محمد بن منکدر تیمی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''' به '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''') |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
==جستارهای وابسته == | ==جستارهای وابسته == | ||
*[[منکدر بن عبدالله]] (پدر) | *[[منکدر بن عبدالله]] (پدر) | ||
*[[ابوبکر بن منکدر تیمی]] (برادر) | |||
*[[عمر بن منکدر تیمی]] (برادر) | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:IM010597.jpg|22px]] [[حسین عزیزی|عزیزی]]، [[پرویز رستگار|رستگار]]، [[یوسف بیات|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|'''راویان مشترک ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۷
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
محمد بن منکدر بن عبدالله از قبیله بنی تیم بن مره ساکن مدینه است که در سال ۶۰ ﻫ.ق یا اندکی پس از آن به دنیا آمد. نوشتهاند که پدرش منکدر به جهت خویشاوندی با عائشه، نزد وی رفت و از او به منظور سر و سامان یافتن زندگیاش کمک خواست عائشه وعده داد که اگر پولی به او رسید مشکل منکدر را حل کند. در همان روز اتفاقاً از ناحیه معاویه مالی به عائشه رسید و او مبلغ ده هزار درهم نزد منکدر فرستاد و او با این پول کنیزی خرید؛ ابوبکر، «محمد» و عمر از این کنیز زاده شدند.
محمد فردی سخاوت مند، خیرخواه، شب زنده دار و قاری قرآن بود و از خوف خدا بسیار میگریست. او میگفت: دو چیز برایم لذّت بخش است، ملاقات برادران دینی و دستگیری از آنان. گاه گاهی سفره ای میگستراند و قاریان قرآن را بدان فرامی خواند. روزی چهل دینار برای صفوان بن سلیم فرستاد سپس به فرزندان خود گفت: او را برای عبادت پروردگارش آسوده خاطر کردم. و نیز از سخنان اوست که بینیازی بهترین یاور پرهیزکاری است.
محمد آنچنان از مادرش دل جویی میکرد که گاهی گونه خود را بر زمین میگذاشت و از مادرش میخواست تا پا بر صورتاش بگذارد! و میگفت: در حالی که من پاهای مادرم را تا صبح هنگام، برای تسکین دردش مالش میدادم، برادرم عُمَر، شب خود را به عبادت سپری میکرد؛ با این همه، حاضر نیستم شب خود را با شب برادرم معاوضه کنم. وی بعدها همه شب را با راز و نیاز به صبح میرساند و در مراسم حج فرزندان خردسال خود را نیز به زیارت خانه خدا میبرد و میگفت: میخواهم آنان را بر خالق متعال عرضه کنم.
محمد در حال نماز آن چنان میگریست که اهل خانه بر جان وی بیمناک میشدند. او در نمازش میخواند﴿وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾[۱] و بسیار میگریست. وی میگفت: چهل سال از نفس خود رنج بردم تا به راه آمد.
محمد در جمع شاگرداناش در مسجد پیامبر(ص) مینشست و تدریس میکرد و گاه که سکوتی بدو دست میداد، از جای بر میخاست و صورت خود را بر قبر رسول خدا(ص) مینهاد و میگفت: با این کار؛ از آرامگاه آن حضرت استمداد میجویم[۲].
همو میگفت: فقیه، واسطه میان خدا و خلق است. بنابر این، باید هشیار باشد که چگونه واسطهای است.
همان گونه که کشّی نیز گفته است، در عین حال که محمد از رجال اهل سنّت است، نسبت به خاندان پیامبر(ص) سخت علاقهمند است. از این رو روایاتی در باره منزلت اهل بیت(ع) نقل کرده است؛ از جمله این روایت که پیامبر(ص) فرمود: (پیرو خورشید باشید و به هنگام غروب آن از ماه فرمان برید و با ناپدید شدن آن دنباله رو ستاره زهره باشید و در نبود او به فَرقَدان پناه برید. از آن حضرت پرسیدند: منظور چیست. فرمود: خورشید من هستم و قمر همان علی(ع)است. زُهره فاطمه و فرقدان، حسن و حسین(ع) هستند[۳].
