9 سورۀ حجر و آيۀ 42 سورۀ سجده بيان و تضمين كرده است. [۱۳] از این بیان استفاده می شود، قرآن بايد مشتمل بر علوم گوناگوني باشد که فوق همانندآوري است و اگر چنين است، پس جامع آن علوم مختلف است؛ زيرا، مراد از علم و معرفت، نوع خاصي از معرفت، همانند معرفت تجربي نيست، بلكه معرفت به صورت مطلق است كه شاخه‌هاي مختلف دانش را دربرمي‌گيرد. از سوي ديگر، با فرض اشتمال قرآن بر كليات تعاليم اسلام و هر آنچه به نحوي با فعل و عمل آدمي ارتباط دارد، و مصونيت آن از همانندآوري و تغيير و تحول و تكامل، بايد اين کتاب حداقل جامع اصول و كليات تمام علومي باشد كه با عمل انسان ربط پيدا مي‌کنند. [۱۴]

جامعیت قرآن از لحاظ هدف و فلسفۀ نزول

  • البته باید توجه داشت قرآن کریم از لحاظ هدف و فلسفۀ نزول که هدایت مردم است نیز دارای جامعیت است چه اینکه در این مورد می توان به نکات زیر اشاره کرد:

قرآن، تبيان همه امور هدايتي

اصلي‌ترين آيه مورد استناد در اين زمينه، آيۀ 89 سوره نحل است: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلي هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ» مفسران «واو» در «و نزلنا عليك الکتاب» را استينافيه گرفته و فراز بعد از آن، يعني «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمِينَ» را صفت «الکتاب» شمرده‌اند. بر اساس اين تفسير، جملۀ «و نزلنا عليک الکتاب...» مطلب مستقلي است که با صدر آيه و شاهد بودن رسول اکرم بر امت‌ها ارتباطي ندارد، و دال بر قلمرو بيان قرآن در محدوده نيازهاي هدايتي عموم مردم است، و جامعيت آن را نيز در همين محدوده مي‌رساند. [۱۵] اما در نقد این تفسیر گفته شده است: «با توجه به ظاهر و سياق آيه، «واو» در «و نزلنا عليك الکتاب» استينافيه نيست، بلكه حاليه است و جمله «نزلنا عليك الكتاب» حال از كاف خطاب در جمله قبلي يعني و «جئنا بك شهيداً علي هؤلاء» است و معني آيه چنين است: تو را گواه بر آنان آورديم، در حالي که قبلاً بر تو در دنيا قرآن را نازل کرديم؛ كتابي كه هر آنچه را که مربوط به امر هدايت است بيان مي‌كند، و بدان حق و باطل دانسته مي‌شود.» [۱۶] با توجه به مطلب فوق، منظور از "تبيان كل شيء" بودن قرآن اين است كه اين کتاب هر آنچه را كه مربوط به امر هدايت مردم و حق و باطل است، بيان مي‌كند، و صدر آيه مقدمه براي ذيل آن است. در صدر آيه سخن از برانگيخته شدن شاهدان و گواهاني بر اعمال امت‌ها و مردم در روز قيامت است که رسول خدا نيز جزو آن گواهان است و در ذيل، پشتوانه گواهي پيامبر بر همه امت‌ها و دليل شاهد بودن او بر آنان معرفي شده است؛ آن پشتوانه كتابي است که تبيان کل شيء است و حق و باطل را بيان و از يکديگر جدا کرده است.[۱۷] در هر صورت، آيه بيانگر جامعيت قرآن در پرتو هدف و فلسفه نزول آن است و نمي‌گويد قرآن تبيان هر امري است، بلکه تأكيد مي‌كند تمام مسائلي كه براي هدايت بشر لازم است در قرآن بيان شده و حق و باطل در آن كاملاً آشكار و متمايز گرديده است؛ به نحوي كه با استناد به آن و معيار قرار دادنش مي‌توان اعمال و رفتار و افكار همگان را در روز حساب با آن سنجيد و بر له يا عليه آنان شهادت داد. [۱۸]

