نامۀ ۷۰ نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'jpg|22px]] 22px دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
* [[طبیعت]] [[حکومت]] حقمدار در این است که امتیازات را به [[عدالت]] میان [[مردمان]] تقسیم کند و بر [[اجرای عدالت]] پای فشرد، چنانکه [[امام]] نیز از آغاز [[خلافت]] بر این نکته تأکید داشت و فرمود اگر [[مالی]] را حتی اگر بهای کنیزان کرده و یا به کابین [[زنان]] خود درآورده باشید از شما باز میستانم. چنین [[حکومتی]] مبنای کار را [[حق]] و [[عدالت]] قرار میدهد و اگر کسانی تا پیش از امتیازاتی ناروا برخوردار باشند، از این پس آن امتیازات را از دست خواهند داد. از اینرو یکی از روشهای [[معاویه]] در [[فریب]] [[مردمان]]، تطمیع آنها به بهرههای دنیوی بود. این طریقه برای او نتیجهبخش بود و موفق به [[فریب]] برخی کسانی میشد، از جمله عدهای از [[مردم]] [[مدینه]] در دوره [[زمامداری]] [[سهل بن حنیف]] که با این وعدهها فریفته شدند. [[امام]] {{ع}} ضمن نامهای او را در پیوستن برخی از افراد تحت ولایتش به [[معاویه]] دلداری میدهد و به او یادآوری میکند که افراد سستپیمان [[لیاقت]] [[امامت]] [[حاکم]] [[حق]] را ندارند و هرگز قابل [[اعتماد]] نیستند و تو از کارشکنیهای آنها خلاص شدی. [[امام]] [[دلیل]] پشت کردن آنها را آگاهیشان از [[عدل]] [[امام]] و [[برابری]] همگان در برابر [[قانون]] و [[حق]] میداند، که آنها از این امر گریزاناند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | * [[طبیعت]] [[حکومت]] حقمدار در این است که امتیازات را به [[عدالت]] میان [[مردمان]] تقسیم کند و بر [[اجرای عدالت]] پای فشرد، چنانکه [[امام]] نیز از آغاز [[خلافت]] بر این نکته تأکید داشت و فرمود اگر [[مالی]] را حتی اگر بهای کنیزان کرده و یا به کابین [[زنان]] خود درآورده باشید از شما باز میستانم. چنین [[حکومتی]] مبنای کار را [[حق]] و [[عدالت]] قرار میدهد و اگر کسانی تا پیش از امتیازاتی ناروا برخوردار باشند، از این پس آن امتیازات را از دست خواهند داد. از اینرو یکی از روشهای [[معاویه]] در [[فریب]] [[مردمان]]، تطمیع آنها به بهرههای دنیوی بود. این طریقه برای او نتیجهبخش بود و موفق به [[فریب]] برخی کسانی میشد، از جمله عدهای از [[مردم]] [[مدینه]] در دوره [[زمامداری]] [[سهل بن حنیف]] که با این وعدهها فریفته شدند. [[امام]] {{ع}} ضمن نامهای او را در پیوستن برخی از افراد تحت ولایتش به [[معاویه]] دلداری میدهد و به او یادآوری میکند که افراد سستپیمان [[لیاقت]] [[امامت]] [[حاکم]] [[حق]] را ندارند و هرگز قابل [[اعتماد]] نیستند و تو از کارشکنیهای آنها خلاص شدی. [[امام]] [[دلیل]] پشت کردن آنها را آگاهیشان از [[عدل]] [[امام]] و [[برابری]] همگان در برابر [[قانون]] و [[حق]] میداند، که آنها از این امر گریزاناند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | ||
* افزون بر [[سیدرضی]]، [[بلاذری]] در [[انساب الاشراف]] نیز این [[نامه]] را [[روایت]] کرده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | * افزون بر [[سیدرضی]]، [[بلاذری]] در [[انساب الاشراف]] نیز این [[نامه]] را [[روایت]] کرده است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | ||
== فرازی از نامه == | == فرازی از نامه == | ||
