بحث:عصمت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۴۲: خط ۳۴۲:
[[دلیل]] عمده آنان، این است که: [[بشریت]] با عصمت منافات دارد. به این بیان که: [[انبیا]] نیز همانند سایر [[انسان‌ها]] [[بشر]] بوده و هیچ امتیاز و فضیلتی بر دیگران ندارند، جز اینکه وسایل و وسایط [[تبلیغ رسالت الهی]] هستند. البته از آنجا که آنها نخستین انسان‌هایی هستند که مشمول [[امر و نهی]] [[خداوند]] می‌شوند، طبیعی است که [[سلوک]] و [[رفتار]] ایشان بر طبق [[شریعت]] پیشتر و بیشتر از دیگران باشد؛ از همین رو رفتار [[دینی]] آنها [[بهترین]] و مناسب‌ترین [[الگو]] برای رفتار دینی یک [[انسان]] است، و [[نیکوترین]] [[اطاعت]] از نوع [[اطاعت]] [[انسانی]] را نسبت به خداوند دارا می‌باشند. به همین دلیل، [[اسوه]] و الگوی دیگران قرار می‌گیرند. البته این بدان معنا نیست که [[اطاعت پیامبران]]، همچون اطاعت [[فرشتگان]]، اطاعتی [[معصومانه]] است؛ زیرا انسان تا زمانی که انسان است و دارای [[اراده]] و اختیار، و بهره‌مند از [[قوای ادراکی]] و [[عقلانی]]، ممکن نیست که [[معصوم]] از [[خطا]] و [[نسیان]] باشد. پس نباید توقعی بیش از یک انسان، از انبیا داشت<ref>من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>.
[[دلیل]] عمده آنان، این است که: [[بشریت]] با عصمت منافات دارد. به این بیان که: [[انبیا]] نیز همانند سایر [[انسان‌ها]] [[بشر]] بوده و هیچ امتیاز و فضیلتی بر دیگران ندارند، جز اینکه وسایل و وسایط [[تبلیغ رسالت الهی]] هستند. البته از آنجا که آنها نخستین انسان‌هایی هستند که مشمول [[امر و نهی]] [[خداوند]] می‌شوند، طبیعی است که [[سلوک]] و [[رفتار]] ایشان بر طبق [[شریعت]] پیشتر و بیشتر از دیگران باشد؛ از همین رو رفتار [[دینی]] آنها [[بهترین]] و مناسب‌ترین [[الگو]] برای رفتار دینی یک [[انسان]] است، و [[نیکوترین]] [[اطاعت]] از نوع [[اطاعت]] [[انسانی]] را نسبت به خداوند دارا می‌باشند. به همین دلیل، [[اسوه]] و الگوی دیگران قرار می‌گیرند. البته این بدان معنا نیست که [[اطاعت پیامبران]]، همچون اطاعت [[فرشتگان]]، اطاعتی [[معصومانه]] است؛ زیرا انسان تا زمانی که انسان است و دارای [[اراده]] و اختیار، و بهره‌مند از [[قوای ادراکی]] و [[عقلانی]]، ممکن نیست که [[معصوم]] از [[خطا]] و [[نسیان]] باشد. پس نباید توقعی بیش از یک انسان، از انبیا داشت<ref>من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>.


به گفته [[احمد]] [[امین]]، یکی از طرفداران این نظریه: [[اندیشه]] عصمت با [[طبیعت]] [[بشر]] [[سازگاری]] ندارد. چرا که [[انسان]] موجودی برخوردار از [[قوای شهوانی]] و [[نفسانی]] است، هم میل به خوبی در او هست و هم میل به [[بدی]]. بنابر این، طبیعت [[آدمی]] با [[عصمت]] منافات دارد. از این رو، کمال و [[فضیلت]] انسان به این نیست که [[معصوم]] باشد، بلکه کمال آدمی به این است که در عین [[توانایی]] بر انجام [[زشتی‌ها]]، در بیشتر مواقع جانب خیر و [[پاکی]] را ترجیح داده. از [[بدی‌ها]] اجتناب نماید. خلاصه آنکه، [[انسان]] موجودی است بهره‌مند از [[امیال]] و [[غرایز]] متضاد. و اگر [[امیال نفسانی]] و شهوانی را - که [[دعوت]] به بدی‌ها و زشتی‌ها می‌کنند - از او بگیریم، به معنای آن است که انسانیتش را از او گرفته و طبیعت [[انسانی]] را مبدل به طبیعت دیگری کرده باشیم<ref>ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>.
منشأ بسیاری از این‌گونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانسته‌اند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] می‌باشد، نتیجه گرفته‌اند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>.