عدم فروگذاري امور مرتبط با سعادت مردم در کتاب خدا

آيه ديگري که بر جامعيت قرآن در چارچوب هدف و فلسفۀ نزول آن دلالت دارد، آيۀ 38 سورۀ انعام است: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ.» چيزي كه اداي حق آن لازم و بيان وصفش در كتاب ضروري بوده، خداوند در بيان آن هيچ‌گونه كوتاهي و چيزي از آن فروگذار نكرده است، پس كتاب، كتابي تام و كامل است. اما مراد از كتاب چيست؟ مقصود از آن، يا لوح محفوظ است كه همه چيز، از گذشته و حال و آينده در آن مكتوب است، يا قرآن است؛ کما اينکه خداوند در چند جاي کلامش آن را به اين نام خوانده است. در اين صورت، معناي آيه اين خواهد بود: "از آنجا كه قرآن مجيد كتاب هدايتي است که به صراط مستقيم راهنمایی مي‌نمايد، و اين هدايتگري‌اش مبتني بر بيان حقايق معارفي است که در مقام ارشاد به حق صريح و حقيقت محض، کسي را از آن بي‌نيازي نيست، در اين كتاب نسبت به بيان هر آنچه سعادت دنيوي و اخروي مردم به دانستن آنها متوقف است، هيچ‌گونه تفريط و كوتاهي‌اي صورت نگرفته است؛ همان‌گونه كه خداوند (در جاي ديگر قرآن) فرموده است: «نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» [۱۹] در روايتي از امام رضا(علیه السلام)) در ذيل آيه نقل شده عدم تفريط چيزي در کتاب خدا اين‌گونه توضيح داده شده است: «خداوند زماني پيامبر اسلام را از اين دنيا برد كه دينش را كامل كرده بود؛ زيرا قرآني را بر او نازل كرده كه تبيان كل شيء است و در آن حلال و حرام و حدود و احكام و هر آنچه را كه مردم بدان نياز دارند، به صورت كامل بيان نموده است، آن‌گونه كه خدا خود كرده است: «و ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» [۲۰] پس در اينجا نيز عدم فروگذاري چيزي در قرآن در راستاي همان رسالت هدايتگري آن است، و حلال و حرام و حدود و احكام در روايت نيز اشاره به بيان محدودۀ نيازهاي ديني و هدايتي دارد كه هدف نزول قرآن است. [۲۱]

قرآن، تفصيل همۀ نيازهاي ديني

آيۀ ديگري که در باب جامعيت قرآن بعضاً مورد استدلال و استشهاد قرار گرفته، آيۀ 111 سورۀ يوسف است: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَري وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدي وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.» برخی از مفسرین در تفسير جملۀ «و تفصيل كل شيء» فرموده اند: «يعني قرآن بيانگر و متمايزكننده هر آن چيزي است كه مردم براي دينشان بدان نياز دارند؛ همان ديني كه پايه سعادت دنيا و آخرتشان بر آن نهاده شده است.» [۲۲] در اينجا نيز تأکيد بر بيانگري و تفصيل بودن قرآن نسبت به نياز‌هاي ديني در راستاي سعادت دنيوي و اخروي مردم است كه هدف نزول قرآن مي‌باشد. [۲۳]

جامعيت قرآن و علم معصومين

ذيل آيه 89 سورۀ نحل، رواياتي از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که در آنها امام خود را عالم به کتاب‌الله معرفي مي‌کند؛ همان کتابي که در آن همه چيز از آغاز تا انجام عالم، خبر آسمان و زمين، بهشت و جهنم، گذشته و حال و آينده وجود دارد. سپس امام مأخذ علم خود را قرآن معرفي نموده، به مضمون آيۀ 89 نحل اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد: «تمام علم من از کتاب‌الله است؛ کتابي که خداوند در حق آن فرموده تبيان همه چيز ( کل شيء) است.» از اين ارتباط وثيق بين علم جامع معصومين و تبيان کل شيء بودن قرآن مي‌توان استفاده کرد كه منشأ و مصدر بودن قرآن براي علم فراگير و شگفت‌انگيز معصومين، دليل بر جامعيت قرآن است. اگر امام کسي است که عالم به جميع حوايج مردم در امور معاش و معاد آنهاست، و علم او هم مأخوذ از قرآني است كه تبيان كل شيء است، پس قرآن بايد شامل و جامع همۀ نياز‌ها و حوايج انسان‌ها در امور معاش و معاد آنان ‌باشد. البته از اين مطلب نمي‌توان نتيجه گرفت که جامعيت قرآن به گستردگي علم معصوم (پيامبر و امام) است. اساساً اين سخن چيزي را دربارۀ قلمرو بيانات قرآن روشن نمي‌کند؛ زيرا سؤال اصلي به گسترۀ علم معصوم منتقل مي‌گردد که حد و مرز آن تا کجاست؟ يا اگر معصومين به جزئيات و تفاصيل مسائل اعتقادي و معاش و معاد مردم علم دارند، پس بايد بتوان تفاصيل اين امور را هم در قرآن جست. با اينكه معصومين در عالي‌ترين سطح ممكن به حقايق قرآن و اسرار و رموز آن آگاهند، اما منشأ بودن قرآن براي علم معصومين مستلزم تساوي قلمرو مسائل اين کتاب و قلمرو دانش معصوم نيست؛ چه، هم از جهت اجمال و تفصيل بين مطالب قرآن و دانش معصومين تفاوت است و هم اينکه علم معصومين به امور جزئي و عادي و مسائل خارج از نيازهاي هدايتي انسان‌ها را نمي‌توان عيناً در قرآن سراغ گرفت.