* اطلاع یافتهام که تعدادی از نزدیکانت مخفیانه به [[معاویه]] پیوستهاند. از این که تعدادی از خویشاوندانت را از دست داده و از [[همکاری]] آنان [[محروم]] شدهای ناراحت مباش. این فرار [[دلیل]] [[گمراهی]] آنان و برای عقوبتشان کافی است. از [[هدایت]] و [[حق]] فرار کرده و خیلی سریع به کوردلی و [[نادانی]] [[پناه]] بردهاند. جای [[تردید]] نیست که [[دنیاطلب]] بودند و به آن توجه داشتند و دنبال آن میدویدند. اینان [[عدل]] را [[درک]] کردند و دیدند و شنیدند و حفظ داشتند. میدانستند که همه [[مردم]] در نظر ما از نظر [[حقوقی]] (و [[اوامر الهی]]) مساوی هستند. به همین جهت برای سود بیشتر فرار کردند، [[مرگ]] و [[عذاب]] بر آنها، به [[خدا]] [[سوگند]] بدون [[تردید]] نه از [[ظلم]] فرار کردند و نه به [[عدل]] [[پناه]] بردند. من در این مورد [[آرزو]] دارم که [[خدا]] مشکلات را حل کند و ناهمواریها را برطرف گرداند، انشاءالله<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | * اطلاع یافتهام که تعدادی از نزدیکانت مخفیانه به [[معاویه]] پیوستهاند. از این که تعدادی از خویشاوندانت را از دست داده و از [[همکاری]] آنان [[محروم]] شدهای ناراحت مباش. این فرار [[دلیل]] [[گمراهی]] آنان و برای عقوبتشان کافی است. از [[هدایت]] و [[حق]] فرار کرده و خیلی سریع به کوردلی و [[نادانی]] [[پناه]] بردهاند. جای [[تردید]] نیست که [[دنیاطلب]] بودند و به آن توجه داشتند و دنبال آن میدویدند. اینان [[عدل]] را [[درک]] کردند و دیدند و شنیدند و حفظ داشتند. میدانستند که همه [[مردم]] در نظر ما از نظر [[حقوقی]] (و [[اوامر الهی]]) مساوی هستند. به همین جهت برای سود بیشتر فرار کردند، [[مرگ]] و [[عذاب]] بر آنها، به [[خدا]] [[سوگند]] بدون [[تردید]] نه از [[ظلم]] فرار کردند و نه به [[عدل]] [[پناه]] بردند. من در این مورد [[آرزو]] دارم که [[خدا]] مشکلات را حل کند و ناهمواریها را برطرف گرداند، انشاءالله<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 811.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۹ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۳
مقدمه
- طبیعت حکومت حقمدار در این است که امتیازات را به عدالت میان مردمان تقسیم کند و بر اجرای عدالت پای فشرد، چنانکه امام نیز از آغاز خلافت بر این نکته تأکید داشت و فرمود اگر مالی را حتی اگر بهای کنیزان کرده و یا به کابین زنان خود درآورده باشید از شما باز میستانم. چنین حکومتی مبنای کار را حق و عدالت قرار میدهد و اگر کسانی تا پیش از امتیازاتی ناروا برخوردار باشند، از این پس آن امتیازات را از دست خواهند داد. از اینرو یکی از روشهای معاویه در فریب مردمان، تطمیع آنها به بهرههای دنیوی بود. این طریقه برای او نتیجهبخش بود و موفق به فریب برخی کسانی میشد، از جمله عدهای از مردم مدینه در دوره زمامداری سهل بن حنیف که با این وعدهها فریفته شدند. امام (ع) ضمن نامهای او را در پیوستن برخی از افراد تحت ولایتش به معاویه دلداری میدهد و به او یادآوری میکند که افراد سستپیمان لیاقت امامت حاکم حق را ندارند و هرگز قابل اعتماد نیستند و تو از کارشکنیهای آنها خلاص شدی. امام دلیل پشت کردن آنها را آگاهیشان از عدل امام و برابری همگان در برابر قانون و حق میداند، که آنها از این امر گریزاناند[۱].
- افزون بر سیدرضی، بلاذری در انساب الاشراف نیز این نامه را روایت کرده است[۲].
فرازی از نامه
- اطلاع یافتهام که تعدادی از نزدیکانت مخفیانه به معاویه پیوستهاند. از این که تعدادی از خویشاوندانت را از دست داده و از همکاری آنان محروم شدهای ناراحت مباش. این فرار دلیل گمراهی آنان و برای عقوبتشان کافی است. از هدایت و حق فرار کرده و خیلی سریع به کوردلی و نادانی پناه بردهاند. جای تردید نیست که دنیاطلب بودند و به آن توجه داشتند و دنبال آن میدویدند. اینان عدل را درک کردند و دیدند و شنیدند و حفظ داشتند. میدانستند که همه مردم در نظر ما از نظر حقوقی (و اوامر الهی) مساوی هستند. به همین جهت برای سود بیشتر فرار کردند، مرگ و عذاب بر آنها، به خدا سوگند بدون تردید نه از ظلم فرار کردند و نه به عدل پناه بردند. من در این مورد آرزو دارم که خدا مشکلات را حل کند و ناهمواریها را برطرف گرداند، انشاءالله[۳].
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 811.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 811.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 811.