مراتب شرک: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ولایت}} | {{ولایت}} | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مراتب شرک در قرآن]] - [[مراتب شرک در حدیث]] - [[مراتب شرک در نهج البلاغه]] - [[مراتب شرک در اخلاق اسلامی]] - [[مراتب شرک در معارف دعا و زیارات]] - [[مراتب شرک در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = مراتب شرک (پرسش)}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*[[شرک]] همانند [[توحید]] مراتبی دارد. [[باور]] نیاوردن به هر یک از مراتب [[توحید]]، [[انسان]] را به مرتبتی از [[شرک]] میاندازد. برخی مراتب [[شرک]] موجب [[کفر]] و بیرون رفتن از [[ایمان]] میشوند که آنها را "[[شرک]] جلی" گویند. برخی مراتب دیگر [[شرک]] بسیار پنهانیاند و به آسانی پیدا نمیشوند و از میان نمیروند. از [[آیات]] قرانی نیز بر میآید که [[ایمان]] بسیاری از [[مردمان]] به [[شرک]] آلوده است<ref>{{متن قرآن| وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ }}؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۵؛ المیزان، ۱۱/ ۲۷۳.</ref>. این [[مرتبت]] از [[شرک]] را "[[شرک]] خفی" مینامند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | * [[شرک]] همانند [[توحید]] مراتبی دارد. [[باور]] نیاوردن به هر یک از مراتب [[توحید]]، [[انسان]] را به مرتبتی از [[شرک]] میاندازد. برخی مراتب [[شرک]] موجب [[کفر]] و بیرون رفتن از [[ایمان]] میشوند که آنها را "[[شرک]] جلی" گویند. برخی مراتب دیگر [[شرک]] بسیار پنهانیاند و به آسانی پیدا نمیشوند و از میان نمیروند. از [[آیات]] قرانی نیز بر میآید که [[ایمان]] بسیاری از [[مردمان]] به [[شرک]] آلوده است<ref>{{متن قرآن| وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ }}؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۵؛ المیزان، ۱۱/ ۲۷۳.</ref>. این [[مرتبت]] از [[شرک]] را "[[شرک]] خفی" مینامند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | ||
*[[پیامبر اسلام]] {{صل}} درباره همین [[شرک]] است که فرموده است: "[[شرک]] در [[امت]] من پنهانتر است از موری که شب تاریک بر سنگی سیاه راه میرود"<ref>میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | * [[پیامبر اسلام]] {{صل}} درباره همین [[شرک]] است که فرموده است: "[[شرک]] در [[امت]] من پنهانتر است از موری که شب تاریک بر سنگی سیاه راه میرود"<ref>میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | ||
*برخی گونههای [[شرک]] خفی عبارتاند از: | * برخی گونههای [[شرک]] خفی عبارتاند از: | ||
#[[شرک]] در [[توحید افعالی]]: بدین معنا است که [[آدمی]] در همان حال که خویش را به [[توحید افعالی]] پایپند میپندارد، آثار را به [[علل]] و اسباب طبیعی نسبت میدهد. | # [[شرک]] در [[توحید افعالی]]: بدین معنا است که [[آدمی]] در همان حال که خویش را به [[توحید افعالی]] پایپند میپندارد، آثار را به [[علل]] و اسباب طبیعی نسبت میدهد. | ||
#[[شرک]] در [[توحید عملی]]: هر گونه [[پیروی]] از آفریدگان، اگر به [[رضای خدا]] نباشد، گونهای [[شرک]] است؛ همانند [[پیروی]] از [[هواهای نفسانی]]، [[شیاطین]]، [[ستمگران]] و [[حاکمان جور]]<ref>میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.</ref>. | # [[شرک]] در [[توحید عملی]]: هر گونه [[پیروی]] از آفریدگان، اگر به [[رضای خدا]] نباشد، گونهای [[شرک]] است؛ همانند [[پیروی]] از [[هواهای نفسانی]]، [[شیاطین]]، [[ستمگران]] و [[حاکمان جور]]<ref>میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.</ref>. | ||
#[[شرک]] در [[توحید عبادی]]: به معنای آن است که [[انسان]] در [[عبادت]] ریاکاری کند. هر چند [[ریا]] موجب بطلان عمل است و از [[گناهان]] بزرگ محسوب میشود، باعث زوال [[ایمان]] نمیگردد. | # [[شرک]] در [[توحید عبادی]]: به معنای آن است که [[انسان]] در [[عبادت]] ریاکاری کند. هر چند [[ریا]] موجب بطلان عمل است و از [[گناهان]] بزرگ محسوب میشود، باعث زوال [[ایمان]] نمیگردد. | ||