معارف عاليه‌ و قوانين قابل تحقق

برخی از بزرگان در ذيل آيه «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» مي‌نويسند: «آيه در مقام امتنان بر امت اسلام به خاطر نزول قرآن بر آنهاست و مراد از ذكر در آيه ذكري است که مختص به ايشان و شايسته و زيبنده شأن آنهاست. اين ذكر همان معارف عاليه‌اي است كه در بالاترين درجۀ ظرفيت و حوصله درك انسان‌هاست و نيز قوانين و مقررات راست و درستي است كه در جامعه بشري امكان و قابليت اجرا دارد. در اين‌جا جامعيت قرآن در محدوده معارف عاليه و قوانين و مقررات درست قابل تحقق براي جامعه بشري مطرح شده است.

شئون انسانيت

در این زمینه گفته شده است: «قرآن كتابي است كه در تمامي شئون مرتبط با انسانيت انسان مداخله مي‌كند مانند: معارف مبدأ و معاد، خلق و ايجاد، فضايل عمومي انساني، قوانين اجتماعي و فردي حاكم بر نوع انسان، قصص و عبرت‌ها و مواعظ.»

مسائل ديني

از اميرالمؤمنين(علیه السلام) روایتی نقل شده در رد کسانی که می گویند دین به صورت ناقص نازل شده است و یا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در ابلاغ دین کوتاهی کرده است. در اين روايت امام(ع) تصريح مي‌کند هرگز چنين نبوده است (که دين ناقص نازل شده باشد يا رسول خدا در ابلاغ آن کوتاهي کرده باشد)؛ زيرا خداوند در قرآن فرموده است: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ»، «وَ فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» در اين روايت براي كمال دين به جامعيت قرآن استناد شده است، پس قرآن بايد جامع مسائل ديني باشد.

كمال اخروي

در این زمینه گفته شده است: «دين نوعي سلوك و خط مشي براي زندگي اين جهاني است كه متضمن صلاح دنيا در راستاي كمال اخروي و حيات دائمي حقيقي در نزد خداست ... دين دائم در حال استكمال است. اين استکمال تا آنجا ادامه دارد كه قوانينش همۀ جهات نيازهاي زندگي را دربرگيرد و وقتي به چنين نقطه‌اي رسيد، به مرحلۀ خاتميت رسيده است و ديني بعد از آن نخواهد بود. عكس اين نيز صادق است؛ يعني اگر ديني از اديان، دين خاتم باشد، در واقع دربردارنده رفع همه گونه نياز انسان مي‌باشد. همان‌گونه كه در مورد اسلام چنين است. لذا خداوند دربارۀ اسلام و پيامبر آن فرموده است: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» و درباره كتابش گفته است: «و نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ » ظاهراً اين پاسخگويي همه‌جانبه و هميشگي را بايد اساساً و پيش از هر چيز در قرآن جست كه تبيان كل شيء است. اما مقصود از همه جهات نيازهاي زندگي چيست، آيا تمام نيازهاي مادي و معنوي مقصود است يا هرگونه نيازي كه به سعادت و هدايت انسان مربوط مي‌شود؟ به قرينه صدر مطلب مي‌توان گفت منظور، قوانيني است كه همه جهات نياز آدمي را در راستاي كمال اخروي و حيات حقيقي در نزد خدا، برآورده مي‌كند، نه مطلق نياز يا تمام انواع آن.

مقدمه

  • قرآن پژوهان در این که مراد از جامعیت، چیست و قرآن چگونه و کدام نیازمندی‌های علمی ومعنوی انسان را بر می‌آورد، آرای گوناگونی دارند که برخی از مهم‌ترین‌های آنها بدین قراراند:

