هرثمة بن سلیم: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'یاران امیرالمؤمنین' به 'یاران امیرالمؤمنین') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
هرثمه میگوید: من از صحنه [[کربلا]] دور شدم تا [[شاهد]] [[شهادت]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} و یارانش نباشم<ref>وقعة صفین، ص۱۴۰.</ref>. | هرثمه میگوید: من از صحنه [[کربلا]] دور شدم تا [[شاهد]] [[شهادت]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} و یارانش نباشم<ref>وقعة صفین، ص۱۴۰.</ref>. | ||
آری، هرثمه که روزی از | آری، هرثمه که روزی از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود، برای [[حفظ جان]] خود و [[زن]] و فرزندش دست از پاری [[حسین بن علی]] {{ع}} برداشت و با این که امکان [[یاری رساندن]] داشت، اما آن [[حضرت]] را [[یاری]] نکرد! و از [[سعادت ابدی]] [[محروم]] گردید.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۲۲-۱۴۲۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۳۷
مقدمه
وی مردی شجاع و مجاهد و از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود و حضرت را در جنگ صفین یاری کرد. اما عاقبت کار او به سعادت نینجامید.
نصر بن مزاحم از هرثمه بن سلیم نقل میکند: موقعی که امیرالمؤمنین (ع) به جانب صفین در حرکت بود به کربلا رسیدیم و در آنجا پیاده شدیم و با حضرت نماز جماعت خواندیم و چون نماز تمام شد حضرت مقداری از خاک کربلا برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: "چقدر از تو در عجبم ای خاک، همانا از تو جمعیتی در قیامت محشور خواهند شد که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد"[۱]
هرثمه از این خبر غیبی در عجب شد و چون امام (ع) را به خوبی نمیشناخت، وقتی از صفین بازگشت به همسرش جرداء که از شیعیان علی (ع) بود گفت: آیا از مولایت ابوالحسن تعجب نمیکنی؟ چون وقتی به کربلا رسیدیم چنین و چنان از غیب گفت. همسر گفت: رها کن این سخن را زیرا امیرالمؤمنین (ع) چیزی جز حق نگوید.
هرثمه میگوید: روزگار گذشت تا عبیدالله بن زیاد حاکم بر کوفه شد و لشکری برای جنگ با حسین بن علی (ع) و اصحابش اعزام نمود، و من هم در میان همان سپاه ابن زیاد بودم تا به حضرت حسین (ع) و اصحابش رسیدیم، از قضا در کربلا به یاد داستان امیرالمؤمنین (ع) افتادم که خاک کربلا را بویید و فرمود: "از تو جمعیتی محشور میشوند که بدونِ حساب وارد بهشت خواهند شد". چون به یاد این خبر غیبی افتادم، دیگر کراهت داشتم به همراه لشکر عبیدالله بروم، لذا به سوی اسبم رفتم و به محضر حضرت حسین (ع) آمده و سلام کردم و خبر غیبی پدرش حضرت علی (ع) را برای او نقل کردم، امام حسین (ع) به من خطاب کرد و فرمود: "آیا با مایی یا با دشمنان ما؟" گفتم: ای پسر رسول خدا، نه با شما هستم و نه با دشمن شما، زیرا زن و فرزندم در کوفه هستند و از ابن زیاد بر آنان میترسم.
امام (ع) به من خطاب کرد و فرمود: "برو از ما دور باش تا کشتن ما را نبینی، پس به حق آنکه جان محمد در دست اوست، هر کس کشته شدن ما را ببیند و اغاثه و دادخواهی ما را بشنود و ما را یاری نکند خداوند او را داخل آتش کند"[۲]
هرثمه میگوید: من از صحنه کربلا دور شدم تا شاهد شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش نباشم[۳].
آری، هرثمه که روزی از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود، برای حفظ جان خود و زن و فرزندش دست از پاری حسین بن علی (ع) برداشت و با این که امکان یاری رساندن داشت، اما آن حضرت را یاری نکرد! و از سعادت ابدی محروم گردید.[۴]
منابع
پانویس
- ↑ «وَاهاً لَكِ يَا تُرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ »؛
- ↑ «فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لاَ تَرَى لَنَا مَقْتَلاً فَوَ اَلَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لاَ يَرَى مَقْتَلَنَا اَلْيَوْمَ رَجُلٌ وَ لاَ يُغِيثُنَا إِلاَّ أَدْخَلَهُ اَللَّهُ اَلنَّارَ »
- ↑ وقعة صفین، ص۱۴۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۲۲-۱۴۲۳.