#[[شرک]] در [[توحید صفاتی]]: این گونه [[شرک]] خفی تنها میان [[دانشمندان]] و اندیشهمندان رواج دارد. [[متکلمان اشعری]] بدین گونه از [[شرک]] مبتلایند. این [[شرک]] نیز موجب [[خروج]] از [[اسلام]] نمیشود<ref>مجموعه آثار استاد مطهری، ۲/ ۱۲۳.</ref>. | # [[شرک]] در [[توحید صفاتی]]: این گونه [[شرک]] خفی تنها میان [[دانشمندان]] و اندیشهمندان رواج دارد. [[متکلمان اشعری]] بدین گونه از [[شرک]] مبتلایند. این [[شرک]] نیز موجب [[خروج]] از [[اسلام]] نمیشود<ref>مجموعه آثار استاد مطهری، ۲/ ۱۲۳.</ref>. | ||
#[[شرک]] در [[توحید افعالی]]: [[معتزله]]، که [[علل]] و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل میپندارند، به [[شرک]] در [[توحید افعالی]] دچارند<ref>مفاهیم القرآن، ۱/ ۳۰۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | # [[شرک]] در [[توحید افعالی]]: [[معتزله]]، که [[علل]] و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل میپندارند، به [[شرک]] در [[توحید افعالی]] دچارند<ref>مفاهیم القرآن، ۱/ ۳۰۱.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 205.</ref>. | ||
==مراتب شرک در اصطلاحات کلام== | == مراتب شرک در اصطلاحات کلام == | ||
#شرک ذاتی: [[اعتقاد]] به چند مبدئی، "شرک ذاتی" است و نقطه مقابل "[[توحید ذاتی]]" است. [[قرآن]] آنجا که [[اقامه برهان]] میکند ([[برهان]] تمانع) و میگوید: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا | # شرک ذاتی: [[اعتقاد]] به چند مبدئی، "شرک ذاتی" است و نقطه مقابل "[[توحید ذاتی]]" است. [[قرآن]] آنجا که [[اقامه برهان]] میکند ([[برهان]] تمانع) و میگوید: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ }}<ref> اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.</ref>. در برابر این گروه [[اقامه برهان]] میکنند. این گونه [[اعتقاد]] سبب [[خروج]] از چرگه اهل [[توحید]] و [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] است. [[اسلام]] شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد میکند. شرک ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا [[تثلیث]] یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بودهاند، [[جهان]] را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی میدانستهاند. | ||
#شرک صفاتی: شرک صفاتی، یعنی عدم [[وحدت]] صفات با ذاتی. به [[علت]] دقیق بودن مسئله شرک صفاتی، این مسئله در میان [[عامه]] [[مردم]] هرگز مطرح نمیشود. برخی [[اندیشمندان]] که در این گونه مسائل میاندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به شرک در [[صفات ]][[مبتلا]] میشوند. [[اشاعره]] از [[متکلمین]] [[اسلامی]] دچار این نوع شرک شدهاند. این نوع شرک، شرک خفی است و موجب [[خروج]] از | # شرک صفاتی: شرک صفاتی، یعنی عدم [[وحدت]] صفات با ذاتی. به [[علت]] دقیق بودن مسئله شرک صفاتی، این مسئله در میان [[عامه]] [[مردم]] هرگز مطرح نمیشود. برخی [[اندیشمندان]] که در این گونه مسائل میاندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به شرک در [[صفات]] [[مبتلا]] میشوند. [[اشاعره]] از [[متکلمین]] [[اسلامی]] دچار این نوع شرک شدهاند. این نوع شرک، شرک خفی است و موجب [[خروج]] از حوزه [[اسلام]] نیست. | ||
#شرک در [[خالقیت]]: یعنی برخی مخلوقات [[خدا]] را با او در [[خالقیت]] شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: [[خداوند]] [[مسئول]] [[خلقت]] [[شرور]] نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ شرک در [[خالقیت]] صورت گرفته است. این گونه شرک که شرک در [[خالقیت]] و فاعلیت است، نقطه مقابل [[توحید افعالی]] است. [[اسلام]] این گونه شرک را نیز غیر قابل [[گذشت]] میداند. البته شرک در [[خالقیت]] به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، شرک خفی است نه شرک جلی، و موجب [[خروج]] کلی از جرگه اهل [[توحید]] و | # شرک در [[خالقیت]]: یعنی برخی مخلوقات [[خدا]] را با او در [[خالقیت]] شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: [[خداوند]] [[مسئول]] [[خلقت]] [[شرور]] نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ شرک در [[خالقیت]] صورت گرفته است. این گونه شرک که شرک در [[خالقیت]] و فاعلیت است، نقطه مقابل [[توحید افعالی]] است. [[اسلام]] این گونه شرک را نیز غیر قابل [[گذشت]] میداند. البته شرک در [[خالقیت]] به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، شرک خفی است نه شرک جلی، و موجب [[خروج]] کلی از جرگه اهل [[توحید]] و حوزه [[اسلام]] نیست. | ||