جامعیت مطلق

  • از نظرگاه برخی قرآن پژوهان، جامعیت قرآن، مطلق است. بر اساس این نظر، قرآن، هر آنچه را که بتوان تصور کرد و نام علم و دانش برآن نهاد، در خود، جای داده است، هر چند ما از شناختن آن قاصریم. برخی از طرفداران این نظریه، علومی مانند: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم وغیر اینها را یاد کرده و بر آن رفته‌اند که همه این علوم در قرآن، موجود است.[۲۴]این گروه، با استناد به آیاتی که قرآن را تبیان و جامع مطالب و تفصیل دهنده هر چیزی معرفی می‌کند، در دفاع از نظریه خویش کوشیده‌اند. از این آیات اند: ﴿﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۲۵]؛ ﴿﴿مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ[۲۶][۲۷] روایات پرشماری نیز جامعیت مطلق قرآن را تأیید کرده و دلیلی بر این مدعایند. برخی از این روایات، قرآن را "جامع علم اولین و آخرین" معرفی می‌کند که باید با تفکر در معانی این کتاب آسمانی، به آن علوم دست یافت: مَن أرادَ عِلمَ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ فَلیُثَوِّرِ القُرآنَ[۲۸] بر اساس روایتی، امام صادق (ع) سوگند یاد کرده که هیچ گاه انسان در حسرت نخواهد ماند که چرا فلان مطلب در قرآن نیست: خداوند، بیان هر چیزی را در قرآن ، فرو فرستاد، چندان که (به خدا سوگند) هیچ چیزی را که بندگان، بدان نیاز دارند، فروگذار نکرد، مگر آن که خداوند، آن را در قرآن، نازل کرده است. [۲۹] در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است:خداوندِ توانا، که راستگو و نیکی کننده است، کتابش را بر شما فرو فرستاد، و اخبارِ مربوط به شما و اخبار پیشینیان و اخبار آیندگان پس از شما، و اخبار آسمان و زمین همه، در آن‌اند. اگر کسی نزد شما بیاید و از آنها آگاهتان کند، قطعاً شگفت زده خواهید شد.[۳۰] نیز از آن حضرت است: خداوند پیامبر شما را خاتم پیامبران قرار داد. بنابراین، پس از او هرگز پیامبری برانگیخته نمی‌شود و کتاب شما را پایان بخش کتاب‌های آسمانی قرار داد. بنابراین، پس از آن، هرگز کتابی نخواهد بود و بیان همه چیز و چگونگی آفرینش شما و آفرینش آسمان‌ها و زمین را و خبر آنچه پیش از شما بوده و احکام داوری میان شما، و خبر آنچه را که پس از شما خواهد بود، و موضوع بهشت و آتش و فرجام کار شما را در قرآن، نازل فرموده است.[۳۱] با توجه به این روایات و به ویژه عبارت "خلقکم"، دانسته می‌شود که قرآن افرون بر تشریع، امور تکوینی، نظیر خلقت آسمان و زمین واخبار گذشته، حال و آینده را نیز در بردارد. مؤید این برداشت، نقلی از امام صادق (ع) است که احکام و حلال و حرام را تنها بخش کوچکی از قرآن دانسته است.[۳۲][۳۳]

جامعیت هدایتی

  • گروهی با بی اساس دانستن ادعای جامعیت مطلق قرآن، مقصود از کمال و جامعیت قرآن را، جامعیت در شئون دینی، اعم از اصول و فروع آن دانسته[۳۴]و روایات جامعیت قرآن را بر فهم باطن الفاظ که نزد معصومان (ع) است حمل کرده‌اند. این گروه معتقدند که شأن قرآن و دین اقتضا نمی‌کند در اموری که مربوط به یافته‌های خود بشر است، وارد شود و حتی راهنمایی کردن او هم معنا ندارد؛ زیرا خداوند به انسان عقل ارزانی داشته و انسان را توانمند و خردورز و کاوشگر آفریده و میدان تأثیرپذیری را در طبیعت باز گذاشته و لزومی ندارد که خداوند فرمول شیمی یا مسائل ریاضی را توضیح دهد[۳۵] و اگر هم بحثی از علوم تجربی، ریاضی، نجوم و مانند آن در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتی و تربیتی آن مورد نظر بوده است.[۳۶] آیاتی که غرض از نزول قرآن را هدایت می‌دانند، این نظر را تقویت می‌کنند؛ مانند: ﴿﴿الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ[۳۷]؛ ﴿﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَارًا[۳۸]؛ ﴿﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ[۳۹][۴۰]
  • شیخ طوسی[۴۱] و طبرسی تِبْیَنًا لِّکُلِ شَیْ ءٍ را بیان مشکلاتی دانسته‌اند که مربوط به امور دین است.[۴۲] زمخشری نیز آیه را در ارتباط با امور دینی و بیان امور مربوط به سعادت افراد دانسته است.[۴۳] علامه طباطبائی نیز با توجه به نقش هدایتی قرآن، مراد از "کل شی ء" را همه چیزهایی دانسته که بازگشت آنها به هدایت است، از معارف مرتبط به مبدأ و معاد گرفته تا اخلاق فاضله، احکام و ادیان الهی و قصص و مواعظی که مردم در هدایت وراه یافتنشان به آن محتاج‌اند.[۴۴] روایاتی نیز وجود دارند که قرآن را در بیان احکام و قوانین مورد نیاز مردم برای زندگی سعادتمندانه، جامع دانسته‌اند. در نقلی از امام علی (ع) آمده است که: "خدا حکمی از دین خود را بر شما پنهان نگذاشت و هیچ مطلبی را که مورد رضایت و خشنودی‌اش باشد وا نگذاشت، جز این که نشانی آشکار و آیه ای محکم که از آن جلوگیری یا به سوی آن دعوت کند، برایش قرار داد".[۴۵] ایشان در ادامه، مستند کلام خود را ﴿﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ[۴۶] و تِبْیَنًا لِّکُلِ شَیْ ءٍ[۴۷] قرار داده است. روایت حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه با بیانی کوتاه، مؤید این حقیقت است: در آن، حجّت‌های نورانی خداوند و حرام‌های تعیین شده او، و فضایل فراخوانده‌اش ، و عام‌های فراگیر کفایت کننده او، و رخصت‌های ارزانی شده‌اش، و قوانین و احکام واجب گشته‌اش، بیان شده‌اند.[۴۸] از این روایات است نقلی از امام رضا (ع) که در آن، قرآن را شامل حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه بندگان بدان نیاز دارند معرفی می‌کند.[۴۹] پس با توجه به این روایات، فهمیده می‌شود که تفصیل حلال و حرام و حدود و احکام و به طور کلی آنچه انسان بدان نیازمند است، در قرآن وجود دارد و به فرمایش امام صادق (ع) حتی حکم قضایی مربوط به اختلاف اشخاص.[۵۰][۵۱]