او که معاصر با امام سجّاد(ع) و امام باقر(ع) است میگوید: پس از وفات امام سجّاد کسی را مانند آن حضرت نمیدانستم تا آنکه روزی امام باقر(ع) را در اطراف مدینه در حال کار و تلاش و در حالی که سخت عرق میریخت، ملاقات کردم؛ با خود گفتم شگفتا پیرمردی از قریش در این هوای گرم و سوزان و در این حالت! پیش رفتم و به او گفتم: اگر مرگ ات در این حال برسد، چه میکنی. آن حضرت فرمود: من الآن در حال بندگی و اطاعت پروردگارم و بدینسان خودم را از تو و مانند تو بینیاز میسازم. به او گفتم یابن رسول اللّه میخواستم شما را موعظه کنم، لیکن شما مرا موعظه کردید![۴].
وی از راویان طبقه سوم و مورد توثیق بسیاری از دانشمندان اهل سنت مانند: سفیان ثوری، ابن معین، ابوحاتم رازی، ابن حبان بستی، عثمان دارمی، یعقوب فسوی، ذهبی و ابن حجر است. ابن سعد نیز او را موثق، اما (قلیل الحدیث) میداند.
در میان دانشمندان شیعی علامه و ابن داوود نام او را در بخش راویان نامعتبر ذکر کردهاند. وی از امام باقر(ع) سلمان فارسی، ابورافع، اسماء دختر عمیس، ابو قتاده و برخی دیگر به صورت مرسل و از ابن عمر، ابن عباس، جابر بن عبدالله، عبدالله بن زبیر، انس بن مالک، سعید بن مسیب، پدرش منکدر و بسیاری دیگر به صورت مسند روایت کرده است. بیشتر روایات او از جابر بن عبدالله انصاری است.
هرچند برخی، او را از راویان بلا واسطه عائشه و ابو هریره ذکر کردهاند، اما تاریخ ولادت و مرگ او چنین چیزی را نفی میکند؛ زیرا او اندکی پیش از سال ۶۰ ﻫ.ق یعنی نزدیک سال درگذشت عائشه[۵] زاده شد[۶].
عمرو بن دینار، زهری، هشام بن عروه، محمد بن واسع، یحیی بن سعید، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه و بسیاری دیگر از او روایت کردهاند[۷].
روایات او در منابع روایی و تاریخی فریقین از جمله در کتابهای شش گانه اهل سنت و در الکافی، معانی الاخبار و الاختصاص آمده است[۸].
همان طور که اشاره شد او در حدود هفتاد سالگی و در سال ۱۳۰ ﻫ.ق در زمان فرمانروایی مروان بن محمد در مدینه بدرود حیات گفت[۹].[۱۰]
جستارهای وابسته
- منکدر بن عبدالله (پدر)
- ابوبکر بن منکدر تیمی (برادر)
- عمر بن منکدر تیمی (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ «و اگر همه آنچه در زمین است و با آن همچند آن، از آن ستمگران میبود آن را (برای رهایی) از عذاب ناگوار روز رستخیز سر بها میدادند و چیزی که گمان نمیبردهاند از سوی خداوند بر آنان آشکار میشود» سوره زمر، آیه 47.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۵۹.
- ↑ معانی الاخبار ۱/ ۱۱۴.
- ↑ مناقب آل ابی طالب ۴/ ۲۱۷ و الکافی ۵/ ۷۴.
- ↑ عایشه و ابو هریره در سال ۵۷ ﻫ.ق درگذشتند. نک:(شذرات الذهب ۱/ ۶۱ و ۶۳.).
- ↑ نک: تهذیب الکمال ۲۶/ ۵۰۹؛ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۵۳ و تهذیب التهذیب ۹/ ۴۷۹.
- ↑ تهذیب الکمال ۲۶/ ۵۰۴ - ۵۰۷ و الکافی ۵/ ۷۳.
- ↑ نک: الاختصاص ۱۱۲؛ معانی الاخبار ۱/ ۱۱۴؛ الکافی ۵/ ۷۳ و صحیح بخاری ۱/ ۸۲/ ح ۱۹۱ (باب الوضوء).
- ↑ تاریخ خلیفه ۳۱۷، المعارف ۴۶۱ و کتاب الثقات ۵/ ۳۵۰.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 130.