همو با اشاره به کلمات غزالی در باب [[وجوب توبه]] بر تمامی افراد [[بشر]]، وی را نیز به عنوان مدافع این نظریه قلمداد می‌کند. [[سخن]] غزالی در باب وجوب توبه - که مورد [[استشهاد]] [[احمد]] [[امین]] و برخی از مستشرقین<ref>عقیدة الشیعه، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref> قرار گرفته و با [[تمسک]] به آن، [[اندیشه]] عصمت را با [[روح]] [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن [[بیگانه]] دانسته‌اند - این است که می‌گوید: در [[عالم هستی]]، هیچ انسانی نیست مگر آنکه شهوتش سابق بر عقلش و غرایز شیطانی‌اش مقدّم بر غرایز رحمانی‌اش می‌باشد. بنابراین. [[توبه]] و بازگشت از اموری که با مساعدت غرایز شهوانی انجام گرفته، امری ضروری برای تمامی انسان‌هاست: [[پیامبر]] باشد یا غیر آن. پس کسی [[گمان]] نکند که [[توبه]] و بازگشت تنها مخصوص [[حضرت آدم]] {{ع}} بود... بلکه این [[سنت الهی]] و قانونی [[ازلی]] است که بر نوع بشر نوشته شده و [[تغییر]] و [[تحول]] آن ممکن نیست....
برخی معاصرین عصمت را برای عموم [[مردم]] امری ممکن تلقی کرده‌ و برای [[اثبات]] آن به دو [[دلیل]] [[تمسک]] کرده‌اند:
 
امّا [[دلیل]] اینکه توبه همیشه و در هر حالی لازم است این است که: زمانی که [[انبیا]] - به تصریح [[قرآن]] و [[روایات]] - از [[گناهان]] و [[معاصی]] [[جوارحی]] خالی نبوده‌اند. پس هیچ [[انسانی]] بدون [[معصیت]] [[جوارحی]] نیست.... اگر هم احیاناً از این‌گونه [[معاصی]] در [[امان]] باشد، گرفتار [[گناهان]] [[قلبی]] و [[جوانحی]] است. اگر در برخی از اوقات، از این امور نیز مصون باشد، از وساوس [[شیطانی]] - که او را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] می‌کند - [[امنیت]] ندارد، و اگر فرض کنیم وسوسه‌های شیطانی هم راهی به سوی او نداشته باشند. از [[قصور]] در [[شناخت خدا]] و صفات و [[افعال]] او در امان نیست.... و این همه، نقصان و گناهی است که هیچ بشری بدون آن یافت نمی‌شود. و اگر تفاوتی از این جهت در [[انسان‌ها]] باشد. در مقدار نقصان است، نه دراصل آن<ref>احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۱-۱۰؛ ر. ک: المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۷، ص۱۶-۱۷.</ref>.
 
چنان‌که روشن است. منشأ بسیاری از این‌گونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانسته‌اند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] می‌باشد، نتیجه گرفته‌اند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>.
 
در این باره که آیا [[عصمت]] برای غیر [[معصومین]] (عموم افراد) ممکن است یا خیر، از میان آثار گذشتگان، اثری نیافتیم، که به این مسئله پرداخته باشد. شاید آنان عصمت را برای غیر [[معصومان]] محال می‌دانستند، لکن معاصرین به این مسئله پرداخته‌اند و عصمت را برای عموم [[مردم]] امری ممکن تلقی کرده‌اند و برای [[اثبات]] آن به دو [[دلیل]] [[تمسک]] کرده‌اند:


'''امکان ذاتی''': بحث امکان ذاتی را در مرحله قبل بررسی کردیم و ثابت گردید که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد. تنها دلیل [[اهل سنت]] هم عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد، لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
'''امکان ذاتی''': بحث امکان ذاتی را در مرحله قبل بررسی کردیم و ثابت گردید که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد. تنها دلیل [[اهل سنت]] هم عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد، لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
خط ۳۷۴: خط ۳۶۸:


'''رابعاً'''؛ [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسان‌های معمولی به آن دست پیدا نمی‌کنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] می‌باشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشته‌ای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسان‌های معمولی از عصمت مطلق محروم‌اند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور می‌داند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>.
'''رابعاً'''؛ [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسان‌های معمولی به آن دست پیدا نمی‌کنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] می‌باشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشته‌ای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسان‌های معمولی از عصمت مطلق محروم‌اند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور می‌داند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>.
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبران]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبران]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
=== [[ ضرورت]] و [[امکان ]] [[عصمت پیامبر خاتم]] ===
۱۱٬۲۰۲

ویرایش