جامعیت نسبت به دیگر کتب آسمانی

  • این گروه، جامعیت قران را در مقایسه با دیگر متون وحیانی دانسته و در توضیح آن آورده‌اند که چون ذات خداوند بر قلوب انبیا (ع) تجلی می‌کند و این تجلیات به اعتبار اختلاف قلوب آنها متفاوت‌اند، و با توجه به این که پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران و مظهر تجلی اسم اللَّه اعظم است، پیامبر اسلام (ص)، جامع کمالات پیامبران، و کتاب او نیز جامع کتب وحیانی است.[۵۲] آیات و روایاتی که بر مُهَیْمِن (مسلّط و مُشْرف) بودن قرآن اشاره دارند، مؤید این مطلب‌اند که از آن جمله است: ﴿﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ[۵۳] در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است: سوره‌های بلند، به جای تورات به من داده شده است، صدتایی‌ها، به جای انجیل، و دوگان‌ها به جای زبور. سوره‌های تفصیلی و کوتاه نیز که شصت و هشت سوره است، افزون، به من داده شده است. این قرآن، حاکم بر دیگر کتاب‌های آسمانی است. تورات، از آنِ موسی است و انجیل، از آنِ عیسی است و زبور، از آنِ داوود.[۵۴] در روایت دیگری آمده است: واُعطیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ[۵۵] ابن عربی، در شرح این روایت آورده است که همه حقایق و معارف به پیامبر (ص) داده شده است و به همین دلیل، قرآن تمام معانی کتب انبیای سابق را جمع کرده است.[۵۶] امام خمینی مراد از جوامع الکلم را وجود تمام منازل، از اسفل ملکی تا اعلی مراتب روحانیت و ملکوت، در قرآن دانسته و در ادامه آورده است که با توجه به این که افراد در مدارک و معارف، مختلف و متفاوت‌اند قرآن به طوری نازل شده که هر کس به حسب کمال و ضعف ادراک و معارف و به حسب درجه‌ای که از علم دارد از آن استفاده می‌کند.[۵۷][۵۸]

نتیجه: با نگاهی گسترده به مجموع آیات و روایات می‌توان گفت که جامعیت قرآن، نسبت به همه معارف مورد نیاز برای هدایت بشر (اعم از: احکام، عقاید، تاریخ، و هر آنچه در این خصوص، مؤثر باشد)، پذیرفتنی است؛ امّا جامعیت مطلق قرآن، از ظواهر الفاظ قرآن قابل استنباط نیست؛ زیرا مطالبی مانند: فرمول‌های ریاضی، فیزیک و شیمی، در مدلول لفظی آیات قرآن نیستند. با این حال، با فرض صحّت روایاتی که قرآن را مشتمل بر علم همه موجودات عِلمُ ما کانَ و ما یَکُونُ و ما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَهِ دانسته‌اند، باید اذعان کرد که در این صورت، دلالت قرآن بر همه علوم، از طریق دلالت لفظی نخواهد بود؛ بلکه با اشاراتی است که اسرار و زوایای پنهان را کشف می‌کند و فهم متعارف مخاطبان، از آن محروم است.[۵۹] بنابراین، جامعیت مطلق قرآن، در خصوص پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) که به بطون قرآن دسترسی دارند، پذیرفتنی است.[۶۰]

بودن همه چیز در قرآن

  • هم آیاتی از قرآن کریم و هم روایاتی از معصومین وجود دارند که اعلام وجود همه معارف در قرآن را کرده است.