#شرک در [[پرستش]]: نقطه مقابل [[توحید در عبادت]] است. شرک در [[پرستش]]، شرک عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله [[پرستش]]، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا [[ستاره]] یا [[خورشید]] یا درخت یا دریا را میپرستیدهاند. این نوع از شرک فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار [[جهان]] یافت میشود<ref>مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۶.</ref>. | # شرک در [[پرستش]]: نقطه مقابل [[توحید در عبادت]] است. شرک در [[پرستش]]، شرک عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله [[پرستش]]، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا [[ستاره]] یا [[خورشید]] یا درخت یا دریا را میپرستیدهاند. این نوع از شرک فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار [[جهان]] یافت میشود<ref>مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۶.</ref>. | ||
*در [[باور]] بتپرستان، [[بت]] "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این [[بتها]] [[خدا]] باشند. البته عوام آنها چهبسا میان [[بتها]] و ارباب فرق نگذاشته، خود [[بتها]] را [[پرستش]] کنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.</ref>. | * در [[باور]] بتپرستان، [[بت]] "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این [[بتها]] [[خدا]] باشند. البته عوام آنها چهبسا میان [[بتها]] و ارباب فرق نگذاشته، خود [[بتها]] را [[پرستش]] کنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.</ref>. | ||
*نقطه مقابل شرک در [[پرستش]]، [[توحید عبادی]] است. به اصطلاح "[[توحید عبادی]]" [[رجوع]] شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۷.</ref>. | * نقطه مقابل شرک در [[پرستش]]، [[توحید عبادی]] است. به اصطلاح "[[توحید عبادی]]" [[رجوع]] شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۲۷.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[حمید نگارش|نگارش، حمید]]، [[ابراهیم احمدیان|احمدیان، ابراهیم]]، [[محمود سراجی|سراجی، محمود]]، [[محمد تقی رکنی لموکی|رکنی لموکی، محمد تقی]]، [[محمد خطیبی کوشکک|خطیبی کوشکک، محمد]]،[[سید قوامالدین حسینی سیاهکلرودی|حسینی سیاهکلرودی، سید قوامالدین]]، [[ فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[حمید نگارش|نگارش، حمید]]، [[ابراهیم احمدیان|احمدیان، ابراهیم]]، [[محمود سراجی|سراجی، محمود]]، [[محمد تقی رکنی لموکی|رکنی لموکی، محمد تقی]]، [[محمد خطیبی کوشکک|خطیبی کوشکک، محمد]]، [[سید قوامالدین حسینی سیاهکلرودی|حسینی سیاهکلرودی، سید قوامالدین]]، [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | |||
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | * [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده: مراتب شرک]] | [[رده: مراتب شرک]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۹
مقدمه
- شرک همانند توحید مراتبی دارد. باور نیاوردن به هر یک از مراتب توحید، انسان را به مرتبتی از شرک میاندازد. برخی مراتب شرک موجب کفر و بیرون رفتن از ایمان میشوند که آنها را "شرک جلی" گویند. برخی مراتب دیگر شرک بسیار پنهانیاند و به آسانی پیدا نمیشوند و از میان نمیروند. از آیات قرانی نیز بر میآید که ایمان بسیاری از مردمان به شرک آلوده است[۱]. این مرتبت از شرک را "شرک خفی" مینامند[۲].
