فروش زمین به امویان: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +)) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[فروش زمین به امویان در تاریخ اسلامی]] - [[فروش زمین به امویان در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
خلفای [[بنیامیه]] صلاحیت [[خلافت]] نداشتند و از نظر [[دینی]]، [[حاکم مشروع]] نبودند؛ به همین علت [[معصومان]] با آنان [[معامله]] نمیکردند؛ ولی در مواردی مجبور به این کار میشدند. در روایتی صحیح [[امام صادق]]{{ع}} بیان میکند که پدرم زمینی را به [[سلیمان بن عبدالمک]] فروخت و با او شرط کرد که به مدت شش سال [[زکات]] آن را بدهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴.</ref>. در [[روایت]] معتبر دیگری این [[خلیفه]] [[هشام بن عبدالملک]] معرفی شده است که [[باغی]] را به بیش از هزار [[دینار]] از [[حضرت]] خرید و ایشان شرط کرد که ده سال زکات آن را بدهد؛ حضرت در ادامه روایت میافزاید: «از آن جهت این کار را انجام داد که هشام [[والی]] و [[حاکم]] بود»<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّ هِشَاماً كَانَ هُوَ الْوَالِيَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. | خلفای [[بنیامیه]] صلاحیت [[خلافت]] نداشتند و از نظر [[دینی]]، [[حاکم مشروع]] نبودند؛ به همین علت [[معصومان]] با آنان [[معامله]] نمیکردند؛ ولی در مواردی مجبور به این کار میشدند. در روایتی صحیح [[امام صادق]] {{ع}} بیان میکند که پدرم زمینی را به [[سلیمان بن عبدالمک]] فروخت و با او شرط کرد که به مدت شش سال [[زکات]] آن را بدهد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴.</ref>. در [[روایت]] معتبر دیگری این [[خلیفه]] [[هشام بن عبدالملک]] معرفی شده است که [[باغی]] را به بیش از هزار [[دینار]] از [[حضرت]] خرید و ایشان شرط کرد که ده سال زکات آن را بدهد؛ حضرت در ادامه روایت میافزاید: «از آن جهت این کار را انجام داد که هشام [[والی]] و [[حاکم]] بود»<ref>{{متن حدیث|وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّ هِشَاماً كَانَ هُوَ الْوَالِيَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۷۶.</ref>. | ||
[[احمد عاملی]] در شرح این روایت مینویسد: حضرت به خرید [[زمین]] اشاره دارد و معنای آن این است که با اینکه فروش زمین به خلیفه [[اموی]] [[پسندیده]] نبوده است، به جهت خواست والی و عدم امکان [[مخالفت]] با وی، معامله انجام گرفته است و ممکن است اشاره به شرط زکات باشد که با شرط قراردادن زکات، هشام به بهانه زکات متعرض حضرت نشود؛ زیرا این مقدار [[مال]] در مظان تعلق زکات بوده است و [[والیان]] قبوض زکات را میدادند<ref>احمد بن زینالعابدین عاملی علوی، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، ج۲، ص۲۱.</ref>. | [[احمد عاملی]] در شرح این روایت مینویسد: حضرت به خرید [[زمین]] اشاره دارد و معنای آن این است که با اینکه فروش زمین به خلیفه [[اموی]] [[پسندیده]] نبوده است، به جهت خواست والی و عدم امکان [[مخالفت]] با وی، معامله انجام گرفته است و ممکن است اشاره به شرط زکات باشد که با شرط قراردادن زکات، هشام به بهانه زکات متعرض حضرت نشود؛ زیرا این مقدار [[مال]] در مظان تعلق زکات بوده است و [[والیان]] قبوض زکات را میدادند<ref>احمد بن زینالعابدین عاملی علوی، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، ج۲، ص۲۱.</ref>. | ||
[[فیض کاشانی]] توجیه دیگری آورده و مینویسد: شاید [[حاکمان]] در آن [[زمان]] زکات اموالشان را نمیدادند و حضرت خواست که بهای زمینش را [[حلال]] کند؛ به همین جهت برای هشام شرط زکات قرار داد<ref>{{عربی|لعل الولاة كانوا يومئذ لا يزكون أموالهم فأراد{{ع}} أن يحل له ثمن أرضه كملا فاشترط على هشام زكاته ليحل}}؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۰، ص۲۲۸.</ref>؛ در این صورت میتوان گفت هشام این [[ملک]] را برای شخص خود خریده است، نه برای [[حکومت]] و مصارف عمومی.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۳.</ref>. | [[فیض کاشانی]] توجیه دیگری آورده و مینویسد: شاید [[حاکمان]] در آن [[زمان]] زکات اموالشان را نمیدادند و حضرت خواست که بهای زمینش را [[حلال]] کند؛ به همین جهت برای هشام شرط زکات قرار داد<ref>{{عربی|لعل الولاة كانوا يومئذ لا يزكون أموالهم فأراد {{ع}} أن يحل له ثمن أرضه كملا فاشترط على هشام زكاته ليحل}}؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۰، ص۲۲۸.</ref>؛ در این صورت میتوان گفت هشام این [[ملک]] را برای شخص خود خریده است، نه برای [[حکومت]] و مصارف عمومی.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۶۳.</ref>. | ||
== منابع == | |||
==منابع== | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:1100520.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | # [[پرونده:1100520.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:فروش زمین به امویان]] | [[رده:فروش زمین به امویان]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۳
مقدمه
خلفای بنیامیه صلاحیت خلافت نداشتند و از نظر دینی، حاکم مشروع نبودند؛ به همین علت معصومان با آنان معامله نمیکردند؛ ولی در مواردی مجبور به این کار میشدند. در روایتی صحیح امام صادق (ع) بیان میکند که پدرم زمینی را به سلیمان بن عبدالمک فروخت و با او شرط کرد که به مدت شش سال زکات آن را بدهد[۱]. در روایت معتبر دیگری این خلیفه هشام بن عبدالملک معرفی شده است که باغی را به بیش از هزار دینار از حضرت خرید و ایشان شرط کرد که ده سال زکات آن را بدهد؛ حضرت در ادامه روایت میافزاید: «از آن جهت این کار را انجام داد که هشام والی و حاکم بود»[۲]. احمد عاملی در شرح این روایت مینویسد: حضرت به خرید زمین اشاره دارد و معنای آن این است که با اینکه فروش زمین به خلیفه اموی پسندیده نبوده است، به جهت خواست والی و عدم امکان مخالفت با وی، معامله انجام گرفته است و ممکن است اشاره به شرط زکات باشد که با شرط قراردادن زکات، هشام به بهانه زکات متعرض حضرت نشود؛ زیرا این مقدار مال در مظان تعلق زکات بوده است و والیان قبوض زکات را میدادند[۳].
فیض کاشانی توجیه دیگری آورده و مینویسد: شاید حاکمان در آن زمان زکات اموالشان را نمیدادند و حضرت خواست که بهای زمینش را حلال کند؛ به همین جهت برای هشام شرط زکات قرار داد[۴]؛ در این صورت میتوان گفت هشام این ملک را برای شخص خود خریده است، نه برای حکومت و مصارف عمومی.[۵].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴.
- ↑ «وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ لِأَنَّ هِشَاماً كَانَ هُوَ الْوَالِيَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۲۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ احمد بن زینالعابدین عاملی علوی، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، ج۲، ص۲۱.
- ↑ لعل الولاة كانوا يومئذ لا يزكون أموالهم فأراد (ع) أن يحل له ثمن أرضه كملا فاشترط على هشام زكاته ليحل؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۱۰، ص۲۲۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۶۳.