نبودن همه چیز در قرآن

  • از برخی روایات استفاده می‌شود که حکم برخی مسائل در قرآن و سنت وجود ندارد. این مسئله در روایاتی به نام معضلات بازتاب یافته است. براساس آن روایات، امام(ع) با رأی و نظر خود چیزی می‌فرمود که به واقع اصابت می‌کرد. امام باقر(ع) در‌این‌باره فرموده‌اند: "وقتی مسئله‌ای بر امام علی(ع) وارد می‌شد که در کتاب و سنت چیزی درباره آن نازل نشده بود، قرعه می‌زد؛ پس به واقع اصابت می‌کرد. آنها معضلات بودند".[۶۱] در برخی دیگر از روایات، این مسئله درباره قضاوت‌های آن حضرت مطرح شده است.[۶۲] مرحوم صفار، هفت روایت در‌این‌باره ذکر می‌کند که البته شش روایت آن را تنها یک نفر، به نام عبدالرحيم القصير (که به لحاظ رجالی مورد وثوق نیست) از امام باقر(ع) نقل می‌کند، و بقیه از او نقل کرده‌اند. روایت دیگر نیز از موسی حلبی از امام صادق(ع) نقل شده است که البته سند آن مقطوع بوده و تنها دو راوی از راویان این حدیث در سند ذکر شده‌اند. بنابراین، در مجموع دو حدیث در‌این‌باره وجود دارد که هیچ‌یک به لحاظ سندی معتبر نیستند؛ از‌این‌رو صدور آنها از معصوم قطعی نیست. افزون بر آن، این روایات در تعارض جدی با روایات معتبری است که تصریح می‌کنند هیچ حکمی نیست؛ مگر آنکه در قرآن و سنت بیان شده است.[۶۳] به علاوه، مضمون روایت آن است که امام(ع) از راه قرعه، نتیجه را معلوم می‌کردند که به واقع اصابت می‌کرد.[۶۴] روشن است که قرعه یکی از راه‌های تعیین حکم شرعی نیست؛ بلکه آن‌گاه به کار می‌رود که حكمْ روشن است و منشأ شبهه، سرگردانی در تطبیق حکم بر موضوع و مصداق خارجی است؛[۶۵] چنان‌که در قرآن کریم نیز در‌این‌باره آیه‌ای آمده است.[۶۶] چنین فرایندی عموماً در جایی به کار می‌رود که قاضی در محکمه در باب موضوعات و مصادیق خارجی به قطع نمی‌رسد و آن‌گاه از قرعه استفاده می‌کند. ممکن است محتوای روایات نیز ناظر به بحث قضاوت باشند؛ به ویژه آنکه در یکی از روایات ذکر شده، به این امر تصریح شده است که امام علی(ع) این کار را در هنگام قضاوت انجام داده[۶۷] و براساس مبانی قضایی شیعه نیز در مواردی که قاضی در موضوعات و مصادیق خارجی دچار مشکل شود، یکی از راه‌های شرعی برای صدور حکم، قرعه است.[۶۸][۶۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص 132
  2. ر.ک. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان.
  3. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص156.
  4. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص134.
  5. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص135 ـ 138.
  6. ر.ک. سيدمحمد حسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 22 و 23.
  7. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص140.
  8. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص 145.
  9. ر.ك: سیدمحمد حسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 59 و60.
  10. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص 145.
  11. سورۀ نحل، آیۀ 89.
  12. سورۀ انعام، آیۀ 59.
  13. ر.ك: سیدمحمد حسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 62 و 63.
  14. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص 146.
  15. ر.ک: المیزان، ج 12، ص 324 و 325.
  16. ر.ک: المیزان، ج 12، ص 325.
  17. ر.ک: المیزان، ج 12، ص 325.