- پیامبر اسلام (ص) درباره همین شرک است که فرموده است: "شرک در امت من پنهانتر است از موری که شب تاریک بر سنگی سیاه راه میرود"[۳][۴].
- برخی گونههای شرک خفی عبارتاند از:
- شرک در توحید افعالی: بدین معنا است که آدمی در همان حال که خویش را به توحید افعالی پایپند میپندارد، آثار را به علل و اسباب طبیعی نسبت میدهد.
- شرک در توحید عملی: هر گونه پیروی از آفریدگان، اگر به رضای خدا نباشد، گونهای شرک است؛ همانند پیروی از هواهای نفسانی، شیاطین، ستمگران و حاکمان جور[۵].
- شرک در توحید عبادی: به معنای آن است که انسان در عبادت ریاکاری کند. هر چند ریا موجب بطلان عمل است و از گناهان بزرگ محسوب میشود، باعث زوال ایمان نمیگردد.
- شرک در توحید صفاتی: این گونه شرک خفی تنها میان دانشمندان و اندیشهمندان رواج دارد. متکلمان اشعری بدین گونه از شرک مبتلایند. این شرک نیز موجب خروج از اسلام نمیشود[۶].
- شرک در توحید افعالی: معتزله، که علل و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل میپندارند، به شرک در توحید افعالی دچارند[۷][۸].
مراتب شرک در اصطلاحات کلام
- شرک ذاتی: اعتقاد به چند مبدئی، "شرک ذاتی" است و نقطه مقابل "توحید ذاتی" است. قرآن آنجا که اقامه برهان میکند (برهان تمانع) و میگوید: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴾[۹]. در برابر این گروه اقامه برهان میکنند. این گونه اعتقاد سبب خروج از چرگه اهل توحید و خروج از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد میکند. شرک ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا تثلیث یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بودهاند، جهان را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی میدانستهاند.
- شرک صفاتی: شرک صفاتی، یعنی عدم وحدت صفات با ذاتی. به علت دقیق بودن مسئله شرک صفاتی، این مسئله در میان عامه مردم هرگز مطرح نمیشود. برخی اندیشمندان که در این گونه مسائل میاندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به شرک در صفات مبتلا میشوند. اشاعره از متکلمین اسلامی دچار این نوع شرک شدهاند. این نوع شرک، شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.
- شرک در خالقیت: یعنی برخی مخلوقات خدا را با او در خالقیت شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: خداوند مسئول خلقت شرور نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ شرک در خالقیت صورت گرفته است. این گونه شرک که شرک در خالقیت و فاعلیت است، نقطه مقابل توحید افعالی است. اسلام این گونه شرک را نیز غیر قابل گذشت میداند. البته شرک در خالقیت به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، شرک خفی است نه شرک جلی، و موجب خروج کلی از جرگه اهل توحید و حوزه اسلام نیست.
- شرک در پرستش: نقطه مقابل توحید در عبادت است. شرک در پرستش، شرک عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله پرستش، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا ستاره یا خورشید یا درخت یا دریا را میپرستیدهاند. این نوع از شرک فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار جهان یافت میشود[۱۰][۱۱].
- در باور بتپرستان، بت "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این بتها خدا باشند. البته عوام آنها چهبسا میان بتها و ارباب فرق نگذاشته، خود بتها را پرستش کنند[۱۲].
- نقطه مقابل شرک در پرستش، توحید عبادی است. به اصطلاح "توحید عبادی" رجوع شود[۱۳].
منابع
پانویس
- ↑ ﴿ وَكَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ﴾؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۵؛ المیزان، ۱۱/ ۲۷۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 205.
- ↑ میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 205.
- ↑ میزان الحکمة، ۲/ ۱۴۳۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد مطهری، ۲/ ۱۲۳.
- ↑ مفاهیم القرآن، ۱/ ۳۰۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 205.
- ↑ اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۷.