زهد در لغت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
(←پانویس) |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[زهد]] در لغت== | == [[زهد]] در لغت == | ||
* [[زهد]]، در لغت به معنای اندک بودن و کم [[ارزش]] بودن و نیز بیرغبتی به چیزی است<ref>احمد بن فارس زکریا، معجم مقاییساللغة، ج ۳، ص ۲۳۰؛ ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج ۲، ص ۳۲۱ و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۹.</ref> و [[زاهد]] به کسی گفته میشود که از زیاده [[دنیا]] رویگردان و به اندک آن [[خشنود]] باشد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۵۵ - ۳۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۵.</ref>. | * [[زهد]]، در لغت به معنای اندک بودن و کم [[ارزش]] بودن و نیز بیرغبتی به چیزی است<ref>احمد بن فارس زکریا، معجم مقاییساللغة، ج ۳، ص ۲۳۰؛ ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج ۲، ص ۳۲۱ و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۹.</ref> و [[زاهد]] به کسی گفته میشود که از زیاده [[دنیا]] رویگردان و به اندک آن [[خشنود]] باشد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۵۵ - ۳۵۶.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۵.</ref>. | ||
* [[زهد]]، پایه و اساس بسیاری از امور دیگر است و تنها جنبه [[اخلاقی]] و [[قلبی]] ندارد؛ بلکه بعد عملی نیز دارد. [[زاهد]]، کسی است که اعراض [[قلبی]] از دنیای نکوهیده را با اعراض عملی همراه کرده است. [[زهد]]، [[بهترین]] زمینه برای رشد و کسب [[کمالات]] و رسیدن به حقیقتی است که [[آدمی]] برای آن آفریده شده است. هنگامی که [[انسان]] به مرتبه والایی از [[زهد]] دست یافت، به اقبال و ادبار [[دنیا]] بیتفاوت میشود؛ یعنی اقبال [[دنیا]] او را شادمان و ادبار [[دنیا]] وی را [[اندوهگین]] نمیسازد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۵.</ref>. | * [[زهد]]، پایه و اساس بسیاری از امور دیگر است و تنها جنبه [[اخلاقی]] و [[قلبی]] ندارد؛ بلکه بعد عملی نیز دارد. [[زاهد]]، کسی است که اعراض [[قلبی]] از دنیای نکوهیده را با اعراض عملی همراه کرده است. [[زهد]]، [[بهترین]] زمینه برای رشد و کسب [[کمالات]] و رسیدن به حقیقتی است که [[آدمی]] برای آن آفریده شده است. هنگامی که [[انسان]] به مرتبه والایی از [[زهد]] دست یافت، به اقبال و ادبار [[دنیا]] بیتفاوت میشود؛ یعنی اقبال [[دنیا]] او را شادمان و ادبار [[دنیا]] وی را [[اندوهگین]] نمیسازد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۸۵.</ref>. | ||
در کتابهای لغت، [[زهد]] به معنای [[بیرغبتی]] و [[بیاعتنایی]] به یک امر، رها کردن شیء و دوری از آن آمده است<ref>زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ص۱۹۷؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۹.</ref>. این معنا در [[قرآن]] نیز وجود دارد، {{متن قرآن|وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ}}<ref>«و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۲۰.</ref>. در برخی [[احادیث]] به معنای لغوی زهد اشاره شده است<ref>ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۰۴ ج۲۱، ص۳۵۵ و ۲۹۲؛ ج۶، ص۴۶۵؛ ج۱۶، ص۱۰۶.</ref>. از لغت، احادیث و برخی [[آیات قرآن]] میتوان استفاده کرد که زهد، ناچیز شمردن و عدم [[وابستگی به دنیا]] است، و تمام این امور به [[قلب]] و [[روح انسان]] مربوط میشود؛ البته شایان توجه است که عدم علاقه به امری به معنای [[اعراض]] و عدم استفاده از آن نیست.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۵۹.</ref> | در کتابهای لغت، [[زهد]] به معنای [[بیرغبتی]] و [[بیاعتنایی]] به یک امر، رها کردن شیء و دوری از آن آمده است<ref>زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ص۱۹۷؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۹.</ref>. این معنا در [[قرآن]] نیز وجود دارد، {{متن قرآن|وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ}}<ref>«و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۲۰.</ref>. در برخی [[احادیث]] به معنای لغوی زهد اشاره شده است<ref>ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۰۴ ج۲۱، ص۳۵۵ و ۲۹۲؛ ج۶، ص۴۶۵؛ ج۱۶، ص۱۰۶.</ref>. از لغت، احادیث و برخی [[آیات قرآن]] میتوان استفاده کرد که زهد، ناچیز شمردن و عدم [[وابستگی به دنیا]] است، و تمام این امور به [[قلب]] و [[روح انسان]] مربوط میشود؛ البته شایان توجه است که عدم علاقه به امری به معنای [[اعراض]] و عدم استفاده از آن نیست.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۵۹.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
[[رده:زهد]] | [[رده:زهد]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱
زهد در لغت
- زهد، در لغت به معنای اندک بودن و کم ارزش بودن و نیز بیرغبتی به چیزی است[۱] و زاهد به کسی گفته میشود که از زیاده دنیا رویگردان و به اندک آن خشنود باشد[۲][۳].
- زهد، پایه و اساس بسیاری از امور دیگر است و تنها جنبه اخلاقی و قلبی ندارد؛ بلکه بعد عملی نیز دارد. زاهد، کسی است که اعراض قلبی از دنیای نکوهیده را با اعراض عملی همراه کرده است. زهد، بهترین زمینه برای رشد و کسب کمالات و رسیدن به حقیقتی است که آدمی برای آن آفریده شده است. هنگامی که انسان به مرتبه والایی از زهد دست یافت، به اقبال و ادبار دنیا بیتفاوت میشود؛ یعنی اقبال دنیا او را شادمان و ادبار دنیا وی را اندوهگین نمیسازد[۴].
در کتابهای لغت، زهد به معنای بیرغبتی و بیاعتنایی به یک امر، رها کردن شیء و دوری از آن آمده است[۵]. این معنا در قرآن نیز وجود دارد، ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ﴾[۶]. در برخی احادیث به معنای لغوی زهد اشاره شده است[۷]. از لغت، احادیث و برخی آیات قرآن میتوان استفاده کرد که زهد، ناچیز شمردن و عدم وابستگی به دنیا است، و تمام این امور به قلب و روح انسان مربوط میشود؛ البته شایان توجه است که عدم علاقه به امری به معنای اعراض و عدم استفاده از آن نیست.[۸]
منابع
پانویس
- ↑ احمد بن فارس زکریا، معجم مقاییساللغة، ج ۳، ص ۲۳۰؛ ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج ۲، ص ۳۲۱ و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۹.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۵۵ - ۳۵۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۸۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۸۵.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، اساس البلاغه، ص۱۹۷؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۹.
- ↑ «و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۲۰.
- ↑ ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۰۴ ج۲۱، ص۳۵۵ و ۲۹۲؛ ج۶، ص۴۶۵؛ ج۱۶، ص۱۰۶.
- ↑ رضایی، مجید، مقاله «زهد و قناعت»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۱۵۹.