  18. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص149.
  19. ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج7، ص 81 و 82.
  20. كليني، الكافي، ج 1، ص 198-199، باب نادر جامع في فضل الامام وصفاته، روايت اول.
  21. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص 149.
  22. المیزان، ج 11، ص 280.
  23. آريان، حمید، جامعيت قرآن در بيان مفسر الميزان، مجله قرآن‌شناخت، س1، ش1، 1387، ص150
  24. الإتقان فی علوم القرآن: ج ۲ ص ۳۳۸؛ احیاء العلوم: ج ۱ ص ۵۲۴ - ۵۲۵؛ جواهر القرآن: ص ۱۸؛ البرهان فی علوم القرآن: ج ۲ ص ۱۸۱ - ۱۸۲
  25. «و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم» نحل: آیه ۸۹.
  26. «سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق کتاب هایی است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیزی است و برای مردمی که ایمان می آورند رهنمود و رحمتی است» یوسف: آیه ۱۱۱.
  27. ر. ک: الإتقان فی علوم القرآن : ج ۴ ص ۲۶ - ۳۱؛ التمهید فی علوم القرآن: ج ۶ ص ۱۹.
  28. هر کس طالب علم اولین و آخرین است ، در قرآن کندوکاو کند. ر . ک : ص ۷۸ ح ۳۲۲.
  29. إنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وتَعالی أنزَلَ فی القُرآنِ تِبیانَ کُلِّ شَی ءٍ ، حَتّی وَاللَّهِ ما تَرَکَ اللَّهُ شَیئاً یَحتاجُ إلَیهِ العِبادُ ، حَتّی لایَستَطیعَ عَبدٌ یَقولُ : لَو کانَ هذا اُنزِلَ فِی القُرآنِ، إلّا وقَد أنزَلَهُ اللَّهُ فیهِ ر . ک : ص ۸۰ ح ۳۲۷.
  30. إنَّ العَزیزَ الجَبّارَ أنزَلَ عَلَیکُم کِتابَهُ وهُوَ الصّادِقُ البارُّ ، فیهِ خَبَرُکُم وخَبَرُ مَن قَبلَکُم وخَبَرُ مَن بَعدَکُم ، وخَبَرُ السَّماءِ وَالأَرضِ ، ولَو أتاکُم مَن یُخبِرُکُم عَن ذلِکَ لَتَعَجَّبتُم ر . ک : ص ۸۶ ح ۳۳۹.
  31. إنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکرُهُ خَتَمَ بِنَبِیِّکُمُ النَّبِیّینَ فَلا نَبِیَّ بَعدَهُ أبَداً، وخَتَمَ بِکِتابِکُمُ الکُتُبَ فَلا کِتابَ بَعدَهُ أبَداً، وأنزَلَ فیهِ تِبیانَ کُلِّ شَی ءٍ وخَلْقَکُم وخَلْقَ السَّماواتِ وَالأَرض، ونَبَأَ ما قَبلَکُم وفَصْلَ ما بَینَکُم وخَبَرَ ما بَعدَکُم، وأمْرَ الجَنَّهِ وَالنّارِ وما أنتُم صائِرونَ إلَیهِ ر . ک: ص ۸۲ ح ۳۳۱.
  32. بصائر الدرجات: ص ۲۱۴ - ۲۱۵.
  33. علی‌زاده موسوی، سید حامد، پژوهشی درباره جامعیت قرآن ص: ۱.
  34. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن: ج ۶ ص ۱۹ - ۳۰.
  35. التمهید فی علوم القرآن: ج ۶ ص ۳۰.
  36. ر. ک: التفسیر والمفسرون: ج ۲ ص ۴۶۹ - ۴۷۲.
  37. «الف - لام - را . ما قرآن را بر تو (پیامبر) نازل کردیم تا با آن مردم را از تاریکی ها به سوی نور بیرون بری» ابراهیم: آیه ۱.
  38. «و ما از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و رحمت است نازل می‌کنیم» اسرا: آیه ۸۲.
  39. «وماه رمضان ماهی که قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالی که برای عموم مردم رهنمود است» بقره: آیه ۱۸۵.
  40. علی‌زاده موسوی، سید حامد، پژوهشی درباره جامعیت قرآن ص: ۴.
  41. التبیان فی تفسیر القرآن: ج ۶ ص ۴۱۸.
  42. مجمع البیان : ج ۶ ص ۴۱۶.
  43. الکشاف : ج ۲ ص ۶۲۸.
  44. المیزان فی تفسیر القرآن : ج ۱۲ ص ۳۲۵.
  45. نهج البلاغه: خطبه ۱۸۳.
  46. انعام : آیه ۳۸.
  47. نهج البلاغه: خطبه ۱۸.
  48. فیهِ تِبیانُ حُجَجِ اللَّهِ المُنَوَّرَهِ ، ومَحارِمِهِ المَحدودَهِ ، وفَضائِلِهِ المَندوبَهِ ، وجُمَلِهِ الکافِیَهِ ، ورُخَصِهِ المَوهوبَهِ ، وشَرایِعِهِ المَکتوبَهِ ر . ک : ص ۷۹ ح ۳۲۵.
  49. ر . ک : ص ۸۱ ح ۳۲۶.
  50. ر . ک : ص ۸۹ ح ۳۴۱.
  51. علی‌زاده موسوی، سید حامد، پژوهشی درباره جامعیت قرآن ص: ۵.
  52. ر. ک: شرح فصوص الحکم: ص ۱۱۵۳ - ۱۱۵۶؛ آداب الصلوه: ص ۳۱۰.
  53. «و این کتاب را به سوی تو به حق فرو فرستادیم، در حالی که کتاب‌های آسمانی پیشین را تصدیق می‌کند و نسبت به آن مسلط و نگهبان است» مائده: آیه ۴۸.
  54. اُعطیتُ السُّوَرَ الطِّوالَ مَکانَ التَّوراهِ ، واُعطیتُ المِئینَ مَکانَ الإِنجیلِ ، واُعطیتُ المَثانِیَ مَکانَ الزَّبورِ ، وفُضِّلتُ بِالمُفَصَّلِ ؛ ثَمانٌ وسِتّونَ سورَهً ، وهُوَ مُهَیمِنٌ عَلی سائِرِ الکُتُبِ ، وَالتَّوراهِ لِموسی وَالإِنجیلِ لِعیسی وَالزَّبورِ لِداوودَ ر . ک : ص ۲۶۴ ح ۴۷۰.
  55. «خدا به من کلمات جامع داده است» ر . ک : ج ۳ ص ۱۶ ح ۷۲۶.
  56. شرح فصوص الحکم : ص ۱۱۵۶.
  57. آداب الصلوه : ص ۳۰۹ - ۳۱۰.
  58. علی‌زاده موسوی، سید حامد، پژوهشی درباره جامعیت قرآن ص: ۶.
  59. المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۱۲ ص ۳۲۵.
  60. علی‌زاده موسوی، سید حامد، پژوهشی درباره جامعیت قرآن ص: ۶.
  61. همان، ص۳۸۹.
  62. "كَانَ عَلِيٌّ(ع) يَقْضِي بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ. فَإِذَا جَاءَهُ مَا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ رَجَمَ فَأَصَابَ وَ هِيَ الْمُعْضِلَاتُ" (همان).
  63. پیش‌تر، این روایات نقل شدند (برای نمونه، ر.ک: همان، ص۳۸۸).
  64. "إِنَّ عَلِيّاً(ع) إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ لَمْ يَجِئْ بِهِ كِتَابٌ وَ لَا سُنَّةٌ رَجَمَ بِهِ يَعْنِي سَاهَمَ فَأَصَابَ. ثُمَّ قَالَ: يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ وَ تِلْكَ الْمُعْضِلَاتُ" (همان، ص۳۸۹).
  65. محمد علی کاظمی خراسانی، فوائد الأصول (تقریرات درس محمد حسین غروی نائینی)، ج۴، ص۶۷۹.
  66. خداوند متعال درباره ماجرای تعیین عهده‌دار امر حضرت مریم(س) می‌فرماید: ﴿﴿وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ (آل عمران، ۴۴).
  67. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۸۹.
  68. آیت‌الله فاضل لنکرانی در‌این‌باره می‌نویسد: وأمّا قولهم فی مطاوی كتبهم الفقهية: القرعة لكل أمر مجهول أو مشتبه... فان مراده من الأمر المجهول هو الأمر الذی يرجع الى الحاكم، ومن الحكم المشتبه هو الحكم الذی هو وظيفة القاضی لا الحكم الشرعی الكلى (ر.ک: محمد فاضل موحدی لنکرانی، القواعد الفقهية، ص۴۳۱ و ۴۳۲). گفتنی است علامه مجلسی در توجیه این روایات، دو احتمال بیان می‌کند: یکی آنکه قرعه در امور جزئی باشد، نه حکم کلی؛ و دوم آنکه قرعه در همان حکم کلی باشد، و از اختصاصات امام(ع) آن باشد که از راه قرعه، به حکم کلی دست یابد؛ با این توضیح که قرعه امام همواره به واقع اصابت می‌کند. ایشان تصریح می‌کند که احتمال اول موافق اصول بوده؛ هرچند احتمال دوم اظهر است (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۷). گفتنی است علامه مجلسی شاهدی برای احتمال دوم ذکر نمی‌کند و به نظر می‌رسد در روایات نیز شاهدی ندارد.
  69. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۱۶.